جهان VUCA
آینده پژوهی
در بسیاری از صنایع یک روند رو به رشد از نوسان، عدم قطعیت و پیچیدگی در کسب و کار، بازارها را آشفته و ماهیت رقابت را تغییر میدهد. این شرایطی است که برای نامگذاری آن از یک کلمه مخفف استفاده میشود. جهان ووکا (VUCA world). جهانی نوسانی (volatility)، سرشار از عدم قطعیت (uncertainty)، پیچیده (complexity)، مبهم و رازآلود (ambiguity).عدم قطعیت و آینده پژوهی
چنین جریان مداومی در محیطهای کسب و کار، منجر به ایجاد دشواریهای بیشماری برای رهبران و مدیران شرکتها میشود. البته خوشبینیهایی هم وجود دارد که این جریان را همراه با فرصت میبیند و معتقد است در صورت فراست و بینش مدیران، میتوان از دل این جریان به فرصتهایی نیز دست پیدا کرد.
کارنیل، مشاوره و کوچینگ تخصصی کسب و کار
@karnil
آینده پژوهی
در بسیاری از صنایع یک روند رو به رشد از نوسان، عدم قطعیت و پیچیدگی در کسب و کار، بازارها را آشفته و ماهیت رقابت را تغییر میدهد. این شرایطی است که برای نامگذاری آن از یک کلمه مخفف استفاده میشود. جهان ووکا (VUCA world). جهانی نوسانی (volatility)، سرشار از عدم قطعیت (uncertainty)، پیچیده (complexity)، مبهم و رازآلود (ambiguity).عدم قطعیت و آینده پژوهی
چنین جریان مداومی در محیطهای کسب و کار، منجر به ایجاد دشواریهای بیشماری برای رهبران و مدیران شرکتها میشود. البته خوشبینیهایی هم وجود دارد که این جریان را همراه با فرصت میبیند و معتقد است در صورت فراست و بینش مدیران، میتوان از دل این جریان به فرصتهایی نیز دست پیدا کرد.
کارنیل، مشاوره و کوچینگ تخصصی کسب و کار
@karnil
بوم تیم چیست؟
بوم تیم (Team Canvas) یک ابزار کاربردی برای هماهنگی فعالیتها در قالب یک تیم کاری است. در این بوم نام اعضای تیم، مهارتها و وظایف هر کدام در کنار اهداف، ارزشها، ظرفیتها، فرصتها و تهدیدهای موجود برای تیم ثبت میشوند. این بوم تمام اطلاعات مربوط به کسب و کار را در یک جا جمع کرده و دسترسی به اطلاعات لازم را برای تمام اعضای تیم راحتتر میکند. از این بوم میتوان در زمان شروع یک کسب و کار، سر و سامان دادن به تیم یا اضافه شدن یک عضو جدید استفاده کرد. کارآفرینان و استارتاپها با رسیدن به درک کافی از مفهوم بوم تیم و بهکارگیری آن میتوانند هماهنگی خود را در همان ابتدای راه تقویت کرده و از شکست زودهنگام (که در بین استارتاپها مرسوم است) جلوگیری کنند.
@karnil
بوم تیم (Team Canvas) یک ابزار کاربردی برای هماهنگی فعالیتها در قالب یک تیم کاری است. در این بوم نام اعضای تیم، مهارتها و وظایف هر کدام در کنار اهداف، ارزشها، ظرفیتها، فرصتها و تهدیدهای موجود برای تیم ثبت میشوند. این بوم تمام اطلاعات مربوط به کسب و کار را در یک جا جمع کرده و دسترسی به اطلاعات لازم را برای تمام اعضای تیم راحتتر میکند. از این بوم میتوان در زمان شروع یک کسب و کار، سر و سامان دادن به تیم یا اضافه شدن یک عضو جدید استفاده کرد. کارآفرینان و استارتاپها با رسیدن به درک کافی از مفهوم بوم تیم و بهکارگیری آن میتوانند هماهنگی خود را در همان ابتدای راه تقویت کرده و از شکست زودهنگام (که در بین استارتاپها مرسوم است) جلوگیری کنند.
@karnil
چرا باید از بوم تیم برای استارتاپمان استفاده کنیم؟
شکل دادن یک کسب و کار بههیچوجه کار راحتی نیست. فرقی هم ندارد بهعنوان کارآفرین در حال شکل دادن آن هستید یا بهعنوان یک عضو وارد تیم شدهاید. در این مرحله باید تمام افراد متوجه هدف شکلگیری کسب و کار و جهت حرکت شده و آن را قبول کنند تا بتوان به موفقیت تیم در آینده امیدوار بود. مفهوم بوم تیم دقیقا برای تحقق همین حدف به وجود آمده است. بوم تیم همه افراد را با اهداف، ارزشها، فلسفه وجودی، قوانین و مقررات و انتظارات موجود آشنا کرده و داشتههای تیم را به آنها نشان میدهد. یعنی پس از پر کردن و صحبت در مورد تمام اجزای بوم تیم، هر عضو به شرایط موجود سازمان و شرایط ایدهآل اشراف پیدا کرده و خیلی ساده قادر خواهد بود مسیر حرکت از شرایط موجود به سمت ایدهآلها را تشخیص دهد.
بوم تیم مناسب چه افرادی است؟
به طور کلی میتوان گفت بوم تیم مناسب کارآفرینان است. این افراد معمولا یا در حال شکل دادن یک تیم از صفر بوده یا یک کسب و کار موجود را بازتعریف میکنند. در هر دو صورت برای جهتدهی به حرکت تمام اعضا و آگاه کردن آنها از ابعاد وجودی سازمان میتوان از مفهوم بوم تیم استفاده کرد. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد بوم تیم، تاکید روی اهمیت توسعه فردی برای تحقق اهداف سازمانی است. موردی که کمتر در بومهای مربوط به کسبوکار مشاهده میشود. علاوه بر کارآفرینان، بوم تیم برای مدیرانی که بخواهند جهت و هدف تازهای برای تیم خود تعریف کنند، به ساختار کاری نظم ببخشند یا اعضای جدیدی را به تیم بیاورند، کاربردی خواهد بود.
کدوم استارتاپها یا فاندرها از این ابزار استفاده میکنند؟
استارتاپبوتکمپ یکی از معروفترین شتابدهندههای دنیا است که استارتاپهای تحت نظر آن از بوم تیم استفاده میکنند. پاتریک دی زیو، همبنیانگذار (Co-Founder) این شتابدهنده، بوم تیم را اینگونه توصیف میکند: «بهطورخلاصه، بوم تیم یک ابزار سریع، ساده و قابل اطمینان برای ساختن تیمهای قویتر است و من آن را کاملا پیشنهاد میکنم». در ادامه نقل قولهایی از مدیران استارتاپهای زیر نظر استارتاپبوتکمپ را آوردهایم:
«بوم تیم خود را بهعنوان یک ابزار کاربردی برای ساختار دادن به تصمیمات ما اثبات کرده است و به ما کمک میکند از پوشش دادن تمام نکات حیاتی (در شکل دادن تیم) مطمئن شویم و با قدرت به عنوان یک تیم متحد پیشروی کنیم.» -ماریا فِی، مشاور شرکت SAP
«بوم تیم یک راه عالی برای رسیدن به بینشی عمیق نسبت به تفکرات فردی و جمعی تیم است و این کار را ساختار یافته و بدون ایجاد تعارض انجام میدهد. در اسرع وقت از آن استفاده کنید!» -ویکتور ویردا – مدیرعامل Trakkies
«بوم تیم در گردهمآیی اخیر ما نقش فوقالعادهای داشت. بوم تیم به ما کمک کرد اهداف و انتظاراتمان را از یکدیگر مشخص کرده و با یکدیگر هماهنگ شویم» -آنا والین – مدیر DDB Tribal
@karnil
شکل دادن یک کسب و کار بههیچوجه کار راحتی نیست. فرقی هم ندارد بهعنوان کارآفرین در حال شکل دادن آن هستید یا بهعنوان یک عضو وارد تیم شدهاید. در این مرحله باید تمام افراد متوجه هدف شکلگیری کسب و کار و جهت حرکت شده و آن را قبول کنند تا بتوان به موفقیت تیم در آینده امیدوار بود. مفهوم بوم تیم دقیقا برای تحقق همین حدف به وجود آمده است. بوم تیم همه افراد را با اهداف، ارزشها، فلسفه وجودی، قوانین و مقررات و انتظارات موجود آشنا کرده و داشتههای تیم را به آنها نشان میدهد. یعنی پس از پر کردن و صحبت در مورد تمام اجزای بوم تیم، هر عضو به شرایط موجود سازمان و شرایط ایدهآل اشراف پیدا کرده و خیلی ساده قادر خواهد بود مسیر حرکت از شرایط موجود به سمت ایدهآلها را تشخیص دهد.
بوم تیم مناسب چه افرادی است؟
به طور کلی میتوان گفت بوم تیم مناسب کارآفرینان است. این افراد معمولا یا در حال شکل دادن یک تیم از صفر بوده یا یک کسب و کار موجود را بازتعریف میکنند. در هر دو صورت برای جهتدهی به حرکت تمام اعضا و آگاه کردن آنها از ابعاد وجودی سازمان میتوان از مفهوم بوم تیم استفاده کرد. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد بوم تیم، تاکید روی اهمیت توسعه فردی برای تحقق اهداف سازمانی است. موردی که کمتر در بومهای مربوط به کسبوکار مشاهده میشود. علاوه بر کارآفرینان، بوم تیم برای مدیرانی که بخواهند جهت و هدف تازهای برای تیم خود تعریف کنند، به ساختار کاری نظم ببخشند یا اعضای جدیدی را به تیم بیاورند، کاربردی خواهد بود.
کدوم استارتاپها یا فاندرها از این ابزار استفاده میکنند؟
استارتاپبوتکمپ یکی از معروفترین شتابدهندههای دنیا است که استارتاپهای تحت نظر آن از بوم تیم استفاده میکنند. پاتریک دی زیو، همبنیانگذار (Co-Founder) این شتابدهنده، بوم تیم را اینگونه توصیف میکند: «بهطورخلاصه، بوم تیم یک ابزار سریع، ساده و قابل اطمینان برای ساختن تیمهای قویتر است و من آن را کاملا پیشنهاد میکنم». در ادامه نقل قولهایی از مدیران استارتاپهای زیر نظر استارتاپبوتکمپ را آوردهایم:
«بوم تیم خود را بهعنوان یک ابزار کاربردی برای ساختار دادن به تصمیمات ما اثبات کرده است و به ما کمک میکند از پوشش دادن تمام نکات حیاتی (در شکل دادن تیم) مطمئن شویم و با قدرت به عنوان یک تیم متحد پیشروی کنیم.» -ماریا فِی، مشاور شرکت SAP
«بوم تیم یک راه عالی برای رسیدن به بینشی عمیق نسبت به تفکرات فردی و جمعی تیم است و این کار را ساختار یافته و بدون ایجاد تعارض انجام میدهد. در اسرع وقت از آن استفاده کنید!» -ویکتور ویردا – مدیرعامل Trakkies
«بوم تیم در گردهمآیی اخیر ما نقش فوقالعادهای داشت. بوم تیم به ما کمک کرد اهداف و انتظاراتمان را از یکدیگر مشخص کرده و با یکدیگر هماهنگ شویم» -آنا والین – مدیر DDB Tribal
@karnil
بوم برآورد ابعاد مسئله
بوم برآورد ابعاد مسئله (problem sizing canvas) به شما کمک میکند تا بتوانید دیدی سریع و کلی نسبت به ارزش مشکل یک مشتری خاص پیدا کنید. این بوم یک ابزار ساده است که شما را مجبور میکند تا بتوانید در مورد فرضیات اصلی خود به توافق برسید. شما با استفاده از این ابزار قادر خواهید بود که بزرگی و حجم مسئله کاربر را شناسایی کرده و ارزشی که حل آن مسئله برای کسب و کارتان ایجاد میکند را اندازه گیری نمایید.
@karnil
بوم برآورد ابعاد مسئله (problem sizing canvas) به شما کمک میکند تا بتوانید دیدی سریع و کلی نسبت به ارزش مشکل یک مشتری خاص پیدا کنید. این بوم یک ابزار ساده است که شما را مجبور میکند تا بتوانید در مورد فرضیات اصلی خود به توافق برسید. شما با استفاده از این ابزار قادر خواهید بود که بزرگی و حجم مسئله کاربر را شناسایی کرده و ارزشی که حل آن مسئله برای کسب و کارتان ایجاد میکند را اندازه گیری نمایید.
@karnil
در این نوشته به مفهوم اسکیل آپ و تفاوت آن با استارت آپ پرداختیم. در ادامه تفاوت های ساختازی آن ها را بیان می نماییم. همانطور که گفته شد اسکیل آپ شرکتی است که توانسته است مدل کسب و کارش را به یک مدل تکرارپذیر تبدیل کند و تطابق محصولش با نیازهای بازار را تایید کرده و به این اطمینان رسیده است که مدل اقتصادی در ابعاد کوچک جواب می دهد و اگر ابعاد را بزرگتر کند باز هم جواب خواهد داد.
اسکیل آپ را می توان از لحاظ ساختاری و ماهیت با استارت آپ مقایسه کرد. مهمترین تفاوت های این دو در ادامه آمده است:
۱. تطابق محصول با نیاز بازار
یک اسکیل آپ توانسته اند تا اندازه ی قابل قبولی محصولی که می سازد را با نیازهای که در بازار واقعی و مشتریان واقعی دارند مطابقت بدهد. در حالیکه یک استارتاپ در تلاش برای درک این تطابق، با مواردی مانند شناخت مشتریان احتمالی، نیازهای آنان، نسبت هزینه هایی که می توانند پردازند با هزینه های تمام شده محصول، و ویژگی هایی که در محصول باید باشد، دست و پنجه نرم می کنند.
در عوض اسکیل آپ ها، توانسته اند کارکردن مدل کسب و کار را از نظر اقتصادی در ابعاد کوچک به شیوه ای پایدار برای خودشان اثبات کنند. این یعنی اینکه یک اسکیل آپ می داند اگر n میلیون تومان سرمایه به کسب و کارش تزریق شود m میلیون تومان بازگشت سرمایه خواهد داشت. بدست آوردن این نسبت مهم ترین کاریست که یک کسب وکار گسترش پذیر باید به آن برسد. چرا که با دانستن آن می توانند طوری برنامه ریزی کنند که سرمایه هایی که دارند یا جذب می کنند را برای توسعه و گسترش کار در ابعاد بزرگتر استفاده کنند.
اما طبیعتا یک استارت آپ هنوز نمی داند که در ازای هزینه ای که می کند چقدر بازگشت مالی خواهد داشت. بنابراین بخش زیادی از سرمایه ای که دارند صرف آزمایش و خطا و کشف کردن اینکه کدام کار جواب می دهد می شود. یافتن آن «کاری که جواب می دهد» ممکن است یک سال مداوم زمان ببرد و طول بکشد.
۲. تیم و مدیریت
این خیلی طبیعی است که در ابتدای راه اندازی یک کسب و کار که تیم کوچکی وجود دارد، همه افراد همه کار را انجام بدهند و به اصطلاح همه فن حریف باشند. حتی خیلی از افرادی که مثلا به عنوان برنامه نویس در یک استارتاپ مشغول به کار می شوند در فعالیت های دیگر درگیر می گردند و از آنان انتظار نمی رود اگر کاری غیر از برنامه نویسی به ایشان محول شد بگویند این کار، در شرح وظایف من نیست!
اما زمانی که یک استارت آپ به اسکیل آپ تبدیل می شود، و پارادایم کسب و کار از نوآوری به اجرای امور روزانه حرکت می کند، تعداد اعضای تیم بیشتر می شود و کارمندان جدیدی استخدام می شوند، انتظار می رود که شرکت تازه تاسیس بخش های تخصصی با کارکنان متخصص داشته باشد تا بتواند کار را توسعه بدهند. بنابراین استخدام ها تخصصی تر می شود و افرادی به تیم اضافه می شود که مسئولیت و نقش مشخص دارند و در دپارتمان های مجزا مشغول به کار می شوند.
اضافه بر این، مدیریت یک تیم استارتاپی ۳ یا ۴ نفره توسط یک نفر انجام می شود ولی وقتی تعداد اعضای تیم به ۳۰ یا ۴۰ نفر رسید این کار عملی نیست. در نتیجه لایه های مختلف مدیریتی در اسکیل آپ ایجاد می شود و هرم سازمانی حکم فرما می گردد. همچنین، از آنجایی که یک کسب و کار یک نهاد انسانی است و مهمترین سرمایه آن نیروی انسانی آن می باشد، و انسان ها سلایق، دیدگاه ها و انتظارات متفاوتی دارند اگر مدیریت درستی در شرکت وجود نداشته باشد موجود می شود که جریان کار از یک دپارتمان به دیگری یا از یک کارمند به کارمند دیگر دچار مشکل شود و میان آن ها درگیری ایجاد شود. که همه این ها موجب ضربه خوردن کسب و کار می شود.
به این علت است که وقتی یک استارت آپ به اسکیل آپ تبدیل می شود معمولا کسی که مدیریت آن را بر عهده داشته – که به احتمال زیاد از بنیانگذاران اصلی نیز هست – از سمت مدیریت کنار می رود تا سکان کسب و کار را به دست فردی با تجربه که تجربه ی مدیریت در کسب و کارهای بزرگتر را داشته سپرده شود. در این حالت، بنیانگذاران می توانند امور اجرایی و نظارتی را به مدیران واگذار کنند و خودشان به توسعه کسب و کار و ارتقای مداوم آن بپردازند. یک نمونه از این، استارتاپ کافه بازار بود که زمانی که به اسکیل آپ تبدیل شد هم بنیانگذار آن یعنی حسام میرآرمندهی که سمت مدیریت هم داشت مدیریت را به فرددیگری یپرد را برعهده بگیرد و او به پروژه ها و کارهای بزرگتر بیاندیشد.
۳. میزان سرمایه گذاری
طبیعتا حجم سرمایه لازم برای موفقیت یک استارت آپ و تبدیل آن به یک اسکیل آپ از سرمایه مورد نیاز برای تبدیل یک اسکیل آپ به یک شرکت بزرگ خیلی کمتر است. در مرحله استارت آپ اعداد میان چند ده میلیون تا چند صد میلیون است و در مرحله اسکیل آپ از چند صدمیلیون تومان تا چند میلیارد.
اسکیل آپ را می توان از لحاظ ساختاری و ماهیت با استارت آپ مقایسه کرد. مهمترین تفاوت های این دو در ادامه آمده است:
۱. تطابق محصول با نیاز بازار
یک اسکیل آپ توانسته اند تا اندازه ی قابل قبولی محصولی که می سازد را با نیازهای که در بازار واقعی و مشتریان واقعی دارند مطابقت بدهد. در حالیکه یک استارتاپ در تلاش برای درک این تطابق، با مواردی مانند شناخت مشتریان احتمالی، نیازهای آنان، نسبت هزینه هایی که می توانند پردازند با هزینه های تمام شده محصول، و ویژگی هایی که در محصول باید باشد، دست و پنجه نرم می کنند.
در عوض اسکیل آپ ها، توانسته اند کارکردن مدل کسب و کار را از نظر اقتصادی در ابعاد کوچک به شیوه ای پایدار برای خودشان اثبات کنند. این یعنی اینکه یک اسکیل آپ می داند اگر n میلیون تومان سرمایه به کسب و کارش تزریق شود m میلیون تومان بازگشت سرمایه خواهد داشت. بدست آوردن این نسبت مهم ترین کاریست که یک کسب وکار گسترش پذیر باید به آن برسد. چرا که با دانستن آن می توانند طوری برنامه ریزی کنند که سرمایه هایی که دارند یا جذب می کنند را برای توسعه و گسترش کار در ابعاد بزرگتر استفاده کنند.
اما طبیعتا یک استارت آپ هنوز نمی داند که در ازای هزینه ای که می کند چقدر بازگشت مالی خواهد داشت. بنابراین بخش زیادی از سرمایه ای که دارند صرف آزمایش و خطا و کشف کردن اینکه کدام کار جواب می دهد می شود. یافتن آن «کاری که جواب می دهد» ممکن است یک سال مداوم زمان ببرد و طول بکشد.
۲. تیم و مدیریت
این خیلی طبیعی است که در ابتدای راه اندازی یک کسب و کار که تیم کوچکی وجود دارد، همه افراد همه کار را انجام بدهند و به اصطلاح همه فن حریف باشند. حتی خیلی از افرادی که مثلا به عنوان برنامه نویس در یک استارتاپ مشغول به کار می شوند در فعالیت های دیگر درگیر می گردند و از آنان انتظار نمی رود اگر کاری غیر از برنامه نویسی به ایشان محول شد بگویند این کار، در شرح وظایف من نیست!
اما زمانی که یک استارت آپ به اسکیل آپ تبدیل می شود، و پارادایم کسب و کار از نوآوری به اجرای امور روزانه حرکت می کند، تعداد اعضای تیم بیشتر می شود و کارمندان جدیدی استخدام می شوند، انتظار می رود که شرکت تازه تاسیس بخش های تخصصی با کارکنان متخصص داشته باشد تا بتواند کار را توسعه بدهند. بنابراین استخدام ها تخصصی تر می شود و افرادی به تیم اضافه می شود که مسئولیت و نقش مشخص دارند و در دپارتمان های مجزا مشغول به کار می شوند.
اضافه بر این، مدیریت یک تیم استارتاپی ۳ یا ۴ نفره توسط یک نفر انجام می شود ولی وقتی تعداد اعضای تیم به ۳۰ یا ۴۰ نفر رسید این کار عملی نیست. در نتیجه لایه های مختلف مدیریتی در اسکیل آپ ایجاد می شود و هرم سازمانی حکم فرما می گردد. همچنین، از آنجایی که یک کسب و کار یک نهاد انسانی است و مهمترین سرمایه آن نیروی انسانی آن می باشد، و انسان ها سلایق، دیدگاه ها و انتظارات متفاوتی دارند اگر مدیریت درستی در شرکت وجود نداشته باشد موجود می شود که جریان کار از یک دپارتمان به دیگری یا از یک کارمند به کارمند دیگر دچار مشکل شود و میان آن ها درگیری ایجاد شود. که همه این ها موجب ضربه خوردن کسب و کار می شود.
به این علت است که وقتی یک استارت آپ به اسکیل آپ تبدیل می شود معمولا کسی که مدیریت آن را بر عهده داشته – که به احتمال زیاد از بنیانگذاران اصلی نیز هست – از سمت مدیریت کنار می رود تا سکان کسب و کار را به دست فردی با تجربه که تجربه ی مدیریت در کسب و کارهای بزرگتر را داشته سپرده شود. در این حالت، بنیانگذاران می توانند امور اجرایی و نظارتی را به مدیران واگذار کنند و خودشان به توسعه کسب و کار و ارتقای مداوم آن بپردازند. یک نمونه از این، استارتاپ کافه بازار بود که زمانی که به اسکیل آپ تبدیل شد هم بنیانگذار آن یعنی حسام میرآرمندهی که سمت مدیریت هم داشت مدیریت را به فرددیگری یپرد را برعهده بگیرد و او به پروژه ها و کارهای بزرگتر بیاندیشد.
۳. میزان سرمایه گذاری
طبیعتا حجم سرمایه لازم برای موفقیت یک استارت آپ و تبدیل آن به یک اسکیل آپ از سرمایه مورد نیاز برای تبدیل یک اسکیل آپ به یک شرکت بزرگ خیلی کمتر است. در مرحله استارت آپ اعداد میان چند ده میلیون تا چند صد میلیون است و در مرحله اسکیل آپ از چند صدمیلیون تومان تا چند میلیارد.
استارت آپ ها مراحل سرمایه گذاری با نام ها Pre-Seed و Seed دارند و امید این است که با این سرمایه گداری ها به اسکیل آپ تبدیل شوند. در امتداد مسیر در طی اسکیل آپ شدن سرمایه گذاری های بعدی به نام های Series A و شاید B انجام خواهد شد.
سطخ آمادگی سرمایه پذیری یک استارت آپ و یک اسکیل آپ متفاوت هستند.
در واقع می توان گفت استارتاپی که با جذب اولیه سرمایه گذاری های کوچک (چه شخصی و چه از دیگران) توانسته محصول اولیه ای را بسازد و آن را به بازار عرضه کند و اثبات کرده باشد از نظر اقتصادی مدل کسب و کارش جواب می دهد و در بازار برای آن محصول نیاز هست و یک تیم خوب دارد که توانسته این کارها را انجام دهد می توان گفت که در حال تبدیل شدن از استارتاپ به اسکیل آپ است.
۴. انعطاف پذیری
هرچه یک کسب و کار نوپا تر و کوچکتر باشد با سرعت بیشتری و بدون ترس از دست دادن مشتریان زیاد می تواند تغییرات بزرگی بوجود بیاورد. استارتاپ ها به راحتی می توانند چرخش کنند و مدل کسب و کار، محصول و بازارهای خود را تغییر دهند و آزمایش و خطا کنند تا بلکه به نتیجه برسند اما این کار برای اسکیل آپ ها به این سادگی نیست.
در شرکت های در حال رشد، سرمایه گذاران انتظار دارند که تا جای امکان ریسک های اضافی که ممکن است شرکت را از رشد مورد نظر عقب بیاندازد انجام نشود.
هم سرمایه گذاران، مشتریان و حتی کارکنان انتظار خیلی بیشتری از یک اسکیل آپ به نسبت یک استارت آپ دارند. افزون بر آن وقتی مشتریان یک اسکیل آپ به محصول یا خدمات عادت کنند انتظار تغییرات بزرگ در آن را ندارند. همچنین، یک اسکیل آپ باید بسیار بیشتر از یک استارت آپ حواسش را جمع کند که مشتریان را راضی نگه دارد.
۵. سیستم سازی
همانطور که در موضوع نیروی انسانی بیان شد، با توجه به اینکه در یک استارتاپ معمولا هر فردی چند وظیفه را بر عهده دارد در نتیجه فرآیندهای سفت و سختی وجود ندارد. در واقع برای انجام کارهای مختلف، بر خلاف شرکت ها و سازمان ها، دستورالعمل ها و فرآیندهای مشخص طراحی نشده است و این با توجه به ماهیت استارت آپ یک امر طبیعی است.
اما در زمان گسترش و توسعه یک کسب و کار، باید این فرآیندها مشخص شوند و مدام تحت نظارت و بهبود قرار داشته باشند تا بتوان کارهای روزمره مانند تولید محصول، تعامل با مشتریان و … را به صورت درست و قابل تکرار انجام داد و اگر کارمند مربوطه جایگزین شد خللی در کار پیش نیاید. بنابراین یک کار مهم در زمان تبدیل استارتاپ به اسکیل آپ، مستند سازی کارها و استخراج فرآیندهای استانداردسازی شده از آن ها می باشد. پس از سیستم سازی درست می تواند امیدوار بود که کیفیت محصولات و خدمات با افزایش مشتریان در اندازه های قابل قبول باقی می ماند.
منبع: خوشفکری
@karnil
سطخ آمادگی سرمایه پذیری یک استارت آپ و یک اسکیل آپ متفاوت هستند.
در واقع می توان گفت استارتاپی که با جذب اولیه سرمایه گذاری های کوچک (چه شخصی و چه از دیگران) توانسته محصول اولیه ای را بسازد و آن را به بازار عرضه کند و اثبات کرده باشد از نظر اقتصادی مدل کسب و کارش جواب می دهد و در بازار برای آن محصول نیاز هست و یک تیم خوب دارد که توانسته این کارها را انجام دهد می توان گفت که در حال تبدیل شدن از استارتاپ به اسکیل آپ است.
۴. انعطاف پذیری
هرچه یک کسب و کار نوپا تر و کوچکتر باشد با سرعت بیشتری و بدون ترس از دست دادن مشتریان زیاد می تواند تغییرات بزرگی بوجود بیاورد. استارتاپ ها به راحتی می توانند چرخش کنند و مدل کسب و کار، محصول و بازارهای خود را تغییر دهند و آزمایش و خطا کنند تا بلکه به نتیجه برسند اما این کار برای اسکیل آپ ها به این سادگی نیست.
در شرکت های در حال رشد، سرمایه گذاران انتظار دارند که تا جای امکان ریسک های اضافی که ممکن است شرکت را از رشد مورد نظر عقب بیاندازد انجام نشود.
هم سرمایه گذاران، مشتریان و حتی کارکنان انتظار خیلی بیشتری از یک اسکیل آپ به نسبت یک استارت آپ دارند. افزون بر آن وقتی مشتریان یک اسکیل آپ به محصول یا خدمات عادت کنند انتظار تغییرات بزرگ در آن را ندارند. همچنین، یک اسکیل آپ باید بسیار بیشتر از یک استارت آپ حواسش را جمع کند که مشتریان را راضی نگه دارد.
۵. سیستم سازی
همانطور که در موضوع نیروی انسانی بیان شد، با توجه به اینکه در یک استارتاپ معمولا هر فردی چند وظیفه را بر عهده دارد در نتیجه فرآیندهای سفت و سختی وجود ندارد. در واقع برای انجام کارهای مختلف، بر خلاف شرکت ها و سازمان ها، دستورالعمل ها و فرآیندهای مشخص طراحی نشده است و این با توجه به ماهیت استارت آپ یک امر طبیعی است.
اما در زمان گسترش و توسعه یک کسب و کار، باید این فرآیندها مشخص شوند و مدام تحت نظارت و بهبود قرار داشته باشند تا بتوان کارهای روزمره مانند تولید محصول، تعامل با مشتریان و … را به صورت درست و قابل تکرار انجام داد و اگر کارمند مربوطه جایگزین شد خللی در کار پیش نیاید. بنابراین یک کار مهم در زمان تبدیل استارتاپ به اسکیل آپ، مستند سازی کارها و استخراج فرآیندهای استانداردسازی شده از آن ها می باشد. پس از سیستم سازی درست می تواند امیدوار بود که کیفیت محصولات و خدمات با افزایش مشتریان در اندازه های قابل قبول باقی می ماند.
منبع: خوشفکری
@karnil
این مهندس ژاپنی تو گوگل کار می کنه و با وجود معلولیت تبدیل به یکی از موثرترین کارکنان گوگل شده.
دوتا نکته مهم
۱. معلولیت محدودیت نیست.
۲. وقتی ما در یک بعد ضعیف می شویم در چند بعد دیگر بشدت توانمند می شویم.
معلولین عزیز: خودشون دست کم نگیرن
مدیران عزیز: می تونید استعدادها و افراد توانمندی از بین معلولین پیدا کنید
@karnil
دوتا نکته مهم
۱. معلولیت محدودیت نیست.
۲. وقتی ما در یک بعد ضعیف می شویم در چند بعد دیگر بشدت توانمند می شویم.
معلولین عزیز: خودشون دست کم نگیرن
مدیران عزیز: می تونید استعدادها و افراد توانمندی از بین معلولین پیدا کنید
@karnil
به جای اینکه دغدغه این را داشته باشید که کسی ایده هایتان را ندزد، #یک_ایده را با افراد زیادی مطرح کنید تا به پختگی اجرا برسد.
#رضا_محمودی
@karnil
#رضا_محمودی
@karnil
برای موفق شدن، پول دار شدن، رشد کردن، کافیه دنبال #یک_ایده باشی. البته ایده درست که با درونت همخوانی داشته باشه
اگه این جمله رو قبول ندارید کافیه برید تاریخچه زندگی بزرگان بخونید
زمانی که استیو جابز بچه بود و دنبال سرهم کردن قطعات الکتریکی بود
یا وقتی که کریستین رونالدو کودک بود دنبال روپایی زدن با توپ بود
#رضا_محمودی
@karnil
اگه این جمله رو قبول ندارید کافیه برید تاریخچه زندگی بزرگان بخونید
زمانی که استیو جابز بچه بود و دنبال سرهم کردن قطعات الکتریکی بود
یا وقتی که کریستین رونالدو کودک بود دنبال روپایی زدن با توپ بود
#رضا_محمودی
@karnil
کشور ما پر شده از شرکت های که محصولات #سطحی درست می کنند. چون دنبال عمیق شدن محصولشون نیستن، چون دنبال پلن بلند مدت نیستن و احتمالا دنبال #یک_ایده نبودن
یه مدیر کارنیلی روی یک دایره محدود عمیق میشه💙 انشالله که ایرانمون پر بشه از این مدیرا
#رضا_محمودی
@karnil
یه مدیر کارنیلی روی یک دایره محدود عمیق میشه💙 انشالله که ایرانمون پر بشه از این مدیرا
#رضا_محمودی
@karnil
تیم کارنیل به شما قول یه شبه متحول شدن نمیده، اما این قول میده که با #سرعتی مناسب به رشد و پیشرفتی #پایدار برسید.
با افتخار آماده خدمت و مشاوره به مدیرانی هستیم که #عاشق بیزینسشون هستن💙✌️
ثبت نام
@Karnilsupport
با افتخار آماده خدمت و مشاوره به مدیرانی هستیم که #عاشق بیزینسشون هستن💙✌️
ثبت نام
@Karnilsupport