🔻 جنگِ بَدَوی همانقدر که دولت را تولید نمیکند از آن مشتق هم نمیشود و همانقدر خودش را با دولت شرح نمیدهد که با مبادله شرح نمیدهد [ایجابیت ماشین جنگ]:
جنگ فارغ از این که از مبادله مشتق شود، حتی به عنوان جوازی برای شکستش، مبادلات را محدود میکند و آنها را در چارچوب "متفقین" حفظ میکند، کاری که مانع از آن میشود که مبادلات عاملی دولتی شوند و گروه ها را در هم ممزوج کنند.
🖌 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📝 رساله در باب کوچگرشناسی : ماشین جنگ
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
جنگ فارغ از این که از مبادله مشتق شود، حتی به عنوان جوازی برای شکستش، مبادلات را محدود میکند و آنها را در چارچوب "متفقین" حفظ میکند، کاری که مانع از آن میشود که مبادلات عاملی دولتی شوند و گروه ها را در هم ممزوج کنند.
🖌 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📝 رساله در باب کوچگرشناسی : ماشین جنگ
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
🔻 ... بنابراین، مثلثِ خوش ترکیبِ خانواده، چیزی نیست جز کانالی برای بارگذاری سراسر متفاوتی که کودک مدام زیر پدرش، در بطن مادرش و در خودش کشف میکند.
قاضی ها، ملوان ها، ماموران عالیرتبه، بوروکرات ها و غیره جانشینان پدر نیستند، این پدر است که عصاره همه نیروهایی است که تسلیمشان میشود و سعی میکند پسرش را نیز به تسلیم وادارد. ...
📖 #کافکا : به سوی ادبیات اقلیت
🖌 #ژیل_دلوز ، #فلیکس_گتاری
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد
https://t.me/khabargar
قاضی ها، ملوان ها، ماموران عالیرتبه، بوروکرات ها و غیره جانشینان پدر نیستند، این پدر است که عصاره همه نیروهایی است که تسلیمشان میشود و سعی میکند پسرش را نیز به تسلیم وادارد. ...
📖 #کافکا : به سوی ادبیات اقلیت
🖌 #ژیل_دلوز ، #فلیکس_گتاری
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد
https://t.me/khabargar
🔲 در میان اغلب تفسیرهایی که از کافکا شده، سه مضمونِ اسفبارتر از بقیه عبارتاند از:
استعلای قانون، درونیشدگی گناه، و درنهایت، فاعلیت بیان [یا: سوبژکتیو کردن بیان] و اینها گره خوردهاند با همهی آن اراجیفی که در باب تمثیل و استعاره و سمبولیسم در کافکا نوشتهاند. ایده هایی از قیبل امر تراژیک و درام درونی و محاکمهی شخصی و اینجور چیزها هم به همین شکل. و البته شکی نیست که این طعمهی زهرآلودی است که خود کافکا ترتیب داده است: طعمهای که حتی و بهخصوص برای شکار ادیپ است، و این از خوشخیالی کافکا نیست، بلکه کافکا میخواهد در جهت اهداف پروژهی 《شیطانیِ》 خود، ادیپ را به شکل بسیار ویژهای بهکار بگیرد.
🖌 #ژیل_دلوز #فلیکس_گتاری
📖 #کافکا؛ به سوی ادبیات اقلیت
📌ترجمه ی : حسین نمکین
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
استعلای قانون، درونیشدگی گناه، و درنهایت، فاعلیت بیان [یا: سوبژکتیو کردن بیان] و اینها گره خوردهاند با همهی آن اراجیفی که در باب تمثیل و استعاره و سمبولیسم در کافکا نوشتهاند. ایده هایی از قیبل امر تراژیک و درام درونی و محاکمهی شخصی و اینجور چیزها هم به همین شکل. و البته شکی نیست که این طعمهی زهرآلودی است که خود کافکا ترتیب داده است: طعمهای که حتی و بهخصوص برای شکار ادیپ است، و این از خوشخیالی کافکا نیست، بلکه کافکا میخواهد در جهت اهداف پروژهی 《شیطانیِ》 خود، ادیپ را به شکل بسیار ویژهای بهکار بگیرد.
🖌 #ژیل_دلوز #فلیکس_گتاری
📖 #کافکا؛ به سوی ادبیات اقلیت
📌ترجمه ی : حسین نمکین
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
🔻 جنگِ بَدَوی همانقدر که دولت را تولید نمیکند از آن مشتق هم نمیشود و همانقدر خودش را با دولت شرح نمیدهد که با مبادله شرح نمیدهد [ایجابیت ماشین جنگ]:
جنگ فارغ از این که از مبادله مشتق شود، حتی به عنوان جوازی برای شکستش، مبادلات را محدود میکند و آنها را در چارچوب "متفقین" حفظ میکند، کاری که مانع از آن میشود که مبادلات عاملی دولتی شوند و گروه ها را در هم ممزوج کنند.
🖌 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📝 رساله در باب کوچگرشناسی : ماشین جنگ
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
جنگ فارغ از این که از مبادله مشتق شود، حتی به عنوان جوازی برای شکستش، مبادلات را محدود میکند و آنها را در چارچوب "متفقین" حفظ میکند، کاری که مانع از آن میشود که مبادلات عاملی دولتی شوند و گروه ها را در هم ممزوج کنند.
🖌 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📝 رساله در باب کوچگرشناسی : ماشین جنگ
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
✅ درباره هنر و کنش مقاومت
✍ #ژیل_دلوز
✅ از سخنرانی ژیل دلوز درباره فلسفه و سینما
https://t.me/khabargar
✍ #ژیل_دلوز
✅ از سخنرانی ژیل دلوز درباره فلسفه و سینما
https://t.me/khabargar
خبرگر
✅ درباره هنر و کنش مقاومت ✍ #ژیل_دلوز ✅ از سخنرانی ژیل دلوز درباره فلسفه و سینما https://t.me/khabargar
به نظر من، ارتباطات، پیش از هر چیز به معنی انتقال و گسترش گونه ای اطلاعات است. اما از خود بپرسیم: اطلاعات چیست؟ چندان پیچیده نیست، همه می دانند: اطلاعات مجموعه ای از دستور العمل ها است. وقتی به شما اطلاعی می دهند، در واقع به شما القاء می شود فرض بر آن است که به چه چیزی باید باور داشته باشید. به عبارت دیگر اطلاع رسانی یعنی ارسال دستورالعمل. اطلاعیه های پلیس از این لحاظ گویا هستند زیرا رسما به ما می گویند که به چه چیزی باید باور داشته باشته باشیم. شاید هم بتوانیم بگوییم از ما نمی خواهند باور داشته باشیم، بلکه امر می کنند: چنان رفتار کنیم که گویی باور داریم. اطلاعات و ارتباطات چنین چیزهایی و جدا از این دستورالعمل ها، ارتباطات و اطلاعات دیگری وجود ندارند. این دقیقا یک نظام مراقبت (کنترل) است.
این ها که می گویم مباحثی البته بدیهی است، ولی مباحثی هستند که امروز به شدت درگیرشان هستیم، زیرا در جوامعی زندگی می کنیم که باید به آنها جوامع زیر مراقبت گفت. می دانیم که متفکری مثل فوکو دو گونه از جامعه را تحلیل می کند که هر دو به ما نسبتا نزدیک هستند. نوعی از جامعه که به آن جامعه حاکمیت می گوید و جوامع دیگری که به آنها جوامع انضباطی نام می دهد... این جامعه ، یعنی جامعه انصباطی بنا بر تعریف فوکو، جایی هستند که از خلال سربرآوردن مکان های دربند کردن [انسان ها] تعریف می شوند: زندان ها، مدارس، کارگاه ها، بیمارستان ها. برای جوامع انصباطی این یک ضرورت است. (...)
اما حال از خود بپرسیم چه رابطه ای میان هنر و ارتباطات می تواند وجود داشته باشد؟ به نظر من هیچ رابطه ای.
هیچ ابزار هنری را نمی توان ابزاری ارتباطی دانست. اثر هنری هیچ ربطی به ارتباطات ندارد. اثر هنری ابدا اطلاعی را در خود حمل نمی کند. برعکس، رابطه ای بنیادین میان اثر هنری و کنش مقاومت وجود دارد. بله، درست در اینجا است که می بینیم اگر بخواهیم رابطه ای را میان هنر و ارتباطات فرض کنیم، باید در همین کنش مقاومتی بیابیمش. اما چه رابطه رمزگونه ای میان هنر و مقاومت وجود دارد؟ حال آنکه انسان هایی که مقاومت [سیاسی] می کنند، عموما نه زمان آن را دارند و نه اغلب فرهنگ لازم را برای آنکه کمترین رابطه ای با هنر داشته باشند، نمی دانم، فکر می کنم این طور باشد. [آندره] مالرو سخن بسیار ساده درباره هنر می گوید: تعریف او از هنر این است:«[هنر] تنها پدیده ای به شمار می آید که در برابر مرگ مقاومت می کند».
در ابتدای سخنم گفتم کار فلسفه، ابداع مفاهیم است. و فکر می کنم آنچه درباره هنر آمد، یکی از بنیان های زیبای فلسفه را می سازد. کمی بیاندیشیم... چیست که درمقابل مرگ مقاومت می کند؟ تردیدی به خود راه ندهیم، یک مجسمه کوچک گلی پنج هزار ساله را در دست بگیریم تا درک کنیم پاسخ مالرو بی شک درست بوده است. هنر همان چیزی است که بیشترین مقاومت را در مقابل مرگ از خود نشان می دهد(...) و از همینجا می توانیم به رابطه ای برسیم؛ رابطه ای تنگاتنگ میان کنش مقامت و [کنش ] هنر و اثر هنری. ممکن است بپنداریم هر کنشی برای مقاومت، نمی تواند یک اثر هنری باشد، با وجود این، به نوعی، چنین است.
✍ #ژیل_دلوز
✅ بخشی از سخنرانی درباره فلسفه و سینما
https://t.me/khabargar
این ها که می گویم مباحثی البته بدیهی است، ولی مباحثی هستند که امروز به شدت درگیرشان هستیم، زیرا در جوامعی زندگی می کنیم که باید به آنها جوامع زیر مراقبت گفت. می دانیم که متفکری مثل فوکو دو گونه از جامعه را تحلیل می کند که هر دو به ما نسبتا نزدیک هستند. نوعی از جامعه که به آن جامعه حاکمیت می گوید و جوامع دیگری که به آنها جوامع انضباطی نام می دهد... این جامعه ، یعنی جامعه انصباطی بنا بر تعریف فوکو، جایی هستند که از خلال سربرآوردن مکان های دربند کردن [انسان ها] تعریف می شوند: زندان ها، مدارس، کارگاه ها، بیمارستان ها. برای جوامع انصباطی این یک ضرورت است. (...)
اما حال از خود بپرسیم چه رابطه ای میان هنر و ارتباطات می تواند وجود داشته باشد؟ به نظر من هیچ رابطه ای.
هیچ ابزار هنری را نمی توان ابزاری ارتباطی دانست. اثر هنری هیچ ربطی به ارتباطات ندارد. اثر هنری ابدا اطلاعی را در خود حمل نمی کند. برعکس، رابطه ای بنیادین میان اثر هنری و کنش مقاومت وجود دارد. بله، درست در اینجا است که می بینیم اگر بخواهیم رابطه ای را میان هنر و ارتباطات فرض کنیم، باید در همین کنش مقاومتی بیابیمش. اما چه رابطه رمزگونه ای میان هنر و مقاومت وجود دارد؟ حال آنکه انسان هایی که مقاومت [سیاسی] می کنند، عموما نه زمان آن را دارند و نه اغلب فرهنگ لازم را برای آنکه کمترین رابطه ای با هنر داشته باشند، نمی دانم، فکر می کنم این طور باشد. [آندره] مالرو سخن بسیار ساده درباره هنر می گوید: تعریف او از هنر این است:«[هنر] تنها پدیده ای به شمار می آید که در برابر مرگ مقاومت می کند».
در ابتدای سخنم گفتم کار فلسفه، ابداع مفاهیم است. و فکر می کنم آنچه درباره هنر آمد، یکی از بنیان های زیبای فلسفه را می سازد. کمی بیاندیشیم... چیست که درمقابل مرگ مقاومت می کند؟ تردیدی به خود راه ندهیم، یک مجسمه کوچک گلی پنج هزار ساله را در دست بگیریم تا درک کنیم پاسخ مالرو بی شک درست بوده است. هنر همان چیزی است که بیشترین مقاومت را در مقابل مرگ از خود نشان می دهد(...) و از همینجا می توانیم به رابطه ای برسیم؛ رابطه ای تنگاتنگ میان کنش مقامت و [کنش ] هنر و اثر هنری. ممکن است بپنداریم هر کنشی برای مقاومت، نمی تواند یک اثر هنری باشد، با وجود این، به نوعی، چنین است.
✍ #ژیل_دلوز
✅ بخشی از سخنرانی درباره فلسفه و سینما
https://t.me/khabargar
Telegram
خبرگر
#خبرگرصدای_بیصدایان_وستمدیدگان_دادخواه
ارتباط با ادمینها(,عکس ها و ویدیوهای خود را برای انعکاس از این جا
با ما در میان بگذارید.)
@mansoor1999
ارتباط با ادمینها(,عکس ها و ویدیوهای خود را برای انعکاس از این جا
با ما در میان بگذارید.)
@mansoor1999