بسته راه گلویم بغض و دلم شعلهور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
زیر تیغ ستم دهر چهسان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟
من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی
شرمسار شرف خویش ازین عجز نیام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟
رنج و غم «ذات» مرا سایهصفت همقدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی
نه بهگوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی
نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی
زانکه فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی
دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟
مشهد اردیبهشت ۱۳۶۷
#مهدی_اخوان_ثالث
#شهیدان_هنر #سال_دیگر_ای_دوست_ای_همسایه
#انتشارات_زمستان
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
زیر تیغ ستم دهر چهسان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟
من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی
شرمسار شرف خویش ازین عجز نیام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟
رنج و غم «ذات» مرا سایهصفت همقدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی
نه بهگوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی
نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی
زانکه فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی
دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟
مشهد اردیبهشت ۱۳۶۷
#مهدی_اخوان_ثالث
#شهیدان_هنر #سال_دیگر_ای_دوست_ای_همسایه
#انتشارات_زمستان
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/khabargar