ما، زندانیان سیاسی، با تمام فشارها، سرکوبها و شکنجهها، ایستادهایم تا صدای مردمی باشیم که در برابر این بیداد سکوت نکردهاند. این سختیها هرگز نتوانستند شخصیت ما را بگیرند یا ما را به انسانهایی منفعل و خاموش تبدیل کنند. برعکس، مانند میخی پولادین، هرچه بیشتر بر ما کوبیدند، استوارتر در دل صخره فرو رفتیم و توان ایستادگی مان را در برابر سیستم دیکتاتوری نشان دادیم.
امروز جانهای بسیاری در خطر است. از جمله عزیزانی چون پخشان عزیزی، بهروز احسانی، مهدی حسنی و چهار زندانی عقیدتی اهل سنت بلوچ که به واحد چهار زندان قزلحصار منتقل شدهاند. این افراد نه تنها قربانی استبداد، بلکه نمایانگر چهره واقعی سیستمی هستند که عدالت را به نفع بقای خود سرکوب میکند. اما اعدام، نه توان خاموش کردن صداها را دارد و نه میتواند حقیقت را تغییر دهد.
ما باور داریم که نباید اجازه دهیم این فاجعهها به سکوت سپرده شوند. هرکس در برابر این جنایات، بیتفاوت بماند، بهنوعی شریک جرم آمران و عاملان آن است. وظیفه همه ماست که فارغ از هرگونه اختلاف، تلاشمان را بر شکستن تیغه این ابزار سرکوب متمرکز کنیم.
این مبارزه، مبارزهای است برای زندگی؛ برای حق زیستن و برای آیندهای که در آن هیچ طناب داری بر گردن آزادیخواهان نیفتد. این امید، انگیزهای است که ما را در تاریکترین روزها نیز استوار نگه داشته است و الهامبخش ما برای ایستادن تمام قدر کنار مردم بوده است تا با همبستگی زمینه رهایی و نجات ملی ایران را فراهم کنیم. این روز بیگمان دور و دیر نخواهد بود.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
دی ماه ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام
امروز جانهای بسیاری در خطر است. از جمله عزیزانی چون پخشان عزیزی، بهروز احسانی، مهدی حسنی و چهار زندانی عقیدتی اهل سنت بلوچ که به واحد چهار زندان قزلحصار منتقل شدهاند. این افراد نه تنها قربانی استبداد، بلکه نمایانگر چهره واقعی سیستمی هستند که عدالت را به نفع بقای خود سرکوب میکند. اما اعدام، نه توان خاموش کردن صداها را دارد و نه میتواند حقیقت را تغییر دهد.
ما باور داریم که نباید اجازه دهیم این فاجعهها به سکوت سپرده شوند. هرکس در برابر این جنایات، بیتفاوت بماند، بهنوعی شریک جرم آمران و عاملان آن است. وظیفه همه ماست که فارغ از هرگونه اختلاف، تلاشمان را بر شکستن تیغه این ابزار سرکوب متمرکز کنیم.
این مبارزه، مبارزهای است برای زندگی؛ برای حق زیستن و برای آیندهای که در آن هیچ طناب داری بر گردن آزادیخواهان نیفتد. این امید، انگیزهای است که ما را در تاریکترین روزها نیز استوار نگه داشته است و الهامبخش ما برای ایستادن تمام قدر کنار مردم بوده است تا با همبستگی زمینه رهایی و نجات ملی ایران را فراهم کنیم. این روز بیگمان دور و دیر نخواهد بود.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
دی ماه ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام
وقتی به کودکان یاد میدادی که با گل مجسمه بسازند و با هنرشان حالشان را خوب کنند، خبر داشتی که این کارت مصداق فساد است؟!
وقتی در تخلیهی بار کامیونهای ارزاق یو.ان کمکمیکردی، میدانستی داری بدکاری میکنی؟
موقع تمیز کردن زخمهای زنان و کودکان و از بین بردن شپش سر بچهها، از ستمکاریات آگاه بودی؟!
پخش نان و فراهم کردن غذا برای آوارگان کدام شکل از ستم است؟!
جرمهایت را که مرور میکنی، شستن لباس آنها را هم از قلم نینداز!
کمک به آدلاها، خضرها، ویانها، دیلانها و بهارها را سرکشی و نافرمانی به حساب نمیآوردی؟!
ماههایی که از خانوادهات دور بودی و هیچ ارتباطی با آنها نداشتی، اما آغوش میشدی که در اوج سرما و باد و باران بارها چادرها را محکم میکردی، با این حال خوابت نمیبرد که نکند محکمکاری نکرده باشی، ستمکاریات برایت محرز نبود؟!
من نه عقلم قد میدهد نه سوادم؛ باز هم خودت قضاوت کن: حتما در سالهای 2020 و2021 که بر اثر ناتوانی جسمی بعد از عمل جراحی سراغ ترجمع و پژوهش رفتی، فساد کردی.
ایجاد انقلاب ذهنیتی که قطعا بدکاری وفساد و ستمکاری است؛ این را همه میدانند.
همهس ستمکاریهایت را در کمپ باور میکنم؛ چون بارها شبیهاش را در بند دیهام؛وقتی حال یکی از همبندیها حتی ذرهای بد میشود، اولین کسی که به سراغش میآید توئی. تجربهی تو را در کمک به بهبود حال جسمی وروحی اطرافیان هیچکدام از ما نداریم.
میبینم که گیاهخواری و برایمان گفتهای که از سال 2014 خوردن گوشت را کنار گذاشتهای؛ یعنی بیشتر از 10 سال است که قساوت لازم برای ستمکاری را بهدست آوردهای.
باید در ویراست بعدی همهی لغتنامهها مددکاری را هم به معانی بغی اضافه کنند یا اینکه مقابل مدخل مددکاری بنویسند بغی.
همهی پزشکان، روزنامهنگاران و کسانی که به ملیگرایی باور ندارند؛ همه آنها که ماندند و به آوارگان حملات حملات داعش کمک کردند بغی کردهاند و به قتل عمد محکوم میشوند؟!
خواهرم
تو مددکاری و اظهرمنالشمس است که مددکار بودن با حزب وحزبگرایی غریبه است و طبیعتا بیرون از نظام دولتها وحزبهاست.
حتی پس رنگ داستانی که ساختهاند و تو را بر اساس آن محکوم کردهاند بی جان است. خباثت و نادانی بخش جداییناپذیر وجود جمهوری اسلامی است.
کاش این جانیان بفهمند که میخواهند نه تو را «سربه دار» که «سر دار» را با تو «بلند» کنند.
تکلیف تو با آنچه کردهای مشخص است؛ تکلیف جمهوری اسلامی هم همینطور. در این میان فقط مدعیان فعالیت برای حقوق بشر باید تکلیفشان را مشخص کنند؛ باید در گفتار، رفتار و کردارشان به وضوح نشان بدهند که مدافع حقوق بشرند یا حامی حقوق بشرتر.
اگر شرف دارند، باید برای پخشان عزیزی، زن کرد مددکار محکوم به اعدام، هر کاری میتوانند بکنند. باید از جمهوری اسلامی بپرسند به تو چه داده است که در ازایش جانت را میخواهد؟
پخشان جانم
تو برای آنچه کردهای باید قدر ببینی و بر صدر بنشینی، اما نه بر صدر مجازاتها.
حورا نیکبخت
۲۲ دی ۱۴۰۳
بند زنان زندان اوین»
#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام
وقتی در تخلیهی بار کامیونهای ارزاق یو.ان کمکمیکردی، میدانستی داری بدکاری میکنی؟
موقع تمیز کردن زخمهای زنان و کودکان و از بین بردن شپش سر بچهها، از ستمکاریات آگاه بودی؟!
پخش نان و فراهم کردن غذا برای آوارگان کدام شکل از ستم است؟!
جرمهایت را که مرور میکنی، شستن لباس آنها را هم از قلم نینداز!
کمک به آدلاها، خضرها، ویانها، دیلانها و بهارها را سرکشی و نافرمانی به حساب نمیآوردی؟!
ماههایی که از خانوادهات دور بودی و هیچ ارتباطی با آنها نداشتی، اما آغوش میشدی که در اوج سرما و باد و باران بارها چادرها را محکم میکردی، با این حال خوابت نمیبرد که نکند محکمکاری نکرده باشی، ستمکاریات برایت محرز نبود؟!
من نه عقلم قد میدهد نه سوادم؛ باز هم خودت قضاوت کن: حتما در سالهای 2020 و2021 که بر اثر ناتوانی جسمی بعد از عمل جراحی سراغ ترجمع و پژوهش رفتی، فساد کردی.
ایجاد انقلاب ذهنیتی که قطعا بدکاری وفساد و ستمکاری است؛ این را همه میدانند.
همهس ستمکاریهایت را در کمپ باور میکنم؛ چون بارها شبیهاش را در بند دیهام؛وقتی حال یکی از همبندیها حتی ذرهای بد میشود، اولین کسی که به سراغش میآید توئی. تجربهی تو را در کمک به بهبود حال جسمی وروحی اطرافیان هیچکدام از ما نداریم.
میبینم که گیاهخواری و برایمان گفتهای که از سال 2014 خوردن گوشت را کنار گذاشتهای؛ یعنی بیشتر از 10 سال است که قساوت لازم برای ستمکاری را بهدست آوردهای.
باید در ویراست بعدی همهی لغتنامهها مددکاری را هم به معانی بغی اضافه کنند یا اینکه مقابل مدخل مددکاری بنویسند بغی.
همهی پزشکان، روزنامهنگاران و کسانی که به ملیگرایی باور ندارند؛ همه آنها که ماندند و به آوارگان حملات حملات داعش کمک کردند بغی کردهاند و به قتل عمد محکوم میشوند؟!
خواهرم
تو مددکاری و اظهرمنالشمس است که مددکار بودن با حزب وحزبگرایی غریبه است و طبیعتا بیرون از نظام دولتها وحزبهاست.
حتی پس رنگ داستانی که ساختهاند و تو را بر اساس آن محکوم کردهاند بی جان است. خباثت و نادانی بخش جداییناپذیر وجود جمهوری اسلامی است.
کاش این جانیان بفهمند که میخواهند نه تو را «سربه دار» که «سر دار» را با تو «بلند» کنند.
تکلیف تو با آنچه کردهای مشخص است؛ تکلیف جمهوری اسلامی هم همینطور. در این میان فقط مدعیان فعالیت برای حقوق بشر باید تکلیفشان را مشخص کنند؛ باید در گفتار، رفتار و کردارشان به وضوح نشان بدهند که مدافع حقوق بشرند یا حامی حقوق بشرتر.
اگر شرف دارند، باید برای پخشان عزیزی، زن کرد مددکار محکوم به اعدام، هر کاری میتوانند بکنند. باید از جمهوری اسلامی بپرسند به تو چه داده است که در ازایش جانت را میخواهد؟
پخشان جانم
تو برای آنچه کردهای باید قدر ببینی و بر صدر بنشینی، اما نه بر صدر مجازاتها.
حورا نیکبخت
۲۲ دی ۱۴۰۳
بند زنان زندان اوین»
#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام