Forwarded from سهند ایرانمهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاد بعضی نفرات روشنم میدارد
بهمناسبت روز معلم؛ برداشتی از مستند «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بهعشق (۱۳۵۶)» ساختهٔ کیومرث پوراحمد و یادی از جبار باغچهبان؛ بنیانگذار اولین کودکستان و نخستین مدرسهٔ ناشنوایان ایران؛ مردی که نامش در کنار بزرگانی چون حسن رشدیه، بیبیخانم استرآبادی، طوبی آزموده و محمد بهمنبیگی بهعنوان پیشگامان امر آموزش فرزندان این مرز و بوم، جاویدان است؛ بدین وسیله، وجود آن دست آموزگارانی را گرامی میداریم که آزاداندیشی و آزادگی را سرمشق دانشآموزان خود میکنند.
پ. ن: عکسها از وبسایت خانهٔ باغچهبان (baghcheban.net) برداشته شدهاست.
برگرفته از: لاژورد
@sahandiranmehr
بهمناسبت روز معلم؛ برداشتی از مستند «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بهعشق (۱۳۵۶)» ساختهٔ کیومرث پوراحمد و یادی از جبار باغچهبان؛ بنیانگذار اولین کودکستان و نخستین مدرسهٔ ناشنوایان ایران؛ مردی که نامش در کنار بزرگانی چون حسن رشدیه، بیبیخانم استرآبادی، طوبی آزموده و محمد بهمنبیگی بهعنوان پیشگامان امر آموزش فرزندان این مرز و بوم، جاویدان است؛ بدین وسیله، وجود آن دست آموزگارانی را گرامی میداریم که آزاداندیشی و آزادگی را سرمشق دانشآموزان خود میکنند.
پ. ن: عکسها از وبسایت خانهٔ باغچهبان (baghcheban.net) برداشته شدهاست.
برگرفته از: لاژورد
@sahandiranmehr
👆👆👆ادامه ی فرسته بالا👆👆👆 آنتی ادیپ و فمنیسم:
«ضد اديپ» نوشته دلوز و گاتاری، نقد تند فروید و نقد ملایم لاکان است. نویسندگان برخلاف فروید، نگاه منفی به ادیپ ندارند. آنان به مهار«ماشین میل» باور ندارند. فروید، عقده ادیپ را نوعی روان پریشی ارزیابی می کند، اما نویسندگان به عادی انگاری شیزوفرنی می پردازند. اما لاکان برخلاف فروید، به ناخودآگاه اعتبار روانکاوانه می دهد و در جهت تثبیت و تایید آن می کوشد و این موضع، مورد استقبال دلوز و گاتاری است. اختلاف آنان با لاکان این است که برای لاکان، متعلَق میل، فقدان و کمبود است و برای نویسندگان ضد ادیپ، این متعلق، امری ایجابی و مثبت است. این نوعی رادیکال سازس تئوری"میل" لاکان است.
دلوز و گاتاري در كتاب "ضد اديپ" ميل را نيروي محركه ي انسان مي دانند كه دو شكل دارد:
يكي "ميل پارانوئيک" كه تحت تاثير القائات اجتماع شكل مي گيرد و اين ترس را به ما القا مي كند كه نكند مثل ديگران نيستيم و نكند توقعي را كه اجتماع از ما دارد برآورده نسازيم. در واقع اتوريته هاي اجتماعي، رانندگي ماشينِ اميال را از ما مي گيرند و خود بدان جهت مي دهند. اما از آن سو "ميل شيزوفرنيك" هم در وجود ماست كه با جامعه پذيري و القائات اجتماعي مبارزه مي كند و اساساٌ خصلتي انقلابي و هنجار ستيز دارد. این میل شیزوفرنیک در تقابل با ایده اینهمانیِ بورژوایی است.
افسردگي ما مربوط به اميال پارانوئيد است و هيجاناتمان از اميال شيزوفرنيك. سه صورت قبیله ای و امپراطوری و سرمایه داری، می کوشند بر این میل تنانه، مهار بزنند و تن را چارچوب مند و قاعده مند کنند.
دلوز و گاتاری در ادیپ ستیز، به تقابل با حزب کمونیست فرانسه کشیده می شوند که از ترس رویداد 1968 به انتخابات پارلمانی زودهنگام تن داد. آنان ترکیبی از مارکس و فروید را تحت عنوان «ماشین میل» ابداع می کنند که نه تنها محور انسان، بلکه محور رخدادهای جهانی هم هست.
دلوز و گاتاری می گویند هر کسی و حتی هر چیزی یک «ماشین میل» است که با سایر ماشین ها الی غیرالنهایه متصل است.
به نظر دلوز و گاتاری میل، نباید سرکوب شود و خشم سرکوبشده به رهایی منجر نمی شود.
دلوز و گاتاری، روانپریشی را در برابر پایداری و ثبات روان قرار میدهند و فرمی از تحلیل روانی برای تغییرات بنیادین در روانکاوی ارائه میکنند. درحالی که هدف تحلیل فرویدی، درمان بیماران روانپریش بهوسیلهی کمک به آنها برای کنترل امیال ناخودآگاه است.
هدف تحلیل روانپریشی، آزاد کردن فرایند تولید میل از محدودیتهای اجتماعی است. آنها روانکاوی را بهجای کمک به افراد، بسط جامعهی سرکوبگر میدانند. عقدهی ادیپ، خانواده محور و پدرسالارانه است. عقدهی ادیپ میل را آزاد میکند و از چارچوب تنگ خانوادگی آزاد می کند. سرکوب آن منجر به اختگی می شود.
دلوز و گاتاری نوعی شباهت و ارتباط بین اقتصاد لیبیدی (جنسی) و اقتصاد سیاسی برقرار می کنند که دومی صرفاً یک ماشین پیچیدهتر و ناشی از اولیست.
ژیژک، چرخش دلوز به طرف گاتاری را منفی ارزیابی می کند و ضدادیپ را « بدترین کتاب دلوز» می داند.
جنبه فمنيستي نظرات دلوز هم با استعاره ي" ريزوم" قابل توضيح است. مرد مي كوشد ساختار هرمي، درختي و متحدي از انديشه بسازد ولي حركت زن ريزوم وار و وحدت گريز است. از اين نظر تفاسير فمنيستي از نقطه نظرات دلوز، طرفداراني جدي پيدا كرده است.
منابع:
ژیل دلوز، دانشنامه فلسفه استفورد، ترجمه سید محمدجواد سیدی، نشر ققنوس، 1394
مقاله “روانپریشسازی لکان: دلوز، گاتاری و ضد ادیپ” نوشته لوک کالدول/ ترجمه صفورا هاشمی چالشتری
«ضد اديپ» نوشته دلوز و گاتاری، نقد تند فروید و نقد ملایم لاکان است. نویسندگان برخلاف فروید، نگاه منفی به ادیپ ندارند. آنان به مهار«ماشین میل» باور ندارند. فروید، عقده ادیپ را نوعی روان پریشی ارزیابی می کند، اما نویسندگان به عادی انگاری شیزوفرنی می پردازند. اما لاکان برخلاف فروید، به ناخودآگاه اعتبار روانکاوانه می دهد و در جهت تثبیت و تایید آن می کوشد و این موضع، مورد استقبال دلوز و گاتاری است. اختلاف آنان با لاکان این است که برای لاکان، متعلَق میل، فقدان و کمبود است و برای نویسندگان ضد ادیپ، این متعلق، امری ایجابی و مثبت است. این نوعی رادیکال سازس تئوری"میل" لاکان است.
دلوز و گاتاري در كتاب "ضد اديپ" ميل را نيروي محركه ي انسان مي دانند كه دو شكل دارد:
يكي "ميل پارانوئيک" كه تحت تاثير القائات اجتماع شكل مي گيرد و اين ترس را به ما القا مي كند كه نكند مثل ديگران نيستيم و نكند توقعي را كه اجتماع از ما دارد برآورده نسازيم. در واقع اتوريته هاي اجتماعي، رانندگي ماشينِ اميال را از ما مي گيرند و خود بدان جهت مي دهند. اما از آن سو "ميل شيزوفرنيك" هم در وجود ماست كه با جامعه پذيري و القائات اجتماعي مبارزه مي كند و اساساٌ خصلتي انقلابي و هنجار ستيز دارد. این میل شیزوفرنیک در تقابل با ایده اینهمانیِ بورژوایی است.
افسردگي ما مربوط به اميال پارانوئيد است و هيجاناتمان از اميال شيزوفرنيك. سه صورت قبیله ای و امپراطوری و سرمایه داری، می کوشند بر این میل تنانه، مهار بزنند و تن را چارچوب مند و قاعده مند کنند.
دلوز و گاتاری در ادیپ ستیز، به تقابل با حزب کمونیست فرانسه کشیده می شوند که از ترس رویداد 1968 به انتخابات پارلمانی زودهنگام تن داد. آنان ترکیبی از مارکس و فروید را تحت عنوان «ماشین میل» ابداع می کنند که نه تنها محور انسان، بلکه محور رخدادهای جهانی هم هست.
دلوز و گاتاری می گویند هر کسی و حتی هر چیزی یک «ماشین میل» است که با سایر ماشین ها الی غیرالنهایه متصل است.
به نظر دلوز و گاتاری میل، نباید سرکوب شود و خشم سرکوبشده به رهایی منجر نمی شود.
دلوز و گاتاری، روانپریشی را در برابر پایداری و ثبات روان قرار میدهند و فرمی از تحلیل روانی برای تغییرات بنیادین در روانکاوی ارائه میکنند. درحالی که هدف تحلیل فرویدی، درمان بیماران روانپریش بهوسیلهی کمک به آنها برای کنترل امیال ناخودآگاه است.
هدف تحلیل روانپریشی، آزاد کردن فرایند تولید میل از محدودیتهای اجتماعی است. آنها روانکاوی را بهجای کمک به افراد، بسط جامعهی سرکوبگر میدانند. عقدهی ادیپ، خانواده محور و پدرسالارانه است. عقدهی ادیپ میل را آزاد میکند و از چارچوب تنگ خانوادگی آزاد می کند. سرکوب آن منجر به اختگی می شود.
دلوز و گاتاری نوعی شباهت و ارتباط بین اقتصاد لیبیدی (جنسی) و اقتصاد سیاسی برقرار می کنند که دومی صرفاً یک ماشین پیچیدهتر و ناشی از اولیست.
ژیژک، چرخش دلوز به طرف گاتاری را منفی ارزیابی می کند و ضدادیپ را « بدترین کتاب دلوز» می داند.
جنبه فمنيستي نظرات دلوز هم با استعاره ي" ريزوم" قابل توضيح است. مرد مي كوشد ساختار هرمي، درختي و متحدي از انديشه بسازد ولي حركت زن ريزوم وار و وحدت گريز است. از اين نظر تفاسير فمنيستي از نقطه نظرات دلوز، طرفداراني جدي پيدا كرده است.
منابع:
ژیل دلوز، دانشنامه فلسفه استفورد، ترجمه سید محمدجواد سیدی، نشر ققنوس، 1394
مقاله “روانپریشسازی لکان: دلوز، گاتاری و ضد ادیپ” نوشته لوک کالدول/ ترجمه صفورا هاشمی چالشتری
Forwarded from عکس نگار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from نوای جان (SHARAREH)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آشنائی ساده و اجمالی با دستگاههای موسیقی ایرانی
معرفی فیلم ماندلا (2013)
محمدامین مروتی
ماندلا قهرمان مبارزه با تبعیض نژادی است. فیلم «ماندلا: راه طولانی به آزادی» به کارگردانی جاستین چادویک و بازیگری ادریس البا و نائومی هریس است.
پای ماندلا در دوران دانشجویی و پس از سرخورده شدن از مبارزات سیاسی، با دوستانش روی به مبارزه مسلحانه می آورند. دستگیر می شوند و با یک درجه تخفیف، در دادگاهی علنی به حبس ابد محکوم می شوند. 27 سال در زندان می ماند.
فشارهای جهانی به سیستم آپارتاید در کنار شعله ور شدن مبارزات مسلحانه، حکومت را به پای میز مذاکره می کشد. به قدرت رسیدن رئیس جمهور اصلاح طلب، فردریک د کلرک نیز شرایط را برای مصالحه فراهم کرد. خشونت های خیابانی بین سیاه پوستان و سفید پوستان با موجی از انتقام جویی همراه شده بود.
در این هنگام ماندلا راهش را از سایر دوستانش و به خصوص زنش "وینی ماندلا "که طرفدار ادامه مبارزه مسلحانه بودند، جدا کرد و خواستار انتخابات شد. نتیجه انتخابات در سال 1994 انتخاب ماندلا به عنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست در دولت اتحاد ملی مرکب از سیاهپوست و سفیدپوست بود.
ماندلا پس از پایان دوره ریاست جمهوری کاندید نشد و به امور حقوق بشری مشغول شد.
محمدامین مروتی
ماندلا قهرمان مبارزه با تبعیض نژادی است. فیلم «ماندلا: راه طولانی به آزادی» به کارگردانی جاستین چادویک و بازیگری ادریس البا و نائومی هریس است.
پای ماندلا در دوران دانشجویی و پس از سرخورده شدن از مبارزات سیاسی، با دوستانش روی به مبارزه مسلحانه می آورند. دستگیر می شوند و با یک درجه تخفیف، در دادگاهی علنی به حبس ابد محکوم می شوند. 27 سال در زندان می ماند.
فشارهای جهانی به سیستم آپارتاید در کنار شعله ور شدن مبارزات مسلحانه، حکومت را به پای میز مذاکره می کشد. به قدرت رسیدن رئیس جمهور اصلاح طلب، فردریک د کلرک نیز شرایط را برای مصالحه فراهم کرد. خشونت های خیابانی بین سیاه پوستان و سفید پوستان با موجی از انتقام جویی همراه شده بود.
در این هنگام ماندلا راهش را از سایر دوستانش و به خصوص زنش "وینی ماندلا "که طرفدار ادامه مبارزه مسلحانه بودند، جدا کرد و خواستار انتخابات شد. نتیجه انتخابات در سال 1994 انتخاب ماندلا به عنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست در دولت اتحاد ملی مرکب از سیاهپوست و سفیدپوست بود.
ماندلا پس از پایان دوره ریاست جمهوری کاندید نشد و به امور حقوق بشری مشغول شد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from شفیعی کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@shafiei_kadkani
اعتبارِ ملّی ما
روشنفکرانِ ما ازین نکته غافلاند که سه عنصر از عناصرِ فرهنگِ ایرانزمین، همواره، در طول تاریخْ میدانِ گسترشِ اعتبار و حیثیتِ ملّی ما در جهان بوده است:
۱) شعرِ فارسی
۲) موسیقیِ ایرانی
۳) عرفانِ ایرانی
ما امروز در پیِ شکار سایهٔ مدرنیسم به ویران کردنِ این سه بنیاد برخاستهایم و خیال میکنیم که دنیا عاشق چشم و ابروی ماست و منتظر است که ما یک جیغِ بنفش بکشیم و تمام جوایزِ ادبی دنیا را به درِ خانهٔ ما روانه کنند با فرمایشاتی نبوغآمیز ازین نوع:
من آرزوهایم را اتو میکنم
عشقم را لایِ شناسنامهام میگذارم
و با جدولِ ضربِ آمیزشِ پارادایمهای ناهمگون، پشت سر هم استعاره خلق کردن و آن را شَقُّ القمر پنداشتن.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، صفحهٔ ۲۹۶
#محمدرضا_لطفی
اعتبارِ ملّی ما
روشنفکرانِ ما ازین نکته غافلاند که سه عنصر از عناصرِ فرهنگِ ایرانزمین، همواره، در طول تاریخْ میدانِ گسترشِ اعتبار و حیثیتِ ملّی ما در جهان بوده است:
۱) شعرِ فارسی
۲) موسیقیِ ایرانی
۳) عرفانِ ایرانی
ما امروز در پیِ شکار سایهٔ مدرنیسم به ویران کردنِ این سه بنیاد برخاستهایم و خیال میکنیم که دنیا عاشق چشم و ابروی ماست و منتظر است که ما یک جیغِ بنفش بکشیم و تمام جوایزِ ادبی دنیا را به درِ خانهٔ ما روانه کنند با فرمایشاتی نبوغآمیز ازین نوع:
من آرزوهایم را اتو میکنم
عشقم را لایِ شناسنامهام میگذارم
و با جدولِ ضربِ آمیزشِ پارادایمهای ناهمگون، پشت سر هم استعاره خلق کردن و آن را شَقُّ القمر پنداشتن.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، صفحهٔ ۲۹۶
#محمدرضا_لطفی