کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
گفتار ادبی


رستم و اسفندیار(قسمت ششم)

محمدامین مروتی


گفتیم گشتاسب با وعده تاج و تخت و به بهانه بددین بودن رستم، اسفندیار پسرش را به دست بستن رستم فرامی خواند و اسفندیار نهایتاً به طمع تاج و تخت می پذیرد.
در روایات زرتشتی آمده که اسفندیار و جاماسب (وزیر گشتاسب) و پشوتن (برادر اسفندیار) هر سه نظر کرده ی زرتشت بودند. زرتشت در حق آن ها دعا کرد که اسفندیار رویین تن و قوی شد و آن دوی دیگر از دانایی و خرد بهره یابند. به دستور زرتشت اسفندیار را در چـشمه ای غـسل دادند. او در چـشـمه چشمش را بست و بـنابراین به جز چشم هایش سایر نقاط بدنش رویین گشت. اما به گفته ی دکتر محجوب، رویین تنی با عقل فردوسی جور درنمی آمده و از شاهنامه برنمی آید که اسفندیار واقعاً رویین تن بوده، بلکه چنین استنباط می شود کـه تیر بر او - به هر دلیلی مثلا نفوذ ناپذیری لباس رزمش- کارگر نـمی شده است. به هـر جهت اسـفندیار، پـسرش بهمن را با عـده ای نـزد رستم می فرستد تا این پیام را به او بدهد که هرکس که به جایگاه بلندی می رسد، باید سپاسگزار خداوند باشد ولی تو که از قِبَل نیاکان ما به این مقام و موقعیت رسیده ای چرا از گشتاسب یاد نمی کنی و به او نامه نمی نویسی؟ او که از همه پادشاهان گذشته سر است و دین زرتشت را پراکنده کرده است:
درودش ده از مـا و خــوبــی نـمــای
بـیارای گــفـتار و چـــربــی فــزای
بگـویش کـه هر کس که گردد بــلند
جهاندار ، وَز هــر بـدی، بـی گـزند،
زِ دادار، بــایــد کــه دارد ســـپــاس
که اویـست جـاویــدِ نـیـکی شـنـاس
به گیتی هر آن کس که نیکی شناخت،
بـکوشـید و بـا شـهریـاران، بـساخـت
هـمـان بر که کـاری، هـمـان بـِدروی
سـخـن هرچه گویی، همان بـشـنـوی
اگــــر بــــازجــویــی زِ راهِ خـــرد
بـدانی که چونین، نــه انــدر خــورَد
کــه چـندین بزرگی و چـندین سپاه،
گـرانمایه اسبان و تــخـت و کـلاه،
ز پــیــشِ نـیــاکـان مـا یـافـتــی
چــو در بـنـدگـی، تــیز ، بـشتافتی
چه مایه جـهان داشت لهراسب شــاه
نــکردی گـذر ســویِ آن بــارگــاه
چو او شــهرِ ایــران به گشتاسب داد
نـیامد تـو را هـیچ از آن تخـت، یـاد
ســویِ او یــکـی نــامه نـنوشته ای
از آرایــش بـنـده ای، گــشـتـه ای

اسفندیار نخست بهمن پسرش را نزد رستم می فرستد. بهمن از هیرمند می گذرد و دیده بان زابل او را می بیند. راهـنما ، شکارگاه را به بـهمن می نماید و خود برمی گردد. بـهمن از بالای بلندی در شکارگاه نظر می کند و رستم را می بیند که گورخری را بر درخت کرده و بریان می کند:
نـگه کرد بـهـمن به نـخجیرگـاه
بـدید آن بر، آن پـهـلوانِ سـپـاه
یـکی نـره گـوری زده بر درخـت
نهاده برِ خـویش، گوپال و رخـت

بهمن حیرانِ برز و بالای رستم می شود و فکر می کند که اسفندیار تاب جنگ با این پهلوان را ندارد و بهتر است با غلطاندن یک سنگ بزرگ او را بکشم تا ماجرا همین جا ختم شود:
به دل گفت بهمن که این رستـم است
و یــا آفـتـابِ سـپــیـده دم اســـت؟
به گیتی کسی مرد از این سان نه دید،
نــه از نـامـدارانِ پـیـشین، شـنـیـد
بـتـرسـم کـه بـا او، یـل اسـفـنـدیار
نـتـابـد ، بـپـیـچـد ســر از کــارزار
من این را به یک سـنگ، بیجان کنم
دل زال و رودابــه، پــیـچـان کـنـم
یـکی سنگ زان کوه خــارا، بـکَـنـد
فـروهـشـت زان کـوهـسـارِ بـلـنــد

برادر رستم ، زواره که افتادن سنگ را می بیند به رستم هشدار می دهد ولی رستم از جایش تکان نمی خورد و سنگ را - که گرد و خاکش همه جا را تیره و تار کرده - با پاشنه ی پایش بـه گوشـه ای می اندازد.
بهمن به سوی رستم می رود و می گوید پیامی از اسفندیار برایت دارم. رستم می گوید حالا که سر سفره رسیده ای بهتر است اول غذا بخوریم.
غذاخوردن رستم هم بهمن را حیران می کند و او نمی تواند یک دهم گورخر را بخورد. رستم به شوخی به او می گوید با این مقدار خوراک چگونه از هفت خان گذشته اید و بهمن هم جواب می دهد، جنگاوری و پهلوانی به خوردن نیست و خلاصه پیام اسـفـندیار را به او می رسانـد، رسـتم در جواب می گوید به اسفندیار بگو انسان خردمند پایان کار را می نگرد. به اسفندیار بگو جهان را به چشم جوانان خام مبین و خشم و کین از دل بیـرون کن. من خودم هم با تو به نزد شـاه می آیم و از او پـوزش می خواهم و دلش را به دست می آورم:

ادامه دارد....
نکته:

هرگز نمی تونی از شر خودت خلاص بشی، مهم نیست تا کجا می ری. (هاروکی موراکامی)
فریدون فرخ فرشته نبود
زمشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو دادو دهش کن فریدون تویی
👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تصویر
نگاهی به بازار اصفهان در عصر قاجار؛ فیلمی از پروژه «آرشیو سیاره»
با صداگذاری ممتد بر صحنه‌های مختلف

زندگی روزمره مردم در ۹ شهریور ۱۳۰۶ شمسی (۱۹۲۷ میلادی)

این ویدیو توسط فردریک گادامر، عکاس و فیلم‌بردار آلمانی، ضبط شده است. او در چارچوب پروژه‌ای بین‌المللی با نام «آرشیو سیاره» (Archives of the Planet) به ایران سفر کرده بود؛ پروژه‌ای فرهنگی که بین سال‌های ۱۹۰۹ تا ۱۹۳۱ با حمایت بانکدار مشهور فرانسوی، آلبر کان، اجرا شد و هدف ثبت چهرۀ انسانی و فرهنگی ملت‌ها پیش از دگرگونی‌های مدرن قرن بیستم بود.

@FarazTed
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانستنِ او نه در خور پایه ی ماست...
مولانا
👏1🕊1
اگر مسئولیت بیابان و صحرا را به بخش دولتی واگذار کنید بعد از گذشت پنج سال با کمبود شن مواجه می‌شوید.

-میلتون فریدمن (اقتصاددان و نویسنده‌ی آمریکایی)
📭 الفبای باشعوری


_ از ایراداتی که در چهره دیگران هست، چیزی نپرسیم.

_ میزان درآمد، دلیل ازدواج نکردن و بچه دار نشدن را نپرسیم.

_ بە اشتباهات لفظی دیگران نخندیم، بهتر است خودمان را بە نشنیدن بزنیم.

_ به فرزندمان سرکوفت نزنیم و او را با فلانی مقایسه نکنیم.

_ مال و اموال و داشته‌هایمان را به رخ نکشیم.

_ در مهمانی پچ پچ نکنیم.

_ نصیحت نکنیم. تا کسی از ما در مورد مسائل خودش نظری نخواسته، نظر ندهیم.

_ وسط حرف کسی که در حال صحبت است، نپریم.

_ باور کنیم حریم افراد متعلق به آنهاست و نباید از آن عبور کنیم. با وجود خط ممتد اجازه سبقت نداریم و خط دوبل حکم دیوار را دارد.

_ زباله‌های خشک و تر را جدا کنیم. زباله در طبیعت به جا نگذاریم. شاخه درختان را نشکنیم و یادگاری روی درختان و آثار تاریخی ننویسیم.

_ مهمانی‌ها را ساده‌تر برگزار کنیم.

_ صدای غدا خوردنمان باعث آزار کسی نشود.

_ موقع غذا خوردن قاشق‌مان را داخل همه ظرف‌های غذا نزنیم.

_ بە افراد دارای معلولیت زل نزنیم. عادی رفتار کنیم.

_ در پیاده‌روها همواره از سمت راست حرکت کنیم. روی پل عابر پیاده و پیاده‌روهای تنگ اگر چند نفر هستیم تک تک حرکت کنیم تا مسیر تردد برای دیگران باز باشد.

_ در پشت چراغ قرمز یا هنگام سبقت، داخل خودروی دیگران را نگاه نگنیم.

_ در مترو، تاکسی، اتوبوس و درکل در مکان‌های عمومی با صدای بلند با تلفن صحبت نکنیم.

_ صدای موزیک ماشین نباید جلوی آسایش شهروندان را بگیرد.

_ به چاق، لاغر، کچل، زیبا، زشت، چه زن چه مرد، زُل نزنیم.

_ وقتی درصف خرید هستیم فاصله را با نفر جلویی خود حفظ کنیم. هر چقدر هم که به نفر جلویی نزدیکتر باشیم، زودتر نوبت‌مان نمی‌رسد.

_ از کسی که تنها زندگی می‌کند، هی نپرسیم: حوصله‌ت سر نمیره؟

_ دلیل طلاق رو نپرسیم

_وقتی چیزی را امانت می‌گیرید، به موقع پس دهید و منتظر صاحب آن نشوید.

_ همه به کم و کسری امکانات زندگی خود آگاه هستند؛ نپرسیم چرا ماشین نمیخری، مبل نمی‌خری فلان وسیله را نمی‌خری

_ پا و کفش خود را روی صندلی‌های مترو نگذاریم، کمی بعدتر یک نفر آنجا خواهد نشست.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
حقیقت این است که بی سوادی
از میان نرفته است،
فقط این روزها ،
بی سوادها خواندن و نوشتن
فراگرفته اند...
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وقتی بچه بودم یک بار از دیوار بالا رفتم تا فیلمی از چارلی چاپلین که در فضای باز نمایش داده می شد را تماشا کنم. چنان از خنده روده بر شدم که از دیوار افتادم و سرم شکست. وقتی به دکتر رسیدم هنوز خنده ام قطع نشده بود، هم خون ریزی داشتم و هم میخندیدم... از نظر من موفقیت نهایی در کمدی هم همین است که مخاطب از خنده نقش زمین شود و به خود بپیچد تا از حال برود.

-نیل سایمون
👍1
من آدم‌های مطمئن را باور نمی‌کنم. آدم‌هایی که بدون لحظه‌ای مکث جواب هر سوالی را می‌دهند. آدم‌هایی که همه چیز را از روی نوشته‌هایی می‌خوانند که به حافظه سپرده‌اند. آدم‌هایی که جوری به دوربین نگاه می‌کنند که انگار جواب همه سؤال‌ها را می‌دانند. آدم‌هایی که فکر می‌کنند هر چه جملات را با صدای بلند‌تری بگویند، هر چه کلمات را با سرعت بیشتر به زبان بیاورند، هر چه با اطمینان بیشتری حرف بزنند، حقایق بیشتری را فاش کرده‌اند. آدم‌هایی که یک صندلی را با منبر اشتباه می‌گیرند، یک گفتگوی ساده را با یک مناظره، یک ابراز نظر را با فرصتی برای صدور یک بیانیه خیالی.
آدم‌هایی که تحمل تردید را ندارند، آدم‌هایی که نسبت به فکر کردن آلرژی دارند، آدم‌های کوتاه فکری که یاد گرفته صدایشان را بلند کنند.

من آدم‌های مردد را باور می‌کنم.
👏1
گفتار دینی


"عهد خدا" به مثابة گوهر دین

محمدامین مروتی


انجیل و تورات را "عهدین" می گویند به این دلیل که عهدهایی هستند که خدا با بشر بسته است. عهد قدیم، پیمانی است که خدا با بنی اسرائیل می بندد و عهد جدید، پیمانی که با آل مریم می بندد.
ساختار بنیادینِ سوره بقره نیز تاکید بر عهد خدا و بشر است. در این سوره از دو عهد شکنی سخن رفته است. عهدی که آدم و حوا شکستند و عهدی که بنی اسرائیل شکستند و عهد سومی که اکنون خدا بنا دارد با پیروان محمد (ص) ببندد.

درعهد قدیم، خداوند وعده می دهد در ازای انجام ده فرمان اخلاقی، بنی اسرائیل را به سرزمین موعود برساند.
در عهد جدید، به دلیل رواج قشری گری بین بنی اسرائیل، تاکید بر مهر و محبت و ایمان قلبی و بخشایش افزون می گردد.
در عهد سوم، تاکید بر توحید و تتمیم مکارم اخلاقی است.

لزوم حفظ عهد خدا، در آیات عدیده موکد شده است:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم، که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست؟( آیه 60 سوره «یس»)

وفاى انسان به عهد خود با خدا، شرط وفا كردن خداوند به عهد خود با وى است.
«يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ؛ : اى بنی‌اسرائیل! نعمتم را، كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد؛ و به پيمان من وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم. و در اين راه تنها از من بترسيد!»( بقره/سوره۲، آیه۴۰)

وفاى به عهد با خدا، از اوصاف خردمندان است:
«... أ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ؛ : ... تنها خردمندان متذكّر مى‌شوند. همان كسانى كه به عهد الهى وفا مى‌كنند، و پيمان را نمى‌شكنند.»( رعد/سوره۱۳، آیه۱۹و 20)

وفاى به عهد با خدا، از اوصاف مؤمنان است:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‌ وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ : به يقين مؤمنان رستگار شدند. و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‌كنند.» (مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱ و 8)

ضرورت پايبندى به عهد و پيمانهاى خداوندى برعهده انسان:
«الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ‌ ...؛ : همان كسانى كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، مى‌شكنند....»( بقره/سوره۲، آیه۲۷)
«... وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي‌ ...؛: ... و به پيمان من وفا كنيد....» ( بقره/سوره۲، آیه40)

همه عهدهای خدا با آدم و بنی اسرائیل و بنی مریم، ذیلِ یک عهد اصلی است که به "عهد الست" معروف است. معاهده ای بین خدا و فرزندان آدم که بر سبیل فطرت خدادادی مان، خداجو و حق جو باقی بمانیم و میثاق فطری خود را فراموش نکنیم. فطرت و سرشت بشر بر خداخواهی و توحید مفطور شده است. زمانی که به او "بله" گفتیم:
سوره أعراف آيه 172: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ : ‏و پروردگار تو از پشت بنى‌آدم فرزندانشان را بيرون آورد. و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ [آنها به زبان فطرت‌] گفتند: آرى، گواهى مى‌دهيم. تا در روز قيامت نگوييد كه ما از آن بى‌خبر بوديم.
نکته:

رستاخیز نه (تنها) در زندگیِ بعدی، بلکه در روز بعد وجود دارد. (جیدو کریشنامورتی)
اگر جای ترازوی عدالت بودم، فقط خجالت "می کشیدم". (محبوبه_رحیمی_صفایی)
گفتار اجتماعی 1


جوهر انترناسیونالیسم

محمدامین مروتی


به نظر راجر اسکروتن، اگر جوهر انترناسیونالیسم همان سخنان کانت در مورد صلح پایدار بر اساس توافقات دولت/ملت ها باشد، پذیرفتنی است ولی انترناسیونالیسمی که مبنایی دموکراتیک نداشته باشد و شامل دولت های غیر ملی باشد، راه به جایی نمی برد. از جمله انترناسیونالیسم کشورهای بلوک شرق که منافع ملی را فدای منافع برادر بزرگ می کرد و اشغال چهل ساله اروپای شرقی را توجیه می کرد. حقیقت انترناسیونالیسم از دید کانت حل و فصل منازعات از طریق قرارداد و تعهد است به جای توسل به زور. ایده جامعه ملل و سازمان ملل نیز مبتنی بر اندیشه های کانت است که تا کنون خدمات بسیاری در حل و فصل صلح آمیز منازعات داشته است.
به نظر اسکروتن وضع قانون به تنهایی نمی تواند منازعات و جنگها را کنترل کند، الا اینکه دموکراتیک بودن جوامع این مهار و کنترل را تضمین کند. به همین دلیل است که کشورهای تمامیت خواه خود را ملتزم به رعایت قوانین بین المللی نمی کنند و هر جا که زورشان برسد، آتش جنگ را برمی افروزند و کشورهای همجوار را تهدید می کنند. در حالی که مشکلات مرزی در میان کشورهای دموکراتیک و همجوار معمولاً از طریق گفتگو حل می شود.
اسکروتن تحریم را به جنگ با کشورهای یاغی ترجیح می دهد. هر چند بار تحریم را مردم عادی باید به دوش بکشند ولی به تضعیف حکومت جابر هم می انجامد.

اما اسکروتن فراتر از این منتقد اتحادیه اروپا و انترناسیونالیسم مبتنی بر آن هم هست که به وضع قوانینی می پردازد که چه بسا مقبول طبع ملت ها نباشد. من جمله مهاجرت های گسترده که به تضعیف این دموکراسی ها می انجامد. اسکروتن پیش بینی می کند که اتحادیه اروپا زیر فشار این مهاجرت ها متلاشی می شود که جنبش خروج از اتحادیه اروپا در انگلستان (برگزیت)، می تواند اولین نمود آن باشد. اسکروتن نوعی تمرکزگرایی و فدرالیسم در اتحادیه اروپا- مانند آنچه در آمریکا جریان دارد- را معقول تر می داند.
اسکروتن می گوید محافظه کاری پیش از هر چیزی بر ملی گرایی متکی است و جهان وطنی گری در صورتی موجه است که این ملی گرایی را مخدوش نکند و منافع ملت ها را در برداشته باشد.
همانگونه که طبیعتاً منافع خانوادگی برای ما اولویت دارد و پس از آن منافع همسایگان نزدیک و سپس همسایگان دورتر. به همین ترتیب برقراری سازش و صلح باید نخست دغدغه ای باشد که شامل حال نزدیک ترین ها باشد. در روابط بین الملل هم رابطه با همسایگان مهمتر از رابطه با کشورهای دورتر است.

منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر

27 تیر 1404
1
گفتار اجتماعی 2


جوهر محیط زیست گرایی

محمدامین مروتی

راجر اسکروتن معتقد است پیوندی منطقی و طبیعی بین حفظ محیط زیست و محافظه کاری وجود دارد و آن این است که انگیزه های لازم برای حفظ محیط در میان مردمان عادی زمانی به وجود می آید که حس تعلق به محیطی که در آن می زیند، داشته باشند و این حس در دولت/ملت های برآمده از جامعه مدنی، امکان پذیر تر است تا قوانینی که از بالا و بدون توجه به انگیزه های مردمی وضع می شوند. قوانینی غیرالزام آور. در واقع احترام به محیط زیست هم احترامی است که از پایین و ابتدا در عرف جامعه شکل می گیرد و سپس امکان تبدیل شدن به قانونی کارآمد و قابل اجرا را پیدا می کند.
اسکروتن از دو انحراف در ایده محیط زیست گرایی منطقی سخن می گوید. یک انحراف راست که اقتصادمحور است و به کلی منکر تاثیر فعالیت های اقتصادی کربن محور بر تخریب محیط است و دومی انحراف چپ که پیش از آن که دلسوز محیط زیست باشد، دغدغه اش دوقطبی سازی جنگ نور و ظلمت و پرپاگاندای سیاسی در جهت تخطئه ی سرمایه داری است. در حالی که بیشترین بی توجهی به موضوع محیط زیست اتفاقاً از ناحیه کشورهایی مثل چین و سپس هند جاری و ساری است.
شعارهایی مثل شهر ما، خانه ما یا زمین پاک و آسمان آبی، مبتنی بر توجه دادن و انگیزه دادن به مردم اند که شهر را باید مثل خانه محاظت و تمیز کرد و این زمانی میسر می شود که حس تعلق به شهر و به جهان به اندازه حس تعلق به خانه و خانواده به وجود بیاید. زمانی که ما شهرمان و طبیعت مان را می آلاییم در واقع به شکلی خودخواهانه، هزینه این کارمان را بر دوش دیگران می نهیم، در حالی که چنین حقی نداریم. پی بردن به این حقیقت، مستلزم نوعی فرهنگ و اخلاق عرفی است که می باید از پایین و از کودکی آموزش داده و ساخته شود.
شعار جهانی فکر کن و محلی عمل کن، حاوی نوعی واقع بینی است که ارتباط حس تعلق و حفظ متعلَّق را درک کرده است.
اسکروتن می گوید سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی با تضعیف حاکمیت های ملی و محلی، نمی توانند به حفظ محیط کمک کنند. "ما باید وطن را جایگزین اقتصاد کنیم"، تا این حس تعلق به وجود آید و گرنه مردمان عادی که عامل حفظ و عدم حفظ محیط اند، در این کار درگیر نمی شوند.
از طرفی مسئله مهمتر جایگزین ساختن سوخت ارزان و انرژی پاک است که نه توسط سیاست گذاری بلکه از راه های علمی قابل حل است. تا وقتی ارزانترین منبع سوخت کربن باشد باید انتظار خم شدن پشت کره زمین زیر سنگینی بار آلودگی های محیط زیستی و شکاف در لایه ازن را داشته باشیم.
در واقع اسکروتن حل منطقی آلودگی محیط زیست را پیش از هرچیز، مسئله ای علمی و در عین حال آموزشی و مدنی می داند.

منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر

26 تیر 1404
نکته:

بسا چیزها را هرگز نمی‌خواهم بدانم. خردمندی بر دانش نیز حد می‌گذارد. (نیچه)
بحثی درباره‌ی کتاب چپ و راست: اهمیت روانشناختی تمایزهای سیاسی |…
بحثی درباره‌ی کتاب چپ و راست: اهمیت روانشناختی تمایزهای سیاسی

همیشه تمایزات چپگرایی و راستگرایی را از منظر معرفت شناسی و حقیقت ارزیابی می کنند. دکتر آذرخش مکری با بازخوانی و معرفی کتاب زاویه ای مهم و متفاوت بر این موضوع می گشاید و نشان می دهد که تمایزات چپ و راست بیش از هر چیز در خلق و خو، تیپ های شخصیتی و روانشناسی آدمیان ریشه دارد.
شنیدن چندباره این فایل صوتی را به علاقمندان به این موضوع توصیه می کنم.