خودشناسی و سبک زندگی
یونگ و مدیریت تنازع
محمدامین مروتی
یونگ در پی انسان متعادل که همه مولفه های وجودی خود را به رسمیت می شناسد، چندان پیش می رود که معتقد است که ما فرد و منفرد نیستیم بلکه بخشی از ناخودآگاه جمعی و تاریخی و نوعی هستیم و نه تنها برای خودمان سایه داریم، بلکه نوعی سایه جمعی هم داریم که آن را نیز باید به رسمیت بشناسیم. ما نه تنها عبارت از دیگری هستیم بلکه عبارت از گذشتگان مان هم هستیم. این سایه جمعی، بخش تاریکی است که در کمی و کاستی های دیگران و جامعه می بینیم و لمس می کنیم. یونگ می گوید باید این نواقص را هم دید و جذب کرد. درافتادن با این سایه ها موجب تنازع و باخت دوسویه می شود. کنار آمدن خیر با شر تنها راه غلبه خیر است. شری که با خیر کنار بیاید دیگر شر نیست. یونگ در کتاب سرخ آورده است:
"شما به عنوان یک انسان بخشی از نوع بشرید، و از این رو است که شما سهمی در کل نوع بشر دارید، انگار کل نوع بشر هستید.اگر همنوع را که ضد شما است مغلوب سازید و بکشید، پس آن شخص درون خودتان را نیز کشته اید و بخشی از زندگی خود را به قتل رسانده اید. روح این مرده، شما را دنبال میکند و نمیگذارد زندگیتان شاد بماند. شما برای زندگی رو به جلو نیازمند کلیت خود هستید." (کتاب_سرخ /کارل_گوستاو_یونگ)
در یک کلام راه حل مسائل انسانی گفتگو و تعامل و فهم متقابل و همدلی و همزبانی و همفکری است.
این آموزه قبلا در آموزه های دیالکتیک هگل آمده بود که تز نباید با آنتی تز درافتد، بلکه باید با آنتی تز ترکیب شود تا سنتز ایجاد شود. اگر بخواهیم به زبان یونگ سخن گوییم، برداشت مارکسیستی از دیالکتیک، نوعی ماندن و گیر افتادن در دایره آنتی تز و نفی و انکار تز به جای درآمیختن با آن است.
14 مرداد 1404
نکته:
كودك فرشته اي است كه هر چه پاهايش بزرگ تر ميشود، بال هايش كوچك تر ميشود.
مارك تواين
❤1👍1
آیه هفته:
وَ قولوا لِلنّاسِ حسنَاً: و با زبان خوش با مردم سخن گوئيد. (سوره بقره- 83)
شعر هفته:
مدتی گفتار بیکردار کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردار بیگفتار ده (صائب تبریزی)
کلام هفته:
همچنان كه بهترين حكومتها آن است كه كمتر حكومت كند، بهترين اخلاقها نيز آن است كه كمتر نهي كند. (ويل دورانت)
داستانک:
ابراهيم ادهم گفت چشم از سلطنت بلخ دوختم و آن را به سلطنت فقر فروختم. درويشي به او گفت مگر تو هنوز سلطنت بلخ به يادت هست كه وقتي پادشاه بودهاي؟ دم از درويشي مزن كه هنوز ترك هستي ننمودهاي. (صفی علیشاه)
طنز هفته:
یکی از مشکلات ما این است که وقتی باکسی مشکل داریم به خودش نمیگوئیم. می رویم به همه می گوئیم.
وَ قولوا لِلنّاسِ حسنَاً: و با زبان خوش با مردم سخن گوئيد. (سوره بقره- 83)
شعر هفته:
مدتی گفتار بیکردار کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردار بیگفتار ده (صائب تبریزی)
کلام هفته:
همچنان كه بهترين حكومتها آن است كه كمتر حكومت كند، بهترين اخلاقها نيز آن است كه كمتر نهي كند. (ويل دورانت)
داستانک:
ابراهيم ادهم گفت چشم از سلطنت بلخ دوختم و آن را به سلطنت فقر فروختم. درويشي به او گفت مگر تو هنوز سلطنت بلخ به يادت هست كه وقتي پادشاه بودهاي؟ دم از درويشي مزن كه هنوز ترك هستي ننمودهاي. (صفی علیشاه)
طنز هفته:
یکی از مشکلات ما این است که وقتی باکسی مشکل داریم به خودش نمیگوئیم. می رویم به همه می گوئیم.
❤1
فیلم هفته: بین ستارهای (۲۰۱۴)
بین ستارهای (Interstellar) فیلمی علمی–تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان است. متیو مککانهی، ان هتوی، جسیکا چستین و مایکل کین در این فیلم بازی کرده اند. اکسیژن زمین به دلیل آفتهای کشاورزی دارد به اتمام می رسد و غیرقابل سکونت می شود تا این که برای نجات مردم، پیام هایی از سیارات دیگر به ساکنانش می رسد. دانشمندان می کوشند از طریق کرمچالهای در نزدیکی زحل به کهکشان دیگری سفرکنند تا سیاره قابل سکونتی بیابند.
استفاده از مفاهیم پیچیده علمی در این فیلم با مشاوره کیپ تورن، فیزیکدان مشهور صورت گرفته و لذا از واقعیت دور نیست.
بین ستاره ای در هشتاد و هفتمین دوره اسکار نامزد دریافت ۴ جایزه بهترین جلوههای ویژه، بهترین طراحی صحنه، بهترین میکس صدا، بهترین تدوین صدا و بهترین موسیقی فیلم شد که موفق به دریافت جایزه بهترین جلوههای ویژه گردید. برای دقت علمی ، مشاور علمی فیلم بوده است.
بین ستارهای (Interstellar) فیلمی علمی–تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان است. متیو مککانهی، ان هتوی، جسیکا چستین و مایکل کین در این فیلم بازی کرده اند. اکسیژن زمین به دلیل آفتهای کشاورزی دارد به اتمام می رسد و غیرقابل سکونت می شود تا این که برای نجات مردم، پیام هایی از سیارات دیگر به ساکنانش می رسد. دانشمندان می کوشند از طریق کرمچالهای در نزدیکی زحل به کهکشان دیگری سفرکنند تا سیاره قابل سکونتی بیابند.
استفاده از مفاهیم پیچیده علمی در این فیلم با مشاوره کیپ تورن، فیزیکدان مشهور صورت گرفته و لذا از واقعیت دور نیست.
بین ستاره ای در هشتاد و هفتمین دوره اسکار نامزد دریافت ۴ جایزه بهترین جلوههای ویژه، بهترین طراحی صحنه، بهترین میکس صدا، بهترین تدوین صدا و بهترین موسیقی فیلم شد که موفق به دریافت جایزه بهترین جلوههای ویژه گردید. برای دقت علمی ، مشاور علمی فیلم بوده است.
صفحات نویسنده در فضای مجازی
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پشت سرم راه نرو؛
شاید رهبر خوبی نباشم.
جلویم راه نرو؛
شاید دنبال نکنم.
فقط در کنارم راه برو
و دوستم باش.
— آلبر کامو🕊️
شاید رهبر خوبی نباشم.
جلویم راه نرو؛
شاید دنبال نکنم.
فقط در کنارم راه برو
و دوستم باش.
— آلبر کامو🕊️
❤5
گفتار ادبی
رستم و اسفندیار(قسمت دهم)
محمدامین مروتی
اسفندیار علیرغم دعوتش، کسی را به دنبال رستم نمی فرستد و خود غذایش را می خورد. از آن سوی رستم به انتظار است و عاقبت ناامید می شود:
هـمی بود رستـم به ایوان خـویـش
زِ خوردن نـگه داشت پیمانِ خویش
چـو چـندی برآمـد، نـیامـد کـسی
نــگـه کرد رسـتم، بـه ره بَر، بسی
رستم به خود می گوید:
گـریـن اسـت آیـیـن اسـفـنـدیـار
تــو آیـیـنِ ایـن نـامــور، یــاد دار
و سوار بر رخش دوباره بر لب هیرمند می رود. همراهان اسفندیار که او را که می بینند مهر رستم در دلشان می نشیند و پیش خود گشتاسب را نکوهش می کنند که چرا برای حفظ تاج و تخت می خواهد پسرش را به کشتن بدهد:
هـر آن کـس که از لشکر او را بـدیــد
دلش مـهــر و پـیـونـد او بـرگـزیــد
هـمـی گفـت هـر کس: که این نامـدار
نماند به کــس، جــز به ســامِ ســوار
خــرد نـیــست انـدر ســرِ شـهـریـار
کـه جـویــد از ایـن نـامــور، کــارزار
بر این سـان همی از پی تــاج و گــاه
به کشـتن دهد، نـامــداری چـو مــاه
رستم خطاب به اسفندیار گله گذاری آغاز می کند که آیا این رسم مهمانی است و این مهمان تو بدان نمی ارزید که قدمی سویش بفرستی. رستم خود بزرگ بینی او را نکوهش می کند و می گوید از مدارای من دچار خیالات خودستایانه مشو:
بدو گـفت رسـتـم که ای پـهـلوان
نو آیین و نـوسـاز و فـرخ جــوان
خُـرامی نـیـرزیـد مـهـمـانِ تـو؟
چـنین بـود تـا بود، پـیـمان تـو؟
اسفندیار می خندد و می گوید قصد اسائه ادب و خودبزرگ بینی نداشته ام و خواسته ام تو را به زحمت نیاندازم و می خواستم فردا پیکی به عذرخواهی بفرستم. حالا بیا به هم بنشینیم و می بخوریم:
بـخـندیـد از رسـتـم، اسـفـنـدیار
بـدو گـفـت کـای پـورِ سـامِ سـوار
شـدی تنگدل چـون نـیـامد خُـرام
نجستم همی زین سـخن، کام و نام
چـنـیـن گـــرم بُــد روز و راهِ دراز
نـکردم تـو را رنـجـه، تندی مـسـاز
هـمـی گـفـتـم از بـامـدادِ پـگــاه
به پـوزش بـسـازم، ســوی داد، راه
اسفندیار ضمن مهمانی نیز تحقیر و توهین از سر می گیرد و طعنه در نیاکان رستم و خصوصاً زال می زند چرا که زال با نظر کیخسرو، مبنی بر جانشینی لهراسب مخالف بود و می گوید زال مورد نفرت سام بود و به لطف سیمرغ و با گوشت مردار بزرگ شده و حتی سیمرغ علیرغم گرسنگی، رغبتی به خوردن زال نداشت و او را برای بازیچه جوجه هایش به آشیانه برد. اسفندیار می گوید این نیاکان من بودند که او را برکشیدند و صاحب همه چیز کردند و این رستم است که به او اعتبار داده است و الخ:
چـنین گفت با رسـتم، اسـفـنـدیـار
کـه ای نـیـکـدل مـهـتـرِ نـامـدار!
من ایــدون شـنیدستم از بـخـردان
بــزرگـان و بــیــداردل˚ مـوبـدان
کــه دسـتـانِ بـدگــوهــرِ دیــوزاد
بــه گـیـتـی فـزونـی نــدارد نــژاد
تـنش تیره بُد، موی و رویش سـپـید
چــو دیـدش، دلِ ســام شـد ناامید
بـفـرمـود˚ش تـا پـیـشِ دریـا بـرنـد
مـگـر مـرغ و مـاهی، ورا بشکنـنـد
بـیـامــد بـگـسترد سـیـمـرغ، پـَـر
نـدیـد انــدرو هـیـچ آیـیـن و فــر
بـبردش به جایی که بودش کــنـام
زِ دستان مر او را، خــورش بـود کام
اگـر چـنـد سـیـمرغ، نـاهـار بـود
تنِ زال، به پیش انـدرش، خـوار بود
بیـنداختش پـس به پیــشِ کـنـام
بـه دیـدار او، کـس نَـبُـد شـادکـام
چـو افـکـند سیـمرغ، بر زال، مـهـر
بر او گشت زین گونه چندی، سپـهر
از آن پس که مردار، چندی چشیـد
بـرهنه، سـویِ سـیستـانـش کـشید
خـجـسته بـزرگان و شـاهـانِ مــن
نـیـایِ مـن و نـیکـخـواهـانِ مـن
ورا بـرکـشـیـدنـد و دادنــد چــیـز
فـراوان بر ایـن، سـال بگـذشت نیـز
رستم هم به نـاچار از افـتخارات نیاکـانش سخن می گوید و از سام که فرزند نريمان و او فرزند گرشاسب بوده و دلیری ها کرده و هم او یعنی سام، دیوی را که دریا تا کمرش می رسیده و از دریا ماهی می گرفته و جلوی خورشید کباب می کرده، کشته است.
. خُرامی: قدمی
. خُرام: پیک
. ناهار: ناشتا، گرسنه
. جهاندار: خداوند
. آواز: شهرت، آوازه
. اُدیگر: و دیگر
ادامه دارد....
نکته:
ده درصد از هر جمعیت، بیرحماند، به هر حال. ده درصد، مهرباناند، به هر حال. و هشتاد درصد باقیمانده را میتوان به هر سو سوق داد. (سوزان سانتاگ)
👌7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این تصاویر : شیراز ۱۰۰ سال پیش ..!!
خودت را بهتر کن
این است همه ی کاری که
برای بهتر کردنِ جهان میتوانی بکنی ...
@Radiorahpodcast 🎧
این است همه ی کاری که
برای بهتر کردنِ جهان میتوانی بکنی ...
ویتگنشتاین
@Radiorahpodcast 🎧
❤4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این داستان : شوهر خانم فلنگان ...!!😱
😁2👍1
گفتار دینی
منکر و معروف
محمدامین مروتی
منکر و معروف نیز از دوگانه های مصطلح در قرآنند که غالباً معنای شان با مشروع و نامشروع خلط می شود. در حالی که اگر خدا می خواست از همان کلمات مشروع و نامشروع استفاده می کرد. به علاوه ریشه های زبان شناختی این اصطلاحات نیز می تواند ما را به رسیدن به معنای حقیقی شان راهبری کنند.
معروف، از ریشه"عرفه" به معنای شناخته شده(بین مردم) و منکر از ریشه "نکره" به معنی ناشناخته (بین مردم) است. مثلاً به چیزی که همه می شناسند و می پسندند، معروف و به هر آن چیزی که برای مردم غریب است و مردم نمی پسندند، منکر می گویند. طبیعتاً مرجع شناختِ امر معروف، جامعه است که اصطلاحاً بدان "عرف" می گوییم. امر به معروف و نهی از منکر، امر جامعه است نه حکومت. مبتنی و منطبق بر شهودهای متعارف و پذیرفته شده جامعه است، نه خواست های حکومت یا حزب و جریانی خاص که به زور به مردم تحمیل گردد.
از همین جا معلوم می شود که "امر به معروف و نهی از منکر" باید با پسندها و ناپسندهای عمومی جامعه یا شهودهای اخلاقی جامعه، سازگار باشد.
در قرآن به کرّات کلمه معروف به همین معنای اجتماعی اش به کار رفته است. مثلاً می فرماید با زنان تان به شیوه معروف رفتار کنید. ازدواج و طلاق باید "بالمعروف" باشد. یعنی مطابقِ پسند عمومی جامعه.
در واقع ملاک اقدام برای نهی از منکر، "نظر اکثریت مردم" است. چرا در قرآن گفته نشده "امر به واجب و نهی از حرام"؟ زیرا تا واجبی در تلقی مردم معروف نشود و حرامی در فرهنگ عامه مردم منکر نشده، امر و نهی خاصیتی ندارد.
اما از كجا بدانيم منظور از" معروف" دقيقاً همان پيروي از عرف است؟ كافي است به روش تفسير قرآن به قرآن به خود کتاب خدا مراجعه كنيم آنجا كه در آيه 199 سوره اعراف صريحاً امر به پيروي از عرف مي كند و مي فرمايد: "خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجّاهِلِينَ ": طريق عفو پيشه كن و به عرف فراخوان و از نادانان روي بگردان.
و پیداست که این پسند در زمان ها و مکان های مختلف، یکسان نیست و از مکانی به مکان دیگر و از زمانی به زمان دیگر متغیر است.
❤1