کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.95K photos
1.64K videos
136 files
2.9K links
Download Telegram
گفتار دینی


تقوی چیست؟

محمدامین مروتی


ترجمه سرراست تقوی، پرهیز کردن است. اما پرهیز کردن از عمل زشت.
ترجمه زیبای دیگر برای کلمه تقوی، خویشتنداری یعنی مهار زدن بر نفس و کنترل آن است.
معنای عمیق تر تقوی این است که نه از ترس خدا بلکه از شرم او کار بد نکنی.
پرهیز از عمل زشت، می تواند دو انگیزه داشته باشد. یکی ترس از خدا و قانون که حکایت اکثر قریب به اتفاق مردمان است و دیگری شرم از خدا و مردم و عذاب وجدان که این دومی با روان سالم و انسان سلیم نسبت محکمتری دارد.
تقوی نوعی فضیلتِ درونی شدة اخلاقی است. تقوی نوعی اخلاقِ نهادینه شده و نوعی ترمز و مهارِ درونی است که از آن به وجدان و شرم هم تعبیر کرده اند. به همین دلیل برخی اندیشمندان بر آنند که در معادل گزینی برای کلمة "تقوی" بهتر است به جای "ترس" از "شرم" استفاده کنیم.
از منظری دیگر می توان گفت تقوی ذومراتب است. در مراتب پایین تر و در دینداری عوامانه معادل ترس و در مراتب بالاتر و در دینداری عارفانه معادل شرم است.
👍1🙏1
نکته:

همه‌مان خواهیم مرد و این مساله به‌تنهایی باید کاری کند که یکدیگر را دوست بداریم، و کاری نمی‌کند...!! (چارلز_بوکوفسکی)

ز مادر همه مرگ را زاده ایم
به ناچار، گردن بدو داده ایم
همه مرگ راییم پیر و جوان
به گیتی نماند کسی جاودان (فردوسی)
❤‍🔥7👌2
نکته:

ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﭙﻪ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﭼﺘﺮ ﻣﯽ‌ﺑﺮﻧﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ. (آنتوان چخوف)
حال که تنها شده‌ام می‌روی
واله و رسوا شده‌ام می‌روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
این‌همه تنها شده‌ام می‌روی
حال که چون پیکرِ سوزان شمع
شعله سراپا شده‌ام می‌روی
حال که در بزم خراباتیان
همدم صهبا شده‌ام می‌روی
حال که در وادی عشق و جنون
لاله‌ی صحرا شده‌ام می‌روی
حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده‌ام می‌روی!
حال که در بحر تماشای تو
غرق تماشا شده‌ام می‌روی
این‌همه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده‌ام می‌روی



عماد خراسانی



@vir486
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معضل بانک‌های دولتی.....واقعیت این است که تعداد امضاهای هیئت‌مدیره‌ای که باید انجام بدهم از شمارش خارج است. یعنی من و وزیر رفاه جمعاً باید بالغ بر ۷۰۰۰ هیئت مدیره در بزرگترین بنگاه‌های کشور منصوب کنیم. اگر من در ۳۶۵ روز سال، بنشینم و فقط هیئت مدیره انتخاب کنم، می‌بایست روزی ۶ مدیر منصوب کنم. اینگونه می‌شود کشور را اداره کرد؟

مدنی‌زاده؛ وزیر اقتصاد
👍1
گفتار اجتماعی 1

نیم نگاهی به خاطرات هوشنگ نهاوندی (1311-1404)

محمدامین مروتی


هوشنگ نهاوندی، علیرغم نام فامیلیش، در رشت به دنیا آمد. او از تکنوکرات های جوانی بود که حسنعلی منصور برای جوان گرایی در مدیریت کشور، به دور خود و در حزب ایران نوین جمع کرده بود. سابقه وزارت آبادنی ومسکن در کابینه هویدا و ریاست دانشگاه شیراز و تهران در زمان اسدالله علم و نهایتاً ریاست دفتر فرح پهلوی را داشت.

نهاوندی در سال 64 خاطراتش را در مصاحبه با شاهرخ مسکوب، در چارچوب پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد بیان کرده است که نکته های مهم و جالبی در باره در هم ریختگی مدیریت کشور در اواخر حکومت پهلوی دارد:

نهاوندی به شاه پیشنهاد یک کابینه ائتلافی از نظامیان خوشنام، عده ای تکنوکرات و مصدقی ها و منتقدان خوشنام حکومت را می دهد. شاه موافقت می کند و نهاوندی موافقت آیت الله نجفی مرعشی و آیت الله شریعتمداری و داریوش فروهر و دکتر غلامحسین صدیقی، ایرج افشار و جمعی دیگر را می گیرد. با این تبصره که اگر این کابینه جواب نداد، سرکوب در دستور کار قرار گیرد. نهاوندی پس از گرفتن تایید این افراد، نتیجه را به شاه گزارش می کند. شاه با اظهار رضایت، موضوع را با فرح در میان می نهد اما فرح و اطرافیانش از شهریور در حال جلب نظر شاپور بختیار برای نخست وزیری بودند و طرح نهاوندی فراموش می شود.

طرح دیگری که همان روزها مطرح بود به "طرح خاش" معروف شده بود که طبق آن می بایستی حدود چهار هزار نفر از مخالفان دستگیر و به جزیره خاش برده شوند و بعد حکومت نظامی اعلام شود. این طرح هم کنار گذاشته شد.

طرح دیگری که در اواخر مهر، نهاوندی از قول محمدعلی قطبی(دایی فرح) با شاه مطرح می کند نخست وزیری دکتر صدیقی از جبهه ملی است. شاه اول مخالفت می کند و لی پس از 15 روز می گوید برو با صدیقی صحبت کن. صدیقی آمد و شرط اصلی اش این بود که شاه کشور را ترک نکند تا ارتش متلاشی نشود. اما شاه نپذیرفت. نهاوندی می گوید بالخاره بختیار تازه به قدرت رسیده بود که روزی همراه عده ای من جمله دکتر باهری، دکتر مظاهر مصفا و خانمش و عده ای دیگر نزد شاه رفتیم تا او را از ترک کشور منصرف کنیم. حتی دکتر مصفا که خود مصدقی بود شعری خواند با این مضمون که پدر بچه اش را رها نمی کند و بعد زد زیر گریه. شاه عصبانی شد که "شما می خواهید به ما درس سیاست بدهید که برویم یا نرویم؟" ما هم ترسیدیم و جا زدیم و مثل سگ دممان را روی کولمان گذاشتیم و آمدیم بیرون.
روز بعد دوباره پیش شاه رفتم و تقاضایمان را تکرار کردیم. شاه دوباره عصبانی شد و گفت: : آقای نهاوندی! این کله را می بینید؟ دیگر کار نمی کند. ولم کنید. می خواهم بروم. ارتش هم هر غلطی می خواهد برای خودش بکند. از دست من کاری برنمی آید."

منبع:
اندیشه پویا شماره 99 (آذر 1404)

24 آذر 1404
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنده‌یاد جلال ذوالفنون در حال اجرای تصنیف "اندک اندک"

این اثر از جمله آثار ماندگاری است که توسط شهرام ناظری در آلبوم "گل صدبرگ" آهنگسازی و اجرا شده است.در این آلبوم ذوالفنون به عنوان سرپرست گروه حضور دارد.

کانال موسیقی سنتی "کُرُن موزیک" @koronmusic
👏21
گفتار اجتماعی 2


سیاست در عصر هوش مصنوعی

محمدامین مروتی


اگر پیشرفت تکنولوژی موجب عدم نیاز به نیروی کار شود، عملاً فاتحه تئوری استثمار مارکس خوانده است و عصر سوسیالیسم نه تنها در عمل که در تئوری هم به پایان می رسد.
حالا گفته می شود تکنولوژی ممکن است عصر دموکراسی و نیاز به انتخابات را هم به پایان برساند. مثلاً اگر هوش مصنوعی بتواند بهترین راه حل ها را برای مسائل پیش پا نهد، اختلاف نظرات سیاسی به حداقل می رسد. اگر همه در سایه پیشرفت های اقتصادی به رفاه مورد نظرشان دست یابند، اختلاف کاندیدهای مختلف به حدی کم می شود که انتخاب بین ایشان منتفی گردد. البته این نوعی گمانه زنی است و تا رسیدن به عالم واقع فاصله دارد.

منبع:
اندیشه پویا شماره 99 (آذر 1404)

20 آذر 1404
1👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امان از دست هوش مصنوعی.......🤔🤔🤔
😁5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آغوش ؛ وسیع ترین
مکان کوچک دنیاست

" انسان ، پناه انسان است .
6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ی سری خصلت ها از بدو تولد همراه ماست که در طول بزرگ شدن میتونه قوت بگیره یا تضعیف بشه .... .
3
گفتار عرفانی


شرح غزل شمارهٔ ۱۳۷۵ (تا قفلِ زندان بشکنم)
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)

محمدامین مروتی


گویی غزل از زبان مولانا پس از آشنایی باشمس سروده شده که او را از زندان نفس آزاد کرده است:

باز آمدم چون عیدِ نو، تا قفلِ زندان بشکنم
وین چرخِ مردمْ‌خوار را چنگال و دندان بشکنم
می گوید برای آزادی زندانیان از چنگال روزگار و سرنوشت و نو کردن و متحول کردن زندگی شان برگشته ام.

هفت‌اخترِ بی‌آب را، کین خاکیان را می‌خورند
هم آب بر آتش زنم، هم بادهاشان بشکنم
ستارگان منظومه شمسی را که سرنوشت مردمان به چرخش ایشان وابسته است و طراوتی ندارند و تشنه ای را سیراب نمی کنند، خاموش می کنم و منزلت و غرورشان را می شکنم.

از شاهِ بی‌آغازْ من، پرّان شدم چون باز من
تا جغدِ طوطی‌خوار را در دِیرِ ویران بشکنم
مولانا می گوید خداوند ازل مرا چون باز پرواز داده تا جغد ویرانه ها(یعنی شیاطین) را بکشم چون طوطیان شکر شکن(یعنی انسان ها) را شکار می کند.

زآغاز عهدی کرده‌ام کاین جان فدایِ شه کنم
بشکسته بادا پشتِ جان، گر عهد و پیمان بشکنم
عهد کرده ام که جانم را فدای خدا کنم و اکر عهدم را بشکنم کمرم بشکند. (به قول عامه بزند به کمرم)

امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم
تا گردنِ گردن‌کشان در پیشِ سلطان بشکنم
مثل آصف وزیر سلیمانم که خدا به من اختیار داده تا پیروان شیاطین را تسلیم خود سازم.

روزی دو، باغِ طاغیان گر سبز بینی، غم مخور
چون اصل‌های بیخ‌شان از راهِ پنهان بشکنم
مولوی از زبان خداوند می گوید اگر می بینی ثروت و مکنت اهل سرکشی به راه است نگران مباش. ریشه شان را از جایی و طوری می زنم که خود گمان نبرند.

من نشکنم جز جور را یا ظالمِ بدغور را
گر ذرّه‌ای دارد نمک، گبرم اگر آن بشکنم
فقط ستمکاران مغرور را می شکنم. اگر ذره ای مزه حقیقت داشته باشند، کافرم اگر تعرضی با آنان بکنم.

هر جا یکی‌گویی بُوَد، چوگانِ وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد، در زخمِ چوگان بشکنم
در مقابل چوگان وحدت خداوندی یعنی در مقابل اراده الهی، سر ما باید گوی در میدان اراده او باشد یعنی مطیع او باشیم وگرنه باید در میدان زندگی، با ضربه چوگان یعنی اراده الهی شکسته و نابود گردد.

گشتم مقیمِ بزم او، چون لطفْ دیدم عزمِ او
گشتم حقیرِ راه او، تا ساقِ شیطان بشکنم
مولانا احتمالاً به شمس اشاره دارد و می گوید وقتی عزم ملاطفت آمیزش را دیدم، دیگر خود را ندیدم تا بتوانم پای شیطان و وسوسه او را بشکنم.

چون در کفِ سلطان شدم، یک حبّه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی، می‌دان که میزان بشکنم
چون قندی در دست او شدم تبدیل به معدنی از قند شدم به گونه ای که هیچ ترازوی نمی تواند وزن مرا بسنجد.

چون من خراب و مست را در خانهٔ خود ره دهی
پس تو ندانی این قدَر کاین بشکنم، آن بشکنم؟
من مست و بیخود را در خانه تان راه ندهید چون همه چیز را به هم می زنم و می شکنم. مولانا تهدید نمی کند بلکه سرمستی خود را بیان می کند.

گر پاسبان گوید که «هی!»، بر وی بریزم جامِ می
دربان اگر دستم کشد، من دستِ دربان بشکنم
در این حال اگر پاسبان بخواهد دستگیرم کند، مستش می کنم و اگر دربان مانع ورود من به خانه شاه شود، دستش را می شکنم.

چرخ ار نگردد گِرْدِ دل، از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند، گردونِ گردان بشکنم
دنیا و افلاک باید باب دل و تابع دل من شوند و اگر سفله باشند، ویرانشان می کنم. مولانا قدرت و اعتماد به نفس عاشق را بیان می کند که از مدار چرخ و سرنوشت و چرخه گردون( به تعبیر هندوان، کارما) بیرون رفته و سرنوشت نمی تواند خلاف میلش رقم بخورد.

خوانِ کرم گسترده‌ای، مهمانِ خویشم برده‌ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ نان بشکنم؟
به شمس یا خدا می گوید اگر مهمانم کرده ای چرا اگر بخواهم تکه ای نان بخورم گوشمالیم می دهی. منظور این است که معشوق هم ناز دارد و هم گوشمالت می دهد و البته این گوشمال هم برای عاشق لذتبخش است.

نی نی، منم سَرْخوان تو، سرخیلِ مهمانان ِتو
جامی دو بر مهمان کنم، تا شرمِ مهمان بشکنم
بعد می گوید عیب ندارد. گوشم را بمال. زیرا وظیفه من پذیرایی از مهمانان خجالتی توست نه اینکه خودم سر سفره بنشینم.

ای که میانِ جانِ من تلقینِ شعرم می‌کنی
گر تن زنم خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم
این اشعار از کجا می آید؟ گویی کسی از درون من این اشعار را تلقین می کند و می گوید بگو. اگر نگویم فرمان او را شکسته ام.

از شمسِ تبریزی اگر باده رسد، مستم کند،
من لااُبالی‌وار خود، اُستُونِ کیوان بشکنم
باده ای که شمس به من دهد چنان مستم می کند که رهایت آسمان را نمی کنم و ستون هایش را ویران می کنم. یعنی چنان مستم که جهان به کام من می چرخد و از من امر می برد.

13 آذر 1404
نکته:

در تعریف عشق گفته اند عشق یعنی کسی را بیشتر از خود دوست داشتن. این تعریف در مورد عشق های غریزی مصداق کاملی دارد. اما تعریف دیگر این است که عشق یعنی لذت بردن از توسعه و رشد دیگران و کمک کردن به این رشد. مثل علاقه به رشد و نمو یک گل. حسن این تعریف دومی، این است که تنها بر وجه احساسی عشق دلالت نمی کند بلکه به مسئولیت پذیری عاشق نیز دلالت می کند. بنابراین عشق هم در مقابل خودخواهی و هم در برابر بی تفاوتی قرار دارد.
6👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ انواع هوش


✔️هوش فقط IQ نیست!
ما حداقل ۷ نوع هوش داریم که کنار هم تصویر واقعی‌تری از عملکرد یه انسان می‌سازن:

1️⃣ آی‌کیو (intelligence quotient): تفکر منطقی، تحلیل و حل مسئله.

2️⃣ ای‌کیو (emotional quotient): درک و مدیریت احساسات خودت و دیگران.

3️⃣ اس‌کیو (social quotient): هوش اجتماعی و مهارت ارتباط مؤثر با آدم‌ها.

4️⃣ اِی‌کیو (adversity quotient): تاب‌آوری؛ دوام آوردن زیر فشار و سختی.

5️⃣ اِم‌کیو (moral quotient): قطب‌نمای اخلاقی؛ انتخاب درست حتی وقتی کسی نمی‌بینه.

6️⃣ پی‌کیو (physical quotient): ارتباط ذهن و بدن؛ ریکاوری، انرژی و تحمل فشار.

7️⃣ تی‌کیو (Technical quotient): توانایی فهم و تطبیق با فناوری‌های جدید.

باهوش بودن مطلق نیست، نسبیه.
اگه فکر می‌کنی باهوش نیستی، شاید داری با ضریب اشتباه خودتو می‌سنجی.


growth.officiall



🛄
@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
🙏31
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هشدار، برای تزریق نوروبیون
👍1
‌خیاط من تنها کسی است که معقول رفتار می‌کند؛ او با هر بار دیدنم، مرا اندازه می‌گیرد. اما دیگران با همان اندازه‌های قدیم به سراغم می‌آیند و انتظار دارند من همان اندازه مانده باشم.

جورج برنارد شاو


@Radiorahpodcast 🎧
👏4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻علیرضا موسوی، منجم آماتور و عکاس آسمان شب، این تصاویر دیدنی از بارش شهابی بر فراز کوه سبلان در استان اردبیل را ثبت کرده است.
 
آقای موسوی در توضیحاتی با اشاره به اینکه این تایم‌لپس نتیجه ساعت‌ها عکس‌برداری در کوهستان سرد است می‌گوید توانسته اوج درخشش بارش شهابی جوزایی امسال را بر فراز سبلان به تصویر بکشد.

قله سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر، بلندترین نقطه شمال‌غرب کشور و سومین قله بلند ایران هست.
 
بارش شهابی جوزایی از برخورد با خرده اجرامی به وجود می‌آید که یک سیارک، و نه یک ستاره‌دنباله‌دار بر جای گذاشته است و به همین دلیل هم نور شدیدی دارند چون عناصر در برخورد با اتمسفر همان طوری می‌سوزند که سوختن مواد در آتش‌بازی اتفاق ‌می‌افتد.
 
این تایم‌لپس را ببینید.
 
iamalirezamousavi📸🎥
@BBCPersian
4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت «آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست»

#مولانا
3👏1