چرا چپ هرگز متوجه نشد؟
چپ نفهمید، چون از همان آغاز مسئله را اشتباه طرح کرد؛
او انسان را نه موجودی تاریخی، خطاپذیر و محدود، بلکه ماده خام یک طرح انتزاعی دید و سیاست را نه هنر مهار شر، بلکه پروژه ساخت خیر مطلق فرض کرد.
در این خطای نخستین، همه چیز از دست رفت.
چپ نفهمید که جامعه محصول قراردادهای نانوشته، عادتها، سنتها و تجربههای انباشته است، نه آزمایشگاه مهندسی اجتماعی؛
نفهمید که نظم اجتماعی پیش از آنکه طراحی شود، کشف میشود و آنچه طی قرنها با آزمون و خطا زنده مانده، حامل دانشی است که هیچ کمیته و حزبی به آن دسترسی ندارد.
چپ نفهمید، چون به عقل انتزاعی بیش از عقل زیسته ایمان داشت؛
گمان کرد اگر جهان روی کاغذ منصفانه است، در واقعیت هم باید منصفانه شود و وقتی نشد، به جای تردید در نظریه، به انسان اعلان جنگ داد.
از همینجاست که اردوگاه کار اجباری نه انحراف، بلکه نتیجه منطقی چپ است.
چپ نفهمید که اقتصاد زبان فرمانبردار اخلاق نیست؛
قیمتها پیاماند، نه توطئه؛
سود نشانه بهرهکشی نیست، علامت هماهنگی است؛
و فقر را با فرمان نمیشود لغو کرد.
چپ هرگز نفهمید که وقتی بازار را خاموش میکنی، دانش پراکنده جامعه را کور میکنی...
چپ نفهمید، چون مالکیت را امتیاز میدید، نه شرط مسئولیت؛
در حالی که بدون مالکیت فردی، نه آزادی معنا دارد و نه پاسخگویی...
چپ خواست انسان را آزاد کند، اما ابزار آزادی را از او گرفت و بعد تعجب کرد چرا انسان به برده دولت تبدیل شد.
چپ نفهمید که امنیت بدون آزادی فقط نام دیگر انقیاد است و برابری بدون انتخاب، فقط برابری در بیقدرتی؛
چپ برابری را جایگزین عدالت کرد و عدالت را به توزیع تقلیل داد، بیآنکه بفهمد عدالت پیش از توزیع، نیازمند قواعد است،نه نیت...
چپ نفهمید که دولت حافظ نظم است، نه منبع فضیلت؛
و هر بار که دولت را پدر کرد، شهروند را کودک ساخت.
چپ نفهمید که تمرکز قدرت، حتی با نیت خیر، همیشه به فساد میانجامد؛
نه چون انسان بد است، بلکه چون انسان، انسان است...
چپ نفهمید که تاریخ با خون نوشته میشود، نه با شعار؛
و هر بار که گذشته را به نام آینده پاک کرد، هم تجربه را نابود کرد و هم انسان را...
او سنت را خرافه نامید و بعد مجبور شد ایدئولوژی را جایگزین آن کند؛
ایدئولوژیای که از هر دین خطرناکتر بود،چون خود را مقدس نمینامید.
چپ نفهمید که آزادی پیششرط اخلاق است نه نتیجه آن؛
و تا وقتی انسان حق انتخاب نداشته باشد، نه مسئول است و نه اخلاقی...
چپ اخلاق را تحمیل کرد و انسان را از درون تهی ساخت...
و در نهایت، چپ نفهمید چون نمیخواست بفهمد؛
زیرا فهمیدن یعنی پذیرفتن محدودیت، یعنی قبول اینکه جهان پیچیدهتر از آرزوست و انسان کمتر از آن است که خدای تاریخ باشد...
چپ نفهمید و هر بار که قدرت گرفت، این نفهمیدن را به قانون، اردوگاه، قحطی و سانسور ترجمه کرد؛
نه از سر شرارت، بلکه از سر یقین...
و هیچ چیز، به اندازه یقین، برای آزادی مرگبار نیست...
ب.ک
چپ نفهمید، چون از همان آغاز مسئله را اشتباه طرح کرد؛
او انسان را نه موجودی تاریخی، خطاپذیر و محدود، بلکه ماده خام یک طرح انتزاعی دید و سیاست را نه هنر مهار شر، بلکه پروژه ساخت خیر مطلق فرض کرد.
در این خطای نخستین، همه چیز از دست رفت.
چپ نفهمید که جامعه محصول قراردادهای نانوشته، عادتها، سنتها و تجربههای انباشته است، نه آزمایشگاه مهندسی اجتماعی؛
نفهمید که نظم اجتماعی پیش از آنکه طراحی شود، کشف میشود و آنچه طی قرنها با آزمون و خطا زنده مانده، حامل دانشی است که هیچ کمیته و حزبی به آن دسترسی ندارد.
چپ نفهمید، چون به عقل انتزاعی بیش از عقل زیسته ایمان داشت؛
گمان کرد اگر جهان روی کاغذ منصفانه است، در واقعیت هم باید منصفانه شود و وقتی نشد، به جای تردید در نظریه، به انسان اعلان جنگ داد.
از همینجاست که اردوگاه کار اجباری نه انحراف، بلکه نتیجه منطقی چپ است.
چپ نفهمید که اقتصاد زبان فرمانبردار اخلاق نیست؛
قیمتها پیاماند، نه توطئه؛
سود نشانه بهرهکشی نیست، علامت هماهنگی است؛
و فقر را با فرمان نمیشود لغو کرد.
چپ هرگز نفهمید که وقتی بازار را خاموش میکنی، دانش پراکنده جامعه را کور میکنی...
چپ نفهمید، چون مالکیت را امتیاز میدید، نه شرط مسئولیت؛
در حالی که بدون مالکیت فردی، نه آزادی معنا دارد و نه پاسخگویی...
چپ خواست انسان را آزاد کند، اما ابزار آزادی را از او گرفت و بعد تعجب کرد چرا انسان به برده دولت تبدیل شد.
چپ نفهمید که امنیت بدون آزادی فقط نام دیگر انقیاد است و برابری بدون انتخاب، فقط برابری در بیقدرتی؛
چپ برابری را جایگزین عدالت کرد و عدالت را به توزیع تقلیل داد، بیآنکه بفهمد عدالت پیش از توزیع، نیازمند قواعد است،نه نیت...
چپ نفهمید که دولت حافظ نظم است، نه منبع فضیلت؛
و هر بار که دولت را پدر کرد، شهروند را کودک ساخت.
چپ نفهمید که تمرکز قدرت، حتی با نیت خیر، همیشه به فساد میانجامد؛
نه چون انسان بد است، بلکه چون انسان، انسان است...
چپ نفهمید که تاریخ با خون نوشته میشود، نه با شعار؛
و هر بار که گذشته را به نام آینده پاک کرد، هم تجربه را نابود کرد و هم انسان را...
او سنت را خرافه نامید و بعد مجبور شد ایدئولوژی را جایگزین آن کند؛
ایدئولوژیای که از هر دین خطرناکتر بود،چون خود را مقدس نمینامید.
چپ نفهمید که آزادی پیششرط اخلاق است نه نتیجه آن؛
و تا وقتی انسان حق انتخاب نداشته باشد، نه مسئول است و نه اخلاقی...
چپ اخلاق را تحمیل کرد و انسان را از درون تهی ساخت...
و در نهایت، چپ نفهمید چون نمیخواست بفهمد؛
زیرا فهمیدن یعنی پذیرفتن محدودیت، یعنی قبول اینکه جهان پیچیدهتر از آرزوست و انسان کمتر از آن است که خدای تاریخ باشد...
چپ نفهمید و هر بار که قدرت گرفت، این نفهمیدن را به قانون، اردوگاه، قحطی و سانسور ترجمه کرد؛
نه از سر شرارت، بلکه از سر یقین...
و هیچ چیز، به اندازه یقین، برای آزادی مرگبار نیست...
ب.ک
👍5❤4
آیه هفته: گوش دادن
ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمْ أُوْلُواْ ٱلْأَلْبَٰبِ (سوره زمر آیه ١٨): آنانكه سخن را مىشنوند آنگاه بهترينش را پيروى مىكنند؛ آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند كه خردمندند.
کلام هفته: قضاوت
آدمها رفتار نادرست دیگران را به شخصیت آنها نسبت میدهند و رفتار نادرست خود را به شرایط بیرونی! (آلبرت الیس)
شعر هفته: وطن
این گریهی مستانهی من بیسببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمردهی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
من نوحهسرای گل افسردهی خویشم
گویند که "امّید و چه نومید!"، ندانند
من مرثیه گوی وطن مردهی خویشم
مسکین چه کند حنظل، اگر تلخ نگوید؟
پروردهی این باغ، نه پروردهی خویشم (اخوانثالث)
داستانک: سوءظن
دهقاني تبرش را گم كرد. بدگمان شد كه پسر همسايه دزديده است و به مراقبت او پرداخت.در روش او و در لحن كلامش حالتي عجيب يافت: همه رفتار او گواهي ميداد كه دزد تبر، اوست. اندكي بعد، مرد دهقان تبرش را باز يافت. هنگامي كه آخرين بار، براي آوردن هيزم به كوه رفته بود، در بازگشت، آن را بر جاي نهاده بود.روز ديگر پسر همسايه در دهكده بدو برخورد، مرد دهقان بار ديگر به مراقبت او پرداخت. در روش او، در لحن كلامش، هيچ چيز عجيبي نيافت. حقيقت حال آن كه، هيچ يك از رفتار وي گواهي نميداد كه دزد تبر اوست! (از حکایات چینی)
طنز هفته:نادانی
تصادفی میشه، افسر مياد از هردو راننده میپرسه: کدومتون مقصرید؟
یکیشون میگه: من که خواب بودم، هر خطایی کرده اون بوده😒😂
ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمْ أُوْلُواْ ٱلْأَلْبَٰبِ (سوره زمر آیه ١٨): آنانكه سخن را مىشنوند آنگاه بهترينش را پيروى مىكنند؛ آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند كه خردمندند.
کلام هفته: قضاوت
آدمها رفتار نادرست دیگران را به شخصیت آنها نسبت میدهند و رفتار نادرست خود را به شرایط بیرونی! (آلبرت الیس)
شعر هفته: وطن
این گریهی مستانهی من بیسببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمردهی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
من نوحهسرای گل افسردهی خویشم
گویند که "امّید و چه نومید!"، ندانند
من مرثیه گوی وطن مردهی خویشم
مسکین چه کند حنظل، اگر تلخ نگوید؟
پروردهی این باغ، نه پروردهی خویشم (اخوانثالث)
داستانک: سوءظن
دهقاني تبرش را گم كرد. بدگمان شد كه پسر همسايه دزديده است و به مراقبت او پرداخت.در روش او و در لحن كلامش حالتي عجيب يافت: همه رفتار او گواهي ميداد كه دزد تبر، اوست. اندكي بعد، مرد دهقان تبرش را باز يافت. هنگامي كه آخرين بار، براي آوردن هيزم به كوه رفته بود، در بازگشت، آن را بر جاي نهاده بود.روز ديگر پسر همسايه در دهكده بدو برخورد، مرد دهقان بار ديگر به مراقبت او پرداخت. در روش او، در لحن كلامش، هيچ چيز عجيبي نيافت. حقيقت حال آن كه، هيچ يك از رفتار وي گواهي نميداد كه دزد تبر اوست! (از حکایات چینی)
طنز هفته:نادانی
تصادفی میشه، افسر مياد از هردو راننده میپرسه: کدومتون مقصرید؟
یکیشون میگه: من که خواب بودم، هر خطایی کرده اون بوده😒😂
🙏2❤1
فیلم هفته: لوتر(۲۰۰۴)
لوتر فیلمی به کارگردانی کارگردانی اریک تیل و بازیگری جوزف فینز آلفرد مولینا است.
مارتین در لباس یک راهب اصلاح طلب آغازگر مبارزه ای عمیق با افکار انحرافی در کلیسا می شود. اعتراض او نسبت به ثروت اندوزی کاردینال ها، آداب اشرافی کلیسای کاتولیک ایتالیا و فروش توبه نامه های دروغین توسط کشیش های محلی باعث تکفیرش در سال 1520 از سوی واتیکان می شود.
مارتین رساله اصلاحی خود را درباره کتاب مقدس به خط آلمانی منتشر می کند و همین مسئله موجب می گردد پاپ لوئی دهم و کاردینال کاتیانوس او را به بدعت گرایی و ترویج افکار انحرافی بر ضدکلیسا متهم کرده و به واتیکان فرابخوانند.
فیلم لوتر، روایت این حرکت اصلاحی است که به اعلام استقلال کلیسای بزرگ آلمان از واتیکان و بنیان گذاری پروتستان ختم می شود.
لوتر فیلمی به کارگردانی کارگردانی اریک تیل و بازیگری جوزف فینز آلفرد مولینا است.
مارتین در لباس یک راهب اصلاح طلب آغازگر مبارزه ای عمیق با افکار انحرافی در کلیسا می شود. اعتراض او نسبت به ثروت اندوزی کاردینال ها، آداب اشرافی کلیسای کاتولیک ایتالیا و فروش توبه نامه های دروغین توسط کشیش های محلی باعث تکفیرش در سال 1520 از سوی واتیکان می شود.
مارتین رساله اصلاحی خود را درباره کتاب مقدس به خط آلمانی منتشر می کند و همین مسئله موجب می گردد پاپ لوئی دهم و کاردینال کاتیانوس او را به بدعت گرایی و ترویج افکار انحرافی بر ضدکلیسا متهم کرده و به واتیکان فرابخوانند.
فیلم لوتر، روایت این حرکت اصلاحی است که به اعلام استقلال کلیسای بزرگ آلمان از واتیکان و بنیان گذاری پروتستان ختم می شود.
لوتر فیلمی دیدنی برای علاقمندان به فیلم های تاریخی و دینی است.
صفحات نویسنده در فضای مجازی
روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.
تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
از سخنرانی خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست، میدانیم استالین، تنها به یک مرد اعتماد کرده بود و او هم کسی جز هیتلر نبود!
«توتالیتاریسم»
-هانا آرنت
«توتالیتاریسم»
-هانا آرنت
jaleh amouzgar 28 azarmah 1398
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani
ـــــــ
کجایید محمود افشارها؟
سخنرانی استاد ژاله آموزگار در شبِ مرحوم دکتر محمود افشار؛ واقف و بنیانگذار بنیاد افشار
۲۸ آذر ۱۳۹۸
▪️کجایند محمود افشارها؟
آنهایی که داراییهایشان را ارز نکردند که میتوانستند بکنند. به کشورهای دیگر منتقل نکردند که میتوانستند بکنند. در کشورهای همسایه ویلا نخریدند که میتوانستند بخرند. دغدغهٔ آنها ایران بود. اگر تلاش کردند، اگر نوشتند، در این راستا گام برداشتند. آیا ایران باز هم از این فرزندان خواهد داشت؟!
آیا هنوز ققنوسهایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟!
چرا ایراندوستی گناه شد؟!
چه شد که ارزشها سقوط کردند؟!
علم واقعی بیرنگ شد و در لابهلای مقالههای فرمایشی و نمرههای ارتقا دست و پا زد؟!
چه شد که جوانان ما دل از این دیار میکَنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش میگذارند و راهِ سفر در پیش؟!
چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشارها را فراموش کردند؛ به این آرمانها پوزخند میزنند؟! نه غم ایران دارند و نه غم زبان پارسی.
ایرانِ دوستداشتنی ما داد میزند:
کجایید محمود افشارها؟
ـــــــ
کجایید محمود افشارها؟
سخنرانی استاد ژاله آموزگار در شبِ مرحوم دکتر محمود افشار؛ واقف و بنیانگذار بنیاد افشار
۲۸ آذر ۱۳۹۸
▪️کجایند محمود افشارها؟
آنهایی که داراییهایشان را ارز نکردند که میتوانستند بکنند. به کشورهای دیگر منتقل نکردند که میتوانستند بکنند. در کشورهای همسایه ویلا نخریدند که میتوانستند بخرند. دغدغهٔ آنها ایران بود. اگر تلاش کردند، اگر نوشتند، در این راستا گام برداشتند. آیا ایران باز هم از این فرزندان خواهد داشت؟!
آیا هنوز ققنوسهایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟!
چرا ایراندوستی گناه شد؟!
چه شد که ارزشها سقوط کردند؟!
علم واقعی بیرنگ شد و در لابهلای مقالههای فرمایشی و نمرههای ارتقا دست و پا زد؟!
چه شد که جوانان ما دل از این دیار میکَنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش میگذارند و راهِ سفر در پیش؟!
چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشارها را فراموش کردند؛ به این آرمانها پوزخند میزنند؟! نه غم ایران دارند و نه غم زبان پارسی.
ایرانِ دوستداشتنی ما داد میزند:
کجایید محمود افشارها؟
milad azimi 28 azar 1398
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani
ــــ
خادمِ بزرگِ ایران؛ محمود افشار
سخنرانی دکتر میلاد عظیمی در شبِ مرحوم دکتر محمود افشار
۲۸ آذر ۱۳۹۸
▪️محمود افشار سود و سرمایهاش را وقف تحکیم وحدت ملی و تعمیم زبان فارسی کرد، باری آنکه از پول گذشت از پل گذشت...
▪️محمود افشار در بیان وحدت ملی صریح بود. هنوز هم فحش صداقت و صراحت خود را میخورد.
▪️امروزه، روزبازارِ بیپرواییهاست. سخنها به کردار بازی بود. در رسانههای مجازی عدهای هرچه میخواهند مینویسند...
▪️آنچه در وقفنامه آمده و بنیاد ملی محمود افشار آن را مبنای عمل خود قرار داده بیتردید تفسیری درست، استوار، معتدل، عالمانه، پخته و جامعالاطراف از وحدت ملیست...
▪️اگر محمود افشار برای ایران هیچ نکرده بود و فقط پدر ایرج افشار بود، نامش به عنوان خادم بزرگ ایران ماندگار بود. کدام ایرانشناس و ایراندوست است که به آثار ایرج افشار مراجعه کند و با خود نگوید آفرین خدای بر پدری که تو پرورد و مادری که تو زاد!...
▪️ایرج افشار حاسد کم ندارد. هنوز هم عدهای نکتهپراکنی میکنند. این حرف که هر کس ثروت ایرج افشار را داشت اینهمه کار میکرد، ناروا و دروغ است. سخن محمود افشار را بشنوید...
ــــ
خادمِ بزرگِ ایران؛ محمود افشار
سخنرانی دکتر میلاد عظیمی در شبِ مرحوم دکتر محمود افشار
۲۸ آذر ۱۳۹۸
▪️محمود افشار سود و سرمایهاش را وقف تحکیم وحدت ملی و تعمیم زبان فارسی کرد، باری آنکه از پول گذشت از پل گذشت...
▪️محمود افشار در بیان وحدت ملی صریح بود. هنوز هم فحش صداقت و صراحت خود را میخورد.
▪️امروزه، روزبازارِ بیپرواییهاست. سخنها به کردار بازی بود. در رسانههای مجازی عدهای هرچه میخواهند مینویسند...
▪️آنچه در وقفنامه آمده و بنیاد ملی محمود افشار آن را مبنای عمل خود قرار داده بیتردید تفسیری درست، استوار، معتدل، عالمانه، پخته و جامعالاطراف از وحدت ملیست...
▪️اگر محمود افشار برای ایران هیچ نکرده بود و فقط پدر ایرج افشار بود، نامش به عنوان خادم بزرگ ایران ماندگار بود. کدام ایرانشناس و ایراندوست است که به آثار ایرج افشار مراجعه کند و با خود نگوید آفرین خدای بر پدری که تو پرورد و مادری که تو زاد!...
▪️ایرج افشار حاسد کم ندارد. هنوز هم عدهای نکتهپراکنی میکنند. این حرف که هر کس ثروت ایرج افشار را داشت اینهمه کار میکرد، ناروا و دروغ است. سخن محمود افشار را بشنوید...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️تفاوت لذت و شادی
چیزی که در جهان امروز به وفور تبلیغ میشود، جایگزینی لذت به جای شادی است.
@rahi_be_rahaei
چیزی که در جهان امروز به وفور تبلیغ میشود، جایگزینی لذت به جای شادی است.
@rahi_be_rahaei
👍4👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این پسر بچه ۱۱ ساله، با این صدای جادویی در حضور برخی بزرگان موسیقی ایران غوغا به پا کرد!
🆑@ԼαԼαԼαɴƊ™ / ™لالالنـ.ـد
🆑@ԼαԼαԼαɴƊ™ / ™لالالنـ.ـد
🕊1
گفتار ادبی 1
راز و رمز بوف کور
محمدامین مروتی
فهم مشهورترین رمان ایرانی یعنی "بوف کور" به درک نویسنده آن بستگی دارد.
سرگشتگی تحلیلی در مورد این کتاب و انواع اظهار نظرهای نچسب در باره آن، به عدم توجه به نگاه هدایت به زن برمی گردد.
نویسندگانی مثل بزرگ علوی که همعصر و دوست هدایت بوده اند به درستی بر این نگاه تاکید کرده اند ولی تحلیل گران بوف کور کمتر بدان توجه کرده اند یا حداقل آن را در مرکز تحلیل خود قرار نداده اند.
صادق هدایت به دنبال یک زن آرمانی یا اثیری بود که در روی زمین یافت نمی شد و موضوع محوری بوف کور تقابل زنی اثیری است که "یافت می نشود" و لکاته ای که جای او را گرفته است و به وفور یافت می شود. بزرگ علوی در یک سخنرانی گفته است:
"صادق هدایت تا اندازهای ایدئالیست بود و زن عادی برای او کافی نبود. او به دنبال یک موجود آسمانی میگشت. بعدها که بدبین شده بود، البته آنوقت دیگر از زن میترسید. [خندهٔ حضار] ما مردها همهمان میترسیم.[خندهٔ حضار]" (بزرگ علوی)
در کنار این موضوع اصلی، احتمال ناتوانی جنسی هدایت، راز بوف کور را می گشاید.
از طرفی ناتوان جنسی باشی و از طرف دیگر در زمین دنبال زوجی آسمانی بگردی و پیدایش نکنی می شود تقابل زن اثیری و لکاته که کلید فهم بوف کور است.
در کنار زن اثیری و لکاته، سومین شخصیت قصه های هدایت و خاصه بوف کور، رجاله ها هستند. رجالگان در لغت به معنی فرومایگان و اوباش است و نگاهی است که هدایت به اکثر مردم روزگارش دارد.
26 آذر 1404
👏2🤮2👎1
نکته:
بیشعوری یعنی؛ دانسته و عمداً اشتباهات و خطاهای خود را تکرار کنیم.
👏4👌3🤡1
گفتار ادبی 2
افراط و تفریط در زبان
محمدامین مروتی
بوده اند کسانی که کوشیده اند با وضع واژگان سره، بر غنای زبان فارسی بیافزایند. کوشش های افراطی نظیر تلاش کسروی و ادیب سلطانی و در روزگاری جدیدتر تلاش کزازی، چندان به ثمر ننشسته است. مثلاً کسروی کوشید کلمه "آمیغ" را به جای حقیقت و " آخشیج" را به جای عنصر جا بیندازد ولی یخش نگرفت، اما توانست واژه "انگیزه" را جایگزین کلمه "داعی" و سبب کند.
اما به نظر می رسد که کوشش های متعادل نظیر کسانی چون محمدعلی فروغی و در روزگاری جدیدتر، داریوش آشوری، مثمر ثمرتر بوده اند. فروغی "سیر حکمت در اروپا" را با زبانی روان نوشت.
واژگانی نظیر "گفتمان" و "خداناباور" از آشوری، اکنون جزئی اززبان فارسی شده اند.
فرهنگستان در زمان رضا شاه حدود دو تا سه هزار واژه جدید در زبان وارد کرد که جذب زبان مردم شد. من جمله کلمه "ارتش" به جای "قشون" ترکی و یا "شهرداری" و "شهربانی" به جای بلدیه و نظمیه. ساختمان و سازمان به جای عمارت، دانشگاه به جای یونیورسیتی.
منبع:
اندیشه پویا شماره 99 (آذر 1404)
20 آذر 1404
❤2🙏1🤡1