Forwarded from پارسی را درست بیاموزیم
https://t.me/PARSIDO
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from سهند ایرانمهر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸منزل استاد شهریار و یادآوری یک شبنشینی باشکوه
برگرفته از صفحه اینستاگرامی:«بیا بریم سفر»
@sahandiranmehr
برگرفته از صفحه اینستاگرامی:«بیا بریم سفر»
@sahandiranmehr
Forwarded from سهند ایرانمهر
🔸اخوان ثالث در مورد منزوی می سراید:
حسین منزوی از شاعران زنجانی ست
جوان و فاضل و صاحب قریحهای قوی است
چکد ز لطف و تری آب از غزلهایش
به شور نیز گهی چو جناب مولوی است
🔸محمدعلی بهمنی، دربارهٔ منزوی میگوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
خود منزوی هم در مورد خودش سرود:
زخمی زدی عمیق تر ز انزوا برمن
بیهوده نیست منزوی ات ناتوان شده
🔸منزوی اگر چه میسراید:
بر داربستی از
«چه خواهد شد؟» «چه خواهم کرد؟»
آونگم!
در بیان آنچه باید می سرود اما در نهایت استحکام بود:
شهر منهاي وقتي که هستی حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آيينهها ضربدر تو، بیعدد صفر، بعد از زلالی
مي شود گل در اثنای گلزار، مي شود کبک در عين رفتار
مي شود آهويی در چمنزار، پاي تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است ديوان ماهت؟ دفتر شعرهای سياهت؟
اي که هر ناگهان از نگاهت يک غزل ميشود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشمهايت، سايه وار است و خود در نهايت
مي کند بر سبيل کنايت مشق آن چشمهای مثالی
اي طلسم عددها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وي ورق خورده احتشامت هر چه تقويم فرخنده فالی!
چشم واکن که دنيا بشورد! موج در موج دريا بشورد!
گيسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شميم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهاي پيراهن تو، برکه را کرده حالي به حالی
🔸برای من اما حسین منزوی یعنی«هوا و تنفس» در آن لحظاتی از زندگی که ریه های روحم از اصطکاک هوای آلوده و مسموم به ستوه آمده. امروز سالگرد درگذشت سلطان غزل نو است. شاعری که اگر نبود ، غزل فارسی چیزی کم داشت:
ای یادِ دور دست که دل میبری هنوز
چون آتشِ نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه! که در ساغری هنوز
سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr
حسین منزوی از شاعران زنجانی ست
جوان و فاضل و صاحب قریحهای قوی است
چکد ز لطف و تری آب از غزلهایش
به شور نیز گهی چو جناب مولوی است
🔸محمدعلی بهمنی، دربارهٔ منزوی میگوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
خود منزوی هم در مورد خودش سرود:
زخمی زدی عمیق تر ز انزوا برمن
بیهوده نیست منزوی ات ناتوان شده
🔸منزوی اگر چه میسراید:
بر داربستی از
«چه خواهد شد؟» «چه خواهم کرد؟»
آونگم!
در بیان آنچه باید می سرود اما در نهایت استحکام بود:
شهر منهاي وقتي که هستی حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آيينهها ضربدر تو، بیعدد صفر، بعد از زلالی
مي شود گل در اثنای گلزار، مي شود کبک در عين رفتار
مي شود آهويی در چمنزار، پاي تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است ديوان ماهت؟ دفتر شعرهای سياهت؟
اي که هر ناگهان از نگاهت يک غزل ميشود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشمهايت، سايه وار است و خود در نهايت
مي کند بر سبيل کنايت مشق آن چشمهای مثالی
اي طلسم عددها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وي ورق خورده احتشامت هر چه تقويم فرخنده فالی!
چشم واکن که دنيا بشورد! موج در موج دريا بشورد!
گيسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شميم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهاي پيراهن تو، برکه را کرده حالي به حالی
🔸برای من اما حسین منزوی یعنی«هوا و تنفس» در آن لحظاتی از زندگی که ریه های روحم از اصطکاک هوای آلوده و مسموم به ستوه آمده. امروز سالگرد درگذشت سلطان غزل نو است. شاعری که اگر نبود ، غزل فارسی چیزی کم داشت:
ای یادِ دور دست که دل میبری هنوز
چون آتشِ نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه! که در ساغری هنوز
سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎