کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
💠چند داده‌ی آماری در مورد شاهنامه فردوسی
(از کتاب "از رنگ گل تا رنج خار"، تالیف دکتر قدمعلی سرامی):

🔺۴۰ درصد ابیات شاهنامه را گفتگو تشکیل می‌دهد.

🔺۱۰ درصد شاهنامه ابیات پند و اندرز است.

🔺۳ تا ۴ درصد ابیات شاهنامه را تعبیر و تفسیر های حکمی خود فردوسی در مورد رویدادها و چهره‌ها تشکیل می‌دهد.

🔺در شاهنامه بیش از ۳۰۰ شخصیت وجود دارد، که ۴۸ تن از آنان پادشاهان ایران هستند.

🔺۶۳ داستان می‌توان در شاهنامه شناسایی کرد، که ۲۱ داستان از میان آنها پرداخت جدی‌تری دارند.

🔺۱۹۲ نامه در شاهنامه وجود دارد، که مجموعاً بیش از ۳ هزار بیت از شاهنامه را تشکیل می‌دهند.

🔺در شاهنامه ۲۰۱ جنگ به تصویر کشیده شده است، از میان آن ها ۸۴ جنگ با توران، ۳۹ جنگ با دیوان و موجودات غیر انسانی، ۳۲ جنگ داخلی، ۱۴ جنگ با روم، ۱۰ جنگ با تازیان است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ #طهرون‌قدیم، پر از #نذرهایی بود که صدا نداشتن…بعضی نذرها غذا نبودن، ولی دل رو سیر می‌کردن…چندتا از نذرهای شنیدنی طهرون قدیم رو تو این ویدئو براتون روایت کردم،کوتاهه ولی عجیب گرمه…




🛄
@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
1
Forwarded from Bukharamag
بخارای تابستانی از راه رسید

یکصد و شصت و نهمین شمارۀ مجلۀ بخارا با تصویری از گلی ترقی بر روی جلد در ۴۸۰ صفحه منتشر شد و از صبح یکشنبه بیست و نهم تیرماه ۱۴۰۴ در کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی در دسترس است.

نویسندگان این شماره:
ژاله آموزگار ـ حسن انوری ـ سیدمصطفی محقق داماد ـ سجّاد آیدنلو ـ دکتر هوشنگ دولت‌آبادی ـ ابوذر ابراهیمی ترکمان ـ بهاءالدّین خرّمشاهی ـ تورج دریایی ـ مهناز بابایی ـ میلاد عظیمی ـ مجید سلیمانی ـ بهمن زبردست ـ عبدالحسین آذرنگ ـ شادی گنجی ـ هاشم رجب‌زاده ـ سیدمحسن واعظ‌زاده نبوی ـ حمیدرضا قلیچ‌خانی ـ رسول رئیس‌جعفری ـ محسن فرح‌بر ـ آریا مکنت ـ سیدصادق سجادی ـ سعید کافی انارکی‌ ساربان ـ رکسانا صادق‌زاده‌ اردوبادی ـ مسعود عرفانیان ـ سحر جدی ـ جلال خالقی مطلق ـ نازنین رحیمی ـ سرگه بارسقیان ـ ارژنگ اسعد ـ ساناز مجرد ـ سهیلا ایمان‌خواه ـ شهاب دهباشی

بخش جشن‌نامۀ گلی ترقی با نوشته‌هایی از:
سیمین بهبهانی ـ محمدعلی سپانلو ـ جمال میرصادقی ـ حسن میرعابدینی ـ مهدی کریمی
و گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی در نشست صبح پنجشنبه‌های بخارا


با هم مروری می‌کنیم بر مطالب این شماره:

تاریخ ایران
ایران و ایرانشهر/ ژاله آموزگار

مثنوی‌پژوهی
قصه‌پردازی مولانا/ حسن انوری

سعدی‌پژوهی
پرتو قرآن در کلمات سعدی (۲۰)/ سیدمصطفی محقق داماد

شاهنامه‌پژوهی
چو هفتاد کشتی/ سجّاد آیدنلو

دین‌های کهن
تمهیدهای روان‌گردان در مراسم نیایش دین‌های کهن/ دکتر هوشنگ دولت‌آبادی

عرفان
دولت بی‌خویشتنی/ ابوذر ابراهیمی ترکمان

کوته‌گویه (۲۵)/ بهاءالدّین خرّمشاهی

اساطیر ایران
آرش کمان‌گیر و کوه‌ها به مثابۀ مرزهای شاهنشاهی ساسانی در کتیبۀ شاپور یکم در نقش‌رستم/ تورج دریایی/ مهناز بابایی

آویزه‌ها (۶۸)/ میلاد عظیمی

کاریز (۲۹)/ مجید سلیمانی

اسناد تاریخی
کارت‌تبریکی از صادق هدایت اندکی پیش از اقدام به خودکشی/ بهمن زبردست

فرهنگ
در متن و حاشیۀ فرهنگ (۳۳)/ عبدالحسین آذرنگ

سفرنامه
تدمر، شهر مسافرها/ شادی گنجی

جشن‌نامۀ گلی ترقی
یادداشت سردبیر/ علی دهباشی
سالشمار زندگی و آثار گلی ترقی/ مهدی کریمی
مرا به آینه مهمان کرد/ سیمین بهبهانی
در جستجوی واقعیت/ محمدعلی سپانلو
گلی ترقی، زبان احساس، زبان اندیشه/ جمال میرصادقی
چرخۀ داستان‌های نوستالژیک‌ـ خاطره‌ایِ گلی ترقی/ حسن میرعابدینی
روزهای بلند رجعت/ مهدی کریمی
گزارش جلسۀ دیدار و گفتگو با گلی ترقی

از چشمۀ خورشید (۷۷)/ هاشم رجب‌زاده

تاریخ مشروطه
مشروطیت در شاهرود/ سیدمحسن واعظ‌زاده نبوی

خوشنویسان ایران (۱۰)/ حمیدرضا قلیچ‌خانی

حکایت‌های باستانی (۲۳)/ رسول رئیس‌جعفری

بوی جوی مولیان
نمونه شعرهای سرایندگان تاجیک (۲)/ محسن فرح‌بر

فلسفه
«گم‌گشتگی در دیگران» و فریاد بی‌صدای وجدان/ آریا مکنت

حافظ‌پژوهی
ترجیع‌بندی اصیل اما ناقص از حافظ به تسبیب مجلس استقبال سعدی/ سیدصادق سجادی و سعید کافی انارکی‌ـ ساربان

گفت‌وگو
گفت‌وگو با ناتسوکی ایکه‌زاوا، نویسندۀ ژاپنی/ رکسانا صادق‌زاده‌ـ اردوبادی

تاجیکستان
کتاب‌ها و نشریاتی از تاجیکستان (۳۸)/ مسعود عرفانیان

هنر عکاسی
اهمیت عکاسی در حفظ تاریخ و هنر ایران/ سحر جدی

داستان
گل‌های پژمرده/ جلال خالقی مطلق

دل‌نوشته‌ای برای ایران
دوازده روز ملی‌گرایی ایرانیان/ نازنین رحیمی

معرفی کتاب
زایش دوبارۀ «زمین سوخته» در زوال ویرانه‌های جنگ/ سرگه بارسقیان
جهان پرشگفت است چون بنگری/ ارژنگ اسعد
روایت‌سازی و زندگی‌‌نامۀ داستانی/ ساناز مجرد
درآمدی به فلسفۀ اخلاق اسلامی/ سهیلا ایمان‌خواه
نشانه‌شناسی تفسیر عرفانی/ شهاب دهباشی

یاد و یادبود
یادی از دکتر محمدحسین عزیزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❀࿐✾🍃🌸🍃✾࿐❀

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

❀࿐✾🍃🌸🍃✾࿐❀
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❀࿐✾🍃🌸🍃✾࿐❀

جمال در نظر و شوق همچنان باقی
گدا گر همه عالم بدو دهند گدا‌ست

❀࿐✾🍃🌸🍃✾࿐❀
👍1
گفتار دینی


چرخش از تفقه(عقل) به تفوه(نقل)


فقه قرآنی، تفقهی است در حالی که وجه غالبِ فقه سنتی و متداول ما، فقه روایتی و تفّوهی است. تفقّه قرآنی دقیقا معادل تعقل است و تفقّه سنتی معادل تفّوه. تفقه قرآن عقلی است و تفقه سنتی، نقلی و روایتی.
مهم است بدانیم تفوق تدریجی نقل بر عقل و تقلید بر اجتهاد، یک امر تاریخی و مشترک بین ادیان است و اختصاص به مسلمین ندارد. مثلا در میان یهودیان هم "تلمود" عرصه را بر "ده فرمان" تنگ کرد و در میان زرتشتیان، "وندیداد" جای "گات ها" را می گیرد. دلایل این استحاله ی تدریجی، فراوان است اما مهمترینش پیدایش طبقه و قشری از علمای دینی و به تعبیر قرآن - سادات و احبار و رهبان- است که به بهانه ی تخصصی بودن تعالیم دینی، به تدریج انحصار تفسیر کتب مقدس را در دست می گیرند و دین فطری و ساده و همه فهمِ خدا را دچار اعوجاج و پیچیدگی می کنند.

اوصاف احبار و رهبان و ملا در قرآن به کرات و به تفصیل آمده است:
به طور خلاصه آنان کسانی هستند که بهره ای از کتاب و دین دارند(أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ) و برای حفظ قدرت و ثروت و منافع گروهی خود، آیات را به ثمن قلیل و متاع ناچیز دنیوی می فروشند. (يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا) خود را سخنگوی خدا جا می زنند تا با برساخته هایشان(وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ) بر خدا دروغ ببندند (وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ) و به تحریف معانی آموزه های الهی بپردازند.( يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً: مردمان را از راه خدا باز مي‌داشتند، و راه خدا را كج و نادرست نشان می دهند) آن ها خود را وارث پیامبران پیشین جا می زنند و مخالفانشان را گمراه و بی دین قلمداد می کنند (يَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ وَيُرِيدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ:گمراهى را مى‏خرند و مى‏خواهند شما [نيز] گمراه شويد.)
این انحصار پیش از هرچیز به دلیل منافعِ مترتب بر این انحصار و موقعیت اجتماعی و قدرت ناشی از آن می باشد. اما دلیل دومی هم وجود دارد. ترس از اجتهادِ خطا از طرفی و عشق به رهبران و بنیانگذاران دینی از طرف دیگر هم مانع عقل ورزیدن و باعثِ پناه بردن به نقل و مقدس ساختن نقل و استفاده از نقلِ مُنسلخ از متن و زمینه های تاریخی و اجتماعی می شود.
نکته:

در دمکراسی، هیچکس بی گناه نیست. همه مسئولند. (ژان بودریلارد)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موفق‌ترین تربیت، تربیت با موسیقی و شعر می‌باشد.

اصغر دادبه



@vir486
گفتار اجتماعی 1



جوهر لیبرالیسم

محمدامین مروتی


راجر اسکروتن می گوید جوهر لیبرالیسم در معنای جان لاکی اش، دفاع از آزادی فرد در مقابل قدرت خودکامه و به خصوص دولت ها بوده است اما امروز در آمریکا، حزب دموکرات مظهر لیبرالیسم است که طرفدار نوعی از دولت رفاه و دخالت های دولتی در اقتصاد است.
این تغییر معنا، در اعلامیه حقوق بشر هم مندرج است. آنجا که اعلامیه به دفاع از آزادی منفی محدود نمی ماند و با توسع معنای آزادی و حقوق بشر به آزادی های مثبت مثل حق آموزش و بهداشت، از لیبرالیسم اولیه فاصله می گیرد.
اسکروتن می گوید لیبرالیسم اولیه بر نوعی سازش و مصالحه نانوشته بین افراد جامعه مبتنی بود که ریشه در تاریخ و سنت و اخلاقیات اجتماعی داشت. در حالی که لیبرالیسم موجود، مبتنی بر حقوق و قانون است.
به بیانی عرف مقدم بر قانون است. عرف فرهنگی است که در یک جامعه شکل می گیرد و قانون صرفاً مکتوب ساختن آن است. درست مثل رابطه آموزش طبیعی زبان با تدوین دستور زبان که طبیعتاً اولی بر دومی مقدم است. قرادادهای اجتماعی نیز متکی بر سنن از پیش ساخته جوامع هستند و قانونی که پیشاپیش عرف و فرهنگ جامعه بر آن تحمیل شود، دوام نمی آورد. به همین دلیل می گویند دموکراسی را نمی توان صادر کرد. در این مورد سرنوشت عراق و افغانستان پس از براندازی حکومت هایشان، درس آموز است. اول حقوق عرفی داریم و بعد حقوق و قوانین مکتوب. اگر بتوانیم از اصطلاح آداتم اسمیت استفاده کنیم باید بگوییم که حقوق عرفی را نیز یک "دست نامرئی" و نامحسوس سازمان می دهد.

اسکروتن به دلایل مختلف، مخالف ایده دولت رفاه و دخالت دولت برای اعمالِ آنچه "آزادی مثبت و تبعیض مثبت" خوانده می شود، است.
مهمترین دلیل شاید این باشد که دولت مقتدر، بیشترین خطر را برای آزادی دارد. اما دلایل دیگری هم دارد. من جمله ناکارآمدی اقتصادی این دولت ها در مقایسه با دولت های لیبرال. به علاوه این تبعیض مثبت، آن چنان که به نظر می رسد اخلاقی نیست. زیرا اخلاق مبتنی بر اراده آزاد و اختیار است و طبیعتاً تک تک شهروندان با این رویه رابین هودی موافق نیستند. همچنین شما وقتی قائل به آزادی مثبت شدید، دیگر نمی توانید حد و حدودی برایش تعیین کنید و این تورم حقوق، ممکن است از آموزش و بهداشت دولتی هم عبور کند و به حق کار و فراغت و مهاجرت و حتی به توجیهاتی برسد که سوسیالیست ها و کمونیست ها به بهانه عدالت بدان متوسل می شوند تا فاتحه آزادی های فردی را با توجیه تقدم منافع جمع بر فرد، بخوانند. بوده اند تروریست هایی که با توسل از این نوع آزادی، مانع اخراج خود از سرزمین مهاجرپذیر شده اند.
اسکروتن می گوید مهمترین وجه تمایز آزادی منفی از آزادی ایجابی این است که اولی مبتنی بر دلایل فلسفی و پیشینی است نه توجیهات حقوقی. آزادی فردی، حقی است آمیخته به تکلیف و مسئولیت ولی آزادی ایجابی به تکلیف آمیخته نیست و نوعی هدیه یکطرفه است.

نکته ای که شاید از نگاه اسکروتن مغفول افتاده است این است که خدمات دولت های رفاه، عملاً از طریق نوعی خواست و مطالبه اکثری یعنی از طریق انتخابالت دموکراتیک محقق می شود و این تفاوتی است که دولت رفاه با دول تمامیت خواه دارد.

منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر

25 تیر 1404
گفتار اجتماعی2


جوهر کاپیتالیسم

محمدامین مروتی

اولین کسی که از واژه "کاپیتالیسم" استفاده کرد، سوسیالیست فرانسوی سن سیمون بود.
این واژه در فرهنگ سوسیالیستی به معنای حاکمیت سرمایه به کار رفته است اما در فرهنگ اقتصادی معادل نظام بازار آزاد فهمیده می شود. جوهر کاپیتالیسم همین نظام بازار آزاد است که به تعبیر آدام اسمیت توسطی "دستی نامرئی" مدیریت می شود و به تعبیر هایک، نظمی خودانگیخته است که در طول هزاران سال پیش از نظام سرمایه داری شکل گرفته است و مبین شناخت انباشته و تاریخی مردم است. بازار جایی است که هر کس چیزی را که کمتر بدان نیاز دارد با کالایی که بیشتر بدان نیازمند است، تعویض می کند و طرفین معامله هم غالباً راضی از بازار برمی گردند مگر این که کلاهی سرشان رفته باشد. در واقع بازار نوعی بازی برد-برد است.
نقد سوسیالیسم به این سیستم آن بود که به دلیل عدم تمرکز و برنامه ریزی و پیش بینی نیازها و حرص و طمع سرمایه داران، سیستم دچار اضافه تولید و بحران می شود و گور خود را می کند. به علاوه سرمایه داران طمعکار مجبورند بر شدت استثمارشان بیفزایند به گونه ای که تضاد طبقاتی به اوج می رسد و موجبات انقلاب و نابودی سیستم را فراهم می سازد.
در واقع نقد سوسیالیست ها نقدی غیرتجربی و مبتنی بر تحلیل های ذهنی بود که در عمل تحقق نیافت. البته که سیستم بازار هم گاهی دچار ناترازی عرضه و تقاضا و گاه بحران می شود ولی با جابه جایی سرمایه ها این ناترازی ها به تعادلی جدید می رسند.
در عمل، نیازهای مردمان توسعه می یابند و بازارهای جدیدی می آفرینند و سیستم به جای زوال، توسعه می یابد و ثروت تولید می کند.
همینطور به جای بزرگ شدن طبقه کارگر این طبقه متوسط بود که بیشترین توسعه را داشت و تضادهای طبقاتی هم عمدتاً با چانه زنی و بستن قراردادهای جدید، حل و فصل شد و انقلاب های کارگری مورد نظر سوسیالیست ها در کشورهای صنعتی، از دستور خارج شد.

نقد هایک به سوسیالیسم به عنوان سیستمی متمرکز و برنامه ریزی شده این بود که قیمت را به شکل دستوری تعیین می کند و این موجب به اتلاف منابع می شود. قیمت در بازار آزاد، یک سیگنال و زنگ است که میزان تقاضا برای هر کالایی را نشان می دهد و این زنگ خطر در سیستم دولتی و متمرکز وجود ندارد. لذا دولت در برآورد تقاضا و نیاز و تخصیص بهینه منابع به نیازها، به خطا می رود و بر سرش آن می رود که بر اتحاد شوروی و اقمارش رفت. میزان تقاضای یک کالا نهایتاً در میان مردم پنهان است و خود را در بازار نشان می دهد و سرمایه داران بر اساس بازاریابی، منابعشان را اختصاص می دهند و اقتصاد را توسعه می دهند. تعیین قیمت مستلزم حل یک معادله چند مجهولی بزرگ است که با محاسبات حزبی به دست نمی آید. قیمت یک کالا حاصل یک کنش جمعی و غیرقابل محاسبه است. همه این ساز و کار ها در سیستم متمرکز، به بن بست می رسد. لذا سیستم دچار کمبود یا اضافه تولید و صف های طولانی و جیره بندی و بازار سیاه می شود و این همان بحرانی است که سوسیالیست ها به شکل انتزاعی و ذهنی، برای سرمایه داری پیش بینی اش را می کردند. بازار سیاه در کنار قیمت، الارم یک اقتصاد ورشکسته است.

اقتصاد آزاد توسط مردمان آزاد اداره می شود و مردمان آزاد بر خلاف بردگان، در مقابل همه کارهایشان من جمله معامله، مسئولیت دارند. وظیفه دولت قانونی کردن این اخلاقیات است هر چند اگر نفس این اخلاق در میان مردم نباشد، قانونی کردنشان هم راه به جایی نمی برد.
از میان نقدهای مارکس به سیستم سرمایه داری، نقد او به کالایی شدن روابط کماکان زنده است.
در نگاه سنتی، همه چیز کالا نیست. رابطه جنسی نباید قابل خرید و فروش باشد. نهاد ازدواج مقدس است و تعهد و مسئولیت می آورد.
مارکس از بت پرستی کالایی به عنوان ساز و کاری نام می برد که ارزش ذاتی به کالا می دهد و انسان را بنده خود می سازد. راجر اسکروتن می گوید برای گذشتن از بت پرستی باید به خداپرستی یعنی احیای ارزش های اخلاقی و تاریخی روی کرد. یعنی ارزش های محافظه کارانه و سنتی.

منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر

23 تیر 1404
نکته:

دو چیز نامتناهی هستند: کائنات و بلاهت انسانی و اما من در مورد کائنات مطمئن نیستم. (انیشتین)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مایه خیر و برکت باشیم برای دیگران...
گفتار عرفانی


شرح غزل شمارهٔ ۴۳۶ (گفتا که کیست بر در)
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

محمدامین مروتی


این غزل که در قالب گفتگوی عاشق و معشوق سروده شده، بیان نازهای معشوق است و نیازهای عاشق. معشوق می تواند خدا یا شمس باشد.

گفتا که کیست بر در؟ گفتم کمین غلامت
گفتا چه کار داری؟ گفتم مها، سلامت
معشوق می پرسد کیست که در می زند؟ عاشق که مولاناست پاسخ می دهد غلام کوچک تو. می پرسد کارت چیست؟ می گوید می خواهم سلامت کنم. یا می گوید سلامت تو را می خواهم.

گفتا که چند رانی؟ گفتم که تا بخوانی
گفتا که چند جوشی؟ گفتم که تا قیامت
می پرسد چقدر در پی من می آیی و می تازی؟ می گوید تا وقتی جواب مثبت بدهی. می پرسد تا کی حرص و جوش می خوری می گوید تا ابد و تا قیامت.

دعوی عشق کردم، سوگند‌ها بخوردم
کز عشق یاوه کردم، من مِلکت و شهامت
برایش قسم خوردم که به خاطر عشق تو همه ثروت و شهامتم را از دست داده ام.

گفتا برای دعوی، قاضی گواه خواهد
گفتم گواه اشکم، زردی رخ علامت
پرسید برای دعوی عشق شاهدت کیست؟ گفتم اشک و رخ زردم گواه من اند.

گفتا گواه جرحست، تردامن‌ست چشمت
گفتم به فر عدلت، عدلند و بی‌غرامت
گفت این شاهدان قبول نیستند. چون دامن چشم تر است یعنی آلوده به گناه است. گفتم به لطف عدل تو، گواهانم عادلند و بی تاوان.

گفتا که بود همره؟ گفتم خیالت ای شه
گفتا که خواندت این جا؟ گفتم که بوی جامت
گفت با که آمدی؟ گفتم با خیالت. یعنی همراهی جز تصویر تو ندارم. گفتم چطور پیدایم کردی؟ گفتا با دنبال کردن بوی شرابت. یعنی به بوی تو به اینجا آمدم.

گفتا چه عزم داری؟ گفتم وفا و یاری
گفتا ز من چه خواهی؟ گفتم که لطف عامت‌
گفت تصمیمت چیست؟ گفتم این که به تو وفادار باشم. گفت از من چه می خواهی؟ گفتم لطف فراگیرت. لطف عام صفت خداست.

گفتا کجاست خوشتر؟ گفتم که قصر قیصر
گفتا چه دیدی آن جا؟ گفتم که صد کرامت
گفت بهترین جا کجاست؟ گفتم کاخ تو. گفت مگر در آنجا چه خبر است؟ گفتم بخشندگی فراوان.

گفتا چراست خالی؟ گفتم ز بیم رهزن
گفتا که کیست رهزن؟ گفتم که این ملامت
گفت این کاخ چرا خالی است؟ گفتم به دلیل وجود رهزنان طریق که نمی گذارند کسی بدین جا راه یابد. گفت کدام راهزنان؟ گفتم کسانی که عاشقان را ملامت می کنند.

گفتا کجاست ایمن؟ گفتم که زهد و تقوا
گفتا که زهد چه‌بود؟ گفتم ره سلامت
گفت امنیت در چیست؟ گفتم در زهد و تقوی و پرهیز. گفت زهد چیست؟ گفتم مسیری است که به سلامت منتهی می شود.

گفتا کجاست آفت؟گفتم به کوی عشقت
گفتا که چونی آن جا؟ گفتم در استقامت
گفت آفت در کجاست؟ گفتم در کوی عشق تو. گفت تو در آنجا چه می کنی؟ گفتم مقاومت و تحمل.

خامش که گر بگویم من نکته‌های او را
از خویشتن برآیی، نی در بود نه بامت
مولانا در مقطع-ضمن استفاده از تخلص خود یعنی "خاموش"- می گوید اگر بخواهم همه این گفت و شنود را بیان کنم، از خود بیخود می شوی و در هیچ جا قرار و آرام نمی یابی.

16 فروردین 1404
نکته:

وقتي همه يك جور فكر مي‌كنند، معلوم مي‌شود كه هيچ كس فكر نمي‌كند. والتر ليمين
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشت زندگی ...

گاهی چقدر زود دیر می‌شود....
Join➡️ https://t.me/rmzif
گفتار فلسفی


جوهر محافظه کاری

محمدامین مروتی


اسکروتن می گوید حقیقت محافظه کاری سامان یابی اجتماعات بشری از پایین است به نحوی که شکل قرارداد نداشته باشد بلکه به نوعی اشتراک مساعیِ دلپذیر و سرگرم کننده و حتی نوعی بازی تبدیل شود.

این ایده از هگل در کتاب "پدیدار شناسی روح" شروع شد که انسان یا سوژه در تعامل با دیگری است که هم رشد می کند و هم به آزادی و خودآگاهی می رسد و حداکثر این رشد و آگاهی در جامعه مدنی میسر است. انسان در رابطه با دیگری است که خود را می شناسد. پس خودشناسی امری نیست که در خویشتن منزوی ما اتفاق بیفتد. یعنی جامعه ای که از پایین و به تدریج و داوطلبانه شکل می گیرد. ایده ای که توسط شیلر، مارکس و فلاسفه معاصر مثل لویناس و لکان هم گسترش یافت.
شیلر نیز تعاملات بشری را نوعی بازی می خواست. هنر هم نوعی بازی است. رقص هم نوعی بازی است. ورزش هم نوعی بازی است. هایک نیز به نظم خودانگیخته و خودجوش و دست نامرئی تنظیم کننده روابط باور داشت.
شکل مهمی از این مراودات گفتگوست. انسان در گفتگو انسان تر می شود.

رویکرد محافظه کارانه در تقابل با رویکردهای عقلگرایانه و صنع گرایانه ای است که از راه های بوروکراتیک و با برنامه ریزی و تمرکز می خواهند انسان را خوشبخت کنند در حالی که خوشبختی در رضایت و رضایت در اختیار و انتخاب است و اجبار انسان را به برده ای تبدیل می کند که رضایت درونی ندارد. در زمان کمونیسم شوروی حتی انجمن های خیریه هم تحمل نمی شدند، مبادا نوعی احساس وجود مستقل از حکومت به انسان ها دست دهد. انسانی که نه به غایت بلکه به وسیله فروکاسته شود، احساس ابزار بودن می کند نه انسان بودن. حس سعادت و خوشبختی در انتخاب و آزادی و موثر و مفید بودن و خلاقیت پدید می آید در حالی که سیستم تمامیت خواه چنین مجالی را از بشر می گیرد. حقیقت محافظه کاری در این است که جامعه مدنی از پایین رشد می کند ولی از بالا نابود می شود.
پس کار، باید غایت باشد نه وسیله و باید ایجاد فراغت نماید تا مجال برای گفتگو فراهم شود.
محیط کار هم باید محیط تعاملات انسانی و گفتگوهای خلاق باشد.

نهایتاً از منظر محافظه کاری، چنین اجتماعی ارزش دفاع نظامی و جنگیدن برای آن را هم دارد و شهروندان به رغبت از آن به عنوان تعلقات و وابستگی هایشان با جان و دل دفاع می کنند. مفهوم واقعی میهن و وطن بر اجتماع داوطلبانه و آزادانه انسان ها مبتنی است و پیداست این با میلیتاریسم و جنگ افروزی و حمله به منافع سایر ملل و کشورها یا مطیع ساختن مردم کشور توسط نظامیان تفاوتی شگرف دارد.

مخلص:
مخلص محافظه کاری حس تعلق دلپذیر به میراث خانوادگی و تاریخی بشر است که در آداب و رسوم و دین و خانواده و هنر کلاسیک جلوه گر شده است. محافظه کاری در خلاصه ترین تعریف، حفظ ارتباط بین نسل هاست که به دلیل داشتن سکونت گاه مشترک، آجر روی آجر انباشته شده است.
تفاوت محافظه کاری با لیبرالیسم این است که در محافظه کاری اصالت با فرهنگ است نه اقتصاد. اسکروتن معتقد است اگر اقتصاد موطن نداشته باشد، به ایدئولوژی تبدیل می شود.
محافظه کاری، دانستن قدر میراث و فرهنگ گذشتگان است در مقابل انقلابی گری که طرد این میراث و شروع از نقطه صفر است.
محافظه کاری آمیختگی ارزشها و تعلقات خانوادگی و ملی است در مقابل نفی خانواده و ملت توسط سوسیالیسم و اختلاط مرزها.
اسکروتن بر رواداری و دموکراسی و گفتگوی بی پایان به عنوان ارزش های محافظه کارانه مثابه به رسمیت شناختن متفاوت بودن تاکید دارد. او بر گفتگو به عنوان راه حل منطقی و معقول و انسانی مشکلات درنگ می کند.
وی به لزوم خصوصی بودن آموزش و پرورش و عدم دخالت دولت در این عرصه باور دارد.

به نظر اسکروتن ایمان دینی لیستی از باورها و گزاره ها نیست بلکه رویکردی ذهنی و ارزش مدار به زندگی است. همانطور که نیچه و واگنر (در غروب خدایان) می گفتند این باورها کمرنگ شده و خدا مرده است ولی فرهنگ دینی سر جایش باقی مانده است و فقدان خدا موجب سوگواری ما نمی شود. دین مردم و عوام کماکان، نه دین گزاره ها که دین زندگی است. کلیساها امروزه بقایشان، بیشتر مدیون زیبایی شان است.

منبع:
چگونه محافظه کار باشیم؟ راجر اسکروتن، مرتضی افشاری، نگاه معاصر

28 تیر 1404