کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
142 files
2.91K links
Download Telegram
صفحات نویسنده در فضای مجازی


روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.

تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پشت سرم راه نرو؛
شاید رهبر خوبی نباشم.
جلویم راه نرو؛
شاید دنبال نکنم.

فقط در کنارم راه برو
و دوستم باش.

— آلبر کامو🕊️
5
گفتار ادبی


رستم و اسفندیار(قسمت دهم)

محمدامین مروتی


اسفندیار علیرغم دعوتش، کسی را به دنبال رستم نمی فرستد و خود غذایش را می خورد. از آن سوی رستم به انتظار است و عاقبت ناامید می شود:
هـمی بود رستـم به ایوان خـویـش
زِ خوردن نـگه داشت پیمانِ خویش
چـو چـندی برآمـد، نـیامـد کـسی
نــگـه کرد رسـتم، بـه ره بَر، بسی

رستم به خود می گوید:
گـریـن اسـت آیـیـن اسـفـنـدیـار
تــو آیـیـنِ ایـن نـامــور، یــاد دار

و سوار بر رخش دوباره بر لب هیرمند می رود. همراهان اسفندیار که او را که می بینند مهر رستم در دلشان می نشیند و پیش خود گشتاسب را نکوهش می کنند که چرا برای حفظ تاج و تخت می خواهد پسرش را به کشتن بدهد:
هـر آن کـس که از لشکر او را بـدیــد
دلش مـهــر و پـیـونـد او بـرگـزیــد
هـمـی گفـت هـر کس: که این نامـدار
نماند به کــس، جــز به ســامِ ســوار
خــرد نـیــست انـدر ســرِ شـهـریـار
کـه جـویــد از ایـن نـامــور، کــارزار
بر این سـان همی از پی تــاج و گــاه
به کشـتن دهد، نـامــداری چـو مــاه

رستم خطاب به اسفندیار گله گذاری آغاز می کند که آیا این رسم مهمانی است و این مهمان تو بدان نمی ارزید که قدمی سویش بفرستی. رستم خود بزرگ بینی او را نکوهش می کند و می گوید از مدارای من دچار خیالات خودستایانه مشو:
بدو گـفت رسـتـم که ای پـهـلوان
نو آیین و نـوسـاز و فـرخ جــوان
خُـرامی نـیـرزیـد مـهـمـانِ تـو؟
چـنین بـود تـا بود، پـیـمان تـو؟

اسفندیار می خندد و می گوید قصد اسائه ادب و خودبزرگ بینی نداشته ام و خواسته ام تو را به زحمت نیاندازم و می خواستم فردا پیکی به عذرخواهی بفرستم. حالا بیا به هم بنشینیم و می بخوریم:
بـخـندیـد از رسـتـم، اسـفـنـدیار
بـدو گـفـت کـای پـورِ سـامِ سـوار
شـدی تنگدل چـون نـیـامد خُـرام
نجستم همی زین سـخن، کام و نام
چـنـیـن گـــرم بُــد روز و راهِ دراز
نـکردم تـو را رنـجـه، تندی مـسـاز
هـمـی گـفـتـم از بـامـدادِ پـگــاه
به پـوزش بـسـازم، ســوی داد، راه

اسفندیار ضمن مهمانی نیز تحقیر و توهین از سر می گیرد و طعنه در نیاکان رستم و خصوصاً زال می زند چرا که زال با نظر کیخسرو، مبنی بر جانشینی لهراسب مخالف بود و می گوید زال مورد نفرت سام بود و به لطف سیمرغ و با گوشت مردار بزرگ شده و حتی سیمرغ علیرغم گرسنگی، رغبتی به خوردن زال نداشت و او را برای بازیچه جوجه هایش به آشیانه برد. اسفندیار می گوید این نیاکان من بودند که او را برکشیدند و صاحب همه چیز کردند و این رستم است که به او اعتبار داده است و الخ:
چـنین گفت با رسـتم، اسـفـنـدیـار
کـه ای نـیـکـدل مـهـتـرِ نـامـدار!
من ایــدون شـنیدستم از بـخـردان
بــزرگـان و بــیــداردل˚ مـوبـدان
کــه دسـتـانِ بـدگــوهــرِ دیــوزاد
بــه گـیـتـی فـزونـی نــدارد نــژاد
تـنش تیره بُد، موی و رویش سـپـید
چــو دیـدش، دلِ ســام شـد ناامید
بـفـرمـود˚ش تـا پـیـشِ دریـا بـرنـد
مـگـر مـرغ و مـاهی، ورا بشکنـنـد
بـیـامــد بـگـسترد سـیـمـرغ، پـَـر
نـدیـد انــدرو هـیـچ آیـیـن و فــر
بـبردش به جایی که بودش کــنـام
زِ دستان مر او را، خــورش بـود کام
اگـر چـنـد سـیـمرغ، نـاهـار بـود
تنِ زال، به پیش انـدرش، خـوار بود
بیـنداختش پـس به پیــشِ کـنـام
بـه دیـدار او، کـس نَـبُـد شـادکـام
چـو افـکـند سیـمرغ، بر زال، مـهـر
بر او گشت زین گونه چندی، سپـهر
از آن پس که مردار، چندی چشیـد
بـرهنه، سـویِ سـیستـانـش کـشید
خـجـسته بـزرگان و شـاهـانِ مــن
نـیـایِ مـن و نـیکـخـواهـانِ مـن
ورا بـرکـشـیـدنـد و دادنــد چــیـز
فـراوان بر ایـن، سـال بگـذشت نیـز

رستم هم به نـاچار از افـتخارات نیاکـانش سخن می گوید و از سام که فرزند نريمان و او فرزند گرشاسب بوده و دلیری ها کرده و هم او یعنی سام، دیوی را که دریا تا کمرش می رسیده و از دریا ماهی می گرفته و جلوی خورشید کباب می کرده، کشته است.

. خُرامی: قدمی
. خُرام: پیک
. ناهار: ناشتا، گرسنه
. جهاندار: خداوند
. آواز: شهرت، آوازه
. اُدیگر: و دیگر

ادامه دارد....
نکته:

ده درصد از هر جمعیت، بی‌رحم‌اند، به هر حال. ده درصد، مهربان‌اند، به هر حال. و هشتاد درصد باقی‌مانده را می‌توان به هر سو سوق داد. (سوزان سانتاگ)
👌7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آترينا فرحمند رتبه یک تجربی وقتی رتبه اش را دید.

🆑@ԼαԼαԼαɴƊ / لالالنـ.ـد
6😍3👏2
خودت را بهتر کن
این است همه ی کاری که
برای بهتر کردنِ جهان میتوانی بکنی ...

ویتگنشتاین


@Radiorahpodcast 🎧
4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این داستان : شوهر خانم فلنگان ...!!😱
😁2👍1
گفتار دینی


منکر و معروف

محمدامین مروتی


منکر و معروف نیز از دوگانه های مصطلح در قرآنند که غالباً معنای شان با مشروع و نامشروع خلط می شود. در حالی که اگر خدا می خواست از همان کلمات مشروع و نامشروع استفاده می کرد. به علاوه ریشه های زبان شناختی این اصطلاحات نیز می تواند ما را به رسیدن به معنای حقیقی شان راهبری کنند.
معروف، از ریشه"عرفه" به معنای شناخته شده(بین مردم) و منکر از ریشه "نکره" به معنی ناشناخته (بین مردم) است. مثلاً به چیزی که همه می شناسند و می پسندند، معروف و به هر آن چیزی که برای مردم غریب است و مردم نمی پسندند، منکر می گویند. طبیعتاً مرجع شناختِ امر معروف، جامعه است که اصطلاحاً بدان "عرف" می گوییم. امر به معروف و نهی از منکر، امر جامعه است نه حکومت. مبتنی و منطبق بر شهودهای متعارف و پذیرفته شده جامعه است، نه خواست های حکومت یا حزب و جریانی خاص که به زور به مردم تحمیل گردد.
از همین جا معلوم می شود که "امر به معروف و نهی از منکر" باید با پسندها و ناپسندهای عمومی جامعه یا شهودهای اخلاقی جامعه، سازگار باشد.
در قرآن به کرّات کلمه معروف به همین معنای اجتماعی اش به کار رفته است. مثلاً می فرماید با زنان تان به شیوه معروف رفتار کنید. ازدواج و طلاق باید "بالمعروف" باشد. یعنی مطابقِ پسند عمومی جامعه.
در واقع ملاک اقدام برای نهی از منکر، "نظر اکثریت مردم" است. چرا در قرآن گفته نشده "امر به واجب و نهی از حرام"؟ زیرا تا واجبی در تلقی مردم معروف نشود و حرامی در فرهنگ عامه مردم منکر نشده، امر و نهی خاصیتی ندارد.

اما از كجا بدانيم منظور از" معروف" دقيقاً همان پيروي از عرف است؟ كافي است به روش تفسير قرآن به قرآن به خود کتاب خدا مراجعه كنيم آنجا كه در آيه 199 سوره اعراف صريحاً امر به پيروي از عرف مي كند و مي فرمايد: "خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجّاهِلِينَ ": طريق عفو پيشه كن و به عرف فراخوان و از نادانان روي بگردان.
و پیداست که این پسند در زمان ها و مکان های مختلف، یکسان نیست و از مکانی به مکان دیگر و از زمانی به زمان دیگر متغیر است.
1
نکته:

اعمال انسان‌ها بهترین مفسر افکارشان هستند. (جان لاک)
3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 از دیروز ده بار این را تماشا کرده‌اک
بس که حس خوب دارد.

بهشت مگر کجاست؟!
سهیل محمودی ایستاده باشد و اسرافیل شیرچی هم چندقدم آنطرف‌تر در زیر این رقصِ نگارگریهای اعصار.
هارمونی رنگها و نقشهای ایرانِ دیروز و هارمونی طنین صدای گرم فاضل جمشیدی، ایرانیِ امروز.
درستخوانی و «در دستگاه خواندن» غزل.
خدایا! مگر بهشت غیر از این است؟!

چهارتا رفیق دل به سفر و جاده زده‌اند و از اینجا سربرآورده‌اند و این چندثانیه شده محصول سفر!

این محفل رنگ و طرح و نقش و معماری و آواز. اسرافیل شیرچی خودِ خوشنویسی است، خود رنگ، خود نگارگری.
سهیل محمودی خود غزل است، خود شعر، خود کلمه.
و «غزل» خود ادب و ادبیات ایرانی است. خود زیبااندیشیِ حافظ که اینگونه «ادامه‌اش» در این غزل فرصت شیرازی امتداد یافته،
در زیر این سقف چندصدساله [مسجد امام اصفهان]
و جان‌مایۀ ویدئو آن حالت طنز‌ و شوخ‌طبعی فاضل جمشیدی است در خطاب کردن سهیل محمودی! حس سبکی سفر.
این دو دقیقه ویدئو به تعبیر مهندس بهشتی عصاره «ایران» است. ایرانی که امروز خسته است ولی همچنان زنده و طناز.
«بت‌پرستی اگر این است که این مذهبِ ماست»
@molanatarighat
3
گفتار اجتماعی 1


بیماری هلندی اقتصاد چیست؟


بیماری هلندی Dutch disease یک اصطلاح اقتصادی است که رابطه بین استفاده بی‌رویه از منابع طبیعی (معادن نفت و گاز، طلا و نظایر آن) و رکود ناشی از آن را در بخش صنعت داخلی توضیح می دهد. از این رو بدان "نفرین منابع" هم می گویند. واژه‌ای که اولین بار در سال ۱۹۷۷ توسط مجله اکونومیست برای توصیف رکود بخش صنعتی در هلند بعد از کشف گاز طبیعی در دهه ۱۹۶۰ به‌کار گرفته شد.
این عارضه زمانی رخ می‌دهد که درآمد ارزی یک کشور به صورت ناگهانی افزایش می‌یابد و دولت با تصور دائمی بودن این درآمد آن را در جامعه تزریق می‌کنند. این مشکلی بود که بین سالهای 53 و 56 در دوران پهلوی هم اتفاق افتاد.
زمانی که بدون رشد بخش صنعت، تولید کالاهای جدید و یا خدمات ارزش افزوده، درآمد بادآورده ناشی از فروش منابع طبیعی کشور باعث افزایش نقدینگی و افزایش درآمدها می‌شود.
اما با افزایش درآمد، تقاضا برای مصرف کالاهای متنوع هم افزایش پیدا می‌کند و تعادل عرضه و تقاضا برهم می‌خورد، در نتیجه قیمت‌ها افزایش می‌یابد.
در این صورت، دولت با دخالت در بازار برای سرکوب قیمت‌ها وارد عمل می‌شود و از سوی دیگر، با افزایش واردات سعی در ایجاد تعادل در بازار عرضه و تقاضا می‌کند که به زیان صنعت داخلی است. دولت متوسل به واردات کالاهای مصرفی ارزان می‌شود تا قیمت‌ها را مهار کند در حالی که صنایع داخلی مجبورند با عوامل تولید گران، کالای گران را تولید و به قیمت ارزان بفروشند.
از طرف دیگر برخی کالاها مانند زمین و مسکن قابل وارد کردن نیستند و افزایش قیمت این کالاها را نمی‌شود با واردات مهار کرد. در نتیجه قیمت این قبیل کالاها به رشد خود ادامه می‌دهند و سرمایه‌ها به سمت کالاهایی مثل زمین و مسکن هدایت می‌شود.

با افزایش ورود ارز خارجی به کشور، ارزش پول ملی را نسبت به ارزهای خارجی افزایش می‌دهد و همین امر باعث می‌شود صادرات این کشور به پول کشورهای دیگر گران‌تر شده، ولی واردات به آن کشور به نسبت ارزان‌تر شود و دوباره تولید داخلی صدمه می بیند.
کاهش نرخ ارز یا عدم افزایش آن در حد نرخ تورّم هم بخش صنعت را در رقابت ضعیف می‌کند و به این بیماری منجر می شود.
همچنین در بیماری هلندی نتیجه سال‌ها وقت و هزینه برای تربیت نیروی ماهر و متخصص در بخش‌های مختلف صنعتی، مدیریتی و غیره هدر می‌رود.

درمان:
زمانی که هلند با کشف ذخایر گاز طبیعی به درآمد سرشار ناشی از فروش گاز رسید و دچار رکود شد، نروژی‌ها از بلایی که بر سر هلندی‌ها آمد، درس گرفتند و با تأسیس صندوق ذخیره ارزی، به جای اینکه درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام را در بودجه‌های سالانه ریخته و بودجه را آلوده کنند، آن را به این صندوق فروختند و به بیماری هلندی دچار نشدند.
صندوق ذخیره ارزی چند کاربرد عمده دارد:
۱. درآمد حاصل از ثروت ملی یک کشور را از نظر زمانی و توزیع بین نسلی، به شکلی مناسب مدیریت می‌کند تا نسل‌های بعد، احساس زیان نکنند.
۲. این صندوق در تثبیت نرخ ارز و جلوگیری از شوک‌های ناشی از نوسان نرخ ارز یا میزان ارز در یک کشور تأثیر بسیار کارآمدی دارند.

بانک جهانی به کشورهایی که این صندوق‌ها را تأسیس کرده‌اند همچنین توصیه می‌کند که باید شفافیت کامل ازنظر دخل و خرج در مدیریت صندوق‌ها وجود داشته باشد به گونه‌ای که هم‌اکنون مدیریت این صندوق در نروژ با شفافیت کامل عمل می‌کند. به‌طوری‌که هر شهروند نروژی می‌تواند هرلحظه از جریان فعالیت‌های این صندوق آگاه شود. بانک جهانی به دلیل مدیریت مناسب این صندوق در کشور نروژ به کشورهای دارنده صندوق همیشه توصیه می‌کند که از مدل نروژ استفاده کنند. نکته قابل توجه این است که صندوق ذخیره ارز نفت درنروژ اصولاً به بودجه وصل نشده‌است و دولت نمی‌تواند ازمنابع آن برای مصارف بودجه، رقمی را پیش‌بینی کند.
منبع:
ویکی پدیا
ایبِنا
3 بهمن 1403
گفتار اجتماعی 2


تفاوت روش شناسی مارکس و لنین

محمدامین مروتی


سیمون وی، ماتریالیسم خام و عامیانه ی لنین و انگلس را -که بیشتر به کار جدل و ردیه نویسی سیاسی می آید- در تقابل با ماتریالیسم هوشمندانه مارکس می داند که به درهم تنیدگی عین وذهن باور دارد. وی با ارجاع به تزهای مارکس در مورد فوئرباخ، این باور لنینی را نقد می کند که ذهن محصول ماده یا انسان جزئی از طبیعت است بلکه انسان را عنصری ناساز در طبیعت و دگرگون کننده آن می داند.
وی با تمایز بین روش شناسی مارکس و لنین، نطفه سرکوب در اندیشه لنین را همین روش شناسی می داند که در "ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم" هم به کار گرفته شده است. هم و غم لنین زمین زدن اندیشه مخالف است در حالی که مارکس از هگل آموخته بود به جای ابطال نظریات ناقص، بهتر است "در عین حفظ شان، آن ها را پشت سر گذاریم."

به نظر می آید از نظر سیمون وی روش هگل و مارکس مبتنی بر سنتز نظریات متقابل است نه برخورد آنتی تز گونه با یک تز. سنتزی میان عین و ذهن و ماتریالیسم و ایدئالیسم به جای تاکید بر ماتریالیسمی مکانیکی و ایستا.
سیمون وی تفاوت ماتریالیسم مارکس و لنین را مقایسه می کند با تفاوت نظریه تکامل لامارک و داروین. روش شناسی لنین و حتی تا حدی مارکس لامارکی است که در آن نیاز، منشأ تغییر است: "کارکرد اندام می آفریند." لامارک می گفت نیاز به تغذیه باعث شده زرافه گردنش دراز شود. یعنی نیاز و کارکرد اندام لازم را می آفریند. یعنی اولویت را به شرایط مادی می داد. اما داروین معتقد بود کارکرد نتیجه پیدایش اندام است. نقش موتاسیون و تصادف را هم لحاظ می کرد. رابطه ای دیالکتیکی بین صفات برتر جانوران و جهش ژن ها هست. انتخاب اصلح بین ابژه های متکثر رخ می دهد. به همین سیاق علل تحولات اجتماعی هم تنها در بیرون و شرایط مادی نیست و نقش انسان هم تعیین کننده است.

منبع:
سیمون وی، در باره "ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم" لنین 1933
نکته:

مطالعه فقط مواد خام دانش را در اختیار ذهن می‌گذارد؛ این تفکر است که آنچه می‌خوانیم را از آنِ ما می‌کند. (جان لاک)
#تصویر صمد بهرنگی
نهم شهریور سالروز درگذشت نویسنده، مترجم، محقق و معلم خلاق تاریخ معاصر ایران

تصویر
t.me/FarazTed/21746
t.me/FarazTed/41009
t.me/FarazTed/18560
t.me/FarazTed/24289
از آثار
t.me/FarazTed/6052
t.me/FarazTed/6054
t.me/FarazTed/25461
t.me/FarazTed/29164
t.me/FarazTed/31837
t.me/FarazTed/39315
t.me/FarazTed/39322
t.me/FarazTed/40982
ویژه در باره صمد
t.me/FarazTed/6040
1👎1