Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 از دیروز ده بار این را تماشا کردهاک
بس که حس خوب دارد.
بهشت مگر کجاست؟!
سهیل محمودی ایستاده باشد و اسرافیل شیرچی هم چندقدم آنطرفتر در زیر این رقصِ نگارگریهای اعصار.
هارمونی رنگها و نقشهای ایرانِ دیروز و هارمونی طنین صدای گرم فاضل جمشیدی، ایرانیِ امروز.
درستخوانی و «در دستگاه خواندن» غزل.
خدایا! مگر بهشت غیر از این است؟!
چهارتا رفیق دل به سفر و جاده زدهاند و از اینجا سربرآوردهاند و این چندثانیه شده محصول سفر!
این محفل رنگ و طرح و نقش و معماری و آواز. اسرافیل شیرچی خودِ خوشنویسی است، خود رنگ، خود نگارگری.
سهیل محمودی خود غزل است، خود شعر، خود کلمه.
و «غزل» خود ادب و ادبیات ایرانی است. خود زیبااندیشیِ حافظ که اینگونه «ادامهاش» در این غزل فرصت شیرازی امتداد یافته،
در زیر این سقف چندصدساله [مسجد امام اصفهان]
و جانمایۀ ویدئو آن حالت طنز و شوخطبعی فاضل جمشیدی است در خطاب کردن سهیل محمودی! حس سبکی سفر.
این دو دقیقه ویدئو به تعبیر مهندس بهشتی عصاره «ایران» است. ایرانی که امروز خسته است ولی همچنان زنده و طناز.
«بتپرستی اگر این است که این مذهبِ ماست»
@molanatarighat
بس که حس خوب دارد.
بهشت مگر کجاست؟!
سهیل محمودی ایستاده باشد و اسرافیل شیرچی هم چندقدم آنطرفتر در زیر این رقصِ نگارگریهای اعصار.
هارمونی رنگها و نقشهای ایرانِ دیروز و هارمونی طنین صدای گرم فاضل جمشیدی، ایرانیِ امروز.
درستخوانی و «در دستگاه خواندن» غزل.
خدایا! مگر بهشت غیر از این است؟!
چهارتا رفیق دل به سفر و جاده زدهاند و از اینجا سربرآوردهاند و این چندثانیه شده محصول سفر!
این محفل رنگ و طرح و نقش و معماری و آواز. اسرافیل شیرچی خودِ خوشنویسی است، خود رنگ، خود نگارگری.
سهیل محمودی خود غزل است، خود شعر، خود کلمه.
و «غزل» خود ادب و ادبیات ایرانی است. خود زیبااندیشیِ حافظ که اینگونه «ادامهاش» در این غزل فرصت شیرازی امتداد یافته،
در زیر این سقف چندصدساله [مسجد امام اصفهان]
و جانمایۀ ویدئو آن حالت طنز و شوخطبعی فاضل جمشیدی است در خطاب کردن سهیل محمودی! حس سبکی سفر.
این دو دقیقه ویدئو به تعبیر مهندس بهشتی عصاره «ایران» است. ایرانی که امروز خسته است ولی همچنان زنده و طناز.
«بتپرستی اگر این است که این مذهبِ ماست»
@molanatarighat
❤3
گفتار اجتماعی 1
بیماری هلندی اقتصاد چیست؟
بیماری هلندی Dutch disease یک اصطلاح اقتصادی است که رابطه بین استفاده بیرویه از منابع طبیعی (معادن نفت و گاز، طلا و نظایر آن) و رکود ناشی از آن را در بخش صنعت داخلی توضیح می دهد. از این رو بدان "نفرین منابع" هم می گویند. واژهای که اولین بار در سال ۱۹۷۷ توسط مجله اکونومیست برای توصیف رکود بخش صنعتی در هلند بعد از کشف گاز طبیعی در دهه ۱۹۶۰ بهکار گرفته شد.
این عارضه زمانی رخ میدهد که درآمد ارزی یک کشور به صورت ناگهانی افزایش مییابد و دولت با تصور دائمی بودن این درآمد آن را در جامعه تزریق میکنند. این مشکلی بود که بین سالهای 53 و 56 در دوران پهلوی هم اتفاق افتاد.
زمانی که بدون رشد بخش صنعت، تولید کالاهای جدید و یا خدمات ارزش افزوده، درآمد بادآورده ناشی از فروش منابع طبیعی کشور باعث افزایش نقدینگی و افزایش درآمدها میشود.
اما با افزایش درآمد، تقاضا برای مصرف کالاهای متنوع هم افزایش پیدا میکند و تعادل عرضه و تقاضا برهم میخورد، در نتیجه قیمتها افزایش مییابد.
در این صورت، دولت با دخالت در بازار برای سرکوب قیمتها وارد عمل میشود و از سوی دیگر، با افزایش واردات سعی در ایجاد تعادل در بازار عرضه و تقاضا میکند که به زیان صنعت داخلی است. دولت متوسل به واردات کالاهای مصرفی ارزان میشود تا قیمتها را مهار کند در حالی که صنایع داخلی مجبورند با عوامل تولید گران، کالای گران را تولید و به قیمت ارزان بفروشند.
از طرف دیگر برخی کالاها مانند زمین و مسکن قابل وارد کردن نیستند و افزایش قیمت این کالاها را نمیشود با واردات مهار کرد. در نتیجه قیمت این قبیل کالاها به رشد خود ادامه میدهند و سرمایهها به سمت کالاهایی مثل زمین و مسکن هدایت میشود.
با افزایش ورود ارز خارجی به کشور، ارزش پول ملی را نسبت به ارزهای خارجی افزایش میدهد و همین امر باعث میشود صادرات این کشور به پول کشورهای دیگر گرانتر شده، ولی واردات به آن کشور به نسبت ارزانتر شود و دوباره تولید داخلی صدمه می بیند.
کاهش نرخ ارز یا عدم افزایش آن در حد نرخ تورّم هم بخش صنعت را در رقابت ضعیف میکند و به این بیماری منجر می شود.
همچنین در بیماری هلندی نتیجه سالها وقت و هزینه برای تربیت نیروی ماهر و متخصص در بخشهای مختلف صنعتی، مدیریتی و غیره هدر میرود.
درمان:
زمانی که هلند با کشف ذخایر گاز طبیعی به درآمد سرشار ناشی از فروش گاز رسید و دچار رکود شد، نروژیها از بلایی که بر سر هلندیها آمد، درس گرفتند و با تأسیس صندوق ذخیره ارزی، به جای اینکه درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام را در بودجههای سالانه ریخته و بودجه را آلوده کنند، آن را به این صندوق فروختند و به بیماری هلندی دچار نشدند.
صندوق ذخیره ارزی چند کاربرد عمده دارد:
۱. درآمد حاصل از ثروت ملی یک کشور را از نظر زمانی و توزیع بین نسلی، به شکلی مناسب مدیریت میکند تا نسلهای بعد، احساس زیان نکنند.
۲. این صندوق در تثبیت نرخ ارز و جلوگیری از شوکهای ناشی از نوسان نرخ ارز یا میزان ارز در یک کشور تأثیر بسیار کارآمدی دارند.
بانک جهانی به کشورهایی که این صندوقها را تأسیس کردهاند همچنین توصیه میکند که باید شفافیت کامل ازنظر دخل و خرج در مدیریت صندوقها وجود داشته باشد به گونهای که هماکنون مدیریت این صندوق در نروژ با شفافیت کامل عمل میکند. بهطوریکه هر شهروند نروژی میتواند هرلحظه از جریان فعالیتهای این صندوق آگاه شود. بانک جهانی به دلیل مدیریت مناسب این صندوق در کشور نروژ به کشورهای دارنده صندوق همیشه توصیه میکند که از مدل نروژ استفاده کنند. نکته قابل توجه این است که صندوق ذخیره ارز نفت درنروژ اصولاً به بودجه وصل نشدهاست و دولت نمیتواند ازمنابع آن برای مصارف بودجه، رقمی را پیشبینی کند.
منبع:
ویکی پدیا
ایبِنا
3 بهمن 1403
گفتار اجتماعی 2
تفاوت روش شناسی مارکس و لنین
محمدامین مروتی
سیمون وی، ماتریالیسم خام و عامیانه ی لنین و انگلس را -که بیشتر به کار جدل و ردیه نویسی سیاسی می آید- در تقابل با ماتریالیسم هوشمندانه مارکس می داند که به درهم تنیدگی عین وذهن باور دارد. وی با ارجاع به تزهای مارکس در مورد فوئرباخ، این باور لنینی را نقد می کند که ذهن محصول ماده یا انسان جزئی از طبیعت است بلکه انسان را عنصری ناساز در طبیعت و دگرگون کننده آن می داند.
وی با تمایز بین روش شناسی مارکس و لنین، نطفه سرکوب در اندیشه لنین را همین روش شناسی می داند که در "ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم" هم به کار گرفته شده است. هم و غم لنین زمین زدن اندیشه مخالف است در حالی که مارکس از هگل آموخته بود به جای ابطال نظریات ناقص، بهتر است "در عین حفظ شان، آن ها را پشت سر گذاریم."
به نظر می آید از نظر سیمون وی روش هگل و مارکس مبتنی بر سنتز نظریات متقابل است نه برخورد آنتی تز گونه با یک تز. سنتزی میان عین و ذهن و ماتریالیسم و ایدئالیسم به جای تاکید بر ماتریالیسمی مکانیکی و ایستا.
سیمون وی تفاوت ماتریالیسم مارکس و لنین را مقایسه می کند با تفاوت نظریه تکامل لامارک و داروین. روش شناسی لنین و حتی تا حدی مارکس لامارکی است که در آن نیاز، منشأ تغییر است: "کارکرد اندام می آفریند." لامارک می گفت نیاز به تغذیه باعث شده زرافه گردنش دراز شود. یعنی نیاز و کارکرد اندام لازم را می آفریند. یعنی اولویت را به شرایط مادی می داد. اما داروین معتقد بود کارکرد نتیجه پیدایش اندام است. نقش موتاسیون و تصادف را هم لحاظ می کرد. رابطه ای دیالکتیکی بین صفات برتر جانوران و جهش ژن ها هست. انتخاب اصلح بین ابژه های متکثر رخ می دهد. به همین سیاق علل تحولات اجتماعی هم تنها در بیرون و شرایط مادی نیست و نقش انسان هم تعیین کننده است.
منبع:
سیمون وی، در باره "ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم" لنین 1933
نکته:
مطالعه فقط مواد خام دانش را در اختیار ذهن میگذارد؛ این تفکر است که آنچه میخوانیم را از آنِ ما میکند. (جان لاک)
#تصویر صمد بهرنگی
نهم شهریور سالروز درگذشت نویسنده، مترجم، محقق و معلم خلاق تاریخ معاصر ایران
تصویر
t.me/FarazTed/21746
t.me/FarazTed/41009
t.me/FarazTed/18560
t.me/FarazTed/24289
از آثار
t.me/FarazTed/6052
t.me/FarazTed/6054
t.me/FarazTed/25461
t.me/FarazTed/29164
t.me/FarazTed/31837
t.me/FarazTed/39315
t.me/FarazTed/39322
t.me/FarazTed/40982
ویژه در باره صمد
t.me/FarazTed/6040
نهم شهریور سالروز درگذشت نویسنده، مترجم، محقق و معلم خلاق تاریخ معاصر ایران
تصویر
t.me/FarazTed/21746
t.me/FarazTed/41009
t.me/FarazTed/18560
t.me/FarazTed/24289
از آثار
t.me/FarazTed/6052
t.me/FarazTed/6054
t.me/FarazTed/25461
t.me/FarazTed/29164
t.me/FarazTed/31837
t.me/FarazTed/39315
t.me/FarazTed/39322
t.me/FarazTed/40982
ویژه در باره صمد
t.me/FarazTed/6040
❤1👎1
🔹به آسمان شب نگاه کنید که خوشههایی از ستارگان درخشان آن را پر کردهاند و از خود بپرسید: آیا واقعا ما در جهانی که وسعتش فراتر از درک کامل ماست، تنها هستیم؟
احتمالا نه. زمین تنها نقطهای کوچک در دریایی بیکران از میلیاردها نقطه دیگر است. چگونه ممکن است که در این پهنه کیهانی یا هر پهنهای دیگر از آسمان، حیات تنها محدود به سیاره ما باشد؟
اما درباره حیات بیرون از محیط کاملا سامانیافتهای که زمین نام دارد، چه میدانیم؟
بسیاری از کارشناسان میگویند حتی بدون شواهد قطعی از وجود موجودات فضایی، میتوان فرض را بر این گذاشت که چنین موجوداتی وجود دارند. تنها کهکشان ما، راه شیری، که یکی از حدود ۲۰۰ میلیارد کهکشان جهان است، حدود ۳۰۰ میلیارد ستاره دارد. خورشید، ستاره ما، منبع اصلی حیات روی زمین است.
دانشمندان پیوسته سیارههایی را کشف میکنند که به دور این ستارگان میچرخند، همانهایی که با نام «سیارههای فراخورشیدی» شناخته میشوند.
دکتر مگی آدرین پوکاک، دانشمند علوم فضایی، میگوید: «ما تقریبا مطمئنیم که آن بیرون حیات وجود دارد.»
برای خواندن مطلب کامل🔽
https://bbc.in/4mHaL8s
📸GettyImages
@BBCPersian
احتمالا نه. زمین تنها نقطهای کوچک در دریایی بیکران از میلیاردها نقطه دیگر است. چگونه ممکن است که در این پهنه کیهانی یا هر پهنهای دیگر از آسمان، حیات تنها محدود به سیاره ما باشد؟
اما درباره حیات بیرون از محیط کاملا سامانیافتهای که زمین نام دارد، چه میدانیم؟
بسیاری از کارشناسان میگویند حتی بدون شواهد قطعی از وجود موجودات فضایی، میتوان فرض را بر این گذاشت که چنین موجوداتی وجود دارند. تنها کهکشان ما، راه شیری، که یکی از حدود ۲۰۰ میلیارد کهکشان جهان است، حدود ۳۰۰ میلیارد ستاره دارد. خورشید، ستاره ما، منبع اصلی حیات روی زمین است.
دانشمندان پیوسته سیارههایی را کشف میکنند که به دور این ستارگان میچرخند، همانهایی که با نام «سیارههای فراخورشیدی» شناخته میشوند.
دکتر مگی آدرین پوکاک، دانشمند علوم فضایی، میگوید: «ما تقریبا مطمئنیم که آن بیرون حیات وجود دارد.»
برای خواندن مطلب کامل🔽
https://bbc.in/4mHaL8s
📸GettyImages
@BBCPersian
گفتار عرفانی
شرح غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ (تو مرو)
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
محمدامین مروتی
این غزل هم درخواستی عاشقانه و صمیمانه از شمس است که مولانا را ترک نکند.
گر رَود دیده و عقل و خرد و جان، تو مرو
که مرا دیدنِ تو بهتر از ایشان، تو مرو
مولانا می گوید چشم و عقل و زندگی بی تو برایم بی ارزش اند. ترجیح می دهم تو بمانی و همه این ها بروند.
آفتاب و فلک اندر کَنَفِ سایهٔ توست
گر رَود این فلک و اختر تابان، تو مرو
آسمان با همه ستارگان زیبایش، از تو-که شمسی- نور می گیرند. آن ها در سایه تو می زیند. اگر آسمان و ستارگانش رفتند تو بمان.
ای که دُردِ سخنت صافتر از طبعِ لطیف
گر رَود صَفوَتِ این طبعِ سخندان، تو مرو
شمس زبان گویای ملانا را نداشت. مولانا می گوید نارساترین سخنانت از طبع لطیف من صاف تر است و من طبع خود را فدای نازل ترین سخنان تو می کنم.
اهل ایمان همه در خوفِ دَمِ خاتمتند
خوفم از رفتنِ توست ای شهِ ایمان، تو مرو
مومنان همه می ترسند که دم آخر بی ایمان از دنیا بروند. خوف من بیشتر از این است که تو بروی که ایمان منی.
تو مرو، گر برَوی جانِ مرا با خود بر
ور مرا مینبری با خود از این خوان، تو مرو
اگر می روی، جان مرا هم از سفره دنیا، با خودت ببر و گرنه خودت هم مرو.
با تو هر جزو جهان باغچه و بُستانست
در خزان گر برود رونقِ بُستان، تو مرو
تو هر جا باشی، آنجا را سبز و خرم می کنی. پس در این خزان تنهایم مگذار.
هجر خویشم منما، هجر تو بس سنگدلست
ای شده لعل ز تو سنگ بدخشان، تو مرو
دوریت برایم دشوار است. تویی که سنگ بی ارزش و بیرحم را به لعل تبدیل می کنی.
کی بود ذرّه که گوید: «تو مرو» ای خورشید؟
کی بود بنده که گوید به تو سلطان: «تو مرو»؟
من که باشم که به تو بگویم نروی؟ ذره و بنده چه حدی دارند که به خورشید و سلطان امر کنند؟
لیک تو آبِ حیاتی، همه خَلقان ماهی
از کمالِ کرم و رحمت و احسان، تو مرو
اما اگر می گویم مرو برای ان است که وجود ما به تو وابسته است چنان که وجود ماهی به آب و تو هم سرچشمه رحمت و احسانی.
هست طومارِ دلِ من به درازیِ ابد
برنوشته ز سرش تا سویِ پایان، تو مرو
اگر دل مرا باز کنی، طوماری به درازای ابدیت یعنی طوماری بی انتها می بینی که همه جایش عبارت "تو مرو" نوشته شده است.
گر نترسم ز ملالِ تو بخوانم صد بیت
که ز صد بهتر و ز هجده هزاران، تو مرو
اگر نمی ترسیدم که ملول و خسته شوی، برایت صد بیت از این طومار می خواندم که از هزاران بیت بهتر باشد.
3 شهریور 1404
❤2
نکته:
چیزهایی که به آنها فکر می کنید، کیفیت روح و شخصیت شما را تعیین می کنند. (مارکوس اورلیوس)
👌3🥰1