کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.96K photos
1.64K videos
136 files
2.91K links
Download Telegram
گفتار هنری/ادبی


نظریات محمدرضا شجریان در باره موسیقی

محمدامین مروتی

زندگی:

شجریان متولد اول مهر 1319 در مشهد است.
از بچگی به تشویق پدر قرائت قرآن می کرده و چند تا نوار قرآن هم دارد ولی خودش می گوید هیچکدام مثل "ربنا" نشده. پدرش مخالف موسیقی بود. بنابراین با نام مستعار "سیاوش بیدکانی" به کار موسیقی وارد شد.
در سال 45 به تهران می آید و نزد پیرنیا قطعه ای اجرا می کند که مورد توجه او قرار می گیرد. برگ سبز 216 اولین اجرای رادیویی او در مایه افشاری و در برنامه گل هاست و پس از آن 300 برنامه رادیویی ضبط می کند.
می گوید بیش از پدر از "استاد دادبه" تاثیر پذیرفتم که می گفت مسئله مهم در هنر مردم و انسانیت است.
پنج فرزند به نام های افسانه، فرزانه، مژگان، همایون و آرین دارد.
شجریان می گوید هیچگاه به موسیقی به عنوان یک حرفه تجاری نگاه نکرده. می گوید من با موسیقی پرواز می کنم از خاک جدا می شوم و به نامتناهی پیوند می خورم.
علاوه بر موسیقی، به گلکاری و باغبانی علاقه بسیار دارد.

موسیقی و سیاست:
شجریان می گوید من معتقدم مصلحت این است که موسیقی را سیاسی نکنیم و از چالش هایی که با لطفی و ابتهاج در این زمینه داشته سخن می گوید:
هوشنگ ابتهاج یکی از بزرگترین غزل سرایان زمانه ماست ولی من دیدگاه سیاسی اش را قبول ندارم. می گوید درست است که بعضی آوازهایم در سال 57 سیاسی بود ولی زیر پرچم خاصی نرفتم.

موسیقی مبتذل:
شجریان به تنوع موسیقی برای سنین مختلف باور دارد. او خودش جاز و پاپ گوش می کند ولی مخالف موسیقی مبتذل است. می گوید آنچه موسیقی را مبتذل می کند، اجرای مبتذل آن است. آواز ابوعطا هم می تواند مبتذل اجرا شود. مشکل من با صدا و سیما این است که موسیقی را به عنوان هنر قبول ندارد تا برنامه ای بدان اختصاص دهد بلکه از قطعات موسیقی برای پر کردن فاصله برنامه ها استفاده می کند. اعتراض دیگرم هم این است که حقوق هنرمند را نادیده می گیرد.

انواع موسیقی:
موسیقی ایرانی لزوما غمگین نیست. خالقی در دستگاه دشتی که بسیار غمگین است سرود حماسی "ای ایران" را ساخت. یک پزشک نمی تواندبرای همه بیماران یک نسخه بنویسد. هر سنی موسیقی خود را دارد. همه مردم نمی خواهند یا نمی توانند شجریان گوش کنند. خودم هم گاهی تحمل صدای خودم را ندارم.
موسیقی یک دین دموکراتیک است که متولی ندارد و سلیقه های مختلف را راضی می کند. در این دین کسی قیم دیگری نیست. یکی می خواهد به خدا برسد و دیگری به معشوق زمینی.

علل عقب ماندگی موسیقی ایرانی:
موسیقی ما به دلایل مختلف عقب مانده. دلیل اصلی فقدان آموزش از بچگی است. دلیل دیگر پخش نشدن موسیقی استاندارد از صدا و سیماست. دلیل دیگر فقدان سالن های کنسرت است. موسیقی ما می تواند به استانداردهای بین المللی برسد اگر این شرایط را داشته باشد.
موسیقی مثل زبان است و نحوه استفاده از این زبان، آن را مبتذل یا فاخر می کند. شعر خوب هم مهم است و فرق نمی کند نو یا کلاسیک باشد. روی شعر شاملو هم می شود موسیقی سنتی گذاشت. باید موسیقی کلام با موسیقی ساز هماهنگ باشد. موسیقی مبتذل بیشتر به خاطر کلامش مبتذل است.

کلام و موسیقی:
موسیقی خوب به کلام نیاز ندارد. مثلاً قطعه "نینوا"ی علیزاده حرفش را می زند و حتی افزودن ترکیب بند محتشم کاشانی چیزی به قدرت آن نمی افزاید.

آواز و تصنیف:
دوست دارم به جای تصنیف آواز بخوانم. چون در آواز ابتکار و خلاقیت هست در حالی که باید تصنیف دیگران را بخوانم. الآن هم تصنیف را به خاطر دیگران می خوانم. آواز برای من دنیای دیگری است.

نوازندگان و خوانندگان:
در میان نوازندگان، استاد کسایی، شهناز و حبیب بدیعی منحصر به فردند. تار شهناز و لطفی مرا می گیرد. ساز آقای پایور و به خصوص تار او هم حس خوبی دارم. از کار با علیزاده هم راضی بوده ام.
من از بنان، اقبال السلطان، تاج، قمر و عبدالله دوامی تاثیر پذیرفته ام ولی استخوان بندی صدایم را از طاهرزاده، ظلی و بنان گرفته ام. نود درصد کار من رنگی از نوع نوازندگی استاد جلیل شهناز دارد. کشش های آوازم متاثر از ویلون حبیب الله بدیعی است. استاد عبادی در تربیت اخلاقی من و دوری از محیط فاسد هنر تاثیر فراوان داشت. تنها صدایی که گوش می کنم صدای طاهرزاده و قمر است.

صدا و تکنیک های آن:
صدایی که بتواند بم ترین تا زیرترین نتها یعنی حدود 15 نت را اجرا کند برای اجرای آواز ایرانی مناسب است. اگر به هجده نت برسد ممتاز می شود. من 19 نت را می توانم به راحتی اجرا کنم.
از این گذشته قدرت صدا یعنی رسایی آن مطرح است. صدای قوی یا بیابانی می تواند تا فاصله 200 متری شنیده شود.
تکنیک ارائه صدا هم داستان خود را دارد. صدا از عمق نای شروع می شود و به سینه و گلو و دهان و زبان و دندان و سپس لب می رسد. هر مرحله تکنیک خود را دارد. متاسفانه در این باب استادی نداریم.

منبع:
سروش مردم، به کوشش عرفان قانعی فرد، انتشارات دادار، 1382

27 آبان 1404
👍1
نکته:

خوشبختی از چه عناصری تشکیل شده است؟ فقط از دو چیز: یکی روح آرام و دیگری بدن سالم. (میخاییل بولگاکف)
👌61👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ ایدئولوژیک بودن یا دگماتیسم سخت!



به قول هانا آرنت شر مطلق زمانی رخ می‌ده که انسان‌ها دیگه به عنوان انسان دیده نشند، و به عنوان نمونه‌ای از یک دسته‌بندی (بورژوا، یهودی، کافر، ضدانقلاب و…) دیده شن.


دکتر آذرخش مکری


bestpod.ir



🛄
@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«هنرش از دلِ سوز و نور می‌روید؛ تصویری که در آتش متولد می‌شود.»
2🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Fabio Cuffari Dialley


نمایشگاه «فابیو کوفّاری دیالی. از جهان‌های دیگر» سفری‌ست به درون پژوهش‌های تازهٔ این هنرمند اهل آئوستا؛ جایی که او برای این رویداد ۱۵ اثر منتشرنشده را که با پاستل نقاشی شده و هرگز پیش از این به نمایش درنیامده‌اند، ارائه می‌کند.
تکنیک بسیار ظریف و استادانهٔ نقاشی با پاستل، دستِ فابیو کوفّاری دیالی را هدایت می‌کند تا ترکیب‌هایی شگفت‌انگیز و واقع‌گرایانه خلق کند؛ آثاری که می‌توانند بیننده را به مکان‌ها و زمان‌هایی دور یا شاید هرگز وجود‌نداشته ببرند.

@HONARBARTTAR💎
2
گفتار دینی


اصل برائت در دین


می گویند در قانون اصل بر برائت است. یعنی شخص بیگناه است مگر این که خلافش ثابت شود. در دین نیز همین طور است.
اسلام بهانه می گیرد تا ببخشد و بهشت ببرد اما برخی مدعیان مسلمانی بهانه می گیرند تا مجازات کنند و به جهنم بفرستند. از نظر ایشان شخص گناهکار است مگر این که خلافش ثابت گردد. در دین نیز اصل بر برائت است.
به همین علت قرآن می فرماید بدی را می بخشیم یا حداکثر آن را به اندازة خودش مکافات می دهیم ولی خوبی را با ده برابر آن پاداش می دهیم. یعنی خداوند دنبال کمترین بهانه برای پاداش دادن به بشر است.

نمونه دیگر "قاعده درء" (دفع حدود به شبهات) است که سعی می کند از اجرای حدود شرعی با کمترین شبهه ای خوددداری کند.
ادرؤوا الحدود بالشبهات و لاشفاعة و لاکفالة و لایمین فی حد (من لايحضره الفقيه ، صدوق، ج 4 ص 76 ح 5146): حدود را به شبهات دفع کنید و شفاعت، کفالت و قسم در حدود پذیرفته نمی شود.
ادفعوا الحدود ما وجدتم له مدفعا (سنن ابن ماجه، حدود، 5 ح 2545): مادام كه راهي براي دفع حدود بيابيد آنها را دفع كنيد. ( و اجرا ننماييد.)
عن عائشة، قالت : قال رسول الله (ص): ادرؤوا الحدود عن المسلمین ما استطعتم فان کان له مخرج فخلوا سبیله فان الامام ان یخطیء فی العفو خیر من ان یخطیء فی العقوبة. (رواه الترمذی، حدود، 2 ح 1447): عایشه می گوید : پیامبر اکرم (ص) فرمود: حد را از مسلمانان تا می توانید دفع کنید. اگر راهی برای دفع حد وجود دارد، او [متهم] را رها کنید، چرا که اگر امام در عفو کسی اشتباه کند، بهتر است که در عقوبت کسی اشتباه کند.
حضرت علي(ع) نیز خطاب به مالك اشتر مي‏نويسد:
.. و اقبل العذر، و ادرء الحدود بالشبهات و تغاب عن كل ما لايصلح لك و لا تعجلن الي تصديق ساع، فان الساعي غاش ، و ان تشبه بالناصحين (بحار الانوار, ج 77 ص 245 - تحف العقول ابن شعبة الحراني ، ص 128.)... عذر شخص خاطي را بپذير و در صورت وجود شبهه، کيفر و مجازات را دور کن ( از اجراي آن خودداري کن ) و آن چه را که درستي اش بر تو روشن نيست ناديده گير و در تصديق و باور داشتن گفته‏هاي انسان بدگو و سم‏پاش شتاب منما، زيرا افراد سم‏پاش خيانتکار و فريب‏دهنده مي‏باشند، هر چند خود را به صورت پنددهندگان درآورند.
نکته:

انسان چنان زندگی می‌کند که گویی هرگز نخواهد مرد، و چنان می‌میرد که گویی هرگز زندگی نکرده است. (آلبر کامو)
👍4👌4🤔1
گفتار اجتماعی


فردیت پدیده ای اجتماعی است

نوشته: آنِت فان در اِلتست


ذهنِ خودت چیزی عمیقاً شخصی به نظر می‌رسد، اما چنین نیست. «هر من، از یک ما پدید می‌آید.»
فیلسوف فرانسوی امیل دورکیم (۱۸۵۸–۱۹۱۷)، بنیان‌گذار جامعه‌شناسی مدرن، نیز این پرسش را مطرح کرد که همبستگی و انسجام اجتماعی چگونه ممکن می‌شود. از نظر او، این موضوع را مدیون «روح جمعی» هستیم.

روح جمعی مجموعه‌ای است از باورها، احساسات و نمادهایی که فراتر از فرد قرار دارند، اما هم‌زمان فرد را نیز شکل می‌دهند. روح جمعی را می‌توان همچون کلیتی فراگیر دید که در نظام حقوقی، فرهنگ، ارزش‌های بنیادین، زبان، تاریخ مشترک و آیین‌ها و باورهای مشترک درباره سبک زندگی نمود پیدا می‌کند.
زبان یک واقعیت اجتماعی است، همان‌طور که شیوه‌های فرهنگی سلام و خداحافظی چنین‌اند. حتی برداشت‌های پیچیده‌تر درباره رابطۀ زن و مرد نیز واقعیت اجتماعی محسوب می‌شوند. دورکیم می‌گوید واقعیت اجتماعی «شیوۀ خاصی از اندیشیدن، عمل کردن و احساس کردن را تحمیل می‌کند.»
برخی واقعیت‌های اجتماعی در قالب قانون رسمی شده‌اند و عدم رعایتشان مجازات دارد.
اما حتی بیرون از قانون نیز نادیده گرفتن واقعیت‌های اجتماعی می‌تواند پیامدهای سنگینی داشته باشد.
اگر همسایه‌ات را سلام نکنی، بی‌ادب شمرده می‌شوی.
روح جمعی دوگانه است: هم محدود می‌کند و هم تعالی می‌بخشد؛ از بیرون می‌آید اما در درون عمل می‌کند. درواقع بدون آن هیچ کاری نمی‌توانیم انجام دهیم. این روح سبب می‌شود در جهان احساس خانه‌بودن داشته باشیم و خود را بشناسیم. درست همان‌طور که یک زن فرانسوی با بوسۀ سبک بر گونه همکارش در آغاز روز احساس طبیعی بودن می‌کند، و همتای هلندی‌اش با گفتن «سلام» و «صبح‌به‌خیر».

بنیاد «خود» ما توسط دیگران ساخته شده است و این را اغلب فراموش می‌کنیم. ما به فشار اجتماعی نیاز داریم تا آزاد شویم.
به زبان ساده فشار اجتماعی تو را وادار کرده صحبت کردن بیاموزی، و اکنون می‌توانی خود را بیان کنی.
دورکیم حتی فراتر می‌رود و می‌گوید همین که ما خود را «فرد» تجربه می‌کنیم، نتیجه آگاهی جمعی است.

بسیاری گمان می‌کنند باید فشار اجتماعی را از میان برداشت تا آزادتر شویم؛ اما این یک سوءتفاهم است. ما برای آزاد شدن، نیازمند فشار اجتماعی هستیم.
1👏1
نکته:

فزونی خرد را می توان با کم شدن خشم سنجید. (فردریش_نیچه)
❤‍🔥8
گفتار اجتماعی


ابتذالِ ابتذال

محمدامین مروتی


این روزها در شبکه های اجتماعی می بینیم که مفهوم آرنتیِ "ابتذال شر"، به سلاحی برای تسویه حساب های سیاسی تبدیل شده است.
عده ای آن را به معنای مبتذل بودن و زشتی شر می فهمند و از این ترکیب برای انتقاد از شر در مقابل خیر، استفاده می کنند.
عده ای با تاکید بر تقابل بین خیر و شر، قضاوت های شان در مورد جریانات سیاسی را قطبی سازی می کنند و به همه جریان های غیرخودی صرف نظر از تمایزاتشان لقب شر می دهند.
به نظر می رسد"ابتذال شر"، در فورواردهای فضای مجازی گرفتار همان بلیه ای شده است که "شاهزاده کوچولو" ی اگزوپری، که اقوال جعلی بسیاری را به او و روباهش نسبت می دهند.

گناه این بدفهمی تا حدود زیادی به گردن ترجمه نارسای banality است که در واقع به معنای پیش پا افتادگی و عادی شدن است.
هانا آرنت در کتاب "ابتذال شر" می گوید همه ما ممکن است گرفتار عادی شدن شر بشویم، به خصوص اگر گرفتار یک سیستم توتالیتر گردیم.
در چنین سیستمی ممکن است کسی بدون آن که شرور باشد، شرارت کند. نمونه پیش پا افتاده ی این باور آرنت، سرکوبی است که یک سرباز معمولی از آزادی خواهان می کند. او قصد پلیدی ندارد. اهل سیاست نیست. مامور است و معذور و فقط می خواهد سربازی اش را به موقع به پایان برساند و نمی خواهد به چیز دیگری فکر کند. او انسانی معمولی است نه شرور.
آیشمن می‌گفت که تنها از قوانین و دستورات فرمان بُرده و مرتکب خطایی نشده است. او می‌گفت همه‌ی اقداماتش از سرِ ‌وفاداری به مافوق و قانون بوده است. آیشمن دچار«فلج وجداني» شده بود چون نمی توانست درد و رنج قربانیانش را تصور کند.
هانا آرِنت آیشمن را یک انسان معمولی می‌دید که از سرِ‌بی‌فکری و تبعیت محض مرتکب جنایت شده است. گرچه او را تبرئه نمی‌کرد اما در پیِ ریشه‌یابی شرارت بود. می‌خواست خاستگاه رویش شرارت را دریابد و بر خطر پدیدآمدنش از درون تک‌تک انسان‌ها انگشت تأکید نهد. او می‌گفت آیشمان در درون هر یک از ماست. اگر "تخیل" نداشته باشیم.

آرنت متاثر از سیمون وی، آیریس مرداک، به تفاوت‌های میان دو مفهوم توهم و تخیل می پردازد و می گوید تخیل به ما کمک می کند بتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم اما توهم ما را از واقعیت‌ها دور می‌کند.
خواندن ادبیات و دیدن فیلم و تئاتر کمک می کند که خود را جای دیگری بگذاریم و در تجربه زیسته دیگران مشارکت کنیم. بدین گونه ادبیات و هنر در خدمت همذات پنداری با دیگران، همدلی و اخلاق قرار می گیرند. مبنای اخلاق این است که بتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم و این کار مستلزم داشتن قوه تخیل است که در نظام های توتالیتر تضعیف می گردد. در چنین وضعی شخصی مانند آیشمن احساس نمی کند کاری غیراخلاقی انجام می دهد، مثل شیری که نمی داند آهوی زیر چنگ و دندانش، چه درد و رنجی می کشد. انسان های نیک هم در موقعیت آیشمن می توانند مصدر شر گردند. این بدان معنی نیست که همه به یک میزان شرورند، بلکه بدان معناست که شرایط را برای همه گیر شدن شر مهیا نکنیم و در قضاوت اشخاص، افراط نکنیم.

4 تیر 1402
1👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️‌‌تاریخ در برابر لنین

▫️ترجمه: معصومه موسوی

#لنین


@NazariyehAdabi
🧬 مسیر فشرده و علمی تکامل انسان:

۱) حیات تک‌سلولی (۴ میلیارد سال پیش):
آغاز حیات با سلول‌های ساده؛ سپس پیدایش سلول‌های پیچیدهٔ یوکاریوتی.

۲) جانوران چندسلولی (۶۰۰ میلیون سال پیش):
تکوین بافت‌ها و اندام‌ها و شکل‌گیری نخستین جانوران پیچیده.

۳) مهره‌داران (۵۳۰ میلیون سال پیش):
ظهور ماهی‌های اولیه با نخاع و جمجمه؛ پایهٔ تمام مهره‌داران.

۴) چهارپایان (۳۸۰ میلیون سال پیش):
خروج از آب، پیدایش دست‌وپا و آغاز زندگی روی خشکی.

۵) پستانداران (۲۰۰ میلیون سال پیش):
خون‌گرمی، مو، شیر و رشد مغز باعث برتری شناختی این گروه شد.

۶) نخستی‌سانان (۶۰ میلیون سال پیش):
دید سه‌بعدی، انگشتان دقیق و توانایی یادگیری بیشتر.

۷) انسان‌سانان (۱۵–۲۰ میلیون سال پیش):
کپی‌های بزرگ با رفتارهای اجتماعی و مغز پیچیده‌تر.

۸) انسان‌تباران (۷ میلیون سال پیش):
راه رفتن روی دو پا، آزاد شدن دست‌ها و افزایش حجم مغز.

۹) انسان‌های اولیه (۲.۵–۱ میلیون سال پیش):
ساخت ابزار، کنترل آتش و آغاز مهاجرت‌ها.

۱۰) Homo sapiens ( ۳۰۰هزار سال پیش تا الان ):
زبان، فرهنگ، تفکر نمادین و شکل‌گیری تمدن.

🔸کانال تبادل علم روانشناسی:
@ravan_psychology2
2
«هدفِ پروپاگاندیست این است
که کاری کند یک گروه از مردم
فراموش کنند گروه‌های دیگر
هم انسان‌اند.»


— آلدوس هاکسلی

@HONARBARTTAR💎
👌2