This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
« دل میگه دلبر میاد » آهنگی که اکثرا با صدای جاودانه بانو « مهستی » شنیدیم و باش خاطره داریم ولی باید بدونید که خواننده اصلی خواننده ای کمتر شناخته شده اهل شیراز با نام « اکبر ذیگلری » هست.
نام آهنگ : دل میگه دلبر میاد
خواننده : اکبر ذیگلری
ترانهسرا : هما میرافشار
آهنگساز : عماد رام
نام آهنگ : دل میگه دلبر میاد
خواننده : اکبر ذیگلری
ترانهسرا : هما میرافشار
آهنگساز : عماد رام
🌹🌹
درمحضر کتاب
«حکمتِ شادان»
ستایش رقصیدن با زندگی؛
در این کتاب نیچه فلسفۀ خود را در قالب گزین گویهها، قطعات شاعرانه و تأملات عمیق مطرح میکند. این کتاب پلی است میان اندیشههای آغازین او و شکلگیری «اراده معطوف به قدرت» و «بازگشت جاودانه».
«حکمت شادان» جشنِ خردی است که از ترس، اخلاقزدگی و سنگینی ارزشهای کهنه رها میشود. نیچه در این کتاب، خرد را نه ابزاری برای اطاعت، بلکه نیرویی برای رقصیدن با زندگی میداند؛ خردی که با شجاعت، طنز، بازیگوشی و خلاقیت همراه است. در این کتاب، نیچه با صدایی شاد، بیبیم و آزاد سخن میگوید؛ او از حکمتی حرف میزند که از دلِ زندگی میجوشد؛ حکمتی که هم خنده دارد، هم زخم، و هم شهامت دوباره برخاستن.
خلاصهای از کتاب حکمت شادان:
۱. اعلان یک دگرگونی بزرگ: مرگ خدا
در قطعههایی موجز و روشن، نیچه «مرگ خدا» را نه یک رویداد دینی، بلکه یک تحول فکری میداند؛ یعنی پایانِ ارزشها و یقینهایی که قرنها بر آن تکیه داشتهایم. این دگرگونی انسان را در برابر یک مسئولیت بزرگ میگذارد:
خودش باید ارزشهای تازه بیافریند. نیچه میگوید مبلغین دینی خدا را کُشتهاند و خود بجای او نشستهاند.
۲. شادی بهعنوان دلاوری
در نگاه او، شادی چیزی سطحی نیست.
شادیِ راستین از دلِ رنج میآید؛ از توان دیدن حقیقت، پذیرش آن، و باز هم «آری گفتن» به زندگی.
زبان ترجمه پارسا در این بخشها شفاف و ساده است و حسِ «جرئت زیستن» را خوب منتقل میکند.
۳. انسانِ آفریننده
نیچه بر انسانی تکیه میکند که از قید ترسهای اخلاقی و جمعی آزاد میشود و ارزشهای نویی خلق میکند—انسانی که زندگی را نه وظیفه، که امکانِ آفرینش میبیند.
۴. بازگشت جاودانه
یکی از اندیشههای مهم کتاب این است:
چنان زندگی کن که اگر همین زندگی هزار بار تکرار شد، باز بگویی: بله، همین را میخواهم.
این معیار نیچه برای اصالت و سرافرازی زندگی است.
۵. ستایش جسم، زمین و هنر
در بخشهای مختلف، نیچه از بلندیهای گوشهنشینی فلسفی پایین میآید و زندگی روزمره را میستاید:
بدن، طبیعت، خنده، موسیقی و هنر.
در ترجمه پارسا این بخشها گرم، صمیمی و قابل فهم است.
۶. آزادی اندیشه
نیچه از «آزاداندیشی» سخن میگوید؛ آزادشدن از عادتهای فکری، از تقلید، و از ترسهای اخلاقی. او آزادی را توانایی اندیشیدن برخلاف جریان میداند.
چکیدهٔ کوتاه
حکمت شادان کتابی است درباره انسانِ شجاع و آفریننده؛ انسانی که پس از فروپاشی ارزشهای کهنه، با شادی و شهامت، دنیای تازهای میسازد. این کتاب ستایش رقصیدن با زندگی، هنر، خلاقیت و آریگفتن به تمام آشوبهای زیستن است.
«حکمت شادان» دعوت نیچه به خردی رها، شجاع و آفریننده است. او با اعلام «مرگ خدا» میگوید انسان باید ارزشهای تازهای خلق کند. شادی را نتیجهی رویارویی کامل با رنج میداند، نه فرار از آن. ایده «بازگشت جاودانه» معیار اصالت زندگی است. این کتاب ستایش زندگی، جسم، هنر و ارادهٔ خلاق انسان است.
حکمت شادان
فریدریش نیچه
ترجمه مهرداد پارسا
درمحضر کتاب
«حکمتِ شادان»
ستایش رقصیدن با زندگی؛
در این کتاب نیچه فلسفۀ خود را در قالب گزین گویهها، قطعات شاعرانه و تأملات عمیق مطرح میکند. این کتاب پلی است میان اندیشههای آغازین او و شکلگیری «اراده معطوف به قدرت» و «بازگشت جاودانه».
«حکمت شادان» جشنِ خردی است که از ترس، اخلاقزدگی و سنگینی ارزشهای کهنه رها میشود. نیچه در این کتاب، خرد را نه ابزاری برای اطاعت، بلکه نیرویی برای رقصیدن با زندگی میداند؛ خردی که با شجاعت، طنز، بازیگوشی و خلاقیت همراه است. در این کتاب، نیچه با صدایی شاد، بیبیم و آزاد سخن میگوید؛ او از حکمتی حرف میزند که از دلِ زندگی میجوشد؛ حکمتی که هم خنده دارد، هم زخم، و هم شهامت دوباره برخاستن.
خلاصهای از کتاب حکمت شادان:
۱. اعلان یک دگرگونی بزرگ: مرگ خدا
در قطعههایی موجز و روشن، نیچه «مرگ خدا» را نه یک رویداد دینی، بلکه یک تحول فکری میداند؛ یعنی پایانِ ارزشها و یقینهایی که قرنها بر آن تکیه داشتهایم. این دگرگونی انسان را در برابر یک مسئولیت بزرگ میگذارد:
خودش باید ارزشهای تازه بیافریند. نیچه میگوید مبلغین دینی خدا را کُشتهاند و خود بجای او نشستهاند.
۲. شادی بهعنوان دلاوری
در نگاه او، شادی چیزی سطحی نیست.
شادیِ راستین از دلِ رنج میآید؛ از توان دیدن حقیقت، پذیرش آن، و باز هم «آری گفتن» به زندگی.
زبان ترجمه پارسا در این بخشها شفاف و ساده است و حسِ «جرئت زیستن» را خوب منتقل میکند.
۳. انسانِ آفریننده
نیچه بر انسانی تکیه میکند که از قید ترسهای اخلاقی و جمعی آزاد میشود و ارزشهای نویی خلق میکند—انسانی که زندگی را نه وظیفه، که امکانِ آفرینش میبیند.
۴. بازگشت جاودانه
یکی از اندیشههای مهم کتاب این است:
چنان زندگی کن که اگر همین زندگی هزار بار تکرار شد، باز بگویی: بله، همین را میخواهم.
این معیار نیچه برای اصالت و سرافرازی زندگی است.
۵. ستایش جسم، زمین و هنر
در بخشهای مختلف، نیچه از بلندیهای گوشهنشینی فلسفی پایین میآید و زندگی روزمره را میستاید:
بدن، طبیعت، خنده، موسیقی و هنر.
در ترجمه پارسا این بخشها گرم، صمیمی و قابل فهم است.
۶. آزادی اندیشه
نیچه از «آزاداندیشی» سخن میگوید؛ آزادشدن از عادتهای فکری، از تقلید، و از ترسهای اخلاقی. او آزادی را توانایی اندیشیدن برخلاف جریان میداند.
چکیدهٔ کوتاه
حکمت شادان کتابی است درباره انسانِ شجاع و آفریننده؛ انسانی که پس از فروپاشی ارزشهای کهنه، با شادی و شهامت، دنیای تازهای میسازد. این کتاب ستایش رقصیدن با زندگی، هنر، خلاقیت و آریگفتن به تمام آشوبهای زیستن است.
«حکمت شادان» دعوت نیچه به خردی رها، شجاع و آفریننده است. او با اعلام «مرگ خدا» میگوید انسان باید ارزشهای تازهای خلق کند. شادی را نتیجهی رویارویی کامل با رنج میداند، نه فرار از آن. ایده «بازگشت جاودانه» معیار اصالت زندگی است. این کتاب ستایش زندگی، جسم، هنر و ارادهٔ خلاق انسان است.
حکمت شادان
فریدریش نیچه
ترجمه مهرداد پارسا
گفتار عرفانی
اهل دعا و اهل رضا
محمدامین مروتی
مولانا در دفتر سوم می گوید دو جور ولی داریم: اهل دعا و اهل رضا. اهل دعا از خدا تغییراتی می خواهند و اهل رضا از او هیچ چیز نمی خواهند:
۱۸۷۹ بِشْنو اکنون قِصّه آن رَهْرُوان که ندارند اعتراضی در جهان
۱۸۸۰ زَ اوْلیا اَهْلِ دُعا خود دیگرند گَهْ هَمیدوزَنْد و گاهی میدَرَند
۱۸۸۱ قَوْمِ دیگر میشِناسَم زَ اوْلیا که دَهانْشان بَسته باشد از دُعا
رضایت در قلبشان آرام گرفته است و از قبول قضا، ذوق و لذت می برند و چنان حسن ظن و اعتمادی به خدا دارند که از هیچ غمی، عزادار نمی شوند:
۱۸۸۳ در قَضا ذوقی هَمیبینَند خاص کُفرَشان آید طَلَب کردن خَلاص
۱۸۸۴ حُسنِ ظَنّی بر دلِ ایشان گُشود که نَپوشَند از غَمی، جامهیْ کَبود
کسی که بدون تکلف و تعارف و از صمیم قلب، به قضای او راضی باشد، حالش خوب می شود چون گویی همه چیز بر وفق میل او انجام می شود:
۱۹۰۷ چون قَضایِ حَقْ رضایِ بَنده شُد حُکْمِ او را بَندهیی خواهنده شُد،
۱۹۰۸ بیتَکَلُّف نه پِیِ مُزد و ثَواب بلکه طَبْعِ او چُنین شُد مُسْتَطاب
زندگی و مرگش برای خداست. حتی دنبال بهشت و گریز از دوزخ نیست:
۱۹۱۱ بَهرِ یَزدان میزیَد نه بَهرِ گَنج بَهرِ یَزدان میمُرَد نَزْ خَوْفِ رَنج
۱۹۱۲ هست ایمانَش برایِ خواستِ او نه برایِ جَنَّت و اَشْجار و جو
۱۹۱۳ تَرکِ کُفرَش هم برایِ حَق بُوَد نه زِ بیمِ آن که در آتش رَوَد
هدفش رضای دوست است و قضای الهی چون حلوا در دهانش شیرین است. طبیعتاً دنیا به کام چنین بنده ای است. پس چرا دعا کند که خدایا چنین و چنان کن؟
۱۹۱۵ آن گَهان خَندَد که او بیند رِضا هَمچو حَلْوایِ شِکَر او را قَضا
۱۹۱۶ بَندهیی کِشْ خوی و خِلْقَت این بُوَد نه جهان بر اَمر و فَرمانَش رَوَد؟
۱۹۱۷ پس چرا لابِه کُند او یا دُعا؟ که بِگَردان ای خداوند این قَضا؟
7 آبان 1402
👍3❤1
گونتر کلتچکا، دانشمند آمریکایی دانشگاه آلاسکا نظریهای تازه ارائه داده که بر اساس آن زمان نه یک بُعد، بلکه سه بُعد دارد، و فضا در واقع محصول فرعی این «زمان سهبعدی» است. او معتقد است که در بنیادیترین سطح هستی، آنچه ما به عنوان سه بُعد فضایی میشناسیم در حقیقت «رنگ روی بوم» زمان است، و خود بوم از سه بُعد زمانی تشکیل شده است.
این نظریه که ساختار کیهان را از نو مینگرد، ادامه ایده اینشتین درباره فضا-زمان است، اما با چرخشی بنیادین: به جای آنکه زمان بخشی از فضا-زمان باشد، فضا نتیجه پیچش و پویایی زمان تلقی میشود. کلتچکا توضیح میدهد که همان گونه که جرم در نظریه نسبیت عام سبب خمیدگی فضا-زمان میشود، در این مدل نیز جرم و انرژی بازتابی از انحنا و پویایی زماناند.
در این چارچوب، اگر انسان قادر بود در هر سه بُعد زمانی حرکت کند، میتوانست نسخههای متفاوتی از واقعیت را تجربه کند؛ که چیزی مشابه ایده «چندجهانی» در داستانهای علمیتخیلی است.
https://ara.tv/ffo88
این نظریه که ساختار کیهان را از نو مینگرد، ادامه ایده اینشتین درباره فضا-زمان است، اما با چرخشی بنیادین: به جای آنکه زمان بخشی از فضا-زمان باشد، فضا نتیجه پیچش و پویایی زمان تلقی میشود. کلتچکا توضیح میدهد که همان گونه که جرم در نظریه نسبیت عام سبب خمیدگی فضا-زمان میشود، در این مدل نیز جرم و انرژی بازتابی از انحنا و پویایی زماناند.
در این چارچوب، اگر انسان قادر بود در هر سه بُعد زمانی حرکت کند، میتوانست نسخههای متفاوتی از واقعیت را تجربه کند؛ که چیزی مشابه ایده «چندجهانی» در داستانهای علمیتخیلی است.
https://ara.tv/ffo88
❤1👍1🙏1
بابا گفت: "فقط یک گناه وجود دارد والسلام آن هم دزدی ست.
هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است."
اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی.
حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی.
وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.
وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی.
می فهمی؟
@Radiorahpodcast 🎧
هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است."
اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی.
حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی.
وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.
وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی.
می فهمی؟
بادبادک باز - خالد حسینی
@Radiorahpodcast 🎧
❤2👍2👏1
▪️سه آفتِ ناظر به گفتوگو:
✍ محمدمهدی حاتمی
۱. حق به جانبی پیش از گفتوگو
۲. بیمنطقی حینِ گفتوگو
۳. نامُدارایی پس از گفتوگو
توضیحِ موردِ ۱: نظرِ من درست است و نظرِ مخالف من غلط! و من صرفاً برای نشان دادنِ درست بودن نظر خود و غلط بودن نظر دیگری وارد گفتوگو میشوم.
توضیحِ موردِ ۲: نیازی نیست که من برای نظرم، شواهدِ تجربی و دلایلِ عقلپسند بیاورم؛ و مجازم از هر روشی، نظرم را به دیگری تحمیل کنم.
توضیحِ موردِ ۳: با روشن ساختنِ نظرم برای طرفِ گفتوگو، او باید نظرِ مرا بپذیرد؛ در غیرِ این صورت، او دشمنِ من است و باید به هر شکل حذف، تخریب یا توبیخ شود.
💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@azdanameh
✍ محمدمهدی حاتمی
۱. حق به جانبی پیش از گفتوگو
۲. بیمنطقی حینِ گفتوگو
۳. نامُدارایی پس از گفتوگو
توضیحِ موردِ ۱: نظرِ من درست است و نظرِ مخالف من غلط! و من صرفاً برای نشان دادنِ درست بودن نظر خود و غلط بودن نظر دیگری وارد گفتوگو میشوم.
توضیحِ موردِ ۲: نیازی نیست که من برای نظرم، شواهدِ تجربی و دلایلِ عقلپسند بیاورم؛ و مجازم از هر روشی، نظرم را به دیگری تحمیل کنم.
توضیحِ موردِ ۳: با روشن ساختنِ نظرم برای طرفِ گفتوگو، او باید نظرِ مرا بپذیرد؛ در غیرِ این صورت، او دشمنِ من است و باید به هر شکل حذف، تخریب یا توبیخ شود.
💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@azdanameh
👍4❤2
گفتار فلسفی
قبل از بیگ بنگ
محمدامین مروتی
این سوال که قبل از بیگ بنگ چه بود، سوالِ رایجی است. دانشمندان کوشیده اند پاسخ های مختلفی به این سوال بدهند.
یکی از جواب ها جواب استیون هاوکینگ است. او از یک مدل تمثیلی برای پاسخ استفاده می کند و می گوید اگر از خط استوا به سوی قطب حرکت کنیم، هر نقطه قبل از نقطه فعلی است. اما وقتی به نقطه مرکزی قطب برسیم، دیگر نیازی از پرسش نسبت به نقطه ماقبلِ نقطه مرکزی نداریم و این نقطه قابل قیاس به لحظه بیگ بنگ است. این پاسخ چندان مورد اقبال قرار نگرفته. زیرا مبتنی بر یک تمثیل است و تمثیل لزوما منطبق بر واقعیت نیست. در این تمثیل عمداً محدودیت جای بی نهایت نشسته و به دلیل گرد بودن زمین، تقدم و تاخر نقاط تنها نسبت به هم سنجیده می شود و دلیلی ندارد برای قطب یا هر نقطه دیگری، قائل به شانی خاص باشیم. تقدم و تاخر همه نقاط نسبت به هم سنجیده می شود.
جواب دوم که اقبال بیشتری یافته است این است در لحظه بیگ بنگ جهان در حداکثر فشردگی و تکینگی قرار داشته است. پس از آن جهان به انبساط ادامه می دهد تا جایی که دوباره شروع به انقباض و برگشتن به مرحله تکینگی نخستین می کند و این چرخه مکرر می شود. لذا قابل تصور است که قبل از بیگ بنگ، نوعی انبساط حداکثری وجود داشته باشد.
پاسخ سوم که پیچیده تر است مبتنی بر نظریه ریسمان است. بر مبنای این نظریه الکترون و نوترون و سایر ذرات ساب اتمیک، ذره هایی تجزیه ناپذیر نیستند و از ریسمان ها تشکیل شده اند. در حقیقت کیفیت و تنوع این ذرات، به نوع ارتعاش و لرزش این ریسمان ها بستگی دارد.
نکته:
برای من مهم است که موقع فلسفهورزی همیشه موقعیتم را تغییر دهم؛ خیلی طولانی روی یک پا نایستم، تا خشک و سخت نشوم. (لودویگ_ویتگنشتاین)
👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با یک انیمیشن خلاقانه ، داستان شطرنج و تخته نرد را به نمایش گذاشته. واقعا دیدنیه👆
❤🔥3💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سوال
مگه می شه حیوان اینقدر هوشمند تربیت بشه؟ بنظرم هوش مصنوعی باید باشه. درسته؟
عجب دورانی شده در پی ضربات سریع و پی در پی پیشرفت تکنولوژی گیج شدیم رفت.
#پاسخ
بله دنیای عجیبی است. اما بتدریج یاد میگیریم که شک معقول داشته باشیم و براحتی باور نکنیم. تشخیص نیز توسط هوش مصنوعی انجام میشود.
این ویدیو یکی از همان کلیپهای ویروسی است که چند ماه پیش در شبکههای اجتماعی (بهخصوص تیکتاک و اینستاگرام) با عنوان «فیلمبرداری واقعی از شکار ببر» پخش شد، ولی در واقع ۱۰۰٪ تولید هوش مصنوعی است.
برای تشخیص چند اسکرین شات از فیلم را به Grok ارایه کردیم و خواستیم تا واقعی بودن صحنهها را بررسی کند.
اعلام کرد ویدیو کاملاً با هوش مصنوعی (بهاحتمال بسیار زیاد با مدل Sora از OpenAI یا مدلهای مشابه ویدیو-تولیدکننده مثل Kling، Runway Gen-3 یا Luma Dream Machine) ساخته شده است.
دلایلی هم ارایه کرد که در آنرا در نظرات آوردیم.
موارد شامل: حرکت غیرطبیعی ببر. عدم واکنش واقعی حیوان به زمین و محیط. نورپردازی و سایههای ناسازگار. بافت غیرطبیعی خز و پوست با زوم کردن . پسزمینه و افراد پشت صحنه و حقههای شناخته شده AI
@FarazTed
مگه می شه حیوان اینقدر هوشمند تربیت بشه؟ بنظرم هوش مصنوعی باید باشه. درسته؟
عجب دورانی شده در پی ضربات سریع و پی در پی پیشرفت تکنولوژی گیج شدیم رفت.
#پاسخ
بله دنیای عجیبی است. اما بتدریج یاد میگیریم که شک معقول داشته باشیم و براحتی باور نکنیم. تشخیص نیز توسط هوش مصنوعی انجام میشود.
این ویدیو یکی از همان کلیپهای ویروسی است که چند ماه پیش در شبکههای اجتماعی (بهخصوص تیکتاک و اینستاگرام) با عنوان «فیلمبرداری واقعی از شکار ببر» پخش شد، ولی در واقع ۱۰۰٪ تولید هوش مصنوعی است.
برای تشخیص چند اسکرین شات از فیلم را به Grok ارایه کردیم و خواستیم تا واقعی بودن صحنهها را بررسی کند.
اعلام کرد ویدیو کاملاً با هوش مصنوعی (بهاحتمال بسیار زیاد با مدل Sora از OpenAI یا مدلهای مشابه ویدیو-تولیدکننده مثل Kling، Runway Gen-3 یا Luma Dream Machine) ساخته شده است.
دلایلی هم ارایه کرد که در آنرا در نظرات آوردیم.
موارد شامل: حرکت غیرطبیعی ببر. عدم واکنش واقعی حیوان به زمین و محیط. نورپردازی و سایههای ناسازگار. بافت غیرطبیعی خز و پوست با زوم کردن . پسزمینه و افراد پشت صحنه و حقههای شناخته شده AI
@FarazTed
👍2❤1
خودشناسی و سبک زندگی
انسان باز و جامعه باز
محمدامین مروتی
گشودگی ذهن و گشادگی رو، می توانند به بیشتر چالشها و استرس های ما خاتمه دهند.
گشودگی ذهن به روی حقیقت و گشاده رویی نسبت به دیگران.
منبع و منشأ بیشتر نگرانی های ما، حالت آماده باش غیرضروری ذهن و جسم ما نسبت به دیگران است. ما به جهت ذهنی و جسمی، به تعبیر محمدجعفر مصفا، حالت سرباز مسلح و سنگر نشینی را داریم که سلاحش خالی است ولی باید تظاهر به قدرت مندی و پر بودن توپش بکند. این جنگ سرد، این صلح مسلّح و این وضعیت آماده باش و سنگر نشینی دائمی، روح و جسم ما را می فرساید.
کافی است نه به چشم دشمن و رقیب بلکه به چشم دوست به یکدیگر بنگریم. به قول مصفا باید به چشم سوم شخص به خود وبه چشم اول شخص در دیگران بنگریم که البته کار سهل و ممتنعی است و نیاز به تمرین و ممارست دارد.
این وضعیت سنگر نشینی، ناشی از گره زدن نفسانیت به حقیقت است در حالی که حقیقت دقیقاً از گرایش های نفسانی آسیب می بیند.
اما به نظرم خوشرویی و گشاده رویی به مراتب آسان تر از گشودگی ذهن به حقیقت است. لبخند زدن خرجی ندارد ولی سود بسیار می دهد و از دیوارها و موانع ذهنی و نفسانی عبور می کند.
عقلانیت فردی و تاریخی حکم می کند تعامل همیشه بهتر از تقابل جواب می دهد. به جای رقیب سازی و دشمن سازی به رفیق سازی روی آوریم.
تفاهم هم مهمتر از تفهیم است. یک مشکل مهم ما این است که فکر می کنیم در برابر هر چیزی باید موضع رد یا قبول داشته باشیم و خود را با آن موضوع هم هویت کنیم. در حالی که تماشا و تجربه، لذتبخش تر و آموزنده تر از داوری و قضاوت است. آموختن هم مهمتر از آموزش است. تعلم مهمتر از تعلیم است. همه این ترجیحات وقتی میسر است که به جای عقل کل، عقل جزء باشیم و فروتنی علمی داشته باشیم و آمادة یادگرفتن باشیم. جامعه باز را انسان های باز می آفرینند.
فکر می کنم نهایت کمال همین گشودگی به سمت فهم و ادراک است. فهم دیگران و شناخت عالم. انسانی که مثل یک پنجره به سوی فهم آدم و عالم گشوده است. مقاومت نمی کند. حمله نمی کند. فقط می خواهد بفهمد. فقط می خواهد دیگران را درک کند. انسان راحت. انسان باز. انسان بی تعصب. انسان خوش اخلاق و خلّاق و اهل تعامل و تفاهم. در مقابل انسان خودمدار و متعصب و بسته و متوهم که خود را عقل کل و دیگران را نادان یا دشمن یا رقیب تلقی می کند.
👏2❤1