کانال محمد امین مروتی
1.73K subscribers
1.95K photos
1.64K videos
136 files
2.9K links
Download Telegram
خلاصه‌ای از کتاب «جان شیفته»ثر رومن رولان)


📗 معرفی کلی
«جان شیفته» رمانی طولانی و چهار/هفت‌جلدی از رومن رولان، نویسندهٔ فرانسوی برجسته و دارندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات است. این رمان را در فارسی معمولاً با همین عنوان می‌شناسند و داستان آن در اوایل قرن بیستم در فرانسه می‌گذرد.

شخصیت اصلی: آنتِ ریوی‌یر
داستان حول زندگی آنتِ ریوی‌یر، زنی آرمان‌گرا، مستقل و پرشور می‌چرخد که زندگی‌اش را در مواجهه با عشق، آزادی، ارزش‌های اجتماعی و چالش‌های داخلی تجربه می‌کند.

بخش‌های اصلی ماجرا

شروع زندگی و استقلال
آنت نامزد مردی ثروتمند می‌شود، اما قبل از ازدواج نسبت به رابطه‌شان تردید پیدا می‌کند و آن را لغو می‌کند.

مواجهه با زندگیِ واقعی
آنت بعداً زندگی مستقل با یک فرزند پسر به نام مارک را انتخاب می‌کند. با وجود مشکلات اجتماعی و اقتصادی، او خود را وقف تربیت و نجات روح خود می‌کند.

عشق، امید و جدایی‌ها
در مسیر زندگی، آنت با چند شخصیت دیگر روابط عاطفی پیچیده‌ای برقرار می‌کند، اما هیچ‌کدام نتوانند روح آرمان‌گرای او را محدود کنند.

جنگ جهانی
با شروع جنگ اول جهانی، آنت به‌جای اینکه در کنار جناحی بایستد، به همه‌ی انسان‌ها و دردهایشان هم‌دلی می‌کند.

رشد روحانی و مبارزهٔ اجتماعی
مارک، پسرش، در مسیر مبارزهٔ اجتماعی و مقاومت در برابر بی‌عدالتی بزرگ می‌شود، اما در راه این آرمان جان می‌دهد. درد این فقدان برای آنت تجربه‌ای عمیق و تحول‌آفرین می‌شود.

پایان و معنا
در پایان، آنت با درونی‌ترین باورهای خود دربارهٔ آزادی، عشق، حقیقت و معنای زندگی مواجه می‌شود و زندگی‌اش را وقف آن‌ها می‌کند تا پیامش از «روح شیفته» ادامه یابد.

پیام و موضوعات اصلی
آزادی فردی و استقلال زنانه — آنت به‌عنوان زنی از زمانه‌اش جلوتر است و می‌کوشد زندگی خود را خارج از هنجارهای جامعه بسازد.
اُمید، عشق و درد — رومان تجربه‌های انسانی عمیق را از عشق و رهایی تا دلسوزی و فقدان به تصویر می‌کشد.
آرمان‌های انسانی و اجتماعی — آنت و مارک نمادهایی از مبارزه برای عدالت، حقیقت و ارزش‌های انسانی‌اند.

سبک و اهمیت ادبی
این اثر نوعی «رمان‌ـ‌جریان» (roman‑fleuve) است؛ یعنی رمانی گسترده که روایت زندگی بلندمدت شخصیت‌ها را در برمی‌گیرد.

رولان در این کتاب به بررسی جهان درونی شخصیت‌ها و همچنین بازتاب اجتماعی و تاریخی فرانسهٔ آن دوره می‌پردازد.


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
🙏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در گالری ذخیره کنید و موقع کار با کامپیوتر از این میانبرها استفاده کنید!

🆑@ԼαԼαԼαɴƊ / لالالنـ.ـد
🙏5
خودشناسی و سبک زندگی


تلگرام˚ درمانی

محمدامین مروتی

حدود ده سال است که کانال تلگرامی ام را به صورت پیگیر به روز کرده ام. تلگرام برای همه و خاصه برای من کلید ورود به دنیایی جدید بود.
در این دنیای جدید متوجه شدم که به عدد آدمیان، اختلاف نظر وجود دارد و مهمتر از آن متوجه شدم که نقدهایی می تواند به افکارم وارد باشد که پیش از آن تصورش را نمی کردم.
در واقع پیش از تلگرام، هر یک دنیای محدودی داشتیم و در این دنیا حق به جانبانه سیر و سلوک می کردیم. گاهی در برخورد با قوم و فامیل و آشنایان بحث و گفتگویی درمی گرفت ولی گفتگوی دم به دم و همیشگی نداشتیم.
ورود به تلگرام برای همه مثل وارد شدن یک روستایی به یک کلانشهر بود.
مک لوهان عصر ارتباطات را زمینه ساز مفهومی به نام "دهکده جهانی" کرد. یعنی جهانی که در دهکده ای می گنجد یا دهکده ای که با جهانی مرتبط است. حکایت ما و تلگرام نیز همین است.

در این مدت بسیار پیش آمده است که تا سر حد عصبانیت و خشونت کلامی با دوستان و دشمنان مان درگیر شویم. به جای گفتگوی سالم، متلک و لیچار بار هم کنیم. حتی گاهی این بحث ها باعث می شد چند شبی خواب از کله مان بپرد تا جواب خوبی برای رقیب آماده کنیم.
گاهی این لیچارها و توهین ها به جایی می رسد که از گروه ها و کانال ها فراری می شوی تا اعصابت راحت باشد. به خودت می آیی و می بینی که تلگرام ساعت ها از زندگی مفیدت را به خود اختصاص داده و حالت را هم گرفته است.
خودم بارها خواسته ام از بعضی گروه ها انصراف دهم تا بد و بیراه نشنوم. اما مانعی بر سر راه یافته ام. یک مانع خوب.
به خودم گفته ام سعی کن همین گفتگوها را به مسیری بهتر هدایت کنی. خودت را محک بزن. ببین می توانی به آدم ها کمک کنی، نسخه بهتر وجودشان بالا بیاید(به جای آن روی سگشان!!).
در حقیقت این گفتگوها فرصتی و مجالی و میدانی برای شناختن خودمان و عصبیت های مان و ظرفیت هایمان و خلاصه حقیقت وجودمان است. تلگرام حقیقت وجودمان را بر آفتاب می افکند و به برون ریزی درونیات نیک و بد مان کمک می کند.
به شخصه گاهی چنان عرصه بر من تنگ شده که خواسته ام عطای بعضی از گروه ها را به لقای بداخلاقی هایشان ببخشم اما همیشه این موضوع که سعی کنم از پس چالش ها برآیم و رشد کنم، جلوی رفتنم را گرفته است. چرا که فکر کرده ام تلگرام عرصه ای برای خودسازی هست.
به یاد می آورم در گفتگوهای نخست من هم عصبی می شدم و از کوره در می رفتم و مقابله به مثل می کردم. حالا یاد گرفته ام که تغییر دادن نظر دیگران بسیار مشکل است. باید حرفم را بزنم و بگذرم بی این که گرفتار کل کل شوم. یاد گرفته ام که خودم هم زیاد علیه السلام نبوده و در بسیاری از صحبتها تعصب ورزیده ام و به قصد غلبه و خیط کردن رقیب وارد معرکه شده ام. دیگر یاد گرفته ام توقع نداشته باشم نظرات دیگران یک روزه تغییر کند. یادگرفته ام اگر مثل "کرم شب تاب قصه های بهرنگ" بتوانم نور کم سویی بر حقیقت بتابانم برای من کافی است. نتیجه نهایی نه در یک روز و دو روز و هفته و ماه و سال بلکه در درازمدت و کم کم رقم می خورد. ضمناً چه بسا من هم دچار اشتباه باشم و بخشی از این نور کم سو هم نباشم.

شاید بزرگترین آفت تلگرام پخش سریع "فیک نیوز" باشد ولی راه دفع این آفت، بسته نیست. پس از ده سال تجربه ام بیشتر شده. خبرهای فیک را بیشتر از گذشته تشخیص می دهم. سعی می کنم اخبار را راستی آزمایی کنم و از منابع معتبر بگیرم. به سهم خود کوشیده ام دو بلای اصلی تفکر، یعنی "ایدئولوژی اندیشی" و "توهم توطئه" را تشریح کنم.

امروز خود را نسبت به پنج سال و ده سال پیش نرم تر و دارای سعه صدر بیشتری می یابم. آرام تر شده ام. کمتر اذیت می شوم و کمتر اذیت می کنم. سفت و سخت و خیلی جدی نیستم و سعی می کنم کسی را نرنجانم و خودم هم سعی می کنم از کسی نرنجم. این ها سعی و تلاش است و چه بسا همیشه هم موفق نباشم. خلاصه سعی می کنم دیگران را بیشتر بفهمم و کمتر قضاوت کنم. سعی می کنم دوستی را فدای موضع سیاسی نکنم. سعی می کنم در این فضا بچرخم و بگردم و گُل های معرفت را بچینم تا تبدیلشان کنم به دسته گل و تقدیم دیگران کنم.


24 آذر 1404
6👏4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقش حکومتها در سرنوشت آدمی
✍️علی مرادی مراغه ای


فرصت کردم فیلم هانا آرنت را ببینم آثارش را خوانده ام البته باید مدام خواند برخی کتابها خواندنشان تمام نمیشود.
تحلیلش از شخصیت آیشمن جالبه. برعکس یهودیان دیگر که از آیشمن هیولا ساختند، به نظر آرنت او یک انسان معمولی بود که قربانی سیستم بود یک کارمند بسیار دقیق و وظیفه شناس.
اما گناهش این بود که میتوانست استعفا دهد و نداد!
میتوانست دسته آن تبر نباشد!

در مرگ ۶ میلیون نفر دست داشته اما وقتی می پرسند آیا از اینهمه آدمسوزی ناراحت نشدی؟ وجدانت معذب نشد؟
پاسخش عجیبه!
میگوید چرا در یکجا ناراحت شدم، از خودم بدم آمد، زمانی که یک یهودی را بازجویی میکردم یک سیلی بر او زدم. چون این سیلی لازم نبود و سیستم و یا پیشوا نگفته بود سیلی بزن!

هیچ جمله یا آزمایشی به مانند این تک جمله نمی تواند تاثیر عظیم یک سیستم بر روی انسانها را منعکس کند!

نتیجه:
سیستمی فاسد و اهریمنی، از انسان معمولی یک آیشمن میسازد اما سیستمی سالم از او یک انسانی سالم و در خدمت بشریت..
بگذاریم که امروزه ناتانیاهو همان آیشمن شده در غزه. (در
اینجا ببینید).

❇️لینک
یوتیوب و تلگرام ما
👍32
خلاصه کتاب ژان کریستف اثر رومن رولان


رمان «ژان کریستف» (Jean-Christophe) شاهکار نویسنده‌ی فرانسوی رومن رولان است؛ اثری بلند و چندجلدی که در آغاز قرن بیستم نوشته شد و جایزه‌ی نوبل ادبیات را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. این رمان زندگینامه‌ای خیالی از یک موسیقیدان بزرگ است؛ مردی که می‌توان او را نماد روح ناآرام، آرمان‌گرا و آزادی‌جوی انسان دانست. داستان، سفری طولانی از تولد تا مرگ ژان کریستف است، و در واقع سفر روح انسان از جهل تا آگاهی، از خودخواهی تا عشق، و از رنج تا آرامش را بازمی‌تاباند.
ژان کریستف در خانواده‌ای فقیر در آلمان به دنیا می‌آید. پدرش موسیقیدانی شکست‌خورده و دائم‌الخمر است، و مادرش زنی مهربان و بردبار که تنها دلگرمی او در کودکی محسوب می‌شود. از همان سال‌های نخست، نبوغ موسیقایی او آشکار می‌شود؛ صدای طبیعت و مردم را در ذهن خود به نغمه تبدیل می‌کند و روحش از موسیقی لبریز است. اما محیط اطرافش، پر از خشونت، بی‌عدالتی و تنگ‌نظری است. کریستف جوان به‌زودی درمی‌یابد که در این دنیای آلوده، صداقت و حقیقت بهایی ندارد.
او با شور و اشتیاق به کار می‌پردازد و تلاش می‌کند آثارش را بنویسد، اما جامعه‌ی کوچک آلمانی او را برنمی‌تابد. با قدرت و صداقت سخن می‌گوید، از دروغ و ریا بیزار است، و همین باعث می‌شود از محیط خود طرد شود. در این دوران، دوستی‌های صادقانه و شکست‌خورده، عشق‌های پاک و دردناک، و نبرد میان ایمان و تردید روحش را شکل می‌دهد.
کریستف سرانجام آلمان را ترک می‌کند و به فرانسه می‌رود؛ کشوری که مهد آزادی و اندیشه می‌پندارد. اما در آنجا نیز با دنیایی از دورویی و خودخواهی روبه‌رو می‌شود. پاریس با همه‌ی زرق‌وبرقش، برای او صحنه‌ی تازه‌ای از مبارزه است: مبارزه با فقر، تنهایی، بی‌مهری و بی‌اعتنایی مردم. در این میان، آشنایی‌اش با چند اندیشمند و هنرمند جوان، به‌ویژه «اولیویه»، دوستی عمیقی در زندگی او ایجاد می‌کند. اولیویه نماد لطافت، عشق و ایمان به انسان است، و تضاد میان این دو شخصیت، بازتابی از دو نیروی اصلی زندگی: شور و خرد است.
اما این دوستی نیز به سبب فشارهای بیرونی و تفاوت‌های درونی از هم می‌پاشد. کریستف بارها شکست می‌خورد، اما روحش هرگز تسلیم نمی‌شود. او در موسیقی پناه می‌جوید و هر نت از آثارش فریادی از رنج، ایمان و امید است. صدای او صدای وجدان بشریت می‌شود.
در میانه‌ی داستان، ژان کریستف به درک تازه‌ای از زندگی می‌رسد. درمی‌یابد که حقیقت در بیرون نیست، بلکه در درون انسان است. او عشق را نه در قالب رابطه‌ای شخصی، بلکه به‌صورت عشقی جهانی و الهی تجربه می‌کند — عشقی که همه‌ی انسان‌ها و هستی را دربرمی‌گیرد. به همین دلیل، او از نفرت ملی‌گرایانه‌ی میان ملت‌ها بیزار است و به صلح، برادری و وحدت جهانی باور دارد.
با گذر سال‌ها، بدن کریستف ضعیف می‌شود اما روحش استوارتر از همیشه است. موسیقی او به اوج کمال می‌رسد؛ اثری که در آن همه‌ی دردها، امیدها و عشق‌هایش به صدایی جاودانه تبدیل می‌شوند. او درمی‌یابد که رسالت هنرمند، جنگیدن برای حقیقت است، نه برای شهرت یا ثروت.
در واپسین فصل‌ها، ژان کریستف در خلوت خود به تأمل در زندگی می‌پردازد. به گذشته می‌نگرد، دوستان و دشمنانش را به یاد می‌آورد، و درمی‌یابد که رنج، بخش جدایی‌ناپذیر رشد روح است. در لحظه‌ای آرام و سرشار از روشنایی درونی، جان می‌دهد؛ گویی در آغوش موسیقی‌اش محو می‌شود. مرگ او نه پایان، که پیوستن به نیروی جاودان زندگی است.
رومن رولان در این اثر، با زبانی شاعرانه و فلسفی، از نبرد درونی انسان با تاریکی سخن می‌گوید. ژان کریستف نماد هنرمندی است که در برابر فساد و پوچی زمانه می‌ایستد و حقیقت را با رنج و عشق درمی‌یابد. موضوع اصلی رمان، ایمان به انسان و قدرت نیکی است. رولان نشان می‌دهد که هرچند انسان در دنیایی پر از ظلم و خودخواهی زندگی می‌کند، اما اگر دلش را با عشق و اراده روشن کند، می‌تواند به نوعی آرامش و رهایی برسد.
«ژان کریستف» تنها داستان زندگی یک موسیقیدان نیست؛ سرود روح بشریت است. رمانی که از موسیقی به عنوان زبانی جهانی بهره می‌برد تا پیام عشق، صلح و امید را به انسان امروز برساند. در پایان، صدای کریستف در ذهن خواننده همچنان طنین دارد؛ صدایی که می‌گوید:
«زندگی جنگی بی‌پایان است، اما هر نغمه‌ی صادقانه، پیروزی روح بر تاریکی است.»


🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
5
چرا چپ هرگز متوجه نشد؟

چپ نفهمید، چون از همان آغاز مسئله را اشتباه طرح کرد؛
او انسان را نه موجودی تاریخی، خطاپذیر و محدود، بلکه ماده خام یک طرح انتزاعی دید و سیاست را نه هنر مهار شر، بلکه پروژه ساخت خیر مطلق فرض کرد.
در این خطای نخستین، همه چیز از دست رفت.
چپ نفهمید که جامعه محصول قراردادهای نانوشته، عادت‌ها، سنت‌ها و تجربه‌های انباشته است، نه آزمایشگاه مهندسی اجتماعی؛
نفهمید که نظم اجتماعی پیش از آنکه طراحی شود، کشف می‌شود و آنچه طی قرن‌ها با آزمون و خطا زنده مانده، حامل دانشی است که هیچ کمیته و حزبی به آن دسترسی ندارد.
چپ نفهمید، چون به عقل انتزاعی بیش از عقل زیسته ایمان داشت؛
گمان کرد اگر جهان روی کاغذ منصفانه است، در واقعیت هم باید منصفانه شود و وقتی نشد، به جای تردید در نظریه، به انسان اعلان جنگ داد.
از همین‌جاست که اردوگاه کار اجباری نه انحراف، بلکه نتیجه منطقی چپ است.
چپ نفهمید که اقتصاد زبان فرمان‌بردار اخلاق نیست؛
قیمت‌ها پیام‌اند، نه توطئه؛
سود نشانه بهره‌کشی نیست، علامت هماهنگی است؛
و فقر را با فرمان نمی‌شود لغو کرد.
چپ هرگز نفهمید که وقتی بازار را خاموش می‌کنی، دانش پراکنده جامعه را کور می‌کنی...
چپ نفهمید، چون مالکیت را امتیاز می‌دید، نه شرط مسئولیت؛
در حالی که بدون مالکیت فردی، نه آزادی معنا دارد و نه پاسخ‌گویی...
چپ خواست انسان را آزاد کند، اما ابزار آزادی را از او گرفت و بعد تعجب کرد چرا انسان به برده دولت تبدیل شد.
چپ نفهمید که امنیت بدون آزادی فقط نام دیگر انقیاد است و برابری بدون انتخاب، فقط برابری در بی‌قدرتی؛
چپ برابری را جایگزین عدالت کرد و عدالت را به توزیع تقلیل داد، بی‌آنکه بفهمد عدالت پیش از توزیع، نیازمند قواعد است،نه نیت...
چپ نفهمید که دولت حافظ نظم است، نه منبع فضیلت؛
و هر بار که دولت را پدر کرد، شهروند را کودک ساخت.
چپ نفهمید که تمرکز قدرت، حتی با نیت خیر، همیشه به فساد می‌انجامد؛
نه چون انسان بد است، بلکه چون انسان، انسان است...
چپ نفهمید که تاریخ با خون نوشته می‌شود، نه با شعار؛
و هر بار که گذشته را به نام آینده پاک کرد، هم تجربه را نابود کرد و هم انسان را...
او سنت را خرافه نامید و بعد مجبور شد ایدئولوژی را جایگزین آن کند؛
ایدئولوژی‌ای که از هر دین خطرناک‌تر بود،چون خود را مقدس نمی‌نامید.
چپ نفهمید که آزادی پیش‌شرط اخلاق است نه نتیجه آن؛
و تا وقتی انسان حق انتخاب نداشته باشد، نه مسئول است و نه اخلاقی...
چپ اخلاق را تحمیل کرد و انسان را از درون تهی ساخت...
و در نهایت، چپ نفهمید چون نمی‌خواست بفهمد؛
زیرا فهمیدن یعنی پذیرفتن محدودیت، یعنی قبول اینکه جهان پیچیده‌تر از آرزوست و انسان کمتر از آن است که خدای تاریخ باشد...
چپ نفهمید و هر بار که قدرت گرفت، این نفهمیدن را به قانون، اردوگاه، قحطی و سانسور ترجمه کرد؛
نه از سر شرارت، بلکه از سر یقین...
و هیچ چیز، به اندازه یقین، برای آزادی مرگبار نیست...
ب.ک
👍54
آیه هفته: گوش دادن
ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓۚ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمْ أُوْلُواْ ٱلْأَلْبَٰبِ (سوره زمر آیه ١٨): آنان‌كه سخن را مى‌شنوند آن‌گاه بهترينش را پيروى مى‌كنند؛ آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند كه خردمندند.

کلام هفته: قضاوت
آدم‌ها رفتار نادرست دیگران را به شخصیت آنها نسبت می‌دهند و رفتار نادرست خود را به شرایط بیرونی! (آلبرت الیس)

شعر هفته: وطن
این گریه‌ی مستانه‌ی من بی‌سببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمرده‌ی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
من نوحه‌سرای گل افسرده‌ی خویشم
گویند که "امّید و چه نومید!"، ندانند
من مرثیه گوی وطن مرده‌ی خویشم
مسکین چه کند حنظل، اگر تلخ نگوید؟
پرورده‌ی این باغ‌، نه پرورده‌ی خویشم (اخوان‌ثالث)

داستانک: سوءظن
دهقاني تبرش را گم كرد. بدگمان شد كه پسر همسايه دزديده است و به مراقبت او پرداخت.در روش او و در لحن كلامش حالتي عجيب يافت: همه رفتار او گواهي مي‌داد كه دزد تبر، اوست. اندكي بعد، مرد دهقان تبرش را باز يافت. هنگامي كه آخرين بار، براي آوردن هيزم به كوه رفته بود، در بازگشت، آن را بر جاي نهاده بود.روز ديگر پسر همسايه در دهكده بدو برخورد، مرد دهقان بار ديگر به مراقبت او پرداخت. در روش او، در لحن كلامش، هيچ چيز عجيبي نيافت. حقيقت حال آن كه، هيچ يك از رفتار وي گواهي نمي‌داد كه دزد تبر اوست! (از حکایات چینی)

طنز هفته:نادانی
تصادفی میشه، افسر مياد از هردو راننده میپرسه: کدومتون مقصرید؟
یکیشون میگه: من که خواب بودم، هر خطایی کرده اون بوده😒😂
🙏21
فیلم هفته: لوتر(۲۰۰۴)

لوتر فیلمی به کارگردانی کارگردانی اریک تیل و بازیگری جوزف فینز آلفرد مولینا است.
مارتین در لباس یک راهب اصلاح طلب آغازگر مبارزه ای عمیق با افکار انحرافی در کلیسا می شود. اعتراض او نسبت به ثروت اندوزی کاردینال ها، آداب اشرافی کلیسای کاتولیک ایتالیا و فروش توبه نامه های دروغین توسط کشیش های محلی باعث تکفیرش در سال 1520 از سوی واتیکان می شود.
مارتین رساله اصلاحی خود را درباره کتاب مقدس به خط آلمانی منتشر می کند و همین مسئله موجب می گردد پاپ لوئی دهم و کاردینال کاتیانوس او را به بدعت گرایی و ترویج افکار انحرافی بر ضدکلیسا متهم کرده و به واتیکان فرابخوانند.
فیلم لوتر، روایت این حرکت اصلاحی است که به اعلام استقلال کلیسای بزرگ آلمان از واتیکان و بنیان گذاری پروتستان ختم می شود.

لوتر فیلمی دیدنی برای علاقمندان به فیلم های تاریخی و دینی است.
صفحات نویسنده در فضای مجازی


روزنوشته های کوتاه محمدامین مروتی در تلگرام
شنبه ها: گفتارادبی/ هنری
یکشنبه ها:گفتار دینی
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی-فرهنگی
سه شنبه ها: گفتار عرفانی با تاکید بر مولانا
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی
پنجشنبه ها: خودشناسی و شیوه زندگی
جمعه ها: گفتارهای متفرقه
https://telegram.me/manfekrmikonan
لطفا برای دوستان علاقمند ارسال فرمایید.

تلگرام فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
https://telegram.me/manfekrmikonan
وبلاگ فرهنگی-فلسفی محمدامین مروتی:
http://amin-mo.blogfa.com/
فیس بوک محمدامین مروتی:
https://www.facebook.com/amin.morovati.9
اگر مطالب را مفید می دانید، لطفا با دوستانتان همرسانی کنید.
از سخنرانی خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست، می‌دانیم استالین، تنها به یک مرد اعتماد کرده بود و او هم کسی جز هیتلر نبود!

«توتالیتاریسم»


-هانا آرنت
jaleh amouzgar 28 azarmah 1398
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani

ـــــــ
کجایید محمود افشار‌ها؟
سخنرانی استاد ژاله آموزگار در شبِ مرحوم دکتر محمود افشار؛ واقف و بنیان‌گذار بنیاد افشار
۲۸ آذر ۱۳۹۸


▪️کجایند محمود افشار‌ها؟
آنهایی که دارایی‌هایشان را ارز نکردند که می‌توانستند بکنند. به کشور‌های دیگر منتقل نکردند که می‌توانستند بکنند. در کشور‌های همسایه ویلا نخریدند که می‌توانستند بخرند. دغدغهٔ آنها ایران بود. اگر تلاش کردند، اگر نوشتند، در این راستا گام برداشتند. آیا ایران باز هم از این فرزندان خواهد داشت؟!
آیا هنوز ققنوس‌هایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟!
چرا ایران‌دوستی گناه شد؟!
چه شد که ارزش‌ها سقوط کردند؟!
علم واقعی بی‌رنگ شد و در لابه‌لای مقاله‌های فرمایشی و نمره‌های ارتقا دست و پا زد؟!
چه شد که جوانان ما دل از این دیار می‌کَنند و استعدادهای درخشانشان را بر دوش می‌گذارند و راهِ سفر در پیش؟!
چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشار‌ها را فراموش کردند؛ به این آرمان‌ها پوزخند می‌زنند؟! نه غم ایران دارند و نه غم زبان پارسی.
ایرانِ دوست‌داشتنی ما داد می‌زند:
کجایید محمود افشار‌ها؟
milad azimi 28 azar 1398
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani

ــــ
خادمِ بزرگِ ایران؛ محمود افشار
سخنرانی دکتر میلاد عظیمی در شبِ مرحوم دکتر محمود افشار
۲۸ آذر ۱۳۹۸


▪️محمود افشار سود و سرمایه‌اش را وقف تحکیم وحدت ملی و تعمیم زبان فارسی کرد، باری آنکه از پول گذشت از پل گذشت...
▪️محمود افشار در بیان وحدت ملی صریح بود. هنوز هم فحش صداقت و صراحت خود را می‌خورد.
▪️امروزه، روز‌بازارِ بی‌پروایی‌هاست. سخن‌ها به کردار بازی بود. در رسانه‌های مجازی عده‌ای هرچه می‌خواهند می‌نویسند...
▪️آنچه در وقف‌نامه آمده و بنیاد ملی محمود افشار آن را مبنای عمل خود قرار داده بی‌تردید تفسیری درست، استوار، معتدل، عالمانه، پخته و جامع‌الاطراف از وحدت ملی‌ست...
▪️اگر محمود افشار برای ایران هیچ نکرده بود و فقط پدر ایرج افشار بود، نامش به عنوان خادم بزرگ ایران ماندگار بود. کدام ایران‌شناس و ایران‌دوست است که به آثار ایرج افشار مراجعه کند و با خود نگوید آفرین خدای بر پدری که تو پرورد و مادری که تو زاد!...
▪️ایرج افشار حاسد کم ندارد‌. هنوز هم عده‌ای نکته‌پراکنی می‌کنند. این حرف که هر کس ثروت ایرج افشار را داشت این‌همه کار می‌کرد، ناروا و دروغ است. سخن محمود افشار را بشنوید...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیباترین داستان عشقی و تعریف از عشق همین است.

🆑@ԼαԼαԼαɴƊ / لالالنـ.ـد
1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️تفاوت لذت و شادی

چیزی که در جهان امروز به وفور تبلیغ می‌شود، جایگزینی لذت به جای شادی است.


@rahi_be_rahaei
👍4👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این پسر بچه ۱۱ ساله، با این صدای جادویی در حضور برخی بزرگان موسیقی ایران غوغا به پا کرد!

🆑@ԼαԼαԼαɴƊ / لالالنـ.ـد
🕊1