شاید در کنار همه این هیجاناتی که در دو طرف ماجرای ترور قاسم سلیمانی پیش روی ماست و رفتارها و مواضع قابل پیشبینی سیاستمداران دو طرف ماجرا و همینطور هیجانات قابل کنترل توسط دو طرف از سوی مردم که آنهم به کررات اتفاق افتاده و در زمان کوتاه دیگری فروکش خواهد کرد و نیز تنها مربوط به مردم و جامعه ما نیست، آنچه باید مورد بازبینی قرار گیرد، بررسی دوباره و چندباره رفتار و گفتار خودمان بعنوان بخشی از همین مردم است. اتفاقاتی که میان جامعه و گفتار و عملکردمان پس از هر رخداد کم و بیش اینچنینی برون میزند، خیره کننده است. اینهمه تزلزل و سستی باور در برخی از دوستان و دشمنان شگفت انگیز است.
پیدایش اینهمه خشونت و قلع و قمع در هر جریان اینچنینی را از پشت مانیتور کامپیوتر بردارید و در صحنه و متن جامعه در نظر بگیرید و فرض کنید تا ببینید چه آینده دهشتناک و فروریزانه ای خواهیم داشت.
به باور من پیش از یادگیری هر دوستی و مدارا، ما باید راه درستِ دشمنی را بیاموزیم تا شاید بتوان آینده ای نه چندان هراس انگیز را در پس دگرگونیهای اجتماعی بزرگ تصور کرد.
شاید آنچه "وینستون چرچیل" در زمان بکارگیری چنین عباراتی منظور نظرش بوده برای هدف مورد نظرش با من در اینجا کاملن متفاوت باشد اما بدون کمترین تردیدی باور دارم، آنچه او در آن زمان گفته و در ادامه خواهید خواند، یکی از راههای بنیادین نگاهداشتن امید برای فردای بهترمان است؛
Success consists of going from failure to failure without loss of enthusiasm.
پیروزی دربرگیرنده رفتن از یک ناکامی به ناکامی دیگر، بدون از دست دادن شورمندی است.
Success is not final, failure is not fatal; it is the courage to continue that counts.
پیروزی آخر کار نیست! ناکامی کشنده نیست! دلیریِ ادامه دادن است که شمرده می شود (خواهد شد).
Courage is what it takes to stand up and speak; courage is also what it takes to sit down and listen.
دلیری است آنچه نیاز است برای برخاستن و سخن گفتن، و همچنین دلیری است آنچه نیاز است برای نشستن و شنیدن!
مهدی ترابی کیا
@Mehbaang
پیدایش اینهمه خشونت و قلع و قمع در هر جریان اینچنینی را از پشت مانیتور کامپیوتر بردارید و در صحنه و متن جامعه در نظر بگیرید و فرض کنید تا ببینید چه آینده دهشتناک و فروریزانه ای خواهیم داشت.
به باور من پیش از یادگیری هر دوستی و مدارا، ما باید راه درستِ دشمنی را بیاموزیم تا شاید بتوان آینده ای نه چندان هراس انگیز را در پس دگرگونیهای اجتماعی بزرگ تصور کرد.
شاید آنچه "وینستون چرچیل" در زمان بکارگیری چنین عباراتی منظور نظرش بوده برای هدف مورد نظرش با من در اینجا کاملن متفاوت باشد اما بدون کمترین تردیدی باور دارم، آنچه او در آن زمان گفته و در ادامه خواهید خواند، یکی از راههای بنیادین نگاهداشتن امید برای فردای بهترمان است؛
Success consists of going from failure to failure without loss of enthusiasm.
پیروزی دربرگیرنده رفتن از یک ناکامی به ناکامی دیگر، بدون از دست دادن شورمندی است.
Success is not final, failure is not fatal; it is the courage to continue that counts.
پیروزی آخر کار نیست! ناکامی کشنده نیست! دلیریِ ادامه دادن است که شمرده می شود (خواهد شد).
Courage is what it takes to stand up and speak; courage is also what it takes to sit down and listen.
دلیری است آنچه نیاز است برای برخاستن و سخن گفتن، و همچنین دلیری است آنچه نیاز است برای نشستن و شنیدن!
مهدی ترابی کیا
@Mehbaang
ایرانی پسامدرن: وقتی خودمان هم نمیدانیم چه میخواهیم اما مدام ادای منتقد مبارز/همراه را در میاوریم.
@Mehbaang
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و سرانجام یک خبر خوب: نخستین فضانورد ایرانی-آمریکایی ناسا، جاسمین/یاسمن مقبلی.
او خلبان نیروی دریایی آمریکا و دانش آموختهی MIT و مدرسهی تحصیلات تکمیلی نیروی دریایی است. البته یاسمن در آلمان به دنیا آمده است.
#Jasmin_Moghbeli
@Megbaang
او خلبان نیروی دریایی آمریکا و دانش آموختهی MIT و مدرسهی تحصیلات تکمیلی نیروی دریایی است. البته یاسمن در آلمان به دنیا آمده است.
#Jasmin_Moghbeli
@Megbaang
این یکشنبه، ۱۲ ژانویه از ساعت ۳ بعد از ظهر، دکتر فرهنگ هلاکویی و دکتر علی نیّری به همراه نمایش چند آزمایش و تجربه، به مدت ۴ ساعت، کنفرانسی را با موضوعاتی در خرافات مدرن چون تلهکنیسس (دورجنبانی)، تلهپاتی (دور آگاهی) کوانتومی، دژاوو (آشنا پنداری) و ...
مطرح میکنند و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند.
این کنفرانس توسط مرکز بهزیستی بورلیهیلز به مدیریت دکتر فرهنگ هلاکویی تقدیم به دوستان
علاقمند جنوب کالیفرنیا میشود.
@Mehbaang
مطرح میکنند و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند.
این کنفرانس توسط مرکز بهزیستی بورلیهیلز به مدیریت دکتر فرهنگ هلاکویی تقدیم به دوستان
علاقمند جنوب کالیفرنیا میشود.
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیل سیستان و بلوچستان: کمی دور از عزاداری و اعتراضهای سیاسی شویم و اگر میتوانیم به داد مردم این منطقهی ایران برسیم. ببینید این کودک بلوچ با زبان شیرنش میگوید «مردیم از سرما»! چطور میتوان دید و کاری نکرد؟
@Mehbaang
@Mehbaang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیستان و بلوچستان را دریابیم. مردم تنها هستند. به امید دولت ضد مردمی هم نمیتوان بود. ای کاش راهی بود که ما هم از اینجا میتوانستیم کمک کنیم.
@Mehbaang
@Mehbaang
آیا از شواهد علمی رنج میبرید؟
آیا به دنبال چسبیدن به عقاید کهنه خود هستید؟
راه حل شما پیش ماست!
(اقتباس با اندکی تغییرات و ویرایش از پیج وزین جلسات فلسفه)
دانشمندان ثابت کرده اند ۲ در ۲ مساوی با ۴ است، اگر اعقاید شما چیز دیگری میگوید جای نگرانی نیست! از روش های زیر استفاده کنید :
ایجاد تفرقه و تضاد: از کجا معلوم این نظر تمام دانشمندان باشد؟
اهریمن سازی: بمب اتم را هم دانشمندان ساختهاند
قیاس مع الفارق : یعنی دو تا دو قلو میشه یه چهار قلو ؟
پاره حقیقت گویی : ۲ ضرب در ۲ مساوی ۵.... بقیه اش یادم نیست (۵ منهای یک)
عرفی سازی یا همراهی: میلیونها آدم خوب هستند که نمیدانند دو دوتا چند تا میشود اشکالی داره؟
توسل به ترس: نصیحت میکنم حرف این دانشمند را جایی نگویی
تعمیم: علم پاسخگوی همه مسایل نیست
مطلق انگاری: وحی منزل که نیست
تظاهر به بی طرفی: حرف آن دانشمند شاید غلط نباشد اما انصافن مطمئن هم نباید بود
ترور شخصیت: عکسهای غیر اخلاقی آن دانشمند را دیدهاید؟
سفارش و توصیه فرد معروف : گوگوش با مخالفین آن دانشمند عکس گرفته است
شهادت منفی فرد معروف: مهران مدیری آن دانشمند را مسخره کرده است
شهادت مثبت فرد منفور موافقین: رهبری هم گفته دو دو تا چار تا
شهادت خنثی فرد خنثی: جهانگیری هم گفته زود قضاوت نکنید
شهادت منفی از پشت ماسک موافق: خاتمی گفته حضرت ابراهیم ایرانی بوده اما آن دانشمند ضد ایرانی بوده
پارانویا سازی مذهبی :
اینها کار صهیونیست های فراماسون بوده که تاریخ رو به نفع خودشون تحریف کردهاند
ایرانی سازی جهان سومی :
این حرفها تو کشورهای مرفه درسته ، نه اینجا !
عرفان گرایی مدرن :
پشت این مسالهی ساده، معنای دیگهای هست که نیاز به به تفسیر ژرف دارد!
نئو تئیسم مدرن :
این قبلا تو کتاب مقدس ما بوده، دانشمندا تازه بهش رسیدن؟
استفاده مثبت از پتانسیل های منفی: به جنگطلبان حق میدهیم بگویند دو دو تا چهار تا
استفاده منفی از پتانسیل های مثبت: کوروش کبیر ریاضیات نمیدانست
اعتماد سازی کاذب و استفاده از آن در روز مبادا:
یکی از کانالهایی که همیشه اطلاع رسانی صحیح میکند و چندبار هم مسدود شده گفته دو دوتا پنچتاس!
آموزش نامحسوس: سریال ترکی دیشب رو دیدی؟ چه بچه بامزهای بود وقتی گفت دودو5 تا میخواستم لپاشو بکشم
برجسته سازی : اسناد تازهیافت ویکی لیکس نشان میدهد که دولتها هم میدانند که دو دو تا پنجتاس! البته چیزهای دیگهای هم در این اسناد هست که اهمیتی نداشت
بی اهمیت سازی: به ما چه که دو دو تا چند تا میشه. برو فکر نون کن که خربزه آبه
دروغ لابلای اخبار صحیح: سه سه تا ۹تا_ دو دو تا ۵تا_ دو چارتا ۸تا
شایعه سازی: شنیدی میگن اون دانشمنده یهودی الاصله؟
انتشار خبر دروغ برای تحت الشعاع قرار دادن خبر راست: بابا ول کن این دو دو تا 4 تا رو راستی شنیدی میگن جنتی مرد؟
معامله برسر اطلاع رسانی: به «من و تو» بگید اگه یه مدت کمتر بگه دو دو تا ۴تا ما هم پارازیت نمیندازیم روش
مستند سازی: مصاحبه علمی با کارشناسان شفاف سازی در برنامه دو دو تا ۵تا امشب ساعت ۲۰:۳۰ شبکه ۲ و همزمان در کلوپ عرفان و فلسفه
جلب ترحم: کودک فلسطینی با خون خود عدد ۵ را نوشت
آرزو اندیشی: کاش روزی برسد که همه پذیرای افکار هم باشیم
مغالطه توسل به احتمالات: احتمال غلط بودن دو دو تا ۴تا منتفی نیست
مغالطه تطمیع: آنهایی که علم کمتری دارند آرامش بیشتری دارند
شوخی بی ربط: بابا دانشمند
مغالطه توسل به احساسات: ما انتظار بیشتری از یک فرد دانشمند داشتیم
عبارات جهت دار : آقای دانشمند بوی سوختگی میاد
جوک سازی: به یه دانشمنده میگن زنتو 2 بار با 2تا مرد دیدین میگه خوب دو دو تا 4 تا دیگه
عوض کردن موضوع: والنتاین مبارک
پذیرش ظاهری : این حرف درسته اما مسایل ما با دو دو تا 4 تا حل نمیشه
مغالطه از طریق تخطیه مخاطب: اصلآ حرف اون دانشمند و خود این مطلب شما یه جور جنگ روانیه
مغالطه استثنای بی اهمیت: دو دو تا فقط تو ریاضی میشه 4 تا اما تو دنیای واقعی که اهمیت بیشتری داره همیشه اینطور نیست
مغالطه تعبیر تعریف: باید دید منظور این دانشمند چه بوده و در بطن این سخن چه هدفی نهفته مثلآ قرآن گفته دختر خاله ها دختر عموها دختر دایی ها و دختر عمه های پیامبر هنگام جنگ بر او حلالند اما باید دید شان نزول این آیه چی بوده
تفسیر به رای: به نظر من این دانشمند از "دودو" در واقع "22" بوده و میخواسته از ما بپرسه 22 تا 4 تا چند تا میشه که جوابش میشه 88
مغالطه طلب برهان: این آقای دانشمند به جای اینکه اثبات کنه دودوتا 4 تا میشه اگه راس میگه و میتونه بیاد ردکنه که دو دو تا 5 تا یا 6 تا یا 7تا یا.... نمیشه
توهین: مرگ بر دانشمند بیگانه
تحریک احساسات : آن دانشمند سفید پوست سیاه پوستان را مجبور کرد بپذیرند دو دو تا چهار تا میشوند
آیا به دنبال چسبیدن به عقاید کهنه خود هستید؟
راه حل شما پیش ماست!
(اقتباس با اندکی تغییرات و ویرایش از پیج وزین جلسات فلسفه)
دانشمندان ثابت کرده اند ۲ در ۲ مساوی با ۴ است، اگر اعقاید شما چیز دیگری میگوید جای نگرانی نیست! از روش های زیر استفاده کنید :
ایجاد تفرقه و تضاد: از کجا معلوم این نظر تمام دانشمندان باشد؟
اهریمن سازی: بمب اتم را هم دانشمندان ساختهاند
قیاس مع الفارق : یعنی دو تا دو قلو میشه یه چهار قلو ؟
پاره حقیقت گویی : ۲ ضرب در ۲ مساوی ۵.... بقیه اش یادم نیست (۵ منهای یک)
عرفی سازی یا همراهی: میلیونها آدم خوب هستند که نمیدانند دو دوتا چند تا میشود اشکالی داره؟
توسل به ترس: نصیحت میکنم حرف این دانشمند را جایی نگویی
تعمیم: علم پاسخگوی همه مسایل نیست
مطلق انگاری: وحی منزل که نیست
تظاهر به بی طرفی: حرف آن دانشمند شاید غلط نباشد اما انصافن مطمئن هم نباید بود
ترور شخصیت: عکسهای غیر اخلاقی آن دانشمند را دیدهاید؟
سفارش و توصیه فرد معروف : گوگوش با مخالفین آن دانشمند عکس گرفته است
شهادت منفی فرد معروف: مهران مدیری آن دانشمند را مسخره کرده است
شهادت مثبت فرد منفور موافقین: رهبری هم گفته دو دو تا چار تا
شهادت خنثی فرد خنثی: جهانگیری هم گفته زود قضاوت نکنید
شهادت منفی از پشت ماسک موافق: خاتمی گفته حضرت ابراهیم ایرانی بوده اما آن دانشمند ضد ایرانی بوده
پارانویا سازی مذهبی :
اینها کار صهیونیست های فراماسون بوده که تاریخ رو به نفع خودشون تحریف کردهاند
ایرانی سازی جهان سومی :
این حرفها تو کشورهای مرفه درسته ، نه اینجا !
عرفان گرایی مدرن :
پشت این مسالهی ساده، معنای دیگهای هست که نیاز به به تفسیر ژرف دارد!
نئو تئیسم مدرن :
این قبلا تو کتاب مقدس ما بوده، دانشمندا تازه بهش رسیدن؟
استفاده مثبت از پتانسیل های منفی: به جنگطلبان حق میدهیم بگویند دو دو تا چهار تا
استفاده منفی از پتانسیل های مثبت: کوروش کبیر ریاضیات نمیدانست
اعتماد سازی کاذب و استفاده از آن در روز مبادا:
یکی از کانالهایی که همیشه اطلاع رسانی صحیح میکند و چندبار هم مسدود شده گفته دو دوتا پنچتاس!
آموزش نامحسوس: سریال ترکی دیشب رو دیدی؟ چه بچه بامزهای بود وقتی گفت دودو5 تا میخواستم لپاشو بکشم
برجسته سازی : اسناد تازهیافت ویکی لیکس نشان میدهد که دولتها هم میدانند که دو دو تا پنجتاس! البته چیزهای دیگهای هم در این اسناد هست که اهمیتی نداشت
بی اهمیت سازی: به ما چه که دو دو تا چند تا میشه. برو فکر نون کن که خربزه آبه
دروغ لابلای اخبار صحیح: سه سه تا ۹تا_ دو دو تا ۵تا_ دو چارتا ۸تا
شایعه سازی: شنیدی میگن اون دانشمنده یهودی الاصله؟
انتشار خبر دروغ برای تحت الشعاع قرار دادن خبر راست: بابا ول کن این دو دو تا 4 تا رو راستی شنیدی میگن جنتی مرد؟
معامله برسر اطلاع رسانی: به «من و تو» بگید اگه یه مدت کمتر بگه دو دو تا ۴تا ما هم پارازیت نمیندازیم روش
مستند سازی: مصاحبه علمی با کارشناسان شفاف سازی در برنامه دو دو تا ۵تا امشب ساعت ۲۰:۳۰ شبکه ۲ و همزمان در کلوپ عرفان و فلسفه
جلب ترحم: کودک فلسطینی با خون خود عدد ۵ را نوشت
آرزو اندیشی: کاش روزی برسد که همه پذیرای افکار هم باشیم
مغالطه توسل به احتمالات: احتمال غلط بودن دو دو تا ۴تا منتفی نیست
مغالطه تطمیع: آنهایی که علم کمتری دارند آرامش بیشتری دارند
شوخی بی ربط: بابا دانشمند
مغالطه توسل به احساسات: ما انتظار بیشتری از یک فرد دانشمند داشتیم
عبارات جهت دار : آقای دانشمند بوی سوختگی میاد
جوک سازی: به یه دانشمنده میگن زنتو 2 بار با 2تا مرد دیدین میگه خوب دو دو تا 4 تا دیگه
عوض کردن موضوع: والنتاین مبارک
پذیرش ظاهری : این حرف درسته اما مسایل ما با دو دو تا 4 تا حل نمیشه
مغالطه از طریق تخطیه مخاطب: اصلآ حرف اون دانشمند و خود این مطلب شما یه جور جنگ روانیه
مغالطه استثنای بی اهمیت: دو دو تا فقط تو ریاضی میشه 4 تا اما تو دنیای واقعی که اهمیت بیشتری داره همیشه اینطور نیست
مغالطه تعبیر تعریف: باید دید منظور این دانشمند چه بوده و در بطن این سخن چه هدفی نهفته مثلآ قرآن گفته دختر خاله ها دختر عموها دختر دایی ها و دختر عمه های پیامبر هنگام جنگ بر او حلالند اما باید دید شان نزول این آیه چی بوده
تفسیر به رای: به نظر من این دانشمند از "دودو" در واقع "22" بوده و میخواسته از ما بپرسه 22 تا 4 تا چند تا میشه که جوابش میشه 88
مغالطه طلب برهان: این آقای دانشمند به جای اینکه اثبات کنه دودوتا 4 تا میشه اگه راس میگه و میتونه بیاد ردکنه که دو دو تا 5 تا یا 6 تا یا 7تا یا.... نمیشه
توهین: مرگ بر دانشمند بیگانه
تحریک احساسات : آن دانشمند سفید پوست سیاه پوستان را مجبور کرد بپذیرند دو دو تا چهار تا میشوند
مغالطه تخصیص: طبق گفته خود دانشمندان همه چیز نسبیست پس در این خصوص هم معلوم نیست دو دو تا چند تا میشه
بهانه: دانشمنده اونقدر سریع گفت دو دو تا چار تا که هیچکس نتونست درست بفهمه چی میگه تا بخواد مچشو بگیره
مغالطه جمع مسایل در مسیله واحد: یعنی تو قبول داری دوتا خرگوش آبی ضربدر دو میشه چهارتا قورباغه سبز ؟
تمسخر: سی دی اوریجینال دو دو تا چار تا من تارزانم تو چیتا رسید
فرار به جلو: اون دانشمند میخواد ما رو احمق جلوه بده
اتهام ابهام: مشخص نیست محاسبات این دانشمند در مبنای ده بوده یا مبنای دیگر
مغالطه ساده انگاری مدعا : اصلن این که واضحه پس اهمیتی نداره
مغالطه توسل به شخص: این دانشمندا فکر میکنن عقل کلن
مغالطه منشا: اینجور خشک و علمی حرف زدن از بی عاطفه گی این فرد سرچشمه میگیره
برچسب زدن: این دانشمند مدرک تحصیلیش قلابیه پارتی داشته
انتقال: آلبرت اینشتین عقیده دیگری داشت
مغالطه سنت گرایی: یادش به خیر چه صفای و صمیمیتی بود اون قدیما که خیلی از مردم حتی نمیدونستن دو دو تا چن تا میشه
تجددگرایی: این روزها کسی هیچ حرفی رو الکی قبول نمیکنه حتی اگه دانشمند باشه
ثروت گرایی: واسه همینه این دانشمنده آه نداره با ناله سودا کنه
فقرگرایی: دانشمندان مرفه بی درد از این حرفا زیاد میزنن
مغالطه توسل به اکثریت: رای گیری میکنیم اگه اکثریت گفتن دو دو تا میشه پنج تا قبوله؟
مغالطه میانه روی : اگر ادعای دمکراسی دارید ما حاضریم در این مورد مذاکره و به تفاهم برسیم
با ۴/۵ موافقید ؟
توسل به فرهنگ خرافه پرستی: در تصادف وحشتناک یک اتوبوس تمام سرنشینان در آتش سوختند به جز پسر بچه ای که در دفتر ریاضیش نوشته بود دو دو تا ۵تا
تکرار مخالفت با قصد تایید: تکرار مداوم تمامی این شیوهها در رسانههای جمعی
تکرار موافقت با قصد تخریب یا عادی سازی: ای بابا این کلوب هم که پر شده از پروفایلهای دو دو تا چهار تا با رنگ سبز و عکس کوروش کبیر و .... دیگه خسته نشدین؟
سکوت: بله پس از مدتی بهترین راه سکوت است زمان کار خود را خواهد کرد مردم حافظه تاریخی کوتاه مدتی دارند.
@Mehbaang
بهانه: دانشمنده اونقدر سریع گفت دو دو تا چار تا که هیچکس نتونست درست بفهمه چی میگه تا بخواد مچشو بگیره
مغالطه جمع مسایل در مسیله واحد: یعنی تو قبول داری دوتا خرگوش آبی ضربدر دو میشه چهارتا قورباغه سبز ؟
تمسخر: سی دی اوریجینال دو دو تا چار تا من تارزانم تو چیتا رسید
فرار به جلو: اون دانشمند میخواد ما رو احمق جلوه بده
اتهام ابهام: مشخص نیست محاسبات این دانشمند در مبنای ده بوده یا مبنای دیگر
مغالطه ساده انگاری مدعا : اصلن این که واضحه پس اهمیتی نداره
مغالطه توسل به شخص: این دانشمندا فکر میکنن عقل کلن
مغالطه منشا: اینجور خشک و علمی حرف زدن از بی عاطفه گی این فرد سرچشمه میگیره
برچسب زدن: این دانشمند مدرک تحصیلیش قلابیه پارتی داشته
انتقال: آلبرت اینشتین عقیده دیگری داشت
مغالطه سنت گرایی: یادش به خیر چه صفای و صمیمیتی بود اون قدیما که خیلی از مردم حتی نمیدونستن دو دو تا چن تا میشه
تجددگرایی: این روزها کسی هیچ حرفی رو الکی قبول نمیکنه حتی اگه دانشمند باشه
ثروت گرایی: واسه همینه این دانشمنده آه نداره با ناله سودا کنه
فقرگرایی: دانشمندان مرفه بی درد از این حرفا زیاد میزنن
مغالطه توسل به اکثریت: رای گیری میکنیم اگه اکثریت گفتن دو دو تا میشه پنج تا قبوله؟
مغالطه میانه روی : اگر ادعای دمکراسی دارید ما حاضریم در این مورد مذاکره و به تفاهم برسیم
با ۴/۵ موافقید ؟
توسل به فرهنگ خرافه پرستی: در تصادف وحشتناک یک اتوبوس تمام سرنشینان در آتش سوختند به جز پسر بچه ای که در دفتر ریاضیش نوشته بود دو دو تا ۵تا
تکرار مخالفت با قصد تایید: تکرار مداوم تمامی این شیوهها در رسانههای جمعی
تکرار موافقت با قصد تخریب یا عادی سازی: ای بابا این کلوب هم که پر شده از پروفایلهای دو دو تا چهار تا با رنگ سبز و عکس کوروش کبیر و .... دیگه خسته نشدین؟
سکوت: بله پس از مدتی بهترین راه سکوت است زمان کار خود را خواهد کرد مردم حافظه تاریخی کوتاه مدتی دارند.
@Mehbaang
امروز زادروز «بنجامین فرانکلین» است.
---------------------------------------
او در سال ۱۷۰۶ در شهر بوستُن (در ایالت ماساچوست) به دنیا آمد.
او تنها یک سیاستمدار با نفوذ (از بنیانگذاران ایالات متحده) نبود، بلکه دانشمندی با استعداد نیز بود. کار پیشگامانهی فرانکلین بر روی الکتریسیته، او را در جهان نامدار ساخت و کمک به آغاز فیزیک نوین کرد.
از میانهی دههی ۱۷۴۰، فرانکلین آزمایش بر روی برق را با همکاری دوستان و همسایگانش آغاز کرد، و سپس نتایج آنها را در رشتهای از مقالات به انجمن سلطنتی لندن فرستاد. یکی از اندیشههای فراوان او این بود که بار الکتریکی پایسته میماند.
او چندین واژهی نو آفرید، از جمله واژهی "باتری" که برای توصیف مجموعهای از خازنهای بههم پیوسته بهکار برد. او میلهی برقگیر و دستگاههای دیگری را نیز اختراع کرد.
فعالیتهای علمی و سیاسی فرانکلین، الهامبخش «آن-روبر-ژاک تورگو» (حسابرس کل امور مالی فرانسه) شد که طنزی با این مضمون سرود: او برق را از آسمان ربود و اقتدار را از ظالمان.
مقالهای که در پیوند زیر هست، به جزئیات دستاوردهای فیزیکی فرانکلین میپردازد و توضیح میدهد که چگونه اعتبار علمی او به یاری طرف آمریکایی در طول جنگ انقلاب (استقلال آمریکا) آمد.
بنمایه:
https://www.facebook.com/PhysicsToday/posts/10158094340530164
برگردان به فارسی از تیم مِهبانگ
@Mehbaang
---------------------------------------
او در سال ۱۷۰۶ در شهر بوستُن (در ایالت ماساچوست) به دنیا آمد.
او تنها یک سیاستمدار با نفوذ (از بنیانگذاران ایالات متحده) نبود، بلکه دانشمندی با استعداد نیز بود. کار پیشگامانهی فرانکلین بر روی الکتریسیته، او را در جهان نامدار ساخت و کمک به آغاز فیزیک نوین کرد.
از میانهی دههی ۱۷۴۰، فرانکلین آزمایش بر روی برق را با همکاری دوستان و همسایگانش آغاز کرد، و سپس نتایج آنها را در رشتهای از مقالات به انجمن سلطنتی لندن فرستاد. یکی از اندیشههای فراوان او این بود که بار الکتریکی پایسته میماند.
او چندین واژهی نو آفرید، از جمله واژهی "باتری" که برای توصیف مجموعهای از خازنهای بههم پیوسته بهکار برد. او میلهی برقگیر و دستگاههای دیگری را نیز اختراع کرد.
فعالیتهای علمی و سیاسی فرانکلین، الهامبخش «آن-روبر-ژاک تورگو» (حسابرس کل امور مالی فرانسه) شد که طنزی با این مضمون سرود: او برق را از آسمان ربود و اقتدار را از ظالمان.
مقالهای که در پیوند زیر هست، به جزئیات دستاوردهای فیزیکی فرانکلین میپردازد و توضیح میدهد که چگونه اعتبار علمی او به یاری طرف آمریکایی در طول جنگ انقلاب (استقلال آمریکا) آمد.
بنمایه:
https://www.facebook.com/PhysicsToday/posts/10158094340530164
برگردان به فارسی از تیم مِهبانگ
@Mehbaang
خداباوری از دید داروین
بحث های بسیاری بر سر تفاوت میان بی خدایی و ندانم گرایی در جریان است. خداباوران با یک معیار و شدت مشخص درگیر ایمان به خدا نیستند و بسیاری از بی خدایان نیز در قاب اندیشه خود جایی بین بی خدایی و ندانم گرایی به سر می برند. ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا معیاری را معرفی می کند که به اختصار DN مشهور شده است. بر این اساس عدد ۱ بیانگر اعتقاد عمیق به خدا و خداباوری حداکثری و عدد ۷ نشان دهنده بی خدایی حداکثری است. خود داوکینز درباره اینکه کجای این معیار ایستاده می گوید جایی روی شش اما متمایل به هفت.
او می افزاید من یک ندانم گرا هستم و آگنوستیک بودن من به وجود خدا به اندازه آگنوستیک بودن من به وجود پری در انتهای باغ است. چارلز داروین نیز دست کم آن گونه که از روی آثار و مکاتبات به جا مانده از او می توان دریافت، بی خدا نبوده است و در نوشته ای مربوط به سال ۱۸۷۹ یعنی سه سال پیش از مرگ می نویسد من هرگز در شدیدترین نوسان های فکری ام آتئیست به معنای منکر وجود خدا نبوده ام و فکر میکنم به طور کلی و هر چه پیرتر می شوم، اغلب تعبیر آگنوستیک ، شرح درست تری از وضعیت ذهنی من به دست می دهد.
خداباوری از دید فروید و از منظر فیزیولوژی مغز
باور به خدا از دید زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است. مفهومی که آدمی بر اثر نیازها و ناتوانی های خود در دوران کودکی به آن پناه برده است. از دید فروید باور دینی از جمله رفتارهای روان رنجورانه انسان مانند وسواس به شمار می رود. با ظهور علم مدرن، بررسی مکانیسم عمل مغز و نقش آن در باور به خدا و ماوراء الطبیعه نیز میسر شد. به تدریج منشاء توهمات دینی و درگیری ذهنی با مذهب و خدا و ارتباط آن با اختلالات شدید سامانه لیمبیک مشخص شد و انسان دانست که ادراکات و تجربیات اسرارآمیز دینی و راز و نیاز و حس پرستش و زانو زدن در برابر قدرتی فراطبیعی از کجا ناشی می شود.
مطالعه سال ۲۰۱۶ جانستون حتی امکان ارتباط بین تجربیات عمیق مذهبی از یک سو و بیماری صرع از سوی دیگر را مورد بررسی قرار می دهد. اگر بتوان دینداری را با فعالیت های الکتریکی غیرطبیعی مغز توضیح داد و باور به خدا را با کارکرد لوب گیجگاهی، دیگر جایی برای خدا و افسانه های دینی باقی نمی ماند و دین و خدا چیزی جز میراث تکاملی زیستی و چیزی جز عملکرد طبیعی مغز نیستند. یافته های داروین در زیست شناسی و صورت بندی نظریه تکامل در کنار پیشرفت های علم به خصوص در نوروساینس و علوم اعصاب به نوعی تکمیل قطعات پازل فهم ما از جهان به شمار می روند.
درست همانگونه که کپرنیک در سال ۱۵۴۳ نشان داد زمین مرکز کائنات نیست و هیچ جایگاه ویژه ای نیز در کیهان ندارد، داروین نیز به ما نشان داد که انسان نه تنها اشرف مخلوقات نیست، بلکه حتی با برنج و ماهی و شامپانزه نیز منشا یا نیای مشترک دارد.
ضمن آنکه انتخاب طبیعی، مکانیسم پیشنهادی داروین برای تکامل زیستی، جایی برای باور به خدا و افسانه های عهد عتیق که در سِفر پیدایش و داستان آفرینش آدم و حوا و هابیل و قابیل که در کتاب های دینی آمده باقی نمی گذارد. به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺗﻮﻫّﻢﺧﻮﺩﺷﯿﻔﺘﮕﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﯾﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.
@Mehbaang
بحث های بسیاری بر سر تفاوت میان بی خدایی و ندانم گرایی در جریان است. خداباوران با یک معیار و شدت مشخص درگیر ایمان به خدا نیستند و بسیاری از بی خدایان نیز در قاب اندیشه خود جایی بین بی خدایی و ندانم گرایی به سر می برند. ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا معیاری را معرفی می کند که به اختصار DN مشهور شده است. بر این اساس عدد ۱ بیانگر اعتقاد عمیق به خدا و خداباوری حداکثری و عدد ۷ نشان دهنده بی خدایی حداکثری است. خود داوکینز درباره اینکه کجای این معیار ایستاده می گوید جایی روی شش اما متمایل به هفت.
او می افزاید من یک ندانم گرا هستم و آگنوستیک بودن من به وجود خدا به اندازه آگنوستیک بودن من به وجود پری در انتهای باغ است. چارلز داروین نیز دست کم آن گونه که از روی آثار و مکاتبات به جا مانده از او می توان دریافت، بی خدا نبوده است و در نوشته ای مربوط به سال ۱۸۷۹ یعنی سه سال پیش از مرگ می نویسد من هرگز در شدیدترین نوسان های فکری ام آتئیست به معنای منکر وجود خدا نبوده ام و فکر میکنم به طور کلی و هر چه پیرتر می شوم، اغلب تعبیر آگنوستیک ، شرح درست تری از وضعیت ذهنی من به دست می دهد.
خداباوری از دید فروید و از منظر فیزیولوژی مغز
باور به خدا از دید زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است. مفهومی که آدمی بر اثر نیازها و ناتوانی های خود در دوران کودکی به آن پناه برده است. از دید فروید باور دینی از جمله رفتارهای روان رنجورانه انسان مانند وسواس به شمار می رود. با ظهور علم مدرن، بررسی مکانیسم عمل مغز و نقش آن در باور به خدا و ماوراء الطبیعه نیز میسر شد. به تدریج منشاء توهمات دینی و درگیری ذهنی با مذهب و خدا و ارتباط آن با اختلالات شدید سامانه لیمبیک مشخص شد و انسان دانست که ادراکات و تجربیات اسرارآمیز دینی و راز و نیاز و حس پرستش و زانو زدن در برابر قدرتی فراطبیعی از کجا ناشی می شود.
مطالعه سال ۲۰۱۶ جانستون حتی امکان ارتباط بین تجربیات عمیق مذهبی از یک سو و بیماری صرع از سوی دیگر را مورد بررسی قرار می دهد. اگر بتوان دینداری را با فعالیت های الکتریکی غیرطبیعی مغز توضیح داد و باور به خدا را با کارکرد لوب گیجگاهی، دیگر جایی برای خدا و افسانه های دینی باقی نمی ماند و دین و خدا چیزی جز میراث تکاملی زیستی و چیزی جز عملکرد طبیعی مغز نیستند. یافته های داروین در زیست شناسی و صورت بندی نظریه تکامل در کنار پیشرفت های علم به خصوص در نوروساینس و علوم اعصاب به نوعی تکمیل قطعات پازل فهم ما از جهان به شمار می روند.
درست همانگونه که کپرنیک در سال ۱۵۴۳ نشان داد زمین مرکز کائنات نیست و هیچ جایگاه ویژه ای نیز در کیهان ندارد، داروین نیز به ما نشان داد که انسان نه تنها اشرف مخلوقات نیست، بلکه حتی با برنج و ماهی و شامپانزه نیز منشا یا نیای مشترک دارد.
ضمن آنکه انتخاب طبیعی، مکانیسم پیشنهادی داروین برای تکامل زیستی، جایی برای باور به خدا و افسانه های عهد عتیق که در سِفر پیدایش و داستان آفرینش آدم و حوا و هابیل و قابیل که در کتاب های دینی آمده باقی نمی گذارد. به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺗﻮﻫّﻢﺧﻮﺩﺷﯿﻔﺘﮕﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﯾﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.
@Mehbaang
در قانون اساسی ایران آینده نقش روحانیت (به ویژه شیعه) چگونه باید تعریف شود؟
Anonymous Poll
25%
هر نوع فعالیت روحانیت باید ممنوع باشد
22%
باید اجازه داشته باشند در اماکن مذهبی مانند مساجد فعالیت کنند
21%
باید تمام ادیان از جمله شیعیان و روحانیت شیعه در فعالیت و تبلیغ مذهبی آزاد باشند
33%
هیچ دین و مذهبی نباید اجازهی تبلیغ و فعالیت داشته باشد
مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang pinned «در قانون اساسی ایران آینده نقش روحانیت (به ویژه شیعه) چگونه باید تعریف شود؟»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کتابسوزان یک کتاب مرجع علمی در قرن ۲۱، عصر علم و انفجار اطلاعاتی، قصه نیست، فاجعه است. شخصی به نام عباس تبریزیان که مریدانش او را آیتالله مینامند و به نام پدر #طب_اسلامی دکان و دستگاهی دارد در این ویدیو کلیپ کتاب اصول طب هاریسون را به آتش میکشد. عباس تبریزیان کسیست که #علیاکبر_رائفیپور بارها برای او تبلیغ و رپرتاژ خبری داشته است و رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای نظر ویژه به او دارد.
@Mehbaang
@Mehbaang
در نقاشیهای تخیلی که بر اساس داستانهای ادیان ابراهیمی کشیده میشوند، هم آدم و هم حوا ناف دارند. ناف محل اتصال بند جفت به جنین در شکممادرش است و آدم وحوا دستساز خدا از خاک رس هستند و از مادر زائیده نشدهاند کهمحتاج جفت و بند و ناف باشند. یا نقاشها خبر ندارند یا خدا اشتباه کرده یا اصلا همهی داستانها دروغ بافیاند. اگر خدا دانسته ناف گذاشته تا بعدا فرزندان آدم وحوا ناف داشته باشند، پس برنامهاش از اول توطئهگرانه بوده تا توسط شیطان که بصورت مار یعنی نماد آلت مذکر در آمده حوا را گول بزند و بقیه داستان را میدانید. اگر چنین است داستان گناه اولیه که در مسیحیت اصل اساسی است و مولوی هم زنها را عامل هبوط خوانده و در اسلام هم از آن برای سرکوب زنان استفاده میکنند، بیاساس میشود. یعنی انسانهای بیچاره مفعول مکاری خدا با همدستی و همکاری شیطان، یعنی دو نیروی کائناتی شده و گناهی مرتکب نشدهاند.
به قلم «دکتر تقی کیمیاییاسدی»
@Mehbaang
به قلم «دکتر تقی کیمیاییاسدی»
@Mehbaang
" اما عقیده من باعث آرامشم می شود"
بله، اگر ببر به شما حمله کند، البته به اعتقاد اینکه ببر نیست و خرگوش است باعث آرامش تان می شود!
- ریچارد داوکینز
@mehbaang
بله، اگر ببر به شما حمله کند، البته به اعتقاد اینکه ببر نیست و خرگوش است باعث آرامش تان می شود!
- ریچارد داوکینز
@mehbaang
یکی از شاگردان سابق #تبریزیان (آخوندی که کتاب #پزشکی را سوزاند) گفته است:
تبریزیان میگفت، برای بیمارانی که در کُما هستند، روغن کنجد را در دماغاش بریزید، اگر مؤمن باشد بعد از یک روز از کُما خارج میشود، اگر کافر باشد میمیرد ولی اگر منافق باشد در همان حالت میماند. معتقد بود درمانِ کوری مالیدنِ پیراهنِ محبوب بر چشم است و بر این ادّعا به آیهای استناد میکرد که یعقوب پیراهنِ یوسف را بر چشماناش مالید و میگفت اگر کوری پیراهن محبوباش را بمالد و بینا نشود: یا محبوب واقعاً محبوب نبوده و یا بیمار اعتقاد نداشته یا درست نمالیده.
@Mehbaang
تبریزیان میگفت، برای بیمارانی که در کُما هستند، روغن کنجد را در دماغاش بریزید، اگر مؤمن باشد بعد از یک روز از کُما خارج میشود، اگر کافر باشد میمیرد ولی اگر منافق باشد در همان حالت میماند. معتقد بود درمانِ کوری مالیدنِ پیراهنِ محبوب بر چشم است و بر این ادّعا به آیهای استناد میکرد که یعقوب پیراهنِ یوسف را بر چشماناش مالید و میگفت اگر کوری پیراهن محبوباش را بمالد و بینا نشود: یا محبوب واقعاً محبوب نبوده و یا بیمار اعتقاد نداشته یا درست نمالیده.
@Mehbaang