✍بنام ایران
□۱
جنگلی سبز نامش ایران بود
کلبههایی که داشت ویران بود
هر درختی که سبز میبالید
میوهاش خونِ توی لیوان بود
قصّههایی شگفت میگفتند
مادرانی که داغ آبان بود
نه که خرداد یا که تیر نبود
بود؛ جنگل، همیشه غرّان بود
آلبالو و توتها، گیلاس
خونشان توی دست طوفان بود
جنگل آتش گرفته بود از غم
چوب هر سرو، رنگِ مرجان بود
حرفها داشت چشم هر نرگس
آنچه میسوخت قلب ریحان بود
رنگ سرخی که محو میشد از
سبزههایی که زیر باران بود
و دوباره، دوباره رنگی سرخ
سرخ رنگی همیشه ریزان بود
جنگلی که مدام یادش رفت...
جنگ، حالا علیه نسیان بود
□۲
هر صنوبر که بود غرّش کرد
صورت لاله، رنگِ عصیان بود
سروها یکصدا خروشیدند
ارغوان روی خاک، جوشان بود
توسکا، سرو، ارغوان، نرگس
نسترنها و هرچه ریحان بود
دست در دست هم نهادند و
اتّحادی که راه درمان بود...
□۳
گرگها و شغالها مبهوت... / بید دشمن شدید لرزان بود... (۲)
#کتاب_شهامت
🆔 @mobarezan_vatannews
🆔 @Hamseda_ba_shahzade
□۱
جنگلی سبز نامش ایران بود
کلبههایی که داشت ویران بود
هر درختی که سبز میبالید
میوهاش خونِ توی لیوان بود
قصّههایی شگفت میگفتند
مادرانی که داغ آبان بود
نه که خرداد یا که تیر نبود
بود؛ جنگل، همیشه غرّان بود
آلبالو و توتها، گیلاس
خونشان توی دست طوفان بود
جنگل آتش گرفته بود از غم
چوب هر سرو، رنگِ مرجان بود
حرفها داشت چشم هر نرگس
آنچه میسوخت قلب ریحان بود
رنگ سرخی که محو میشد از
سبزههایی که زیر باران بود
و دوباره، دوباره رنگی سرخ
سرخ رنگی همیشه ریزان بود
جنگلی که مدام یادش رفت...
جنگ، حالا علیه نسیان بود
□۲
هر صنوبر که بود غرّش کرد
صورت لاله، رنگِ عصیان بود
سروها یکصدا خروشیدند
ارغوان روی خاک، جوشان بود
توسکا، سرو، ارغوان، نرگس
نسترنها و هرچه ریحان بود
دست در دست هم نهادند و
اتّحادی که راه درمان بود...
□۳
گرگها و شغالها مبهوت... / بید دشمن شدید لرزان بود... (۲)
#کتاب_شهامت
🆔 @mobarezan_vatannews
🆔 @Hamseda_ba_shahzade
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واویلاااا😂😂🙈
این هموطن در قالب شعر درد دل مردم ایران رو بازگو کرد و آخوندهای حکومتی رو نابود
#دادخواهی
#کتاب_شهامت
🆔 @mobarezan_vatannews
🆔 @Hamseda_ba_shahzade
این هموطن در قالب شعر درد دل مردم ایران رو بازگو کرد و آخوندهای حکومتی رو نابود
#دادخواهی
#کتاب_شهامت
🆔 @mobarezan_vatannews
🆔 @Hamseda_ba_shahzade
👈🏿 *خیلی جالبه، لطفا بخوان که شاید تو هم این اشتباه را میکنی:*👇👇
👇سربداران به محض اینکه به قدرت رسیدند، هر صبحِ جمعه اسبی را آذین میبستند و به بیرون سبزوار میبردند که وقتی حضرت مهدی ظهور میکند، پایِ پیاده وارد شهر نشود😅
این رسم تقریبا ۴۴ سال برقرار بود و البته از سال سوم به دستور *شیخ حسن جوری*، اسبِ حضرت دیگر به صاحبش برنمیگشت بلکه در آخور جداگانهای نگهداری میشد تا حضرت مهدی در زمان ظهور، گَلهای از اسبان برای مردانی که با او ظهور میکنند داشته باشد.😅
در زمان *خواجه شمسالدین علی* تعداد این اسبها به ۳۱۳ اسب رسید که ایشان گفتند همین تعداد کافیست و یاران حضرت همین تعداد بیشتر نیستند. ولی مشکل این بود که برخی اسبها سنشان بالا رفته بود. به همین دلیل دستور داد از آن به بعد به جای ۱ اسب، هر هفته ۷ اسب را آذین ببندند و به آخور امامی بیاورند و به جایش ۷ اسب را بفروشند و پولش را به نایب امام که خود ایشان بود بدهند که در زمان ظهور برای مردان حضرت، شمشیر و کمان بخرد.😅
مردم نادان هم با خوشحالی هر هفته ۷ اسب پیشکش میکردند و البته هر هفته با شوق فراوان هفت اسب امامی را با قیمتی بعضاً چند برابر قیمت واقعی، بازخرید میکردند که در ثواب جمعآوری پول برای ظهور امام شریک باشند. به گونهای که بیشتر وقتها یک اسب امامی (که رایگان هم به دست آمده بود) به قیمت یک گلهی ۴۰-۵۰ اسبی توسط اهالی یک روستا یا گروهی از پهلوانان و ارادتمندان خریداری میشد.
این رسم تا زمان *خواجه علی موید* برقرار بود تا اینکه ایشان وقتی دید بسیاری از مردم سبزوار و نیشابور و خراسان در خفا دارند به حکام سُنّی گرگان و هرات میپیوندند و حتی نیشابور را از دست داد و در سبزوار محاصره شد، از امیر تیمور گورکانی کمک خواست.
وقتی تیمور محاصره سبزوار را شکست، شیخ علی موید در روز جمعه در حالیکه افسار یکی از اسبهای امامی را در دست داشت، پای برهنه و پیاده به استقبال تیمور لنگ رفت. زمین ادب بوسید و خودش را بنده و خراجگذار او اعلام کرد و تیمور و یاران نزدیکش سوار بر اسب امامی در سبزوار وارد شدند و تمام ۳۱۳ اسب را هم مصادره کرد. البته متاسفانه معلوم شد که پولهایی که طی سالها بابت بازخرید اسبهای امامی به شیوخ سربدار پرداخت میشده، به علت نامعلومی گُم شده و پولی در خزانه امامی نبود که به تیمور تحویل شود و این یکی از دلایل خشم گرفتن تیمور بر شیخ علی بود.
به هر حال داستان اسب امامی تا مدتی دیگر خریداری نداشت.
بعدها تیمور دستور قتل شیخ علی موید را هم داد.
👇👇حالا ادامهاش جالبتره😄👇
خب این موضوع مربوط به قرنها پیش است و آدمها نادانتر بودند.
فکر کنیم این ملت در قرن بیستم و اکنون بیست و یکم و در عصر انفجار اطلاعات و انفورماتیک و ماهواره و اینترنت، چقدر به خود آمده و چقدر چشم و گوشش باز شده تا گول این انگلهای ریاکار را نخورد؟
از قراین میتوان حدس زد که هنوز ما در همان روزگار به سر میبریم:👇
صف پیادهی روندگانِ اربعین، چاه جمکران و هزار و یک نمونه دیگر گواه این سخن است اما بگذارید از این هزار و یک نمونه یکی را که از جهات گوناگون همانند همان اسب زین کرده است، خدمتتان بگویم.😅
در *مشهد* زایران را وادار میکنند تا برای کبوترهای حرم گندم بخرند و پخش کنند، سپس جلو چشمشان خدمتگذارانی هستند که گندمها را جارو میکنند و گونیگونی دوباره به محل فروش میبرند و این خط بفروش و بروب و دوباره بفروش، هرروزه جریان دارد و این ملتِ همیشهدرصحنه برای بهرهمندی از ثواب بازهم درصف خرید گندم ایستاده اند و....
👇🙏
حالا گوش کن:
😢🤔
- اگر به زیارت امامزادهای میروی و معتقدی که او دردت را دوا میکند و گرهی را برایت باز میکند، *لطفا کتاب بخوان*.
- اگر پشت و پیش ماشینت، دعا و ثنا و جملهی مذهبی مینویسی و معتقدی که بلایی را دفع میکند، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر نذر و نیاز امام و سید و پیغمبر و مسجد و امامزاده میکنی تا خدا کمکت کند، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر میخواهی صف اول نماز جمعه و جماعات باشی و به این و آن فحش بدی تا خدا تو را به بهشت ببرد، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر برای مُردهات مجلس ختم آنچنانی میگیری و مداح و سخنران و قاری دعوت میکنی تا ذهن مردم را مسمومتر کنند، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر به صندوق صدقات و نیت ۱۴ معصوم و فلان و فلان، پول میریزی تا شکم آخوندها پرتر و گندهتر شود، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر عطسه میکنی و صبر میکنی و میگویی *صبر آمد* و به خرافات و استخاره و قرآن و دعا و فال و طالعبینی و ... معتقدی، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر کتاب هم نمیخوانی، *لطفا این متن را دوباره بخوان*
و ببین کجای کاری؟؟؟
متشکرم🙏🌹
#کتاب_شهامت
#خرد
#آگاهی
🆔 @mobarezan_vatannews
🆔 @Hamseda_ba_shahzade
👇سربداران به محض اینکه به قدرت رسیدند، هر صبحِ جمعه اسبی را آذین میبستند و به بیرون سبزوار میبردند که وقتی حضرت مهدی ظهور میکند، پایِ پیاده وارد شهر نشود😅
این رسم تقریبا ۴۴ سال برقرار بود و البته از سال سوم به دستور *شیخ حسن جوری*، اسبِ حضرت دیگر به صاحبش برنمیگشت بلکه در آخور جداگانهای نگهداری میشد تا حضرت مهدی در زمان ظهور، گَلهای از اسبان برای مردانی که با او ظهور میکنند داشته باشد.😅
در زمان *خواجه شمسالدین علی* تعداد این اسبها به ۳۱۳ اسب رسید که ایشان گفتند همین تعداد کافیست و یاران حضرت همین تعداد بیشتر نیستند. ولی مشکل این بود که برخی اسبها سنشان بالا رفته بود. به همین دلیل دستور داد از آن به بعد به جای ۱ اسب، هر هفته ۷ اسب را آذین ببندند و به آخور امامی بیاورند و به جایش ۷ اسب را بفروشند و پولش را به نایب امام که خود ایشان بود بدهند که در زمان ظهور برای مردان حضرت، شمشیر و کمان بخرد.😅
مردم نادان هم با خوشحالی هر هفته ۷ اسب پیشکش میکردند و البته هر هفته با شوق فراوان هفت اسب امامی را با قیمتی بعضاً چند برابر قیمت واقعی، بازخرید میکردند که در ثواب جمعآوری پول برای ظهور امام شریک باشند. به گونهای که بیشتر وقتها یک اسب امامی (که رایگان هم به دست آمده بود) به قیمت یک گلهی ۴۰-۵۰ اسبی توسط اهالی یک روستا یا گروهی از پهلوانان و ارادتمندان خریداری میشد.
این رسم تا زمان *خواجه علی موید* برقرار بود تا اینکه ایشان وقتی دید بسیاری از مردم سبزوار و نیشابور و خراسان در خفا دارند به حکام سُنّی گرگان و هرات میپیوندند و حتی نیشابور را از دست داد و در سبزوار محاصره شد، از امیر تیمور گورکانی کمک خواست.
وقتی تیمور محاصره سبزوار را شکست، شیخ علی موید در روز جمعه در حالیکه افسار یکی از اسبهای امامی را در دست داشت، پای برهنه و پیاده به استقبال تیمور لنگ رفت. زمین ادب بوسید و خودش را بنده و خراجگذار او اعلام کرد و تیمور و یاران نزدیکش سوار بر اسب امامی در سبزوار وارد شدند و تمام ۳۱۳ اسب را هم مصادره کرد. البته متاسفانه معلوم شد که پولهایی که طی سالها بابت بازخرید اسبهای امامی به شیوخ سربدار پرداخت میشده، به علت نامعلومی گُم شده و پولی در خزانه امامی نبود که به تیمور تحویل شود و این یکی از دلایل خشم گرفتن تیمور بر شیخ علی بود.
به هر حال داستان اسب امامی تا مدتی دیگر خریداری نداشت.
بعدها تیمور دستور قتل شیخ علی موید را هم داد.
👇👇حالا ادامهاش جالبتره😄👇
خب این موضوع مربوط به قرنها پیش است و آدمها نادانتر بودند.
فکر کنیم این ملت در قرن بیستم و اکنون بیست و یکم و در عصر انفجار اطلاعات و انفورماتیک و ماهواره و اینترنت، چقدر به خود آمده و چقدر چشم و گوشش باز شده تا گول این انگلهای ریاکار را نخورد؟
از قراین میتوان حدس زد که هنوز ما در همان روزگار به سر میبریم:👇
صف پیادهی روندگانِ اربعین، چاه جمکران و هزار و یک نمونه دیگر گواه این سخن است اما بگذارید از این هزار و یک نمونه یکی را که از جهات گوناگون همانند همان اسب زین کرده است، خدمتتان بگویم.😅
در *مشهد* زایران را وادار میکنند تا برای کبوترهای حرم گندم بخرند و پخش کنند، سپس جلو چشمشان خدمتگذارانی هستند که گندمها را جارو میکنند و گونیگونی دوباره به محل فروش میبرند و این خط بفروش و بروب و دوباره بفروش، هرروزه جریان دارد و این ملتِ همیشهدرصحنه برای بهرهمندی از ثواب بازهم درصف خرید گندم ایستاده اند و....
👇🙏
حالا گوش کن:
😢🤔
- اگر به زیارت امامزادهای میروی و معتقدی که او دردت را دوا میکند و گرهی را برایت باز میکند، *لطفا کتاب بخوان*.
- اگر پشت و پیش ماشینت، دعا و ثنا و جملهی مذهبی مینویسی و معتقدی که بلایی را دفع میکند، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر نذر و نیاز امام و سید و پیغمبر و مسجد و امامزاده میکنی تا خدا کمکت کند، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر میخواهی صف اول نماز جمعه و جماعات باشی و به این و آن فحش بدی تا خدا تو را به بهشت ببرد، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر برای مُردهات مجلس ختم آنچنانی میگیری و مداح و سخنران و قاری دعوت میکنی تا ذهن مردم را مسمومتر کنند، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر به صندوق صدقات و نیت ۱۴ معصوم و فلان و فلان، پول میریزی تا شکم آخوندها پرتر و گندهتر شود، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر عطسه میکنی و صبر میکنی و میگویی *صبر آمد* و به خرافات و استخاره و قرآن و دعا و فال و طالعبینی و ... معتقدی، *لطفا کتاب بخوان*
- اگر کتاب هم نمیخوانی، *لطفا این متن را دوباره بخوان*
و ببین کجای کاری؟؟؟
متشکرم🙏🌹
#کتاب_شهامت
#خرد
#آگاهی
🆔 @mobarezan_vatannews
🆔 @Hamseda_ba_shahzade