Forwarded from خيانت چپي ها
۶۴
#نتيجه_گيري_اين_نامه ضد ملي و باج دادن هاي مصدق مليگرا به شوروي و حزب توده. رو مرور كنيم و قضاوت با حضار ⬇️
مصدق ⬅️بنابراین تا موقعی که ایران قادر به الغاء کلیه امتیازات نگردیده و برای این که در ضمن عمل خود را از لحاظ فنی و سیاسی مهیای لغو امتیازات نماید نه فقط ضرری ندارد بلکه لازم است که با علاقه مند نمودن دولت شوروی به روابط اقتصادی و تجارتی در ایران بتواند سیاست موازنه را آن طوری که باید عملی نماید… ➡️
#جواب_حزب_توده در مجلس توسط نماينده حزب ( خليل ملكي ⬅️فروختن نفت به شوروی یعنی گرفتن قرضه از آن دولت آن طوری که آقای دکتر مصدق پیشنهاد نموده اند با دادن امتیاز از نظر اقتصادی فرقی ندارد به این معنی که اگر دادن امتیاز نفت به شوروی منافی استقلال ما باشد، گرفتن قرضه به عنوان نفتی که به دست دولتهای بیات باید استخراج شود خطرناکتر از اولی خواهد بود.
آنهایی که در مسائل اقتصادی و سیاسی مطالعه دقیق دارند می دانند که برای ممالک کشورگشا امتیاز با قرضه دادن فرق اصولی ندارد.
حتی در بعضی موارد دولت کشورگشا با دادن قرضه می تواند فشار بیشتری بیارد تا با تحصیل امتیاز. ولی چون شوروی سیاست کشورگشایی ندارد پیشنهاد قرضه آقای دکتر مصدق را استقبال نکرد.» (رهبر، مورخ ۸ فروردین ۱۳۲۴، به نقل از گذشته چراغ راه آینده، صفحات ۲۱۴ – ۲۱۵)➡️
#حالا_چند_سوال_دوستان در این جا مطرح می شود.⁉️⁉️
١نخست آن که خلیل ملکی بحث گرفتن قرضه – به عنوان پیشنهاد دکتر مصدق به شوروی – را از کجا آورده؟
در نامۀ دکتر مصدق به ماکسیموف اشاره ای به قرضه نیست. آیا موضوع قرضه از شوروی، در پیام های رد و بدل شده میان دکتر مصدق و سران شوروی از طریق حزب توده مطرح شده، و خلیل ملکی به عنوان عضو ارشد این حزب از آن آگاهی یافته است، یا نامه و اسناد دیگری هم در این باره موجود است؟
دوم ٢ این که آیا «عدم استقبال» یا مخالفت سران شوروی با پیشنهاد دکتر مصدق درباره قرضه، باعث شده که این موضوع در لایحۀ «ابتکاری» دکتر مصدق آورده نشود؟
٣سوم این که چرا دکتر مصدق و حزب توده در آن زمان به جای بحث درباره گرفتن قرضه از شوروی یا فروش نفت به آن، یا ایجاد توازن مثبت و موازنه سیاسی، خواهان الغای امتیاز نفت جنوب نشدند؟ چه چیزی در آن زمان مانع این تقاضا بود؟
٤– دکتر مصدق می گوید که گذشته ثابت کرده «هر وقت دولت شوروی از صحنۀ سیاست ایران غایب شده روزگار ایران تباه شده است.» این نظر درست در زمانی مطرح شده که ارتش سرخ پنج استان شمال کشور را در اشغال خود داشته و از جمله اجازه انتشار هیچ نشریه ای به جز نشریات وابسته به حزب توده در آن سامان را نمی داده است و مشغول ایجاد گروههایی بوده که بعد از ترک ایران (بر اساس قرار داد متفقین با ایران) به عنوان ستون پنجم خویش باقی بگذارد، که گذاشت.!!!
٥-دکتر مصدق بدون توجه به این نقش، به تمجید و تحبیب ارتش سرخ در ایران می پردازد که: «وقتی که مباحثه بین جناب ایشان [کافتارادزه] و کابینه ساعد علنی شد بسیار متاسف شدم از این که به دوستی ایران و شوروی که برای ایرانیان عوضی ندارد خللی برسد و از محبوبیتی که اتحاد جماهیر شوروی در اثر رویه قابل ستایش ارتش سرخ تحصیل کرده اند بکاهد چون معتقدم که اتحاد جماهیر شوروی حق بزرگی بر ما دارد وما را از مخاطره حیاتی نجات داده است… .» (؟)
٦– فرض کنیم که منظور دکتر مصدق از خدمت اتحاد جماهیر شوروی به ایران، لغو امتیازاتی بوده است که بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی (حدود ۲۵ سال قبل از نامۀ دکتر مصدق به سفیر کبیر اتحاد شوروی) توسط لنین انجام شد. آیا می شود پرسید که پافشاری دولت اتحاد شوروی برای دریافت امتیاز نفت شمال ایران، به استناد امتیاز انگلیس در نفت جنوب ایران، چه وجه تشابهی با سیاست لنین در آغاز انقلاب بلشویکی داشت؟ و دکتر مصدق چگونه سیاست استعماری انگلستان را از سیاست استعماری شوروی در دوران مورد بحث از هم تفکیک می کرده است؟
تا جایی که به عقل می رسد، همان طور که خلیل ملکی هم اشاره کرده، این را می گویند «سیاست موازنۀ مثبت»، که اگر استعمارگری از حقی برخوردار شد، دیگر استعمارگران نیز خود را محق به آن یا حقوق مشابه آن می دانند. و تفاوتی عظیم وجود دارد میان این سیاست با آنچه بعدها دکتر مصدق از آن با عنوان سیاست «موازنه منفی» (صحیح: «موازنۀ عدمی») یاد می کرد.
٧– این گفته دکتر مصدق که با سخنرانی ۷ آبان در مجلس «این جانب به این ترتیب تکلیف نمایندگی خود را ادا کردم و از این حیث وجدانم آرام بود» اشاره به کدام تکلیف دارد؟
تکلیف حمایت از دولت ایران در استنکاف از اعطای امتیاز نفت به شوروی، ؟
یا تکلیف حمایت از مجلس شورای ملی که خود از اعضاء آن بوده، یا «تکلیف» مشاوره با نمایندگان یک کشور خارجی برای اعمال نظر آنان در تصویب یک قانون داخلی؟؟؟
#نتيجه_گيري_اين_نامه ضد ملي و باج دادن هاي مصدق مليگرا به شوروي و حزب توده. رو مرور كنيم و قضاوت با حضار ⬇️
مصدق ⬅️بنابراین تا موقعی که ایران قادر به الغاء کلیه امتیازات نگردیده و برای این که در ضمن عمل خود را از لحاظ فنی و سیاسی مهیای لغو امتیازات نماید نه فقط ضرری ندارد بلکه لازم است که با علاقه مند نمودن دولت شوروی به روابط اقتصادی و تجارتی در ایران بتواند سیاست موازنه را آن طوری که باید عملی نماید… ➡️
#جواب_حزب_توده در مجلس توسط نماينده حزب ( خليل ملكي ⬅️فروختن نفت به شوروی یعنی گرفتن قرضه از آن دولت آن طوری که آقای دکتر مصدق پیشنهاد نموده اند با دادن امتیاز از نظر اقتصادی فرقی ندارد به این معنی که اگر دادن امتیاز نفت به شوروی منافی استقلال ما باشد، گرفتن قرضه به عنوان نفتی که به دست دولتهای بیات باید استخراج شود خطرناکتر از اولی خواهد بود.
آنهایی که در مسائل اقتصادی و سیاسی مطالعه دقیق دارند می دانند که برای ممالک کشورگشا امتیاز با قرضه دادن فرق اصولی ندارد.
حتی در بعضی موارد دولت کشورگشا با دادن قرضه می تواند فشار بیشتری بیارد تا با تحصیل امتیاز. ولی چون شوروی سیاست کشورگشایی ندارد پیشنهاد قرضه آقای دکتر مصدق را استقبال نکرد.» (رهبر، مورخ ۸ فروردین ۱۳۲۴، به نقل از گذشته چراغ راه آینده، صفحات ۲۱۴ – ۲۱۵)➡️
#حالا_چند_سوال_دوستان در این جا مطرح می شود.⁉️⁉️
١نخست آن که خلیل ملکی بحث گرفتن قرضه – به عنوان پیشنهاد دکتر مصدق به شوروی – را از کجا آورده؟
در نامۀ دکتر مصدق به ماکسیموف اشاره ای به قرضه نیست. آیا موضوع قرضه از شوروی، در پیام های رد و بدل شده میان دکتر مصدق و سران شوروی از طریق حزب توده مطرح شده، و خلیل ملکی به عنوان عضو ارشد این حزب از آن آگاهی یافته است، یا نامه و اسناد دیگری هم در این باره موجود است؟
دوم ٢ این که آیا «عدم استقبال» یا مخالفت سران شوروی با پیشنهاد دکتر مصدق درباره قرضه، باعث شده که این موضوع در لایحۀ «ابتکاری» دکتر مصدق آورده نشود؟
٣سوم این که چرا دکتر مصدق و حزب توده در آن زمان به جای بحث درباره گرفتن قرضه از شوروی یا فروش نفت به آن، یا ایجاد توازن مثبت و موازنه سیاسی، خواهان الغای امتیاز نفت جنوب نشدند؟ چه چیزی در آن زمان مانع این تقاضا بود؟
٤– دکتر مصدق می گوید که گذشته ثابت کرده «هر وقت دولت شوروی از صحنۀ سیاست ایران غایب شده روزگار ایران تباه شده است.» این نظر درست در زمانی مطرح شده که ارتش سرخ پنج استان شمال کشور را در اشغال خود داشته و از جمله اجازه انتشار هیچ نشریه ای به جز نشریات وابسته به حزب توده در آن سامان را نمی داده است و مشغول ایجاد گروههایی بوده که بعد از ترک ایران (بر اساس قرار داد متفقین با ایران) به عنوان ستون پنجم خویش باقی بگذارد، که گذاشت.!!!
٥-دکتر مصدق بدون توجه به این نقش، به تمجید و تحبیب ارتش سرخ در ایران می پردازد که: «وقتی که مباحثه بین جناب ایشان [کافتارادزه] و کابینه ساعد علنی شد بسیار متاسف شدم از این که به دوستی ایران و شوروی که برای ایرانیان عوضی ندارد خللی برسد و از محبوبیتی که اتحاد جماهیر شوروی در اثر رویه قابل ستایش ارتش سرخ تحصیل کرده اند بکاهد چون معتقدم که اتحاد جماهیر شوروی حق بزرگی بر ما دارد وما را از مخاطره حیاتی نجات داده است… .» (؟)
٦– فرض کنیم که منظور دکتر مصدق از خدمت اتحاد جماهیر شوروی به ایران، لغو امتیازاتی بوده است که بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی (حدود ۲۵ سال قبل از نامۀ دکتر مصدق به سفیر کبیر اتحاد شوروی) توسط لنین انجام شد. آیا می شود پرسید که پافشاری دولت اتحاد شوروی برای دریافت امتیاز نفت شمال ایران، به استناد امتیاز انگلیس در نفت جنوب ایران، چه وجه تشابهی با سیاست لنین در آغاز انقلاب بلشویکی داشت؟ و دکتر مصدق چگونه سیاست استعماری انگلستان را از سیاست استعماری شوروی در دوران مورد بحث از هم تفکیک می کرده است؟
تا جایی که به عقل می رسد، همان طور که خلیل ملکی هم اشاره کرده، این را می گویند «سیاست موازنۀ مثبت»، که اگر استعمارگری از حقی برخوردار شد، دیگر استعمارگران نیز خود را محق به آن یا حقوق مشابه آن می دانند. و تفاوتی عظیم وجود دارد میان این سیاست با آنچه بعدها دکتر مصدق از آن با عنوان سیاست «موازنه منفی» (صحیح: «موازنۀ عدمی») یاد می کرد.
٧– این گفته دکتر مصدق که با سخنرانی ۷ آبان در مجلس «این جانب به این ترتیب تکلیف نمایندگی خود را ادا کردم و از این حیث وجدانم آرام بود» اشاره به کدام تکلیف دارد؟
تکلیف حمایت از دولت ایران در استنکاف از اعطای امتیاز نفت به شوروی، ؟
یا تکلیف حمایت از مجلس شورای ملی که خود از اعضاء آن بوده، یا «تکلیف» مشاوره با نمایندگان یک کشور خارجی برای اعمال نظر آنان در تصویب یک قانون داخلی؟؟؟