📚شاکر نائینی📖
34 subscribers
46 photos
4 videos
2 files
73 links
کانال ادبی شاکر نائینی
Download Telegram
برگ‌ها بانسیم میرقصند
در دل روی غصه می بندند

جمعی پهنند جمعی هم ریزند
شاد.هستند نه فکر پاییزند

همه هستند. ز شاخه. آویزان
تادهند سایه. بهر رهگذران

بین درختان. پر ز برگ و قشنگ
سبز و سرخند و گاهی رنگا رنگ

چون درختان توهم نما شادی
از غم وغصه ها نکن یادی

دیده ودل مکن به غم تو اسیر
شادی ها را نما به دل تکثیر

دل شاد همچو. باغ و بوستان است
دل پر غم. مثال زندان است

دل. شاد خانه خداباشد
ارزش آن. به از طلا باشد

شاکر نایینی
خانه. دو در
این جهان یک خانه ای باشد دودر
دوره ماندن. در آن هست مختصر

از در اول نهادی پا بدر
پا نهی بر خانه گرم. پدر

از. در دوم . چو رفتی. تو بدر
کس. نیاورده ز آن انسان. خبر

جاودانی. این بدان در کارنیست
عاشق. دنیا بدان. هوشیارنیست

بر مقام. خود نهادی گر لجام
در. ره انسانیت. کردی. قیام

مال دنیا مال دنیا بود و هست
با خرد را سیم و زر کی کرده مست ؟

جملگی گریان نهیم پا بر زمین
هرکه خندان رفت بر او آفرین

قطعه. شعری از کتاب پیک صبا شاکر نایینی
📚شاکر نائینی📖 pinned «خانه. دو در این جهان یک خانه ای باشد دودر دوره ماندن. در آن هست مختصر از در اول نهادی پا بدر پا نهی بر خانه گرم. پدر از. در دوم . چو رفتی. تو بدر کس. نیاورده ز آن انسان. خبر جاودانی. این بدان در کارنیست عاشق. دنیا بدان. هوشیارنیست بر مقام. خود…»
باغ پر گل

جهان باغی پر گل وزیبا بود
چو زشتی در آن بینی از ما بود

هر آنکس که در فکر فردا بود
سعادت برایش محیا بود

نما شاد دل را زغم دور کن
دل شاد مانند دریا بود

چو ساکن شود غم درون دلت
شب تیره ات همچو یلدا بود

خرد گر که باشد به مغز بشر
زیاقوت و الماس اولا بود

چه خوش گفت فردوسی با خرد
توانا بود هر که دانا بود

بر گرفته از کتاب نسیم سحر شاکر نایینی
دست نیازمندی گر سوی تو دراز است
این باب رحمت حق باشد کنون که باز است

پست ومقام فانی نام تو ماندگار است
دست کسی گرفتی این جای افتخار است
کتاب دوبیتی ها. شاکر نایینی
گلستانم آرزوست
دردی به دل نشسته ودرمانم آرزوست
لطفت چو جان بود وآنم آرزوست

دانا تویی وجهان داده ای تو نظم
چون طفل بیسواد دبستانم آرزوست

راهی که از کویر بجنگل رسد نکوست
توفیق رهروی بده ایمانم آرزوست

باشد رضای خلق اگر هم که چاره ساز
از من تو گر رضا بشوی آنم آرزوست

در شوره زار دانه زهم وا نمی شود
من غنچه ام ز گل که گلستانم آرزوست

کاخ عزیز مصر شود گر که این جهان
من را ببر به حبس که زندانم آرزوست

شاکر چگونه در ره جانان تو جان دهی ؟
اینگونه جان دهم دو سه صد جانم آرزوست

برگرفته از کتاب چشمه ای در کویر شاکر نایینی
ای مسلمانی که رفتی در منا
پا نهادی جای پای مصطفی

قبل نفست هیچ قربانی مکن
تا نکشتی نفس سلمانی مکن

نفس خود قربانی کن درراه حق
دستگیری کن ضعیف ومستحق

رو دلت راهمچو هاجر پاک کن
روح خود را راهی افلاک کن

تا ببینی در سپهر بیکران
جز خدا صاحب ندارد این جهان

گفتی لبیک و دهان رادوختی
رسم و راه بندگی آموختی

این چنین گر حج نمودی تو ادا
حج نمودی تو بفرمان خدا

عید سعید قربان بر تمام مسلمانان مبارک باد
نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی
قفس و نفس
این جهان بی عشق باشد چون قفس
خوشبحال هرکه دارد هم نفس

مردن روح من وتو مردن است
اول این ره بدان غم خوردن است

تا دل ما شاد باشد زنده ایم
غم چو خوردیم درجهان بازنده ایم

شاکر نایینی
آدمیت

هر چه ویرانی وجنگ است درجهان
عاملش جهل است ای انسان بدان

گر نباشند با خرد ها درجهان
بیخردها میزنند آتش به آن

برخی از اشخاص مست وبیخبر
میکشند دنبال خود نام بشر

آدمیت به بود از سیم وزر
ماچو مرغیم و خرد باشد چو پر

نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی
بی پیر قدم منه به راهی
هر چند امیر و پادشاهی
خواهی ببری تو سود هرکار
پیران خرد ببر. به بازار

نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی
ایران ما

ایران ما چون ققنوسی زیبا است
می سوزد وبین دایم سر پا است

در ظلمت شب هر گز نمانده
ماه فروزان در شام یلدا است

سعدی و حافظ فردوسی دارد
مهد غزالی با ابن سینا است

آب وهوایش بین چهار فصل است
یک گوشه گرم و یک گوشه سرما است

من بت پرستی در آن ندیدم
از روز اول باور به یکتا است

زخم ستم بر پیشانی دارد
عقل وخرد از بهرش مداوا است

شاکر در اشعار اینگونه گفته
عشقش همیشه اندر دل ما است

نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی
معشوق بی وفا

ایکه بر دنیا کنون دل باختی
در عمل معشوق خود نشناختی

کرده دنیا بس شهان را زیر خاک
کرده فرعون وسکندر را هلاک

ماچو موریم و جهان باشد عسل
اندکی بردار و بگذر از بغل

گر تو رفتی درمیان این عسل
گیرد این دنیا تو را اندر بغل

میشوی آن وقت ای انسان اسیر
هستی گر آزاده این حرفم بگیر

این جهان باشدمحل درس وپند
پند گیرانند همیشه سر بلند

صاحب دنیا بود تنها خدا
ما همه مستاجرانیم زین سرا

قطعه شعری از کتاب مرغ سحر
نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی
نکوکاری

نیکی بنایی ایست که ویران نشود
تا نکوکار نباشد کسی انسان نشود


کار نیکی چو نمودی بجهان ای انسان

اصل آن است نکو کار پشیمان نشود

نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی
باربر هستم خدا بارم مکن
جنس بی قیمت به بازارم مکن

نزد تو شرمنده هستم من خدا
نزد خلق خود دگر زارم مکن

شاکرنایینی
اکثریت خاموش
ای عزیزان که گشته اید خاموش
حرف نیکان کنید اکنون گوش

با نجابت نشسته اید آرام
نا توانان نشسته اند بر بام

گر چه دلهایتان پر از خون است
اقتصاد ورشکسته داغون است

انتخابات حال دست شماست
میکنم از شما چنین در خواست

پای خود را نهید در میدان
جان تازه دهید بر ایران

اکثریت کنون شما هستید
پیک شادی در این سرا هستید

شاکر نایینی
📚شاکر نائینی📖 pinned «اکثریت خاموش ای عزیزان که گشته اید خاموش حرف نیکان کنید اکنون گوش با نجابت نشسته اید آرام نا توانان نشسته اند بر بام گر چه دلهایتان پر از خون است اقتصاد ورشکسته داغون است انتخابات حال دست شماست میکنم از شما چنین در خواست …»
📚شاکر نائینی📖 pinned «بی پیر قدم منه به راهی هر چند امیر و پادشاهی خواهی ببری تو سود هرکار پیران خرد ببر. به بازار نعمت الله پاکدامن شاکر نایینی»
تا فکر وذکر جمعی در مرگ دیگران است
دشمن برای ما هم بسیار در جهان است

گر در عمل بکوشیم رخت ستم نپوشیم
هر نکته ای بگویم یاقوت و زعفران است

شاکر نایینی
📚شاکر نائینی📖 pinned «تا فکر وذکر جمعی در مرگ دیگران است دشمن برای ما هم بسیار در جهان است گر در عمل بکوشیم رخت ستم نپوشیم هر نکته ای بگویم یاقوت و زعفران است شاکر نایینی»