طوفان تویتری برای آزادی فعالان کارگری دربند زندان شوش و اهواز
#عسل_محمدی
#سپیده_قلیان
#علی_نجاتی
با هشتگ #زندانیان_هفت_تپه
امشب ۲۵ آذرماه ساعت ۲۱تا ۲۳
#عسل_محمدی
#سپیده_قلیان
#علی_نجاتی
با هشتگ #زندانیان_هفت_تپه
امشب ۲۵ آذرماه ساعت ۲۱تا ۲۳
Forwarded from اتچ بات
بنقل از اینستاگرام جمال حیدری وکیل مدافع #سپیده_قلیان
شرح آنچه این روزها بر سپیده و خانواده اش می گذرد بسیار سخت است
پدر و مادر پیری که هر روز از دزفول به امیدی به دادسرای شوش می روند تا دستور آزادی او را بگیرند اما دادستان دستور داده است که خانواده قلیان حق ورود به دادسرا را ندارند! حال آنکه بموجب قانون ، بستگان درجه یک زندانی حق دارند به پیگیری امور او در این زمینه بپردازند.
پس از بازداشت مجدد سپیده، بارها به دروغ به آنها گفته شده که پرونده دیگر در شوش نیست و حتی اینکه در چند مرحله گفته شده سپیده به تهران فرستاده شده ، و از تهران پیگیری کنید و هر بار پدرش با حال رنجور تماس می گیرد که کاری بکن !
و "ما هیچ ، ما نگاه" تنها میتوانم به او بگویم اینقدر هم بی قانون نیستیم!
اما دادسرای شوش با استناد غیر موجه به تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری ، راه را بر هرگونه ورود به کل پرونده حتی اتهامات غیر امنیتی او می بندد.
اجازه ملاقات با او حق ماست و اکنون که ممنوع الملاقات نیست طبق قانون حق ملاقات با وکیلش را دارد اما مشخص نیست به چه علت ، این حق هم از او سلب می شود و درخواست ملاقات اینجانب پس از شک و تامل فراوان و آنگاه که لحظاتی مرا از اتاق به بیرون می فرستند بعد از ورود، این بار با قطعیت و با قید "فعلا اقدامی ندارد" بایگانی می شود!! که امری برخلاف قانون نوشته می باشد.
تحقیقات مقدماتی به اتمام رسیده است و او مجموعا بیش از هفتاد روز در اختیار وزارت اطلاعات بوده ، ادامه بازداشت به چه ضرورتی است!؟
اما در کنار همه اینها سپیده همچون شهرش دزفول مقاوم است و حالش را خوب می نمایاند.
کتاب و مطالعه و زبان را فراموش نمی کند و به خانواده امید می دهد.
از دروغ هایی که گفته می شود شاکی است اما امید را از دست نمی دهد.
در مقابل درد و رنج دیگران چشمانش از گریه سرخ می شود اما از حال خود نمی نالد.
به امید آزادى
شرح آنچه این روزها بر سپیده و خانواده اش می گذرد بسیار سخت است
پدر و مادر پیری که هر روز از دزفول به امیدی به دادسرای شوش می روند تا دستور آزادی او را بگیرند اما دادستان دستور داده است که خانواده قلیان حق ورود به دادسرا را ندارند! حال آنکه بموجب قانون ، بستگان درجه یک زندانی حق دارند به پیگیری امور او در این زمینه بپردازند.
پس از بازداشت مجدد سپیده، بارها به دروغ به آنها گفته شده که پرونده دیگر در شوش نیست و حتی اینکه در چند مرحله گفته شده سپیده به تهران فرستاده شده ، و از تهران پیگیری کنید و هر بار پدرش با حال رنجور تماس می گیرد که کاری بکن !
و "ما هیچ ، ما نگاه" تنها میتوانم به او بگویم اینقدر هم بی قانون نیستیم!
اما دادسرای شوش با استناد غیر موجه به تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری ، راه را بر هرگونه ورود به کل پرونده حتی اتهامات غیر امنیتی او می بندد.
اجازه ملاقات با او حق ماست و اکنون که ممنوع الملاقات نیست طبق قانون حق ملاقات با وکیلش را دارد اما مشخص نیست به چه علت ، این حق هم از او سلب می شود و درخواست ملاقات اینجانب پس از شک و تامل فراوان و آنگاه که لحظاتی مرا از اتاق به بیرون می فرستند بعد از ورود، این بار با قطعیت و با قید "فعلا اقدامی ندارد" بایگانی می شود!! که امری برخلاف قانون نوشته می باشد.
تحقیقات مقدماتی به اتمام رسیده است و او مجموعا بیش از هفتاد روز در اختیار وزارت اطلاعات بوده ، ادامه بازداشت به چه ضرورتی است!؟
اما در کنار همه اینها سپیده همچون شهرش دزفول مقاوم است و حالش را خوب می نمایاند.
کتاب و مطالعه و زبان را فراموش نمی کند و به خانواده امید می دهد.
از دروغ هایی که گفته می شود شاکی است اما امید را از دست نمی دهد.
در مقابل درد و رنج دیگران چشمانش از گریه سرخ می شود اما از حال خود نمی نالد.
به امید آزادى
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جمعه ۲۴ اسفندماه ،در پی دعوت و فراخوان دوبرادرزاده ۸ و ۱۰ ساله #سپیده_قلیان جمعی از کودکان بهمراه خانواده هایشان در پارک دولت دزفول گردهم آمدند و با نوشتن اسم سپیده قلیان بر بالنهای آرزو و به هوا فرستادن این بالنها آزادی سپیده را خواهان شدند
#سپیده_قلیان و #اسماعیل_بخشی ۱۰۰ روز است که زنداناند.
دیدار جمعی از اعضای هیأت دبیران
کانون_نویسندگان_ایران با خانواده ساناز الهیاری و امیرحسین محمدیفرد ، و اعلام همبستگی با درخواست آزادی بی قید وشرط زندانیان هفتتپه.
اعضای کانون نویسندگان ضمن تأکید بر حق آزادی نامحدود بیان، ضرورت اتحاد همه فعالین اجتماعی علیه سرکوب را خاطرنشان کردند.
" دهمین #روز_اعتصاب_غذا "
#ساناز_الهیاری #امیرحسین_محمدی_فرد #زندانیان_هفت_تپه #اسماعیل_بخشی #سپیده_قلیان #آنیشا_اسدالهی #امیر_امیرقلی
https://t.me/ofppi
کانون_نویسندگان_ایران با خانواده ساناز الهیاری و امیرحسین محمدیفرد ، و اعلام همبستگی با درخواست آزادی بی قید وشرط زندانیان هفتتپه.
اعضای کانون نویسندگان ضمن تأکید بر حق آزادی نامحدود بیان، ضرورت اتحاد همه فعالین اجتماعی علیه سرکوب را خاطرنشان کردند.
" دهمین #روز_اعتصاب_غذا "
#ساناز_الهیاری #امیرحسین_محمدی_فرد #زندانیان_هفت_تپه #اسماعیل_بخشی #سپیده_قلیان #آنیشا_اسدالهی #امیر_امیرقلی
https://t.me/ofppi
فردا شنبه ۱۹ مردادماه ۹۸ دادگاه #سپیده_قلیان در ادامه جلسات زندانیان پرونده #هفت_تپه به ریاست قاضی مقیسه برگزار میشود.
✍ سپیده قلیان
درباره آنچه که در ۱۶ آذر گذشت، و به عنوان یک دانشجوی زن مینویسم:
پیوند کارگران و دانشجویان ترسناکترین سیمای اعتراضات برای نهادهای امنیتی است. آنها این خوف را کتمان نمیکنند و بارها از تریبونهای مختلف اعلام کردهاند که از پیوند جنبشهای اعتراضی مختلف، سخت هراساناند. سرکوب نیز همواره در جایی سختتر و خشنتر بوده است که جنبشهای اعتراضی مختلف با هم گره خوردهاند. چه در میان فعالان دانشجویی و چه در بین فعالان کارگری، آنهایی شدیدتر سرکوب شدهاند که بر روی گرانیگاه سیاسی حکومت دست گذاشتهاند: پیوند میان کارگران و دانشجویان. حمایت دانشجویان از مطالبات کارگران هفتتپه، چنان لرزه بر اندام نهادهای سرکوبگر انداخت، که آنها سرگشته و مستاصل، ابتدا دست به بازداشت فعالان نزدیک به هفتتپه زدند و بعد تریبونهای تخریبی-امنیتی خود را علیه هفتتپه، که مقابل خصوصیسازی ایستاده بود به کار گرفتند.
در وضعیت بحرانی موجود، در موقعیتی که خیابان، به شکلی عینی و انضمامی، تضادهای مردم و حاکمیت را روشن کرده است و تورم افسار گسیخته، استخوانهای طبقات پاییندست را له کرده است، پس از تجمع دانشجویان، در روز دانشجو و سر دادن شعارهایی در پیوند با جنبش کارگری، بخشی از نیروهای راست چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، چنان به به دانشجویان مستقل دانشگاه تهران توپیدهاند که گویی آنها روی مردم اسلحه کشیدهاند و در سرکوب خونین مردم، در شکنجهی جوانان عاصی و اعترافگیری از معترضین جان به لب آمده، نقش داشتهاند.
شاید ما، به عنوان ناظران بیرونی این وقایع، چرایی این هجمهی وسیع را به طور کامل درک نکنیم. اما قطع به یقین، محکوم کردن اعتراضات دانشجویان و تلاش برای خفه کردن آنها، بخشی از روند سرکوب است. نقد اقتصاد نئولیبرال، در هر شمایلی، نقد وضعیت اسفناکی است که به مردم ایران تحمیل شده است. مگر نئولیرالیسم تعریفی جز بنیادگرایی سرمایه دارد؟ و مگر دولت در افزایش قیمت بنزین هدفی جز آزادسازی قیمتها داشت که سرآغاز خیزش سرخ آبان شد؟ اگر مدافعان یواشکی وضعیت موجود، نسبت به اصطلاح «نئولیبرالیسم» حساسیت دارند، آنها به صحبتهای کارگری در مقابل فرمانداری ارجاع میدهم که میگفت: صدتا حقوقم بدی بی فایدهست. شرکت باید برگرده به بخش دولتی. این البته که به معنای دفاع از سرمایهداری دولتی نیست. اما آزادسازی قیمتها، مقرراتزدایی از کار، و کالاسازی هست و نیست جامعه، سیاستهای نئولیبرال هستند و این سیاستها، زندگی و معیشت بخش عمدهی مردم را هدف گرفتهاند.
با جملهای از دیوید هاروی به اتمام میرسانم:
چشماندازی از ازادی بسیار بسیار با شکوهتر از انکه نئولیبرالیسم تبلیغ میکند وجود دارد که باید به دست آورد. نظامی برای حکمرانی، به مراتب ارزشمندتر از آنکه نو مخافظه کاری امکان میدهد، وجود دارد که باید ایجاد شودبا جملهای از دیوید هاروی به اتمام میرسانم:
چشماندازی از ازادی بسیار بسیار با شکوهتر از انکه نئولیبرالیسم تبلیغ میکند وجود دارد که باید به دست آورد. نظامی برای حکمرانی، به مراتب ارزشمندتر از آنکه نو مخافظه کاری امکان میدهد، وجود دارد که باید ایجاد شودبا جملهای از دیوید هاروی به اتمام میرسانم:
چشماندازی از آزادی بسیار بسیار با شکوهتر از انکه نئولیبرالیسم تبلیغ میکند وجود دارد که باید به دست آورد. نظامی برای حکمرانی، به مراتب ارزشمندتر از آنکه نو محافظه کاری امکان میدهد، وجود دارد که باید ایجاد شود.
#سپیده_قلیان
درباره آنچه که در ۱۶ آذر گذشت، و به عنوان یک دانشجوی زن مینویسم:
پیوند کارگران و دانشجویان ترسناکترین سیمای اعتراضات برای نهادهای امنیتی است. آنها این خوف را کتمان نمیکنند و بارها از تریبونهای مختلف اعلام کردهاند که از پیوند جنبشهای اعتراضی مختلف، سخت هراساناند. سرکوب نیز همواره در جایی سختتر و خشنتر بوده است که جنبشهای اعتراضی مختلف با هم گره خوردهاند. چه در میان فعالان دانشجویی و چه در بین فعالان کارگری، آنهایی شدیدتر سرکوب شدهاند که بر روی گرانیگاه سیاسی حکومت دست گذاشتهاند: پیوند میان کارگران و دانشجویان. حمایت دانشجویان از مطالبات کارگران هفتتپه، چنان لرزه بر اندام نهادهای سرکوبگر انداخت، که آنها سرگشته و مستاصل، ابتدا دست به بازداشت فعالان نزدیک به هفتتپه زدند و بعد تریبونهای تخریبی-امنیتی خود را علیه هفتتپه، که مقابل خصوصیسازی ایستاده بود به کار گرفتند.
در وضعیت بحرانی موجود، در موقعیتی که خیابان، به شکلی عینی و انضمامی، تضادهای مردم و حاکمیت را روشن کرده است و تورم افسار گسیخته، استخوانهای طبقات پاییندست را له کرده است، پس از تجمع دانشجویان، در روز دانشجو و سر دادن شعارهایی در پیوند با جنبش کارگری، بخشی از نیروهای راست چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، چنان به به دانشجویان مستقل دانشگاه تهران توپیدهاند که گویی آنها روی مردم اسلحه کشیدهاند و در سرکوب خونین مردم، در شکنجهی جوانان عاصی و اعترافگیری از معترضین جان به لب آمده، نقش داشتهاند.
شاید ما، به عنوان ناظران بیرونی این وقایع، چرایی این هجمهی وسیع را به طور کامل درک نکنیم. اما قطع به یقین، محکوم کردن اعتراضات دانشجویان و تلاش برای خفه کردن آنها، بخشی از روند سرکوب است. نقد اقتصاد نئولیبرال، در هر شمایلی، نقد وضعیت اسفناکی است که به مردم ایران تحمیل شده است. مگر نئولیرالیسم تعریفی جز بنیادگرایی سرمایه دارد؟ و مگر دولت در افزایش قیمت بنزین هدفی جز آزادسازی قیمتها داشت که سرآغاز خیزش سرخ آبان شد؟ اگر مدافعان یواشکی وضعیت موجود، نسبت به اصطلاح «نئولیبرالیسم» حساسیت دارند، آنها به صحبتهای کارگری در مقابل فرمانداری ارجاع میدهم که میگفت: صدتا حقوقم بدی بی فایدهست. شرکت باید برگرده به بخش دولتی. این البته که به معنای دفاع از سرمایهداری دولتی نیست. اما آزادسازی قیمتها، مقرراتزدایی از کار، و کالاسازی هست و نیست جامعه، سیاستهای نئولیبرال هستند و این سیاستها، زندگی و معیشت بخش عمدهی مردم را هدف گرفتهاند.
با جملهای از دیوید هاروی به اتمام میرسانم:
چشماندازی از ازادی بسیار بسیار با شکوهتر از انکه نئولیبرالیسم تبلیغ میکند وجود دارد که باید به دست آورد. نظامی برای حکمرانی، به مراتب ارزشمندتر از آنکه نو مخافظه کاری امکان میدهد، وجود دارد که باید ایجاد شودبا جملهای از دیوید هاروی به اتمام میرسانم:
چشماندازی از ازادی بسیار بسیار با شکوهتر از انکه نئولیبرالیسم تبلیغ میکند وجود دارد که باید به دست آورد. نظامی برای حکمرانی، به مراتب ارزشمندتر از آنکه نو مخافظه کاری امکان میدهد، وجود دارد که باید ایجاد شودبا جملهای از دیوید هاروی به اتمام میرسانم:
چشماندازی از آزادی بسیار بسیار با شکوهتر از انکه نئولیبرالیسم تبلیغ میکند وجود دارد که باید به دست آورد. نظامی برای حکمرانی، به مراتب ارزشمندتر از آنکه نو محافظه کاری امکان میدهد، وجود دارد که باید ایجاد شود.
#سپیده_قلیان
سپیده قلیان:
پارهای توضیحات درباره آنچه در این شنبه سیاه گذشت؛
امروز صبح پیروی پیامک چهارشنبه به دادگاه انقلاب مراجعه کردم. ابتدا گفتند رای صادر نشده.
در نهایت با پیگیری و پافشاری وکیلم حکم به ما ابلاغ شد.
در دادنامه کوتاهی که سرنوشت و آینده ما را تعیین می کرد نوشته بود عضویت در گروه های ضد نظام فعالیت تبلیغاتی و نشر تکاذیب برای #سپیده_قلیان #محمد_خنیفر #امیر_امیرقلی #اسماعیل_بخشی #امیرحسین_محمدی_فرد #ساناز_الهیاری و #عسل_محمدی محرز شده و جملگی مصداق اجتماع و تبانی بوده و تمام ما به صورت #کیلویی به ۵سال حبس قابل اجرا محکوم شدیم.
بعلاوه اتهام توهین به رهبری نیز برای آقای بخشی تایید شده که با توجه به تجمیع اتهامات همان ۵ سال برای ایشان قابل اجرا است.
ضمن اینکه عاطفه رنگریز و مرضیه_امیری با توجه به اینکه فعالیت شان در همین راستا تشخیص داده شده، به اتهام اجتماع و تبانی به ۵ سال حبس قابل اجرا محکوم شده اند. که نمیدانم با توجه به بازداشت در روز کارگر و بازپرسی و روند به اصطلاح قضایی متفاوت چنین حکمی چه جایگاه حقوقی می تواند داشته باشد؟!
وقتی از منشی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب جزئیات احکام را مطالبه کردم با توهین و تشر به من گفتند که نمی گوییم حکم شما چند سال است که بازی رسانهای انجام ندهید و فقط میزان قابل اجرای آن را به شما می گوییم. در واقع مزه شیرین عدالت برای ما تاییدنظر به جای تجدید نظر بوده است.
آن هم در شرایطی که تمام مسئولان به ما قول برگزاری دادگاه با حضور خودمان و وکیل را داده بودند و حتی صحبت از برگزاری دادگاه علنی بود تا حداقل بتوانیم صدای حق خواهی کارگران باشیم.
با توجه به روند غیر شفاف من هیچ مشروعیتی برای این احکام قائل نیستم و از ابتدا می دانستم که آزادی موقت ما چیزی جز کارناوال نمایشی برای مسولان نبوده است.
در روزهای آینده اعتراضهای خود را به هر طریقی که برایمان مقدور باشد ادامه خواهیم داد.
عجالتا به شما یادآور می شوم که آبان ماه نشان داده که نسلهای بعد با زبان دیگری با شما سخن خواهند گفت.
پارهای توضیحات درباره آنچه در این شنبه سیاه گذشت؛
امروز صبح پیروی پیامک چهارشنبه به دادگاه انقلاب مراجعه کردم. ابتدا گفتند رای صادر نشده.
در نهایت با پیگیری و پافشاری وکیلم حکم به ما ابلاغ شد.
در دادنامه کوتاهی که سرنوشت و آینده ما را تعیین می کرد نوشته بود عضویت در گروه های ضد نظام فعالیت تبلیغاتی و نشر تکاذیب برای #سپیده_قلیان #محمد_خنیفر #امیر_امیرقلی #اسماعیل_بخشی #امیرحسین_محمدی_فرد #ساناز_الهیاری و #عسل_محمدی محرز شده و جملگی مصداق اجتماع و تبانی بوده و تمام ما به صورت #کیلویی به ۵سال حبس قابل اجرا محکوم شدیم.
بعلاوه اتهام توهین به رهبری نیز برای آقای بخشی تایید شده که با توجه به تجمیع اتهامات همان ۵ سال برای ایشان قابل اجرا است.
ضمن اینکه عاطفه رنگریز و مرضیه_امیری با توجه به اینکه فعالیت شان در همین راستا تشخیص داده شده، به اتهام اجتماع و تبانی به ۵ سال حبس قابل اجرا محکوم شده اند. که نمیدانم با توجه به بازداشت در روز کارگر و بازپرسی و روند به اصطلاح قضایی متفاوت چنین حکمی چه جایگاه حقوقی می تواند داشته باشد؟!
وقتی از منشی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب جزئیات احکام را مطالبه کردم با توهین و تشر به من گفتند که نمی گوییم حکم شما چند سال است که بازی رسانهای انجام ندهید و فقط میزان قابل اجرای آن را به شما می گوییم. در واقع مزه شیرین عدالت برای ما تاییدنظر به جای تجدید نظر بوده است.
آن هم در شرایطی که تمام مسئولان به ما قول برگزاری دادگاه با حضور خودمان و وکیل را داده بودند و حتی صحبت از برگزاری دادگاه علنی بود تا حداقل بتوانیم صدای حق خواهی کارگران باشیم.
با توجه به روند غیر شفاف من هیچ مشروعیتی برای این احکام قائل نیستم و از ابتدا می دانستم که آزادی موقت ما چیزی جز کارناوال نمایشی برای مسولان نبوده است.
در روزهای آینده اعتراضهای خود را به هر طریقی که برایمان مقدور باشد ادامه خواهیم داد.
عجالتا به شما یادآور می شوم که آبان ماه نشان داده که نسلهای بعد با زبان دیگری با شما سخن خواهند گفت.