■ ایرانیان با قیامشان به خود گفتند و این شاید روح قیامشان باشد: ما به طور قطع باید این رژیم را تغییر دهیم از دست این آدم خلاص شویم، باید کارکنان فاسد را تغییر دهیم، ما باید همه چیز را در کشور، اعم از تشکیلات سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی تغییر دهیم. اما به ویژه باید خودمان را تغییر دهیم. باید شیوه بودنمان و رابطهمان با دیگران، با چیزها، با ادبیات، با خدا و غیره کاملاً تغییر کند و تنها در صورت این تغییر ریشهای در تجربهیمان است که انقلابمان انقلابی واقعی خواهد بود.
من فکر میکنم که در همین جا است که اسلام ایفای نقش میکند. آیا این نقش همان جاذبهای است که تکالیف و دستورهای اسلام دارد؟ شاید؛ اما به ویژه در رابطه با شکل زندگی چنین نقشی برایشان دارد، و مذهب برای آنان نوید و تضمین وسیلهای برای تغییر ریشهای ذهنیت (سو بژکتیویته) شان است.
تشیع دقیقاً شکلی از اسلام است که با تعالیم و محتوای باطنی خود میان اطاعت صرف بیرونی و زندگی عمیق معنوی تمایز قائل میشود؛ وقتی میگویم که آنان از طریق اسلام در جستوجوی تغییر در ذهنیت خویشاند، این گفته کاملاً سازگار است. با این واقعیت که روش سنتی اسلامی از پیش حضور داشته و به آنان هویت میداده است؛ در این شیوه که آنان مذهب اسلام را به منزله نیرویی انقلابی زیست میکنند، چیزی غیر از اراده به اطاعتی وفادارانهتر از قانون شرع وجود داشت، یعنی اراده به تغییر کل هستی شان یا بازگشت به تجربه ای معنوی که فکر میکنند در قلب اسلامی شیعه مییابند.
همیشه از مارکس و افیون مردم نقل قول میآورند. اما جملهای که درست پیش از آن جمله وجود دارد و هرگز نقل نمیشود، میگوید که مذهب روح یک جهان بی روح است. پس باید گفت که اسلام در آن سال 1978 افیون مردم نبوده است، دقیقاً از آن رو که روح یک جهان بی روح بوده است.
👤 #میشل_فوکو
📚 #ایران_روح_یک_جهان_بیروح
🗓 صفحه 60_61
join us : | کانال فلسفه
@Philosophibisansoor
من فکر میکنم که در همین جا است که اسلام ایفای نقش میکند. آیا این نقش همان جاذبهای است که تکالیف و دستورهای اسلام دارد؟ شاید؛ اما به ویژه در رابطه با شکل زندگی چنین نقشی برایشان دارد، و مذهب برای آنان نوید و تضمین وسیلهای برای تغییر ریشهای ذهنیت (سو بژکتیویته) شان است.
تشیع دقیقاً شکلی از اسلام است که با تعالیم و محتوای باطنی خود میان اطاعت صرف بیرونی و زندگی عمیق معنوی تمایز قائل میشود؛ وقتی میگویم که آنان از طریق اسلام در جستوجوی تغییر در ذهنیت خویشاند، این گفته کاملاً سازگار است. با این واقعیت که روش سنتی اسلامی از پیش حضور داشته و به آنان هویت میداده است؛ در این شیوه که آنان مذهب اسلام را به منزله نیرویی انقلابی زیست میکنند، چیزی غیر از اراده به اطاعتی وفادارانهتر از قانون شرع وجود داشت، یعنی اراده به تغییر کل هستی شان یا بازگشت به تجربه ای معنوی که فکر میکنند در قلب اسلامی شیعه مییابند.
همیشه از مارکس و افیون مردم نقل قول میآورند. اما جملهای که درست پیش از آن جمله وجود دارد و هرگز نقل نمیشود، میگوید که مذهب روح یک جهان بی روح است. پس باید گفت که اسلام در آن سال 1978 افیون مردم نبوده است، دقیقاً از آن رو که روح یک جهان بی روح بوده است.
👤 #میشل_فوکو
📚 #ایران_روح_یک_جهان_بیروح
🗓 صفحه 60_61
join us : | کانال فلسفه
@Philosophibisansoor