همیشه برای هر کسی کتابی هست و برای هر کتابی کسی
#کتاب_فروشی_کوچک_بروکن_ویل
نوشتهٔ #کاتارینا_بیوالد
ترجمهٔ لیلا کرد
«کتابفروشی کوچک بروکن ویل»، کتابیست دربارۀ کتابها. همهجور #کتابی؛ از #زنان_کوچک و #هری_پاتر گرفته تا #جودی_پیکولت و #جین_آستین، از #استیگ_لارسن و #جویس_کارول_اوتس گرفته تا #مارسل_پروست. کتابیست دربارۀ لذت و شعف کتاب خواندن، دربارۀ آموختن از کتابها و گریختن به آنها، و حتی شاید پنهان شدن پشت آنها. دربارۀ این سؤال که کتابها بهترند یا زندگی واقعی.
این کتاب داستانیست دربارۀ دختری سوئدی به نام سارا و دوست مکاتبهای آمریکاییاش، اِیمی. و یک کتابفروشی کوچک و متفاوت که صاحبش بر این عقیده است که برای همۀ آدمهای روی زمین حداقل یک کتاب مخصوص به خودشان وجود دارد.
کتابفروشی کوچک بروکن ویل کتابیست با حالوهوای کتابهایی چون: #خیابان_چرینگ_کراس_شمارۀ_۸۴، انجمن ادبی گُرنزی و پای پوست سیبزمینی و رمان شکلات؛ همراه با نوآوریها و زیباییهایی منحصربه خودش.
انتشارات #کوله_پشتی #ترجمه #رمان
شومیز / رقعی / ۴۴۸ صفحه /۵۵۰۰۰ تومان
#رمان #رمان_خارجی
#پخش_ققنوس
#کتاب_فروشی_کوچک_بروکن_ویل
نوشتهٔ #کاتارینا_بیوالد
ترجمهٔ لیلا کرد
«کتابفروشی کوچک بروکن ویل»، کتابیست دربارۀ کتابها. همهجور #کتابی؛ از #زنان_کوچک و #هری_پاتر گرفته تا #جودی_پیکولت و #جین_آستین، از #استیگ_لارسن و #جویس_کارول_اوتس گرفته تا #مارسل_پروست. کتابیست دربارۀ لذت و شعف کتاب خواندن، دربارۀ آموختن از کتابها و گریختن به آنها، و حتی شاید پنهان شدن پشت آنها. دربارۀ این سؤال که کتابها بهترند یا زندگی واقعی.
این کتاب داستانیست دربارۀ دختری سوئدی به نام سارا و دوست مکاتبهای آمریکاییاش، اِیمی. و یک کتابفروشی کوچک و متفاوت که صاحبش بر این عقیده است که برای همۀ آدمهای روی زمین حداقل یک کتاب مخصوص به خودشان وجود دارد.
کتابفروشی کوچک بروکن ویل کتابیست با حالوهوای کتابهایی چون: #خیابان_چرینگ_کراس_شمارۀ_۸۴، انجمن ادبی گُرنزی و پای پوست سیبزمینی و رمان شکلات؛ همراه با نوآوریها و زیباییهایی منحصربه خودش.
انتشارات #کوله_پشتی #ترجمه #رمان
شومیز / رقعی / ۴۴۸ صفحه /۵۵۰۰۰ تومان
#رمان #رمان_خارجی
#پخش_ققنوس
Forwarded from داستان ايرانی
انتشار چاپ چهارم رمان برگزیدهی جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعات و جایزه ادبی اصفهان.
این رمان به عنصر «مکان و زمان» وفادار نیست، اتفاقات در مقیاسِ زمانِ جهانِ واقعی یا حتی زمانِ داستانی (مثل #اولیس #جویس) یا زمانِ ادیانی (مانند مفهوم زمانِ ادواری، خطی و...) روی نمیدهند. بلکه با یک "ضد زمان" محض طرفیم. شخصیتهای داستان در پیریِ خود، کودکیِ پدرشان را به یاد میآورند. رخدادهای داستان در انتها به چند دهه بعد منتقل میشوند. هیچچیز تعینِ زمانی ندارد. متنِ داستان بر استراتژیِ «فلاشبک/فلاشفوروارد» بنا نشده است. قیدهای زمان و جملاتی که ربطِ زمانیِ دو اتفاق را روشن میکنند مبهماند و نمیتوان توالیِ خاصی برای آنها در نظر گرفت... مکان نیز مکانی آشنا نیست، و یک «ناکجاآباد» است که از مفاهیمِ زبانی ساخته شدهاند. نامِ اماکنِ داستان در زبانِ جنوب دقیقا ناکجاآبادند. شخصیتها به دفعات تکرار و از معنا تهی میشوند. بسیاری زن با نام یکسان «گلافروز» میبینیم که تشخیص آن برای شخصیتهای داستانی، نوذر، گودرز و زارپولات و بقیه هم مشکل است.
#من_ببر_نیستم_پیچیده_به_بالای_خود_تاکم
#محمدرضا_صفدری
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
این رمان به عنصر «مکان و زمان» وفادار نیست، اتفاقات در مقیاسِ زمانِ جهانِ واقعی یا حتی زمانِ داستانی (مثل #اولیس #جویس) یا زمانِ ادیانی (مانند مفهوم زمانِ ادواری، خطی و...) روی نمیدهند. بلکه با یک "ضد زمان" محض طرفیم. شخصیتهای داستان در پیریِ خود، کودکیِ پدرشان را به یاد میآورند. رخدادهای داستان در انتها به چند دهه بعد منتقل میشوند. هیچچیز تعینِ زمانی ندارد. متنِ داستان بر استراتژیِ «فلاشبک/فلاشفوروارد» بنا نشده است. قیدهای زمان و جملاتی که ربطِ زمانیِ دو اتفاق را روشن میکنند مبهماند و نمیتوان توالیِ خاصی برای آنها در نظر گرفت... مکان نیز مکانی آشنا نیست، و یک «ناکجاآباد» است که از مفاهیمِ زبانی ساخته شدهاند. نامِ اماکنِ داستان در زبانِ جنوب دقیقا ناکجاآبادند. شخصیتها به دفعات تکرار و از معنا تهی میشوند. بسیاری زن با نام یکسان «گلافروز» میبینیم که تشخیص آن برای شخصیتهای داستانی، نوذر، گودرز و زارپولات و بقیه هم مشکل است.
#من_ببر_نیستم_پیچیده_به_بالای_خود_تاکم
#محمدرضا_صفدری
#گروه_انتشاراتی_ققنوس