پخش ققنوس
2.01K subscribers
36.5K photos
228 videos
52 files
18.9K links
معرفی کتاب پخش ققنوس
Download Telegram
🗓 سی تیر ماه 1404

اضطراب جایگاه اجتماعی نوعی نگرانی تباه‌کننده‌ای است که بر گستره‌های مختلف زندگی ما تاثیر می‌گذارد، نگرانی از این‌که نتوانیم خود را با آرمان‌های موفقیت که جامعه تعیین‌کنندۀ آن است تطبیق دهیم و از شأن و احترام محروم شویم؛ نگرانی از این‌که از لحاظ منزلت اجتماعی در پایین‌ترین مرتبه یا در آستانۀ سقوط به مرتبه‌ای پایین‌تر قرار داشته باشیم.

- اضطراب جایگاه اجتماعی توانایی عجیبی در ایجاد درد و رنج دارد.
- تمایل به داشتن جایگاه اجتماعی مانند همۀ تمایلات دیگر کاربردهایی دارد: ایجاد انگیزه برای به‌کارگیری استعدادها، ترغیب به متمایز دیده‌ شدن، ممانعت از رفتارهای نامتعارف و زیانبار و انسجام بخشیدن به اعضای جامعه حول یک نظام ارزشی متداول. ولی افراط در این تمایل هم مانند سایر موارد می‌تواند کشنده باشد.
- و این‌که شاید سودمندترین راه برای پرداختن به این وضعیت درک آن و صحبت دربارۀ آن باشد.

ا-------------------------ا

#پخش_ققنوس

@qoqnoosp
  Instagram.com/qoqnoosp
Www.qoqnoosp.com
🗓 سي و يكم تير ماه 1404

آلاداغ

ا-------------------------ا

🏫 ناشر : سنگلج
✍️ نويسنده : شيرين بيدگي
↕️ قطع : رقعي | شوميز
📕 چاپ 1 | 1404
📖 506 صفحه
💰 490 هزار تومان
🖋رمان فارسي
#پخش_ققنوس

@qoqnoosp
Instagram.com/qoqnoosp
Www.qoqnoosp.com
پخش ققنوس
Photo
یادداشت روزنامه‌ی شرق (یکشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۴)، از خانم نسیم خلیلی (نویسنده و پژوهشگر)، درباره‌ی مجموعه‌داستان «عکس‌های دسته‌جمعی» نوشته‌ی حمید امجد:

«برای اینکه زنده بمانی باید قصه‌ای داشته باشی»
نگاهی به مجموعه‌داستان «عکس‌های دسته‌جمعی» حمید امجد

نسیم خلیلی

بعضی کتاب‌ها مثل هندوانه‌های سرخ و شیرین تابستان‌اند که وقتی غرقشان می‌شوی، مثل اینکه در هرم گرمای ظهر و زیر ریزه‌های آفتاب، قاچی هندوانه‌ی سرخ و رسیده خورده باشی، کامت شیرین می‌شود از خواندن یک متن خوب ولو به حزن‌آکنده و از همین روست که حظ وافر می‌بری و کتاب را به یاد می‌سپاری‌اش؛ و در این میان، این کتابها یک سرگلی هم دارند شیرین‌تر و لذیذتر از هر قاچ دیگری در قلب خودشان که بهترین داستانشان است؛ مجموعه‌داستان «عکس‌های دسته جمعی» حمید امجد یکی از همین کتاب‌ های شیرین و شریف است و سرگلش آن روایت اسطقس‌دار و شکوهمند و حزن‌انگیز «مردی که زنش را گم کرد»؛ روایتی که بسیار ماهرانه نوشته شده و اوج و شکوه قلم شیوای نویسندهی شریفش را بازنمایی کرده است و اساسا کتاب، با همین روایت، و در همین اوج و شکوه است که تمام می‌شود؛ قصه، یک روایت رازانگیز با ادبیات شورمندانه و شخصیت‌پردازی‌های قوی‌ست که یک حظ و حلاوت بصری ویژه‌ای هم در دل خودش دارد چنانچه مخاطب مشتاق، چندین بار حین خواندن، روایت را بر پرده‌ی سینما تخیل می‌کند، روایت آدم‌های توی گاراژ، راننده‌های خسته‌ی راه، نشسته روی پیت‌حلبی‌ها و صندوق‌های چوبی و چهارپایه‌ها و شب‌های نقل و گپ‌وگفت گرد آتش کوچک توی تشت، بساط شب‌چره و سیب‌زمینی برشته و قصه‌های مگو، اغلب غم‌انگيز و معماوار، درددل از دنیا و و روزگار و بازجست خویشتن خویش در نقل و گفت‌ها، قصه‌هایی که دست به دست شده و شاخ‌وبرگ پیدا کرده، بهانه‌هایی برای حرف‌زدن و زنده‌ماندن در دل مصائب و رنج‌های زندگی و «خب، حرف‌زدن هم مایهی حرف می‌خواهد بگیر زمینی که بتوانی روش راه بروی، بدوی، پشتک بزنی یا هرچه، و خودی نشان بدهی و چشم‌ها را خیره کنی. برای این‌که گوش شنونده‌ای پیدا کنی تا بتوانی حرف بزنی، حرف بزنی برای این‌که خستگی راه‌های دراز را از تنت بیرون بریزی و جان تازه بگیری تا باز وقت سحر راهی شوی یا مثلاً توی پیچ در پیچ تاریک جاده‌ها و گردنه‌ها بیدار بمانی و شنونده‌ات را هم بیدار نگه داری و حواست جمع بماند تا تصادف نکنی یا پرت نشوی توی دره، خلاصه برای این‌که زنده بمانی باید قصه‌ای داشته باشی که تعریف کنی، همین راننده‌های گاراژ اقلاً بیست، بیست‌ودو سه‌تاشان همیشه قصه‌ای بلند و یکپارچه داشتند که توی درازترین جاده‌ها هم تمام نمی‌شد و همیشه ادامه‌اش باقی بود برای فرصت بعد ــ چای بعدی، مسیر بعدی، سفر بعدی ــ و همیشه از یک جایی قصه‌های قبلی و بعدی وصله می‌خورد و عین قصه‌ی آدم ابوالبشر و بروبچه‌هاش ــ کل بروبچه‌هاش تا خود امروز ــ می‌شد ادامه‌اش داد و توی شاخه‌های مختلفش سرک کشید، آن‌هم به روایت کل آدم‌های تمام خط‌ها و جاده‌ها از اصلی و فرعی، میانبر و دَررو و برگردان، و حتی خاکی‌ها از خود گاراژ تا دورترین دهکوره و پرت‌ترین قهوه‌خانه‌های سر راه. با همه‌ی این‌ها باز ــ تا آن‌جا که من یادم می‌آید ــ هر چند سال، یک قصه می‌شد قصه‌ی اصلی؛ و همه‌ی شاخ‌وبرگ‌ها و حواشی توی تمام جاده‌ها و فرعی‌ها و خاکی‌ها حتی، دوروبر همان قصه‌ی اصلی بافته می‌شد. و این قصه‌ی اصلی، از آن زمان که من یادم می‌آمد، از حتی قبل این‌که وردست خدابیامرز توی گاراژ بپلکم، قصه‌ی زنی بود که همان‌وقت‌ها با بچه‌ی شیرخواره‌اش، بی‌خبر، خانه‌ی شوهرش در همان حوالی را گذاشته بود و رفته بود جایی که هیچ‌کس نمی‌دانست.»
پخش ققنوس
Photo
و این آغاز قصه‌ی خوشخوانی‌ست که با تعلیقی ادیبانه و یک پایان‌بندی شگرف و تاثیر گذار، طعم خوشایند کتابی فکر شده، پخته و دل‌انگیز را در کام مخاطب زنده نگه می‌دارد و البته این‌همه، از ارزش و شکوه باقی داستان‌های این مجموعه نمی‌کاهد که هر کدام با ویژگی‌های زبانی و پردازش‌های خاص خود، نهایتاً مجموعه داستانی متنوع آفریده‌اند؛ از داستان نخست کتاب، «عکس‌های دسته‌جمعی» بگیر که اندوه و فرسودگی و افسردگی را بازمی‌نمایاند با یک پایان‌بندی تکان‌دهنده که در بسیاری از داستان‌ های امجد در این کتاب، حیرت و حسرتی توأمان را به جان و قلب مخاطب می‌ریزد، تا آن داستان تکنیکال و تأمل‌برانگیز «اشتباه» که نه یک بار، بلکه چندین بار باید بخوانی‌اش و البته داستان‌های ساده و خوشخوان «پارک» و «کوچ» که چقدر درست و خوب و رسا، با یک سکون و سادگی نهفته در سطورشان، فضای کلی سال‌های ابتدای دهه‌ی هفتاد خورشیدی را فرا یاد می‌آورند، دوره‌ای که بر اساس تاریخ پایان داستان‌ها، نویسنده این روایت‌ها را در قلب آن سال‌ها قلمی کرده است، دوره‌ی تاریخی نسبتا آرام پس از تلاطم سال‌های جنگ، که بنیان‌های فرهنگی جامعه‌ی ایرانی در حال تغییر بود و به ویژه طبقه‌ی متوسط با جزئيات و ويژگي‌های نسبتا جديد يا مدتی مغفول‌مانده‌اش، بيش از هر طبقه‌ی ديگری در ادبيات داستانی ايران جاگير شد و نمونه‌اش روايت‌های اسماعيل فصيح؛ و درباره‌ی روايت‌های حميد امجد مثلاً پویایی و تحول در فرزندپروری آن سال‌هاي دهه‌ی هفتاد را كه تا حدی تازگی داشت، در داستان «پارک» و آن سرگشتگی و امیدواری توامان پس از رنج‌های فرهنگی و اجتماعی و سياسی دهه‌ی شصت را در داستان «كوچ» می‌توان به تماشا نشست، روايت زنی از طبقه‌ی متوسط كه به دنبال چيزی فراتر از رخوت زندگی روزمره است و ميان رفتن و گسستن و ماندن و دل‌دادن، مثل پاندول ساعت در رفت‌وبرگشت است: «شام را جلوی مرد و بچه گذاشت، و گفت خودش ميل ندارد. به رختخواب رفت و سرش را برد زير پتو تا صداي تركيدن بغضش را نشنوند. خسته بود، و دلش می‌خواست از اين‌جا برود.» و راستی آيا زن می‌خواست از يك جغرافيا دور شود يا از كالبدی كه برای بلندپروازی‌هايش تنگ بود، آن تعريفی كه از زن سنتی در جامعه‌ی ايران وجود داشت و در سالهای حماسی دهه‌ی شصت تقويت شده بود و اكنون زنان دهه‌ی هفتاد آن را برنمی‌تابيدند؟ و خلاصه كه این‌همه ظريف‌انديشی در پردازش روايت‌ها، «عکس‌های دسته‌جمعی» حمید امجد را به یکی از مجموعه‌داستان‌های اصیل و شریف و متفاوت تاریخ معاصر ادبیات داستانی ما تبدیل کرده است.
@qoqnoosp
#پخش-ققنوس
🗓 سي و يكم تير ماه 1404

بي حدومرز

ا-------------------------ا

🏫 ناشر : كوله پشتي
✍️ نويسنده : شيرين بيدگي
👤 مترجم: محمد صداقتي جهرمي و...
↕️ قطع : رقعي | شوميز
📕 چاپ 1 | 1404
📖 506 صفحه
💰 359 هزار تومان
🖋روانشناسي
#پخش_ققنوس

@qoqnoosp
Instagram.com/qoqnoosp
Www.qoqnoosp.com
🗓 سي و يكم تير ماه 1404

نقاب روشنگري (زرتشت ‌نيچه)

ا-------------------------ا

🏫 ناشر : شب خيز
✍️ نويسنده : استنلي روزن
👤 مترجم: مرتضي نوري
↕️ قطع : رقعي | شوميز
📕 چاپ 1 | 1404
📖 396 صفحه
💰 490 هزار تومان
🖋عرفان و فلسفه
#پخش_ققنوس

@qoqnoosp
Instagram.com/qoqnoosp
Www.qoqnoosp.com
🗓 سي و يكم تير ماه 1404

از نو

ا-------------------------ا

🏫 ناشر : نوين
✍️ نويسنده : ايتن كراس
👤 مترجم: مينا صفري
↕️ قطع : رقعي | شوميز
📕 چاپ 1 | 1404
📖 224 صفحه
💰 275 هزار تومان
🖋روانشناسي
#پخش_ققنوس

@qoqnoosp
Instagram.com/qoqnoosp
Www.qoqnoosp.com
🗓 سي و يكم تير ماه 1404

اصول و مباني جهانگردي

ا-------------------------ا

🏫 ناشر : اتاق آبي
✍️ نويسنده : اميرهوشنگ اميني
↕️ قطع : رقعي | شوميز
📕 چاپ 1 | 1404
📖 240 صفحه
💰 240 هزار تومان
🖋اقتصاد، مديريت و بازرگاني
#پخش_ققنوس

@qoqnoosp
Instagram.com/qoqnoosp
Www.qoqnoosp.com