پخش ققنوس
#میکله_عزیز #ناتالیا_گینزبورگ #فریبا_عادلی/ #صنم_غیائی #ققنوس @qoqnoosp
#میکله_عزیز داستانی است که نیمی از آن مکاتبه و نیم دیگرش داستانپردازی است؛ داستانی درباره کسانی که دردمندند و میکوشند تا به هم برسند و میخواهند که دیگران حرفهایشان را بشنوند و بپذیرند. اما این کوشش به جایی نمیرسد و بیهوده است و در همان آغاز رنگ میبازد. کلمات میگریزند و بین وراجیهای روزمره یا در سکوت گم میشوند... کلمات یا کافی نیستند یا بیهودهاند یا بهتر است که اصلا گفته نشوند چون به عقیده #گینزبورگ تنها چیزی که از کلماتی که گفتهایم عایدمان میشود، بدبختی و گرفتار شدن در پیچیدگیهایی است که ما به آن زندگی میگوییم. در اولین برخورد با میکله عزیز روابطی جلب نظر میکند که در عین پیچیدگی و ابهام، ساده و روشنند.
#گینزبورگ در سال ۱۹۷۳ در رمان #میکله_عزیز، داستان خانوادههای پریشانی را که بیهیچ دلیلی از یکدیگر دور شدهاند مینویسد. چه چیزی عوض شده است؟ آیا بلای وحشتناکتری جایگزین فاشیسم شده است؟ بله یک فاجعه خاموش.
#گینزبورگ جنبشهای جوانان را برای داستان خود برگزیده است ( سالهای ۱۹۷۰)، اما درباره آن توضیحی نمیدهد. تمام شخصیتهای رمان از بیهویتی رنج میبرند، از این که به جایی تعلق ندارند و نمیتوانند یا نمیدانند چطور یکدیگر را باز شناسند.
#میکله_عزیز
#ناتالیا_گینزبورگ
#فریبا_عادلی/ #صنم_غیائی
#ققنوس
@qoqnoosp
#گینزبورگ در سال ۱۹۷۳ در رمان #میکله_عزیز، داستان خانوادههای پریشانی را که بیهیچ دلیلی از یکدیگر دور شدهاند مینویسد. چه چیزی عوض شده است؟ آیا بلای وحشتناکتری جایگزین فاشیسم شده است؟ بله یک فاجعه خاموش.
#گینزبورگ جنبشهای جوانان را برای داستان خود برگزیده است ( سالهای ۱۹۷۰)، اما درباره آن توضیحی نمیدهد. تمام شخصیتهای رمان از بیهویتی رنج میبرند، از این که به جایی تعلق ندارند و نمیتوانند یا نمیدانند چطور یکدیگر را باز شناسند.
#میکله_عزیز
#ناتالیا_گینزبورگ
#فریبا_عادلی/ #صنم_غیائی
#ققنوس
@qoqnoosp