سامانه روستای اردیز
195 subscribers
7.67K photos
2.49K videos
117 files
4.41K links
عکس،اخبار خود را در مورد #روستای_اردیز به ایدی ادمین ارسال کنید

🔸ایدی ادمین
🆔 @Zamany093
📱 +98935 573 0207

🔹️مدیر رسانه
🆔 @Artaabbs

🔹لیست شبکه های اجتماعی
📑http://idli.st/ardiz
Download Telegram
باسلام وارزوی تندرستی وسلامتی وهمچنان تبریک سال نو
دوستان وسروران گررامی خصوصا ارديز های مقیم سبزوار خواهشن در جاده روستا (همه جادها) تردد نکنید عبور مرور ممنوع،
به هیچ عنوان. تاکید میکنم به هیچ عنوان نمیتوانید وارد سبزوار یا برعکس وارد منطقه کومش بشید پس هرجا که هستین تصمیم بگیرید وهمونجا بمانید. اگه گوش نکنید با جریمه‌ای سنگین مواجه میشوید.
دقت داشته باشید تمام دهیاران منطقه مسئول هستن واتش به اختیار عمل میکنن
لطفا کمک کنید والبته تحمل تا این ویروس لعنتی رو ریشه کن کنیم.

باتشکر زمانی دهیار روستای اردیز
┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
سامانه روستای اردیز pinned «باسلام وارزوی تندرستی وسلامتی وهمچنان تبریک سال نو دوستان وسروران گررامی خصوصا ارديز های مقیم سبزوار خواهشن در جاده روستا (همه جادها) تردد نکنید عبور مرور ممنوع، به هیچ عنوان. تاکید میکنم به هیچ عنوان نمیتوانید وارد سبزوار یا برعکس وارد منطقه کومش بشید پس…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آمار سبزوار
┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
🔴آمار کرونا در جهان تا ۹ فروردین

تاکنون ۲۰۱ کشور جهان درگیر شیوع ویروس کرونا شده‌اند که در این بین، از نظر تعداد مبتلایان، آمریکا در رده اول و ایتالیا و چین در رده‌های دوم و سوم جهان هستند.

ایران در رده هفتم
┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم...

پادشاه موضوع را به وزیر گفت . وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید گروه ۹۹ دیگر چیست؟! وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد...

خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد. ۹۹ سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود.

او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند.

خوشبختی در سه جمله است:
تجربه از دیروز
استفاده از امروز،
امید به فردا

ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم:
حسرت دیروز ،
اتلاف امروز
ترس از فردا
@Roostayeardiz
📚 #حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی

یه روز ملانصرالدین و دوستش دوتا خر میخرن.
دوست ملا میگه: چه طوری بفهمیم کدوم ماله منه کدوم ماله تو؟
ملا میگه خوب من یه گوش خرم رو میبرم اونی که یه گوش داره مال من اونی هم که دو گوش داره مال تو
فرداش میبینن خر ملا گوش اون یکی خره رو از سر حسادت خورده!!!
دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من جفت گوش خرمو میبرم!!!
فرداش میبینن بازم قضیه دیروزیه...
دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من دم خرمو میبرم!
فرداش بازم قضیه دیروزی میشه..
دوست ملا با عصبانیت میگه: حالا چیکار کنیم ملانصرالدین هم میگه:عیبی نداره خب حالا خر سفیده مال تو خر سیاه مال من...
@Roostayeardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴آسمان خراسان رضوی عصر امروز بارانی می‌شود/ پیش بینی وقوع سیلاب

🔺بر اساس تحلیل نقشه‌ها و مدل‌های هواشناسی از اواخر وقت امروز با ورود سامانه بارشی از نواحی جنوب غربی به استان شاهد افزایش ابرناکی و به تدریج بارش در سطح استان خواهیم بود.

🔺در روزهای دوشنبه و سه شنبه علاوه بر گسترش سامانه، بر حجم بارش‌ها که غالبا به شکل رگبار باران در پاره‌ای نقاط همراه با رعدوبرق، بارش تگرگ و وزش باد شدید است، افزوده خواهد شد.

🔺همچنین طی این مدت به ویژه در نواحی جنوبی استان آبگرفتگی معابرعمومی، ایجاد رواناب و سیلابی شدن مسیل‌ها پیش‌بینی می‌شود.

🔺سامانه فوق اوایل روز چهار شنبه بتدریج از استان خارج خواهد شد.
┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
🔹 ایستگاه سلامت و غربالگری بیماری کرونا در ورودی دهستان خواشد

▫️این ایستگاه با همکاری هلال احمر، بسیج، نیروی انتظامی، مرکز بهداشتی بنقن و دهیاران دهستان خواشد بخش روداب از امروز شروع بکار کرد و از ورود خودروها و افراد غیر بومی و غیر ساکن جلوگیری میکند.
┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️ممنوعیت تردد وسایل نقلیه شهروندان در روز 13 فروردین از درب منازل⛔️

درراستای اجرای تصمیمات کمیته مبارزه با کرونا و به منظور پیشگیری از شیوع این ویروس دربین شهروندان سبزواری ، تردد وسائل نقلیه(خودرو- موتورسیکلت) در روز 13 فروردین از درب منازل ممنوع می باشد.

در همین راستا وسایل نقلیه متخلف، توسط پلیس اعمال قانون می گردند .

از شهروندان قانونمدار و سلامت محور سبزواری تقاضا می شود با احترام به قانون و ماندن در منازل به شکست این ویروس منحوس کمک نموده و کادر شریف درمانی رادر مبارزه با این بیماری یاری نمایند .

🚔معاونت اجتماعی پلیس سبزوار🚔

┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
#اطلاع_رسانی

با توجه به مصوبه ستاد ملی مبارزه با ویروس کرونا درخصوص حضور در منزل و تعطیلی پارک ها وبوستان های سطح شهر، ضمن قدردانی از همکاری و صبوری مردم عزیز و فهیم سبزوار خواهشمند است از حضور در پارک ها و بوستان ها جدأ خودداری فرمایید تا انشاءالله هر چه زودتر شاهد شکست زنجیره ابتلا به این ویروس باشیم.

شایان ذکر است کلیه سطوح چمن در روز سیزدهم فروردین توسط باغبانان سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری سبزوار تحت عملیات آبیاری بوده و سایر سطوح و پیاده روها نیز با مواد شوینده و وایتکس ضد عفونی می گردد.

مدیریت ارتباطات شهرداری سبزوار
┄┄┄┄❄️❄️┄┄┄┄

💫 سامانه روستای اردیز
💠 @roostayeardiz
👫گپ اردیز "گروه بزرگ خانواده اردیز"
👨‍👩‍👧‍👦 @gapardiz
📜ایدی لیست
📝 idli.st/ardiz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from .... (rahmanzamani)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حكايتي_ازحاكميت_كريم_خان

آورده اند که :
روزی به کریم خان زند گفتند، یک فردی یک هفته است میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند .

کریم خان آن شخص را به حضور طلبید، ولی آن شخص بشدت گریه میکرد و نمی توانست حرف بزند. کریم خان گفت : وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من
بعد از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و شرف حضور یافت. گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم .

شاه دستور داد سریع چشم های این فرد را کور کنید تا برود دوباره شفایش را بگیرد
اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید

وکیل الرعایا گفت : پدر من یک خر دزد بود من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم

پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد ؟
اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی می کشند
@Roostayeardiz
بشر اولین بار از کجا فهمیده یه ذره ماست بریزه تو شیر گرم شده بعد بذاره یه گوش همه شیر تبدیل به ماست میشه ، بعد اون ماست اولیه رو از کجا آورده؟

جالب بدونید که ماست اولین بار در ایران تولید شده و بعد به بلغارستان رفته است ! حالا میپرسید چگونه؟ همانطور که میدانید برای درست کردن ماست باید به شیر نسبتا" گرم مایه ماست را بزنیم ، ولی اگر برای اولین بار بخواهیم چنین کاری را بکنیم مطمئنا" مایه ماستی وجود نداشته و حتما از چیز دیگری استفاده شده است، در ایران در کردستان و نزدیک «خانه» گیاهی در اطراف یک آب معدنی می‌روید که فارسی آن علف ماست بوده و اهالی محل به آن یوغورت اوتی می‌گویند ! شیره این گیاه، شیر را منعقد کرده و تبدیل به ماست می‌کند و ماستی که با این گیاه تهیه شود به مراتب مفیدتر خوشبوتر و خوشمزه تر خواهد بود.
@Roostayeardiz
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز انگشت خود را قطع کرد!

وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌ تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.

روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آنجا آنقدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت.

در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟»

وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»

(برگرفته از امثال و حکم)
@Roostayeardiz
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت و در حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم و نمي توانم بيايم.*

*قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت و گفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد و مهمانش را هم بياورد.*

*بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند، او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين، هر چه مي خورم تو هم بخور، تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن، و اگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.*

*مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.*

*وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پر از مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست، ولي مهمان رفت و در بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند و هر كس مي آمد در كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند، بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد و مهمان به دم در.*
*غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند، بعد از غذا ميوه آوردند، ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان مهمان بهلول چاقوي دسته طلايي از جيب خود در آورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.*

*مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود و دسته اي از طلا داشت.*

*مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا را ديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.*

*برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد و گفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.*

*قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟*

*برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.*

*پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند و گفتند چاقو متعلق به پدر آنهاست كه سالها پيش گم شده است.*

*قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد، يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند و چاقو را به برادر بزرگ برگردانند.*
*بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم، اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.*

*برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما از بين برود.*

*قاضي رو به بهلول كرد و گفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزاد كنم ؟*

*بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول مي دهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.*

*قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود و شب را با بهلول بماند و فردا صبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.*

*برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت و به خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد، به محض اينكه به خانه شان رسيدند، بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است و احتياج به غذا دارد.*

*مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است، گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.*

*بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود و در حال نشخوار علفها بود.*

*بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرد از شدت درد در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن، هر جا كه من نشستم تو هم بنشين، اگر از تو چيزي نخواستند، دست به جييبت نبر، چرا گوش نكردي هم خودت را به درد سر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش را نتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.*

*بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد و گفت: اي خر، گوش كن، فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست؟ بگو نه، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش بر گردانم، ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.*

*اگر اين چاقو مال