🔴🔴🔴آرامش دوستدار و اصطلاحِ دینخویی او
#احمد_زیدآبادی:
آرامش دوستدار در سن 90 سالگی درگذشت.
برخی رسانهها از او به عنوان "فیلسوف بزرگ" و "متفکر و پژوهشگر سترگ" یاد کردهاند.
در میان معدود آثار دوستدار کتابِ کم حجمِ "درخششهای تیره" بیشتر معروف است اما گمان نمیکنم افراد زیادی آن را تا پایان خوانده باشند و یا اساساً خوانده باشند، چرا که از متنی روان و سلیس و منظم و منقح بیبهره است.
به نظرم جعل اصطلاح "دینخو" مهمترین ابداع مرحوم دوستدار بود. او از یک طرف، جامعۀ ایرانی را در تمامِ دوران حیات تاریخیاش "دینخو" میدانست و از طرف دیگر دینخویی را منافی تولید فکر و اندیشه برمیشمرد. بر این اساس، او در تاریخ ایران فقط آن تعداد انگشت شمار از چهرههای برجستهای را که به زعم خودش "دینخو" نبودهاند، اهل فکر میدانست و بقیه را از خوارزمی و بیرونی و فارابی و بوعلی گرفته تا سنایی و عطار و سهروردی و مولوی و صدها شخصیت بزرگ دیگر را فاقد فکر و اندیشه و ناتوان در تولید آن قلمداد میکرد!
هنگامی که دکتر محمد جواد طباطبایی بحثِ خود را در مورد "امتناع اندیشه در ایران" مطرح کرد، آرامش دوستدار آن را برگرفته از نظرات خود دانست و ظاهراً غوغایی هم برانگیخت. در این میان، برخی هم ادعای او را باور کردند به طوری که هر گاه در محفلی اشارهای به آراء دکتر طباطبایی میشد، ناگهان فردی وسط بحث میپرید و میگفت؛ نظر طباطبایی ظاهراً تکرار نظر آرامش دوستدار است!
در واقع هیچ شباهتی بین بحثِ "امتناع اندیشۀ" طباطبایی با موضوع "دینخویی" دوستدار وجود ندارد و این را دکتر طباطبایی با قلم تیز خود عیان کرده است.
در مورد دینخویی مورد ادعای دوستدار و تعارض آن با اندیشهورزی میتوان به وقتش به تفصیل صحبت کرد؛اما حتی نگاهی سرسری به کتاب او در این مورد، نشان میدهد که دوستدار از اساس درک روشنی از پیچیدگی مقولاتی مانند عقل، اندیشه و دین و فرهنگ و ربط آنها به هم نداشته و این مفاهیم را در نازلترین سطح خود به کار گرفته و از همین رو هیچ اندیشۀ قابل اعتنایی هم تولید نکرده است.
به هر حال آن مرحوم هر چه بود، فیلسوف نبود. فیلسوف به عمق مفاهیم میرود و آنها را واکاوی و نقد میکند. کار دوستدار اما عمقی نداشت و به همین دلیل هم جدی گرفته نشد. اگر امروز با فوت آن مرحوم، برخی افراد و رسانهها او را "فیلسوف بزرگ" و "متفکر سترگ" مینامند، بیش از آنکه از سرِ معرفتشناسی باشد، سویۀ سیاسی دارد. همان داستان حب علی و بغض معاویه!
#آرامش_دوستدار
#جواد_طباطبایی
#فلسفه
#درخشش_های_تیره
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
آرامش دوستدار در سن 90 سالگی درگذشت.
برخی رسانهها از او به عنوان "فیلسوف بزرگ" و "متفکر و پژوهشگر سترگ" یاد کردهاند.
در میان معدود آثار دوستدار کتابِ کم حجمِ "درخششهای تیره" بیشتر معروف است اما گمان نمیکنم افراد زیادی آن را تا پایان خوانده باشند و یا اساساً خوانده باشند، چرا که از متنی روان و سلیس و منظم و منقح بیبهره است.
به نظرم جعل اصطلاح "دینخو" مهمترین ابداع مرحوم دوستدار بود. او از یک طرف، جامعۀ ایرانی را در تمامِ دوران حیات تاریخیاش "دینخو" میدانست و از طرف دیگر دینخویی را منافی تولید فکر و اندیشه برمیشمرد. بر این اساس، او در تاریخ ایران فقط آن تعداد انگشت شمار از چهرههای برجستهای را که به زعم خودش "دینخو" نبودهاند، اهل فکر میدانست و بقیه را از خوارزمی و بیرونی و فارابی و بوعلی گرفته تا سنایی و عطار و سهروردی و مولوی و صدها شخصیت بزرگ دیگر را فاقد فکر و اندیشه و ناتوان در تولید آن قلمداد میکرد!
هنگامی که دکتر محمد جواد طباطبایی بحثِ خود را در مورد "امتناع اندیشه در ایران" مطرح کرد، آرامش دوستدار آن را برگرفته از نظرات خود دانست و ظاهراً غوغایی هم برانگیخت. در این میان، برخی هم ادعای او را باور کردند به طوری که هر گاه در محفلی اشارهای به آراء دکتر طباطبایی میشد، ناگهان فردی وسط بحث میپرید و میگفت؛ نظر طباطبایی ظاهراً تکرار نظر آرامش دوستدار است!
در واقع هیچ شباهتی بین بحثِ "امتناع اندیشۀ" طباطبایی با موضوع "دینخویی" دوستدار وجود ندارد و این را دکتر طباطبایی با قلم تیز خود عیان کرده است.
در مورد دینخویی مورد ادعای دوستدار و تعارض آن با اندیشهورزی میتوان به وقتش به تفصیل صحبت کرد؛اما حتی نگاهی سرسری به کتاب او در این مورد، نشان میدهد که دوستدار از اساس درک روشنی از پیچیدگی مقولاتی مانند عقل، اندیشه و دین و فرهنگ و ربط آنها به هم نداشته و این مفاهیم را در نازلترین سطح خود به کار گرفته و از همین رو هیچ اندیشۀ قابل اعتنایی هم تولید نکرده است.
به هر حال آن مرحوم هر چه بود، فیلسوف نبود. فیلسوف به عمق مفاهیم میرود و آنها را واکاوی و نقد میکند. کار دوستدار اما عمقی نداشت و به همین دلیل هم جدی گرفته نشد. اگر امروز با فوت آن مرحوم، برخی افراد و رسانهها او را "فیلسوف بزرگ" و "متفکر سترگ" مینامند، بیش از آنکه از سرِ معرفتشناسی باشد، سویۀ سیاسی دارد. همان داستان حب علی و بغض معاویه!
#آرامش_دوستدار
#جواد_طباطبایی
#فلسفه
#درخشش_های_تیره
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴نوع ادبیاتِ مرحوم اردشیر زاهدی!
#احمد_زیدآبادی:
در صفحۀ 232 جلد دوم خاطراتم با عنوان "بهار زندگی در زمستان تهران" خاطرهای از یکی از دیپلماتهای زمان شاه در مورد "نوع ادبیات" اردشیر زاهدی به صورت بسیار سربسته نقل کردهام.
اکنون که زاهدی رخت از جهان بربسته است، شاید بد نباشد، اصل ماجرا را توضیح دهم.
اواخر دهۀ شصت که پای صنعت فکس به ایران باز شده بود، الف-ه طی مصاحبهای گفته بود، ما میخواهیم در ایران "انقلاب فکس" راه بیاندازیم. ظاهراً منظورش این بود که از طریق فکس بیانیههایی را علیه جمهوری اسلامی از خارج به داخل بفرستند تا مردم علیه حکومت بشورند.
یک روز در حضور زندهیاد دکتر جواد شیخالاسلامی در محل دفتر مجلۀ اطلاعات سیاسی - اقتصادی من این موضوع را مطرح کردم. یکی از دیپلماتهای قدیمی که در جمع حاضر بود با شنیدن نام الف-ه چهره در هم کشید و گفت؛ آن فلان فلان شده چه کارش به این کارها؟
پرسیدم چرا فلان فلان شده؟ در پاسخ گفت؛ الف-ه از زیر دستان اردشیر زاهدی بود و اردشیر هم البته بسیار "بد دهن"!
گویا روزی الف-ه با جمعی از صاحبمنصبانِ وقت، جلسهای داشته است که زنگ تلفن به صدا در میآید. یکی از حاضران گوشی را بر میدارد. آن طرف خط خود را اردشیر زاهدی معرفی میکند و میگوید به آن مرتیکۀ فلان فلان شده [عباراتی بینهایت زشت] بگویید اردشیر کارش دارد. مرد بینوا میپرسد این فلان فلان شدهای که میفرمایید اسمش چیست تا صدایش بزنم. زاهدی میگوید نیازی به بردن اسمش نیست. فقط برو بگو زاهدی میگوید آن [....] بیاید گوشی را بردارد. آن مرد هم وسط جمعیت با صدای بلند میگوید؛ اردشیر زاهدی پشت خط است و اصرار دارد به آن [....] بگویید بیاید گوشی را بردارد. در این لحظه الف-ه از جا برمیخیزد و از شرم دستی به سمت گره کراواتش میبرد و خطاب به جمع میگوید: ببخشید آقایان، جناب زاهدی با بنده کار دارند!
العهده علی الراوی!
#اردشیر_زاهدی
#اطلاعات_سیاسی_اقتصادی
#انقلاب_فکس
#جواد_شیخ_الاسلامی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
در صفحۀ 232 جلد دوم خاطراتم با عنوان "بهار زندگی در زمستان تهران" خاطرهای از یکی از دیپلماتهای زمان شاه در مورد "نوع ادبیات" اردشیر زاهدی به صورت بسیار سربسته نقل کردهام.
اکنون که زاهدی رخت از جهان بربسته است، شاید بد نباشد، اصل ماجرا را توضیح دهم.
اواخر دهۀ شصت که پای صنعت فکس به ایران باز شده بود، الف-ه طی مصاحبهای گفته بود، ما میخواهیم در ایران "انقلاب فکس" راه بیاندازیم. ظاهراً منظورش این بود که از طریق فکس بیانیههایی را علیه جمهوری اسلامی از خارج به داخل بفرستند تا مردم علیه حکومت بشورند.
یک روز در حضور زندهیاد دکتر جواد شیخالاسلامی در محل دفتر مجلۀ اطلاعات سیاسی - اقتصادی من این موضوع را مطرح کردم. یکی از دیپلماتهای قدیمی که در جمع حاضر بود با شنیدن نام الف-ه چهره در هم کشید و گفت؛ آن فلان فلان شده چه کارش به این کارها؟
پرسیدم چرا فلان فلان شده؟ در پاسخ گفت؛ الف-ه از زیر دستان اردشیر زاهدی بود و اردشیر هم البته بسیار "بد دهن"!
گویا روزی الف-ه با جمعی از صاحبمنصبانِ وقت، جلسهای داشته است که زنگ تلفن به صدا در میآید. یکی از حاضران گوشی را بر میدارد. آن طرف خط خود را اردشیر زاهدی معرفی میکند و میگوید به آن مرتیکۀ فلان فلان شده [عباراتی بینهایت زشت] بگویید اردشیر کارش دارد. مرد بینوا میپرسد این فلان فلان شدهای که میفرمایید اسمش چیست تا صدایش بزنم. زاهدی میگوید نیازی به بردن اسمش نیست. فقط برو بگو زاهدی میگوید آن [....] بیاید گوشی را بردارد. آن مرد هم وسط جمعیت با صدای بلند میگوید؛ اردشیر زاهدی پشت خط است و اصرار دارد به آن [....] بگویید بیاید گوشی را بردارد. در این لحظه الف-ه از جا برمیخیزد و از شرم دستی به سمت گره کراواتش میبرد و خطاب به جمع میگوید: ببخشید آقایان، جناب زاهدی با بنده کار دارند!
العهده علی الراوی!
#اردشیر_زاهدی
#اطلاعات_سیاسی_اقتصادی
#انقلاب_فکس
#جواد_شیخ_الاسلامی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
📝📝فاجعه پیش از این رخ داده است! (1)
✍ #احمد_زیدآبادی
♈️محرومیت دکتر محمد فاضلی از ادامۀ تدریس در دانشگاه و مواردی مشابه آن، بار دیگر واکنش نیروهای سیاسی و اهل اندیشه را به وضعیت دانشگاههای کشور برانگیخته است.
واکنشها سطوح متفاوتی دارند. برخی مسئله را به خواست "حاکمیت یکدست" برای پاکسازی محیطهای علمی از صاحبنظران منتقد نسبت میدهند و برخی دیگر نیز آن را سوژۀ منازعات سیاسی روزمرۀ جناحی قرار دادهاند.
♈️این ماجرا اما در دو سطحِ ژرفتر نیز قابل بررسی است. نخست چگونگی ظهور و تطور نهادی به نام دانشگاه در ایران و میزان توانایی آن در تولید علم و دانش و آگاهی و دوم، سرنوشتی که دانشگاه در چهار دهۀ اخیر بر اثر نوعی نگاه ابزارگونۀ سیاسی و ایدئولوژیک به آن پیدا کرده است.
♈️واقعیت این است که در دنیای جدید دانشگاه به معنای کلاسیک آن در اروپا زاده شده و همانطور که دکتر جواد طباطبایی هم تأکید میکند، از درون مدارس علوم دینی سربرآورده است. از این رو، دانشگاه در اروپا پدیدهای خلقالساعه و منقطع از تاریخ فکر و اندیشه در مهد خود نبوده و به عنوان نهادی با سوابق کهن، رشد و تکامل یافته و با نیازهای فکری و عملی جامعۀ خود در تعامل بوده است.
♈️این در حالی است که دانشگاه در کشور ما مانند دیگر نهادهای مدرن، امری وارداتی است. بدبختانه مدارس علوم دینی در ایران دورۀ قاجار و پیش از آن که عمدتاً به آموزش فقه و کلام مشغول بودند، از یک طرف، سترونتر از آن بودند که به صورتی خودجوش به دانشگاههایی برای رفع نیازهای علمی جامعه تبدیل شوند و از طرف دیگر، حتی بنیۀ لازم را برای تغییر پارادایم ذهنی مسلط بر خود و ورود به مباحث دنیای نو و آشنایی با صورتهای جدید علم نداشتند.
♈️این بود که دانشگاه به عنوان رقیب مدارس دینی در ایران ظهور کرد، اما چون خودش نیز پیشینه و اندوختهای بومی نداشت، به ناچار به اقتباس و ترجمه از منابع علوم نوین رو آورد. اقتباس در علوم دقیقه بنا به سرشت اثباتی این علوم، جای مناقشۀ چندانی ندارد، اما اقتباس در علوم اجتماعی به تدوین نظامی از مفاهیم روشن و تعریف شده نیاز داشت که نه ضرورت آن دریافت شد و نه شاید بضاعتش موجود بود. این شد که علوم اجتماعی یا انسانی در دانشگاههای ایران چار پریشانی مفهومی و ناتوان در تولید نظاممند دانش شد به طوری که قریحه و خلاقیت فکری دانشجو را به کار اندازد و یا حتی ذهن او را نسبت به ماهیت این علوم و دستهبندیها و نظریههای مربط به آنها منظم و دقیق بار آورد.
♈️ با این همه، تلاشها و ابتکارهای فردی از سوی برخی استعدادهای درخشان دانشگاهی برای تدوین و تألیف آثار علمی و یا ترجمۀ دقیقتری از نظریههای مطرح در متون کلاسیکِ مغرب زمین به کار افتاد و به تدریج در حال انباشت این سرمایه بود که با وقوع انقلاب روندش مختل شد و دانشگاهها به صورت میدان کارزار حامیانِ انواع ایدئولوژیهای سطحی سیاسی در آمد و سپس به مدت چهار سال تعطیل شد.
♈️تا پیش از انقلاب، دانشگاه با آنکه رقیب مدارس دینی محسوب میشد اما عملاً کاری به کار آن نداشت و هر کدام از این دو به راه خود میرفتند.
پس از پیروزی انقلاب اما ماجرا وارونه شد. در سایۀ ایدوئولوژی حاکم بر انقلاب، مدارس علوم دینی خود را صاحب علومی راهگشا و کارآمد و برخوردار از دستورالعملِ لازم برای تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسانها از گهواره تا گور شمردند و در مقابل، دانشگاهها را به انقطاع از سنت دینی و تولید علوم نامفید و مضر متهم کردند. براین مبنا ستادی برای پاکسازی دانشگاهها و تدوین کتب درسی جدید با تکیه بر نگرش دینی در علوم انسانی شکل گرفت و داعیۀ انقلاب فرهنگی در کشور مطرح شد.
♈️به رغم این، تقابل مستقیم و علنی مدارس دینی و دانشگاهها گرچه در بین تندروترین نیروهای مذهبی حامیانی داشت اما چندان مورد پسند برخی بنیانگذاران نظام قرار نگرفت چرا که خطر اتهام ارتجاعِ علمستیزانه و مخالفت با دستاوردهای تمدن جدید بشری را به دنبال میداشت. از این رو، بحث وحدت حوزه و دانشگاه به میان آمد که منظور دقیق آن هرگز روشن نشد.
#محمد_فاضلی
#حوزه_علمیه
#جواد_طباطبایی
#دانشگاه_تهران
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍ #احمد_زیدآبادی
♈️محرومیت دکتر محمد فاضلی از ادامۀ تدریس در دانشگاه و مواردی مشابه آن، بار دیگر واکنش نیروهای سیاسی و اهل اندیشه را به وضعیت دانشگاههای کشور برانگیخته است.
واکنشها سطوح متفاوتی دارند. برخی مسئله را به خواست "حاکمیت یکدست" برای پاکسازی محیطهای علمی از صاحبنظران منتقد نسبت میدهند و برخی دیگر نیز آن را سوژۀ منازعات سیاسی روزمرۀ جناحی قرار دادهاند.
♈️این ماجرا اما در دو سطحِ ژرفتر نیز قابل بررسی است. نخست چگونگی ظهور و تطور نهادی به نام دانشگاه در ایران و میزان توانایی آن در تولید علم و دانش و آگاهی و دوم، سرنوشتی که دانشگاه در چهار دهۀ اخیر بر اثر نوعی نگاه ابزارگونۀ سیاسی و ایدئولوژیک به آن پیدا کرده است.
♈️واقعیت این است که در دنیای جدید دانشگاه به معنای کلاسیک آن در اروپا زاده شده و همانطور که دکتر جواد طباطبایی هم تأکید میکند، از درون مدارس علوم دینی سربرآورده است. از این رو، دانشگاه در اروپا پدیدهای خلقالساعه و منقطع از تاریخ فکر و اندیشه در مهد خود نبوده و به عنوان نهادی با سوابق کهن، رشد و تکامل یافته و با نیازهای فکری و عملی جامعۀ خود در تعامل بوده است.
♈️این در حالی است که دانشگاه در کشور ما مانند دیگر نهادهای مدرن، امری وارداتی است. بدبختانه مدارس علوم دینی در ایران دورۀ قاجار و پیش از آن که عمدتاً به آموزش فقه و کلام مشغول بودند، از یک طرف، سترونتر از آن بودند که به صورتی خودجوش به دانشگاههایی برای رفع نیازهای علمی جامعه تبدیل شوند و از طرف دیگر، حتی بنیۀ لازم را برای تغییر پارادایم ذهنی مسلط بر خود و ورود به مباحث دنیای نو و آشنایی با صورتهای جدید علم نداشتند.
♈️این بود که دانشگاه به عنوان رقیب مدارس دینی در ایران ظهور کرد، اما چون خودش نیز پیشینه و اندوختهای بومی نداشت، به ناچار به اقتباس و ترجمه از منابع علوم نوین رو آورد. اقتباس در علوم دقیقه بنا به سرشت اثباتی این علوم، جای مناقشۀ چندانی ندارد، اما اقتباس در علوم اجتماعی به تدوین نظامی از مفاهیم روشن و تعریف شده نیاز داشت که نه ضرورت آن دریافت شد و نه شاید بضاعتش موجود بود. این شد که علوم اجتماعی یا انسانی در دانشگاههای ایران چار پریشانی مفهومی و ناتوان در تولید نظاممند دانش شد به طوری که قریحه و خلاقیت فکری دانشجو را به کار اندازد و یا حتی ذهن او را نسبت به ماهیت این علوم و دستهبندیها و نظریههای مربط به آنها منظم و دقیق بار آورد.
♈️ با این همه، تلاشها و ابتکارهای فردی از سوی برخی استعدادهای درخشان دانشگاهی برای تدوین و تألیف آثار علمی و یا ترجمۀ دقیقتری از نظریههای مطرح در متون کلاسیکِ مغرب زمین به کار افتاد و به تدریج در حال انباشت این سرمایه بود که با وقوع انقلاب روندش مختل شد و دانشگاهها به صورت میدان کارزار حامیانِ انواع ایدئولوژیهای سطحی سیاسی در آمد و سپس به مدت چهار سال تعطیل شد.
♈️تا پیش از انقلاب، دانشگاه با آنکه رقیب مدارس دینی محسوب میشد اما عملاً کاری به کار آن نداشت و هر کدام از این دو به راه خود میرفتند.
پس از پیروزی انقلاب اما ماجرا وارونه شد. در سایۀ ایدوئولوژی حاکم بر انقلاب، مدارس علوم دینی خود را صاحب علومی راهگشا و کارآمد و برخوردار از دستورالعملِ لازم برای تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسانها از گهواره تا گور شمردند و در مقابل، دانشگاهها را به انقطاع از سنت دینی و تولید علوم نامفید و مضر متهم کردند. براین مبنا ستادی برای پاکسازی دانشگاهها و تدوین کتب درسی جدید با تکیه بر نگرش دینی در علوم انسانی شکل گرفت و داعیۀ انقلاب فرهنگی در کشور مطرح شد.
♈️به رغم این، تقابل مستقیم و علنی مدارس دینی و دانشگاهها گرچه در بین تندروترین نیروهای مذهبی حامیانی داشت اما چندان مورد پسند برخی بنیانگذاران نظام قرار نگرفت چرا که خطر اتهام ارتجاعِ علمستیزانه و مخالفت با دستاوردهای تمدن جدید بشری را به دنبال میداشت. از این رو، بحث وحدت حوزه و دانشگاه به میان آمد که منظور دقیق آن هرگز روشن نشد.
#محمد_فاضلی
#حوزه_علمیه
#جواد_طباطبایی
#دانشگاه_تهران
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
📝📝فاجعه پیش از این رخ داده است! (2)
✍ #احمد_زیدآبادی
♈️با بازگشایی دانشگاهها در سال 62 با آنکه برخی استادان اصطلاحاً "پاکسازی" شده بودند، اما هنوز اوضاع چندان بد نبود. کادر علمی دانشگاهها در آن زمان همچنان بسیاری از استادان برجسته را شامل میشد. نگاهی به فهرست اعضای هیئت علمی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در هر دو رشتۀ مذکور خود در این زمینه به اندازۀ کافی گویاست.
♈️ برجستهترین استادان رشتههای مختلف حقوق همچنان به تربیت دانشجو مشغول بودند و در رشتۀ علوم سیاسی نیز اساتیدی مانند دکتر جواد شیخالاسلامی، دکتر هوشنگ مقتدر، دکتر عباس میلانی، دکتر حسین بشیریه، دکتر محمد رضوی، دکتر جواد طباطبایی، دکتر احمد ساعی، دکتر رضا رئیس طوسی، دکتر قاسم افتخاری، دکتر ابوالفضل قاضی و امثال آنان فضای گرمی از درس و بحث به پا میداشتند هرچند که گاه به گاه برخی از آنان با مزاحمتهایی از داخل و خارج دانشگاه هم روبرو میشدند.
♈️حضور این اساتید در دانشگاه اما گویی حکم "اضطرار" داشت زیرا برای جایگزینی آنها دانشگاه تربیت مدرس تأسیس شد تا جوانان اصطلاحاً مکتبی را برای تدریس در دانشگاهها آماده کند. گرچه برخی از فارغالتحصیلان دانشگاه تربیت مدرس نیز در سلک اساتید پیشین درآمدند اما به تدریج سیاستِ نوعی حوزهسازی سیاسی در دانشگاه شکل گرفت که سبب اخراج و متواری شدن بسیاری از استادان برجسته در دانشگاه شد.
♈️این سیاست در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد منجر به گشودنِ بی حساب و کتابِ درِ دانشگاهها و هیئتهای علمی به روی افرادی با انگیزههای زشت سیاسی و ایدوئولوژیک بدون برخورداری از حداقل شرایط استادی و بضاعت علمی از سوی آنان شد و چنان ضربتی بر حیثیت و بنیۀ دانشگاهها وارد کرد که به این سادگی قابل جبران نیست.
♈️در شرایط کنونی علاوه بر تغییر ترکیب هیئتهای علمی دانشگاهها، بحث اسلامی کردن علوم انسانی هم بر وخامت ماجرا افزوده و چنان بساطی از طرح بحثهای بیپایه و مایه و سطحی و بیارزشی در دانشگاهها به راه افتاده است که هر فرد آشنای به اخلاق و روش آکادمیک، لحظهای تحمل شنیدن آنها را ندارد و فرار را بر قرار در چنین دانشگاهی ترجیح میدهد.
♈️بر این اساس، محروم کردن دکتر فاضلی از ادامۀ تدریس، چندان فاجعهای به شمار نمیرود چرا که فاجعه پیش از این در ابعاد مختلف و در ژرفترین وجه خود در دانشگاههای کشور رخ داده است!
#جواد_شیخ_الاسلام
#رضا_رئیس_طوسی
#حسین_بشیریه
#عباس_میلانی
#محمد_رضوی
#احمد_ساعی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍ #احمد_زیدآبادی
♈️با بازگشایی دانشگاهها در سال 62 با آنکه برخی استادان اصطلاحاً "پاکسازی" شده بودند، اما هنوز اوضاع چندان بد نبود. کادر علمی دانشگاهها در آن زمان همچنان بسیاری از استادان برجسته را شامل میشد. نگاهی به فهرست اعضای هیئت علمی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در هر دو رشتۀ مذکور خود در این زمینه به اندازۀ کافی گویاست.
♈️ برجستهترین استادان رشتههای مختلف حقوق همچنان به تربیت دانشجو مشغول بودند و در رشتۀ علوم سیاسی نیز اساتیدی مانند دکتر جواد شیخالاسلامی، دکتر هوشنگ مقتدر، دکتر عباس میلانی، دکتر حسین بشیریه، دکتر محمد رضوی، دکتر جواد طباطبایی، دکتر احمد ساعی، دکتر رضا رئیس طوسی، دکتر قاسم افتخاری، دکتر ابوالفضل قاضی و امثال آنان فضای گرمی از درس و بحث به پا میداشتند هرچند که گاه به گاه برخی از آنان با مزاحمتهایی از داخل و خارج دانشگاه هم روبرو میشدند.
♈️حضور این اساتید در دانشگاه اما گویی حکم "اضطرار" داشت زیرا برای جایگزینی آنها دانشگاه تربیت مدرس تأسیس شد تا جوانان اصطلاحاً مکتبی را برای تدریس در دانشگاهها آماده کند. گرچه برخی از فارغالتحصیلان دانشگاه تربیت مدرس نیز در سلک اساتید پیشین درآمدند اما به تدریج سیاستِ نوعی حوزهسازی سیاسی در دانشگاه شکل گرفت که سبب اخراج و متواری شدن بسیاری از استادان برجسته در دانشگاه شد.
♈️این سیاست در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد منجر به گشودنِ بی حساب و کتابِ درِ دانشگاهها و هیئتهای علمی به روی افرادی با انگیزههای زشت سیاسی و ایدوئولوژیک بدون برخورداری از حداقل شرایط استادی و بضاعت علمی از سوی آنان شد و چنان ضربتی بر حیثیت و بنیۀ دانشگاهها وارد کرد که به این سادگی قابل جبران نیست.
♈️در شرایط کنونی علاوه بر تغییر ترکیب هیئتهای علمی دانشگاهها، بحث اسلامی کردن علوم انسانی هم بر وخامت ماجرا افزوده و چنان بساطی از طرح بحثهای بیپایه و مایه و سطحی و بیارزشی در دانشگاهها به راه افتاده است که هر فرد آشنای به اخلاق و روش آکادمیک، لحظهای تحمل شنیدن آنها را ندارد و فرار را بر قرار در چنین دانشگاهی ترجیح میدهد.
♈️بر این اساس، محروم کردن دکتر فاضلی از ادامۀ تدریس، چندان فاجعهای به شمار نمیرود چرا که فاجعه پیش از این در ابعاد مختلف و در ژرفترین وجه خود در دانشگاههای کشور رخ داده است!
#جواد_شیخ_الاسلام
#رضا_رئیس_طوسی
#حسین_بشیریه
#عباس_میلانی
#محمد_رضوی
#احمد_ساعی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
"صدای ملّت"
دریغا از انروز که شیری بیوفتد به خاک ،،، شغالی بر میدان کند گرد و خاک،،، خدایا نیاید انروز که بیشه خالی از شیر شود که سلطانی جنگل نصیب شغالی پیر شود اعتدالی ها بدلی نمونه اند @sedayeslahat
✅از کجا به کجا رسیدیم
🔷حمید رضا شکوهی:روسیه در دوران #تحریم به رقیب #نفت #ایران تبدیل شده اما #جواد_اوجی به جشن روز ملی روسیه رفته! شعار نه شرقی نه غربی به قرارداد راهبردی با #چین و روسیه تبدیل شد و شان#وزیر_نفت مملکت هم شد، رفتن به مهمانی روسها! از کجا به کجا رسیدیم!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔷حمید رضا شکوهی:روسیه در دوران #تحریم به رقیب #نفت #ایران تبدیل شده اما #جواد_اوجی به جشن روز ملی روسیه رفته! شعار نه شرقی نه غربی به قرارداد راهبردی با #چین و روسیه تبدیل شد و شان#وزیر_نفت مملکت هم شد، رفتن به مهمانی روسها! از کجا به کجا رسیدیم!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴این توصیفات و توصیهها به چه منظوری است؟
#احمد_زیدآبادی:
محمد جواد لاریجانی در واکنش به رفتار رافائل گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواستار ایجاد محدودیت برای سفر وی به ایران و بررسی تعلیق عضویت جمهوری اسلامی در ان.پی.تی شده است.
آقای لاریجانی چند روز پیش نیز جریان اصلاحات در ایران را "کژراهه" و اصلاحطلبانی در سطح مهندس میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی را "دچار نفاق قهری" دانسته و وضعیت جاری در کشور را "یک نظام مدنی سیاسی کاملاً جدید" با "مبنای مشروعیتِ ناشی از ولایت" و "از لحاظ مدلِ کاری یکی از روشهای بسیار مدرن یعنی دمکراسی عملیاتی" نامیده بود.
اینکه آقای لاریجانی چه توصیفی از شرایط کشور و چه توصیههایی برای برخورد با رافائل گروسی داشته باشد، به خودی خود مسئلهای نیست و بخشی از حق هر یک از اتباع عادی کشور برای اظهار علنی دیدگاههای خود محسوب میشود.
آنچه اما در این میان برای من جای پرسش دارد، عدم سنخیت این نوع توصیههای بحرانزا و توصیفات خارج از عرفِ آقای لاریجانی با نوع تحصیلات و سطح شناخت او از مناسبات جهانی و فلسفۀ سیاسی است.
به عبارت روشنتر، اگر فردی معمولی و ناآشنا با مباحث فوق، چنین نظرات و پیشنهادهایی را مطرح میکرد، جای تعجب نبود، اما بیان آنها از زبان محمد جواد لاریجانی که دکترای خود را از دانشگاه برکلی آمریکا گرفته و سالیان دراز در پستهای مختلف بخصوص در معاونت وزارت خارجه، تجربه اندوخته است، برای من از هر جهت سؤال برانگیز است!
صادقانه بگویم که باور قلبی آقای لاریجانی به این توصیفات و توصیهها به آسانی قابل پذیرش نیست و کاملاً بعید میدانم که وی از پیامدهای بسیار مخرب توصیهها و توصیفاتش برای کشور بیاطلاع باشد.
قاعدتاً فردی با نوعِ تحصیلات و گذشته و مزاج وی، در این شرایط خطرناک باید در جهت کاهش تنشهای داخلی و خارجی کشور بکوشد اما گویی او علاقۀ وافری به پاشیدن بنزین بر آتش دارد.
علل و دلایل این کار چیست؟ من واقعاً نمیدانم!
#جواد_لاریجانی
#رافائل_گروسی
#ان_پی_تی
#میر_حسین_موسوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
محمد جواد لاریجانی در واکنش به رفتار رافائل گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواستار ایجاد محدودیت برای سفر وی به ایران و بررسی تعلیق عضویت جمهوری اسلامی در ان.پی.تی شده است.
آقای لاریجانی چند روز پیش نیز جریان اصلاحات در ایران را "کژراهه" و اصلاحطلبانی در سطح مهندس میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی را "دچار نفاق قهری" دانسته و وضعیت جاری در کشور را "یک نظام مدنی سیاسی کاملاً جدید" با "مبنای مشروعیتِ ناشی از ولایت" و "از لحاظ مدلِ کاری یکی از روشهای بسیار مدرن یعنی دمکراسی عملیاتی" نامیده بود.
اینکه آقای لاریجانی چه توصیفی از شرایط کشور و چه توصیههایی برای برخورد با رافائل گروسی داشته باشد، به خودی خود مسئلهای نیست و بخشی از حق هر یک از اتباع عادی کشور برای اظهار علنی دیدگاههای خود محسوب میشود.
آنچه اما در این میان برای من جای پرسش دارد، عدم سنخیت این نوع توصیههای بحرانزا و توصیفات خارج از عرفِ آقای لاریجانی با نوع تحصیلات و سطح شناخت او از مناسبات جهانی و فلسفۀ سیاسی است.
به عبارت روشنتر، اگر فردی معمولی و ناآشنا با مباحث فوق، چنین نظرات و پیشنهادهایی را مطرح میکرد، جای تعجب نبود، اما بیان آنها از زبان محمد جواد لاریجانی که دکترای خود را از دانشگاه برکلی آمریکا گرفته و سالیان دراز در پستهای مختلف بخصوص در معاونت وزارت خارجه، تجربه اندوخته است، برای من از هر جهت سؤال برانگیز است!
صادقانه بگویم که باور قلبی آقای لاریجانی به این توصیفات و توصیهها به آسانی قابل پذیرش نیست و کاملاً بعید میدانم که وی از پیامدهای بسیار مخرب توصیهها و توصیفاتش برای کشور بیاطلاع باشد.
قاعدتاً فردی با نوعِ تحصیلات و گذشته و مزاج وی، در این شرایط خطرناک باید در جهت کاهش تنشهای داخلی و خارجی کشور بکوشد اما گویی او علاقۀ وافری به پاشیدن بنزین بر آتش دارد.
علل و دلایل این کار چیست؟ من واقعاً نمیدانم!
#جواد_لاریجانی
#رافائل_گروسی
#ان_پی_تی
#میر_حسین_موسوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✅آقای جواد لاریجانی !اگر تو بگیر بودی چرا زمان خودت نگرفتی؟
🔷محمد مهاجری ،فعال رسانه نوشت: آقای #جواد_لاریجانی به عادت همیشگی به #برجام حمله کرده و گفته است باید خسارتهایی را که به کشورمان وارد شده از امریکایی ها بگیریم.
🔷خب بزرگوار، شما که "بگیر" بودید چرا در سالهایی که وزارت خارجه در اختیارتان بود حتی یک سنت از 1000میلیارد دلار خسارت جنگ صدام علیه ایران را نگرفتید؟!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔷محمد مهاجری ،فعال رسانه نوشت: آقای #جواد_لاریجانی به عادت همیشگی به #برجام حمله کرده و گفته است باید خسارتهایی را که به کشورمان وارد شده از امریکایی ها بگیریم.
🔷خب بزرگوار، شما که "بگیر" بودید چرا در سالهایی که وزارت خارجه در اختیارتان بود حتی یک سنت از 1000میلیارد دلار خسارت جنگ صدام علیه ایران را نگرفتید؟!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴راز این داستان چیست؟
#احمد_زیدآبادی:
جواد موگویی و شهرام گیلآبادی تجربههای شخصی خود را از نوع برخورد "لباس شخصیها" با شهروندانِ "مظنون به اعتراض" در خیابان به رشتۀ تحریر درآوردهاند.
منتقدان نظام سیاسی، پیش از این بارها در مورد این نوع برخوردهای زشت و زننده و غیرقانونی از سوی برخی ضابطان و افراد اصطلاحاً "لباس شخصی" نزد نهادهای مختلف شکایت بردهاند، اما کمترین اعتنایی به حرفهای آنها نشده است و در عوض خودشان به عناد و غرضورزی متهم شدهاند.
آقایان موگویی و گیلآبادی اما در شمار حامیان نظام سیاسیاند و به طور قطع، نه کمترین عنادی با حکومت دارند و نه میتوان آنها را به غرضورزی متهم کرد.
خب، پس چرا شکوائیۀ آنها شنیده نمیشود؟ چرا این رفتارها تکرار میشود؟ قطعاً مسئولان کشور نمیتوانند مدعی شوند که از این نوع برخوردها بیاطلاعند و یا شرح این برخوردها صرفاً ادعایی از سوی افراد معاند و مغرض است. حامیان خود آنها از این همه زشتی و پلشتی به تنگ آمدهاند و در این مورد افشاگری میکنند.
در تاریخ ایران هیچگاه رسم نبوده است که یک "فرد مذهبی" زبان به فحش زشت و ناسزای جنسی بگشاید. افراد مذهبی، فحش ناموسی را همیشه مصداق منکر و گناه میدانستهاند.اصلاً جامعه، افراد مذهبی را در درجۀ نخست از نوع بیان مؤدبانهشان تشخیص میداده است.
حال بعد از "انقلاب اسلامی" و تشکیل "جمهوری اسلامی" در ایران، چه اتفاقی رخ داده است که عدهای آن هم در نهادهای بسیار حساسی که با جان و مال و ناموس مردم سر و کار دارند، بدون هرگونه شرم و حیایی و با ادعای حمایت از دین و نظام دینی، ابتداییترین تعالیم دینی را زیر پا میگذارند و زبان به فحشهای بینهایت رکیکی باز میکنند که لاتهای محله هم از شنیدن آنها گوشششان سرخ میشود!
راز این داستان واقعاً چیست؟ آیا مقامهای کشور، خودشان چنین مجوزی به این افراد دادهاند تا از هر طریق ممکن، منتقدان و معترضان و مخالفان را هتک حیثیت کنند و در هم بشکنند و بترسانند تا بدین وسیله، نظام حفظ شود؟ یا اینکه رشتۀ امور به کلی از دستشان خارج شده و عدهای با سوءاستفاده از موقعیت و مصونیت خود، حیثیت و کرامت شهروندان را زیر پا له میکنند؟
اگر موردِ اولی است، خب این چه نسبتی با دین دارد که نظام سیاسی، ماهیت خود را به آن نسبت میدهد؟ و اگر مورد دوم است، این چه نوع حکمرانی است که توان کوچکترین کنترلی بر نیروهای خود و بازداشتن آنها از نقض ابتداییترین حقوق شهروندی و بدیهیات قانونی و دینی را پس از محرز شدن رفتار زنندۀ آنها ندارد؟
با این وضع تأسفبار، چطور میتوان انتظار داشت افرادی که اصولاً ادعای مذهبی بودن ندارند و بعضاً فحش و ناسزا را امری عادی تلقی میکنند، در خطاب قرار دادن مسئولان کشور خویشتنداری از خود نشان دهند و مراتب احترام و ادب را به جا آورند؟
این چه محیط آلودهای است آخر؟
#جواد_موگویی
#شهرام_گیل_آبادی
#لباس_شخصی_ها
#فحاشی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
جواد موگویی و شهرام گیلآبادی تجربههای شخصی خود را از نوع برخورد "لباس شخصیها" با شهروندانِ "مظنون به اعتراض" در خیابان به رشتۀ تحریر درآوردهاند.
منتقدان نظام سیاسی، پیش از این بارها در مورد این نوع برخوردهای زشت و زننده و غیرقانونی از سوی برخی ضابطان و افراد اصطلاحاً "لباس شخصی" نزد نهادهای مختلف شکایت بردهاند، اما کمترین اعتنایی به حرفهای آنها نشده است و در عوض خودشان به عناد و غرضورزی متهم شدهاند.
آقایان موگویی و گیلآبادی اما در شمار حامیان نظام سیاسیاند و به طور قطع، نه کمترین عنادی با حکومت دارند و نه میتوان آنها را به غرضورزی متهم کرد.
خب، پس چرا شکوائیۀ آنها شنیده نمیشود؟ چرا این رفتارها تکرار میشود؟ قطعاً مسئولان کشور نمیتوانند مدعی شوند که از این نوع برخوردها بیاطلاعند و یا شرح این برخوردها صرفاً ادعایی از سوی افراد معاند و مغرض است. حامیان خود آنها از این همه زشتی و پلشتی به تنگ آمدهاند و در این مورد افشاگری میکنند.
در تاریخ ایران هیچگاه رسم نبوده است که یک "فرد مذهبی" زبان به فحش زشت و ناسزای جنسی بگشاید. افراد مذهبی، فحش ناموسی را همیشه مصداق منکر و گناه میدانستهاند.اصلاً جامعه، افراد مذهبی را در درجۀ نخست از نوع بیان مؤدبانهشان تشخیص میداده است.
حال بعد از "انقلاب اسلامی" و تشکیل "جمهوری اسلامی" در ایران، چه اتفاقی رخ داده است که عدهای آن هم در نهادهای بسیار حساسی که با جان و مال و ناموس مردم سر و کار دارند، بدون هرگونه شرم و حیایی و با ادعای حمایت از دین و نظام دینی، ابتداییترین تعالیم دینی را زیر پا میگذارند و زبان به فحشهای بینهایت رکیکی باز میکنند که لاتهای محله هم از شنیدن آنها گوشششان سرخ میشود!
راز این داستان واقعاً چیست؟ آیا مقامهای کشور، خودشان چنین مجوزی به این افراد دادهاند تا از هر طریق ممکن، منتقدان و معترضان و مخالفان را هتک حیثیت کنند و در هم بشکنند و بترسانند تا بدین وسیله، نظام حفظ شود؟ یا اینکه رشتۀ امور به کلی از دستشان خارج شده و عدهای با سوءاستفاده از موقعیت و مصونیت خود، حیثیت و کرامت شهروندان را زیر پا له میکنند؟
اگر موردِ اولی است، خب این چه نسبتی با دین دارد که نظام سیاسی، ماهیت خود را به آن نسبت میدهد؟ و اگر مورد دوم است، این چه نوع حکمرانی است که توان کوچکترین کنترلی بر نیروهای خود و بازداشتن آنها از نقض ابتداییترین حقوق شهروندی و بدیهیات قانونی و دینی را پس از محرز شدن رفتار زنندۀ آنها ندارد؟
با این وضع تأسفبار، چطور میتوان انتظار داشت افرادی که اصولاً ادعای مذهبی بودن ندارند و بعضاً فحش و ناسزا را امری عادی تلقی میکنند، در خطاب قرار دادن مسئولان کشور خویشتنداری از خود نشان دهند و مراتب احترام و ادب را به جا آورند؟
این چه محیط آلودهای است آخر؟
#جواد_موگویی
#شهرام_گیل_آبادی
#لباس_شخصی_ها
#فحاشی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴عمامه و کروات!
#احمد_زیدآبادی:
منطق تمام کسانی که این روزها از پدیدۀ "عمامهپرانی" دفاع کردهاند، در این جمله خلاصه میشود: "چون روحانیون نوع پوشش دلخواه خود را به ما تحمیل کردهاند، بنابراین ما هم آنها را در پوشیدن لباسشان ناامن میکنیم."
این منطق کاملاً معیوب است. در واقع منطقِ همان روحانیونی است که پوشش دلخواه خود را به دیگران تحمیل کردهاند. این منطق در ذاتِ خود زورمدارانه است و میدان سیاست و اجتماع را صحنۀ تلافیجویی، روکمکنی و انتقامکشی میداند. این منطق قادر است چرخۀ خشونت در یک جامعه را تا نهایت خونبارش پیش ببرد، زیرا در گام بعدی به فرض گفته خواهد شد، او میکُشد پس من هم میکشم، او شکنجه میدهد، پس من هم شکنجه میدهم، او زور میگوید پس من هم زور میگویم، مگر من چه کم از او دارم!
در دو سوی یک منازعه، اگر یک طرف خود را به اصول اخلاقی مستحکم، مقید نکند، با آن طرف دیگر تفاوت رفتاری پیدا نخواهد کرد و این داستانی تکراری در تاریخ معاصر ایران است.
مشکل بزرگتر این منطق اما نوشتن گناه یک نفر به گردن نفر دیگر است؛ صرفاً با این استدلال که چون ظاهری یکسان دارند! بدتر آنکه چون دست حامیان عمامهپرانی به "مقصران" نمیرسد، پس "بیگناهان" باید هدف مشروعی برای مقابله تعریف شوند!
روحانیونی هستند که مخالف حجاب اجباریاند و در این باره حرف زدهاند و مغضوب شدهاند. حال عدهای به آنها خرده میگیرند که چون لباس روحانیت به نماد "سلطهجویی" تبدیل شده است، چرا این لباس را ترک نمیکنند؟
واقعیت این است که قاطبۀ جامعۀ ایرانی، لباس روحانیت را نماد "سلطهجویی" تعریف نمیکند اما اگر به فرض هم روزی تعریف کند، حق هیچ نوع زورگویی برای تحمیل شکل خاصی از لباس به یک صنف را ندارد.
این رفتارها درست شبیه همان رفتاری است که عدهای از متعصبانِ مذهبی در دهههای نخست پس از انقلاب نسبت به پوشیدن کروات از سوی برخی از شهروندان از خود نشان میدادند. آنها با این منطقِ معیوب که چون کروات میراثِ زمامداران "مستبد" رژیم پهلوی و نشانۀ پوشش "استعمارگران غربی" است، بنابراین پوشیدن آن در ایران به معنای توجیه پهلویها و استعمارگران است و باید کنار گذاشته شود، اگر کنار گذاشته نشود، آن را به زور از گردن افراد در میآوریم!
برخی از روشنفکران و استادان و پزشکان و مهندسان و غیره، چه مصائبی را که به دلیل پوشیدن کروات متحمل شدند!
خداوند روح استاد محمد جواد شیخالاسلامی را شاد گرداند. آن مرحوم تا واپسین سالهای عمرش مصرانه کروات میپوشید. نقل است که او به همراه شماری از اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران برای گلایه از وضعیت اسفناک دانشکده، به دفتر میرحسین موسوی نخست وزیر وقت میرود. در اتاق انتظار، گویا پیرمردی با ظاهر بسیجی همین که چشمش به کروات دکتر شیخ میافتد، خونش به جوش میآید. او به تصور اینکه پوشیدن کروات "توهین به خون شهدا"ست، به سمت مرحوم استاد حملهور میشود و با کشیدن کرواتش خطاب به او فریاد میزند: "این افسار الاغ را از گردنت در بیار!"
دکتر شیخ که مردی کمرو و خجالتی و کم دست و پا بود، از این وضعیت به هم میریزد تا اینکه سایر استادان گریبان او را از دست پیرمرد بسیجی نجات میدهند. پس از گذشت لحظهای مرد بسیجی که امکان فروخوردنِ خشم خود را نداشته است، دوباره به دکتر شیخ حمله ور میشود و تا رفتن اساتید به اتاق میرحسین این کار را چند بار تکرار میکند!
#عمامه_پرانی
#کروات
#جواد_شیخ_الاسلامی
#میرحسین_موسوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
منطق تمام کسانی که این روزها از پدیدۀ "عمامهپرانی" دفاع کردهاند، در این جمله خلاصه میشود: "چون روحانیون نوع پوشش دلخواه خود را به ما تحمیل کردهاند، بنابراین ما هم آنها را در پوشیدن لباسشان ناامن میکنیم."
این منطق کاملاً معیوب است. در واقع منطقِ همان روحانیونی است که پوشش دلخواه خود را به دیگران تحمیل کردهاند. این منطق در ذاتِ خود زورمدارانه است و میدان سیاست و اجتماع را صحنۀ تلافیجویی، روکمکنی و انتقامکشی میداند. این منطق قادر است چرخۀ خشونت در یک جامعه را تا نهایت خونبارش پیش ببرد، زیرا در گام بعدی به فرض گفته خواهد شد، او میکُشد پس من هم میکشم، او شکنجه میدهد، پس من هم شکنجه میدهم، او زور میگوید پس من هم زور میگویم، مگر من چه کم از او دارم!
در دو سوی یک منازعه، اگر یک طرف خود را به اصول اخلاقی مستحکم، مقید نکند، با آن طرف دیگر تفاوت رفتاری پیدا نخواهد کرد و این داستانی تکراری در تاریخ معاصر ایران است.
مشکل بزرگتر این منطق اما نوشتن گناه یک نفر به گردن نفر دیگر است؛ صرفاً با این استدلال که چون ظاهری یکسان دارند! بدتر آنکه چون دست حامیان عمامهپرانی به "مقصران" نمیرسد، پس "بیگناهان" باید هدف مشروعی برای مقابله تعریف شوند!
روحانیونی هستند که مخالف حجاب اجباریاند و در این باره حرف زدهاند و مغضوب شدهاند. حال عدهای به آنها خرده میگیرند که چون لباس روحانیت به نماد "سلطهجویی" تبدیل شده است، چرا این لباس را ترک نمیکنند؟
واقعیت این است که قاطبۀ جامعۀ ایرانی، لباس روحانیت را نماد "سلطهجویی" تعریف نمیکند اما اگر به فرض هم روزی تعریف کند، حق هیچ نوع زورگویی برای تحمیل شکل خاصی از لباس به یک صنف را ندارد.
این رفتارها درست شبیه همان رفتاری است که عدهای از متعصبانِ مذهبی در دهههای نخست پس از انقلاب نسبت به پوشیدن کروات از سوی برخی از شهروندان از خود نشان میدادند. آنها با این منطقِ معیوب که چون کروات میراثِ زمامداران "مستبد" رژیم پهلوی و نشانۀ پوشش "استعمارگران غربی" است، بنابراین پوشیدن آن در ایران به معنای توجیه پهلویها و استعمارگران است و باید کنار گذاشته شود، اگر کنار گذاشته نشود، آن را به زور از گردن افراد در میآوریم!
برخی از روشنفکران و استادان و پزشکان و مهندسان و غیره، چه مصائبی را که به دلیل پوشیدن کروات متحمل شدند!
خداوند روح استاد محمد جواد شیخالاسلامی را شاد گرداند. آن مرحوم تا واپسین سالهای عمرش مصرانه کروات میپوشید. نقل است که او به همراه شماری از اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران برای گلایه از وضعیت اسفناک دانشکده، به دفتر میرحسین موسوی نخست وزیر وقت میرود. در اتاق انتظار، گویا پیرمردی با ظاهر بسیجی همین که چشمش به کروات دکتر شیخ میافتد، خونش به جوش میآید. او به تصور اینکه پوشیدن کروات "توهین به خون شهدا"ست، به سمت مرحوم استاد حملهور میشود و با کشیدن کرواتش خطاب به او فریاد میزند: "این افسار الاغ را از گردنت در بیار!"
دکتر شیخ که مردی کمرو و خجالتی و کم دست و پا بود، از این وضعیت به هم میریزد تا اینکه سایر استادان گریبان او را از دست پیرمرد بسیجی نجات میدهند. پس از گذشت لحظهای مرد بسیجی که امکان فروخوردنِ خشم خود را نداشته است، دوباره به دکتر شیخ حمله ور میشود و تا رفتن اساتید به اتاق میرحسین این کار را چند بار تکرار میکند!
#عمامه_پرانی
#کروات
#جواد_شیخ_الاسلامی
#میرحسین_موسوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 #جواد_خیابانی هم ممنوع التصویر شد!
🔷شانس آوردیم خدا تصویر نداره وگرنه قطعا به علت گفتن حقایق #ممنوع_التصویر میشد!
شد یک بار به جای فیلتر و ممنوع التصویر و ممنوع الحیات یک فرد در جامعه بشینین یکم به حرفاش گوش بدین و کمی تعقل کنید؟! تا کجا میخواین پیش برین؟!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔷شانس آوردیم خدا تصویر نداره وگرنه قطعا به علت گفتن حقایق #ممنوع_التصویر میشد!
شد یک بار به جای فیلتر و ممنوع التصویر و ممنوع الحیات یک فرد در جامعه بشینین یکم به حرفاش گوش بدین و کمی تعقل کنید؟! تا کجا میخواین پیش برین؟!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat