📃 #سرمقاله
♦️یک وداع 24 میلیونی؟
🖋سینا خسروی
🔻تا انتخابات ریاست جمهوریِ 1400 تنها چند هفته باقی است. اصولگرایان با مشهدیهایِ تکراریشان آمدهاند و اعتدالیون این بار با اهلِ لاریجان! و اصلاحطلبان در غیاب مرد کرمانی، چراغ برداشته و پیِ کاندیدایی میگردند تا بیاید و فقط و فقط متعهد شود که زنان و اهل سنت را در سرشماری عمومی نفوس و مسکن، به شمار آورده و جزو جمعیت محسوبشان کند و یک تعهد دیگر که آن مرد کرمانی را به فرمانداری کرمان منصوب کند، که تا این لحظه، اهلِ لاریجان روی دومی نیمچه قولی داده و برای اولی شانه بالا زده و «تا ببینیمی» گفته و «هنوز» قولی نداده است.
همین دومی هم البته کافیست تا رییس دولت اصلاحات پیام «تَکرار» خود را بر تکه پوستی نوشته و برپایِ کبوتری بسته و ارسال نماید و بنفشهای سابق را با مچ بند «سفید» راهی ورزشگاهها و جلسات پرشور سخنرانی نماید، که اعتدال اگر تا آن روز بنفش بود و تلفیقی از «سه رنگ»، این بار میبایست تمام فیزیک را به مدد گرفته و همه «هفت رنگِ» نیوتن را نمایندگی کند. جمع کاندیداها جمع است.
یکی از دوستانِ آن مرد آرادانی هم آمده! مناظرات شروع و داغ شده و کاندیداها «این» و «آنِ» یکدیگر را روی داریه میریزند و خوشبختانه کسی پیگیر این «این و آنِ» برملا شده نمیشود. از «ربّنا» میگویند و از آزادی، از کوروش و منشورش، از فردوسی و مخلوقاتش، از کرد و ترک و لُر و بلوچ، از خلیج تا ابد فارس و البته طبق معمول از ... (برای تحققِ این سه نقطه اما شرط دارند و آن هم کسب رای 99 درصدی در انتخابات است). میتینگها جَو داده و در آن اتمسفر، وعده یارانه تا مرز 1 میلیون تومان رسیده و تتلیتیها با سلبریتی با سوادشان ترانه «سه باره ایران» را زمزمه میکنند و خلاصه اوضاعی است. آخرین مناظره است.
روز سرنوشتساز فرا رسیده و انتخابات با مقداری «شور» برگزار میشود و در حالی که مردم در مشکلات اقتصادی دست و پا زده و تورم تک رقمی را قاب کرده و به دیوار خانههایِ بیمهرشان زدهاند، دوستِ آن مرد آرادانی، با یک میلیون تومان پیشنهاد، مزایده را میبرد و میرود سراغ ساختمان پاستور و از نگهبانِ دم در تا معاون اول، همگی را یک شبه عوض میکند. چاپخانه بانک مرکزی را رونق داده و ماهی یک میلیون را پخش میکند و در دنیایِ بدونِ «ترامپِ تک دورهای» تریبونِ جوکهای جهانی را تسخیر میکند و به تنهایی جملات قصار میگوید و ...
راهی که این روزها برخی دولتیها در آن گام نهاده، بدون شک شرایط را برای تحقق طنزنامه تلخ بالا مهیا و مهیاتر میسازد. با مروری بر تاریخ معاصر ایران، از زمانی که رگههایی از دموکراسی در نقشه سیاسی این مرز و بوم مشاهده شده، نشان میدهد که هیچ سیاستمداری تا کنون نتوانسته همچون روحانی، ظرف مدت کمتر از نیم سال، حجم گستردهای از امید را اینگونه به تلّی از ناامیدی مبدل سازد. کاش دولت به دغدغههای 24 میلیون همراهش فقط بیتوجهی میکرد اما متاسفانه گاه این روزها، عکس این دغدغهها هم عمل میشود. هنوز روحانی را دوست داریم ، اما چراغ این دوست داشتن، دارد تحت تاثیر قرار میگیرد. در اینکه شیخ دیپلمات، برخی وعدههای سیاسیاش را به کل در گنجه خاطراتش محصور ساخته و موریانههای نا امیدی را به جانشان انداخته، شکی نیست، اما آلزایمرِ سیاسی، همه مشکل روزگار ما نیست. «غمِ نان» بر قلبهایِ خسته نان آوران چنگ میزند و کمر این مردم زیر سنگینیِ بار آنچه زندگیاش میخوانند، دو تا شده است.
در روزهایی که رهبر معظم انقلاب اقتصاد و معیشت مردم را اولویت کاری تمام مسئولین معرفی کردهاند، کاش دولت در برهوت برخی بدقولیها، لااقل اقتصاد این مردم را جدی بگیرد که اگر نگیرد، دستی دستی ایرانِ 1400 را در مزایده پوپولیسم، به اقساط، خواهد باخت. تورم تک رقمی، رشد اقتصادی مثبت، تولید ناخالص داخلی فزاینده و ... همه و همه آمارهای خوبی هستند که صرفا بر سینه کاغذ حبس شدهاند و به قول فرمایش رهبری، آثارشان در زندگی مردم به هیچ عنوان مشهود نیست. تا 1400 هنوز 4 سال مانده و به نظر میرسد برای نجات اقتصاد، دولت دوازدهم وقت زیادی دارد که البته با آهنگ حرکتی فعلی، نمیتوان به آن دلخوش بود. بدون شک بیتوجهی اقتصادی میتواند تا کوتاهترین فاصله ممکن را به یک حادثه تلخ تبدیل کند.
اینکه هشتگ « #روحانی_تنها_نیست » ظرف چند ماه مبدل به هشتگ دیگری میشود و رایهای خاکستری در کمترین زمان ممکن به منتقدین جدی دولت امید! تبدیل میشوند، سیگنالهای خوبی نیست. کاش دولت این موارد را جدی میگرفت.
▫️▫️▫️
مردم سالاری آنلاین🔻
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
♦️یک وداع 24 میلیونی؟
🖋سینا خسروی
🔻تا انتخابات ریاست جمهوریِ 1400 تنها چند هفته باقی است. اصولگرایان با مشهدیهایِ تکراریشان آمدهاند و اعتدالیون این بار با اهلِ لاریجان! و اصلاحطلبان در غیاب مرد کرمانی، چراغ برداشته و پیِ کاندیدایی میگردند تا بیاید و فقط و فقط متعهد شود که زنان و اهل سنت را در سرشماری عمومی نفوس و مسکن، به شمار آورده و جزو جمعیت محسوبشان کند و یک تعهد دیگر که آن مرد کرمانی را به فرمانداری کرمان منصوب کند، که تا این لحظه، اهلِ لاریجان روی دومی نیمچه قولی داده و برای اولی شانه بالا زده و «تا ببینیمی» گفته و «هنوز» قولی نداده است.
همین دومی هم البته کافیست تا رییس دولت اصلاحات پیام «تَکرار» خود را بر تکه پوستی نوشته و برپایِ کبوتری بسته و ارسال نماید و بنفشهای سابق را با مچ بند «سفید» راهی ورزشگاهها و جلسات پرشور سخنرانی نماید، که اعتدال اگر تا آن روز بنفش بود و تلفیقی از «سه رنگ»، این بار میبایست تمام فیزیک را به مدد گرفته و همه «هفت رنگِ» نیوتن را نمایندگی کند. جمع کاندیداها جمع است.
یکی از دوستانِ آن مرد آرادانی هم آمده! مناظرات شروع و داغ شده و کاندیداها «این» و «آنِ» یکدیگر را روی داریه میریزند و خوشبختانه کسی پیگیر این «این و آنِ» برملا شده نمیشود. از «ربّنا» میگویند و از آزادی، از کوروش و منشورش، از فردوسی و مخلوقاتش، از کرد و ترک و لُر و بلوچ، از خلیج تا ابد فارس و البته طبق معمول از ... (برای تحققِ این سه نقطه اما شرط دارند و آن هم کسب رای 99 درصدی در انتخابات است). میتینگها جَو داده و در آن اتمسفر، وعده یارانه تا مرز 1 میلیون تومان رسیده و تتلیتیها با سلبریتی با سوادشان ترانه «سه باره ایران» را زمزمه میکنند و خلاصه اوضاعی است. آخرین مناظره است.
روز سرنوشتساز فرا رسیده و انتخابات با مقداری «شور» برگزار میشود و در حالی که مردم در مشکلات اقتصادی دست و پا زده و تورم تک رقمی را قاب کرده و به دیوار خانههایِ بیمهرشان زدهاند، دوستِ آن مرد آرادانی، با یک میلیون تومان پیشنهاد، مزایده را میبرد و میرود سراغ ساختمان پاستور و از نگهبانِ دم در تا معاون اول، همگی را یک شبه عوض میکند. چاپخانه بانک مرکزی را رونق داده و ماهی یک میلیون را پخش میکند و در دنیایِ بدونِ «ترامپِ تک دورهای» تریبونِ جوکهای جهانی را تسخیر میکند و به تنهایی جملات قصار میگوید و ...
راهی که این روزها برخی دولتیها در آن گام نهاده، بدون شک شرایط را برای تحقق طنزنامه تلخ بالا مهیا و مهیاتر میسازد. با مروری بر تاریخ معاصر ایران، از زمانی که رگههایی از دموکراسی در نقشه سیاسی این مرز و بوم مشاهده شده، نشان میدهد که هیچ سیاستمداری تا کنون نتوانسته همچون روحانی، ظرف مدت کمتر از نیم سال، حجم گستردهای از امید را اینگونه به تلّی از ناامیدی مبدل سازد. کاش دولت به دغدغههای 24 میلیون همراهش فقط بیتوجهی میکرد اما متاسفانه گاه این روزها، عکس این دغدغهها هم عمل میشود. هنوز روحانی را دوست داریم ، اما چراغ این دوست داشتن، دارد تحت تاثیر قرار میگیرد. در اینکه شیخ دیپلمات، برخی وعدههای سیاسیاش را به کل در گنجه خاطراتش محصور ساخته و موریانههای نا امیدی را به جانشان انداخته، شکی نیست، اما آلزایمرِ سیاسی، همه مشکل روزگار ما نیست. «غمِ نان» بر قلبهایِ خسته نان آوران چنگ میزند و کمر این مردم زیر سنگینیِ بار آنچه زندگیاش میخوانند، دو تا شده است.
در روزهایی که رهبر معظم انقلاب اقتصاد و معیشت مردم را اولویت کاری تمام مسئولین معرفی کردهاند، کاش دولت در برهوت برخی بدقولیها، لااقل اقتصاد این مردم را جدی بگیرد که اگر نگیرد، دستی دستی ایرانِ 1400 را در مزایده پوپولیسم، به اقساط، خواهد باخت. تورم تک رقمی، رشد اقتصادی مثبت، تولید ناخالص داخلی فزاینده و ... همه و همه آمارهای خوبی هستند که صرفا بر سینه کاغذ حبس شدهاند و به قول فرمایش رهبری، آثارشان در زندگی مردم به هیچ عنوان مشهود نیست. تا 1400 هنوز 4 سال مانده و به نظر میرسد برای نجات اقتصاد، دولت دوازدهم وقت زیادی دارد که البته با آهنگ حرکتی فعلی، نمیتوان به آن دلخوش بود. بدون شک بیتوجهی اقتصادی میتواند تا کوتاهترین فاصله ممکن را به یک حادثه تلخ تبدیل کند.
اینکه هشتگ « #روحانی_تنها_نیست » ظرف چند ماه مبدل به هشتگ دیگری میشود و رایهای خاکستری در کمترین زمان ممکن به منتقدین جدی دولت امید! تبدیل میشوند، سیگنالهای خوبی نیست. کاش دولت این موارد را جدی میگرفت.
▫️▫️▫️
مردم سالاری آنلاین🔻
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat