دریای کاسپین یا خزر ؟
آیا ریشه نام های کاسپین و خزر را میدانید ؟
نام دریای #کاسپین از نام قوم #کاسپی یا #کاسی گرفته شده است که در کرانههای غربی و جنوب غربی این دریا ساکن بودهاند. کاسپی ها یک #قوم_ایرانی بوده اند. به باور زبانشناسان، نام شهر قزوین نیز معرب شده کاسپین است.
اما #خزرها به همراه دیگر اقوام #بیابان_گرد شمال #قفقاز، در زمان ساسانیان، بارها و بارها به سرزمین ایران تازش کردند. آنها همواره با #بیزانس بر ضد ایران هم پیمان بودند و جنگهای بسیاری بین آنها و سپاه ساسانی در مرزهای شمالی ایران رخ داد تا اینکه ساسانیان دیوار دربند را که امروزه در شمال قفقاز، #جمهوری_داغستان در جنوب غربی #روسیه قرار دارد را برای جلوگیری از هجوم این اقوام تازشگر بنا کردند و این یادگار نیاکانمان همچنان در آنجا پابرجاست.
خزرها بیشتر از اقوام #روس بودند که در بین شمال غربی دریای کاسپین و دریای سیاه سکونت داشتند و تا فرصت میافتند، به ایران حمله می کردند.
در نقشه های همه دنیا، نام این دریا ، کاسپین آورده شده است بجز ایران که نام قومی وحشی را بر آن نهاده و در نقشه هایش بکار میبرند!!
#فرهنگ_را_خودمان_بسازیم
#دریای_کاسپین
@sedayeslahat
آیا ریشه نام های کاسپین و خزر را میدانید ؟
نام دریای #کاسپین از نام قوم #کاسپی یا #کاسی گرفته شده است که در کرانههای غربی و جنوب غربی این دریا ساکن بودهاند. کاسپی ها یک #قوم_ایرانی بوده اند. به باور زبانشناسان، نام شهر قزوین نیز معرب شده کاسپین است.
اما #خزرها به همراه دیگر اقوام #بیابان_گرد شمال #قفقاز، در زمان ساسانیان، بارها و بارها به سرزمین ایران تازش کردند. آنها همواره با #بیزانس بر ضد ایران هم پیمان بودند و جنگهای بسیاری بین آنها و سپاه ساسانی در مرزهای شمالی ایران رخ داد تا اینکه ساسانیان دیوار دربند را که امروزه در شمال قفقاز، #جمهوری_داغستان در جنوب غربی #روسیه قرار دارد را برای جلوگیری از هجوم این اقوام تازشگر بنا کردند و این یادگار نیاکانمان همچنان در آنجا پابرجاست.
خزرها بیشتر از اقوام #روس بودند که در بین شمال غربی دریای کاسپین و دریای سیاه سکونت داشتند و تا فرصت میافتند، به ایران حمله می کردند.
در نقشه های همه دنیا، نام این دریا ، کاسپین آورده شده است بجز ایران که نام قومی وحشی را بر آن نهاده و در نقشه هایش بکار میبرند!!
#فرهنگ_را_خودمان_بسازیم
#دریای_کاسپین
@sedayeslahat
🔴🔴 #احمد_زیدآبادی
🔸آتشبس در قرهباغ و موقعیت ایران در قفقاز!
در جریان جنگ اخیر بین جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ، من هم احتمالاً مثل دیگران تحت فشار و انتقاد بودم که چرا در این باره اظهارِنظر یا اعلام موضع نمیکنم!
به نظر من، در نزاعی که عواطف و هیجانات قومگرایانانه را به جنبش میآورد، همان به که سکوت کرد زیرا به کارگیری هر لغت و واژۀ دوپهلو یا مبهم برای بیان نظر خود در این موارد، میتواند سیلی از سوءتفاهم به راه اندازد و بر دامنۀ تحریکات بیفزاید.
واقعیت این است که تاریخ رابطۀ ارمنیان با ترکهای آناتولی با خون نوشته شده است و کینههای به جا مانده از آن فجایع هنوز از دل مردم منطقه زدوده نشده است.
من در این دنیا از هیچ چیز به اندازۀ کینۀ قومی و مذهبی و نژادی که در قالب هویتطلبیهای غیرستیز، بنیادگرایی دینی و ملیگرایی افراطی ظهور وبروز پیدا میکند، وحشت ندارم! این نوع کینهها انسان را از هویت انسانی خود تهی میکند و در چشم به هم زدنی، او را به موجودی خونریز و بیرحم و مسخ شده تبدیل میکند.
تجربۀ همۀ نزاعها و جنگهای قومگرایانه در قرون اخیر، پیش چشم بشر است و از هیچکدام جز جنایت و شقاوت زاده نشده است. آخرین نمونههای گستردۀ آن را میتوان از فجایع بوسنی هرزه گوین و رواندا و بروندی به یاد آورد، فجایعی که باید عرق شرم بر جبین این موجود دوپای مدعی عقل و مدنیت جاری سازد!
عصبیت قومی و مذهبی بدبختانه تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است، بدین صورت که وقتی فردی به آن دچار میشود متوجه احوالات ذهنی و باطنی خود نیست و صرفاً خود را طرفِ قربانی ومظلوم قطعی منازعه میبیند و از همین رو، هرگونه چون و چرا در باورهای خود را با خشونت پس میزند و هر نوع جنایت نسبت به طرف مقابل را روا و مشروع میبیند!
این تاریخی است که باید پشت سر گذاشته شود و در بسیاری از نقاط جهان هم بخصوص در اروپا تا اندازۀ بسیاری پشت سر گذاشته شده است، اما بدبختانه در برخی نقاط جهان نیز تازه در حال ظهور و حیات تازهای است!
در جریان جنگ قرهباغ، فارغ از بحث تملکِ سرزمینی که طبعاً قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل میتواند فصلالخطاب هر نوع راه حل برای آن باشد، متأسفانه حجم عظیمی از ادبیات کینه توزانۀ قومی نیز تولید شد که برخی از هموطنان ما از قومیتهای مختلف در آن سهم بودند.
طبعاً داوری در بارۀ اینکه کدامیک از طرفهای قضیه از چارچوبهای پذیرفته شدۀ انسانی و ملی خارج شدند، نه فقط بیهوده که در رویکرد نفیِ ستیزهجوییهای قومی، نقضِ غرض است و آن را باید به فراموشی سپرد.
آنچه در این میان شایان توجه است این است که با اعلام آتش بس بین جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان متأسفانه ماجرا پایان یافته به نظر نمیرسد. ملیگرایان ارمنی در جمهوری ارمنستان از پذیرش آتش بس توسط دولت خود به خشم آمدهاند و ممکن است به سمت دامن زدن به هیجانات عمومی برای تجدید قوا به منظور به هم زدن معادلۀ جدید حرکت کنند. از طرفی الهام علیاف نیز با تعبیر زشت و زنندهای که در مورد ارمنیها به کار برد، نشان داد که تحقیر قومی در ضمیر او از بازپسگیری قطعهای از خاک خود جایگاه والاتری دارد!
آنچه در این میان اما به کشور ما مربوط میشود، حکایت از نوعی باخت در این مناقشه دارد. ایران طبعاً میتوانست به عنوان کشوری که سابقۀ تاریخی و فرهنگی نزدیکی با دو همسایۀ شمالی دارد، در موقعیت یک میانجیگر معتبر و مقتدر ظاهر شود و حتی تأمین نیروی حافظ صلح در خطوط درگیری دو کشور را به عهده گیرد. در کشور ما اما گویی عمدی در کار است تا با ادامۀ منازعه و درگیری بیحاصل با بلوکهای اصلی قدرتِ جهان بر سر موضوعاتی دور از سرزمین و کم ربط به منافع عینی ما، در برابر کشورهای کوچک و نزدیکتر، دست و پا بسته و مستأصل بماند!
در واقع ابتکار عمل روسها برای تشکیل نیروی حافظ صلح در منطقۀ قرهباغ و بخصوص علاقۀ رجب طیب اردوغان برای حضور نظامیان کشورش درچنین نیرویی، افزون بر آنکه شرمی تاریخی برای سیاست خارجی ایران در منطقۀ قفقاز محسوب میشود، برای امنیت مرزهای شمالی کشور هم خالی از تهدید و خطر نیست! حاکمان ما چه پاسخی در این باره دارند؟
#جنگ_قره_باغ
#جمهوری_آذربایجان
#جمهوری_ارمنستان
#قفقاز
#نیروی_حافظ_صلح
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔸آتشبس در قرهباغ و موقعیت ایران در قفقاز!
در جریان جنگ اخیر بین جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ، من هم احتمالاً مثل دیگران تحت فشار و انتقاد بودم که چرا در این باره اظهارِنظر یا اعلام موضع نمیکنم!
به نظر من، در نزاعی که عواطف و هیجانات قومگرایانانه را به جنبش میآورد، همان به که سکوت کرد زیرا به کارگیری هر لغت و واژۀ دوپهلو یا مبهم برای بیان نظر خود در این موارد، میتواند سیلی از سوءتفاهم به راه اندازد و بر دامنۀ تحریکات بیفزاید.
واقعیت این است که تاریخ رابطۀ ارمنیان با ترکهای آناتولی با خون نوشته شده است و کینههای به جا مانده از آن فجایع هنوز از دل مردم منطقه زدوده نشده است.
من در این دنیا از هیچ چیز به اندازۀ کینۀ قومی و مذهبی و نژادی که در قالب هویتطلبیهای غیرستیز، بنیادگرایی دینی و ملیگرایی افراطی ظهور وبروز پیدا میکند، وحشت ندارم! این نوع کینهها انسان را از هویت انسانی خود تهی میکند و در چشم به هم زدنی، او را به موجودی خونریز و بیرحم و مسخ شده تبدیل میکند.
تجربۀ همۀ نزاعها و جنگهای قومگرایانه در قرون اخیر، پیش چشم بشر است و از هیچکدام جز جنایت و شقاوت زاده نشده است. آخرین نمونههای گستردۀ آن را میتوان از فجایع بوسنی هرزه گوین و رواندا و بروندی به یاد آورد، فجایعی که باید عرق شرم بر جبین این موجود دوپای مدعی عقل و مدنیت جاری سازد!
عصبیت قومی و مذهبی بدبختانه تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است، بدین صورت که وقتی فردی به آن دچار میشود متوجه احوالات ذهنی و باطنی خود نیست و صرفاً خود را طرفِ قربانی ومظلوم قطعی منازعه میبیند و از همین رو، هرگونه چون و چرا در باورهای خود را با خشونت پس میزند و هر نوع جنایت نسبت به طرف مقابل را روا و مشروع میبیند!
این تاریخی است که باید پشت سر گذاشته شود و در بسیاری از نقاط جهان هم بخصوص در اروپا تا اندازۀ بسیاری پشت سر گذاشته شده است، اما بدبختانه در برخی نقاط جهان نیز تازه در حال ظهور و حیات تازهای است!
در جریان جنگ قرهباغ، فارغ از بحث تملکِ سرزمینی که طبعاً قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل میتواند فصلالخطاب هر نوع راه حل برای آن باشد، متأسفانه حجم عظیمی از ادبیات کینه توزانۀ قومی نیز تولید شد که برخی از هموطنان ما از قومیتهای مختلف در آن سهم بودند.
طبعاً داوری در بارۀ اینکه کدامیک از طرفهای قضیه از چارچوبهای پذیرفته شدۀ انسانی و ملی خارج شدند، نه فقط بیهوده که در رویکرد نفیِ ستیزهجوییهای قومی، نقضِ غرض است و آن را باید به فراموشی سپرد.
آنچه در این میان شایان توجه است این است که با اعلام آتش بس بین جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان متأسفانه ماجرا پایان یافته به نظر نمیرسد. ملیگرایان ارمنی در جمهوری ارمنستان از پذیرش آتش بس توسط دولت خود به خشم آمدهاند و ممکن است به سمت دامن زدن به هیجانات عمومی برای تجدید قوا به منظور به هم زدن معادلۀ جدید حرکت کنند. از طرفی الهام علیاف نیز با تعبیر زشت و زنندهای که در مورد ارمنیها به کار برد، نشان داد که تحقیر قومی در ضمیر او از بازپسگیری قطعهای از خاک خود جایگاه والاتری دارد!
آنچه در این میان اما به کشور ما مربوط میشود، حکایت از نوعی باخت در این مناقشه دارد. ایران طبعاً میتوانست به عنوان کشوری که سابقۀ تاریخی و فرهنگی نزدیکی با دو همسایۀ شمالی دارد، در موقعیت یک میانجیگر معتبر و مقتدر ظاهر شود و حتی تأمین نیروی حافظ صلح در خطوط درگیری دو کشور را به عهده گیرد. در کشور ما اما گویی عمدی در کار است تا با ادامۀ منازعه و درگیری بیحاصل با بلوکهای اصلی قدرتِ جهان بر سر موضوعاتی دور از سرزمین و کم ربط به منافع عینی ما، در برابر کشورهای کوچک و نزدیکتر، دست و پا بسته و مستأصل بماند!
در واقع ابتکار عمل روسها برای تشکیل نیروی حافظ صلح در منطقۀ قرهباغ و بخصوص علاقۀ رجب طیب اردوغان برای حضور نظامیان کشورش درچنین نیرویی، افزون بر آنکه شرمی تاریخی برای سیاست خارجی ایران در منطقۀ قفقاز محسوب میشود، برای امنیت مرزهای شمالی کشور هم خالی از تهدید و خطر نیست! حاکمان ما چه پاسخی در این باره دارند؟
#جنگ_قره_باغ
#جمهوری_آذربایجان
#جمهوری_ارمنستان
#قفقاز
#نیروی_حافظ_صلح
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat