مرد دیدی برسان سلام ما را ...
#دکتر_علی_شریعتی :
#علی حاکمی بود که بر پهنه هایی از آسیا تا آفریقا حکم میراند اما زندان سیاسی نداشت ، حتی یک #زندانی سیاسی یا #قتل سیاسی ...!!
#دکتر_علی_شریعتی :
#علی حاکمی بود که بر پهنه هایی از آسیا تا آفریقا حکم میراند اما زندان سیاسی نداشت ، حتی یک #زندانی سیاسی یا #قتل سیاسی ...!!
داغ فرزند سخت است و در زندان داغی دوچندان.
متاسفانه #هما_سلطانی دختر #عبدالفتاح_سلطانی وکیل باسابقه و #زندانی_سیاسی شرافتمند در سن سی سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
تسلیت به خانم #معصومه_دهقان و عبدالفتاح سلطانی
@sedayeslahat
متاسفانه #هما_سلطانی دختر #عبدالفتاح_سلطانی وکیل باسابقه و #زندانی_سیاسی شرافتمند در سن سی سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
تسلیت به خانم #معصومه_دهقان و عبدالفتاح سلطانی
@sedayeslahat
داغ فرزند سخت است و در زندان داغی دوچندان.
متاسفانه #هما_سلطانی دختر #عبدالفتاح_سلطانی وکیل باسابقه و #زندانی_سیاسی شرافتمند در سن سی سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
تسلیت به خانم #معصومه_دهقان و عبدالفتاح سلطانی
متاسفانه #هما_سلطانی دختر #عبدالفتاح_سلطانی وکیل باسابقه و #زندانی_سیاسی شرافتمند در سن سی سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
تسلیت به خانم #معصومه_دهقان و عبدالفتاح سلطانی
📷سخن سخنگوی قوه قضائیه که «ما #زندانی_سیاسی نداریم»، ثابت میکند مقامات قضایی بین "معترضان و منتقدان ساختار حکومت یا عملکرد آن" با "معارضان مسلح" فرق نمیگذارند؛ هرگونه انتقاد یا اعتراض به ارکان قدرت را اقدام علیه امنیت ملی ارزیابی و قانون اساسی را آشکارا نقض میکنند./سیدمصطفی تاجزاده
#توییت
#توییت
🔴🔴🔴 #احمد_زیدآبادی
به این "خودزنی" خاتمه دهید!
آزادی نرگس محمدی در شب اربعین، امیدوارم نشانۀ تغییر در جهتگیری سیاست قوۀ قضائیه در مورد پدیدهای به نام "زندانیان سیاسی" باشد.
پدیدۀ زندانیان سیاسی در ایران، تقریباً به تمامی "خودساختۀ" برخی از نیروهای تندرو داخل نظام است، یعنی حتی از منظرِ "حفظ انحصار قدرت سیاسی در دست عدهای بخصوص" هم قابل توجیه نیست و به همین دلیل با اندک انعطاف و تعقلی قابل حل است!
به عبارت دیگر، قریب به تمام کسانی که به دلیل فعالیت سیاسی و مدنی خود ولی تحت پوشش اتهام امنیتی، راهی زندان میشوند و حکم های سنگین میگیرند، همگی مخالف به کارگیری ابزارهای خشونتآمیز برای دستیابی به اهداف خود هستند و بر نقد و مخالفت مسالمتآمیز و مدنی اصرار دارند.
به زندان انداختن چنین افرادی گرچه آنها و خانوادههایشان را از هر جهت به رنج و زحمت میاندازد، اما برای رژیم سیاسی جز برانگیختن افکار عمومی داخلی و خارجی علیه خود هیچ حاصل دیگری ندارد و به واقع خسارت محض است!
در دنیای امروز نه میتوان جلو فکری را گرفت و نه دهان کسی را بست! روزانه هزاران نظر متفاوت و میلیونها خبر راست یا ناراست از رسانههای مختلف در مورد هر کشوری منتشر میشود. این واقعیتی است که هر رژیمی با هر ماهیتی، مجبور است با آن کنار آید! هرگونه کوشش سختافزارانه برای پیشگیری از این واقعیت نیز دقیقاً محصول عکس به بار میآورد. برای نمونه همین نرگس مگر در بیرون از زندان چه میگفت که از داخل زندان نتوانست بگوید؟ فقط فرقش این بود که حرفهایش در بیرون از زندان پژواک محدودی داشت اما از داخل زندان انعکاسی جهانی پیدا میکرد. در مورد دیگر زندانیان سیاسی نیز وضع به همین منوال است!
من امیدوارم تمام سران جمهوری اسلامی فارغ از تحریکات برخی نیروهایی که شغل و نانشان در بگیر و ببند است، نه لزوماً برای رضای خدا یا جلب رضایت مردم بلکه فقط برای حفظ منافع خودشان، یکبار به این موضوع عمیقتر بیاندیشند تا برایشان روشن شود که وجود زندانی سیاسی در شرایط امروز جهان و بخصوص ایران، مهمترین تأثیرش "خودزنی" است و آن را یکبار و برای همیشه فیصله دهند.
به امید خدا که بعد از نرگس، نوبت آزادی تک تک زندانیان سیاسی و عقیدتی از هر نحله و گروه و گرایشی به زودی زود فرا رسد و جامعۀ ایرانی از این وزر روانی رهایی یابد.
#نرگس_محمدی
#زندانی_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
به این "خودزنی" خاتمه دهید!
آزادی نرگس محمدی در شب اربعین، امیدوارم نشانۀ تغییر در جهتگیری سیاست قوۀ قضائیه در مورد پدیدهای به نام "زندانیان سیاسی" باشد.
پدیدۀ زندانیان سیاسی در ایران، تقریباً به تمامی "خودساختۀ" برخی از نیروهای تندرو داخل نظام است، یعنی حتی از منظرِ "حفظ انحصار قدرت سیاسی در دست عدهای بخصوص" هم قابل توجیه نیست و به همین دلیل با اندک انعطاف و تعقلی قابل حل است!
به عبارت دیگر، قریب به تمام کسانی که به دلیل فعالیت سیاسی و مدنی خود ولی تحت پوشش اتهام امنیتی، راهی زندان میشوند و حکم های سنگین میگیرند، همگی مخالف به کارگیری ابزارهای خشونتآمیز برای دستیابی به اهداف خود هستند و بر نقد و مخالفت مسالمتآمیز و مدنی اصرار دارند.
به زندان انداختن چنین افرادی گرچه آنها و خانوادههایشان را از هر جهت به رنج و زحمت میاندازد، اما برای رژیم سیاسی جز برانگیختن افکار عمومی داخلی و خارجی علیه خود هیچ حاصل دیگری ندارد و به واقع خسارت محض است!
در دنیای امروز نه میتوان جلو فکری را گرفت و نه دهان کسی را بست! روزانه هزاران نظر متفاوت و میلیونها خبر راست یا ناراست از رسانههای مختلف در مورد هر کشوری منتشر میشود. این واقعیتی است که هر رژیمی با هر ماهیتی، مجبور است با آن کنار آید! هرگونه کوشش سختافزارانه برای پیشگیری از این واقعیت نیز دقیقاً محصول عکس به بار میآورد. برای نمونه همین نرگس مگر در بیرون از زندان چه میگفت که از داخل زندان نتوانست بگوید؟ فقط فرقش این بود که حرفهایش در بیرون از زندان پژواک محدودی داشت اما از داخل زندان انعکاسی جهانی پیدا میکرد. در مورد دیگر زندانیان سیاسی نیز وضع به همین منوال است!
من امیدوارم تمام سران جمهوری اسلامی فارغ از تحریکات برخی نیروهایی که شغل و نانشان در بگیر و ببند است، نه لزوماً برای رضای خدا یا جلب رضایت مردم بلکه فقط برای حفظ منافع خودشان، یکبار به این موضوع عمیقتر بیاندیشند تا برایشان روشن شود که وجود زندانی سیاسی در شرایط امروز جهان و بخصوص ایران، مهمترین تأثیرش "خودزنی" است و آن را یکبار و برای همیشه فیصله دهند.
به امید خدا که بعد از نرگس، نوبت آزادی تک تک زندانیان سیاسی و عقیدتی از هر نحله و گروه و گرایشی به زودی زود فرا رسد و جامعۀ ایرانی از این وزر روانی رهایی یابد.
#نرگس_محمدی
#زندانی_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴به یاد شادروان دکتر محمد ملکی؛
سیمای مردی از جنس شعر و تکاپو و رنج و امید
#احمد_زیدآبادی:
"ریاست دانشگاه تهران" به نام دکتر محمد ملکی گره خورده است، سمَتی که مایۀ نیکنامی و سرافرازی و در عین حال رنج و عذاب او شد.
گویا به توصیۀ سید محمود طالقانی، شورای انقلاب حکم نخستین رئیس دانشگاه تهران در نظام جدید را به نام دکتر ملکی زد. او ادارۀ دانشگاه را شورایی کرد و با رأی اساتید دوباره در سمت خود ابقاء شد. عشق او به آزادی دانشگاه و دفاع تمام قدش از حریم دانشجویان او را به استادی فوقالعاده محبوب تبدیل کرد؛ اما این فصل از زندگی او با "انقلاب فرهنگی" و تعطیلی دانشگاهها به آخر رسید.
دکتر ملکی تعطیلی دانشگاهها را تاب نیاورد و در موضعی صریح آن را کودتا" نامید. این نوع موضعگیری از سوی دادستانی انقلاب تحمل نشد چرا که بیش از دو سال از انقلاب گذشته بود و طبق معمولِ عموم انقلابها، دوران مدارا و دوستی و برادری انقلابیون به سر آمده و روزهای نابردباری و عداوت و خشونت از راه رسیده بود!
این شد که دکتر ملکی را دستگیر و به جرم وگناه ناکرده، ابتدا به اعدام و سپس به ده سال زندان محکوم کردند. او را به هر اتهامِ ممکن متهم و به هر شیوهای آزار و اذیت کردند. او خود شرحی از این شکنجهها به دست داده است.
پس از تحمل پنج سال زندان، ملکی درسال 65 از حبس آزاد شد. همۀ دوستانش از دیدن چهرۀ او به سختی جا خوردند. او گویی در این پنج سال بیش از 20 سال پیر شده بود! این را بخصوص زندهیاد مهندس عزتالله سحابی همیشه با تأسف و اندوه در وصف او تکرار میکرد.
شاید حتی بیش از دکتر ملکی، همسر و فرزندان او در آن پنج سال رنج بردند. همسرش قدسی خانم با چهار فرزند قد و نیم قد، آوارۀ درِ زندانها شد، بیهیچ پناهی یا حمایتی یا هر مایۀ دلگرمی دیگری که سبب تسکین خانوادهای شود. مادری تنها با اندوهِ کودکی که از شوک زندانی شدنِ پدر فلج شده بود، در زمانهای که اغلب مردم از خانوادههای زندانیان سیاسی فاصله میگرفتند...
در این میان، ملکی که بخصوص از درد و رنج همبندیانش با داغی بزرگ بر دل از حبس آزاد شده بود، پس از رهایی، لحظهای از تلاش برای گذر جامعه از مصائب مبتلابهاش غافل نشد. او که دلی شاعر و سری پرشور و عزمی خستگیناپذیر داشت، در هر صحنهای که حقی پایمال میشد یا ستمی بر کسی میرفت، بیدرنگ حضور مییافت و صدای اعتراضش را به شیوۀ خود که صریح وبیپردهپوشی و مصلحتاندیشی بود، بلند میکرد.
همین حضور همیشگی و صدای رسا، در پیرانهسری نیز دو بار گذر او را به زندان انداخت. یک بار در اسفند 79 و آن دستگیری معروف در منزل زندهیاد محمد بستهنگار و بار دیگر در سال 88. برغم کهنسالی، او این دو زندان را با شور نشاط از سر گذراند. روزی که او را از بند 350 زندان اوین آزاد کردند در میان تشویق ممتد و شورانگیز همبندیان، عصا زنان از پلهها بالا رفت، در حالی که لبخندی بر لب داشت و نوری از امید در عمق چشمان کم سویش میدرخشید.
گر چه این امید دیر نپایید، اما ملکی از کوشش و تلاش خود دست برنداشت و به رغم ناتوانی در راه رفتن، هیچگاه در هیچ صحنهای غایب نبود. حاضری همیشگی بود.
آنچه اما او را در کهنسالی بسیاز آزار داد جدا افتادن از فرزندانش بود. فرزندش عمار نتوانست برای دیدار پدر به ایران برگردد و به دکتر ملکی نیز اجازۀ خروج از ایران داده نشد. او چند ماه پس از فوت ناگهانی همسرش قدسی خانم و در حسرت به آغوش گرفتن نوهاش، جان به جان آفرین تسلیم کرد و با کولهباری عظیم از کوششی بیوقفه در راه بهروزی مردم ایران در سرای ابدی آرامش یافت.
خداوند روح لطیف و شاعرانه و رنجکشیدۀ او را قرین رحمت بیمنتهای خود کند و به همۀ دوستان و شاگردان و همراهان و خانوادۀ ارجمندش بویژ دختران و پسرانش - عمار و ابوذر - شکیبایی و اجر دهد. یادش گرامی و نامش ماندگار و جاودانه باد.
#محمد_ملکی
#دانشگاه_تهران
#زندانی_سیاسی
#زندان_اوین
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
سیمای مردی از جنس شعر و تکاپو و رنج و امید
#احمد_زیدآبادی:
"ریاست دانشگاه تهران" به نام دکتر محمد ملکی گره خورده است، سمَتی که مایۀ نیکنامی و سرافرازی و در عین حال رنج و عذاب او شد.
گویا به توصیۀ سید محمود طالقانی، شورای انقلاب حکم نخستین رئیس دانشگاه تهران در نظام جدید را به نام دکتر ملکی زد. او ادارۀ دانشگاه را شورایی کرد و با رأی اساتید دوباره در سمت خود ابقاء شد. عشق او به آزادی دانشگاه و دفاع تمام قدش از حریم دانشجویان او را به استادی فوقالعاده محبوب تبدیل کرد؛ اما این فصل از زندگی او با "انقلاب فرهنگی" و تعطیلی دانشگاهها به آخر رسید.
دکتر ملکی تعطیلی دانشگاهها را تاب نیاورد و در موضعی صریح آن را کودتا" نامید. این نوع موضعگیری از سوی دادستانی انقلاب تحمل نشد چرا که بیش از دو سال از انقلاب گذشته بود و طبق معمولِ عموم انقلابها، دوران مدارا و دوستی و برادری انقلابیون به سر آمده و روزهای نابردباری و عداوت و خشونت از راه رسیده بود!
این شد که دکتر ملکی را دستگیر و به جرم وگناه ناکرده، ابتدا به اعدام و سپس به ده سال زندان محکوم کردند. او را به هر اتهامِ ممکن متهم و به هر شیوهای آزار و اذیت کردند. او خود شرحی از این شکنجهها به دست داده است.
پس از تحمل پنج سال زندان، ملکی درسال 65 از حبس آزاد شد. همۀ دوستانش از دیدن چهرۀ او به سختی جا خوردند. او گویی در این پنج سال بیش از 20 سال پیر شده بود! این را بخصوص زندهیاد مهندس عزتالله سحابی همیشه با تأسف و اندوه در وصف او تکرار میکرد.
شاید حتی بیش از دکتر ملکی، همسر و فرزندان او در آن پنج سال رنج بردند. همسرش قدسی خانم با چهار فرزند قد و نیم قد، آوارۀ درِ زندانها شد، بیهیچ پناهی یا حمایتی یا هر مایۀ دلگرمی دیگری که سبب تسکین خانوادهای شود. مادری تنها با اندوهِ کودکی که از شوک زندانی شدنِ پدر فلج شده بود، در زمانهای که اغلب مردم از خانوادههای زندانیان سیاسی فاصله میگرفتند...
در این میان، ملکی که بخصوص از درد و رنج همبندیانش با داغی بزرگ بر دل از حبس آزاد شده بود، پس از رهایی، لحظهای از تلاش برای گذر جامعه از مصائب مبتلابهاش غافل نشد. او که دلی شاعر و سری پرشور و عزمی خستگیناپذیر داشت، در هر صحنهای که حقی پایمال میشد یا ستمی بر کسی میرفت، بیدرنگ حضور مییافت و صدای اعتراضش را به شیوۀ خود که صریح وبیپردهپوشی و مصلحتاندیشی بود، بلند میکرد.
همین حضور همیشگی و صدای رسا، در پیرانهسری نیز دو بار گذر او را به زندان انداخت. یک بار در اسفند 79 و آن دستگیری معروف در منزل زندهیاد محمد بستهنگار و بار دیگر در سال 88. برغم کهنسالی، او این دو زندان را با شور نشاط از سر گذراند. روزی که او را از بند 350 زندان اوین آزاد کردند در میان تشویق ممتد و شورانگیز همبندیان، عصا زنان از پلهها بالا رفت، در حالی که لبخندی بر لب داشت و نوری از امید در عمق چشمان کم سویش میدرخشید.
گر چه این امید دیر نپایید، اما ملکی از کوشش و تلاش خود دست برنداشت و به رغم ناتوانی در راه رفتن، هیچگاه در هیچ صحنهای غایب نبود. حاضری همیشگی بود.
آنچه اما او را در کهنسالی بسیاز آزار داد جدا افتادن از فرزندانش بود. فرزندش عمار نتوانست برای دیدار پدر به ایران برگردد و به دکتر ملکی نیز اجازۀ خروج از ایران داده نشد. او چند ماه پس از فوت ناگهانی همسرش قدسی خانم و در حسرت به آغوش گرفتن نوهاش، جان به جان آفرین تسلیم کرد و با کولهباری عظیم از کوششی بیوقفه در راه بهروزی مردم ایران در سرای ابدی آرامش یافت.
خداوند روح لطیف و شاعرانه و رنجکشیدۀ او را قرین رحمت بیمنتهای خود کند و به همۀ دوستان و شاگردان و همراهان و خانوادۀ ارجمندش بویژ دختران و پسرانش - عمار و ابوذر - شکیبایی و اجر دهد. یادش گرامی و نامش ماندگار و جاودانه باد.
#محمد_ملکی
#دانشگاه_تهران
#زندانی_سیاسی
#زندان_اوین
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
.
🔴🔴🔴 شجاعت مثال زدنی تاجزاده در نقد قدرت
✍️ عبدالله مومنی:
#مصطفی_تاجزاده که شجاعت مدنی اش مثال زدنی است و نقادی و ایستادگیش در برابر انحراف اصحاب قدرت بیبدیل است. نزدیک به دو ماه است که تاوان روشنگری و شجاعت ستودنیش را با زندان میدهد. مصطفی تاجزاده باوجود داشتن مشکلات جسمی و هشدار خانواده و انجمن اسلامی جامعه پزشکی نسبت به وضعیت ناپایدار جسمیش در بند انفرادی نگهداری و اینک باگذشت بیش از ۵۰روز به بیمارستان منتقل شده است. مسیولین هرگونه مسامحه در رسیدگی به وضعیت زندانی متوجه متولیان بازداشت کننده است و مسولیت حفظ جان و سلامت مصطفی تاجزاده و سایر زندانیان بر عهده آنان است.
#مصطفی_تاجزاده
#زندانی_سیاسی
#دموکراسی_برای_ایران
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 شجاعت مثال زدنی تاجزاده در نقد قدرت
✍️ عبدالله مومنی:
#مصطفی_تاجزاده که شجاعت مدنی اش مثال زدنی است و نقادی و ایستادگیش در برابر انحراف اصحاب قدرت بیبدیل است. نزدیک به دو ماه است که تاوان روشنگری و شجاعت ستودنیش را با زندان میدهد. مصطفی تاجزاده باوجود داشتن مشکلات جسمی و هشدار خانواده و انجمن اسلامی جامعه پزشکی نسبت به وضعیت ناپایدار جسمیش در بند انفرادی نگهداری و اینک باگذشت بیش از ۵۰روز به بیمارستان منتقل شده است. مسیولین هرگونه مسامحه در رسیدگی به وضعیت زندانی متوجه متولیان بازداشت کننده است و مسولیت حفظ جان و سلامت مصطفی تاجزاده و سایر زندانیان بر عهده آنان است.
#مصطفی_تاجزاده
#زندانی_سیاسی
#دموکراسی_برای_ایران
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴در بارۀ حکم ناعادلانۀ تاجزاده
اتهامهای گل و گشاد و احکام کیلویی!
#احمد_زیدآبادی:
بنا به قولِ وکیل مصطفی تاجزاده حکم هشت سال زندان موکلش که پنج سال آن قابل اِعمال است، وارد مرحلۀ اجرایی شده است.
آنچه در حکم آقای تاجزاده جلب نظر میکند همان اتهامهای همیشگی و گل و گشادی است که هر شهروند مسالمتجویِ معترضی را میتوان طبق آنها محکوم کرد.
اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به اندازهای تعریف نشده و مبهم است که گفتگوی دوستانۀ دو نفر را هم میتوان مصداق آن دانست. اما عجیب اینکه بازجویان و بازپرسان و قضات، در بسیاری موارد، اقدامات تکنفره را هم به اجتماع و تبانی تعبیر میکنند! اجتماع و تبانی به لحاظ صوری، لاجرم با حضور چند نفر انجام میپذیرد و به طور قطع یک فرد نمیتواند با خودش اجتماع و تبانی کند. این استدلال ساده و بدیهی اما در بسیاری از دادگاهها مورد اعتنا قرار نمیگیرد. در اینجا برای آنکه متهم به نشر اکاذیب نشوم، ناچارم به حکم خودم در سال 88 اشاره کنم که به همین اتهام متهم و محکوم شدم بدون آنکه طرفِ دیگرِ اجتماع و تبانی را به من معرفی کنند! در این مورد فقط از "عمرو عاصهای زمانه" که گویا به مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره داشت، نامی به میان آمده بود، بدون آنکه من آن مرحوم را دیده باشم و یا اساساً تماس و ارتباطی بینمان برقرار شده باشد!
در مورد آقای تاجزاده هم باید پرسید که او مشخصاً با چه فرد یا افرادی اجتماع و تبانی کرده است؟ اگر چنین افرادی وجود دارند، چرا برای آنها پرونده تشکیل نشده است و اگر وجود ندارند، اتهام اجتماع و تبانی از کجا آمده است؟
اتهام تبلیغ علیه نظام نیز کاملاً تعریف نشده و مبهم است. گاه کوچکترین انتقادی از یک ارگان حاکم مانند شورای نگهبان و یا نیروهای مسلح، تحت عنوان تبلیغ علیه نظام تفهیم اتهام میشود! در واقع با وجود چنین مادهای در قانون مجازات اسلامی، مخالفت و اعتراض که جای خود، حتی راه یک انتقاد ملایم و مسالمتجویانه از وضعیت موجود نیز بسته شده است.
نشر اکاذیب هم گرچه میتواند تعریف مشخصی پیدا کند اما آن هم معمولاً شامل طرح هر حدس و گمانی در بارۀ رویدادهای پشت پردۀ سیاست میشود، حدس و گمانهایی که بدون مطرح کردنِ آنها اصولاً تحلیل و پیشبینی اوضاع امکانپذیر نمیشود.
از این رو، آقای تاجزاده ظاهراً فقط به دلیل لحنِ خاصش در نقدِ شرایط و طرح برخی گمانهزنیها از آیندۀ کشور متهم و محکوم شده و این حکمی کاملاً ناعادلانه و غیرمنصفانه است.
در همین جا میتوان رئیس دستگاه قضا را مخاطب قرار داد و نسبت چنین حکمی را با وعدههای وی برای شنیدن هر نوع نقد و اعتراض و مخالفتی به پرسش گرفت. او قاعدتاً برای این پرسش پاسخی در آستین دارد و احتمالاً خواهد گفت که این حکمی بدوی و ابتدایی بوده و چنانچه آقای تاجزاده درخواست تجدید نظر میداد، نه حکم در این مرحله اجرایی میشد و نه شاید عیناً مورد تأیید دادگاه تجدیدنظر قرار میگرفت.
این پاسخ اما کافی و وافی نیست چرا که اولاً چرا باید احکام بدوی دادگاهها تا این اندازه شدید و غلیظ و ناعادلانه باشد؟ ثانیاً وقتی متهمی به هر دلیلی نسبت به رأی بدوی دادگاه خواستار تجدیدنظر نشود، آیا صرف این اقدام، توجیهی برای اعمال مجازاتی ناعالانه علیه او فراهم میکند؟
بنابراین، اگر واقعاً قصد و ارادهای محکم برای بهبود عملکرد دستگاه قضا وجود دارد، در درجۀ نخست باید قوانین تعریف نشده و گل و گشادی که محکوم کردن متهمان بر طبق آنها مثل نوشیدن آب است، از مبنا تغییر کنند. در درجۀ دوم، قضاتی که معروف به صدور رأی کیلویی علیه متهمان سیاسیاند و به عیان هیچکدام از معیارهای بیطرفی را رعایت نمیکنند و گفته میشود تحت نفوذ ضابطانِ خاصی قرار دارند، از منصب قضا برکنار شوند. در درجۀ سوم نیز همۀ محکومان این نوع اتهامات از جمله مصطفی تاجزاده از زندان رهایی یابند.
#مصطفی_تاجزاده
#اتهام_گل_و_گشاد
#احکام_کیلویی
#زندانی_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
اتهامهای گل و گشاد و احکام کیلویی!
#احمد_زیدآبادی:
بنا به قولِ وکیل مصطفی تاجزاده حکم هشت سال زندان موکلش که پنج سال آن قابل اِعمال است، وارد مرحلۀ اجرایی شده است.
آنچه در حکم آقای تاجزاده جلب نظر میکند همان اتهامهای همیشگی و گل و گشادی است که هر شهروند مسالمتجویِ معترضی را میتوان طبق آنها محکوم کرد.
اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به اندازهای تعریف نشده و مبهم است که گفتگوی دوستانۀ دو نفر را هم میتوان مصداق آن دانست. اما عجیب اینکه بازجویان و بازپرسان و قضات، در بسیاری موارد، اقدامات تکنفره را هم به اجتماع و تبانی تعبیر میکنند! اجتماع و تبانی به لحاظ صوری، لاجرم با حضور چند نفر انجام میپذیرد و به طور قطع یک فرد نمیتواند با خودش اجتماع و تبانی کند. این استدلال ساده و بدیهی اما در بسیاری از دادگاهها مورد اعتنا قرار نمیگیرد. در اینجا برای آنکه متهم به نشر اکاذیب نشوم، ناچارم به حکم خودم در سال 88 اشاره کنم که به همین اتهام متهم و محکوم شدم بدون آنکه طرفِ دیگرِ اجتماع و تبانی را به من معرفی کنند! در این مورد فقط از "عمرو عاصهای زمانه" که گویا به مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره داشت، نامی به میان آمده بود، بدون آنکه من آن مرحوم را دیده باشم و یا اساساً تماس و ارتباطی بینمان برقرار شده باشد!
در مورد آقای تاجزاده هم باید پرسید که او مشخصاً با چه فرد یا افرادی اجتماع و تبانی کرده است؟ اگر چنین افرادی وجود دارند، چرا برای آنها پرونده تشکیل نشده است و اگر وجود ندارند، اتهام اجتماع و تبانی از کجا آمده است؟
اتهام تبلیغ علیه نظام نیز کاملاً تعریف نشده و مبهم است. گاه کوچکترین انتقادی از یک ارگان حاکم مانند شورای نگهبان و یا نیروهای مسلح، تحت عنوان تبلیغ علیه نظام تفهیم اتهام میشود! در واقع با وجود چنین مادهای در قانون مجازات اسلامی، مخالفت و اعتراض که جای خود، حتی راه یک انتقاد ملایم و مسالمتجویانه از وضعیت موجود نیز بسته شده است.
نشر اکاذیب هم گرچه میتواند تعریف مشخصی پیدا کند اما آن هم معمولاً شامل طرح هر حدس و گمانی در بارۀ رویدادهای پشت پردۀ سیاست میشود، حدس و گمانهایی که بدون مطرح کردنِ آنها اصولاً تحلیل و پیشبینی اوضاع امکانپذیر نمیشود.
از این رو، آقای تاجزاده ظاهراً فقط به دلیل لحنِ خاصش در نقدِ شرایط و طرح برخی گمانهزنیها از آیندۀ کشور متهم و محکوم شده و این حکمی کاملاً ناعادلانه و غیرمنصفانه است.
در همین جا میتوان رئیس دستگاه قضا را مخاطب قرار داد و نسبت چنین حکمی را با وعدههای وی برای شنیدن هر نوع نقد و اعتراض و مخالفتی به پرسش گرفت. او قاعدتاً برای این پرسش پاسخی در آستین دارد و احتمالاً خواهد گفت که این حکمی بدوی و ابتدایی بوده و چنانچه آقای تاجزاده درخواست تجدید نظر میداد، نه حکم در این مرحله اجرایی میشد و نه شاید عیناً مورد تأیید دادگاه تجدیدنظر قرار میگرفت.
این پاسخ اما کافی و وافی نیست چرا که اولاً چرا باید احکام بدوی دادگاهها تا این اندازه شدید و غلیظ و ناعادلانه باشد؟ ثانیاً وقتی متهمی به هر دلیلی نسبت به رأی بدوی دادگاه خواستار تجدیدنظر نشود، آیا صرف این اقدام، توجیهی برای اعمال مجازاتی ناعالانه علیه او فراهم میکند؟
بنابراین، اگر واقعاً قصد و ارادهای محکم برای بهبود عملکرد دستگاه قضا وجود دارد، در درجۀ نخست باید قوانین تعریف نشده و گل و گشادی که محکوم کردن متهمان بر طبق آنها مثل نوشیدن آب است، از مبنا تغییر کنند. در درجۀ دوم، قضاتی که معروف به صدور رأی کیلویی علیه متهمان سیاسیاند و به عیان هیچکدام از معیارهای بیطرفی را رعایت نمیکنند و گفته میشود تحت نفوذ ضابطانِ خاصی قرار دارند، از منصب قضا برکنار شوند. در درجۀ سوم نیز همۀ محکومان این نوع اتهامات از جمله مصطفی تاجزاده از زندان رهایی یابند.
#مصطفی_تاجزاده
#اتهام_گل_و_گشاد
#احکام_کیلویی
#زندانی_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat