Forwarded from اتچ بات
♦️نآقازادگی♦️
(یک لحظه از یک سنت)
✍در دو روز گذشته، همایشی با عنوان "اکنون، ما و شریعتی" توسط بنیاد شریعتی و انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. بهانه برگزاری همایش، چهلمین سالگرد تولد شریعتی بود. در این برنامه حضور نداشتم اما دورادور اخبار و مطالبش را دنبال میکردم. از جنبههای مختلفی میشد دربارهی این برنامه و «شریعتی» - این پدیدهی قریب ِ غریب - نوشت. اما تصمیمی برای نوشتن نداشتم. تا دیدن یک تصویر، به نوشتن این چند جمله تشویقم کرد.
تصویر ساده است: احسان شریعتی - فرزند بزرگ شریعتی - بر زمین نشسته است. دور و برش، حضارند. اگر کسی نداند که احسان، فرزند شریعتی است، با دیدن این تصویر نمیتواند بفهمد که فرزند شریعتی کدامست و حضار کدام. همه از «حاضرانند». جامعه، حول و حوش اوست. در میان افراد دور و برش، هم جوانان هستند و هم مسنترها. نسلهای مختلف. تیپهای مختلف. رنگارنگ. محافظی نیست. تشریفاتی نیست. قدرت، غایب این تصویر است. آنچه هست، جامعه است. اینجا شخص احسان شریعتی مهم نیست. این، قاب ِ یک سنت است.
حالا که صحبتش شد، بگذارید از لحظهی شخصی تاریخی دیگری برای خودم هم بگویم: چند سال قبل، با فرزند دیگری ازفرزندان شریعتی، از دیداری برمیگشتیم. به میدان توحید رسیدیم. کنار خیابان ایستاد تا تاکسی بگیرد. دقیقاً همان لحظه بنز سورمهای مشهور یکی مسوولین با چندین خودروی محافظ و ضدگلوله و تحذیر و آژیر عبور کرد. کنار ایستاده بودم و نگاه میکردم: به عبور "نظام" و ایستادن "نهضت"...
از سیاست تا اقتصاد، از دانشگاه تا حوزه، زمانهی آقازادگی است. زمانهی #ژنهای_خوب. زمانهی "کور شو" و "دور شو"ها. زمانهی "ما از گِلِ دیگری هستیم". مردم غریب و غریبه ماندهاند. به میان مردم آمدن، یا ژست تبلیغاتی است یا ابزار ِ عوامفریب. در چنین زمانهای است که این قاب معنادار میشود: مانایی شریعتی، زنده ماندن شریعتی، به همینهاست: جامعه است که از او محافظت میکند. هر چقدر این جریان و این سنت به این تصویر، به این قاب، پایبند بماند، مانا خواهد بود. و اثر گذار. جامعه است که میماند.
پ.ن: مثل هر سنت و جریان و جمع دیگری، نقدهایی به این سنت و جریان و جمع عزیز وارد بوده و هست. نقدهایی داشتهام و داشتهاند. زنده بودن این جریان اما به شنیدن بیواسطهی این نقدها بوده و هست. کاری که همواره کردهاند. این توصیف، نافی نقدها نیست. نقدهایی که ما را جاری نگاه میدارند.
#روشنا
#ژن_خوب
کانال اینکُجا
ایده نوشت های مهدی سلیمانیه
@sedayeslahat
(یک لحظه از یک سنت)
✍در دو روز گذشته، همایشی با عنوان "اکنون، ما و شریعتی" توسط بنیاد شریعتی و انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. بهانه برگزاری همایش، چهلمین سالگرد تولد شریعتی بود. در این برنامه حضور نداشتم اما دورادور اخبار و مطالبش را دنبال میکردم. از جنبههای مختلفی میشد دربارهی این برنامه و «شریعتی» - این پدیدهی قریب ِ غریب - نوشت. اما تصمیمی برای نوشتن نداشتم. تا دیدن یک تصویر، به نوشتن این چند جمله تشویقم کرد.
تصویر ساده است: احسان شریعتی - فرزند بزرگ شریعتی - بر زمین نشسته است. دور و برش، حضارند. اگر کسی نداند که احسان، فرزند شریعتی است، با دیدن این تصویر نمیتواند بفهمد که فرزند شریعتی کدامست و حضار کدام. همه از «حاضرانند». جامعه، حول و حوش اوست. در میان افراد دور و برش، هم جوانان هستند و هم مسنترها. نسلهای مختلف. تیپهای مختلف. رنگارنگ. محافظی نیست. تشریفاتی نیست. قدرت، غایب این تصویر است. آنچه هست، جامعه است. اینجا شخص احسان شریعتی مهم نیست. این، قاب ِ یک سنت است.
حالا که صحبتش شد، بگذارید از لحظهی شخصی تاریخی دیگری برای خودم هم بگویم: چند سال قبل، با فرزند دیگری ازفرزندان شریعتی، از دیداری برمیگشتیم. به میدان توحید رسیدیم. کنار خیابان ایستاد تا تاکسی بگیرد. دقیقاً همان لحظه بنز سورمهای مشهور یکی مسوولین با چندین خودروی محافظ و ضدگلوله و تحذیر و آژیر عبور کرد. کنار ایستاده بودم و نگاه میکردم: به عبور "نظام" و ایستادن "نهضت"...
از سیاست تا اقتصاد، از دانشگاه تا حوزه، زمانهی آقازادگی است. زمانهی #ژنهای_خوب. زمانهی "کور شو" و "دور شو"ها. زمانهی "ما از گِلِ دیگری هستیم". مردم غریب و غریبه ماندهاند. به میان مردم آمدن، یا ژست تبلیغاتی است یا ابزار ِ عوامفریب. در چنین زمانهای است که این قاب معنادار میشود: مانایی شریعتی، زنده ماندن شریعتی، به همینهاست: جامعه است که از او محافظت میکند. هر چقدر این جریان و این سنت به این تصویر، به این قاب، پایبند بماند، مانا خواهد بود. و اثر گذار. جامعه است که میماند.
پ.ن: مثل هر سنت و جریان و جمع دیگری، نقدهایی به این سنت و جریان و جمع عزیز وارد بوده و هست. نقدهایی داشتهام و داشتهاند. زنده بودن این جریان اما به شنیدن بیواسطهی این نقدها بوده و هست. کاری که همواره کردهاند. این توصیف، نافی نقدها نیست. نقدهایی که ما را جاری نگاه میدارند.
#روشنا
#ژن_خوب
کانال اینکُجا
ایده نوشت های مهدی سلیمانیه
@sedayeslahat
Telegram
attach 📎
خواهم که شوم رسوا، همرنگ جماعت نه!
صد قتل و جنون آری، وان روی خیانت نه!
در کفر خودم غمگین، اینگونه نویسم من
صد درد و بلا آری، وان بوی جهالت نه!
#روشنا
@sedayeslahat
صد قتل و جنون آری، وان روی خیانت نه!
در کفر خودم غمگین، اینگونه نویسم من
صد درد و بلا آری، وان بوی جهالت نه!
#روشنا
@sedayeslahat