در مدتی که در این دنیا هستید
به معنای واقعی کلمه زندگی کنید
"زندگي كنيد"
هر چیزی را تجربه کنید.
مراقب خودتان و دوستانتان باشید.
خوش بگذرانید، دیوانگی کنید،
عجیب باشید.
بیرون از خانه بروید، تلاش کنید
وشکست بخورید.
چون به هر حال این اتفاق می افتد
پس بهتر است از آن لذت ببرید.
موقعیت یادگیری از شکست هایتان را
از دستت ندهید.
دلیل مشکل را پیدا کنید واز بین ببریدش
سعی نکنید کامل باشید! اصلا ، اصلا
فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید
از انسانیت.
يك انسانِ خوشبخت
#آنتونی_رابینز
@seemorghbook
به معنای واقعی کلمه زندگی کنید
"زندگي كنيد"
هر چیزی را تجربه کنید.
مراقب خودتان و دوستانتان باشید.
خوش بگذرانید، دیوانگی کنید،
عجیب باشید.
بیرون از خانه بروید، تلاش کنید
وشکست بخورید.
چون به هر حال این اتفاق می افتد
پس بهتر است از آن لذت ببرید.
موقعیت یادگیری از شکست هایتان را
از دستت ندهید.
دلیل مشکل را پیدا کنید واز بین ببریدش
سعی نکنید کامل باشید! اصلا ، اصلا
فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید
از انسانیت.
يك انسانِ خوشبخت
#آنتونی_رابینز
@seemorghbook
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد...
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد. فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟''
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم.
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
#آنتونی_رابینز
@seemorghbook
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد. فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟''
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم.
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
#آنتونی_رابینز
@seemorghbook