📕#انتری_که_لوطیش_مرده_بود
✍#صادق_چوبک
داستان «انتری که لوطیش مرده بود» ظاهر داستان ماجرای انتری است که لوطیش مرده و او زنجیر خود را پاره کرده و از قید اسارت او آزاد شدهاست. اما این آزادی هیچ دردی از او دوا نمیکند. حیران و سرگردان به این سوی و آن سوی رو میآورد، هیچ راه نجاتی نمییابد و سرانجام در همین سرگشتگی گم میشود. این ظاهر داستان است. اما ماهیتی تمثیلی دارد و اشارهای است به سرنوشت انسان روشنفکری که زنجیر اسارت ایدئولوژیها و سنتهای اجتماعی را پاره کرده، از محدودیتی که آنها برایش ایجاد کرده بودند آزاد شده، اما این آزادی بهرهای برایش ندارد و نمیتواند او را به راز هستی رهنمون شود. این داستان از نگاه این میمون و با نگاه تودهای و با زبان مردم طبیعی کوچه و بازار نوشته شدهاست.
♦️@seemorghbook
✍#صادق_چوبک
داستان «انتری که لوطیش مرده بود» ظاهر داستان ماجرای انتری است که لوطیش مرده و او زنجیر خود را پاره کرده و از قید اسارت او آزاد شدهاست. اما این آزادی هیچ دردی از او دوا نمیکند. حیران و سرگردان به این سوی و آن سوی رو میآورد، هیچ راه نجاتی نمییابد و سرانجام در همین سرگشتگی گم میشود. این ظاهر داستان است. اما ماهیتی تمثیلی دارد و اشارهای است به سرنوشت انسان روشنفکری که زنجیر اسارت ایدئولوژیها و سنتهای اجتماعی را پاره کرده، از محدودیتی که آنها برایش ایجاد کرده بودند آزاد شده، اما این آزادی بهرهای برایش ندارد و نمیتواند او را به راز هستی رهنمون شود. این داستان از نگاه این میمون و با نگاه تودهای و با زبان مردم طبیعی کوچه و بازار نوشته شدهاست.
♦️@seemorghbook