Azadi | آزادی
321K subscribers
73.5K photos
91.7K videos
876 files
7.02K links
کانالی با هدف استقرار دمکراسی و سکولاریسم در ایران و ایرانی برای همه ایرانیان

کانال دوم تلگرام :
t.me/sepehrazadi6
Download Telegram
سلام
#خاطرات_گشت_ارشاد رو گذاشتید گفتم منم ماجرای اون روز رو تعریف کنم براتون.
پشت کنکور بودم و سر کار میرفتم.
شب عید بود و ساعت 6 کارمو تعطیل کردم که برم خونه.
سر راهم رفتم غذا بخورم چون انقدر سرم شلوغ بود حتی صبحانه هم نخورده بودم.
از فست فود خارج شدم و رسیدم به میدون ولیعصر که تاکسی سوار شم، یه دفعه دو تا خانم جلومو گرفتن گفتن بیا تو ون. پرسیدم چرا من که لباسم بد نیست؟
گفتن تعهد میکیریم ولت میکنیم.
اینم بگم که یه شلوار گشاد پام بود با یه مانتو بلند و مقنعه و موهام اصلا بیرون نبود تازه یه تی شرتم تنم بود با یه کوله پشتی و کتونی یعنی همه چیزم خوب بود خلاصه سوار شدن و راه افتادن به سمت وزرا. منم پدرم شهرستان بود.مادر ندارم و خواهرم هم بیرون شهر بود. مادربزرگم هم خیلی پیره نمیتونست بیاد.
خلاصه از ساعت 7 تا 11 منو اونجا نگه داشتن. یه دختر 18 ساله که تا اون موقع فقط یه مسیر رو بلو بود. اونم از محل کار تا خونه.خیلی ترسیدم. موبایلمو چک میکردن ولی حقشو نداشتن. انقدر با گوشیم بازی کردن که شارژش تموم شد و خاموش شد.
منم از لجم به هیچ کس زنگ نزدم که بیان دنبالم. فقط به مادربزرگم گفتم تا نکران نشه.
ساعت 11 دیگه داشتن میرفتن خونه هاشون که یکیشون داد زد : هی دختر کسی نیست بیاد دنبالت؟ نکنه دختر فراری هستی با اون کوله پشتیت؟
اومد سمتم و با ضرب کیفمو گرفت که بگرده. گفتم حق نداری. گفت خفه شو ... خانم و کلی حرفای رکیک که حتی بهش فکر میکنم هم خجالت میکشم.
تو کیفم کتابای تستم بود که وقت بیکاری تو محل کارم بخونم. میگفتن از کجا دزدیدی؟
فکر کنید یکی بره کتاب تست بدزده😂
آخرش دیدن فقط من موندم آژانس گرفتن که برم خونه به آژانسه گفتن دم در میزاریش. نزاری فرار کنه. انگار قاتل گرفتن.
خلاصه ماجرای تلخی بود.
من نمیدونم یه خانم چطوری بره بیرون که گیر ندن بهش. با چادر و رو بند؟؟؟خوب شبیه داعش میشه آدم.
همشونم بی سوادن. من اونجا حتی یه کامپیوتر هم ندیدم. مثل زندانیا عکس مینداختن ازمون از نیم رخ و تمام رخ.
زنه نشست زیر پام که عکس از مانتوم بگیره. گفتم زحمت نشه این انقدر بلنده که باید دراز بکشی. فحشم داد و رفت.
گشت هیچ غلطی نمیتونه بکنه. تا کسی اومد سمتتون راهتونو کج کنید یا حتی لازم شد فرار کنید تا بهتون توهین نشه.
خدا لعنتشون کنه.

@SepehrAzadi
♨️ #خاطرات _گشت _ارشاد
سلام...خاطره گشت ارشاد که میخوام بگم، پارسال همین موقع ها اتفاق افتاد..
من متاهلم. گه گداری با دوستانم قرار میزاریم، بیرون‌میریم..اونروز هم بعد عهد بوقی خواستیم بریم یه هوایی عوض کنیم. لباس بدی نپوشیده بودم یه مانتوآستین کوتاه، شلوار مشکی با شال قرمز...فقط آستینم کوتاه بود وگرنه بدنما نبود...دوستمم از من ساده تر... خلاصه دور میدون بزرگ‌شهر چند خانم گشت ارشاد با ون ایستاده بودن. دیدم تند تند با دست اشاره میکنن بریم سمتشون. دوستم گفت نریم. گفتم نه بزار بریم..خلاصه یکیشون گفت: استینت چرا اینقد کوتاست؟ گفتم مدلشه☺️ گفت: بکشش پایین، گفتم نمیشه که میخوای ساق دست بپوشم؟ گفت اره...گفتم پول ندارم بخرم...دوستم نفس نمیکشید. یکیشون گفت زبونت چقد درازه؟ گفتم اونم مشکل ژنتیکه، دست من‌ نیست...
گفتم خدایی یه سوال؟ تواین هواای داغ تابستون زیر این‌چادر دم نکردید؟؟ با عصبانیت گفت نخیررر خیلیم راحتیم...گفتم اهاا دیدی چقد بهت برخورد به پوشش تو گیر دادم...منم بهم بر میخوره جلو ملت تذکر میدی بهم. من متاهلم و به قول شما خدای روی زمین (همسرم) اجازه پوشش این مدلی رو داده. هیچی نتونست بگه...دوستم خندش گرفته بود گفت بزارید بریم الان فامیل شوهرامون‌ میبینه حرف درمیاد...خلاصه فقط نگام کردن رفتیم...
دوستان من کم نیارید به روش خودشون آرروم محکومشون کنید...
با آروزی روزی با آزادی حق انتخاب🥀

@sepehrazadi
⭕️ آیا اینها مقاومت یمنی هستند؟

🔸اینها بریده هایی از #خاطرات_هاشمی_رفسنجانی است. بیشتر اینها در سالهای میانی و اواخر دهه شصت در سالهای جنگ ثبت شده است.

خاطرات رفسنجانی را مقایسه کنیم با اظهارات وزیر بهداشت که می گفت: بعضی از بیمارانی که طول عمرشان محدوده آیا ارزشش را داره هر ساله یک میلیارد تومان هزینه اینها بکنیم؟ و یا آقای ولایتی می گوید: از یمنی‌ها مقاومت یاد بگیریم بجای لباس لنگ بپوشیم ونان خشک بخوریم. حال این سوال پیش می آید آیا اینها مقاومت یمنی هستند؟ 👇


🔹 آقاى عباس #واعظ_طبسى، [توليت آستان قدس رضوي] و فرزندش آمدند. از سفر به لندن و عمل جراحى پاي‌اش راضى است. تحت تأثير نظم و پيشرفت آنها قرار گرفته است. 27 مهر 71

🔹 آقای #آذری [قمی] آمد و درخواست ارز برای معالجه پروستات در لندن داشت. برای آقای مهدوی [کنی] هم به خاطر کسالت قلبی، گفته شد در لندن جا رزرو کنند. 19 اذر 64

🔹آقای #دعاگو آمد. از کیفیت معالجه‌اش در لندن گفت. سرطان داشته و با شیمی‌درمانی معالجه شده. راضی است. موهایش در اثر معالجه ریخته‌است. از نتایج معالجه در مدت اقامت، پیشنهاد جلوگیری از اعزام دانشجو به خارج را داشت که ارز آن را صرف تأمین استاد در داخل کنیم.31خرداد 65

🔹شب درجلسه شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز شرکت نمودم. بیشتر صحبتها درباره بد اداره شدن جلسات روحانیت مبارز در دهه فجر بود. آقای #مهدوی_کنی که از لندن پس از معالجه برگشته، به خاطر خستگی نیامده بود. میخواستم ایشان را ببینم. 29 بهمن 64‏

🔹صبحانه‌ را در خدمت‌ آقای‌ منتظری‌، در منزل‌ ایشان‌ صرف‌ کردیم‌. پس‌ ازخداحافظی‌ به‌ منزل‌ آیت‌الله‌ #نجفی‌_مرعشی‌ رفتم‌. از اسپانیا برگشته‌ بودند. برای‌ معالجه ‌چشم‌ رفته‌ بودند. 8 خرداد 60

🔹آقای‌ #احمد_توکلی‌ که‌قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ ممنوع‌ الخروج‌ بوده‌، برای‌ گرفتن‌ گذرنامه‌ جهت‌ سفر برای‌ معالجه‌ دردمفاصل‌ احتیاج‌ به‌ نامه‌ من‌ به‌ اداره‌ گذرنامه‌ داشت‌ که‌ نوشتم‌. 19 اردیبهشت 60‏

🔹شب تلفنى از #احمدآقا احوال‌پرسى كردم. از اسپانيا برگشته است. براى معالجه چشم رفته بود. در آنجا #همان_تشخيص_ايران را تاييد كرده‌اند. 27 اسفند 71‏

🔹 خانم‌ شهید بهشتی‌ به‌ خانه‌ ما آمد و با عفت‌ به‌ دیدن‌ #همسرامام‌ رفتند که‌ برای‌ معالجه‌ چشم‌مدتی‌ به‌ خارج‌ رفته‌ بودند. 18 مرداد 61‏

🔹ساعت هشت صبح آقاي #موسوي اردبيلي آمدند. عازم سفر به اروپا براي معالجه و چك آپ است. براي تسهيلات ارزي و تذكره [= گذرنامه] همراهان و حفاظت كمك خواستند. به دكتر ولايتي و ميرزاده دستور مقتضي را دادم. 29مرداد 68‏

🔹 شب‌، آقای‌ [علی‌ اکبر] #محتشمی‌ [سفیر ایران‌ در سوریه‌] آمد. مدتی‌ در آلمان‌ معالجه‌ کرده‌است‌؛ دست‌ مصنوعی‌ گذاشته‌ و دوبار ، گوشها را عمل‌ کرده‌ و اکنون‌ نسبتا سالم‌ است‌. 5 آبان 63

🔹عصر آقاي [محمد علی] #رحماني مسئول بسيج آمد. پس از معالجه در خارج برگشته و از معالجه دكترهاي داخلي ناراضي است؛ #خدا_به_داد_مريض‌هاي_معمولي برسد. 25 مهر 66‏

🔹آقاى [علي اكبر] #آشتيانى، نماينده رهبرى در ژاندارمرى آمد. براى معالجه خود در خارج استمداد كرد. 8 دی 69‏

در بیمارستان‌ به‌ عیادت‌ آقای‌ #ربانی‌املشی‌ رفتم‌. قرار است‌ فردا، برای‌ معالجه‌ به‌ سوئیس‌ برود. 8 اسفند 63‏

🔹آقاى [عبدالله] #نورى، [وزير كشور]، براى سفر جهت معالجه به آلمان، تلفنى خداحافظى كرد. 22 اسفند 71‏

🔹[آشیخ‌ محمد] #هاشمیان‌ که‌ برای‌ معالجه‌ چشم‌ به‌ اسپانیا رفته‌ بود راضی‌ برگشته‌، درمنزل‌ ما بودند. گفتند که‌ درک‌ مردم‌ اسپانیا نسبت‌ به‌ مسائل‌ انقلاب‌ ایران‌ بهتر شده‌ است‌. 28 مرداد 61‏

🔹به ملاقات آیت‌الله سیدمحمدرضا #گلپایگانی رفتم. دیروز از لندن برگشته‌اند؛ به احتمال سرطان کیسه صفرا، برای معالجه رفته بودند. 25 روز آنجا بوده‌اند.
ایشان و اطرافیانش با خوشحالی و نشاط از سفر انگلستان و استقبال مسلمانان آنجا تعریف می‌کردند. 9خرداد 66‏

🔹آقای [کاظم] #خوانساری سفیرمان در لیبی آمد. پیام آقای قذافی را آورد گه گفته‌بود‌اگر نمی‌توانید جنگ را تمام کنید برای ختم آن اقدام کنند. خبر داد که پدرش بیمار قلبی است و خوب است برای معالجه به لندن برود. عضو خبرگان است. ۱۸ خرداد ۶۵

@SepehrAzadiت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️💢 وقتی وزیر دولت جمهوری اسلامی یاد #خاطرات خود با #صابون_گلنار می افتد و آن را به عموم مردم اطلاق می دهد:

احسان خاندوزی، وزیر اقتصاد دولت رئیسی:

🔺 شرکت هایی هستند که مردم با آنها #خاطره دارند مثل #صابون_گلنار!!

در اینجا مجری که می بیند خیلی بد شده می گوید چرا به جای اسم شرکت، کد می آوردید!!
منظورش این بود که چرا خاطره بازی خودتان به اسم گلنار را مطرح کردین و مایه آبروریزی نظام شدین!

@SepehrAzadi