رفتم و باز آمدم، تا آمدم
بی سرو بی دست و بی پا آمدم

آمدم هشیارتر بیدارتر
بر سر ملای دون آوارتر

من صدای مبهم بیداری ام
بانگ خشم مادر افکاری ام

من همان پویای بختیاری ام
نرگس و نسرین و کردافشاری ام

من خرابم آتشم طوفانی ام
از تبار آرشم ایرانی ام

لب بلب از دانش و آگاهی ام
شد خرد پیر ره بینایی ام

شور فریاد خوش آزادی ام
فکر آبادانی و آبادی ام

شعرمن بانگ صبا خون نداست
شور آزادی شکوه این صداست

شعر من خشم قیام ملت است
ملتی که خسته از هر ذلت است

من شراب شعر مولانایی ام
من شروع وسعت دانایی ام

من جوان آگه ایرانی ام
دشمن ویرانی و نادانی ام

تو ولی ای شیخ پر ز شهوتی
فاسدی و خائنی بی غیرتی

آب و خاک پاکمان را بهر باج
میفروشی میگذاری در حراج

میفروشی ذختران پاک شهر
ای تو با عشق و عدالت کرده قهر

ای ز هر بیمارتر بیمارتر
ای ز هر خونخواره ای خونخوارتر

ای سراپا خفت و کوری و جهل
مفسد بیگانه با تدبیر و عقل

عامل بدبختی و بیچارگی
دشمن آزادی و آزادگی

یاور دزدان و یار فاسدان
رهنمای قاتلان و جاهلان

پیشوای فسق و جهل و کاهلی
برترین بنیانگذار جاهلی

#شیدای_همدانی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#رای_بی_رای

@SepehrAzadi