Trump face au malaise ouest-européen - JForum - https://goo.gl/alerts/FP72wn #GoogleAlerts
Amir Taheri
برگردان فارسی مقاله خواندنی استاد امیر طاهری
ترامپ و بحران اروپای غربی
چهار سال پیش، زمانی که دونالد جی. ترامپ نتوانست برای بار دوم به ریاستجمهوری ایالات متحده برسد، بسیاری از نخبگان جهان وطنی ابتدا فکر کردند که دیگر کارش تمام شده است.
برخی او را یک مزاحم میدیدند، مانند شبح «ریجوی» در ویسکانسین که سرانجام با گذر زمان ناپدید خواهد شد.
اما دوشنبه گذشته، او دوباره بازگشت تا بیشتر بداند.
نخبگان اروپایی در برخورد با ترامپ دچار اختلاف نظر شدهاند. برخی توصیه میکنند که صبر پیشه کنند و تسلیم نشوند: مانند بلعیدن روغن کرچک و دعا کردن برای اینکه بهزودی اثرش را بگذارد. برخی دیگر، تاکتیک «اگر نمیتوانی شکستشان دهی، به آنها بپیوند» را در پیش گرفتهاند. برخی، مانند اولاف شولتس، صدراعظم در حال کنارهگیری آلمان، با وجود ضعف سیاسی خود، ترجیح دادهاند مستقیماً در برابر شخصیتی قرار بگیرند که ارزیابی دقیقش برایشان دشوار است.
یک کارشناس برجسته فرانسوی این سؤال را مطرح کرده است که چگونه «فردی با مشخصات ترامپ» میتواند تنها با گفتن اولین چیزی که به ذهنش میرسد (اغلب در شبکه اجتماعی X)، پیروزی قاطعانهای در انتخابات کسب کند، در حالی که سیاستمداران باتجربه اروپایی که پیامهایشان با دقت تدوین شده است، در بیش از نیمقرن گذشته نتوانستهاند چنین موفقیتی کسب کنند.
نخبگان حاکم اروپایی به طبقهای خودبسنده تبدیل شدهاند که در یک کارناوال سیاسی بدبینانه، همان شخصیتهای تکراری را با لباسهای متفاوت ارائه میدهند، و هدف اصلیشان تنها حفظ یا به دست آوردن یک کرسی در رأس قدرت است.
این طبقه حاکم همچنین گفتمانی را شکل داده است که بر اساس مجموعهای از دروغها بنا شده است، از جمله این ادعا که میتوان پولی را که وجود ندارد خرج کرد تا چیزهایی را که واقعاً نیازی به آنها نیست، به دست آورد.
همین گفتمان، فریبکاریهای دیگری را نیز در بر دارد.
آنها، شما را با کابوس تغییرات اقلیمی که قرار است ایسلند را به «سرزمین آتش» تبدیل کند، وحشتزده میکنند، اما در عین حال، به شما اطمینان میدهند که نیازی به تغییر شیوه زندگی که ظاهراً باعث این فاجعه قریبالوقوع شده است، ندارید.
نخبگان مدعیاند که مردم میتوانند ساعات و سالهای کمتری کار کنند، در حالی که دستمزدهای بالاتر و مستمریهای سخاوتمندانهتری دریافت کنند.
«همین گفتمان، تفاوتها را ارزشمند میداند، اما به محض پذیرش آن، به سرعت خواهان یکسانسازی به نام برابری میشود.» 💯
طبقه سیاستمداران به شما میآموزد که همهچیز را از نو تعریف کنید و به نام «تصحیح سیاسی» واقعیتها را با نیمهحقایق یا حتی دروغهای آشکار جایگزین کنید.
قهرمانان دیروز به شروران امروز تبدیل میشوند.
هتل مشهور «پرزیدنت ویلسون» در ژنو نام خود را تغییر داده است تا از رئیسجمهور وودرو ویلسون فاصله بگیرد. در پاریس، کارزاری برای تغییر نام بلواری که به نام ویلسون است، به راه افتاده تا با «اصول تصحیح سیاسی» همخوانی داشته باشد.
اریک دوپون-مورتی، وکیل سرشناس فرانسوی و وزیر سابق دادگستری، میگوید: «اگر ما مطابق با تصحیح سیاسی عمل نکنیم، ما را هو کرده و از صحنه بیرون میکنند. قضات مجبورند که بیدار شوند، حتی اگر این به قیمت اجرای عدالت تمام شود.» (رادیو فرانس انتر، ۱۲ ژانویه ۲۰۲۵)
بیشتر دموکراسیهای اروپایی با بحران جمعیتی روبهرو هستند که آنها را مجبور میکند تا بهطور منظم مهاجر بپذیرند. اما از سوی دیگر، آنها تمایلی به افزایش نرخ زاد و ولد ندارند، زیرا این امر ممکن است برنامههای زندگیشان را مختل کند. در همین حال، خواهان ساخت دیوارها یا اعزام کشتیهای جنگی برای جلوگیری از ورود مهاجران هستند..!
اکثر کشورهای اروپایی امروزه با زیرساختهای فرسوده مواجهاند، اما هیچیک از رهبران جرأت پیشنهاد افزایش مالیات برای بازسازی آنها را ندارد، مگر اینکه این مالیات صرفاً از «ابرثروتمندان» گرفته شود!
ژان-کلود یونکر، رئیس سابق کمیسیون اروپا، زمانی گفته بود: «ما همه میدانیم که چه باید بکنیم، اما نمیدانیم که پس از انجام آن، چگونه دوباره انتخاب بشویم!»
مورتی و یونکر متوجه نکته پنهان در سخنانشان نشدند: آنها در حالی که ادعا میکنند رهبر هستند، در واقع توسط گروههای ذینفوذ، لابیها، احزاب سیاسی کوچک اما پرقدرت، و کارشناسان خودخوانده هدایت و راهبری میشوند.
@AmirTaheri4
Amir Taheri
برگردان فارسی مقاله خواندنی استاد امیر طاهری
ترامپ و بحران اروپای غربی
چهار سال پیش، زمانی که دونالد جی. ترامپ نتوانست برای بار دوم به ریاستجمهوری ایالات متحده برسد، بسیاری از نخبگان جهان وطنی ابتدا فکر کردند که دیگر کارش تمام شده است.
برخی او را یک مزاحم میدیدند، مانند شبح «ریجوی» در ویسکانسین که سرانجام با گذر زمان ناپدید خواهد شد.
اما دوشنبه گذشته، او دوباره بازگشت تا بیشتر بداند.
نخبگان اروپایی در برخورد با ترامپ دچار اختلاف نظر شدهاند. برخی توصیه میکنند که صبر پیشه کنند و تسلیم نشوند: مانند بلعیدن روغن کرچک و دعا کردن برای اینکه بهزودی اثرش را بگذارد. برخی دیگر، تاکتیک «اگر نمیتوانی شکستشان دهی، به آنها بپیوند» را در پیش گرفتهاند. برخی، مانند اولاف شولتس، صدراعظم در حال کنارهگیری آلمان، با وجود ضعف سیاسی خود، ترجیح دادهاند مستقیماً در برابر شخصیتی قرار بگیرند که ارزیابی دقیقش برایشان دشوار است.
یک کارشناس برجسته فرانسوی این سؤال را مطرح کرده است که چگونه «فردی با مشخصات ترامپ» میتواند تنها با گفتن اولین چیزی که به ذهنش میرسد (اغلب در شبکه اجتماعی X)، پیروزی قاطعانهای در انتخابات کسب کند، در حالی که سیاستمداران باتجربه اروپایی که پیامهایشان با دقت تدوین شده است، در بیش از نیمقرن گذشته نتوانستهاند چنین موفقیتی کسب کنند.
نخبگان حاکم اروپایی به طبقهای خودبسنده تبدیل شدهاند که در یک کارناوال سیاسی بدبینانه، همان شخصیتهای تکراری را با لباسهای متفاوت ارائه میدهند، و هدف اصلیشان تنها حفظ یا به دست آوردن یک کرسی در رأس قدرت است.
این طبقه حاکم همچنین گفتمانی را شکل داده است که بر اساس مجموعهای از دروغها بنا شده است، از جمله این ادعا که میتوان پولی را که وجود ندارد خرج کرد تا چیزهایی را که واقعاً نیازی به آنها نیست، به دست آورد.
همین گفتمان، فریبکاریهای دیگری را نیز در بر دارد.
آنها، شما را با کابوس تغییرات اقلیمی که قرار است ایسلند را به «سرزمین آتش» تبدیل کند، وحشتزده میکنند، اما در عین حال، به شما اطمینان میدهند که نیازی به تغییر شیوه زندگی که ظاهراً باعث این فاجعه قریبالوقوع شده است، ندارید.
نخبگان مدعیاند که مردم میتوانند ساعات و سالهای کمتری کار کنند، در حالی که دستمزدهای بالاتر و مستمریهای سخاوتمندانهتری دریافت کنند.
«همین گفتمان، تفاوتها را ارزشمند میداند، اما به محض پذیرش آن، به سرعت خواهان یکسانسازی به نام برابری میشود.» 💯
طبقه سیاستمداران به شما میآموزد که همهچیز را از نو تعریف کنید و به نام «تصحیح سیاسی» واقعیتها را با نیمهحقایق یا حتی دروغهای آشکار جایگزین کنید.
قهرمانان دیروز به شروران امروز تبدیل میشوند.
هتل مشهور «پرزیدنت ویلسون» در ژنو نام خود را تغییر داده است تا از رئیسجمهور وودرو ویلسون فاصله بگیرد. در پاریس، کارزاری برای تغییر نام بلواری که به نام ویلسون است، به راه افتاده تا با «اصول تصحیح سیاسی» همخوانی داشته باشد.
اریک دوپون-مورتی، وکیل سرشناس فرانسوی و وزیر سابق دادگستری، میگوید: «اگر ما مطابق با تصحیح سیاسی عمل نکنیم، ما را هو کرده و از صحنه بیرون میکنند. قضات مجبورند که بیدار شوند، حتی اگر این به قیمت اجرای عدالت تمام شود.» (رادیو فرانس انتر، ۱۲ ژانویه ۲۰۲۵)
بیشتر دموکراسیهای اروپایی با بحران جمعیتی روبهرو هستند که آنها را مجبور میکند تا بهطور منظم مهاجر بپذیرند. اما از سوی دیگر، آنها تمایلی به افزایش نرخ زاد و ولد ندارند، زیرا این امر ممکن است برنامههای زندگیشان را مختل کند. در همین حال، خواهان ساخت دیوارها یا اعزام کشتیهای جنگی برای جلوگیری از ورود مهاجران هستند..!
اکثر کشورهای اروپایی امروزه با زیرساختهای فرسوده مواجهاند، اما هیچیک از رهبران جرأت پیشنهاد افزایش مالیات برای بازسازی آنها را ندارد، مگر اینکه این مالیات صرفاً از «ابرثروتمندان» گرفته شود!
ژان-کلود یونکر، رئیس سابق کمیسیون اروپا، زمانی گفته بود: «ما همه میدانیم که چه باید بکنیم، اما نمیدانیم که پس از انجام آن، چگونه دوباره انتخاب بشویم!»
مورتی و یونکر متوجه نکته پنهان در سخنانشان نشدند: آنها در حالی که ادعا میکنند رهبر هستند، در واقع توسط گروههای ذینفوذ، لابیها، احزاب سیاسی کوچک اما پرقدرت، و کارشناسان خودخوانده هدایت و راهبری میشوند.
@AmirTaheri4
JForum
Trump face au malaise ouest-européen - JForum
Quelle que soit la manière dont on considère la situation, les démocraties d’Europe occidentale traversent une crise politique
Amir Taheri امیر طاهری
Trump face au malaise ouest-européen - JForum - https://goo.gl/alerts/FP72wn #GoogleAlerts Amir Taheri برگردان فارسی مقاله خواندنی استاد امیر طاهری ترامپ و بحران اروپای غربی چهار سال پیش، زمانی که دونالد جی. ترامپ نتوانست برای بار دوم به ریاستجمهوری…
۲/
آنها یادآور جملهای هستند که به برتولت برشت نسبت داده میشود: دموکراسی با حق مردم برای انتخاب رهبرانشان آغاز میشود، اما ممکن است با انتخاب مردم توسط رهبرانشان به پایان برسد..! (این پاراگراف را دوبار بخوانید.)
دولت ادعا میکند که شهروندان سزاوار مدارسی در سطح پنجستاره، دانشگاهها، بیمارستانها، جادهها و پلهای مدرن، تأمین اجتماعی، ارتش قدرتمند، هنر و فرهنگ هستند، در حالی که نیازی به پرداخت هزینههای آن ندارند.
با این حال، نویسنده فقید آمریکایی، گور ویدال، معتقد بود که نخبگان حاکم در اروپای غربی قادر به تحقق وعدههای خود در زمینه ارائه خدماتی در سطح پنجستاره نیستند. او پیشنهاد کرده بود که اداره اروپای غربی را به مدیران هتلهای سوئیسی بسپارند، زیرا آنها این توانایی را دارند.
فارغ از اینکه چگونه به اوضاع نگاه کنیم، دموکراسیهای اروپای غربی با بحران سیاسی عمیقی روبهرو هستند که ممکن است به یک بحران سیستمی تبدیل شود.
فرانسه در یک سال، چهار نخستوزیر داشته است، در حالی که بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا با بیثباتی مزمن مواجهاند. اگر هم مانند مجارستان دچار چنین وضعیتی نباشند، به عنوان «اقتدارگرا»، «پوپولیست» یا «ترامپیست» مورد سرزنش قرار میگیرند.
در برخی کشورها، مانند بلژیک و هلند، تجربه اخیر نشان داده است که داشتن پارلمانی بدون اکثریت مطلق، که نتیجه سیستمهای نامطلوب نمایندگی تناسبی است و به مذاکرات طولانیمدت برای تشکیل ائتلاف نیاز دارد، میتواند در نهایت حکمرانی بهتری ایجاد کند، زیرا کشور را در وضعیت «خلبان خودکار» قرار میدهد.
تکنوکراتها و کارمندان دولتی که در غیاب توافق سیاسی، امور عمومی را مدیریت میکنند، نیازی به دروغ گفتن به مردم ندارند، زیرا حتی اگر اشتباه کنند، شغلشان در خطر نخواهد بود. آنها میآموزند که با احتیاط بیشتری عمل کنند و وعدههای کمتری بدهند تا بتوانند زمانی که قدرت بیشتری به دست آوردند، سهم بیشتری برای خود مطالبه کنند./پایان
✍🏼 @AmirTaheri4
آنها یادآور جملهای هستند که به برتولت برشت نسبت داده میشود: دموکراسی با حق مردم برای انتخاب رهبرانشان آغاز میشود، اما ممکن است با انتخاب مردم توسط رهبرانشان به پایان برسد..! (این پاراگراف را دوبار بخوانید.)
دولت ادعا میکند که شهروندان سزاوار مدارسی در سطح پنجستاره، دانشگاهها، بیمارستانها، جادهها و پلهای مدرن، تأمین اجتماعی، ارتش قدرتمند، هنر و فرهنگ هستند، در حالی که نیازی به پرداخت هزینههای آن ندارند.
با این حال، نویسنده فقید آمریکایی، گور ویدال، معتقد بود که نخبگان حاکم در اروپای غربی قادر به تحقق وعدههای خود در زمینه ارائه خدماتی در سطح پنجستاره نیستند. او پیشنهاد کرده بود که اداره اروپای غربی را به مدیران هتلهای سوئیسی بسپارند، زیرا آنها این توانایی را دارند.
فارغ از اینکه چگونه به اوضاع نگاه کنیم، دموکراسیهای اروپای غربی با بحران سیاسی عمیقی روبهرو هستند که ممکن است به یک بحران سیستمی تبدیل شود.
فرانسه در یک سال، چهار نخستوزیر داشته است، در حالی که بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا با بیثباتی مزمن مواجهاند. اگر هم مانند مجارستان دچار چنین وضعیتی نباشند، به عنوان «اقتدارگرا»، «پوپولیست» یا «ترامپیست» مورد سرزنش قرار میگیرند.
در برخی کشورها، مانند بلژیک و هلند، تجربه اخیر نشان داده است که داشتن پارلمانی بدون اکثریت مطلق، که نتیجه سیستمهای نامطلوب نمایندگی تناسبی است و به مذاکرات طولانیمدت برای تشکیل ائتلاف نیاز دارد، میتواند در نهایت حکمرانی بهتری ایجاد کند، زیرا کشور را در وضعیت «خلبان خودکار» قرار میدهد.
تکنوکراتها و کارمندان دولتی که در غیاب توافق سیاسی، امور عمومی را مدیریت میکنند، نیازی به دروغ گفتن به مردم ندارند، زیرا حتی اگر اشتباه کنند، شغلشان در خطر نخواهد بود. آنها میآموزند که با احتیاط بیشتری عمل کنند و وعدههای کمتری بدهند تا بتوانند زمانی که قدرت بیشتری به دست آوردند، سهم بیشتری برای خود مطالبه کنند./پایان
✍🏼 @AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امشب در سرتاسر ایرانشهر، جشن باستانی سده، درحال برگزاری است ؛ یادگار نیاکان بر شما فرخنده و پیروز باد 🔥
ایرانزمین
@AmirTaheri4
ایرانزمین
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جشن ملی سده چهارشنبهشب، ۱۰ بهمنماه در آتشکده یزد برگزار شد. بهارک روشنبخش، وبلاگنویس گردشگری، ویدیویی از برگزاری این جشن در یزد را در اینستاگرام به اشتراک گذاشت.
جشن ملی سده که یکی از کهنترین آیینهای باستانی ایران است، در شهرهای مختلف با وجود محدودیتهای تحمیل شده، برگزار شد. این جشن که ریشه در اساطیر ایران دارد، نمادی از گرما، نور و پیروزی بر تاریکی و زمستان است.
independentpersian
@AmirTaheri4
جشن ملی سده که یکی از کهنترین آیینهای باستانی ایران است، در شهرهای مختلف با وجود محدودیتهای تحمیل شده، برگزار شد. این جشن که ریشه در اساطیر ایران دارد، نمادی از گرما، نور و پیروزی بر تاریکی و زمستان است.
independentpersian
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این مستند شگفتانگیز از سالهای دور در کرمان را ببینید. جشن سده سالیان دراز است که در کرمان با باشندگی همهی مردمان ایراندوست شهر برگزار میگردد. فرهنگ توانای ایرانشهر بزرگ همچون گوهری درخشان، همیشه راهگشا بوده است. در هر کجای گیتی هستید، آتشی بیافروزید و با شادی همازور شوید.
فلات ایران
@AmirTaheri4
فلات ایران
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاهزاده رضا پهلوی در حاشیه نشست در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن که روز سهشنبه نهم بهمن برگزار شد، جشن ملی سده را به ایرانیان تبریک گفت.
شاهزاده رضا پهلوی طی گفتگوی اختصاصی با ایندیپندنت فارسی گفت: «تمام جشنهای ملی و فرهنگیمان را باید همیشه یادآور شویم، این جزو هویت ما است. یکی از اساس مقاوتمان مقابل حکومتی است که از روز اول ایرانستیز بود و فرهنگ و هویت ایرانی را تحت الشعاع قرار داده است».
independentpersian
@AmirTaheri4
شاهزاده رضا پهلوی طی گفتگوی اختصاصی با ایندیپندنت فارسی گفت: «تمام جشنهای ملی و فرهنگیمان را باید همیشه یادآور شویم، این جزو هویت ما است. یکی از اساس مقاوتمان مقابل حکومتی است که از روز اول ایرانستیز بود و فرهنگ و هویت ایرانی را تحت الشعاع قرار داده است».
independentpersian
@AmirTaheri4
Forwarded from رسانه یونیکا Unika
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاهزاده رضا پهلوی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن | بخش پرسش و پاسخ | زیرنویس فارسی
شاهزاده رضا پهلوی روز گذشته، سهشنبه، ۹ بهمنماه، برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵، در نشستی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن حضور یافتند. این نشست در دو بخش سخنرانی و پرسش و پاسخ برگزار شد. آنچه در این ویدئو میبینید نسخه کامل بخش پرسش و پاسخ این نشست است که همراه با زیرنویس فارسی تقدیم شما همراهان میشود. لازم به یادآوری است که بخش نخست این نشست روز گذشته و همراه با زیرنویس فارسی در کانال تلگرام، اینستاگرام و ایکس (توئیتر پیشین) یونیکا منتشر شده بود.
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#برای_ایران
@Unikador
@OfficialRezaPahlavi
شاهزاده رضا پهلوی روز گذشته، سهشنبه، ۹ بهمنماه، برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵، در نشستی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن حضور یافتند. این نشست در دو بخش سخنرانی و پرسش و پاسخ برگزار شد. آنچه در این ویدئو میبینید نسخه کامل بخش پرسش و پاسخ این نشست است که همراه با زیرنویس فارسی تقدیم شما همراهان میشود. لازم به یادآوری است که بخش نخست این نشست روز گذشته و همراه با زیرنویس فارسی در کانال تلگرام، اینستاگرام و ایکس (توئیتر پیشین) یونیکا منتشر شده بود.
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#برای_ایران
@Unikador
@OfficialRezaPahlavi
Forwarded from رسانه یونیکا Unika
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن | بخش نخست | زیرنویس فارسی
شاهزاده رضا پهلوی امروز سهشنبه، ۹ بهمنماه، برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵، در نشستی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن حضور یافتند. این نشست در دو بخش سخنرانی و پرسش و پاسخ برگزار شد. آنچه در این ویدئو میبینید نسخه کامل بخش سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در این نشست است که همراه با زیرنویس فارسی تقدیم شما همراهان میشود. لازم به یادآوری است که بخش پرسش و پاسخ این نشست مهم نیز به زودی و همراه با دوبله فارسی در پلتفرمهای یونیکا منتشر خواهد شد.
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#برای_ایران
@Unikador
@OfficialRezaPahlavi
شاهزاده رضا پهلوی امروز سهشنبه، ۹ بهمنماه، برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵، در نشستی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن حضور یافتند. این نشست در دو بخش سخنرانی و پرسش و پاسخ برگزار شد. آنچه در این ویدئو میبینید نسخه کامل بخش سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در این نشست است که همراه با زیرنویس فارسی تقدیم شما همراهان میشود. لازم به یادآوری است که بخش پرسش و پاسخ این نشست مهم نیز به زودی و همراه با دوبله فارسی در پلتفرمهای یونیکا منتشر خواهد شد.
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#برای_ایران
@Unikador
@OfficialRezaPahlavi
Forwarded from Reza Pahlavi - Official
ترجمه فارسی سخنرانی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا
سهشنبه ٢٨ ژانویه ٢٠٢۵
واشینگتن دیسی
خانمها و آقایان صبح بخیر. بازگشت به باشگاه ملی مطبوعات آمریکا برای من مایه افتخار است. از دعوت شما سپاسگزارم و خوشحال میشوم که بعد از صحبتهایم به پرسشهای شما پاسخ دهم.
امروز خاورمیانه در آستانه تغییری بنیادین قرار دارد؛ تغییری که میتواند به دههها ترور، درگیری و آشوب پایان دهد و منطقه را به سوی صلح، رفاه و ثبات سوق دهد.
این تغییرات بنیادین، با تضعیف چشمگیر گروه حماس در غزه، سرکوب حزبالله لبنان، و سقوط رژیم بشار اسد در سوریه امکانپذیر شده. اما این تغییر همچنین به لطف رهبری، بینش، و امید مسئولان کشورهای منطقه، از ریاض تا اورشلیم و سراسر خاورمیانه، که میخواهند برای رفاه و مشارکت مردم خود همکاری کنند، ممکن شده است.
اگرچه امروز فرصتی تاریخی برای صلحطلبان فراهم شده، ولی جنگافروزان بیکار ننشستهاند. جنگافروزانی که ۴۵ سال خاورمیانه را در آتش نگاه داشتهاند، در تهران لانه کردهاند. علی خامنهای و رژیم او، حتی نمایندگانی که او با انگلیسی فصیح و لبخند نزد شما میفرستد، به دنبال شرکت در این صلح نوظهور نیستند. آنها به دنبال نابودی آن هستند.
از کجا این را میدانیم؟ از آنجا که آنها نه تنها این هدف را به زبان آوردهاند، بلکه در عمل به ما نشان دادهاند. از همان آغاز، این رژیم غیرقانونی و جنایتکار علیه مردم ایران و مردم ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ کرد: همان زمان که شجاعترین فرماندهان نظامی ما را به قتل رساندند، کارکنان سفارت آمریکا در تهران را گروگان گرفتند، وقتی روشنفکران ما را در قتلهای زنجیرهای کشتند، پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا را در لبنان منفجر کردند، وقتی جوانان شجاع ما را در خیابانها قتل عام کردند، حتی کوشیدند رئیسجمهور شما، دونالد ترامپ را ترور کنند.
«مرگ بر آمریکا» نه فقط شعار این رژیم، بلکه همانطور که خود خامنهای میگوید، منش و سیاست نظام است.
اما امروز، با نابود شدن نیروهای نیابتیاش، جمهوری اسلامی ضعیفتر از همیشه است. بنابراین، در هفتهها و ماههای آینده، جمهوری اسلامی از ترس بقا و نجات خود به هر بهایی، چهرهای متفاوت به شما نشان خواهد داد. این رژیم از جهاد، گروگانگیری، یا آشوب سخن نخواهد گفت، بلکه از معامله، منافع مشترک و عملگرایی حرف خواهد زد. مانند نیم قرن گذشته، از هر حقه و ابزاری برای دروغگویی و فریبکاری استفاده خواهد کرد تا راهی برای یک توافق جدید با ایالات متحده پیدا کند.
رژیم اگر این توافق را به دست بیاورد، از مزایا و امتیازات آن برای بازسازی نیروهای نیابتیاش و برپا کردن آشوب بیشتر در منطقه بهره خواهد برد. رژیم به دنبال ایجاد یک ۷ اکتبر دیگر، حتی وحشتناکتر خواهد بود. و بار دیگر علیه مردم و منافع آمریکا جنگ خواهد کرد. این نظر یا تحلیل من نیست. این کارنامه ۴۵ سال گذشته است. این در DNA این رژیم است.
بنابراین ایالات متحده باید دست به یک انتخاب بزند: یا از این فرصت تاریخی برای تغییر مسیر خاورمیانه و جهان به سوی صلح و رفاه پایدار استفاده کند؛ و یا در دام فریبکاریهای یک رژیم اسلامگرای تندرو بیفتد و خاورمیانه را دوباره به نیروهای نیابتی تروریستی رژیم بسپرد.
البته، همانطور که ذکر کردم، گزینه اول، انتخابی بدیهی به نظر میرسد. اما میدانم کسانی هستند که، چه از روی جهل، چه ایدئولوژی یا منافع شخصی، سعی میکنند دولت آمریکا را گمراه کنند تا تصور کند که تغییر در ایران تنها از طریق جنگ به دست میآید؛ اما این تنها منجر به رویدادهای بدتری خواهد شد. اجازه دهید شفاف و صادقانه این موضوع را مطرح کنم: آقای رئیسجمهور، هرکسی که به شما میگوید برای تغییر در ایران و یک خاورمیانه صلحآمیز باید جان سربازان شجاع خود را قربانی کنید، به شما دروغ میگوید.
ما در مبارزه خود برای آزادی ایران، به سربازان یا پول دولت آمریکا نیاز نداریم. این خود ایرانیان هستند که توقفناپذیر برای آزادی میهن خود و پیوستن به جنبش نوظهور صلح در منطقه، با اشغالگران میهنشان مبارزه میکنند.
آنها برای رسیدن به آزادی به خیابانها آمدهاند و مبارزه کردهاند. اما هممیهنان من تنها نیستند. من اجازه نخواهم داد که آنها این مبارزه را به تنهایی انجام دهند. آنها از من خواستهاند تا رهبری گذار از این رژیم جنگطلب به آیندهای باثبات و صلحآمیز را بر عهده بگیرم. (ادامه در پست بعد)
@OfficialRezaPahlavi
https://t.me/unikador/19550
سهشنبه ٢٨ ژانویه ٢٠٢۵
واشینگتن دیسی
خانمها و آقایان صبح بخیر. بازگشت به باشگاه ملی مطبوعات آمریکا برای من مایه افتخار است. از دعوت شما سپاسگزارم و خوشحال میشوم که بعد از صحبتهایم به پرسشهای شما پاسخ دهم.
امروز خاورمیانه در آستانه تغییری بنیادین قرار دارد؛ تغییری که میتواند به دههها ترور، درگیری و آشوب پایان دهد و منطقه را به سوی صلح، رفاه و ثبات سوق دهد.
این تغییرات بنیادین، با تضعیف چشمگیر گروه حماس در غزه، سرکوب حزبالله لبنان، و سقوط رژیم بشار اسد در سوریه امکانپذیر شده. اما این تغییر همچنین به لطف رهبری، بینش، و امید مسئولان کشورهای منطقه، از ریاض تا اورشلیم و سراسر خاورمیانه، که میخواهند برای رفاه و مشارکت مردم خود همکاری کنند، ممکن شده است.
اگرچه امروز فرصتی تاریخی برای صلحطلبان فراهم شده، ولی جنگافروزان بیکار ننشستهاند. جنگافروزانی که ۴۵ سال خاورمیانه را در آتش نگاه داشتهاند، در تهران لانه کردهاند. علی خامنهای و رژیم او، حتی نمایندگانی که او با انگلیسی فصیح و لبخند نزد شما میفرستد، به دنبال شرکت در این صلح نوظهور نیستند. آنها به دنبال نابودی آن هستند.
از کجا این را میدانیم؟ از آنجا که آنها نه تنها این هدف را به زبان آوردهاند، بلکه در عمل به ما نشان دادهاند. از همان آغاز، این رژیم غیرقانونی و جنایتکار علیه مردم ایران و مردم ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ کرد: همان زمان که شجاعترین فرماندهان نظامی ما را به قتل رساندند، کارکنان سفارت آمریکا در تهران را گروگان گرفتند، وقتی روشنفکران ما را در قتلهای زنجیرهای کشتند، پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا را در لبنان منفجر کردند، وقتی جوانان شجاع ما را در خیابانها قتل عام کردند، حتی کوشیدند رئیسجمهور شما، دونالد ترامپ را ترور کنند.
«مرگ بر آمریکا» نه فقط شعار این رژیم، بلکه همانطور که خود خامنهای میگوید، منش و سیاست نظام است.
اما امروز، با نابود شدن نیروهای نیابتیاش، جمهوری اسلامی ضعیفتر از همیشه است. بنابراین، در هفتهها و ماههای آینده، جمهوری اسلامی از ترس بقا و نجات خود به هر بهایی، چهرهای متفاوت به شما نشان خواهد داد. این رژیم از جهاد، گروگانگیری، یا آشوب سخن نخواهد گفت، بلکه از معامله، منافع مشترک و عملگرایی حرف خواهد زد. مانند نیم قرن گذشته، از هر حقه و ابزاری برای دروغگویی و فریبکاری استفاده خواهد کرد تا راهی برای یک توافق جدید با ایالات متحده پیدا کند.
رژیم اگر این توافق را به دست بیاورد، از مزایا و امتیازات آن برای بازسازی نیروهای نیابتیاش و برپا کردن آشوب بیشتر در منطقه بهره خواهد برد. رژیم به دنبال ایجاد یک ۷ اکتبر دیگر، حتی وحشتناکتر خواهد بود. و بار دیگر علیه مردم و منافع آمریکا جنگ خواهد کرد. این نظر یا تحلیل من نیست. این کارنامه ۴۵ سال گذشته است. این در DNA این رژیم است.
بنابراین ایالات متحده باید دست به یک انتخاب بزند: یا از این فرصت تاریخی برای تغییر مسیر خاورمیانه و جهان به سوی صلح و رفاه پایدار استفاده کند؛ و یا در دام فریبکاریهای یک رژیم اسلامگرای تندرو بیفتد و خاورمیانه را دوباره به نیروهای نیابتی تروریستی رژیم بسپرد.
البته، همانطور که ذکر کردم، گزینه اول، انتخابی بدیهی به نظر میرسد. اما میدانم کسانی هستند که، چه از روی جهل، چه ایدئولوژی یا منافع شخصی، سعی میکنند دولت آمریکا را گمراه کنند تا تصور کند که تغییر در ایران تنها از طریق جنگ به دست میآید؛ اما این تنها منجر به رویدادهای بدتری خواهد شد. اجازه دهید شفاف و صادقانه این موضوع را مطرح کنم: آقای رئیسجمهور، هرکسی که به شما میگوید برای تغییر در ایران و یک خاورمیانه صلحآمیز باید جان سربازان شجاع خود را قربانی کنید، به شما دروغ میگوید.
ما در مبارزه خود برای آزادی ایران، به سربازان یا پول دولت آمریکا نیاز نداریم. این خود ایرانیان هستند که توقفناپذیر برای آزادی میهن خود و پیوستن به جنبش نوظهور صلح در منطقه، با اشغالگران میهنشان مبارزه میکنند.
آنها برای رسیدن به آزادی به خیابانها آمدهاند و مبارزه کردهاند. اما هممیهنان من تنها نیستند. من اجازه نخواهم داد که آنها این مبارزه را به تنهایی انجام دهند. آنها از من خواستهاند تا رهبری گذار از این رژیم جنگطلب به آیندهای باثبات و صلحآمیز را بر عهده بگیرم. (ادامه در پست بعد)
@OfficialRezaPahlavi
https://t.me/unikador/19550
Telegram
رسانه یونیکا Unika
سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن | بخش نخست | زیرنویس فارسی
شاهزاده رضا پهلوی امروز سهشنبه، ۹ بهمنماه، برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵، در نشستی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن حضور یافتند. این نشست در دو بخش…
شاهزاده رضا پهلوی امروز سهشنبه، ۹ بهمنماه، برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵، در نشستی در «باشگاه ملی مطبوعات» آمریکا در شهر واشنگتن حضور یافتند. این نشست در دو بخش…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رضا شاه دوم
ما نیازی به قطعنامه و محکومیت سازمان ملل یا همدردی با نقض حقوق بشر در ایران و حرکات نمادین مثل حجاب به سر کردن و بریدن مو توسط بازیگران زن هالیوود و نمایندههای پارلمان فرانسه طوری که انگار این تنها خواستهی مردم ایران بود، نداریم.
اگر واقعا به چیزی که میگویید اعتقاد دارید، به آن عمل کنید.
@AmirTaheri4
ما نیازی به قطعنامه و محکومیت سازمان ملل یا همدردی با نقض حقوق بشر در ایران و حرکات نمادین مثل حجاب به سر کردن و بریدن مو توسط بازیگران زن هالیوود و نمایندههای پارلمان فرانسه طوری که انگار این تنها خواستهی مردم ایران بود، نداریم.
اگر واقعا به چیزی که میگویید اعتقاد دارید، به آن عمل کنید.
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاملیا انتخابی فر: یکی از بهترین سخنرانی های #رضاشاه_دوم بود، مواضع ایشان ضد خشونت ،خونریزی و حضور نیروهای نظامی خارجی در ایران بود و خواهان تغییر مسالمت آمیز حکومت به دست مردم ایران هستند.
(انتهای برنامه لایو امروز جلسه سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در کنار بانوکاملیا انتخابی فر سردبیر نشریه ایندیپندنت فارسی. من هم باور دارم سخنرانی امروز شاهزاده یکی از راهبردی ترین سخنرانی های ایشان بود که باید نکات مهم این سخنرانی را در یک همکاری جمعی تبدیل به راهبرد های عینی مبارزه کرد بویژه آن بخش از سخنان ایشان در مورد رژیم چنج هراسی )
@CameliaFard
Behnam Amini بهنام امینی
@AmirTaheri4
(انتهای برنامه لایو امروز جلسه سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در کنار بانوکاملیا انتخابی فر سردبیر نشریه ایندیپندنت فارسی. من هم باور دارم سخنرانی امروز شاهزاده یکی از راهبردی ترین سخنرانی های ایشان بود که باید نکات مهم این سخنرانی را در یک همکاری جمعی تبدیل به راهبرد های عینی مبارزه کرد بویژه آن بخش از سخنان ایشان در مورد رژیم چنج هراسی )
@CameliaFard
Behnam Amini بهنام امینی
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات با ارزش استاد زنده یاد ابراهیم پورداود در مورد جشن سده.
اگر پُرسی ز کیش پورداوُد، جوان پارسی ایران پَرستد.
HegeI_javan
@AmirTaheri4
اگر پُرسی ز کیش پورداوُد، جوان پارسی ایران پَرستد.
HegeI_javan
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تحلیلی تاریخی از امیر طاهری درباره ترامپ که نظر هرکسی را تغییر خواهد داد!
امیر طاهری، روزنامهنگار ارشد در مقالهای نوشته است: دوشنبه گذشته در یک تقارن نامنتظر، مراسم تحلیف دونالد ترامپ در مقام رئیسجمهوری آمریکا مصادف با گشایش اجلاس سالانه «تریپتون» یا «فوروم» اقتصاد جهانی درهرک داووس در سوییس. این تقارن از چند نظر هم جالب بود و هم طنزآمیز. ترامپ اکنون بهعنوان پرچمدار یک جنبش جهانی برای دور زدن از جهانگرایی (گلوبالیسم)شناخته میشود، در حالی که فوروم داووس زادگاه گفتمان جهانگرایی بود که در نخستین اجلاس با حضور ۱۴ کشور در ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفت.
@AmirTaheri4
امیر طاهری، روزنامهنگار ارشد در مقالهای نوشته است: دوشنبه گذشته در یک تقارن نامنتظر، مراسم تحلیف دونالد ترامپ در مقام رئیسجمهوری آمریکا مصادف با گشایش اجلاس سالانه «تریپتون» یا «فوروم» اقتصاد جهانی درهرک داووس در سوییس. این تقارن از چند نظر هم جالب بود و هم طنزآمیز. ترامپ اکنون بهعنوان پرچمدار یک جنبش جهانی برای دور زدن از جهانگرایی (گلوبالیسم)شناخته میشود، در حالی که فوروم داووس زادگاه گفتمان جهانگرایی بود که در نخستین اجلاس با حضور ۱۴ کشور در ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفت.
@AmirTaheri4
تحلیلی تاریخی از امیر طاهری درباره ترامپ که نظر هرکسی را تغییر خواهد…
تحلیلی تاریخی از امیر طاهری درباره ترامپ که نظر هرکسی را تغییر خواهد داد!
امیر طاهری، روزنامهنگار ارشد در مقالهای نوشته است: دوشنبه گذشته در یک تقارن نامنتظر، مراسم تحلیف دونالد ترامپ در مقام رئیسجمهوری آمریکا مصادف با گشایش اجلاس سالانه «تریپتون» یا «فوروم» اقتصاد جهانی درهرک داووس در سوییس. این تقارن از چند نظر هم جالب بود و هم طنزآمیز. ترامپ اکنون بهعنوان پرچمدار یک جنبش جهانی برای دور زدن از جهانگرایی (گلوبالیسم)شناخته میشود، در حالی که فوروم داووس زادگاه گفتمان جهانگرایی بود که در نخستین اجلاس با حضور ۱۴ کشور در ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفت.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
امیر طاهری، روزنامهنگار ارشد در مقالهای نوشته است: دوشنبه گذشته در یک تقارن نامنتظر، مراسم تحلیف دونالد ترامپ در مقام رئیسجمهوری آمریکا مصادف با گشایش اجلاس سالانه «تریپتون» یا «فوروم» اقتصاد جهانی درهرک داووس در سوییس. این تقارن از چند نظر هم جالب بود و هم طنزآمیز. ترامپ اکنون بهعنوان پرچمدار یک جنبش جهانی برای دور زدن از جهانگرایی (گلوبالیسم)شناخته میشود، در حالی که فوروم داووس زادگاه گفتمان جهانگرایی بود که در نخستین اجلاس با حضور ۱۴ کشور در ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفت.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
امیر طاهری
جیمی کارتر: «مرد باایمان» و دوست مافیای لاتین
جیمی کارتر دشمن ایران و ایرانی
«هزیمت» به انگلیسی Failure واژهای است که در روزهای اخیر برای توصیف دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر همهجا به کار رفته است. حتی دوستداران او قبلاً در شورای ملی سیاست خارجی آمریکا، نیز ناچار بودند هزیمت را مطرح کنند، به این امید که اهمیت آن را کاهش دهند.
اما آیا کارتر که چند روز پیش در ۱۰۰ سالگی درگذشت، شایسته عنوان «آقای هزیمت» است؟ از یک نگاه، پاسخ مثبت است. او یکی از معدود روسای جمهوری آمریکا بود که نتوانست برای دو بار انتخاب شود. حتی جو بایدن یکدورهای میتواند ادعا کند که نامزد دور دوم نبود. جورج بوش پدر، یک رئیسجمهوری تکدورهای دیگر، نیز لااقل هشت سال نیابت ریاستجمهوری را در پرونده خود داشت.
یک سنگ محک دیگر که غالباً برای ارزیابی روسای جمهوری آمریکا به کار میبرند، اوضاع اقتصادی آن کشور است. از این دید نیز واژه «هزیمت» در مورد کارتر عادلانه به نظر میرسد. در دوران او، ایالاتمتحده بالاترین نرخ تورم در نزدیک به نیمقرن را تجربه کرد. در حالی که نرخ رشد اقتصادی سالانه در لبه پرتگاه منفی شدن پر میزد. در چهار سال ریاست جمهوری کارتر، آمریکایی متوسط فقیرتر شد، در حالی که کسر بودجه، کسری موازنه پرداختها نیز به زیان ایالاتمتحده افزایش یافت.
کارتر علیرغم گرفتن جایزه صلح نوبل برای میزبانی صلح مصر و اسرائیل، جزو روسای جمهوری بود که در دوران تصدی خود آمریکا را به جنگی تازه کشاندند.
از دید ما ایرانیان البته، بزرگترین دلیل برای هزیمت کارتر سیاست خطا آمیز او در مورد ایران بود که با تضعیف نظام پادشاهی ملی مشروطه و تقویت چالشگران تمامیتخواه اسلامگرا یا چپنما، میهن ما را به راهی کشاند که میدانیم.
اما شاید بزرگترین صدمهای که کارتر به ایالاتمتحده و در نتیجه «جهان آزاد» زد، کمک ناخواسته یا لااقل ندانسته او به اتحاد شوروی بود. در میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی، اتحاد شوروی با رهبری سالخورده، اقتصادی درجا زن و گسترش نارضایتیهای اجتماعی، در مسیر سقوط قرارگرفته بود. در همان حال، رژیم آرمانی چپگرایان تحمل بار کمک به اقمار خودــ از اروپا گرفته تا آمریکای لاتین و آفریقای سیاهــ را روزبهروز سنگینتر مییافت. سولژنیتسین با لحنی طنزآمیز میگفت: «کوبا تولیدکننده شکر است، اما شکر کوبایی برای قوم روس تلخ است!» گسترش کمونیسم که در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۶۰ میلادی غالباً با پیدایش جنبشهای متکی به مردم ــ لااقل بخشی از مردمــ در آسیا و آفریقا به پیروزی رسیده بود، در سالهای ۱۹۷۰ وسیلهای شده بود برای مافیاهای محلی که هدفی جز کسب قدرت نداشتند. مارکسیسم لنینیسم بهعنوان یک ایدئولوژی الهامبخش مرده بود و فقط با تزریق پول و سلاح از سوی مسکو اینجاوآنجا به زندگی ادامه میداد.
در آن شرایط، رهبران شوروی ادامه مسابقه تسلیحاتی با آمریکا را روزبهروز دشوارتر مییافتند؛ اما در همان حال، چارهای جز صرف مبالغ کلان برای حفظ موقعیت خود بهعنوان «ابرقدرت» نمیدیدند. در آن زمان بود که جیمی کارتر مانند یک فرشته نجات روی صحنه پرید تا «ابرقدرت» مشرف به موت را نجات دهد. امضای قرارداد محدودسازی سلاحهای استراتژیک معروف به SALT بار سنگین هزینههای نظامی شوروی را سبک کرد، بیآنکه موقعیت آن بهعنوان یک «ابرقدرت» را زیر سؤال ببرد.
اما فرشته نجات هدایای دیگری نیز به همراه داشت: عرضه وام با بهره ترجیحی از طریق بانک وارداتــصادرات (EXIM Bank) آمریکا به شوروی امکان داد که با خرید مقادیر بزرگی گندم و دیگر فراوردههای کشاورزی، شکم خلقهای زحمتکش را پر نگاه دارد. کارتر همچنین با برداشتن بعضی محدودیتها برای سرمایهگذاری در اتحاد شوروی و انتقال تکنولوژی به آن کشور، اقتصاد پرولتاریایی را نشاطی تازه بخشید.
طولانی کردن عمر اتحاد شوروی به معنای طولانیتر کردن دوران اسارت ملل اروپای شرقی و مرکزی بود، زیرا سقوط «امپراتوری شر» را برای دو دهه به تعویق انداخت.
میزبانی صلح مصر و اسرائیل که راه را برای صلح میان اردن و اسرائیل نیز گشود، بزرگترین دستاورد کارتر در زمینه سیاست خارجی قلمداد میشود؛ اما یک نگاه دیگر میتواند تصویری متفاوت عرضه کند. نخست، روند صلح میان مصر و اسرائیل چهار سال پیش از ورود کارتر به کاخ سفید آغازشده بود. محمدرضا شاه در آغاز این روند نقش مهمی داشت. او با کمک به مصر در جنگ رمضان، رهبر مصر، انور سادات، را قانع کرد که ایران نهتنها دشمن اعراب نیست، بلکه میتواند بهترین دوست آنان باشد. دیپلماسی ایران با نقش اجرایی اردشیر زاهدی و عباسعلی خلعتبری بهعنوان وزرای خارجه شاه در کوشش خود برای دور کردن مصر از بلوک شرق و نزدیک کردن آن به «جهان آزاد»، در آغاز روند صلح سهم بسزایی داشت.
@AmirTaheri4
جیمی کارتر: «مرد باایمان» و دوست مافیای لاتین
جیمی کارتر دشمن ایران و ایرانی
«هزیمت» به انگلیسی Failure واژهای است که در روزهای اخیر برای توصیف دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر همهجا به کار رفته است. حتی دوستداران او قبلاً در شورای ملی سیاست خارجی آمریکا، نیز ناچار بودند هزیمت را مطرح کنند، به این امید که اهمیت آن را کاهش دهند.
اما آیا کارتر که چند روز پیش در ۱۰۰ سالگی درگذشت، شایسته عنوان «آقای هزیمت» است؟ از یک نگاه، پاسخ مثبت است. او یکی از معدود روسای جمهوری آمریکا بود که نتوانست برای دو بار انتخاب شود. حتی جو بایدن یکدورهای میتواند ادعا کند که نامزد دور دوم نبود. جورج بوش پدر، یک رئیسجمهوری تکدورهای دیگر، نیز لااقل هشت سال نیابت ریاستجمهوری را در پرونده خود داشت.
یک سنگ محک دیگر که غالباً برای ارزیابی روسای جمهوری آمریکا به کار میبرند، اوضاع اقتصادی آن کشور است. از این دید نیز واژه «هزیمت» در مورد کارتر عادلانه به نظر میرسد. در دوران او، ایالاتمتحده بالاترین نرخ تورم در نزدیک به نیمقرن را تجربه کرد. در حالی که نرخ رشد اقتصادی سالانه در لبه پرتگاه منفی شدن پر میزد. در چهار سال ریاست جمهوری کارتر، آمریکایی متوسط فقیرتر شد، در حالی که کسر بودجه، کسری موازنه پرداختها نیز به زیان ایالاتمتحده افزایش یافت.
کارتر علیرغم گرفتن جایزه صلح نوبل برای میزبانی صلح مصر و اسرائیل، جزو روسای جمهوری بود که در دوران تصدی خود آمریکا را به جنگی تازه کشاندند.
از دید ما ایرانیان البته، بزرگترین دلیل برای هزیمت کارتر سیاست خطا آمیز او در مورد ایران بود که با تضعیف نظام پادشاهی ملی مشروطه و تقویت چالشگران تمامیتخواه اسلامگرا یا چپنما، میهن ما را به راهی کشاند که میدانیم.
اما شاید بزرگترین صدمهای که کارتر به ایالاتمتحده و در نتیجه «جهان آزاد» زد، کمک ناخواسته یا لااقل ندانسته او به اتحاد شوروی بود. در میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی، اتحاد شوروی با رهبری سالخورده، اقتصادی درجا زن و گسترش نارضایتیهای اجتماعی، در مسیر سقوط قرارگرفته بود. در همان حال، رژیم آرمانی چپگرایان تحمل بار کمک به اقمار خودــ از اروپا گرفته تا آمریکای لاتین و آفریقای سیاهــ را روزبهروز سنگینتر مییافت. سولژنیتسین با لحنی طنزآمیز میگفت: «کوبا تولیدکننده شکر است، اما شکر کوبایی برای قوم روس تلخ است!» گسترش کمونیسم که در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۶۰ میلادی غالباً با پیدایش جنبشهای متکی به مردم ــ لااقل بخشی از مردمــ در آسیا و آفریقا به پیروزی رسیده بود، در سالهای ۱۹۷۰ وسیلهای شده بود برای مافیاهای محلی که هدفی جز کسب قدرت نداشتند. مارکسیسم لنینیسم بهعنوان یک ایدئولوژی الهامبخش مرده بود و فقط با تزریق پول و سلاح از سوی مسکو اینجاوآنجا به زندگی ادامه میداد.
در آن شرایط، رهبران شوروی ادامه مسابقه تسلیحاتی با آمریکا را روزبهروز دشوارتر مییافتند؛ اما در همان حال، چارهای جز صرف مبالغ کلان برای حفظ موقعیت خود بهعنوان «ابرقدرت» نمیدیدند. در آن زمان بود که جیمی کارتر مانند یک فرشته نجات روی صحنه پرید تا «ابرقدرت» مشرف به موت را نجات دهد. امضای قرارداد محدودسازی سلاحهای استراتژیک معروف به SALT بار سنگین هزینههای نظامی شوروی را سبک کرد، بیآنکه موقعیت آن بهعنوان یک «ابرقدرت» را زیر سؤال ببرد.
اما فرشته نجات هدایای دیگری نیز به همراه داشت: عرضه وام با بهره ترجیحی از طریق بانک وارداتــصادرات (EXIM Bank) آمریکا به شوروی امکان داد که با خرید مقادیر بزرگی گندم و دیگر فراوردههای کشاورزی، شکم خلقهای زحمتکش را پر نگاه دارد. کارتر همچنین با برداشتن بعضی محدودیتها برای سرمایهگذاری در اتحاد شوروی و انتقال تکنولوژی به آن کشور، اقتصاد پرولتاریایی را نشاطی تازه بخشید.
طولانی کردن عمر اتحاد شوروی به معنای طولانیتر کردن دوران اسارت ملل اروپای شرقی و مرکزی بود، زیرا سقوط «امپراتوری شر» را برای دو دهه به تعویق انداخت.
میزبانی صلح مصر و اسرائیل که راه را برای صلح میان اردن و اسرائیل نیز گشود، بزرگترین دستاورد کارتر در زمینه سیاست خارجی قلمداد میشود؛ اما یک نگاه دیگر میتواند تصویری متفاوت عرضه کند. نخست، روند صلح میان مصر و اسرائیل چهار سال پیش از ورود کارتر به کاخ سفید آغازشده بود. محمدرضا شاه در آغاز این روند نقش مهمی داشت. او با کمک به مصر در جنگ رمضان، رهبر مصر، انور سادات، را قانع کرد که ایران نهتنها دشمن اعراب نیست، بلکه میتواند بهترین دوست آنان باشد. دیپلماسی ایران با نقش اجرایی اردشیر زاهدی و عباسعلی خلعتبری بهعنوان وزرای خارجه شاه در کوشش خود برای دور کردن مصر از بلوک شرق و نزدیک کردن آن به «جهان آزاد»، در آغاز روند صلح سهم بسزایی داشت.
@AmirTaheri4
رابطه دوستانه شاه و سادات در جریان کنفرانس سران اسلامی در رباط آغاز شد. هنگامی که سادات هنوز در نقش معاون رئیسجمهوری مصر قرار داشت. پس از آن سفر، نخستوزیر ایران، امیرعباس هویدا، و پس از او اردشیر زاهدی، وزیر خارجه، این دوستی را تقویت کرد. بدینسان هنگامی که کارتر وارد کاخ سفید میشد، سادات در سفر تاریخی خود به بیتالمقدس (اورشلیم) نشان داده بود که روند صلح موردبحث چیزی فراتر از یک حرکت نمایشی است. در همان حال، ایران با تکیهبر مناسبات نزدیک خود با اسرائیل و نخستوزیر آن، مناخیم بگین، در زدودن شک و تردیدهایی که اسرائیلیان نسبت به نیات مصر و اردن داشتند، نقش مؤثری بازی کرد.
امیر طاهری
در بررسی طرح صلح موردنظر، یک پرسش فضولانه شکل میگیرد: آیا تصمیم مصر، بزرگترین و مهمترین کشور عرب، برای صلح با دشمن اسرائیلی نمیتوانست فرصتی تاریخی باشد برای صلحی شامل با همه اعراب و در نتیجه حل مسئله فلسطین؟ اگر پاسخ مثبت باشد، میتوان گفت که جیمی کارتر نوبل صلح را برد، اما فرصت رسیدن به صلحی فراگیر و پایدار را از دست داد.
کارتر حتی پیش از آغاز نبرد انتخاباتی برای ریاست جمهوری، خود را در نقش منادی صلح و حقوق بشر ترسیم کرده بود. او نخستین نامزد ریاستجمهوری آمریکا بود که با ادعای «تولدی دوباره» خود را یک مسیحی مؤمن معرفی میکرد. او در خاطراتش مینویسد: «روزی که چشمهایم به حقیقت پیام عیسی نجاتدهنده باز شد، برای من تولدی دوباره بود.»
از این دید، کارتر در مسیری معکوس با مسیر جهان غرب پس از رنسانس قرار داشت. مسیری که با یک دوراهی، فلسفه و دین را از دولت جدا کرده بود. او در خاطرات خود مینویسد: «در تمام دوران گروگانگیری دیپلماتهای ما در تهران، من هر شب دعا میکردم که همه آنان صحیح و سالم به خانه برگردند!»
کارتر در نامههای خود به آیتالله روحالله خمینی، رهبر انقلاب ۵۷، او را یک «مرد باایمان» میخواند و خود را نیز یک «مرد باایمان» معرفی میکند. این بدفهمی باعث شده بود که کارتر تصور کند «ایمان» خیالی او میتواند پلی باشد بین دو دنیای متفاوت، اما متوجه نبود که آنچه به نظر او «ایمان» است، از دید خمینی «کفر» به شمار میآید.
از دید کارتر، محمدرضا شاه با ارائه اصلاحاتی که مردم مسلمان ایران را از دین و ایمان خود دور میکرد، نمیتوانست دوست و شریکی قابلقبول برای یک «مرد باایمان» مثل کارتر باشد.
ورود کارتر به کاخ سفید به وزارت امور خارجه ایالاتمتحده که بخش خاورمیانهای آن همواره دشمن محمدرضا شاه بود، امکان داد که پرانتز دوران ریاستجمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد را که در آن، ایران یک دوست و متفق پرارزش به شمار میآمد، ببندد و اندکاندک نظام پادشاهی مشروطه را بهعنوان دشمن ایالاتمتحده ترسیم کند.
سایروس ونس، نخستین وزیر امور خارجه کارتر، حتی پیش از رسیدن به آن مقام، بارها دشمنی خود را با محمدرضا شاه نشان داده بود. زبیگنیو برژینسکی که در نقش مشاور امنیت ملی کارتر قرار گرفت، در دنیای خیالی خود، یک کمربند سبز اسلامی را میدید که اتحاد شوروی را در قرنطینه میافکند؛ کمربندی که ایران با ۲۵۰۰ کیلومتر مرز با کشور شوراها، مهمترین بخش آن را تشکیل میداد.
البته این تصور که ملایان شیعه بهترین متحدان غرب برای مبارزه با کمونیسم هستند، پیش از ونس و برژنسکی نیز هم در آمریکا و هم در انگلستان، هواداران و مبلغانی داشت.
هنری پرشت، رئیس میز ایران و دوستان بهاصطلاح ایرانشناسی مانند ریچارد فالک و جیمز بیل دولت دکتر محمد مصدق را بهترین الگوی دموکراسی برای ایران میپنداشتند و در نتیجه از ائتلافی که میان روحانیون هوادار خمینی و بقایای جبهه ملی و نهضت آزادی شکل گرفت، برای کمک به نظام مشروطه در ایران استقبال میکردند.
ضدیت با محمدرضا شاه در حزب دموکرات آمریکا، دستکم از زمان ریاستجمهوری هری ترومن، همواره هوادارانی داشت. پرزیدنت جان کندی و برادر او رابرت که وزیر دادگستریاش بود، هرگز این حدیث را پنهان نکردند. در دوران ریاست جمهوری لیندون جانسون، درگیری روزافزون ایالاتمتحده در هندوچین «مسئله ایران» را برای حزب دموکرات کمرنگتر کرد. سپس همانطور که در بالا گفتیم، هشت سال نیکسون فورد، البته با زیروبمهایی، ایران را در نقش مهمترین متفق آمریکا در خاورمیانه قرار داد.
یکی از نخستین نشانههای بسته شدن آن پرانتز، تماسهایی بود که تیم کارتر، حتی پیش از ورود او به کاخ سفید، با مخالفان شاه، هم در میان دانشجویان ایرانی در آمریکا و هم در میان گروههای خمینیگرا و مصدقی در ایران برقرار کرد. امروز با پایان دوران محدودیت گزارشهای «فوقالعاده سری»، میدانیم که تیم کارتر با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار و ملایان بهشتی، باهنر و مطهری در تماس بود.
@AmirTaheri4
امیر طاهری
در بررسی طرح صلح موردنظر، یک پرسش فضولانه شکل میگیرد: آیا تصمیم مصر، بزرگترین و مهمترین کشور عرب، برای صلح با دشمن اسرائیلی نمیتوانست فرصتی تاریخی باشد برای صلحی شامل با همه اعراب و در نتیجه حل مسئله فلسطین؟ اگر پاسخ مثبت باشد، میتوان گفت که جیمی کارتر نوبل صلح را برد، اما فرصت رسیدن به صلحی فراگیر و پایدار را از دست داد.
کارتر حتی پیش از آغاز نبرد انتخاباتی برای ریاست جمهوری، خود را در نقش منادی صلح و حقوق بشر ترسیم کرده بود. او نخستین نامزد ریاستجمهوری آمریکا بود که با ادعای «تولدی دوباره» خود را یک مسیحی مؤمن معرفی میکرد. او در خاطراتش مینویسد: «روزی که چشمهایم به حقیقت پیام عیسی نجاتدهنده باز شد، برای من تولدی دوباره بود.»
از این دید، کارتر در مسیری معکوس با مسیر جهان غرب پس از رنسانس قرار داشت. مسیری که با یک دوراهی، فلسفه و دین را از دولت جدا کرده بود. او در خاطرات خود مینویسد: «در تمام دوران گروگانگیری دیپلماتهای ما در تهران، من هر شب دعا میکردم که همه آنان صحیح و سالم به خانه برگردند!»
کارتر در نامههای خود به آیتالله روحالله خمینی، رهبر انقلاب ۵۷، او را یک «مرد باایمان» میخواند و خود را نیز یک «مرد باایمان» معرفی میکند. این بدفهمی باعث شده بود که کارتر تصور کند «ایمان» خیالی او میتواند پلی باشد بین دو دنیای متفاوت، اما متوجه نبود که آنچه به نظر او «ایمان» است، از دید خمینی «کفر» به شمار میآید.
از دید کارتر، محمدرضا شاه با ارائه اصلاحاتی که مردم مسلمان ایران را از دین و ایمان خود دور میکرد، نمیتوانست دوست و شریکی قابلقبول برای یک «مرد باایمان» مثل کارتر باشد.
ورود کارتر به کاخ سفید به وزارت امور خارجه ایالاتمتحده که بخش خاورمیانهای آن همواره دشمن محمدرضا شاه بود، امکان داد که پرانتز دوران ریاستجمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد را که در آن، ایران یک دوست و متفق پرارزش به شمار میآمد، ببندد و اندکاندک نظام پادشاهی مشروطه را بهعنوان دشمن ایالاتمتحده ترسیم کند.
سایروس ونس، نخستین وزیر امور خارجه کارتر، حتی پیش از رسیدن به آن مقام، بارها دشمنی خود را با محمدرضا شاه نشان داده بود. زبیگنیو برژینسکی که در نقش مشاور امنیت ملی کارتر قرار گرفت، در دنیای خیالی خود، یک کمربند سبز اسلامی را میدید که اتحاد شوروی را در قرنطینه میافکند؛ کمربندی که ایران با ۲۵۰۰ کیلومتر مرز با کشور شوراها، مهمترین بخش آن را تشکیل میداد.
البته این تصور که ملایان شیعه بهترین متحدان غرب برای مبارزه با کمونیسم هستند، پیش از ونس و برژنسکی نیز هم در آمریکا و هم در انگلستان، هواداران و مبلغانی داشت.
هنری پرشت، رئیس میز ایران و دوستان بهاصطلاح ایرانشناسی مانند ریچارد فالک و جیمز بیل دولت دکتر محمد مصدق را بهترین الگوی دموکراسی برای ایران میپنداشتند و در نتیجه از ائتلافی که میان روحانیون هوادار خمینی و بقایای جبهه ملی و نهضت آزادی شکل گرفت، برای کمک به نظام مشروطه در ایران استقبال میکردند.
ضدیت با محمدرضا شاه در حزب دموکرات آمریکا، دستکم از زمان ریاستجمهوری هری ترومن، همواره هوادارانی داشت. پرزیدنت جان کندی و برادر او رابرت که وزیر دادگستریاش بود، هرگز این حدیث را پنهان نکردند. در دوران ریاست جمهوری لیندون جانسون، درگیری روزافزون ایالاتمتحده در هندوچین «مسئله ایران» را برای حزب دموکرات کمرنگتر کرد. سپس همانطور که در بالا گفتیم، هشت سال نیکسون فورد، البته با زیروبمهایی، ایران را در نقش مهمترین متفق آمریکا در خاورمیانه قرار داد.
یکی از نخستین نشانههای بسته شدن آن پرانتز، تماسهایی بود که تیم کارتر، حتی پیش از ورود او به کاخ سفید، با مخالفان شاه، هم در میان دانشجویان ایرانی در آمریکا و هم در میان گروههای خمینیگرا و مصدقی در ایران برقرار کرد. امروز با پایان دوران محدودیت گزارشهای «فوقالعاده سری»، میدانیم که تیم کارتر با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار و ملایان بهشتی، باهنر و مطهری در تماس بود.
@AmirTaheri4
جورج لابریکس، افسر اطلاعاتی سفارت ایالاتمتحده در تهران، رابط سفیر ویلیام سالیوان با شخصیتهای مخالف شاه بود.
استیون سولارز، نماینده دموکرات کنگره، پس از یک دیدار چندروزه از تهران در دوران نخستوزیری جعفر شریف امامی، در گزارشی به کارتر توصیه کرد که شاه را «تمامشده» میداند و با کسانی که شانس رسیدن به قدرت در تهران دارند، به تفاهم برسند. (در آن زمان سولارز رئیس کمیسیون امور خارجه مجلس نمایندگان بود)
اعزام ژنرال هایزر به تهران بدون یک مأموریت مشخص اما با یک هدف اعلامنشدهــ یعنی ایجاد تزلزل و سردرگمی میان فرماندهان نظامی ایرانیــ یکی دیگر از شگردهای کارتر بود که در کنفرانس سران جیــ۷ به متفقان اروپایی و کانادایی خود گفته بود: «شاه رو به فرود است!»
البته نباید فراموش کنیم که عامل خارجیــ در اینجا نقش ویرانگر جیمی کارترــ بدون وجود عامل یا عوامل داخلیــ ملایان بیدانش و پر از کینه، چپگرایان مذبذب، ملیمذهبیهای فریبکار و فریبخورده و سرانجام توده مردم بیرهبر مانده و در نتیجه ناآگاه از قدرت واقعی خود، ممکن نبود به نتیجه برسد.
کارتر حتی پس از حمله «انقلابیون» به سفارت آمریکا دست از دشمنی خود با محمدرضا شاه برنداشت. مخالفت با ورود او به آمریکا برای دسترسی به خدمات پزشکی، رفتار رذیلانه با او و علیاحضرت فرح در پایگاه نظامی سنآنتونیو در تگزاس و راندن آنان به پاناما، جایی که کارتر با انتقال اداره کانال به مافیای محلی، دوستانی پیداکرده بود، نشان داد که «مرد باایمان» از «تولد دوباره» خود درسی نیاموخته است. عیسی مسیحی که کارتر خود را پیرو او میداند، میآموزد: «چیزی که به خود نمیپسندی، مپسند برای دیگران نیز!»
@AmirTaheri4
استیون سولارز، نماینده دموکرات کنگره، پس از یک دیدار چندروزه از تهران در دوران نخستوزیری جعفر شریف امامی، در گزارشی به کارتر توصیه کرد که شاه را «تمامشده» میداند و با کسانی که شانس رسیدن به قدرت در تهران دارند، به تفاهم برسند. (در آن زمان سولارز رئیس کمیسیون امور خارجه مجلس نمایندگان بود)
اعزام ژنرال هایزر به تهران بدون یک مأموریت مشخص اما با یک هدف اعلامنشدهــ یعنی ایجاد تزلزل و سردرگمی میان فرماندهان نظامی ایرانیــ یکی دیگر از شگردهای کارتر بود که در کنفرانس سران جیــ۷ به متفقان اروپایی و کانادایی خود گفته بود: «شاه رو به فرود است!»
البته نباید فراموش کنیم که عامل خارجیــ در اینجا نقش ویرانگر جیمی کارترــ بدون وجود عامل یا عوامل داخلیــ ملایان بیدانش و پر از کینه، چپگرایان مذبذب، ملیمذهبیهای فریبکار و فریبخورده و سرانجام توده مردم بیرهبر مانده و در نتیجه ناآگاه از قدرت واقعی خود، ممکن نبود به نتیجه برسد.
کارتر حتی پس از حمله «انقلابیون» به سفارت آمریکا دست از دشمنی خود با محمدرضا شاه برنداشت. مخالفت با ورود او به آمریکا برای دسترسی به خدمات پزشکی، رفتار رذیلانه با او و علیاحضرت فرح در پایگاه نظامی سنآنتونیو در تگزاس و راندن آنان به پاناما، جایی که کارتر با انتقال اداره کانال به مافیای محلی، دوستانی پیداکرده بود، نشان داد که «مرد باایمان» از «تولد دوباره» خود درسی نیاموخته است. عیسی مسیحی که کارتر خود را پیرو او میداند، میآموزد: «چیزی که به خود نمیپسندی، مپسند برای دیگران نیز!»
@AmirTaheri4