Amir Taheri امیر طاهری
7.84K subscribers
4.21K photos
2.79K videos
1 file
3.63K links
معرفی دکتر امیر طاهری :
دارای دکترای اقتصاد از لندن، نویسنده ، مترجم و ژورنالیست بین الملل ، تنها شخصیت ایرانی که با رهبران بزرگی مانند گورباچف ،نیکسون ، کلینتون و #شاهنشاه_آریامهر به طور مستقیم گفتگو داشتند
Download Telegram
جنگ اوکراین: سه‌ سال کشتار بی‌‌حاصل
مسئله اساسی فراتر از جنگ جاری در اوکراین، تعیین و ترسیم جایی است که روسیه می‌تواند و باید در خانواده جهانی داشته باشد
امیر طاهری
جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۳ برابر با ۲۱ فِورِیه ۲۰۲۵ ۲۰:۴۵
هفته‌ آینده در کی‌یف! این شعاری بود که الکساندر دوگین فیلسوف، موردعلاقه ولادیمیر پوتین، در آغاز حمله روسیه به اوکراین عرضه کرد. اما هفته‌ها و ماه‌ها گذشت و این هفته در سومین سالگرد این جنگ بی‌توجیه، دوگین و سربازان روس هنوز در همان جایی هستند که در آغاز جنگ بودند.

بدین‌سان شگفتی‌آور نیست که ضرورت پایان دادن به این جنگ با شدت بیشتر احساس شود. این از آن جنگ‌هایی است که در چارچوبی از سوءتفاهم‌ها، جاه‌طلبی‌های کودکانه و برخورد منافع نامشروع شکل گرفت. روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین احساس می‌کرد که تحقیر شده است. باراک اوباما، رئیس‌جمهوری ایالات متحده در ۲۰۱۴، پس از فتح شبه‌جزیره کریمه به دست ارتش پوتین، روسیه را یک «قدرت محلی» خوانده بود. در حالی‌ که پوتین هوای احیای روسیه به‌عنوان یک قدرت جهانی را در سر داشت.

از دید اسلاووفیل‌ها، یعنی ملی‌گرایان روس، میهن آنان آخرین پرچمدار مسیحیت راستین است و در نتیجه محکوم است که نقش رهبری در سطح جهانی را بخواهد. بردیایف، فیلسوف ناسیونالیست روس، تاکید می‌کند: «ما یا باید بالای بالا باشیم یا پابوس دیگران بشویم!»

از دید میهن‌پرستان روس، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ یک فاجعه بزرگ بود که قوم روس را به حاشیه تاریخ راند. با سقوط اتحاد شوروی، این قوم بار دیگر فرصت یافت تا در متن بازگشت به خویش، خواستار یک موقعیت رهبری در سطح جهانی شود. در آن مسیر، نخستین گام پذیرفته شدن روسیه نو به عنوان یک قدرت درجه یک اروپایی بود. اروپاییان اما، به دلایل مختلف به هیچ وجه حاضر نبودند که فیل بزرگ روس را به خانه‌ای که در خور فیل نبود، یعنی اتحادیه اروپا، بپذیرند.

در نخستین دهه آزادی روسیه از یوغ بلشویکی، روسیه تبدیل شد به یک سرزمین بی‌دولت و محل تاخت‌وتاز انواع ماجراجویان از سراسر جهان که با هدف غارت در مقیاس نجومی بار سفر بسته بودند. در آن دهه حیرت‌انگیز، تاسیسات زیربنایی، منابع طبیعی به‌ویژه نفت و گاز و صنایع غیرنظامی روسیه در چارچوب برنامه‌های «خصوصی‌سازی» طرح‌شده به وسیله استادان آمریکایی اقتصاد به‌ویژه از دانشگاه‌های بزرگ ایالات متحده مانند هاروارد و پرینستون، به ثمن بخس، به سرمایه‌داران نوپای داخلی و خارجی واگذار شدند. در موج دوم خصوصی‌سازی، فروش ساختمان‌های دولتی مطرح شد. شما می‌توانستید بهترین هتل‌های مسکو و سن‌پترزبورگ را به بهای چند‌ صد هزار دلار بخرید. حتی ساختمان‌های کاگ‌ب و سازمان جاسوسی اتحاد شوروی در بسیاری شهرها به حراج گذاشته شد.

از سوی دیگر، حکومت‌های اروپایی با بستن قراردادهای غیرمنصفانه از خرید نفت و گاز روسیه با قیمت‌های پایین‌تر از متوسط جهانی، دوشیدن این گاو شیرده را شدت دادند. بدیهی است که بسیاری از این عملیات غارتگرانه با شرکت و همکاری گروهی از «مدیران» نوپای روس صورت گرفت.

رفتاری که جهان سرمایه‌داری با روسیه پس از اتحاد شوروی کرد، باعث بدنامی سرمایه‌داری، اقتصاد بازار و دارایی خصوصی شد و افکار عمومی را به سوی گرایش‌های سلطه‌گر سوق داد. ولادیمیر پوتین محصول این گرایش‌ها بود، با این پیام اعلام‌نشده: اگر قرار است بخوربخور و بچاپ‌بچاپ زندگی ما را شکل دهد، چرا خودمان یعنی مردم روس، فقط ناظر بماند؟ بدین ترتیب، پوتین صحنه را برای شکل گرفتن نظام الیگارشی آراست‌ــ نظامی که در آن چند هزار نفر با اتکا به قدرت دولت بر تمامی بخش‌های مهم اقتصادی تسلط دارند. این اقتصاد نه در چارچوب سرمایه‌داری عرفی قابل‌فهم است و نه در چارچوب مالکیت و برنامه‌ریزی عمومی به شیوه کمونیستی. در این الگوی جدید، کنترل اقتصادی در انحصار یک نهاد ناآشکار، با تلفیقی از قدرت دولت و سرمایه خصوصی شکل می‌گیرد.

جالب اینجاست که قدرت‌های اروپایی بلافاصله بسیج شدند تا از این الگوی جدید نیز بهره گیرند. سرمایه‌های گرد‌آمده در نتیجه چپاول الیگارش‌ها بلافاصله در بانک‌های بزرگ کشورهای اتحادیه اروپا، بریتانیا، کانادا و در سطح محدودتر، ایالات متحده آشیانه یافت.

پوتین به‌عنوان نماینده نظام جدید التقاطی در پایتخت‌های غربی از برلین و پاریس و لندن گرفته تا واشینگتن، خواستار دعوت روسیه به میز بزرگ ضیافت شد، اما آنچه غربیان عرضه می‌کردند، جز یک سه‌پایه تق‌و‌لق در حاشیه میز بزرگ نبود.

بدین‌سان فرصت بزرگی که برای نخستین بار در نزدیک به دو قرن پیش آمده بود‌ــ فرصت پذیرفتن روسیه به‌عنوان یک عضو درجه یک خانواده اروپایی‌ــ از دست رفت و روسیه پوتین به‌سرعت زیر سلطه فکری کسانی مانند دوگین و ژیرینوفسکی قرار گرفت‌ــ یعنی مبلغان عقاب دوسری که یک سرش به آسیا می‌نگرد و سر دیگرش نگران اروپاست.


@AmirTaheri4
👍595
طبیعی است که این دوگانگی هویتی، شیزوفرنی در سطح یک ملت، هراس‌انگیز است. هم برای خود ملت موردبحث و هم برای همسایگان دور و نزدیک و روسیه هرگاه دچار هراس شده، به تهاجم و تجاوز روی آورده است. یکی از باورهای رایج در قلمرو دیپلماسی همواره این بود که اگر خرس روس را نترسانید، کاری به کار شما نخواهد داشت!

متاسفانه قدرت‌های غربی با گسترش پیمان آتلانتیک شمالی به جمهوری‌های بالتیک و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی و بدتر از آن با زمزمه درباره پیوستن گرجستان، ارمنستان، و آذربایجان (باکو) به پیمان و ایجاد پایگاه‌های نظامی آمریکا در قرقیزستان و ازبکستان، دانسته یا ندانسته، خرس را ترساندند. این ترس هنگامی شدت یافت که مسئله عضویت اوکراین و بلاروس در «ناتو» نیز مطرح شد. از دید مسکو، پیمان آتلانتیک شمالی برای رویارویی با پیمان ورشو و در نتیجه اتحاد شوروی تشکیل شده بود. اما حالا که نه پیمان ورشو در کار بود و نه اتحاد شوروی سوسیالیستی، هدف ناتو کدام رقیب یا حریف است؟

البته خرس ترسیده و به‌ انزوا رانده لااقل در دنیای فرضیات، می‌توانست از راه‌های دیپلماتیک با این چالش بزرگ روبرو شود. جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده، حتی در یک دیدار با پوتین در مزرعه بوش در تگزاس، احتمال عضویت روسیه در ناتو را مطرح کرد. فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهوری وقت فرانسه، نسخه‌ای متواضعانه‌تر از طرح بوش را به میان آورد؛ یک قرارداد همکاری دفاعی و امنیتی میان ناتو و روسیه. اما هیچ یک از آن طرح‌ها هرگز به مرحله اجرا نرسید و این احساس روسیه که همچنان دشمن به شمار می‌آید، در ذهن رهبران کرملین باقی ماند.

در طی سال‌ها، پوتین نکته مهم دیگری را درک کرد؛ رهبران غربی قابل‌ خرید هستند! سه سال پیش که ارتش روسیه دومین حمله خود را به اوکراین آغاز می‌کرد، ده‌ها سیاستمدار و دولتمرد غربی‌ــ از جمله یک صدراعظم آلمان، یک صدراعظم اتریش و یک نخست‌وزیر فرانسه‌ــ البته همگی سابق یا اسبق‌‌، در فهرست حقوق‌بگیران خرس بزرگ قرار داشتند. کرملین همچنین با سرمایه‌گذاری در احزاب رادیکال اروپایی‌ــ هم راست و هم چپ‌ــ ضد حمله خود را در مسیری تازه قرار داد.

از سوی دیگر، پوتین در روابط روسیه با کشورهای خارج از حیطه نفوذ اروپا و آمریکا به تحقیر آنان پرداخت. بدترین نمونه این روش را در مورد رهبران جمهوری اسلامی در ایران دیده‌ایم. دور انداختن بشار‌الاسد، مستبد دمشق، به مثابه یک دستمال کاغذی آلوده، نمونه دیگری است. در قزاقستان پوتین پس از شنیدن خبر شورش‌های کارگری در منطقه نفت‌خیز قره‌بغاز گل در دریای مازندران،‌ نیروهای سرکوبگر را برای «کنترل اوضاع» اعزام کرد، بی آنکه نظر مقامات دولت آستانه را جویا شود. همین روش تحقیرآمیز روسیه را در ماورای قفقاز دیده‌ایم. نیروهای به اصطلاح حافظ صلح اعزام‌شده از مسکو کوچک‌ترین اقدامی برای جلوگیری از عملیات نظامی باکو علیه ارمنستان انجام ندادند.

پوتین امیدوار بود که با شکست سریع اوکراین، درها را بشکند و وارد تالار بزرگان شود. سه سال بعد، این امید بر باد رفته است.

جنگ اوکراین تبدیل شده است به جنگ که هیچ یک از دو طرف قادر به پیروز شدن نیستند و در همان حال امکان پذیرفتن شکست را هم ندارند. در طرف روسی، پذیرفتن شکست به هر شکل به معنای پایان تسلط پوتین بر روسیه خواهد بود و حتی از این بدتر، ممکن است به گرایش‌های مرکزگریز در بخش‌هایی از فدراسیون متزلزل جانی تازه بدهد. در طرف اوکراینی، پرزیدنت ولودیمیر زلنسکی‌ نمی‌تواند برخلاف نظر متحدان اروپایی و آمریکایی، یا در واقع حامیان خود، موضع‌گیری کند.

نتیجه کار ادامه خونریزی در سطح گسترده و بی‌حاصل است. روسیه بیش از ۱۵۰ هزار سرباز و افسر خود‌، یعنی بیش از ۱۰ درصد نیروی نظامی خود را از دست داده است. اوکراین با بیش از ۵۰ هزار کشته نظامی‌ــ نزدیک به ۲۰ درصد نیروهای خود‌ــ در وضعی وخیم‌تر قرار دارد. تعداد واقعی قربانیان غیرنظامی دو طرف هنوز معلوم نیست، اما آنچه معلوم است، ویرانی گسترده در بیش از ۸۰ شهر اوکراین و ۱۱ شهر روسیه و تعدادی نامعلوم از روستاهای دو طرف است.

این جنگ بی‌حاصل همچنین ضربات سنگینی به اقتصاد شکننده هر دو طرف وارد کرده است. سقوط ارزش پول ملی، تورم لگام‌گسیخته و از دست دادن بازارهای خارجی هر دو طرف را به یک بحران اقتصادی بی‌سابقه کشانده است. اوکراین با فرار بیش از ۱۰ درصد جمعیت خود صدمه بیشتری دیده است، اما روسیه نیز از فرار نزدیک به سه میلیون اتباع خو‌دــ غالبا جوانانی که نمی‌خواهند به جنگ بروند‌ــ صدمه دیده است.

به این تصویر شوم که می‌نگریم، بدیهی است که کوشش دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری جدید آمریکا، برای یافتن راهی برای پایان این جنگ هم ضروری است و هم تحسین‌برانگیز.

@AmirTaheri4
👍553
هنوز نمی‌دانیم که این کوشش به چه شکلی انجام خواهد شد، اما یک نکته مسلم است؛ تنها ایالات متحده می‌تواند دو طرف را به پای میز مذاکره برای صلح بکشاند.

بدین‌سان، قدرت‌های اروپایی می‌بایستی رهبری آمریکا را بپذیرند، حتی اگر بعضی گفته‌های ترامپ را نابجا یا حتی تحقیرآمیز می‌پندارند. بدترین کار این است که بحث بازشده درباره صلح را تبدیل کنیم به یک جنگ لفظی میان اروپا و آمریکا و وسیله‌ای دیگر برای خالی کردن دق‌ودلی از ترامپ.

حمایت از اوکراین برای حفظ استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی خودــ یعنی سه شرطی که لازمه وجود یک ملت-دولت است‌ــ هم در اروپا و هم در آمریکا، عمیق و گسترده‌تر است. حتی در آمریکایی که هنوز در حال جنگ فرهنگی‌ــ‌ارزشی داخلی قرار دارد، حمایت از اوکراین هم در میان جمهوری‌خواهان در اکثریت است و هم در اردوگاه دموکرات‌ها. آنان که به خاطر کینه و نفرت از ترامپ از «سازشکاری» به سبک اروپایی پیش از جنگ جهانی دوم سخن می‌گویند، می‌توانند به فرصتی که برای صلح پیش آمده، صدمه بزنند.

با این حال مسئله اساسی فراتر از جنگ جاری در اوکراین، تعیین و ترسیم جایی است که روسیه می‌تواند و باید در خانواده جهانی داشته باشد. دموکراسی غربی و در راس آنان آمریکا، می‌بایستی تصمیم بگیرند که چه تصویری از روسیه دارند: رقیب، چالشگر، مخالف یا دشمن؟ تعیین هر یک از تصاویر ذکرشده به آنان امکان خواهد داد که سیاست‌های لازم و موثر برای رویارویی با «خرس» بزرگ را شکل دهند و صلح و ثبات درازمدت اروپا را تضمین کنند.

@AmirTaheri4
👍763
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برنامه یاران با علیرضا میبدی گفتگو با دکتر امیر طاهری

@AmirTaheri4
👍6114😁1
برنامه یاران با علیرضا میبدی
ParsTV
برنامه یاران با علیرضا میبدی گفتگو با دکتر امیر طاهری
نسخه صوتی

@AmirTaheri4
54👍19😁1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@AmirTaheri4
فکر نمی‌کنم که اسرائیل امتیاز استراتژیکش را فدای یک موفقیت تاکتیکی بکند. - امیر طاهری

گلچین بسیار شنیدنی دیگر از گفتگوی استاد با آقای مشکات

منبع: https://www.youtube.com/watch?v=IDg5HZ6TjJ8

Piyalechi

@AmirTaheri4
👍54
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«برای گذار از تباهی نباید به بیراهه‌ای دیگر روی آورد. کنشگران و گروه‌های سیاسی که دل در گرو ترقی ایران دارند باید بپذیرند که در شرایط گذار بر روی خلأ نمی‌توان ایستاد. بپذیریم که مشروطه سندی استوار بر بلوغ ایرانیان و راهکاری امن برای عبور از بحران است.»
@AmirTaheri4

Cordelia


@AmirTaheri4
👍976
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 سخنان طلایی امیر طاهری؛ ماشین اعدامها فقط با سقوط رژیم متوقف می شود!

@AmirTaheri4
👍768🔥1💯1
سخنان طلایی امیر طاهری؛ ماشین اعدامها فقط با سقوط رژیم متوقف می…
Bamdad News24
📹 سخنان طلایی امیر طاهری؛ ماشین اعدامها فقط با سقوط رژیم متوقف می شود!
نسخه صوتی

@AmirTaheri4
👍557👌2😁1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رژیم در حال سقوط و نقش اپوزیسیون در این زمان و نقش مجاهدین خلق:تحلیل استاد امیر طاهری

@AmirTaheri4
😁34👏21👍9🤬1
رژیم در حال سقوط و نقش اپوزیسیون در این زمان و نقش مجاهدین خلق:تحلیل…
RADIS
رژیم در حال سقوط و نقش اپوزیسیون در این زمان و نقش مجاهدین خلق:تحلیل استاد امیر طاهری

نسخه صوتی

@AmirTaheri4
👍50😁106🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبت‌های شاهنشاه را دوباره گوش کنید برای آنچه که می‌توانستیم باشیم با آنچه امروز «با لاابالی‌گری و مسخره‌بازی» ۵۷ی به آن رسیدیم:

حداقل دستمزد در ایران امروز، ٨۵ دلار است که از آخر سوم هست

شاهنشاه: «تمام اقدامات برای این است که یک فرد ایرانی، یک فرد زنده خوشبخت باشد»
#تمدن_بزرگ

‌‎1984 𓃬‌‌‎☼

@AmirTaheri4
👍101😢20💔1310❤‍🔥4
‏مقاله امروز ارگان سپاه پاسداران: «گزارش‌هایی مبنی بر اینکه ‎#ترامپ در نامه‌ای به رهبر،پیشنهاد توافق بر سر پرونده هسته‌ ارائه داده است، صحت ندارد. اگر او نگران پرونده هسته‌ای است، ما بسیار بیشتر از آنچه که اکنون ۷ سال پیش می‌خواست، پیشنهاد داده‌ایم. تواقنامه ما آماده امضاست.»

@AmirTaheri4
42😁19👍6
‏روسیه مایلست با احیای توافق هسته ای اوباما که ایران را تحت قیمومیت آمریکا، روسیه، بریتانیا، چین، فرانسه و آلمان قرارمیداد،خوش خدمتی برای ترامپ انجام دهد.
غیراز پوتین، دیگر مقامات روسی مانند لاوروف، ریابکوف، با سردادن نغمه ای مشابه سعی دارند راه را برای تسلیم شدن ایران هموار کنند.

@AmirTaheri4
50👍13😁8🤬4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گروهی از شهروندان در بابلسر مازندران، با حضور در خیابان‌ آیین «نوروزخوانی» را برگزار کردند.
نوروزخوانی یا بهارخوانی از آیین‌های دیرینه نوروز است که قدمت آن به پیش از اسلام می‌رسد. مردم استان‌های گیلان، سمنان و مازندران هنوز این آیین را برگزار می‌کنند. این مراسم به طور معمول در روزهای آخر اسفند برگزار می‌شود. در این مراسم بهاری، خوانندگان دوره‌گرد با خواندن اشعاری درباره نوروز و بهار از دیگر همشهریان مژدگانی می‌گیرند.

independentpersian

@AmirTaheri4
99👍15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه لوریس چکناواریان پاسخی است از دل تاریخ کهن ما

پاسخی که هزاران سال است نگاهبان زبان، فرهنگ، تاریخ و موجودیت ما ایرانیان بوده است.

CameliaEntekhabifard

@AmirTaheri4
92👌5👏4👍2
برجام: ترفند انحرافی برای فرار از تغییر رژیم

کسانی که نمی‌خواهند با واقعیت مسئله جمهوری اسلامی‌ ـ یعنی ضرورت تغییر رژیم‌ــ روبرو شوند، اکنون می‌کوشند تا پیش از ۲۵ اکتبر آینده، جنازه «برجام» را زنده کنند

امیر طاهری
@AmirTaheri4
https://liberaldemocracy.info/2025/03/amir-taheri-07-03-2025

بهمن زاهدی

@AmirTaheri4
👍63👌8😁1
امیر طاهری
برجام: ترفند انحرافی برای فرار از تغییر رژیم



هر روز که می‌گذرد، برگی از تقویم کنده می‌شود و به آنچه آقای محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیس‌جمهوری اسلامی، «روز مبادا» می‌داند، نزدیک‌تر می‌شویم. او هشدار می‌دهد که در آن روز مبادا، نظام خمینی‌گرا و همراه با آن کلیت ایران با تهدیدی حیاتی روبرو خواهد شد. برای جلوگیری از آن تهدید، جمهوری اسلامی می‌بایستی مواضع تبلیغاتی خود را کنار بگذارد و هرچه زودتر باب مذاکره با «شیطان بزرگ» را باز کند.

این «روز مبادا» ۲۵ ماه اکتبر ۲۰۲۵ میلادی است؛ زمانی که موضوعیت «برجام» که تلویحاً در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل عرضه می‌شود، به پایان می‌رسد. در آن صورت، آنچه ترفند ماشه یا اسنپ‌بک خوانده می‌شود، خود‌به‌خود به‌ کار خواهد افتاد تا همه تحریم‌هایی را که شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی وضع کرده است، جنبه دائمی پیدا کنند. ظریف و گروه او همچنین هشدار می‌دهند که «روز مبادا» ممکن است ایران را مشمول فصل هفتم منشور سازمان ملل سازد و چراغ سبز برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی را روشن کند.

آنچه «معاون راهبردی» و گروه «بچه‌های نیویورک» نمی‌گویند، این است که خود آنان باعث‌وبانی کشاندن کشور به این مخمصه بوده‌اند. با آغاز دوران اصلاحات به رهبری حجت‌الاسلام محمد خاتمی این گروه به این نتیجه رسیدند که بدون حمایت آمریکا و متحدان غربی آن نخواهند توانست قدرتی را که تصادفاً کسب کرده‌اند، برای مدت طولانی حفظ کنند. بدون حمایت قدرت‌های غربی ممکن نبود آنان بتوانند رقیبان ضدغربی و هوادار روسیه و چین را کنار بزند، چه رسد به اینکه در دایره وسیع‌تر نبرد بر سر قدرت در ایران و دیگر مخالفان و معاندان را به حاشیه برانند.

دو حجت‌الاسلام، خاتمی و روحانی در سفرهای خود به غرب این ارزیابی نادرست خود را به‌عنوان تصویر واقعیت‌های ایران ارائه کردند. هدف هر دو این بود که از یک سو نظام موجود در ایران را به‌عنوان یک واقعیت‌ ناگزیر، هرچند تلخ، ترسیم کنند و از سوی دیگر مدعی شوند که تنها جناح خود آنان می‌تواند اندک‌اندک از این تلخی بکاهد، به امید روزی که به شیرینی برسیم.

لازمه این ترفند جلوگیری از هرگونه بحث، چه رسد به مذاکره درباره ماهیت رژیم بود. این کار یافتن یک دستاویز انحرافی را ملزم می‌کرد. اگر از ماهیت رژیم و کارنامه عملی آن نمی‌توان سخن گفت، پس مذاکرات درباره کدام مطلب جایز خواهد بود؟

پاسخی که دو حجت‌الاسلام احتمالاً با الهام از جک استراو، وزیر خارجه بریتانیا در دوران نخست‌وزیری تونی بلر، یافتند، برنامه هسته‌ای ایران بود. البته این برنامه از سال‌ها پیش گاه‌گاه زیر نورافکن قرار می‌گرفت، اما هرگز به‌عنوان مسئله حیاتی‌ــ‌‌مماتی بین ایران و دنیا مطرح نشده بود.

برنامه هسته‌ای ایران در ۱۹۵۹ میلادی آغاز شد و در سال ۱۹۷۶ به مرحله خیز خود رسیده بود. در آن سال، ایران سه عامل اساسی برای چنین برنامه‌‌ای را تهیه‌کرده بود: یک سیاست فرابردی با اهداف صلح‌جویانه، یک نیروی انسانی در سطح بالای دانش فنی و علمی و چارچوب یک زیربنای صنعتی. در همان حال، ایران در مقام یکی از نخستین ۱۱ کشوری که پیمان عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را امضا کرده بود، این حق را داشت که از تازه‌ترین شیوه‌ها و وسایل مربوط به دانش هسته‌ای بهره‌مند شود و در عوض، به همه تعهدات خود در قبال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عمل کند.

با رسیدن آیت‌الله روح‌الله خمینی به قدرت، برنامه هسته‌ای ایران برای نزدیک به یک دهه متوقف شد. بازگشت فعالانه این برنامه مثل بسیار اقدامات دیگر یک نظام سردرگم و بوالهوس در چارچوب یک سیاست فرابردی مشخص نبود. با این حال می‌توان گفت که آنچه برنامه هسته‌ای ایران خوانده می‌شود، هرگز از حدود رسم‌شده در ان‌پی‌تی فراتر نرفت. چهار مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از سوئدی گرفته تا ژاپنی و مصری و آرژانتینی هرگز نخواستند یا نتوانستند که سوءظن‌های فراوان درباره نیات رهبران تهران را در قالب اتهامات مشخص به شورای امنیت عرضه کنند. در ۲۰ سال گذشته، برنامه هسته‌ای ایران زیر ذره‌بین وسیع‌ترین بازرسی‌های آژانس قرار داشته است و اگر تجربه دیگر کشورها مثل آلمان فدرالی، آفریقای جنوبی یا آرژانتین را ملاک قرار دهیم، ایران می‌بایستی سال‌ها پیش از آژانس رضایت‌نامه می‌گرفت.

پس چرا نگرفت؟ به گمان من، زیرا هم رهبران جمهوری اسلامی و هم قدرت‌های به‌اصطلاح بزرگ از این دستاویز انحرافی سود برده‌اند. رهبران جمهوری اسلامی همان‌طور که ذکر شد، مسئله هسته‌ای را برای جلوگیری از مطرح‌شدن دیگر مسائل مفید می‌دانند.

@AmirTaheri4
👍564👌4
قدرت‌های غربی از جمله ایالات‌متحده نیز می‌دانند که اگر دیگر مسائل مطرح شود، چاره‌ای جز پذیرفتن تغییر رژیم در ایران به‌عنوان بهترین چاره برای مشکلات خاورمیانه نخواهند داشت‌ــ چاره‌ای که آنان هر یک به شکلی از پذیرفتن آن بیمناک‌اند.

امیر طاهری
اما به‌آسانی می‌توان دید که مشکل دنیا با جمهوری اسلامی مسئله هسته‌ای نیست، اما همین مسئله را نیز تقلیل داده‌اند به غنی‌سازی اورانیوم. از آنجا که غنی‌سازی اورانیوم نه‌تنها غیرقانونی نیست، بلکه جزو حقوق همه کشورهای عضو سازمان ملل نیز هست، این مسئله را نیز تقلیل داده‌اند به درجه غنی‌سازی! در گام بعدی، مسئله درجه غنی‌سازی هم کمرنگ شد و مسئله ذخایر اورانیوم غنی‌شده زیر نورافکن قرار گرفت. در همان حال، این مضمون تبلیغاتی که جمهوری اسلامی بمب را ساخته یا در آستانه ساختن بمب است، موضوع هزاران گزارش، مقاله و کتاب بوده است؛ آن‌هم در حالی که ساخت بمب هسته‌ای نیز به شرط خروج یک کشور از ان‌پی‌تی، غیرقانونی نیست.

از همه جالب‌تر، گزارش‌های متعدد از سرویس‌های امنیتی قدرت‌های بزرگ تأکید می‌کند که جمهوری اسلامی هنوز درباره ضرورت ساختن سلاح هسته‌ای تصمیم نگرفته است. تازه‌ترین گزارش مجموعه سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا که زیر عنوان «تخمین اطلاعاتی ملی» (NIE) عرضه می‌شود، برای دهمین بار تأکید می‌کند که ایران می‌کوشد به مرحله آستانه (threshold) برای تولید سلاح هسته‌ای برسد، اما هنوز نرسیده و تضمینی هم در این زمینه نگرفته است.

مشکل دنیا با جمهوری اسلامی مسئله هسته‌ای نیست. هم‌اکنون ۹ کشور از جمله چهار عضو گروه غیرقانونی ۱+۵ دارای سلاح هسته‌ای‌اند. غنی کردن اورانیوم نیز مشکلی نیست، زیرا هم‌‌اکنون ۱۸ کشور این کار را انجام می‌دهند، بی‌آنکه زنگ‌های خطر را به صدا درآورند. رسیدن به «آستانه» نیز به‌خودی‌خود مشکلی نیست. هم‌اکنون هشت کشور در آستانه قرار دارند، بی‌آنکه سلاح هسته‌ای بسازند.

هرگاه آژانس بین‌المللی اتمی با یک کشور عضو مشکل پیدا می‌کند، این مشکل در یک بازه زمانی معین، با نظارت شورای امنیت حل می‌شود؛ اما در مورد ایران، هیچ بازه زمانی عرضه نشده است. در نتیجه، آنچه «تهدید هسته‌ای ایران» خوانده می‌شود، می‌تواند تا ابد یا لااقل تا پایان رژیم بوالهوس بهانه‌ای باشد برای افکندن ایران در قرنطینه.

آیا جمهوری اسلامی تاکنون بدون داشتن سلاح هسته‌ای، یک نظام قانون‌مدار و یک عضو منضبط جامعه جهانی بوده است؟ این نظام بدون داشتن سلاح هسته‌ای پرتلفات‌ترین جنگ تاریخ خاورمیانه در چهار قرن اخیر را در پرونده خود دارد. این نظام در صدها عملیات تروریستی در بیش از ۳۰ کشور نقش داشته است. گروگان‌گیری، آدم‌ربایی، قاچاق اسلحه و پول، تعلیم و تسلیح انواع و اقسام تروریست‌ها در خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، آفریقا، آمریکای لاتین و اروپا نیز فصول طولانی تاریخ این نظام را تشکیل می‌دهد.

حجت‌الاسلام علی خمینی، نوه آیت‌الله، در سالگرد انقلاب‌اسلامی ۱۳۵۷ می‌گوید: «اگر انقلاب ما نبود، امروز نه از حماس خبری بود و نه از حمله (‌۷ اکتبر‌) حماس!» پروفسور صادق زیباکلام، یکی از فعالان جناح اصلاح‌طلب، تائید می‌کند که اگر برمی‌گشتیم به ۱۳۵۷، او همان کارهایی را که در آن زمان انجام داده بود‌ــ از جمله قاچاق اسلحه برای عملیات چریکی‌ــ را بازهم انجام می‌داد.

بعضی ناظران مخالف نظام بوالهوس می‌گویند: «برجام» می‌تواند مفید باشد، زیرا کل جمهوری اسلامی را از طریق کنترل درآمدهای ارزی، بازرگانی خارجی و دسترسی به بازارهای سرمایه جهانی تحت قیومیت گروه ۱+۵‌ ــ در واقع ایالات‌متحده ــ قرار می‌دهد. اعمال این قیومیت به جمهوری اسلامی امکان می‌دهد که به زندگی خود ادامه دهد. در همان حال، جناح «اصلاح‌طلب» رقبای رادیکال خود را کنار می‌زند. در عوض قدرت‌های بزرگ نیز سود می‌برند، زیرا جمهوری اسلامی اخته‌شده می‌پذیرد که از بعضی خطوط قرمز رد نشود.

بر اساس این ملاحظات کلی ایران چاره‌ای جر پذیرفتن یک راه‌حل نواستعماری ندارد. راه‌حلی که به نظام بوالهوس امکان می‌دهد که با سرکوب مردم ایران و فربه کردن مافیاهای هوادار خود، به زدنگی شوم خود ادامه دهد.

«بچه‌های نیویورک» مخالفان احیای مذاکرات درباره «برجام» را مخالف هرگونه مذاکره با آمریکا و دیگر قدرت‌های بزرگ ترسیم می‌کنند، اما این دروغی بیش نیست. بازگشت ایران به خانواده بین‌المللی، بدون عادی‌سازی مناسبات با همه کشورها ممکن نیست. این عادی‌سازی نیز لازمه مذاکرات است‌ــ مذاکرات درباره مسائل و مشکلات قابل‌لمس آن‌هم در یک بازه زمانی معین و بر اساس یک چارچوب قانونی بین‌المللی، در حالی که «برجام» نوعی آپارتاید حقوقی را معرفی می‌کند. آلمان فدرالی، آفریقای جنوبی و آرژانتین که در موارد غنی‌سازی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اختلافاتی داشتند، توانستند مشکل را در چارچوب قوانین آژانس و در یک مدت معین یعنی زیر نظر شورای امنیت حل کنند.

@AmirTaheri4
👍533
این در حالی است که مشکل اتمی ایران به ۲۵ سالگی خود رسیده است. آیا اگر قرار بود جمهوری اسلامی سلاح هسته‌ای بسازد، نمی‌توانست در ربع قرن به این هدف برسد؟ تازه اگر هم می‌رسید، باز چه نتیجه‌ای جز تضعیف امنیت خود می‌گرفت؟ قدرت‌های هسته‌ای نمی‌توانند به کشوری که سلاح هسته‌ای ندارد، با سلاح هسته‌ای حمله کنند. بدین‌سان ایران غیرانمی لااقل در این زمینه بیمه است؛ اما به‌محض اینکه ایران دارای سلاح هسته‌ای شد، دست دیگر قدرت‌های هسته‌ای برای حمله به آن با همان سلاح‌ها، بازخواهد بود. کدام قدرت هسته‌ای ممکن است چنین کاری بکند؟ جواب: قدرت‌هایی که توانایی زرادخانه هسته‌ای آنان ده‌ها یا شاید صدها برابر آن چیزی باشد که جمهوری اسلامی ممکن است بسازد.

کسانی که نمی‌خواهند با واقعیت مسئله جمهوری اسلامی‌ـ ـ یعنی ضرورت تغییر رژیم‌ــ روبرو شوند، اکنون می‌کوشند تا پیش از ۲۵ اکتبر آینده، جنازه «برجام» را زنده کنند. آنان در پی دو راه‌حل‌اند: معامله‌ای با دولت جدید آمریکا که در آن تهران اعلام خواهد کرد که کل برنامه هسته‌ای خود را برای یک سال، درازای تمدید مهلت پایان قطعنامه ۲۲۳۱ برای یک سال، متوقف خواهد کرد. این به اصطلاح «عقب‌نشینی» به دولت جدید آمریکا امکان خواهد داد که یک پیروزی دیپلماتیک اعلام کند و پس از آن، بر اساس سیاست نظام بوالهوس یعنی از این ستون به آن ستون فرج است، خدا کریم است.

شگفتی‌آور نیست که رهبران جمهوری اسلامی از جمله «رهبر عظیم‌الشان» می‌گویند حاضریم مذاکره کنیم، اما فقط درباره «برجام».

@AmirTaheri4
👍57👌52