ایران: لولیتا و شهرآشوب و گزینه هفتم
بسیاری از بهاصطلاح روشنفکران ما در آن زمان با تلقین حقارت و نفرت از خویش، بخشهایی از مردم ایران را با این تصور که ما میبایستی واردکننده فکر باشیم، فریفتند
امیر طاهری
جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۲۵ آوریل ۲۰۲۵ ۱۵:۰۰
تصویر رمان لولیتاخوانی در تهران و دانشگاه تهران/ ایندیپندنت فارسی
«به ما دروغ گفتند!»، «انقلاب ما را دزدیدند»، این دو جمله را بارها از زبان آنانی که در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران شرکت کردند، شنیدهایم، اما شاید در هیچ جا این فریاد درد تاثیری را که در «لولیتاخوانی در تهران» دارد، عرضه نکند. نزدیک به ربع قرن پیش، هنگامی که رمان نیمهاتوبیوگرافیک آذر نفیسی برای نخستین بار به بازار آمد، آن را بهعنوان یکی از بهترین کتابهای سال در دیلیتلگراف لندن برگزیدم. هفته گذشته به تماشای فیلم رفتم که بر اساس «لولیتا»ی نفیسی ساخته شده است.
معمولا من نظر خوبی نسبت به فیلمهای ساختهشده از رمانها ندارم، اما این بار باید بپذیرم که فیلم «لولیتاخوانی در تهران» حالوهوای رمان خانم نفیسی را بهخوبی ترسیم میکند: یک فیلم دیدنی با بازیگرانی هنرمند مانند گلشیفته فراهانی و زر امیرابراهیمی.
دیدن این فیلم در عین حال فرصتی شد برای نگاهی تازه به آنچه رمان خانم نفیسی عرضه میکند. خلاصه داستان از این قرار است: یک دانشآموخته ایرانی، آذر نفیسی، همراه با همسرش بیژن از آمریکا به تهران بازمیگردد، به این امید که به «انقلابی» که در دوران دانشجویی جزو اوهام او بود، کمک کند. او که ادبیات معاصر انگلیسیــآمریکایی را فرا گرفته است، میکوشد تا با تدریس چند رمان موردعلاقهاش، شاگردان خود را با چشماندازی دیگر آشنا کند، اما او بهسرعت درمییابد که هدف انقلاب ۵۷ گسترش آزادی اندیشه و بیان و انتخاب سبک زندگی نبوده است. برعکس، این انقلاب باید گفت مانند همه انقلابها، برای محدود کردن آزادیهای فردی و اجتماعی در چارچوب خشک یک ایدئولوژی شکل گرفته بود. در یک سکانس کوتاه در فیلم، تصویری از ایرانی را میبینیم که پیش از انقلاب، آزاد و پرنشاط و مطمئن به آینده بود.
آذر یا قهرمان رمان شاهد بسته شدن فضای آزادیها بهویژه علیه زنان است. انقلاب اسلامی علاوه بر تحمیل ریش برای مردان، تحمیل حجاب بر زنان را نیز با شدت تمام مطرح میکند. در پایان تعطیلات دوساله دانشگاهها و اخراج بیش از شش هزار استاد و استادیار، اعلام فهرست کتابهای درسی ممنوع و اجرای برنامه «اسلامیسازی»، آموزش عالی که پیش از انقلاب کموبیش با معیارهای بینالمللی شکل گرفته بود، تبدیل میشود به برنامهای حوزوی برای تبلیغ ایدئولوژی حاکم که آیندهای است از اسلام مسخشده و مارکسیسم بدخمیره شده. تبلیغات نظام از «انقلاب فرهنگی اسلامی» سخن میگوید؛ برنامهای که به تقلید از انقلاب بزرگ فرهنگی پرولتاریایی چین کمونیست شکل گرفت. طراحان این انقلاب آقایان علی خامنهای، عبدالکریم سروش، جلالالدین فارسی و حبیبالله پیمان بودند.
قهرمان داستان قاعدتا میبایستی زنگ خطر را زودتر میشنید. نخست او باید از خود میپرسید که اگر اخراج استادان و استادیاران صورت نگرفته بود، آیا ممکن بود که تازهازراهرسیدهای مانند او در مقام استادی قرار گیرد؟ یک پرسش دیگر نیز میشد مطرح گردد: دانشگاهی که به نام یک آخوند نیمهبیسواد خوانده میشودــ علامه فلان یا بهمانــ آیا واقعا محلی برای پژوهش و تدریس علمی است؟
آذر چنان زیر فشار روحی است که این سوالات را مطرح نمیکند. او نیز مانند بسیاری از دوستداران اولیه انقلاب ناگهان متوجه شده است که رابطه او با انقلاب یک عشق یکجانبه بوده است: ما انقلاب را دوست داشتیم، اما انقلاب ما را دوست نداشت!
بیشتر بخوانید
چرا من سلطنتطلب نیستم
ایران در عصر نبرد جهانی هویتها
سالگرد ۵۷: دو شکست و حرکت به سمت شکست سوم
خیلی زود بسیاری از دوستداران انقلاب به چهاراه چهکنم میرسند: چه کنیم؟ در رمان خانم نفیسی، شش گزینه مطرح میشود. نخستین گزینه اتخاذ افراطیترین موضع ممکن در حمایت از انقلاب است. ناگهان روشنفکرانی را میبینیم که چماقبهدست میشوند تا منتقدان نظام نور را سرکوب کنند؛ روندی که با تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدت میگیرد.
گزینه دوم سازش با نظام جدید است: سرت را بینداز پایین، اطاعت کن و بگو: انشاالله گربه است!
گزینه سوم اعتزال یا کنارهگیری از جامعه است: کارت را رها کن، تا میتوانی در خانه بمان، کتاب بخوان و بخورونمیر زندگی کن. یکی از شخصیتهای رمان میگوید: نظام را از خودت بیرون آور! به عبارت دیگر، یک زندگی جلبکی یا به گفته تیاسالیوت، «نیمه زیستن».
چهارمین گزینه فرار از میهن و پذیرفتن تبعید است؛ گزینهای که میلیونها ایرانی را در دهههای گذشته در سراسر جهان پراکنده است؛ گزینهای که آذر و همسرش سرانجام میپذیرند.
@AmirTaheri4
بسیاری از بهاصطلاح روشنفکران ما در آن زمان با تلقین حقارت و نفرت از خویش، بخشهایی از مردم ایران را با این تصور که ما میبایستی واردکننده فکر باشیم، فریفتند
امیر طاهری
جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۲۵ آوریل ۲۰۲۵ ۱۵:۰۰
تصویر رمان لولیتاخوانی در تهران و دانشگاه تهران/ ایندیپندنت فارسی
«به ما دروغ گفتند!»، «انقلاب ما را دزدیدند»، این دو جمله را بارها از زبان آنانی که در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران شرکت کردند، شنیدهایم، اما شاید در هیچ جا این فریاد درد تاثیری را که در «لولیتاخوانی در تهران» دارد، عرضه نکند. نزدیک به ربع قرن پیش، هنگامی که رمان نیمهاتوبیوگرافیک آذر نفیسی برای نخستین بار به بازار آمد، آن را بهعنوان یکی از بهترین کتابهای سال در دیلیتلگراف لندن برگزیدم. هفته گذشته به تماشای فیلم رفتم که بر اساس «لولیتا»ی نفیسی ساخته شده است.
معمولا من نظر خوبی نسبت به فیلمهای ساختهشده از رمانها ندارم، اما این بار باید بپذیرم که فیلم «لولیتاخوانی در تهران» حالوهوای رمان خانم نفیسی را بهخوبی ترسیم میکند: یک فیلم دیدنی با بازیگرانی هنرمند مانند گلشیفته فراهانی و زر امیرابراهیمی.
دیدن این فیلم در عین حال فرصتی شد برای نگاهی تازه به آنچه رمان خانم نفیسی عرضه میکند. خلاصه داستان از این قرار است: یک دانشآموخته ایرانی، آذر نفیسی، همراه با همسرش بیژن از آمریکا به تهران بازمیگردد، به این امید که به «انقلابی» که در دوران دانشجویی جزو اوهام او بود، کمک کند. او که ادبیات معاصر انگلیسیــآمریکایی را فرا گرفته است، میکوشد تا با تدریس چند رمان موردعلاقهاش، شاگردان خود را با چشماندازی دیگر آشنا کند، اما او بهسرعت درمییابد که هدف انقلاب ۵۷ گسترش آزادی اندیشه و بیان و انتخاب سبک زندگی نبوده است. برعکس، این انقلاب باید گفت مانند همه انقلابها، برای محدود کردن آزادیهای فردی و اجتماعی در چارچوب خشک یک ایدئولوژی شکل گرفته بود. در یک سکانس کوتاه در فیلم، تصویری از ایرانی را میبینیم که پیش از انقلاب، آزاد و پرنشاط و مطمئن به آینده بود.
آذر یا قهرمان رمان شاهد بسته شدن فضای آزادیها بهویژه علیه زنان است. انقلاب اسلامی علاوه بر تحمیل ریش برای مردان، تحمیل حجاب بر زنان را نیز با شدت تمام مطرح میکند. در پایان تعطیلات دوساله دانشگاهها و اخراج بیش از شش هزار استاد و استادیار، اعلام فهرست کتابهای درسی ممنوع و اجرای برنامه «اسلامیسازی»، آموزش عالی که پیش از انقلاب کموبیش با معیارهای بینالمللی شکل گرفته بود، تبدیل میشود به برنامهای حوزوی برای تبلیغ ایدئولوژی حاکم که آیندهای است از اسلام مسخشده و مارکسیسم بدخمیره شده. تبلیغات نظام از «انقلاب فرهنگی اسلامی» سخن میگوید؛ برنامهای که به تقلید از انقلاب بزرگ فرهنگی پرولتاریایی چین کمونیست شکل گرفت. طراحان این انقلاب آقایان علی خامنهای، عبدالکریم سروش، جلالالدین فارسی و حبیبالله پیمان بودند.
قهرمان داستان قاعدتا میبایستی زنگ خطر را زودتر میشنید. نخست او باید از خود میپرسید که اگر اخراج استادان و استادیاران صورت نگرفته بود، آیا ممکن بود که تازهازراهرسیدهای مانند او در مقام استادی قرار گیرد؟ یک پرسش دیگر نیز میشد مطرح گردد: دانشگاهی که به نام یک آخوند نیمهبیسواد خوانده میشودــ علامه فلان یا بهمانــ آیا واقعا محلی برای پژوهش و تدریس علمی است؟
آذر چنان زیر فشار روحی است که این سوالات را مطرح نمیکند. او نیز مانند بسیاری از دوستداران اولیه انقلاب ناگهان متوجه شده است که رابطه او با انقلاب یک عشق یکجانبه بوده است: ما انقلاب را دوست داشتیم، اما انقلاب ما را دوست نداشت!
بیشتر بخوانید
چرا من سلطنتطلب نیستم
ایران در عصر نبرد جهانی هویتها
سالگرد ۵۷: دو شکست و حرکت به سمت شکست سوم
خیلی زود بسیاری از دوستداران انقلاب به چهاراه چهکنم میرسند: چه کنیم؟ در رمان خانم نفیسی، شش گزینه مطرح میشود. نخستین گزینه اتخاذ افراطیترین موضع ممکن در حمایت از انقلاب است. ناگهان روشنفکرانی را میبینیم که چماقبهدست میشوند تا منتقدان نظام نور را سرکوب کنند؛ روندی که با تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدت میگیرد.
گزینه دوم سازش با نظام جدید است: سرت را بینداز پایین، اطاعت کن و بگو: انشاالله گربه است!
گزینه سوم اعتزال یا کنارهگیری از جامعه است: کارت را رها کن، تا میتوانی در خانه بمان، کتاب بخوان و بخورونمیر زندگی کن. یکی از شخصیتهای رمان میگوید: نظام را از خودت بیرون آور! به عبارت دیگر، یک زندگی جلبکی یا به گفته تیاسالیوت، «نیمه زیستن».
چهارمین گزینه فرار از میهن و پذیرفتن تبعید است؛ گزینهای که میلیونها ایرانی را در دهههای گذشته در سراسر جهان پراکنده است؛ گزینهای که آذر و همسرش سرانجام میپذیرند.
@AmirTaheri4
پنجمین گزینه خودکشی است. در رمان خانم نفیسی این گزینه را با خودکشی دراماتیک آقای قمی، یکی از دانشجویان که پرشورترین مدافع انقلاب اسلامی بوده است، میبینیم. او است که با فریاد «به ما دروغ گفتند» خود را زندهزنده میسوزاند. خودکشی بهعنوان گزینه در فیلم «طعم گیلاس» عباس کیارستمی نیز مطرح میشود.
ششمین گزینه یادآوری روشی است که ایرانیان در سختترین شرایط مثلا در دوران تسلط مغولان یا اعراب بدوی در نخستین سالهای حکومتشان بر بخشهایی از فلات ایران، به کار میبردند: ایجاد حلقههای نیمهمخفی برای حفظ خویشــ حفظ خویش در معنای فرهنگی آن. آذر پیش از پذیرفتن گزینه تبعید، این گزینه را میآزماید و یک کلاس درس مخفی برای چند تن از دانشجویان دختر در منزل خود تشکیل میدهد.
او کتابهایی را انتخاب کرده است که قهرمانان زن در آنها نقش مهمی دارند: «غرور و تعصب» از جین آستین (انگلیسی سده نوزدهم)، «دیزی میلر» و «جام زرین» هنری جیمز (آمریکایی سده بیستم)، «گتسبی بزرگ» از اف اسکات فیتزجرالد و «لولیتا» از نیکلاس نابوکف (بازهم آمریکایی سده بیستم).
کتابهای برگزیده آذر، قهرمان داستان، همگی از دید انقلابیون خمینیگرا مانند پارچه سرخیاند که گاوباز اسپانیولی در برابر گاو خشمگین تکان میدهد. حتی الیزابت بنت «غرور و تعصب» با همه زنجیرهای جامعه محافظهکار زمان خود، یک رگ شورشی دارد. مگی ورور و دیزی میلر، قهرمانان هنری جیمز، کابوس هر نوع کشیش یا ملا در هر دین و مذهبیاند. گتسبی بزرگ شیفته زنی است رام نشدنی و «لولیتا»ی نابوکف یک ساحره خردسال و ویرانگر زندگی پروفسور میانسال داستان.
آیا آذر این رمانها و این قهرمانان زن را برای انداختن کک به تنبان آخوندها انتخاب کرده بود؟ آیا هدف فقط خشمگین کردن حکمرانان تازهپای ایران بود؟
پاسخ این پرسشها برای ما معلوم نیست. اما اگر هدف ترسیم سیمای زن بهعنوان یک انسان تمامعیار، بالغ، عاقل، جایزالتصرف و مختار میبود، میشد الگوهای لازم را در ادبیات خودمان پیدا کرد، اما چنین کاری مستلزم پذیرفتن یک گزینه هفتم میبود: مبارزه با نظام خمینیگرا با تکیه بر هویت فرهنگی خودمان.
آذر با ظرافتی قابلتحسین نشان میدهد که بسیاری از بهاصطلاح روشنفکران ما در آن زمان با تلقین حقارت و نفرت از خویش، بخشهایی از مردم ایران را با این تصور که ما میبایستی واردکننده فکر باشیم، فریفتند. یکی از شخصیتهای رمان رئیس فستیوال فیلم فجر جمهوری اسلامی میشود. او اینگمار برگمن و تارکوفسکی را میپرستد و ژاک دریدا هم میخواند، اما فیلمها را سانسور میکند. ائتلافی که خمینی را سر کار آورد، پر بود از کسانی که شیفته ژان پل سارتر، میشل فوکو، هربرت مارکوزه و البته مارکس، انگلس، لنین، مائو زدونگ و فیدل کاسترو بودند. البته چهگوارا را هم فراموش نکنیم که در دوران طاغوت، چهره محبوب تیشرتپوشان انقلابی به شمار میرفت.
برگردیم به گزینه هفتم، یعنی مبارزه برای برافکندن نظامی که دشمنیاش با ایران و ایرانیت، حتی با تمامی بشریت و نه فقط زنان، خیلی زود برای آذر و دانشجویانش آشکار شده است.
برای برافکندن، نیازمند یک پایگاه محکم هستید که اهرم خود را از آنجا به کار اندازید. آیا این پایگاه را میتوان در دنیای خارج که برای اکثریت ایرانیان تصویری است انتزاعی، جستجو کرد؟ آیا اهرم موردنیاز را نیز میبایستی در فرهنگ و ادبیات دیگران بجوییم؟
قمی جوان، پرشورترین فدایی انقلاب که سرانجام با فریاد «به ما درغ گفتند» خودکشی کرد، هرگز فکر نکرد که خودش در نقش شنونده دروغ و باورکننده دروغ، در رقم زدن سرنوشتنش و سرنوشت یک ملت نقش داشته است. اگر فکر میکرد، شاید به هفتمین گزینه میرسید: تکیه بر فرهنگ و تمدنی که راستیاش در طی قرون و علیرغم بسیار فرازونشیبها، تثبیت شده است.
برگردیم به جهان رمانها. گزینه هفتم میتوانست توجه آذر را به آنچه خودمان تولید کرده بودیم، جلب کند. با آغاز دوران مشروطیت در ایران در نخستین سالهای سده بیستم، مسئله مقام زنــ که در ادبیات کلاسیک ما همواره موردتوجه بودــ پس از چند قرن بیتوجهی، برای بعضی نویسندگان مطرح شد. آذر میتوانست «فتنه» علی دشتی یا «زیبا»ی مطیعالدوله حجازی را در کنار کتابهای دلخواهش به انگلیسی بخواند. «شهرآشوب» حسینعلی مستعان، «یگانه» و «شعله» از جواد فاضل، «اجتماعیها»از رحمت مصطفوی، «چشمه آب حیات» از حمزه سردادور، «تازیانههای بهشت» از ناصر خدایار، «موطلایی شهر ما» از صدرالدین الهی، «آقا» از درویش و «سووشون» از سیمین دانشور، همگی قهرمانان و ضدقهرمانان زنی را داشتند که میشد با قهرمانان و ضدقهرمانان جین آستین، هنری جیمز، افاسکات فیتزجرالد و نیکلاس نابوکف مقایسه کرد.
@AmirTaheri4
ششمین گزینه یادآوری روشی است که ایرانیان در سختترین شرایط مثلا در دوران تسلط مغولان یا اعراب بدوی در نخستین سالهای حکومتشان بر بخشهایی از فلات ایران، به کار میبردند: ایجاد حلقههای نیمهمخفی برای حفظ خویشــ حفظ خویش در معنای فرهنگی آن. آذر پیش از پذیرفتن گزینه تبعید، این گزینه را میآزماید و یک کلاس درس مخفی برای چند تن از دانشجویان دختر در منزل خود تشکیل میدهد.
او کتابهایی را انتخاب کرده است که قهرمانان زن در آنها نقش مهمی دارند: «غرور و تعصب» از جین آستین (انگلیسی سده نوزدهم)، «دیزی میلر» و «جام زرین» هنری جیمز (آمریکایی سده بیستم)، «گتسبی بزرگ» از اف اسکات فیتزجرالد و «لولیتا» از نیکلاس نابوکف (بازهم آمریکایی سده بیستم).
کتابهای برگزیده آذر، قهرمان داستان، همگی از دید انقلابیون خمینیگرا مانند پارچه سرخیاند که گاوباز اسپانیولی در برابر گاو خشمگین تکان میدهد. حتی الیزابت بنت «غرور و تعصب» با همه زنجیرهای جامعه محافظهکار زمان خود، یک رگ شورشی دارد. مگی ورور و دیزی میلر، قهرمانان هنری جیمز، کابوس هر نوع کشیش یا ملا در هر دین و مذهبیاند. گتسبی بزرگ شیفته زنی است رام نشدنی و «لولیتا»ی نابوکف یک ساحره خردسال و ویرانگر زندگی پروفسور میانسال داستان.
آیا آذر این رمانها و این قهرمانان زن را برای انداختن کک به تنبان آخوندها انتخاب کرده بود؟ آیا هدف فقط خشمگین کردن حکمرانان تازهپای ایران بود؟
پاسخ این پرسشها برای ما معلوم نیست. اما اگر هدف ترسیم سیمای زن بهعنوان یک انسان تمامعیار، بالغ، عاقل، جایزالتصرف و مختار میبود، میشد الگوهای لازم را در ادبیات خودمان پیدا کرد، اما چنین کاری مستلزم پذیرفتن یک گزینه هفتم میبود: مبارزه با نظام خمینیگرا با تکیه بر هویت فرهنگی خودمان.
آذر با ظرافتی قابلتحسین نشان میدهد که بسیاری از بهاصطلاح روشنفکران ما در آن زمان با تلقین حقارت و نفرت از خویش، بخشهایی از مردم ایران را با این تصور که ما میبایستی واردکننده فکر باشیم، فریفتند. یکی از شخصیتهای رمان رئیس فستیوال فیلم فجر جمهوری اسلامی میشود. او اینگمار برگمن و تارکوفسکی را میپرستد و ژاک دریدا هم میخواند، اما فیلمها را سانسور میکند. ائتلافی که خمینی را سر کار آورد، پر بود از کسانی که شیفته ژان پل سارتر، میشل فوکو، هربرت مارکوزه و البته مارکس، انگلس، لنین، مائو زدونگ و فیدل کاسترو بودند. البته چهگوارا را هم فراموش نکنیم که در دوران طاغوت، چهره محبوب تیشرتپوشان انقلابی به شمار میرفت.
برگردیم به گزینه هفتم، یعنی مبارزه برای برافکندن نظامی که دشمنیاش با ایران و ایرانیت، حتی با تمامی بشریت و نه فقط زنان، خیلی زود برای آذر و دانشجویانش آشکار شده است.
برای برافکندن، نیازمند یک پایگاه محکم هستید که اهرم خود را از آنجا به کار اندازید. آیا این پایگاه را میتوان در دنیای خارج که برای اکثریت ایرانیان تصویری است انتزاعی، جستجو کرد؟ آیا اهرم موردنیاز را نیز میبایستی در فرهنگ و ادبیات دیگران بجوییم؟
قمی جوان، پرشورترین فدایی انقلاب که سرانجام با فریاد «به ما درغ گفتند» خودکشی کرد، هرگز فکر نکرد که خودش در نقش شنونده دروغ و باورکننده دروغ، در رقم زدن سرنوشتنش و سرنوشت یک ملت نقش داشته است. اگر فکر میکرد، شاید به هفتمین گزینه میرسید: تکیه بر فرهنگ و تمدنی که راستیاش در طی قرون و علیرغم بسیار فرازونشیبها، تثبیت شده است.
برگردیم به جهان رمانها. گزینه هفتم میتوانست توجه آذر را به آنچه خودمان تولید کرده بودیم، جلب کند. با آغاز دوران مشروطیت در ایران در نخستین سالهای سده بیستم، مسئله مقام زنــ که در ادبیات کلاسیک ما همواره موردتوجه بودــ پس از چند قرن بیتوجهی، برای بعضی نویسندگان مطرح شد. آذر میتوانست «فتنه» علی دشتی یا «زیبا»ی مطیعالدوله حجازی را در کنار کتابهای دلخواهش به انگلیسی بخواند. «شهرآشوب» حسینعلی مستعان، «یگانه» و «شعله» از جواد فاضل، «اجتماعیها»از رحمت مصطفوی، «چشمه آب حیات» از حمزه سردادور، «تازیانههای بهشت» از ناصر خدایار، «موطلایی شهر ما» از صدرالدین الهی، «آقا» از درویش و «سووشون» از سیمین دانشور، همگی قهرمانان و ضدقهرمانان زنی را داشتند که میشد با قهرمانان و ضدقهرمانان جین آستین، هنری جیمز، افاسکات فیتزجرالد و نیکلاس نابوکف مقایسه کرد.
@AmirTaheri4
اما مشکل در این بود که از دید «روشنفکران» چپگرای ما، که غالبا در اروپا و آمریکا تحصیل کرده بودند، هیچچیز ساخت ایران ارزش توجه نداشت. در یک گفتگوی بهاصطلاح دوستانه با یکی از این روشنفکران که در ۱۰۰ سالگی در تبعید درگذشت، خشم او را با مقایسه مستعان با بالزاک و صدرالدین الهی با اوژن سو، برانگیختم. در کافه «ریشو» لندن فریاد زد: آخه مستعان و الهی را میشه نویسنده حساب کرد؟
واقعیت این است که مستعان و الهی و دیگرانی که در بالا ذکر کردم، صدها هزار خواننده داشتند، در حالی که رمانهای نویسندگان چپنمای ما که غالبا به تقلید از رماننویسان فرانسوی یا آمریکایی شکل گرفته بودند، بازاری فراتر از اهل بخیه در کافههای نادری و لالهزار نداشتند (البته با چند استثناء مهم مانند هوشنگ گلشیری).
گزینه هفتم آموختن از دیگران را منع نمیکند. برعکس، تشویق هم میکند. از این نظر، قهرمان «لولیتاخوانی در تهران» ادامهدهنده یک سنت فرهنگی ایرانی است که همواره میکوشد تا معاصر زمان خودمان باشیم با دریچههای باز به سوی جهان بیرون. خدایار نوشته بود: «خانههای دمشقی با دیوارهای بلند محصور میشوند... همه پنجرهها فقط به داخل باز میشوند. بیرون از دیوارها میشود تصور کرد که دنیایی وجود ندارد یا اگر دارد، به ما مربوط نمیشود... در خانه ایرانی، شمشادها جای دیوارها را میگیرند و پنجرهها به بیرون، به هوای آزاد باز میشوند... در این خانه صداهای دنیای بیرون شنیده میشود، اما اهل خانه نیز صدای خود را به دنیای بیرون میرسانند.»
خلاصه کنیم: با یک نظام ضدایرانی میتوان و باید با تکیه بر فرهنگ و ادبیات ایرانی مبارزه کرد. بدنی که با ویروسهای خارجی موردحمله قرار گرفته است، نخست با مصونیتهای طبیعی خود به مبارزه برای دفع آن میکوشد. واکسن میتواند کمک کند، اما بازیافت سلامت کار خود بدن است.
حالا یک شیطنت، با اجازه شما: آیا نمیشد یک رمان تصور کرد با عنوان «خواندن شهرآشوب در نیویورک» که در آن دانشجویان آمریکایی که این روزها دچار بحران هویت چندلایهای هستندــ از جمله چه کسی زن است و چه کسی مرد و آیا حماس بهتر است یا قوم یهودــ پاسخ پرسشهای خود را با خواندن یک تجربه ایرانی در سالهای میانه سده بیستم میجویند؟ یادآور شویم که «شهرآشوب» عاقلتر از دیزی میلر و مگی ورور هنری جیمز و سکسیتر از «لولیتا»ی نابوکف بود.
https://www.independentpersian.com/node/414104/
@AmirTaheri4
واقعیت این است که مستعان و الهی و دیگرانی که در بالا ذکر کردم، صدها هزار خواننده داشتند، در حالی که رمانهای نویسندگان چپنمای ما که غالبا به تقلید از رماننویسان فرانسوی یا آمریکایی شکل گرفته بودند، بازاری فراتر از اهل بخیه در کافههای نادری و لالهزار نداشتند (البته با چند استثناء مهم مانند هوشنگ گلشیری).
گزینه هفتم آموختن از دیگران را منع نمیکند. برعکس، تشویق هم میکند. از این نظر، قهرمان «لولیتاخوانی در تهران» ادامهدهنده یک سنت فرهنگی ایرانی است که همواره میکوشد تا معاصر زمان خودمان باشیم با دریچههای باز به سوی جهان بیرون. خدایار نوشته بود: «خانههای دمشقی با دیوارهای بلند محصور میشوند... همه پنجرهها فقط به داخل باز میشوند. بیرون از دیوارها میشود تصور کرد که دنیایی وجود ندارد یا اگر دارد، به ما مربوط نمیشود... در خانه ایرانی، شمشادها جای دیوارها را میگیرند و پنجرهها به بیرون، به هوای آزاد باز میشوند... در این خانه صداهای دنیای بیرون شنیده میشود، اما اهل خانه نیز صدای خود را به دنیای بیرون میرسانند.»
خلاصه کنیم: با یک نظام ضدایرانی میتوان و باید با تکیه بر فرهنگ و ادبیات ایرانی مبارزه کرد. بدنی که با ویروسهای خارجی موردحمله قرار گرفته است، نخست با مصونیتهای طبیعی خود به مبارزه برای دفع آن میکوشد. واکسن میتواند کمک کند، اما بازیافت سلامت کار خود بدن است.
حالا یک شیطنت، با اجازه شما: آیا نمیشد یک رمان تصور کرد با عنوان «خواندن شهرآشوب در نیویورک» که در آن دانشجویان آمریکایی که این روزها دچار بحران هویت چندلایهای هستندــ از جمله چه کسی زن است و چه کسی مرد و آیا حماس بهتر است یا قوم یهودــ پاسخ پرسشهای خود را با خواندن یک تجربه ایرانی در سالهای میانه سده بیستم میجویند؟ یادآور شویم که «شهرآشوب» عاقلتر از دیزی میلر و مگی ورور هنری جیمز و سکسیتر از «لولیتا»ی نابوکف بود.
https://www.independentpersian.com/node/414104/
@AmirTaheri4
ایندیپندنت فارسی
امیر طاهری | ایران: لولیتا و شهرآشوب و گزینه هفتم
«به ما دروغ گفتند!»، «انقلاب ما را دزدیدند»، این دو جمله را بارها از زبان آنانی که در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران شرکت کردند، شنیدهایم، اما شاید در هیچ جا این فریاد درد تاثیری را که در «لولیتاخوانی
#شاهنشاه_روحت_شاد که همواره در راه صلح بین کشورها می کوشیدی. به شهادت جناب امیر طاهری بارها میان هند و پاکستان میانجیگری کردی و نگذاشتی کارشان به جنگ بکشد و انقدر هم Deal Deal نکردی
Azadeh Khorasani👑💙
@AmirTaheri4
Azadeh Khorasani👑💙
@AmirTaheri4
گزارش تصویری از استقبال شورانگیز دانشجویان تبریزی
از جشن باشکوه نوروزگان و میراث ادبی فارسی در دانشگاه تبریز
به مناسبت روز ملی بزرگداشت عطار نیشابوری و سعدی شیرازی
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تبریز است و کوی دلبران
شعشع عرشی است این تبریز را
فرّ فردوسی است این پالیز را
Iranistics UT - ایرانشناسی
@AmirTaheri4
از جشن باشکوه نوروزگان و میراث ادبی فارسی در دانشگاه تبریز
به مناسبت روز ملی بزرگداشت عطار نیشابوری و سعدی شیرازی
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تبریز است و کوی دلبران
شعشع عرشی است این تبریز را
فرّ فردوسی است این پالیز را
Iranistics UT - ایرانشناسی
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در واپسین ماههای پیش از تاریکی،او صدای قانون بودو صداقت. #عاملی_تهرانی باشرافت زیست و با شرافت رفت؛
نه با معامله،نه با فرار.درروزگاری که بزدلان گریختند،او ماندوجان داد؛برای قانون،برای کشور، برای فردای بیهراس.
این صدای آخرین نسل سیاستورزان شجاع ایران است.
#پاينده_ایران_جاویدشاه
peyman
@AmirTaheri4
نه با معامله،نه با فرار.درروزگاری که بزدلان گریختند،او ماندوجان داد؛برای قانون،برای کشور، برای فردای بیهراس.
این صدای آخرین نسل سیاستورزان شجاع ایران است.
#پاينده_ایران_جاویدشاه
peyman
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امیر طاهری: رژیم اصلاحناپذیر است؛ توافق هم چارهساز نیست!
آیا مذاکره با آمریکا راهحل بحرانهای ایران است؟
در گفتوگویی تحلیلی با امیر طاهری، روزنامهنگار باسابقه و سردبیر پیشین روزنامه کیهان، حقیقتی تلخ از دل مذاکرات ایران و آمریکا بیرون کشیده میشود: جمهوری اسلامی هرگز بهدنبال یک توافق پایدار نبوده، بلکه هدف اصلیاش تنها کاستن از فشارهای بینالمللی برای بقای بیشتر است.
طاهری با نگاهی موشکافانه تأکید میکند که حتی اگر توافقی هم حاصل شود، بحرانهای ساختاری جمهوری اسلامی – از اقتصاد فروپاشیده و جامعهی خسته گرفته تا انزوای جهانی – حل نخواهد شد. زیرا مشکل در ذات اصلاحناپذیر نظام نهفته است، نه صرفاً در سیاستهای موقت آن.
او معتقد است که راهبردهای چند دهه اخیر آمریکا برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی از مسیر دیپلماسی، نهتنها ثمربخش نبوده، بلکه به تضعیف موقعیت مردم ایران و منافع آمریکا منجر شده است. پرسش اساسی اینجاست: آیا زمان آن نرسیده که غرب به ماهیت واقعی این حکومت پی ببرد؟
🔹 منبع: شبکه تلویزیونی پارس
سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
تهیه، تدوین و گرافیک: #بامدادنیوز24
@AmirTaheri4
امیر طاهری: رژیم اصلاحناپذیر است؛ توافق هم چارهساز نیست!
Bamdad News24
امیر طاهری: رژیم اصلاحناپذیر است؛ توافق هم چارهساز نیست!
آیا مذاکره با آمریکا راهحل بحرانهای ایران است؟
در گفتوگویی تحلیلی با امیر طاهری، روزنامهنگار باسابقه و سردبیر پیشین روزنامه کیهان، حقیقتی تلخ از دل مذاکرات ایران و آمریکا بیرون کشیده میشود: جمهوری اسلامی هرگز بهدنبال یک توافق پایدار نبوده، بلکه هدف اصلیاش تنها کاستن از فشارهای بینالمللی برای بقای بیشتر است.
طاهری با نگاهی موشکافانه تأکید میکند که حتی اگر توافقی هم حاصل شود، بحرانهای ساختاری جمهوری اسلامی – از اقتصاد فروپاشیده و جامعهی خسته گرفته تا انزوای جهانی – حل نخواهد شد. زیرا مشکل در ذات اصلاحناپذیر نظام نهفته است، نه صرفاً در سیاستهای موقت آن.
او معتقد است که راهبردهای چند دهه اخیر آمریکا برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی از مسیر دیپلماسی، نهتنها ثمربخش نبوده، بلکه به تضعیف موقعیت مردم ایران و منافع آمریکا منجر شده است. پرسش اساسی اینجاست: آیا زمان آن نرسیده که غرب به ماهیت واقعی این حکومت پی ببرد؟
🔹 منبع: شبکه تلویزیونی پارس
سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
تهیه، تدوین و گرافیک: #بامدادنیوز24
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
آیا مذاکره با آمریکا راهحل بحرانهای ایران است؟
در گفتوگویی تحلیلی با امیر طاهری، روزنامهنگار باسابقه و سردبیر پیشین روزنامه کیهان، حقیقتی تلخ از دل مذاکرات ایران و آمریکا بیرون کشیده میشود: جمهوری اسلامی هرگز بهدنبال یک توافق پایدار نبوده، بلکه هدف اصلیاش تنها کاستن از فشارهای بینالمللی برای بقای بیشتر است.
طاهری با نگاهی موشکافانه تأکید میکند که حتی اگر توافقی هم حاصل شود، بحرانهای ساختاری جمهوری اسلامی – از اقتصاد فروپاشیده و جامعهی خسته گرفته تا انزوای جهانی – حل نخواهد شد. زیرا مشکل در ذات اصلاحناپذیر نظام نهفته است، نه صرفاً در سیاستهای موقت آن.
او معتقد است که راهبردهای چند دهه اخیر آمریکا برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی از مسیر دیپلماسی، نهتنها ثمربخش نبوده، بلکه به تضعیف موقعیت مردم ایران و منافع آمریکا منجر شده است. پرسش اساسی اینجاست: آیا زمان آن نرسیده که غرب به ماهیت واقعی این حکومت پی ببرد؟
🔹 منبع: شبکه تلویزیونی پارس
سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
تهیه، تدوین و گرافیک: #بامدادنیوز24
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید | وحشت مسئول روسیه از نزدیکی ایران به غرب : خطرناکتر از ایران هستهای است / باعث فروپاشی روسیه میشود !!! رجب صفروف ، مدیر مرکز مطالعات ایرانِ معاصر در روسیه گفت : ایران غربگرا برای روسیه بسیار خطرناکتر از ایران هستهای است. ایران غربگرا موجب فروپاشی روسیه میشود .
mahboubeh bayat محبوبه بیات
@AmirTaheri4
mahboubeh bayat محبوبه بیات
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@AmirTaheri4
آنچه تا حالا اتفاق افتاده، اینه که هیچی اتفاق نیفتاده! - امیر طاهری
زنده باد استاد که از عشق انرژی میگیرد و شعله روشنگریش را فروزان نگه میدارد.
نوش باد و بیش باد...
این گلچین سخنان استاد طاهری که پس از برجام بازی دیروز علافان دوسوی آب صورت گرفت، برایم اهمیت ویژهای دوگانه اینگونه دارد که اولا در آن گلی شیک پاسارگادی صحبت عشق از استاد برون آورد، و نیز اینکه این تدوین همزمان شد با سالگرد درگذشت آن یک گل نصرانی، هوارد باسکرویل شهید آمریکایی عاشق مام میهن، ایران.
🍷🙏🫡
منبع: https://www.youtube.com/watch?v=6VLg3T0ZiWM
Piyalechi
@AmirTaheri4
آنچه تا حالا اتفاق افتاده، اینه که هیچی اتفاق نیفتاده! - امیر طاهری
زنده باد استاد که از عشق انرژی میگیرد و شعله روشنگریش را فروزان نگه میدارد.
نوش باد و بیش باد...
این گلچین سخنان استاد طاهری که پس از برجام بازی دیروز علافان دوسوی آب صورت گرفت، برایم اهمیت ویژهای دوگانه اینگونه دارد که اولا در آن گلی شیک پاسارگادی صحبت عشق از استاد برون آورد، و نیز اینکه این تدوین همزمان شد با سالگرد درگذشت آن یک گل نصرانی، هوارد باسکرویل شهید آمریکایی عاشق مام میهن، ایران.
🍷🙏🫡
منبع: https://www.youtube.com/watch?v=6VLg3T0ZiWM
Piyalechi
@AmirTaheri4
هیچکس از بقای این رژیم سود نمیبرد؛ چرا امیر طاهری میگوید انحلال…
شبكه رسانه ای بیان
📹 هیچکس از بقای این رژیم سود نمیبرد؛ چرا امیر طاهری میگوید انحلال نظام به نفع همه جهان است؟ →
#شبكه_رسانه_ای_بیان
امیر طاهری میگوید ترامپ علاقمند بود کارها را با سرعت جلو ببرد، در حالی که جمهوری اسلامی همیشه در تلاش بوده روندها را تا حد ممکن طولانی کند تا به امروز هیچ توافق مشخصی روی میز قرار ندارد.
طاهری معتقد است اکنون که خامنهای در موضع ضعف قرار گرفته، هیچکدام از طرفها رابطهای صمیمانه با یکدیگر ندارند. فضای بیاعتمادی حاکم است و چشمانداز روشنی از گفتوگو دیده نمیشود.
به باور او، جمهوری اسلامی یکی از آن رژیمهایی است که سرنوشتی جز نابودی ندارد. نظامی که امروز در ایران حاکم است، نه تنها با "ایرانیت" مشکل دارد، بلکه بقای آن دیگر به سود هیچکس نیست؛ انحلال این رژیم به نفع همه طرفها خواهد بود.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
#شبكه_رسانه_ای_بیان
امیر طاهری میگوید ترامپ علاقمند بود کارها را با سرعت جلو ببرد، در حالی که جمهوری اسلامی همیشه در تلاش بوده روندها را تا حد ممکن طولانی کند تا به امروز هیچ توافق مشخصی روی میز قرار ندارد.
طاهری معتقد است اکنون که خامنهای در موضع ضعف قرار گرفته، هیچکدام از طرفها رابطهای صمیمانه با یکدیگر ندارند. فضای بیاعتمادی حاکم است و چشمانداز روشنی از گفتوگو دیده نمیشود.
به باور او، جمهوری اسلامی یکی از آن رژیمهایی است که سرنوشتی جز نابودی ندارد. نظامی که امروز در ایران حاکم است، نه تنها با "ایرانیت" مشکل دارد، بلکه بقای آن دیگر به سود هیچکس نیست؛ انحلال این رژیم به نفع همه طرفها خواهد بود.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 هیچکس از بقای این رژیم سود نمیبرد؛ چرا امیر طاهری میگوید انحلال نظام به نفع همه جهان است؟ →
#شبكه_رسانه_ای_بیان →
امیر طاهری میگوید ترامپ علاقمند بود کارها را با سرعت جلو ببرد، در حالی که جمهوری اسلامی همیشه در تلاش بوده روندها را تا حد ممکن طولانی کند تا به امروز هیچ توافق مشخصی روی میز قرار ندارد.
طاهری معتقد است اکنون که خامنهای در موضع ضعف قرار گرفته، هیچکدام از طرفها رابطهای صمیمانه با یکدیگر ندارند. فضای بیاعتمادی حاکم است و چشمانداز روشنی از گفتوگو دیده نمیشود.
به باور او، جمهوری اسلامی یکی از آن رژیمهایی است که سرنوشتی جز نابودی ندارد. نظامی که امروز در ایران حاکم است، نه تنها با "ایرانیت" مشکل دارد، بلکه بقای آن دیگر به سود هیچکس نیست؛ انحلال این رژیم به نفع همه طرفها خواهد بود.
@AmirTaheri4
#شبكه_رسانه_ای_بیان →
امیر طاهری میگوید ترامپ علاقمند بود کارها را با سرعت جلو ببرد، در حالی که جمهوری اسلامی همیشه در تلاش بوده روندها را تا حد ممکن طولانی کند تا به امروز هیچ توافق مشخصی روی میز قرار ندارد.
طاهری معتقد است اکنون که خامنهای در موضع ضعف قرار گرفته، هیچکدام از طرفها رابطهای صمیمانه با یکدیگر ندارند. فضای بیاعتمادی حاکم است و چشمانداز روشنی از گفتوگو دیده نمیشود.
به باور او، جمهوری اسلامی یکی از آن رژیمهایی است که سرنوشتی جز نابودی ندارد. نظامی که امروز در ایران حاکم است، نه تنها با "ایرانیت" مشکل دارد، بلکه بقای آن دیگر به سود هیچکس نیست؛ انحلال این رژیم به نفع همه طرفها خواهد بود.
@AmirTaheri4
Forwarded from رسانه یونیکا Unika
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از محموله چینی تا انفجار در روز سوم مذاکرات
ویدئوی کامل گزارش در لینک زیر:
https://www.youtube.com/watch?v=tUun7Sszzjo
در شرایطی که فضای منطقه آکنده از تنش و گمانهزنیهای سیاسی است، امروز شنبه ۶ اردیبهشت برابر ۲۶ آرویل ۲۰۲۵ شاهد دو رویداد مهم و همزمان بودیم که هر یک میتواند بر آینده معادلات منطقه تأثیرگذار باشد: انفجار مهیب در اسکله رجایی بندرعباس و برگزاری دور سوم مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشینگتن در مسقط.
در حالی که جمهوری اسلامی در پشت درهای بسته مشغول گفتوگو با نمایندگان آمریکا برای کاهش فشارهای بینالمللی است، انفجارهای مشکوک در اسکله رجایی بار دیگر یادآور آسیبپذیری رژیم در زیرساختهای حیاتی و شکنندگی فضای داخلی برای جمهوری اسلامی است.
#بندرعباس #مذاکرات_عمان #عباس_عراقچی #استیو_ویتکاف #برنامه_اتمی #برنامه_موشکی
@Unikador
ویدئوی کامل گزارش در لینک زیر:
https://www.youtube.com/watch?v=tUun7Sszzjo
در شرایطی که فضای منطقه آکنده از تنش و گمانهزنیهای سیاسی است، امروز شنبه ۶ اردیبهشت برابر ۲۶ آرویل ۲۰۲۵ شاهد دو رویداد مهم و همزمان بودیم که هر یک میتواند بر آینده معادلات منطقه تأثیرگذار باشد: انفجار مهیب در اسکله رجایی بندرعباس و برگزاری دور سوم مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشینگتن در مسقط.
در حالی که جمهوری اسلامی در پشت درهای بسته مشغول گفتوگو با نمایندگان آمریکا برای کاهش فشارهای بینالمللی است، انفجارهای مشکوک در اسکله رجایی بار دیگر یادآور آسیبپذیری رژیم در زیرساختهای حیاتی و شکنندگی فضای داخلی برای جمهوری اسلامی است.
#بندرعباس #مذاکرات_عمان #عباس_عراقچی #استیو_ویتکاف #برنامه_اتمی #برنامه_موشکی
@Unikador