Forwarded from Kayhan.London.Channel کیهان لندن
۳۰ آوریل ۲۰۲۵
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
رونمایی از «پروژه شکوفایی ایران»
شاهزاده رضا پهلوی سهشنبه ۹ اردیبهشت در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«من برای ایرانی مبارزه میکنم، که نه فقط آزاد و دموکراتیک، بلکه آباد و مرفه هم باشد. کشوری که برای شهروندانش افزون بر حقوق بشر، رشد اقتصادی به ارمغان آورد و برای جهان، افزون بر صلح، فرصتهای سرمایهگذاری ایجاد کند.
چهارشنبه از پروژه شکوفایی ایران (IPP) رونمایی خواهیم کرد: نقشه راهی برای بازگرداندن رفاه اقتصادی.»
«اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران» (نوفدی) که میزبان این کنفرانس یکروزه است اطلاع داده که برنامه از ساعت ۹ صبح به وقت شرق آمریکا شروع شده و در شبکه «ایکس» و یوتیوب و شبکههای تلویزیونی پخش میشود.
لینک پخش مستقیم در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=QkP_j8_rouE
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
رونمایی از «پروژه شکوفایی ایران»
شاهزاده رضا پهلوی سهشنبه ۹ اردیبهشت در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«من برای ایرانی مبارزه میکنم، که نه فقط آزاد و دموکراتیک، بلکه آباد و مرفه هم باشد. کشوری که برای شهروندانش افزون بر حقوق بشر، رشد اقتصادی به ارمغان آورد و برای جهان، افزون بر صلح، فرصتهای سرمایهگذاری ایجاد کند.
چهارشنبه از پروژه شکوفایی ایران (IPP) رونمایی خواهیم کرد: نقشه راهی برای بازگرداندن رفاه اقتصادی.»
«اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران» (نوفدی) که میزبان این کنفرانس یکروزه است اطلاع داده که برنامه از ساعت ۹ صبح به وقت شرق آمریکا شروع شده و در شبکه «ایکس» و یوتیوب و شبکههای تلویزیونی پخش میشود.
لینک پخش مستقیم در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=QkP_j8_rouE
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
ایرانی آزاد را تصور کنید…
ایرانی که رفاه مردمش و صلح با همسایگانش را در اولویت قرار دهد.
وقتی جمهوری اسلامی از بین برود، چنین ایرانی به واقعیت میپیوندد.
پروژه شکوفایی ایران (IPP) طرحی برای تحقق این آرزو است.
اطلاعات بیشتر:
iranprosperityproject.org
officialrezapahlavi
@AmirTaheri4
ایرانی آزاد را تصور کنید…
ایرانی که رفاه مردمش و صلح با همسایگانش را در اولویت قرار دهد.
وقتی جمهوری اسلامی از بین برود، چنین ایرانی به واقعیت میپیوندد.
پروژه شکوفایی ایران (IPP) طرحی برای تحقق این آرزو است.
اطلاعات بیشتر:
iranprosperityproject.org
officialrezapahlavi
@AmirTaheri4
بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
ایران در عصر نبرد جهانی هویتها
adminاردیبهشت ۱۲, ۱۴۰۴۰
هویت ایرانی
هویت ایرانی
در یکی از آخرین کتابهای خود، فریدون هویدا، نویسنده و دیپلمات برجسته ایرانی، از مردی سخن میگوید که با یک زنگ تلفن شدید در نیمهشب از خواب میپرد. صدایی در تلفن از او میپرسد: «شما کی هستید؟» این پرسش قاعدتاً میبایستی از تلفن کننده میشد؛ اما قهرمان یا ضدقهرمان «شبهای فئودال» را به فکر وامیدارد: واقعاً کی هستم؟
بازیابی هویت یا خودشناسی امروز یکی از گفتمانهای روبه گسترش در مقیاس جهانی است. در ایالاتمتحده، گفتمان «دوباره آمریکا شدن» اکنون حتی در بخشهایی از حزب دموکرات شنونده دارد. یک نماینده مجلس آریزونا میگوید: «ما باید کمی هم به آنچه آمریکا بودن است، فکر کنیم.» در اروپا نیز روند تأکید بر هویت فرهنگی ملی در رقابت تنگاتنگ با پاناروپاییسم بوروکراتیک بروکسل قرار دارد. در چین کمونیست، گفتههای کنفوسیوس جای شعارهای مائو زدونگ را گرفته است. در هر یک از ۲۱ کشور عضو اتحادیه عرب مبحث فرهنگی ویژه بیش از ۱۰۰ سال پانعربیسم را به بایگانی فرستاده است. احمد عباس صالح نویسنده مصری تأکید کرده بود: از دید دیگران من یک عرب هستم، اما از دید خودم من یک مصری هستم!
در ایران خودمان، نیز علیرغم نزدیک به پنج دهه کوشش برای تحمیل هویتی جعلی زیر نام اسلام، ولایتفقیه، مقاومت و مبارزه با امپریالیسم (استکبار) هویت ایرانی با نیروی شگفتانگیز حضور خود را تأکید میکند. این تأکید همه آنانی را که به نام دین، طبقه، قوم، مرام و مصلحت میکوشیدند تا دکانهای خود را باز نگاهدارند، بهشدت نگران کرده است.
سید کمالالدین خرازی، مشاور راهبردی «رهبر»، از «تمدن چند هزارساله ایران» سخن میگوید و روحیه جوانمردی و عیاری نیاکان ما را میستاید و ظاهراً خطاب به واشینگتن میگوید: فراموش نکنید که ایران همواره بوده و خواهد بود! به عبارت دیگر، ایران پیش از پیدایش اسلام دارای تمدنی ویژه بوده و از دید منطقی، بعد از اسلام نیز اگر بعدی باشد، تمدن ویژه خود را حفظ خواهد کرد.
در همان حال که بعضی «متفکران» نظام کنونی حاضر نیستند تغییر گفتمان در سطح جامعه را بپذیرند، کسانی هم هستند که خود را نگران از «گسست در پیوند فرهنگ ایرانی و اسلامی» معرفی میکنند. حجتالاسلام محمدحسین دیباجی از «توطئه برای بازگرداندن پهلویها» سخن میگوید و هشدار میدهد که جوانان ایرانی اکنون میگویند: ایکاش رضاشاه برگردد! بدینسان او نشان میدهد که هنوز ژرفای تغییر گفتمان در ایران را درک نکرده است و در چارچوب بسته دشمنی با خانواده پهلوی گرفتار است.
برخلاف حجتالاسلام دیباجی که «مشاور علمی رهبر» خوانده میشود، یک «مشاور عملی رهبر» دیگر به نام حجتالاسلام عباس نصیریفرد میکوشد تا فراتر از پهلویستیزی مبتذل بیندیشد. او در مقاله اخیر خود هشدار میدهد که ایجاد گسست در پیوند فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی کشور را تضعیف خواهد کرد. از دید او، «ایرانیان مردمانی فرهیخته و ژرفاندیشاند» و همین «ویژگی منحصربهفرد» باعث شد که تمدن اسلامی را بنیان نهندــ تمدنی که تجلی معرفت ایرانی و اسلامی شد. او از این نیز فراتر میرود و میگوید: آریایی بودن ناقض مسلمان بودن نیست!
این موضعگیری حجتالاسلام نشانه سردرگمی هیئت حاکمه کنونی در رویارویی با گفتمان ایرانی است. نصیریفرد از «فرهنگ» اسلامی و «تمدن» اسلامی سخن میگوید، اما اسلام فقط یک دین است، آنهم با بیشمار جلوههای گوناگون. فقط در انگلستان، بیش از ۳۰۰ فرقه و مسلک و مکتب اسلامی موجودیت رسمی دارند. این تنوع یا تشتت البته منحصر به اسلام نیست. کوشش برای تحمیل یک جلوه به یک دین همواره محکوم به شکست است زیرا دین مربوط میشود به اقتصاد و ایمان فرد. حتی در ادیانی که سازماندهی محکمی دارند ــ مانند کلیسای کاتولیک ــ تحمیل یک نسخه خاص کار آسانی نیست. این تحمیل در اسلام دشوارتر است، زیرا مسلمانانــ در همه انواع خودــ هرگز نتوانستند تشکیلاتی مانند کلیسای رم یا کلیسای رقیب آن به وجود آورند.
این ادعای حجتالاسلام که اسلام یک فرهنگ است، نیز ناپذیرفتنی است و به یک معنا تحقیر اسلام نیز هست، زیرا دین همواره خود را برتر از فرهنگ میداند.
از یک دید واقعبینانه میتوان گفت که اسلام نه فرهنگ است و نه تمدن و فقط یک دین است؛ اما بهعنوان یک دین در بسیار فرهنگها و تمدنها ــ حتی در سرزمینهایی که اکثریت مردم آن مسلمان نیستند ــ حضور و سهم داشته است؛ به عبارت دیگر، اسلام آنهم در اشکال ویژه ایرانی شده خود، جزئی از فرهنگ و تمدن اسلامی است. ایران کل است و اسلام جزء. بدینسان اگر گسستی در کار باشد ــ حتی در قلمرو فیزیکیــ مربوط به جزء است نه کل.
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
ایران در عصر نبرد جهانی هویتها
adminاردیبهشت ۱۲, ۱۴۰۴۰
هویت ایرانی
هویت ایرانی
در یکی از آخرین کتابهای خود، فریدون هویدا، نویسنده و دیپلمات برجسته ایرانی، از مردی سخن میگوید که با یک زنگ تلفن شدید در نیمهشب از خواب میپرد. صدایی در تلفن از او میپرسد: «شما کی هستید؟» این پرسش قاعدتاً میبایستی از تلفن کننده میشد؛ اما قهرمان یا ضدقهرمان «شبهای فئودال» را به فکر وامیدارد: واقعاً کی هستم؟
بازیابی هویت یا خودشناسی امروز یکی از گفتمانهای روبه گسترش در مقیاس جهانی است. در ایالاتمتحده، گفتمان «دوباره آمریکا شدن» اکنون حتی در بخشهایی از حزب دموکرات شنونده دارد. یک نماینده مجلس آریزونا میگوید: «ما باید کمی هم به آنچه آمریکا بودن است، فکر کنیم.» در اروپا نیز روند تأکید بر هویت فرهنگی ملی در رقابت تنگاتنگ با پاناروپاییسم بوروکراتیک بروکسل قرار دارد. در چین کمونیست، گفتههای کنفوسیوس جای شعارهای مائو زدونگ را گرفته است. در هر یک از ۲۱ کشور عضو اتحادیه عرب مبحث فرهنگی ویژه بیش از ۱۰۰ سال پانعربیسم را به بایگانی فرستاده است. احمد عباس صالح نویسنده مصری تأکید کرده بود: از دید دیگران من یک عرب هستم، اما از دید خودم من یک مصری هستم!
در ایران خودمان، نیز علیرغم نزدیک به پنج دهه کوشش برای تحمیل هویتی جعلی زیر نام اسلام، ولایتفقیه، مقاومت و مبارزه با امپریالیسم (استکبار) هویت ایرانی با نیروی شگفتانگیز حضور خود را تأکید میکند. این تأکید همه آنانی را که به نام دین، طبقه، قوم، مرام و مصلحت میکوشیدند تا دکانهای خود را باز نگاهدارند، بهشدت نگران کرده است.
سید کمالالدین خرازی، مشاور راهبردی «رهبر»، از «تمدن چند هزارساله ایران» سخن میگوید و روحیه جوانمردی و عیاری نیاکان ما را میستاید و ظاهراً خطاب به واشینگتن میگوید: فراموش نکنید که ایران همواره بوده و خواهد بود! به عبارت دیگر، ایران پیش از پیدایش اسلام دارای تمدنی ویژه بوده و از دید منطقی، بعد از اسلام نیز اگر بعدی باشد، تمدن ویژه خود را حفظ خواهد کرد.
در همان حال که بعضی «متفکران» نظام کنونی حاضر نیستند تغییر گفتمان در سطح جامعه را بپذیرند، کسانی هم هستند که خود را نگران از «گسست در پیوند فرهنگ ایرانی و اسلامی» معرفی میکنند. حجتالاسلام محمدحسین دیباجی از «توطئه برای بازگرداندن پهلویها» سخن میگوید و هشدار میدهد که جوانان ایرانی اکنون میگویند: ایکاش رضاشاه برگردد! بدینسان او نشان میدهد که هنوز ژرفای تغییر گفتمان در ایران را درک نکرده است و در چارچوب بسته دشمنی با خانواده پهلوی گرفتار است.
برخلاف حجتالاسلام دیباجی که «مشاور علمی رهبر» خوانده میشود، یک «مشاور عملی رهبر» دیگر به نام حجتالاسلام عباس نصیریفرد میکوشد تا فراتر از پهلویستیزی مبتذل بیندیشد. او در مقاله اخیر خود هشدار میدهد که ایجاد گسست در پیوند فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی کشور را تضعیف خواهد کرد. از دید او، «ایرانیان مردمانی فرهیخته و ژرفاندیشاند» و همین «ویژگی منحصربهفرد» باعث شد که تمدن اسلامی را بنیان نهندــ تمدنی که تجلی معرفت ایرانی و اسلامی شد. او از این نیز فراتر میرود و میگوید: آریایی بودن ناقض مسلمان بودن نیست!
این موضعگیری حجتالاسلام نشانه سردرگمی هیئت حاکمه کنونی در رویارویی با گفتمان ایرانی است. نصیریفرد از «فرهنگ» اسلامی و «تمدن» اسلامی سخن میگوید، اما اسلام فقط یک دین است، آنهم با بیشمار جلوههای گوناگون. فقط در انگلستان، بیش از ۳۰۰ فرقه و مسلک و مکتب اسلامی موجودیت رسمی دارند. این تنوع یا تشتت البته منحصر به اسلام نیست. کوشش برای تحمیل یک جلوه به یک دین همواره محکوم به شکست است زیرا دین مربوط میشود به اقتصاد و ایمان فرد. حتی در ادیانی که سازماندهی محکمی دارند ــ مانند کلیسای کاتولیک ــ تحمیل یک نسخه خاص کار آسانی نیست. این تحمیل در اسلام دشوارتر است، زیرا مسلمانانــ در همه انواع خودــ هرگز نتوانستند تشکیلاتی مانند کلیسای رم یا کلیسای رقیب آن به وجود آورند.
این ادعای حجتالاسلام که اسلام یک فرهنگ است، نیز ناپذیرفتنی است و به یک معنا تحقیر اسلام نیز هست، زیرا دین همواره خود را برتر از فرهنگ میداند.
از یک دید واقعبینانه میتوان گفت که اسلام نه فرهنگ است و نه تمدن و فقط یک دین است؛ اما بهعنوان یک دین در بسیار فرهنگها و تمدنها ــ حتی در سرزمینهایی که اکثریت مردم آن مسلمان نیستند ــ حضور و سهم داشته است؛ به عبارت دیگر، اسلام آنهم در اشکال ویژه ایرانی شده خود، جزئی از فرهنگ و تمدن اسلامی است. ایران کل است و اسلام جزء. بدینسان اگر گسستی در کار باشد ــ حتی در قلمرو فیزیکیــ مربوط به جزء است نه کل.
لیبرال دموکراسی
ایران در عصر نبرد جهانی هویتها < لیبرال دموکراسی
آنچه امروز در ایران مطرح است، دفع شر است؛ یعنی پایان دادن به گفتمانی که هم ایران را تحقیر میکند و هم اسلام را و خواستار بازگشت به شیوه زندگی ایرانی است که در طی سدههای متمادی انسان ایرانی را آفریده تمدن و فرهنگی کثرتگرا، مداراگرا و مهربان میشناخت.
کوشش برای جدا کردن این جزء یعنی اسلام، از کل یعنی تمدن ایرانی، با «انقلاب» ۱۳۵۷ آغاز شد و در عنوان نظام جدید ــ یعنی جمهوری اسلامی ایران ــ متجلی گردید. آیتالله روحالله خمینی، رهبر «انقلاب»، در مصاحبه سال ۱۳۵۷ خود با «لوموند» گفت: «کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامی است.» و افزود: «در این زمینه تنها مرجع استناد برای ما زمان پیامبر (ص) و زمان امام علی است.»
میبینید که آقای خامنهای تمامی تاریخ ایران پیش از ۱۳۵۷ را دوران جاهلیت میداند و برخلاف حجتالاسلام نصیریفرد، چیزی به نام «فرهنگ و تمدن ایرانی» نمیشناسد.
امیر طاهری
از این جالبتر خمینی روی سه خلیفه اول اسلام خط قرمز میکشد. برای او اسلام در دوران محمد و علی خلاصه میشود تا برسد به خود او. خمینی برخلاف حجتالاسلام نصیریفرد، چیزی به نام «تمدن» یا «فرهنگ» اسلامی نمیشناسد که با فرهنگ و تمدن ایرانی تلفیقشده باشد.
آیتالله محمدعلی جاودان از این هم فراتر میرود. از دید او اسلام نه تمدن است و نه فرهنگ و در «اعتقاد عمیق و صمیمانه به ولایتفقیه» خلاصه میشود. او تأکید میکند که «اگر کسی ولایتفقیه را قبول نداشته باشد از همه مذاهب اسلام دور است!»
خبرنگار رسمی ایرنا که مقاله حجتالاسلام نصیریفرد را منتشر کرده است، برای تزیین آن، عکسی از تندیسهای تخت جمشید به کار برده است که در آن نمایندگان اقوام گوناگون شاهنشاهی هخامنشی برای ادای احترام به داریوش بزرگ صفکشیدهاند. پیام این تصویر روشن است: ایران پیش از اسلام یک شاهنشاهی بزرگ در مقیاس جهانی بود.
با این حال «رهبر عظیمالشان» یعنی آیتالله علی خامنهای با آنکه این روزها از لغت تازه یاد گرفته خود «ملت» بهره میگیرد، همچنان خواستار انحلال هویت ایرانی در یک هویت اسلامی خیالی است. ایشان در سخنرانی عید فطر خود مدعی شد که «مجموعه دنیای اسلام یک خانواده است و دولتهای اسلامی باید با این نگاه فکر و عمل کنند.» معنای این گفته آقای خامنهای نفی وجود ایران بهعنوان یک ملت و تمدن و فرهنگ مستقل و ریشه در خویش است؛ اما سردرگمی «آقا» هنگامی روشن میشود که او تلویحاً میپذیرد که چیزی به نام «امت اسلامی» وجود ندارد و میگوید: «باید امت اسلامی را به معنای واقعی تشکیل بدهیم!»
بدینسان میتوان پرسید: چگونه میشود چیزی را که وجود دارد و قابللمس است، یعنی ایران بهعنوان یک ملت با تمدن و فرهنگ ویژه خود، جزئی بدانیم، از چیزی که وجود ندارد و باید تشکیل شود، یعنی امت اسلامی؟
حجتالاسلام نصیریفرد باید بپذیرد اگر گسستی میان ایران و اسلام شکلگرفته است، مسئول آن آقایان خمینی و خامنهای و کروبیان گرداگرد آنان بوده و هستند. آنان بودند که نامهای بسیار شهرها، خیابانها، میدانها، پارکها و بنادر را عوض کردند تا با گذراندن نام تروریستهای عرب، انگلیسی و آمریکای جنوبی دشمنی خود را با تمدن و فرهنگ ایرانی تائید کنند.
خمینیگرایی یک نسخه منفی از تجربه معتزله است که با کنار کشیدن از اسلام خلافتی زمان خود کوشیدند تا فضای بسته اسلام ناب محمدی را اندکی بگشایند؛ اما اعتزال خمینیگرایان درست برعکس تجربه معتزله و در جهت بستن همان فضای محدود است. از دید خمینیگرایان، تمامی تاریخ به گفته دکتر حسن عبادی، معروف به «دکتر کیسینجر اسلام»، مجموعهای است از «شکست تجربههای تلخ».
آقای خامنهای در سخنرانی عید فطر خود، از «تجربه تلخ مشروطیت» و «تجربه تلخ ملی شدن نفت» سخن میگوید. «رهبر عظیمالشان» حتی از شیخ فضلالله نوری، مخالف شناختهشده مشروطه، فراتر میرود. نوری مخالف کل مشروطیت نبود، اما فکر میکرد نظام مشروطه میبایستی با مشروعه توأم شود و در واقع زیر سلطه روحانیون شیعه قرار گیرد. فریدون آدمیت این گفته شیخ رسوفیل را نقل کرده است: «میدانستم اگر مشروطه نباشیم، از شر اجانب محفوظ نخواهیم ماند!» در نهضتی ملی شدن نفت نیز اکثریت روحانیون ایران هوادار نهضتی بودند که با اتحاد شاه، مجلس شورای ملی و تقریباً تمامی احزاب آن زمان شکل گرفت.
بیآنکه بخواهیم به عمق تاریخ و ورود اسلام به ایران بپردازیم، میتوان یادآور شد که روحانیون ایرانی، بهجز آنان که عوامل امپراتوریهای روس و انگلیس بودند، هرگز ایران را «جزء» قلمداد نکردند و هرگز نکوشیدند تا برای برانداختن دکان سیاسی، کلیت تمدن و فرهنگ ایرانی را زیر سؤال ببرند. کسانی مانند سید محمد طباطبایی، شیخ هادی نجمآبادی، میرزا محمدحسین نایینی، ملا عبدالرسول کاشانی و بعد از آن ابوالقاسم اصفهانی و سید حسین بروجردی میدانستند که هرگز نباید پای خود را از گلیم فقاهتی خود درازتر کنند، چه رسد به اینکه مانند آقایان خمینی و خامنهای، ایران را جزئی از یک کل خیالی به شمار آورند.
@AmirTaheri4
میبینید که آقای خامنهای تمامی تاریخ ایران پیش از ۱۳۵۷ را دوران جاهلیت میداند و برخلاف حجتالاسلام نصیریفرد، چیزی به نام «فرهنگ و تمدن ایرانی» نمیشناسد.
امیر طاهری
از این جالبتر خمینی روی سه خلیفه اول اسلام خط قرمز میکشد. برای او اسلام در دوران محمد و علی خلاصه میشود تا برسد به خود او. خمینی برخلاف حجتالاسلام نصیریفرد، چیزی به نام «تمدن» یا «فرهنگ» اسلامی نمیشناسد که با فرهنگ و تمدن ایرانی تلفیقشده باشد.
آیتالله محمدعلی جاودان از این هم فراتر میرود. از دید او اسلام نه تمدن است و نه فرهنگ و در «اعتقاد عمیق و صمیمانه به ولایتفقیه» خلاصه میشود. او تأکید میکند که «اگر کسی ولایتفقیه را قبول نداشته باشد از همه مذاهب اسلام دور است!»
خبرنگار رسمی ایرنا که مقاله حجتالاسلام نصیریفرد را منتشر کرده است، برای تزیین آن، عکسی از تندیسهای تخت جمشید به کار برده است که در آن نمایندگان اقوام گوناگون شاهنشاهی هخامنشی برای ادای احترام به داریوش بزرگ صفکشیدهاند. پیام این تصویر روشن است: ایران پیش از اسلام یک شاهنشاهی بزرگ در مقیاس جهانی بود.
با این حال «رهبر عظیمالشان» یعنی آیتالله علی خامنهای با آنکه این روزها از لغت تازه یاد گرفته خود «ملت» بهره میگیرد، همچنان خواستار انحلال هویت ایرانی در یک هویت اسلامی خیالی است. ایشان در سخنرانی عید فطر خود مدعی شد که «مجموعه دنیای اسلام یک خانواده است و دولتهای اسلامی باید با این نگاه فکر و عمل کنند.» معنای این گفته آقای خامنهای نفی وجود ایران بهعنوان یک ملت و تمدن و فرهنگ مستقل و ریشه در خویش است؛ اما سردرگمی «آقا» هنگامی روشن میشود که او تلویحاً میپذیرد که چیزی به نام «امت اسلامی» وجود ندارد و میگوید: «باید امت اسلامی را به معنای واقعی تشکیل بدهیم!»
بدینسان میتوان پرسید: چگونه میشود چیزی را که وجود دارد و قابللمس است، یعنی ایران بهعنوان یک ملت با تمدن و فرهنگ ویژه خود، جزئی بدانیم، از چیزی که وجود ندارد و باید تشکیل شود، یعنی امت اسلامی؟
حجتالاسلام نصیریفرد باید بپذیرد اگر گسستی میان ایران و اسلام شکلگرفته است، مسئول آن آقایان خمینی و خامنهای و کروبیان گرداگرد آنان بوده و هستند. آنان بودند که نامهای بسیار شهرها، خیابانها، میدانها، پارکها و بنادر را عوض کردند تا با گذراندن نام تروریستهای عرب، انگلیسی و آمریکای جنوبی دشمنی خود را با تمدن و فرهنگ ایرانی تائید کنند.
خمینیگرایی یک نسخه منفی از تجربه معتزله است که با کنار کشیدن از اسلام خلافتی زمان خود کوشیدند تا فضای بسته اسلام ناب محمدی را اندکی بگشایند؛ اما اعتزال خمینیگرایان درست برعکس تجربه معتزله و در جهت بستن همان فضای محدود است. از دید خمینیگرایان، تمامی تاریخ به گفته دکتر حسن عبادی، معروف به «دکتر کیسینجر اسلام»، مجموعهای است از «شکست تجربههای تلخ».
آقای خامنهای در سخنرانی عید فطر خود، از «تجربه تلخ مشروطیت» و «تجربه تلخ ملی شدن نفت» سخن میگوید. «رهبر عظیمالشان» حتی از شیخ فضلالله نوری، مخالف شناختهشده مشروطه، فراتر میرود. نوری مخالف کل مشروطیت نبود، اما فکر میکرد نظام مشروطه میبایستی با مشروعه توأم شود و در واقع زیر سلطه روحانیون شیعه قرار گیرد. فریدون آدمیت این گفته شیخ رسوفیل را نقل کرده است: «میدانستم اگر مشروطه نباشیم، از شر اجانب محفوظ نخواهیم ماند!» در نهضتی ملی شدن نفت نیز اکثریت روحانیون ایران هوادار نهضتی بودند که با اتحاد شاه، مجلس شورای ملی و تقریباً تمامی احزاب آن زمان شکل گرفت.
بیآنکه بخواهیم به عمق تاریخ و ورود اسلام به ایران بپردازیم، میتوان یادآور شد که روحانیون ایرانی، بهجز آنان که عوامل امپراتوریهای روس و انگلیس بودند، هرگز ایران را «جزء» قلمداد نکردند و هرگز نکوشیدند تا برای برانداختن دکان سیاسی، کلیت تمدن و فرهنگ ایرانی را زیر سؤال ببرند. کسانی مانند سید محمد طباطبایی، شیخ هادی نجمآبادی، میرزا محمدحسین نایینی، ملا عبدالرسول کاشانی و بعد از آن ابوالقاسم اصفهانی و سید حسین بروجردی میدانستند که هرگز نباید پای خود را از گلیم فقاهتی خود درازتر کنند، چه رسد به اینکه مانند آقایان خمینی و خامنهای، ایران را جزئی از یک کل خیالی به شمار آورند.
@AmirTaheri4
آقای خامنهای در یکی از دیدارهای خود با دانشجویان دستچین شده از این هم فراتر رفت و کل اسلام را در «مقاومت» خلاصه کرد. او یادآور این ابیات از ملکالشعرا بهار شد:
پایداری و استقامت میخ
سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هرچه بیشتر کوبند
پایداریاش بیشتر گردد
آقای خامنهای باید بداند که انسان ایرانی میخ نیست که توی سرش بکوبند. آقای خامنهای مقاومت را که یک حالت انفعالی است، ارج مینهد. در حالی که تمدن و فرهنگ ایرانی با ابتکار عمل شکلگرفته است. ایرانی اگر انفعالی میبود، هرگز ممکن نبود بتواند درخشانترین تمدنها و یکی از غنیترین فرهنگهای جهان را بیافریند و برای سدههای متمادی حفظ کند و غنیتر سازد.
نیما یوشیج در یک شعر خود، خدا را نیز مجبور میکند که بپذیرد که گفتمان ایرانی در این شعر از زبان ملاصدرا با دیگر گفتمانها تفاوت دارد و نکاتی را در برمیگیرد که برای فاعل مایشاء نیز قابلفهم نیست.
آقایان خمینی و خامنهای با تنزل دادن این گفتمان به چند شعار مبتذل «مرگ بر آمریکا» و «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله» و «قدس از طریق کربلا» صدمات شدیدی به اسلام در نسخه شیعه اثنیعشری آن زدند. بدیهی است که نهتنها ایرانیان بلکه دیگر انسانها حاضر نیستند سقوط به این حد از ابتذال را بپذیرند. بدینسان گسل میان ایران و نسخه مخدوش اسلام نهتنها قابلدرک بلکه ضروری است. عکسالعمل تمدن و فرهنگ ایرانی به عنوان ارگانهای زنده و پوینده دفع این ویروس ویرانگر بوده است.
حجتالاسلام نصیریفرد و دیباجی میکوشند تا گفتمان ایرانی را به سطح یک ضدیت احساساتی مبتذل با اسلام تنزل دهند، به این امید که بخشی از هستی ما را که هنوز مؤمن است، علیه این گفتمان بشورانند؛ اما این ترفند نیز اکنون با شکست روبرو است. در بیش از چهار دهه مبارزه مردم ایران درراه حفظ هویت ملی خود، نه شعاری علیه اسلام دادهشده و نه هیچیک از هزاران مسجد و امامزاده در سراسر کشور مورد تعرض قرار گرفت. هرسال بیش از ۱۰ هزار مؤمن ایرانی برای حج اکبر به مکه میروند. بیش از دو میلیون مؤمن ایرانی هرسال راهی نجف و کربلا میشوند، بیآنکه با شماتت، چه رسد با عناد هممیهنان خود روبرو شوند.
خلاصه کنیم. آنچه امروز در ایران مطرح است، دفع شر است؛ یعنی پایان دادن به گفتمانی که هم ایران را تحقیر میکند و هم اسلام را و خواستار بازگشت به شیوه زندگی ایرانی است که در طی سدههای متمادی انسان ایرانی را آفریده تمدن و فرهنگی کثرتگرا، مداراگرا و مهربان میشناخت.
آقای خامنهای در تازهترین افاضات خود ابراز نگرانی کرد که در سال جاری ممکن است با «فتنه» و «شرارت» روبرو شود. باید گفت: درست است. ایرانیان میهنپرست مصمماند که «فتنه و شرارت» کنند، زیرا کارد به استخوان رسیده است و میخ سر کوبیده شده میخواهد از سوراخی که برایش تعیین کرده بودند، بیرون بیاید و تبدیل به چکش بشود.
«رهبر عظیمالشان» تهدید هم میکند: «اگر بخواهند در داخل کشور فتنه راه بیندازند، ملت جوابشان را خواهد داد!» ایشان نمیفرمایند کدام مجهول میخواهد فتنه راه بیندازد، زیرا میداند که این مجهول همان ملت است که باید جواب فتنه را بدهد؛ جوابی که جز «پاینده ایران» و «انحلال جمهوری اسلامی» نخواهد بود.
نظامی که ایران را به فقر گسترده، ویرانی زیستمحیطی، خشونت حکومتی، انزوای بینالمللی، انحطاط اجتماعی و رکود اقتصادی کشانده است، نمیتواند با کوشش برای برانگیختن مؤمنان علیه برادران و خواهران خود از سراشیبی تاریخی بیرون آید.
ایرانیان میخواهند به هویت ملی خود بازگردند زیرا خود را بازیافتهاند و دریافتهاند که «انقلاب» ۱۳۵۷ یکی از بزرگترین فجایع تاریخ میهنشان بود:
هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش.
https://liberaldemocracy.info/2025/05/amir-taheri-01-05-2025/
@AmirTaheri4
پایداری و استقامت میخ
سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هرچه بیشتر کوبند
پایداریاش بیشتر گردد
آقای خامنهای باید بداند که انسان ایرانی میخ نیست که توی سرش بکوبند. آقای خامنهای مقاومت را که یک حالت انفعالی است، ارج مینهد. در حالی که تمدن و فرهنگ ایرانی با ابتکار عمل شکلگرفته است. ایرانی اگر انفعالی میبود، هرگز ممکن نبود بتواند درخشانترین تمدنها و یکی از غنیترین فرهنگهای جهان را بیافریند و برای سدههای متمادی حفظ کند و غنیتر سازد.
نیما یوشیج در یک شعر خود، خدا را نیز مجبور میکند که بپذیرد که گفتمان ایرانی در این شعر از زبان ملاصدرا با دیگر گفتمانها تفاوت دارد و نکاتی را در برمیگیرد که برای فاعل مایشاء نیز قابلفهم نیست.
آقایان خمینی و خامنهای با تنزل دادن این گفتمان به چند شعار مبتذل «مرگ بر آمریکا» و «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله» و «قدس از طریق کربلا» صدمات شدیدی به اسلام در نسخه شیعه اثنیعشری آن زدند. بدیهی است که نهتنها ایرانیان بلکه دیگر انسانها حاضر نیستند سقوط به این حد از ابتذال را بپذیرند. بدینسان گسل میان ایران و نسخه مخدوش اسلام نهتنها قابلدرک بلکه ضروری است. عکسالعمل تمدن و فرهنگ ایرانی به عنوان ارگانهای زنده و پوینده دفع این ویروس ویرانگر بوده است.
حجتالاسلام نصیریفرد و دیباجی میکوشند تا گفتمان ایرانی را به سطح یک ضدیت احساساتی مبتذل با اسلام تنزل دهند، به این امید که بخشی از هستی ما را که هنوز مؤمن است، علیه این گفتمان بشورانند؛ اما این ترفند نیز اکنون با شکست روبرو است. در بیش از چهار دهه مبارزه مردم ایران درراه حفظ هویت ملی خود، نه شعاری علیه اسلام دادهشده و نه هیچیک از هزاران مسجد و امامزاده در سراسر کشور مورد تعرض قرار گرفت. هرسال بیش از ۱۰ هزار مؤمن ایرانی برای حج اکبر به مکه میروند. بیش از دو میلیون مؤمن ایرانی هرسال راهی نجف و کربلا میشوند، بیآنکه با شماتت، چه رسد با عناد هممیهنان خود روبرو شوند.
خلاصه کنیم. آنچه امروز در ایران مطرح است، دفع شر است؛ یعنی پایان دادن به گفتمانی که هم ایران را تحقیر میکند و هم اسلام را و خواستار بازگشت به شیوه زندگی ایرانی است که در طی سدههای متمادی انسان ایرانی را آفریده تمدن و فرهنگی کثرتگرا، مداراگرا و مهربان میشناخت.
آقای خامنهای در تازهترین افاضات خود ابراز نگرانی کرد که در سال جاری ممکن است با «فتنه» و «شرارت» روبرو شود. باید گفت: درست است. ایرانیان میهنپرست مصمماند که «فتنه و شرارت» کنند، زیرا کارد به استخوان رسیده است و میخ سر کوبیده شده میخواهد از سوراخی که برایش تعیین کرده بودند، بیرون بیاید و تبدیل به چکش بشود.
«رهبر عظیمالشان» تهدید هم میکند: «اگر بخواهند در داخل کشور فتنه راه بیندازند، ملت جوابشان را خواهد داد!» ایشان نمیفرمایند کدام مجهول میخواهد فتنه راه بیندازد، زیرا میداند که این مجهول همان ملت است که باید جواب فتنه را بدهد؛ جوابی که جز «پاینده ایران» و «انحلال جمهوری اسلامی» نخواهد بود.
نظامی که ایران را به فقر گسترده، ویرانی زیستمحیطی، خشونت حکومتی، انزوای بینالمللی، انحطاط اجتماعی و رکود اقتصادی کشانده است، نمیتواند با کوشش برای برانگیختن مؤمنان علیه برادران و خواهران خود از سراشیبی تاریخی بیرون آید.
ایرانیان میخواهند به هویت ملی خود بازگردند زیرا خود را بازیافتهاند و دریافتهاند که «انقلاب» ۱۳۵۷ یکی از بزرگترین فجایع تاریخ میهنشان بود:
هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش.
https://liberaldemocracy.info/2025/05/amir-taheri-01-05-2025/
@AmirTaheri4
لیبرال دموکراسی
ایران در عصر نبرد جهانی هویتها < لیبرال دموکراسی
آنچه امروز در ایران مطرح است، دفع شر است؛ یعنی پایان دادن به گفتمانی که هم ایران را تحقیر میکند و هم اسلام را و خواستار بازگشت به شیوه زندگی ایرانی است که در طی سدههای متمادی انسان ایرانی را آفریده تمدن و فرهنگی کثرتگرا، مداراگرا و مهربان میشناخت.
دور چهارم «مذاکرات هستهای» بین تهران و واشنگتن بدون توضیح لغو شد.
لغو این دور، ساعتی پس از آن صورت گرفت که وزیر امور خارجه عمان پیامی خوشبینانه در X منتشر کرد.
به نظر میرسد واشنگتن از عمانی ها خواسته که این دور را تا انتصاب نماینده جدید آمریکا لغو کنند
@AmirTaheri4
لغو این دور، ساعتی پس از آن صورت گرفت که وزیر امور خارجه عمان پیامی خوشبینانه در X منتشر کرد.
به نظر میرسد واشنگتن از عمانی ها خواسته که این دور را تا انتصاب نماینده جدید آمریکا لغو کنند
@AmirTaheri4
خبردستگیری چندفعال کارگری از تهران، اراک، کرمان و اصفهان در روز کارگر، همراه با گزارشهایی از مداخله نیروهای امنیتی برای جلوگیری از راهپیماییهای بدون مجوز، بدستم رسید.
ناآرامیهای در ایران هفتههاست که درحال افزایش است، زیرا دولت از تعیین حداقل دستمزدها بر اساس شاخص تورم خودداری میکند.
@AmirTaheri4
ناآرامیهای در ایران هفتههاست که درحال افزایش است، زیرا دولت از تعیین حداقل دستمزدها بر اساس شاخص تورم خودداری میکند.
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دونالد ترامپ و خالی کردن سیلوهای سیاسی آمریکا
عالیترین ۱۰۰ روز اول یک رئیسجمهوری در تاریخ آمریکا». با این عبارت است که دونالد ترامپ و هواداران او نخستین ۱۰۰ روز ریاستجمهوری او را جشن گرفتهاند.
سنت داوری ۱۰۰ روزه اول درباره یک رئیسجمهوری را فرانکلین روزولت آغاز کرد. او که در روند طوفانی سقوط اقتصادی به کاخ سفید راه یافته بود، در جریان مبارزات انتخابات وعده داده بود که در ۱۰۰ روز نخست بحران پولیــاقتصادی را کنترل خواهد کرد و راه برای بازگشت به رشد و توسعه خواهد گشود. روزولت در آن ۱۰۰ روز توانست با گذراندن چندین قانون در کنگره، به وعده خود وفا کند و با استفاده از آرامشی که در هر حال شروع شده بود، اسب وحشی بحران اقتصادی را رام کند.
ترامپ برعکس روزولت، ۱۰۰ روز نخست ریاست دوم خود را با راندن کنگره به حاشیه گذرانده است. او ترجیح داده است با صدور بزرگترین تعداد «فرمانهای اجرایی» نشان دهد که یک رئیسجمهوری فعال مانند خود او میتواند بدون چانه زدنهای بیپایان با کنگره، ایالات و دادگاهها، یک برنامه انقلابی یا ضدانقلابی را به مرحله اجرا درآورد. اصلاحات ترامپ مانند هتلها و...
@AmirTaheri4
دونالد ترامپ و خالی کردن سیلوهای سیاسی آمریکا
دونالد ترامپ و خالی کردن سیلوهای سیاسی آمریکا
عالیترین ۱۰۰ روز اول یک رئیسجمهوری در تاریخ آمریکا». با این عبارت است که دونالد ترامپ و هواداران او نخستین ۱۰۰ روز ریاستجمهوری او را جشن گرفتهاند.
سنت داوری ۱۰۰ روزه اول درباره یک رئیسجمهوری را فرانکلین روزولت آغاز کرد. او که در روند طوفانی سقوط اقتصادی به کاخ سفید راه یافته بود، در جریان مبارزات انتخابات وعده داده بود که در ۱۰۰ روز نخست بحران پولیــاقتصادی را کنترل خواهد کرد و راه برای بازگشت به رشد و توسعه خواهد گشود. روزولت در آن ۱۰۰ روز توانست با گذراندن چندین قانون در کنگره، به وعده خود وفا کند و با استفاده از آرامشی که در هر حال شروع شده بود، اسب وحشی بحران اقتصادی را رام کند.
ترامپ برعکس روزولت، ۱۰۰ روز نخست ریاست دوم خود را با راندن کنگره به حاشیه گذرانده است. او ترجیح داده است با صدور بزرگترین تعداد «فرمانهای اجرایی» نشان دهد که یک رئیسجمهوری فعال مانند خود او میتواند بدون چانه زدنهای بیپایان با کنگره، ایالات و دادگاهها، یک برنامه انقلابی یا ضدانقلابی را به مرحله اجرا درآورد. اصلاحات ترامپ مانند هتلها و...
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
عالیترین ۱۰۰ روز اول یک رئیسجمهوری در تاریخ آمریکا». با این عبارت است که دونالد ترامپ و هواداران او نخستین ۱۰۰ روز ریاستجمهوری او را جشن گرفتهاند.
سنت داوری ۱۰۰ روزه اول درباره یک رئیسجمهوری را فرانکلین روزولت آغاز کرد. او که در روند طوفانی سقوط اقتصادی به کاخ سفید راه یافته بود، در جریان مبارزات انتخابات وعده داده بود که در ۱۰۰ روز نخست بحران پولیــاقتصادی را کنترل خواهد کرد و راه برای بازگشت به رشد و توسعه خواهد گشود. روزولت در آن ۱۰۰ روز توانست با گذراندن چندین قانون در کنگره، به وعده خود وفا کند و با استفاده از آرامشی که در هر حال شروع شده بود، اسب وحشی بحران اقتصادی را رام کند.
ترامپ برعکس روزولت، ۱۰۰ روز نخست ریاست دوم خود را با راندن کنگره به حاشیه گذرانده است. او ترجیح داده است با صدور بزرگترین تعداد «فرمانهای اجرایی» نشان دهد که یک رئیسجمهوری فعال مانند خود او میتواند بدون چانه زدنهای بیپایان با کنگره، ایالات و دادگاهها، یک برنامه انقلابی یا ضدانقلابی را به مرحله اجرا درآورد. اصلاحات ترامپ مانند هتلها و...
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
لغو نشست ویتکاف و عراقچی،شکست مذاکرات؟تحلیل استاد امیر طاهری
RADIS
لغو نشست ویتکاف و عراقچی،شکست مذاکرات؟ تحلیل استاد امیر طاهری
#ایران
#إسرائيل
#جنگ
#ترامپ
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
#ایران
#إسرائيل
#جنگ
#ترامپ
نسخه صوتی
@AmirTaheri4