«من مشروطهطلبم، اما مشروطهای که اساس آن حفظ استقلال مملکت و اقتدار دولت باشد.»
📚 منبع: سخنان اعلیحضرت رضاشاه بزرگ و نقل شده از منبع خاطرات رجال عصر پهلوی.
#پادشاهی_مشروطه
#جاویدشاه
بزرگمهر |👑|
@AmirTaheri4
📚 منبع: سخنان اعلیحضرت رضاشاه بزرگ و نقل شده از منبع خاطرات رجال عصر پهلوی.
#پادشاهی_مشروطه
#جاویدشاه
بزرگمهر |👑|
@AmirTaheri4
❤81👍11❤🔥6
نصب پرچم ملی «شیر و خورشید» بر روی دیوار شهرداری 📌شیراز
#جاویدشاه #همكارى_ملى #KingRezaPahlavi
aminbehroozi_2
@AmirTaheri4
#جاویدشاه #همكارى_ملى #KingRezaPahlavi
aminbehroozi_2
@AmirTaheri4
❤71👍12👏3
من جذب پادشاهی شدم چون تو عمل دیدم فقط اونا هستن که ایران براشون مهمه و به هیچ عنوان خودشون رو سانسور نمیکنن و بله قربانگو نیستن. پشت شاهشون هستن ولی حرفشون رو میزنن.
اگه قرار به سانسور بود که جلو مصی و اسی نمیایستادیم و اون همه حمله، تهدید و آزار به جون نمیخریدیم.🩵👑🫡
Tahereh Abdoli (طاهره عبدلی)
@AmirTaheri4
اگه قرار به سانسور بود که جلو مصی و اسی نمیایستادیم و اون همه حمله، تهدید و آزار به جون نمیخریدیم.🩵👑🫡
Tahereh Abdoli (طاهره عبدلی)
@AmirTaheri4
❤72👏17👍4🔥2😁1
ما جمهوری نمیخواهیم.
چه جمهوری اسلامی، چه جمهوری ایرانی.
#جاويدشاه
#یامرگ_یامشروطه
خاویر پرز دکوئیار R.I.P
@AmirTaheri4
چه جمهوری اسلامی، چه جمهوری ایرانی.
#جاويدشاه
#یامرگ_یامشروطه
خاویر پرز دکوئیار R.I.P
@AmirTaheri4
👍78❤9👏4💯3
دور باش ای خواجه از اهل نفاق
در جهنم دان منافق را وثاق
وعدههای او همه باشد خلاف
قول او نبود به غیر از کذب و لاف
نیست در وعده منافق را وفا
زان نباشد در رخش نور و صفا
تا نپنداری منافق را امین
نیست بادا تخمش از روی زمین
با منافق هرکه همره میشود
منزل او در تکِ چه میشود
#جاویدشاه
Reza Ghadiyani
@AmirTaheri4
در جهنم دان منافق را وثاق
وعدههای او همه باشد خلاف
قول او نبود به غیر از کذب و لاف
نیست در وعده منافق را وفا
زان نباشد در رخش نور و صفا
تا نپنداری منافق را امین
نیست بادا تخمش از روی زمین
با منافق هرکه همره میشود
منزل او در تکِ چه میشود
#جاویدشاه
Reza Ghadiyani
@AmirTaheri4
❤43👍17👎1
بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
تحریم و تبلیغ اختناق به نام آزادیخواهی
adminمرداد ۱۷, ۱۴۰۴۰
تحریم و تبلیغ اختناق
تحریم و تبلیغ اختناق
«تحریم»! این واژهای است که در طی چند دهه به واژگان سیاسی ما راهیافته است، اما آیا این واژه چنانکه مینماید، هست؟ و آیا کمکی به درک بهتر شرایط سیاسی ما عرضه میکند؟ به گمان من: نه. تحریم واژهای است گمراهکننده که میتواند ما را به بیراهه بکشاند.
این واژه نخستین بار در جریان تحریم تنباکو از سوی یکی از روحانیون شیعه در زمان ناصرالدین شاه سر زبانها افتاد و دستمایهای شد برای افسانهپردازی. بر اساس رایجترین این افسانهها، تحریم تنباکو سرآغاز جنبش ایرانیان در جستوجوی آزادی و حکومت قانون و مشروطیت بود. سازندگان این افسانه کسانی بودند که میخواستند جنبش مشروطه را به نام نسخه خودشان از دین اسلام ثبت کنند. خوشبختانه تاریخنویسان برجستهای مانند احمد کسروی، فریدون آدمیت و ماشاالله آجودانی، با همه تفاوتها و اختلافنظرهایی که باهم دارند، در افشای پوچی این افسانه متفقالقولاند. روحانیون شیعه البته با چند استثنای قابلتوجه، مخالف مشروطه بودند یا دستکم میکوشیدند تا برد تاریخی اجتماعی آن را محدود کنند.
به کار بردن «تحریم»، دانسته یا ندانسته، ما را وارد نظام ارزیابی فقهی میکند که بر اساس آن، همه افعال و اعمال انسانی در یک طیف اخلاقی قرار دارند. از حلال و مباح و مستحب گرفته تا مکروه و حرام و با گذر از واجب فرضی و عینی و… .
این طیف در رقابت با طیف دیگری قرار دارد که با ارسطو در «اخلاقیات نیکوماخوسی» آغاز شد و با فارابی، ابنسینا، سهروردی، میرداماد و دیگر فیلسوفان ایرانی به نسخه ایرانیاش رسید. در این طیف، مصلحت انسانی و تجربه انسانی و ضرورت درک عزت و کرامت او تعیینکننده کردار و رفتار فردی و اجتماعی است. این طیف بر خلاف طیف فقها که البته شرعی است، عرفی است؛ عرف به معنای مجموعه تجربه انسانی در طی زمان، با این اصل که انسان قدرت و اختیار تمییز و تشخیص دارد.
در مشروطه، این قدرت و اختیار در هیئت قانون ظاهر میشود؛ قانونی که منبعث از اراده مردمی است که صاحب حاکمیتاند؛ به عبارت دیگر، قانون ناقض «فتوا» یعنی حکمرانی شرعی است. اگر این را بپذیریم، چرا باید از واژگان شرعی مانند «تحریم» استفاده کنیم؟
مسئله هنگامی پیچیدهتر میشود که واژه «تحریم» را در موارد گوناگون، گاه متضاد، به کار میبریم. مثلاً مجازاتهایی را که سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ایالاتمتحده و بسیار کشورهای دیگر علیه جمهوری اسلامی وضع کردهاند، «تحریم» میخوانیم. اعراب که در هر حال صاحب اولیه واژه «تحریم» هستند، برای واژه انگلیسی و فرانسوی Sanction، واژه «تحریم» را به کار نمیبرند و به جای آن از «عقوبات» استفاده میکنند؛ یعنی واژهای که هیچ بار فقهی ندارد و به معنای مجازات و بادافره قانونشکنی است، بر خلاف «تحریم» که محصول فتاوای فقهی است. عقوبات، مجازات یا بادافره محصول یک نظام قانونیعرفی است.
از سوی دیگر، گاه میبینیم که «تحریم» را به جای طرد، برائت با دوری از یک فکر یا سازمان به کار میبرند. در چنان مواردی، در جای واژه انگلیسی «بویکات» و شکل فرانسوی آن «بایکوت» قرار میگیرد. سروان بویکات یک افسر انگلیسی نبردی اشغالگر در ایرلند ــ در دوران سلطه استعمارــ بود که به خاطر روش غیرانسانی خود، با طرد اجتماعی روبرو شد، اما در آن مورد، نیز طرد او جنبه شرعی نداشت و یک اقدام اجتماعی در چارچوب یک نبرد سیاسی بود.
خلاصه کنیم: کسانی که از «تحریم» سخن میگویند، دانسته یا ندانسته، بحثهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به یک چارچوب فقهیشرعی میکشانند و در نتیجه، در خدمت یک طرز فکر استبدادی از نوع مذهبی آن قرار میگیرند. البته «فتوا» تنها شکل استبداد قضایی نیست. چهار خان مغول، چنگیز، اوکتای، قوبلای و هلاکو در چارچوب منشور ایلی خود، یاسا، از طغری، نوعی فتوای قبیلهای، استفاده میکردند. پیش از آنان امپراتوران روم پیش از پذیرفتن مسیحیت، «فرمان» یا EDICTUS عرضه میکردند. پاپ اعظم کاتولیکها فتاوی خود را «بول» (BULL) میخواند. تزار روسیه فتاوی خود را به نام اوکاز (UKASE) صادر میکرد.
خب، حالا فرض کنیم یک فرد یا یک سازمان یا یک وسیله ارتباطجمعی (رسانه) را مخالف نظرات خود بدانیم. آیا در آن صورت میتوانیم از واژه «تحریم» استفاده کنیم؟ جواب: البته که میتوانیم، اما اگر چنین کنیم، خود را در موقعیتی شکننده ــ شکننده از نظر اخلاقی ــ قرار خواهیم داد.
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
تحریم و تبلیغ اختناق به نام آزادیخواهی
adminمرداد ۱۷, ۱۴۰۴۰
تحریم و تبلیغ اختناق
تحریم و تبلیغ اختناق
«تحریم»! این واژهای است که در طی چند دهه به واژگان سیاسی ما راهیافته است، اما آیا این واژه چنانکه مینماید، هست؟ و آیا کمکی به درک بهتر شرایط سیاسی ما عرضه میکند؟ به گمان من: نه. تحریم واژهای است گمراهکننده که میتواند ما را به بیراهه بکشاند.
این واژه نخستین بار در جریان تحریم تنباکو از سوی یکی از روحانیون شیعه در زمان ناصرالدین شاه سر زبانها افتاد و دستمایهای شد برای افسانهپردازی. بر اساس رایجترین این افسانهها، تحریم تنباکو سرآغاز جنبش ایرانیان در جستوجوی آزادی و حکومت قانون و مشروطیت بود. سازندگان این افسانه کسانی بودند که میخواستند جنبش مشروطه را به نام نسخه خودشان از دین اسلام ثبت کنند. خوشبختانه تاریخنویسان برجستهای مانند احمد کسروی، فریدون آدمیت و ماشاالله آجودانی، با همه تفاوتها و اختلافنظرهایی که باهم دارند، در افشای پوچی این افسانه متفقالقولاند. روحانیون شیعه البته با چند استثنای قابلتوجه، مخالف مشروطه بودند یا دستکم میکوشیدند تا برد تاریخی اجتماعی آن را محدود کنند.
به کار بردن «تحریم»، دانسته یا ندانسته، ما را وارد نظام ارزیابی فقهی میکند که بر اساس آن، همه افعال و اعمال انسانی در یک طیف اخلاقی قرار دارند. از حلال و مباح و مستحب گرفته تا مکروه و حرام و با گذر از واجب فرضی و عینی و… .
این طیف در رقابت با طیف دیگری قرار دارد که با ارسطو در «اخلاقیات نیکوماخوسی» آغاز شد و با فارابی، ابنسینا، سهروردی، میرداماد و دیگر فیلسوفان ایرانی به نسخه ایرانیاش رسید. در این طیف، مصلحت انسانی و تجربه انسانی و ضرورت درک عزت و کرامت او تعیینکننده کردار و رفتار فردی و اجتماعی است. این طیف بر خلاف طیف فقها که البته شرعی است، عرفی است؛ عرف به معنای مجموعه تجربه انسانی در طی زمان، با این اصل که انسان قدرت و اختیار تمییز و تشخیص دارد.
در مشروطه، این قدرت و اختیار در هیئت قانون ظاهر میشود؛ قانونی که منبعث از اراده مردمی است که صاحب حاکمیتاند؛ به عبارت دیگر، قانون ناقض «فتوا» یعنی حکمرانی شرعی است. اگر این را بپذیریم، چرا باید از واژگان شرعی مانند «تحریم» استفاده کنیم؟
مسئله هنگامی پیچیدهتر میشود که واژه «تحریم» را در موارد گوناگون، گاه متضاد، به کار میبریم. مثلاً مجازاتهایی را که سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ایالاتمتحده و بسیار کشورهای دیگر علیه جمهوری اسلامی وضع کردهاند، «تحریم» میخوانیم. اعراب که در هر حال صاحب اولیه واژه «تحریم» هستند، برای واژه انگلیسی و فرانسوی Sanction، واژه «تحریم» را به کار نمیبرند و به جای آن از «عقوبات» استفاده میکنند؛ یعنی واژهای که هیچ بار فقهی ندارد و به معنای مجازات و بادافره قانونشکنی است، بر خلاف «تحریم» که محصول فتاوای فقهی است. عقوبات، مجازات یا بادافره محصول یک نظام قانونیعرفی است.
از سوی دیگر، گاه میبینیم که «تحریم» را به جای طرد، برائت با دوری از یک فکر یا سازمان به کار میبرند. در چنان مواردی، در جای واژه انگلیسی «بویکات» و شکل فرانسوی آن «بایکوت» قرار میگیرد. سروان بویکات یک افسر انگلیسی نبردی اشغالگر در ایرلند ــ در دوران سلطه استعمارــ بود که به خاطر روش غیرانسانی خود، با طرد اجتماعی روبرو شد، اما در آن مورد، نیز طرد او جنبه شرعی نداشت و یک اقدام اجتماعی در چارچوب یک نبرد سیاسی بود.
خلاصه کنیم: کسانی که از «تحریم» سخن میگویند، دانسته یا ندانسته، بحثهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به یک چارچوب فقهیشرعی میکشانند و در نتیجه، در خدمت یک طرز فکر استبدادی از نوع مذهبی آن قرار میگیرند. البته «فتوا» تنها شکل استبداد قضایی نیست. چهار خان مغول، چنگیز، اوکتای، قوبلای و هلاکو در چارچوب منشور ایلی خود، یاسا، از طغری، نوعی فتوای قبیلهای، استفاده میکردند. پیش از آنان امپراتوران روم پیش از پذیرفتن مسیحیت، «فرمان» یا EDICTUS عرضه میکردند. پاپ اعظم کاتولیکها فتاوی خود را «بول» (BULL) میخواند. تزار روسیه فتاوی خود را به نام اوکاز (UKASE) صادر میکرد.
خب، حالا فرض کنیم یک فرد یا یک سازمان یا یک وسیله ارتباطجمعی (رسانه) را مخالف نظرات خود بدانیم. آیا در آن صورت میتوانیم از واژه «تحریم» استفاده کنیم؟ جواب: البته که میتوانیم، اما اگر چنین کنیم، خود را در موقعیتی شکننده ــ شکننده از نظر اخلاقی ــ قرار خواهیم داد.
لیبرال دموکراسی
تحریم و تبلیغ اختناق به نام آزادیخواهی < لیبرال دموکراسی
به کار بردن «تحریم»، دانسته یا ندانسته، ما را وارد نظام ارزیابی فقهی میکند که بر اساس آن، همه افعال و اعمال انسانی در یک طیف اخلاقی قرار دارند
❤24👍8
در سالهای اخیر، ما ایرانیان، بهویژه میلیونها آواره شده در سراسر جهان، دعوتشدهایم که این یا آن رسانه را «تحریم» کنیم. تحریم بیبیسی فارسی دستکم سه دهه پیش آغاز شد. پس از آن کوشش بسیاری برای تحریم صدای آمریکا، رادیو اسرائیل و سپس رادیو فردا به راه افتاد. بازی تحریم حتی به تلویزیونهای خصوصی نیز رسید. از من و تو گرفته تا کانال یک و ایران فردا و در حال حاضر، ایران اینترنشنال.
در غالب موارد بالا، تحریمشدگان منعکسکننده یک خشم واقعی بودند. امروز همه ما ایرانیان همگی دردمندیم. همه ما ستم دیدهایم. کمتر ایرانی را میتوان یافت که در پنج دهه گذشته سوگوار عزیزی که قربانی انقلاب اسلامی شده است، نباشد. این خشم گاه سبب میشود که قابلیت مداقه و طمانینه و بررسی خونسردانه دادهها و پدیدهها را از دست بدهیم و به معرکه غوغا و غضب کشانده شویم. در چنان حالتی است که یکی از مهمترین درسهای فرهنگی خودمان را فراموش میکنیم؛ یعنی خودداری از داوری شتابزده با این تصور که کسی که با ما نیست، دشمن ماست.
در معرکه غوغا و غضب، ناچاریم خود را در مقام «مرجع تقلید» قرار دهیم؛ مقامی که به ما حق صدور فتوا میدهد. حتی اگر فتوا درباره مخالفت با یک نظر یا عقیده باشد. البته فتوا دهنده که تلویحاً خود را در مقام قاضیالقضات قرار داده است، میتواند هر که را بخواهد، مهدورالدم، محارب عن الله و مفسد فی الارض بخواند و خواستار نابودیاش شود. این البته کاملاً با فرهنگ ایرانی بیگانه است؛ فرهنگی که در آن، مفهوم «گناه اولیه» و «ذنب لایغفرله» وجود ندارد.
به کار بردن سلاح «تحریم» راه را برای به کار بردن یک سلاح شوم دیگر، یعنی تکفیر، باز میکند و چشمانداز بازگشت به یک نظام قانونی بر اساس حاکمیت ملی را کدر میسازد. در دنیای شخصیتهایی مانند آیتالله روحالله خمینی و آیتالله علی خامنهای، مرجع صاحب فتوا در جای امام غایب قرار دارد و خود امام غایب نیز بقیهالله است؛ یعنی آنچه از خدا روی زمین باقیمانده است. بدینسان، شگفتیآور است که تعدادی از «روشنفکران» ما که غالباً خود را ترقیخواه، سوسیالیست، سوسیالدموکرات، لائیست، سکولار و خلقی میدانند، در یک مبارزه سیاسی، روش شرعی آقایان خمینی و خامنهای را به کار میبرند.
امیر طاهری
برافراشتن پرچم تحریم این یا آن رسانه، حزب، انجمن، اتحادیه کارگری، باهماد فرهنگی و غیره پذیرفتن سانسور و در نتیجه اختناق است. سانسور حتی در موجهترین شکل آن، یعنی دستکاری در خبرها در دوران جنگ، سرانجام بیش از آنکه سودی داشته باشد، زیانبار است. در جریان جنگ جهانی دوم، سانسوری که دولت چرچیل به کار میبرد، گاه سبب میشد که خود او و در نتیجه مردم بریتانیا از بعضی نقایص، خطاها و ندانمکاریهای نظامیان آگاه نشوند. در پارهای از موارد، مردم بریتانیا با گوش دادن به گزارشهای اد هارو، خبرنگار آمریکایی، متوجه میشدند که کجای کار عیب دارد.
تردید نیست که ادعای بیطرفی در مسائل سیاسی افسانهای بیش نیست. این نظر که در هر بحث بایستی مواضع دو طرف را شنید، نیز در دنیای واقعیات مخدوش میشود. در بحث بر سر هولوکاست، پنج دقیقه برای یهودیان و پنج دقیقه برای هیتلر، توهین به ارزشهای انسانی است. از این گذشته، مواردی هست که فرضیه «دو طرف» را نمیتوان به کار برد. مثلاً در بحث بر سر کشتن تظاهراتکنندگان مسالمتآمیز در خیابانهای تهران، ضرورتی برای شنیدن «طرف دیگر»، یعنی سرکوبگران رژیم اسلامی، وجود ندارد.
با این حال خودداری از شنیدن نظر طرف دیگر به معنای خفه کردن او نیست. اگر با یک طرف خفهکننده روبرو هستیم، باید بکوشیم مانند او نشویم. اگر یک دشمن بد موفق شود ما را شبیه خودش کند، یعنی کاریکاتوری از او بشویم، او برنده و ما بازنده خواهیم بود.
البته آمادگی برای شنیدن نظر مخالف اگر در مسیر افراطی رسم شده از سوی ولتر قرار گیرد، ما را به مقام سرباز پیاده بدترین نظرها تبدیل خواهد کرد. ولتر میگوید: با نظر تو مخالفم، اما حاضرم جان بدهم تا تو بتوانی نظرت را ابراز کنی! بدیهی است که این ادعای معروف فیلسوف فرانسوی را نباید جدی گرفت. کدام انسان عاقلی حاضر است جانش را فدا کند تا دژخیمان تاریخی آزادانه اظهارنظر کنند؟
در بحث آزادی بیان، مانند همه بحثهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بخشهای خاکستری یا هاشورخورده وجود دارد. بدینسان داوری درباره کل کارکرد یک رسانه دشوار میشود. مثلاً بیبیسی را در نظر بگیرید. اینیک موسسه دولتی است با منشوری که وظایف آن را برای تبلیغ نظرات بریتانیای کبیر تشریح میکند. بدیهی است که بیبیسی از دید آنان که با نظرات دولت فخیمه مخالفاند، یک حریف، رقیب یا حتی دشمن به شمار میآید. اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین برای بیش از نیمقرن، آنچه را در توان داشتند، برای جلوگیری از شنیدن بیبیسی در قلمرو خودشان انجام دادند.
در غالب موارد بالا، تحریمشدگان منعکسکننده یک خشم واقعی بودند. امروز همه ما ایرانیان همگی دردمندیم. همه ما ستم دیدهایم. کمتر ایرانی را میتوان یافت که در پنج دهه گذشته سوگوار عزیزی که قربانی انقلاب اسلامی شده است، نباشد. این خشم گاه سبب میشود که قابلیت مداقه و طمانینه و بررسی خونسردانه دادهها و پدیدهها را از دست بدهیم و به معرکه غوغا و غضب کشانده شویم. در چنان حالتی است که یکی از مهمترین درسهای فرهنگی خودمان را فراموش میکنیم؛ یعنی خودداری از داوری شتابزده با این تصور که کسی که با ما نیست، دشمن ماست.
در معرکه غوغا و غضب، ناچاریم خود را در مقام «مرجع تقلید» قرار دهیم؛ مقامی که به ما حق صدور فتوا میدهد. حتی اگر فتوا درباره مخالفت با یک نظر یا عقیده باشد. البته فتوا دهنده که تلویحاً خود را در مقام قاضیالقضات قرار داده است، میتواند هر که را بخواهد، مهدورالدم، محارب عن الله و مفسد فی الارض بخواند و خواستار نابودیاش شود. این البته کاملاً با فرهنگ ایرانی بیگانه است؛ فرهنگی که در آن، مفهوم «گناه اولیه» و «ذنب لایغفرله» وجود ندارد.
به کار بردن سلاح «تحریم» راه را برای به کار بردن یک سلاح شوم دیگر، یعنی تکفیر، باز میکند و چشمانداز بازگشت به یک نظام قانونی بر اساس حاکمیت ملی را کدر میسازد. در دنیای شخصیتهایی مانند آیتالله روحالله خمینی و آیتالله علی خامنهای، مرجع صاحب فتوا در جای امام غایب قرار دارد و خود امام غایب نیز بقیهالله است؛ یعنی آنچه از خدا روی زمین باقیمانده است. بدینسان، شگفتیآور است که تعدادی از «روشنفکران» ما که غالباً خود را ترقیخواه، سوسیالیست، سوسیالدموکرات، لائیست، سکولار و خلقی میدانند، در یک مبارزه سیاسی، روش شرعی آقایان خمینی و خامنهای را به کار میبرند.
امیر طاهری
برافراشتن پرچم تحریم این یا آن رسانه، حزب، انجمن، اتحادیه کارگری، باهماد فرهنگی و غیره پذیرفتن سانسور و در نتیجه اختناق است. سانسور حتی در موجهترین شکل آن، یعنی دستکاری در خبرها در دوران جنگ، سرانجام بیش از آنکه سودی داشته باشد، زیانبار است. در جریان جنگ جهانی دوم، سانسوری که دولت چرچیل به کار میبرد، گاه سبب میشد که خود او و در نتیجه مردم بریتانیا از بعضی نقایص، خطاها و ندانمکاریهای نظامیان آگاه نشوند. در پارهای از موارد، مردم بریتانیا با گوش دادن به گزارشهای اد هارو، خبرنگار آمریکایی، متوجه میشدند که کجای کار عیب دارد.
تردید نیست که ادعای بیطرفی در مسائل سیاسی افسانهای بیش نیست. این نظر که در هر بحث بایستی مواضع دو طرف را شنید، نیز در دنیای واقعیات مخدوش میشود. در بحث بر سر هولوکاست، پنج دقیقه برای یهودیان و پنج دقیقه برای هیتلر، توهین به ارزشهای انسانی است. از این گذشته، مواردی هست که فرضیه «دو طرف» را نمیتوان به کار برد. مثلاً در بحث بر سر کشتن تظاهراتکنندگان مسالمتآمیز در خیابانهای تهران، ضرورتی برای شنیدن «طرف دیگر»، یعنی سرکوبگران رژیم اسلامی، وجود ندارد.
با این حال خودداری از شنیدن نظر طرف دیگر به معنای خفه کردن او نیست. اگر با یک طرف خفهکننده روبرو هستیم، باید بکوشیم مانند او نشویم. اگر یک دشمن بد موفق شود ما را شبیه خودش کند، یعنی کاریکاتوری از او بشویم، او برنده و ما بازنده خواهیم بود.
البته آمادگی برای شنیدن نظر مخالف اگر در مسیر افراطی رسم شده از سوی ولتر قرار گیرد، ما را به مقام سرباز پیاده بدترین نظرها تبدیل خواهد کرد. ولتر میگوید: با نظر تو مخالفم، اما حاضرم جان بدهم تا تو بتوانی نظرت را ابراز کنی! بدیهی است که این ادعای معروف فیلسوف فرانسوی را نباید جدی گرفت. کدام انسان عاقلی حاضر است جانش را فدا کند تا دژخیمان تاریخی آزادانه اظهارنظر کنند؟
در بحث آزادی بیان، مانند همه بحثهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بخشهای خاکستری یا هاشورخورده وجود دارد. بدینسان داوری درباره کل کارکرد یک رسانه دشوار میشود. مثلاً بیبیسی را در نظر بگیرید. اینیک موسسه دولتی است با منشوری که وظایف آن را برای تبلیغ نظرات بریتانیای کبیر تشریح میکند. بدیهی است که بیبیسی از دید آنان که با نظرات دولت فخیمه مخالفاند، یک حریف، رقیب یا حتی دشمن به شمار میآید. اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین برای بیش از نیمقرن، آنچه را در توان داشتند، برای جلوگیری از شنیدن بیبیسی در قلمرو خودشان انجام دادند.
❤26👍5
با این حال نتیجه این جنگ رادیویی محروم کردن شهروندان شوروی و چین از اطلاعاتی بود که بیبیسی از سراسر جهان عرضه میکرد؛ اطلاعاتی که در بهترین سطح روزنامهنگاری حرفهای گردآوری، ویراستاری و عرضه میشد.
در ایران خودمان، مسئله خاموش کردن بیبیسی در جریان انقلاب اسلامی مطرح شد. در نخستین هفتههای تنش انقلابی، روشن شد که بیبیسی، بهویژه بخش فارسی آن، در کنار انقلابیون قرارگرفته است و از هر فرصتی برای تحریک شنوندگان خود در ایران، علیه نظام پادشاهی مشروطه، استفاده میکند. تابستان ۱۳۵۷ آقای کاظم عتیق که وظیفه شنیدن رادیوهای خارجی را بر عهده داشت، در یک گزارش ۴۰ صفحهای دقیق، نشان داد که بیبیسی عملاً تبدیلشده است به رادیو آیتالله روحالله خمینی و هواداران او. این گزارش سرانجام به میز وزیر امور خارجه، آقای امیرخسرو افشار، رسید، با این امید که او مسئله را با دولت بریتانیا، یعنی صاحب بیبیسی، در میان بگذارد. در دیداری که با آقای افشار، یک دوست خوب، داشتم،
از او پرسیدم: در مورد بیبیسی چه کردهاید؟ پاسخ داد: گزارش را به وزیر خارجه انگلیس آقای دیوید اوئن دادهایم.
پرسیدم: خب که چی؟ یا درخواستی کردهاید؟ گفت: نه. اگر آنها عامداً این کار را میکنند، هر درخواست ما بیثمر خواهد بود؛ اما اگر این روش حاصل فعالیت روزنامهنگاران ایرانیالاصل یا انگلیسی چپگرا است، مسئله نظارت وزارت خارجه انگلیس بر بیبیسی مطرح میشود که بازهم مربوط به خودشان است. از این گذشته، اگر ما بیبیسی را خفه کنیم که میتوانیم با انداختن پارازیت قوی، بخشی از مردم خودمان را از آگاهی از آنچه میگذرد، محروم کردهایم! وزیر خارجه دولتی که دشمنانش آن را سمبل سانسور و اختناق میدانستند، حاضر نبود یک رادیو خارجی را که علیه نظام تبلیغ میکرد، خفه کند.
آیا امیرخسرو افشار حق داشت؟ این پرسشی است که برای نزدیک به نیمقرن برای من مطرح بوده است. از یک سو میتوان گفت حق با او بود. سانسور یا خفه کردن یک رادیو یک عکسالعمل بزدلانه است. در آن روزها ما میبایستی در حیطه رسانهای با بیبیسی وارد نبرد میشدیم. رادیوها، تلویزیونها و روزنامههای خودمان میبایستی و میتوانستند در یک نبرد رسانهای، از پس بیبیسی و رسانههای نیرومندتر از آن برآیند؛ اما هرگز این کار را نکردند، زیرا ته ذهنشان همواره این تردید وجود داشت: نکند حق با آنانی است که میخواهند ایران به خاکوخون بکشند!
درسی که افشار میخواست بدهد، این بود: دشمن را در میدان خودش ملاقات کن و با حربه خودش شکست بده!
امروز اگر فلان رسانه را دشمن میدانیم، میبایستی از درسی که افشار داد، استفاده کنیم. خوشبختانه در جهان امروز همه کسانی که حرفی برای گفتن دارند، میتوانند در نبرد گفتمانی شرکت کنند. آنان که خواستار خاموش کردن صداها هستند، متعلق به دنیای دیروزند که در آن وسایل ارتباطجمعی و منابع اطلاعاتی اساساً در انحصار دولتها و احزاب و کارتلهای بزرگ تجاری بود. در دنیای امروز، «تحریم» ضرورتی ندارد، زیرا تقبیح، رسواسازی و در مجموع پاسخگویی ممکن است.
مبلغان «تحریم» کسانیاند که دانسته یا ندانسته، همچنان اسیر تفکر فقهیاند. اخوانالمسلمین هر سال جزوهای منتشر میکند با عنوان «یجوز و لایجوز» که در آن، آنچه را مجاز است و آنچه را مجاز نیست، به اطلاع مؤمنان میرساند. مؤمن لازم نیست فکر کند و نیازی به قوه تمییز و تشخیص ندارد و کافی است مقلد مرجع تقلید و مجری اوامر مرشد اعلی باشد تا به حقایق امور برسد.
طرز فکر تحریمی همواره ما را به سوی استبداد میکشاند. یک روشنفکر انقلابی اسلامی که سخنگوی تحریمگران است، میگوید: من حاضرم با مقامات انگلیسی (یعنی دادگستری و پلیس) برای بستن ایران اینترنشنال همکاری کنم!
سانسورچی سرانجام پلیس را صدا میزند.
در قضاوت درباره هر رسانه، بایستی به یادآوریم که رسانه موردبحث نمیتواند ۱۰۰ درصد در خدمت نظرات و اهداف ما باشد. یک خواننده روزنامه تایمز لندن هرگز از گاردین راضی نخواهد شد و بالعکس. برای یک تماشاگر تلویزیون فاکس در آمریکا، رسانهای مانند سیانان بلندگوی شیطان است.
سرانجام فراموش نکنیم که بزرگترین خطری که یک جامعه را تهدید میکند، خاموشی است. در دوران عثمانی، ضربالمثل «لبخند آناتولیایی» یادآور میلیونها شهروندی بود که در سکوت لبخند میزدند، اما در ته دل، خواستار سقوط خلافت مستبد بودند. از سوی دیگر، بزرگترین خطری که آزادی را تهدید میکند، تبلیغ تحریم و سانسور به نام آزادیخواهی است.
https://liberaldemocracy.info/2025/08/amir-taheri-08-08-2025/
@AmirTaheri4
در ایران خودمان، مسئله خاموش کردن بیبیسی در جریان انقلاب اسلامی مطرح شد. در نخستین هفتههای تنش انقلابی، روشن شد که بیبیسی، بهویژه بخش فارسی آن، در کنار انقلابیون قرارگرفته است و از هر فرصتی برای تحریک شنوندگان خود در ایران، علیه نظام پادشاهی مشروطه، استفاده میکند. تابستان ۱۳۵۷ آقای کاظم عتیق که وظیفه شنیدن رادیوهای خارجی را بر عهده داشت، در یک گزارش ۴۰ صفحهای دقیق، نشان داد که بیبیسی عملاً تبدیلشده است به رادیو آیتالله روحالله خمینی و هواداران او. این گزارش سرانجام به میز وزیر امور خارجه، آقای امیرخسرو افشار، رسید، با این امید که او مسئله را با دولت بریتانیا، یعنی صاحب بیبیسی، در میان بگذارد. در دیداری که با آقای افشار، یک دوست خوب، داشتم،
از او پرسیدم: در مورد بیبیسی چه کردهاید؟ پاسخ داد: گزارش را به وزیر خارجه انگلیس آقای دیوید اوئن دادهایم.
پرسیدم: خب که چی؟ یا درخواستی کردهاید؟ گفت: نه. اگر آنها عامداً این کار را میکنند، هر درخواست ما بیثمر خواهد بود؛ اما اگر این روش حاصل فعالیت روزنامهنگاران ایرانیالاصل یا انگلیسی چپگرا است، مسئله نظارت وزارت خارجه انگلیس بر بیبیسی مطرح میشود که بازهم مربوط به خودشان است. از این گذشته، اگر ما بیبیسی را خفه کنیم که میتوانیم با انداختن پارازیت قوی، بخشی از مردم خودمان را از آگاهی از آنچه میگذرد، محروم کردهایم! وزیر خارجه دولتی که دشمنانش آن را سمبل سانسور و اختناق میدانستند، حاضر نبود یک رادیو خارجی را که علیه نظام تبلیغ میکرد، خفه کند.
آیا امیرخسرو افشار حق داشت؟ این پرسشی است که برای نزدیک به نیمقرن برای من مطرح بوده است. از یک سو میتوان گفت حق با او بود. سانسور یا خفه کردن یک رادیو یک عکسالعمل بزدلانه است. در آن روزها ما میبایستی در حیطه رسانهای با بیبیسی وارد نبرد میشدیم. رادیوها، تلویزیونها و روزنامههای خودمان میبایستی و میتوانستند در یک نبرد رسانهای، از پس بیبیسی و رسانههای نیرومندتر از آن برآیند؛ اما هرگز این کار را نکردند، زیرا ته ذهنشان همواره این تردید وجود داشت: نکند حق با آنانی است که میخواهند ایران به خاکوخون بکشند!
درسی که افشار میخواست بدهد، این بود: دشمن را در میدان خودش ملاقات کن و با حربه خودش شکست بده!
امروز اگر فلان رسانه را دشمن میدانیم، میبایستی از درسی که افشار داد، استفاده کنیم. خوشبختانه در جهان امروز همه کسانی که حرفی برای گفتن دارند، میتوانند در نبرد گفتمانی شرکت کنند. آنان که خواستار خاموش کردن صداها هستند، متعلق به دنیای دیروزند که در آن وسایل ارتباطجمعی و منابع اطلاعاتی اساساً در انحصار دولتها و احزاب و کارتلهای بزرگ تجاری بود. در دنیای امروز، «تحریم» ضرورتی ندارد، زیرا تقبیح، رسواسازی و در مجموع پاسخگویی ممکن است.
مبلغان «تحریم» کسانیاند که دانسته یا ندانسته، همچنان اسیر تفکر فقهیاند. اخوانالمسلمین هر سال جزوهای منتشر میکند با عنوان «یجوز و لایجوز» که در آن، آنچه را مجاز است و آنچه را مجاز نیست، به اطلاع مؤمنان میرساند. مؤمن لازم نیست فکر کند و نیازی به قوه تمییز و تشخیص ندارد و کافی است مقلد مرجع تقلید و مجری اوامر مرشد اعلی باشد تا به حقایق امور برسد.
طرز فکر تحریمی همواره ما را به سوی استبداد میکشاند. یک روشنفکر انقلابی اسلامی که سخنگوی تحریمگران است، میگوید: من حاضرم با مقامات انگلیسی (یعنی دادگستری و پلیس) برای بستن ایران اینترنشنال همکاری کنم!
سانسورچی سرانجام پلیس را صدا میزند.
در قضاوت درباره هر رسانه، بایستی به یادآوریم که رسانه موردبحث نمیتواند ۱۰۰ درصد در خدمت نظرات و اهداف ما باشد. یک خواننده روزنامه تایمز لندن هرگز از گاردین راضی نخواهد شد و بالعکس. برای یک تماشاگر تلویزیون فاکس در آمریکا، رسانهای مانند سیانان بلندگوی شیطان است.
سرانجام فراموش نکنیم که بزرگترین خطری که یک جامعه را تهدید میکند، خاموشی است. در دوران عثمانی، ضربالمثل «لبخند آناتولیایی» یادآور میلیونها شهروندی بود که در سکوت لبخند میزدند، اما در ته دل، خواستار سقوط خلافت مستبد بودند. از سوی دیگر، بزرگترین خطری که آزادی را تهدید میکند، تبلیغ تحریم و سانسور به نام آزادیخواهی است.
https://liberaldemocracy.info/2025/08/amir-taheri-08-08-2025/
@AmirTaheri4
لیبرال دموکراسی
تحریم و تبلیغ اختناق به نام آزادیخواهی < لیبرال دموکراسی
به کار بردن «تحریم»، دانسته یا ندانسته، ما را وارد نظام ارزیابی فقهی میکند که بر اساس آن، همه افعال و اعمال انسانی در یک طیف اخلاقی قرار دارند
❤32👍8
پروژه ققنوس ايران يك اندیشکده مستقل غیرسیاسی و غیرانتفاعی و ثبت شده در واشنگتن دى سى هست كه از سال ٢٠١٩ كار خودش رو آغاز كرده و همچنان به كار خودش مشغول هست.
من مشارکتی در بخش حقوقى پروژه شكوفايى نداشتم. به عنوان حقوقدان معتقدم قبل از هر چیز ابتدا بايد تفاوت نظام حقوقى common law و civil code سيستم رو دونست و در مورد ايران به این واقعیت آگاه بود كه در تاریخ معاصر کشورمون، انقلاب مشروطه و دستاوردهای اون سنگ بناى حاكميت قانون در ايران هست؛ هدف مشروطه هم محدود کردن قدرت دستگاه مذهبی و سلطنت بوده و نه حذف شاه. @PhoenixprjIran @PahlaviReza
Shima B-شیما بزرگی
@AmirTaheri4
من مشارکتی در بخش حقوقى پروژه شكوفايى نداشتم. به عنوان حقوقدان معتقدم قبل از هر چیز ابتدا بايد تفاوت نظام حقوقى common law و civil code سيستم رو دونست و در مورد ايران به این واقعیت آگاه بود كه در تاریخ معاصر کشورمون، انقلاب مشروطه و دستاوردهای اون سنگ بناى حاكميت قانون در ايران هست؛ هدف مشروطه هم محدود کردن قدرت دستگاه مذهبی و سلطنت بوده و نه حذف شاه. @PhoenixprjIran @PahlaviReza
Shima B-شیما بزرگی
شیما جان، میشه شما لاقل روشنگری کنی برامون لطفا.مگر ققنوس برای ۱۰۰روز دوران گذار برنامهریزی نکرده بود؟ حالاپروژه شکوفایی هم برنامهریزی کرده؟ تیمها یکی هست؟ اینها باهم ادغام شدن؟اگر بله، کِی دقیقا؟ مگر شما جزو تیم حقوقی ققنوس نبودید؟در نوشتن دفترچه نقش نداشتید؟
@LadyJusticeIran
Azar
@AmirTaheri4
👍39❤7👎1
امامجمعه تهران: برای خواستن اب باید نماز بخوانیم و استغفار کنیم.
نه اقا ولایت فقیه، سپاه و حوزه ها را منحل کنید کل مشکل ایران ومنطقه حل میشه.
Masoud Safiri
@AmirTaheri4
نه اقا ولایت فقیه، سپاه و حوزه ها را منحل کنید کل مشکل ایران ومنطقه حل میشه.
Masoud Safiri
@AmirTaheri4
X (formerly Twitter)
Masoud Safiri (@safiri94) on X
امامجمعه تهران: برای خواستن اب باید نماز بخوانیم و استغفار کنیم.
نه اقا ولایت فقیه، سپاه و حوزه ها را منحل کنید کل مشکل ایران ومنطقه حل میشه.
نه اقا ولایت فقیه، سپاه و حوزه ها را منحل کنید کل مشکل ایران ومنطقه حل میشه.
❤24👍13😁9
نوید محبی جز تیم نویسندگان دفترچه اضمحلال نوفدی چندین صفحه راجع به «موس» مازنیاش نوشته…
با خوندن مهملاتش دچار شرم نیابتی خواهید شد.
باد سفاهت است که میوزد..
#نفوذیها
#اصلاحات
آرون Aaron
@AmirTaheri4
با خوندن مهملاتش دچار شرم نیابتی خواهید شد.
باد سفاهت است که میوزد..
#نفوذیها
#اصلاحات
آرون Aaron
@AmirTaheri4
👍40🤬12❤2😱2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فوری
شبکه سی بی اس با همان لهجه گذشته #رضاشاه_دوم را " شاه" خطاب کرد که تنها آلترناتیو و تنها اپوزیسیون و جایگزین جمهوری اسلامی پس از سرنگونی است!
#همکاری_ملی
Benyamin بنیامین
@AmirTaheri4
شبکه سی بی اس با همان لهجه گذشته #رضاشاه_دوم را " شاه" خطاب کرد که تنها آلترناتیو و تنها اپوزیسیون و جایگزین جمهوری اسلامی پس از سرنگونی است!
#همکاری_ملی
Benyamin بنیامین
@AmirTaheri4
🔥44👍34❤6❤🔥2👏2🤔1
اینها هیچ برنامه عملی برای براندازی جمهوری اسلامی ندارند ولی تا جایی که فکرش رو بکنید، برای حذف #پادشاهی برنامه دارند!
تلاش برای حذف پادشاهی زیر هر نام و عنوانی که باشه، مقدمه فروپاشی و تجزیه ایرانه
#شاهنشاه از این اوضاع ناراحته
Vida
@AmirTaheri4
تلاش برای حذف پادشاهی زیر هر نام و عنوانی که باشه، مقدمه فروپاشی و تجزیه ایرانه
#شاهنشاه از این اوضاع ناراحته
Vida
@AmirTaheri4
👍65👏5❤2🔥1
حالا ملاحظه میکنید که در غیاب چتر همه شمول مشروطه، چه بلبشو و آنارشی حکم فرما خواهد شد؟
این فضای مجازی تنها قطره ای از دریاست.
شما به طرحشون هم نگاه کنید متوجه میشید که حتی روی کاغذ هم در هم ریخته و بلبشو هست.
نوروز
@AmirTaheri4
این فضای مجازی تنها قطره ای از دریاست.
شما به طرحشون هم نگاه کنید متوجه میشید که حتی روی کاغذ هم در هم ریخته و بلبشو هست.
نوروز
@AmirTaheri4
👍55👌5❤1
پادشاهی مشروطه یعنی شاه اختیارات زیر را داراست:
۱. ریاست قوه مجریه
۲. فرماندهی کل قوا
۳. حق انحلال مجلس
۴. امضای قوانین
۵. اعلام عفو یا تخفیف مجازات
۶. کنترل سیاست های خارجی
هر چیزی کمتر از این برای من غیرقابل قبول و حرکت در مسیر نابودی نهاد پادشاهیست.
#جاویدشاه
#همکاری_ملی
Arash the Archer آرش کمانگیر 🏹👑
@AmirTaheri4
۱. ریاست قوه مجریه
۲. فرماندهی کل قوا
۳. حق انحلال مجلس
۴. امضای قوانین
۵. اعلام عفو یا تخفیف مجازات
۶. کنترل سیاست های خارجی
هر چیزی کمتر از این برای من غیرقابل قبول و حرکت در مسیر نابودی نهاد پادشاهیست.
#جاویدشاه
#همکاری_ملی
Arash the Archer آرش کمانگیر 🏹👑
@AmirTaheri4
👍81👎4👏3🔥2🤩1
برای کسانیکه میگویند رضاشاه دفترچه اضطرار رو تائید کردند.👇
تائید دفترچه دست ملت ایرانه. همه کاره مردمند. گذشت اون نظامهای دیکتاتوری و دستورالعملهای اجباری
ما به وصیت آریامهر خیانت نمیکنیم
رضاشاه و مشروطه هردو ودیعه آریامهرند و تا پای جان برای برگرداندنش میکوشیم
#بازگشت_به_مشروطه
spring_1281
@AmirTaheri4
تائید دفترچه دست ملت ایرانه. همه کاره مردمند. گذشت اون نظامهای دیکتاتوری و دستورالعملهای اجباری
ما به وصیت آریامهر خیانت نمیکنیم
رضاشاه و مشروطه هردو ودیعه آریامهرند و تا پای جان برای برگرداندنش میکوشیم
#بازگشت_به_مشروطه
spring_1281
محتوای نظام حکومتی آینده ایران مهم است، نه شکل آن. نظام آینده باید دموکراتیک باشد؛ یعنی قانون برآمده از رای اکثریت مردم حاکم باشد، و حقوق اقلیت، و جدایی دین از حکومت تضمین شده باشد.
رای من به چنین نظامی، فارغ از اینکه پادشاهی باشد یا جمهوری، آری خواهد بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
Reza Pahlavi
@AmirTaheri4
👍67❤11❤🔥3😁1👌1
صحبتهای بسیار وزین دکتر تقی زاده در دفاع از مشروطه در برابر فروغ کنعانی که در چند روز گذشته بارها به منتقدین فحاشی کرده بود.
متاسفانه بحث در آیت الله بی بی سی بود ولی خوب امیراعتمادی هم در اینترنشنال بود. منوتو هم که حق صحبت به کسی نمیدهد.
https://youtu.be/kN5iDUsxw7U?si=iJkGK1ra8C0CqPVE&utm_source=ZTQxO
Khosro Fravahar
@AmirTaheri4
متاسفانه بحث در آیت الله بی بی سی بود ولی خوب امیراعتمادی هم در اینترنشنال بود. منوتو هم که حق صحبت به کسی نمیدهد.
https://youtu.be/kN5iDUsxw7U?si=iJkGK1ra8C0CqPVE&utm_source=ZTQxO
Khosro Fravahar
@AmirTaheri4
YouTube
قانون اساسی مشروطه و دفترچه دوران اضطرار نوفدی:گفتار کوتاه رضا تقی زاده در بی بی سی
#ایران
#إسرائيل
#جنگ
#ترامپ
#إسرائيل
#جنگ
#ترامپ
👍50❤2😁1