Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امیر طاهری : طرفداران رژیم ایران در خارج هم فهمیدهاند که بوی الرحمان آن بلنده شده است • ار.اف.ای
پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دورۀ گذار تصویری روشن از آینده بسازند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. نکته این است که اکنون همۀ طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است.
@AmirTaheri4
امیر طاهری : طرفداران رژیم ایران در خارج هم فهمیدهاند که بوی الرحمان…
امیر طاهری : طرفداران رژیم ایران در خارج هم فهمیدهاند که بوی الرحمان آن بلنده شده است • ار.اف.ای
پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دورۀ گذار تصویری روشن از آینده بسازند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. نکته این است که اکنون همۀ طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دورۀ گذار تصویری روشن از آینده بسازند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. نکته این است که اکنون همۀ طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امیر طاهری:
سیاست امر همگانی است و هرگونه رهبرتراشی قلابی شکست میخورد
سال ۲۰۲۴ در حالی پشت سر گذاشته شد که پر از رویدادهای شگفتانگیز و تعیینکننده و به احتمال زیاد تاریخساز بود و جهان شاهد پیامدهای آن در سال ۲۰۲۵ و پس از آن نیز خواهد بود.
نازنین انصاری در ارتباط با این رویدادها با امیر طاهری روزنامهنگار بینالمللی و سردبیر پیشین روزنامه کیهان پیش از انقلاب۵۷ گفتگو کرده و موضوعاتی مانند شکاف در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، ویژگیهای نسل جدید اپوزیسیون مشروطهخواه، اهمیت نقش رسانههای فارسیزبان در خنثی کردن پروژههای تفرقهانگیزِدستگاههای اطلاعاتی رژیم و همچنین احتمال جانشینی مجتبی خامنهای بجای پدرش و چشمانداز و نقش شاهزاده رضا پهلوی در رهبری دوران گذار را با این روزنامهنگار پیشکسوت مطرح کرده است.
@NazeninA
@AmirTaheri4
در وبسایت:
https://kayhan.london/1403/10/20/367338/
در یوتیوب:
https://youtu.be/uiJRyO5_nTk
🔗 KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon)
@AmirTaheri4
سیاست امر همگانی است و هرگونه رهبرتراشی قلابی شکست میخورد
سال ۲۰۲۴ در حالی پشت سر گذاشته شد که پر از رویدادهای شگفتانگیز و تعیینکننده و به احتمال زیاد تاریخساز بود و جهان شاهد پیامدهای آن در سال ۲۰۲۵ و پس از آن نیز خواهد بود.
نازنین انصاری در ارتباط با این رویدادها با امیر طاهری روزنامهنگار بینالمللی و سردبیر پیشین روزنامه کیهان پیش از انقلاب۵۷ گفتگو کرده و موضوعاتی مانند شکاف در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، ویژگیهای نسل جدید اپوزیسیون مشروطهخواه، اهمیت نقش رسانههای فارسیزبان در خنثی کردن پروژههای تفرقهانگیزِدستگاههای اطلاعاتی رژیم و همچنین احتمال جانشینی مجتبی خامنهای بجای پدرش و چشمانداز و نقش شاهزاده رضا پهلوی در رهبری دوران گذار را با این روزنامهنگار پیشکسوت مطرح کرده است.
@NazeninA
@AmirTaheri4
در وبسایت:
https://kayhan.london/1403/10/20/367338/
در یوتیوب:
https://youtu.be/uiJRyO5_nTk
🔗 KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon)
@AmirTaheri4
آیتالله و اسارت در «پانگلستان»
کسانی که سروصداهای سیاسی در تهران امروز را تعقیب میکنند، میدانند که چشمانداز بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید بخش بزرگی از نظام را وحشتزده کرده است
امیر طاهری
جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ ژانویه ۲۰۲۵ ۲۱:۰۰
در حالی که تقریبا تمامی مدعیان ایرانشناسی و بخش بزرگی از رهبری جمهوری اسلامی در تهران از «شکستهای پیدرپی» رژیم در داخل و خارج سخن میگویند، رهبر انقلاب، آیتالله علی خامنهای، تصویر دیگری ترسیم میکند. در این تصویر جمهوری اسلامی، تحولات اخیر از جمله سقوط بشار اسد، تبدیل نوار غزه به تلی از ویرانی، ریزش زیربناهای نظامی، مالی و سیاسی حزب الله، ادغام حشد الشعبی در نیروهای دولتی عراق و در داخل ایران، کاهش تاریخی ارزش ریال همراه با بالاترین نرخ تورم در تاریخ کشور همگی پیروزیهای تازهای برای انقلاب اسلامی به شمار میآیند.
آقای خامنهای در سخنان اخیر خود ادعا میکند که در سوریه، خیانت ارتش به سقوط رژیم منجر شد، در حالی که مقاومت همچنان ادامه دارد و جوانان سوریه سرانجام کشور خود را آزاد خواهند کرد. در تایید این ادعا، روزنامه کیهان که بیانگر نظرات «آقا» به شمار میرود، مدعی است که نسخه جدید «مقاومت» با شورش علویان در لاذقیه و تظاهرات دروزیان مسلح در سویدا در سوریه آغاز شده است. کیهان با نقلقولی از «آقا» تاکید میکند به سوریه برمیگردیم! و میافزاید: «حزبالله از بین نرفت و نخواهد رفت. در غزه نیز مقاومت نیرومندتر از همیشه است.»
بهخوبی میتوان دید که آقای خامنهای و اطرافیان ایشان در یک جهان موازی با جهان واقعیات زندگی میکنند. به همین سبب، شگفتآور نیست که همگی میکوشند تا نگاه مردم را به سوی این جهان موازی بکشانند. خبرگزاری دولتی ایرنا در تحلیلی که هفته پیش منتشر کرد، خواستار آن شد که گردانندگان رژیم «پس از پیروزیهای اخیر» در منطقه، «برای تکمیل حضور مقتدرانه و نفوذ در خاورمیانه به سرمایهگذاری نهادینه و بالادستی در منطقه قفقاز و آسیای میانه بپردازند، زیرا مکمل شبکه نفوذ (جمهوری اسلامی) در محیط پیرامون آن از جمله در خاورمیانه است».
در این تحلیل، نامی از روسیه که جمهوریهای خودمختار شمال قفقاز را از آن خود میداند، در میان نیست. نویسنده تحلیل ایرنا تصور میکند که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، از تبدیل بخشی از خاک فدراسیون خود به منطقه نفوذ جمهوری اسلامی استقبال خواهد کرد. تحلیلگر ایرنا همچنین نامی از پنج جمهوری آسیای مرکزی که قرار است جزو امپراتوری آیتالله بشوند، نمیبرد. آنان نیز تلویحا چارهای جز اجرای اوامر «رهبر عظیمالشان» نخواهند داشت.
از سوی دیگر، دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری، و دستیاران متعدد او در ترسیم دنیای موازی رژیم با یکدیگر مسابقه میدهند. یکی از آنان از رشد اقتصادی سالانه ۸ درصد سخن میگوید؛ هدفی که نظام خمینیگرا در طی نیم قرن عمر خود هرگز به آن نزدیک نشد. آقای خامنهای این آرزو را تایید میکند و میافزاید: «حتما رشد اقتصادی ۸ درصد خواهیم داشت. ثابت شده است که این بدون احتیاج به خارج امکانپذیر است.»
برای منحرف کردن بحث به سوی دنیای خیالی یا تصوری، گروه پزشکیان از انتقال پایتخت از تهران به سواحل دریای عمان که این روزها «مکران» خوانده میشود، سخن میگویند. آنان میافزایند: «سیاست فرابردی ما باید دریامحور باشد و منطقه مکران، بخش جنوبی سیستان و بلوچستان، به خاطر ارتباط با دریای عرب و اقیانوس هند از یک سو و خلیج فارس و تنگه هرمز از سوی دیگر، بهترین گزینه برای پایتخت آینده است.» گروه پزشکیان فراموش میکند که ساختن یک پایتخت جدید در برزیل بیش از ۷۰ میلیارد دلار و در مصر نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه داشت. در برزیل، پایتخت جدید، سائوپائولو، هرگز نتوانست جای ریودوژانیرو را بگیرد و در مصر نیز پایتخت موردنظر ارتشبد سیسی هرگز جای قاهره را نخواهد گرفت. فایده بحث بر سر پایتخت جدید منحرف کردن نظر مردم از واقعیات تاریخ امروز به سوی جهان خیالی آینده است.
کسانی که سروصداهای سیاسی در تهران امروز را تعقیب میکنند، میدانند که چشمانداز بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید بخش بزرگی از نظام را وحشتزده کرده است.
در مقابله با این وحشت، نظام به سه گروه تقسیم شده است. گروه اول ظاهرا به رهبری آقای خامنهای همچنان زیر علم «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» سینه میزنند. آنان متوجه نیستند اگر شعار موردبحث درست باشد، لزومی ندارد که «آمریکا» در مرکز تمامی افکار، گفتار و کردار نظام قرار داشته باشد. آقای خامنهای میگوید: «تصور حل مشکلات کشور با مذاکره یا حتی رابطه با آمریکا خطایی واضح است. آمریکا با اصل نظام ما مشکل اساسی و بنیانی دارد.» (البته منظورش بنیادی است!)
بیشتر بخوانید
نقشه اردوغان برای انزوای ایران در قرنطینه
«محور مقاومت» و سپلشک برادر جواد
@AmirTaheri4
کسانی که سروصداهای سیاسی در تهران امروز را تعقیب میکنند، میدانند که چشمانداز بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید بخش بزرگی از نظام را وحشتزده کرده است
امیر طاهری
جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ ژانویه ۲۰۲۵ ۲۱:۰۰
در حالی که تقریبا تمامی مدعیان ایرانشناسی و بخش بزرگی از رهبری جمهوری اسلامی در تهران از «شکستهای پیدرپی» رژیم در داخل و خارج سخن میگویند، رهبر انقلاب، آیتالله علی خامنهای، تصویر دیگری ترسیم میکند. در این تصویر جمهوری اسلامی، تحولات اخیر از جمله سقوط بشار اسد، تبدیل نوار غزه به تلی از ویرانی، ریزش زیربناهای نظامی، مالی و سیاسی حزب الله، ادغام حشد الشعبی در نیروهای دولتی عراق و در داخل ایران، کاهش تاریخی ارزش ریال همراه با بالاترین نرخ تورم در تاریخ کشور همگی پیروزیهای تازهای برای انقلاب اسلامی به شمار میآیند.
آقای خامنهای در سخنان اخیر خود ادعا میکند که در سوریه، خیانت ارتش به سقوط رژیم منجر شد، در حالی که مقاومت همچنان ادامه دارد و جوانان سوریه سرانجام کشور خود را آزاد خواهند کرد. در تایید این ادعا، روزنامه کیهان که بیانگر نظرات «آقا» به شمار میرود، مدعی است که نسخه جدید «مقاومت» با شورش علویان در لاذقیه و تظاهرات دروزیان مسلح در سویدا در سوریه آغاز شده است. کیهان با نقلقولی از «آقا» تاکید میکند به سوریه برمیگردیم! و میافزاید: «حزبالله از بین نرفت و نخواهد رفت. در غزه نیز مقاومت نیرومندتر از همیشه است.»
بهخوبی میتوان دید که آقای خامنهای و اطرافیان ایشان در یک جهان موازی با جهان واقعیات زندگی میکنند. به همین سبب، شگفتآور نیست که همگی میکوشند تا نگاه مردم را به سوی این جهان موازی بکشانند. خبرگزاری دولتی ایرنا در تحلیلی که هفته پیش منتشر کرد، خواستار آن شد که گردانندگان رژیم «پس از پیروزیهای اخیر» در منطقه، «برای تکمیل حضور مقتدرانه و نفوذ در خاورمیانه به سرمایهگذاری نهادینه و بالادستی در منطقه قفقاز و آسیای میانه بپردازند، زیرا مکمل شبکه نفوذ (جمهوری اسلامی) در محیط پیرامون آن از جمله در خاورمیانه است».
در این تحلیل، نامی از روسیه که جمهوریهای خودمختار شمال قفقاز را از آن خود میداند، در میان نیست. نویسنده تحلیل ایرنا تصور میکند که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، از تبدیل بخشی از خاک فدراسیون خود به منطقه نفوذ جمهوری اسلامی استقبال خواهد کرد. تحلیلگر ایرنا همچنین نامی از پنج جمهوری آسیای مرکزی که قرار است جزو امپراتوری آیتالله بشوند، نمیبرد. آنان نیز تلویحا چارهای جز اجرای اوامر «رهبر عظیمالشان» نخواهند داشت.
از سوی دیگر، دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری، و دستیاران متعدد او در ترسیم دنیای موازی رژیم با یکدیگر مسابقه میدهند. یکی از آنان از رشد اقتصادی سالانه ۸ درصد سخن میگوید؛ هدفی که نظام خمینیگرا در طی نیم قرن عمر خود هرگز به آن نزدیک نشد. آقای خامنهای این آرزو را تایید میکند و میافزاید: «حتما رشد اقتصادی ۸ درصد خواهیم داشت. ثابت شده است که این بدون احتیاج به خارج امکانپذیر است.»
برای منحرف کردن بحث به سوی دنیای خیالی یا تصوری، گروه پزشکیان از انتقال پایتخت از تهران به سواحل دریای عمان که این روزها «مکران» خوانده میشود، سخن میگویند. آنان میافزایند: «سیاست فرابردی ما باید دریامحور باشد و منطقه مکران، بخش جنوبی سیستان و بلوچستان، به خاطر ارتباط با دریای عرب و اقیانوس هند از یک سو و خلیج فارس و تنگه هرمز از سوی دیگر، بهترین گزینه برای پایتخت آینده است.» گروه پزشکیان فراموش میکند که ساختن یک پایتخت جدید در برزیل بیش از ۷۰ میلیارد دلار و در مصر نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه داشت. در برزیل، پایتخت جدید، سائوپائولو، هرگز نتوانست جای ریودوژانیرو را بگیرد و در مصر نیز پایتخت موردنظر ارتشبد سیسی هرگز جای قاهره را نخواهد گرفت. فایده بحث بر سر پایتخت جدید منحرف کردن نظر مردم از واقعیات تاریخ امروز به سوی جهان خیالی آینده است.
کسانی که سروصداهای سیاسی در تهران امروز را تعقیب میکنند، میدانند که چشمانداز بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید بخش بزرگی از نظام را وحشتزده کرده است.
در مقابله با این وحشت، نظام به سه گروه تقسیم شده است. گروه اول ظاهرا به رهبری آقای خامنهای همچنان زیر علم «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» سینه میزنند. آنان متوجه نیستند اگر شعار موردبحث درست باشد، لزومی ندارد که «آمریکا» در مرکز تمامی افکار، گفتار و کردار نظام قرار داشته باشد. آقای خامنهای میگوید: «تصور حل مشکلات کشور با مذاکره یا حتی رابطه با آمریکا خطایی واضح است. آمریکا با اصل نظام ما مشکل اساسی و بنیانی دارد.» (البته منظورش بنیادی است!)
بیشتر بخوانید
نقشه اردوغان برای انزوای ایران در قرنطینه
«محور مقاومت» و سپلشک برادر جواد
@AmirTaheri4
سقوط قصاب دمشق: برندگان و بازندگان
بر اساس تحلیل آقای خامنهای، جمهوری اسلامی نیاز به تجدید نظر در مواضع خود برای گشودن راه مذاکره با آمریکا ندارد و برعکس، مذاکره، چه رسد به رابطه، را زیانبار میداند.
گروه دوم یعنی «بچههای نیویورک» برعکس، مذاکره با «شیطان بزرگ» را ضروری میدانند. اما از آنجا که جرات ندارند علنا با «رهبر معظم» مخالفت کنند، «مذاکرات محدود» (به گفته وزیر امور خارجه اسلامی، آقای عباس عراقچی) یا «مذاکرات غیرمستقیم» (به گفته معاون او آقای مجید تختروانچی) را توصیه میکنند. آنان همچنین خواستار محدود نگه داشتن هر مذاکره احتمالی به مسئله هستهای و رفع تحریمها هستند.
گروه سوم کوشش برای مذاکره از طریق میانجیگران را توصیه میکنند و ژاپن، عمان و عراق را در آن نقش میبینند. به گمان آنان، بازگشت به مسیر دیپلماسی میتواند با بازگشایی مذاکرات با قدرتهای اروپایی آغاز شود، به این امید که آمریکای ترامپ خود را در حالت انزوا ببیند و از موضع ضعف، خواستار تجدید مذاکرات با جمهوری اسلامی گردد.
هر سه گروه در دنیای خیالی خود روشن نمیکنند که منظورشان از مذاکرات چیست. آنان گاه از گفتوشنود سخن میگویند (مثلا آقای عارف، معاون اول آقای پزشکیان، میگوید ما اهل گفتوشنود هستیم!) گروهی دیگر «مذاکرات فراگیر» را توصیه میکنند (مثلا آقای محمدجواد ظریف که نقش جوکر را برای آقای پزشکیان برعهده دارد). دستورکار مذاکرات نیز از دید گروههای دوم و سوم نامعلوم است. تنها گروه اولی به رهبری آقای خامنهای این دستور را به شیوه خود ترسیم میکند.
آقای خامنهای میگوید: «اگر در مسئله هستهای عقبنشینی کردیم، مسئله شما با آمریکا تمام میشود؟ نه آقا! موضوع موشک را پیش آورید که چرا این همه موشک دارید؟ بعد قضیه محور مقاومت پیش میآید که اگر این قضایا را حل کردید و عقبنشینی کردید، قضیه حقوق بشر پیش میآید. اگر قضیه حقوق بشر را حلوفصل کردید و گفتید خیلی خوب ما به دستورالعمل شما عمل میکنیم، قضیه دخالت دین در دولت پیش میآید. مگر ول میکنند؟»
سخنان «رهبر معظم» نشان میدهد که از دید او، عقبنشینی در همه زمینهها لااقل قابل تصور است؛ همه زمینهها بهجز جدایی دین و دولت که ستون فقرات ایدئولوژیک نظام را تشکیل میدهد.
آمیختن دین و دولت به نظام امکان میدهد که دین تصوری خود را به مقام «حقیقت» ارتقاء دهد. در حالی که دولت معرف واقعیت است. از دید دین، حقیقت همواره بر واقعیت رجحان دارد. واقعیت قابل نفی و اثبات و البته انتقاد است. حقیقت قابل نفی نیست و نیازی به اثبات هم ندارد و صد البته مبری از انتقاد است.
از آنجا که دین آنی است که شما قبول دارید، بهعنوان حکمران میتوانید مدعی شوید که آنچه میگویید نهتنها حقیقت بلکه حق است و هر آنچه چالشگر این تصور باشد، باطل به شمار میرود.
از این دید، آقای خامنهای میتواند بدون آنکه از شرم سرخ شود، بگوید: «انقلاب اسلامی ما را در مسیر فتح قلهها قرار داد. در این مسیر گاه خسته میشویم و بهناچار متوقف میشویم، اما حرکت ما به سوی بلندترین قلهها متوقف نمیشود. قلههایی که الگویی برای همه بشریتاند!»
در ادبیات جهانی از جمله ادبیات پربار خودمان، نسخههای گوناگونی از جهانهای تصوری خیالی و مجازی را میتوان یافت. «هفت پیکر» نظامی گنجوی یک نمونه درخشان است. نسخه نیمهفکاهی جهان تصوری را میتوان در «کاندید»، اثر ولتر، فیلسوف فرانسویــسوییسی، یافت. دکتر «پانگلاس»، قهرمان داستان، معتقد است که جهان موجود بهترین جهان ممکن است، به یک شرط: همه بپذیریم که این بهترین جهان ممکن است! ولتر البته فلسفه لایبنیتس، فیلسوف آلمانی، را به طنز میکشد؛ فلسفهای که بر اساس آن، جهان موجود بهترین است، زیرا خالق آن، خداوند متعال، سازنده بهترینها است.
در «آلیس در سرزمین عجایب» از شاعر انگلیسی، لوئیس کارول، قهرمان نوبالغ داستان در جهان خیالی خود سفر میکند و علیرغم خطراتی که پیش میآید، خود را در جهانی بهتر از جهان واقعیات مییابد.
در «اعترافات یک تریاکی انگلیسی»، توماس د کوئینسی دنیای موازی خود را با مصرف تریاک ترسیم میکند و با تحمل همه دردها و مصائب جهان واقعیات، بهنوعی شادمانی یا رضایت از خویش میرسد؛ همانطور که آقای خامنهای، البته احتمالا بدون استفاده از مواد مخدر، رسیده است.
روزنامه کیهان که گزارش میدهد «جوانان بلژیک به ندای مقاومت آقای خامنهای لبیک گفتند»، میداند که چنین اتفاقی رخ نداده است.
سردار عبدالرحیم موسوی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی، میداند که توانایی «خرد کردن» اسرائیل را در یک جنگ تمامعیار ندارد، اما با این حال، هارتوپورتهای جهان خیالی را تکرار میکند. او همچنین میداند که ادعای مربوط به داشتن «سلاحهایی فراتر از تصور» او شایسته کمدین است نه یک فرمانده نظامی، اما چارهای جز قرار دادن خیال بهجای واقعیت ندارد.
بر اساس تحلیل آقای خامنهای، جمهوری اسلامی نیاز به تجدید نظر در مواضع خود برای گشودن راه مذاکره با آمریکا ندارد و برعکس، مذاکره، چه رسد به رابطه، را زیانبار میداند.
گروه دوم یعنی «بچههای نیویورک» برعکس، مذاکره با «شیطان بزرگ» را ضروری میدانند. اما از آنجا که جرات ندارند علنا با «رهبر معظم» مخالفت کنند، «مذاکرات محدود» (به گفته وزیر امور خارجه اسلامی، آقای عباس عراقچی) یا «مذاکرات غیرمستقیم» (به گفته معاون او آقای مجید تختروانچی) را توصیه میکنند. آنان همچنین خواستار محدود نگه داشتن هر مذاکره احتمالی به مسئله هستهای و رفع تحریمها هستند.
گروه سوم کوشش برای مذاکره از طریق میانجیگران را توصیه میکنند و ژاپن، عمان و عراق را در آن نقش میبینند. به گمان آنان، بازگشت به مسیر دیپلماسی میتواند با بازگشایی مذاکرات با قدرتهای اروپایی آغاز شود، به این امید که آمریکای ترامپ خود را در حالت انزوا ببیند و از موضع ضعف، خواستار تجدید مذاکرات با جمهوری اسلامی گردد.
هر سه گروه در دنیای خیالی خود روشن نمیکنند که منظورشان از مذاکرات چیست. آنان گاه از گفتوشنود سخن میگویند (مثلا آقای عارف، معاون اول آقای پزشکیان، میگوید ما اهل گفتوشنود هستیم!) گروهی دیگر «مذاکرات فراگیر» را توصیه میکنند (مثلا آقای محمدجواد ظریف که نقش جوکر را برای آقای پزشکیان برعهده دارد). دستورکار مذاکرات نیز از دید گروههای دوم و سوم نامعلوم است. تنها گروه اولی به رهبری آقای خامنهای این دستور را به شیوه خود ترسیم میکند.
آقای خامنهای میگوید: «اگر در مسئله هستهای عقبنشینی کردیم، مسئله شما با آمریکا تمام میشود؟ نه آقا! موضوع موشک را پیش آورید که چرا این همه موشک دارید؟ بعد قضیه محور مقاومت پیش میآید که اگر این قضایا را حل کردید و عقبنشینی کردید، قضیه حقوق بشر پیش میآید. اگر قضیه حقوق بشر را حلوفصل کردید و گفتید خیلی خوب ما به دستورالعمل شما عمل میکنیم، قضیه دخالت دین در دولت پیش میآید. مگر ول میکنند؟»
سخنان «رهبر معظم» نشان میدهد که از دید او، عقبنشینی در همه زمینهها لااقل قابل تصور است؛ همه زمینهها بهجز جدایی دین و دولت که ستون فقرات ایدئولوژیک نظام را تشکیل میدهد.
آمیختن دین و دولت به نظام امکان میدهد که دین تصوری خود را به مقام «حقیقت» ارتقاء دهد. در حالی که دولت معرف واقعیت است. از دید دین، حقیقت همواره بر واقعیت رجحان دارد. واقعیت قابل نفی و اثبات و البته انتقاد است. حقیقت قابل نفی نیست و نیازی به اثبات هم ندارد و صد البته مبری از انتقاد است.
از آنجا که دین آنی است که شما قبول دارید، بهعنوان حکمران میتوانید مدعی شوید که آنچه میگویید نهتنها حقیقت بلکه حق است و هر آنچه چالشگر این تصور باشد، باطل به شمار میرود.
از این دید، آقای خامنهای میتواند بدون آنکه از شرم سرخ شود، بگوید: «انقلاب اسلامی ما را در مسیر فتح قلهها قرار داد. در این مسیر گاه خسته میشویم و بهناچار متوقف میشویم، اما حرکت ما به سوی بلندترین قلهها متوقف نمیشود. قلههایی که الگویی برای همه بشریتاند!»
در ادبیات جهانی از جمله ادبیات پربار خودمان، نسخههای گوناگونی از جهانهای تصوری خیالی و مجازی را میتوان یافت. «هفت پیکر» نظامی گنجوی یک نمونه درخشان است. نسخه نیمهفکاهی جهان تصوری را میتوان در «کاندید»، اثر ولتر، فیلسوف فرانسویــسوییسی، یافت. دکتر «پانگلاس»، قهرمان داستان، معتقد است که جهان موجود بهترین جهان ممکن است، به یک شرط: همه بپذیریم که این بهترین جهان ممکن است! ولتر البته فلسفه لایبنیتس، فیلسوف آلمانی، را به طنز میکشد؛ فلسفهای که بر اساس آن، جهان موجود بهترین است، زیرا خالق آن، خداوند متعال، سازنده بهترینها است.
در «آلیس در سرزمین عجایب» از شاعر انگلیسی، لوئیس کارول، قهرمان نوبالغ داستان در جهان خیالی خود سفر میکند و علیرغم خطراتی که پیش میآید، خود را در جهانی بهتر از جهان واقعیات مییابد.
در «اعترافات یک تریاکی انگلیسی»، توماس د کوئینسی دنیای موازی خود را با مصرف تریاک ترسیم میکند و با تحمل همه دردها و مصائب جهان واقعیات، بهنوعی شادمانی یا رضایت از خویش میرسد؛ همانطور که آقای خامنهای، البته احتمالا بدون استفاده از مواد مخدر، رسیده است.
روزنامه کیهان که گزارش میدهد «جوانان بلژیک به ندای مقاومت آقای خامنهای لبیک گفتند»، میداند که چنین اتفاقی رخ نداده است.
سردار عبدالرحیم موسوی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی، میداند که توانایی «خرد کردن» اسرائیل را در یک جنگ تمامعیار ندارد، اما با این حال، هارتوپورتهای جهان خیالی را تکرار میکند. او همچنین میداند که ادعای مربوط به داشتن «سلاحهایی فراتر از تصور» او شایسته کمدین است نه یک فرمانده نظامی، اما چارهای جز قرار دادن خیال بهجای واقعیت ندارد.
سرتیپ امیرعلی حاجیزاده، فرمانده موشکیــفضایی جمهوری اسلامی، میداند که سخن گفتن از «موقعیت جمهوری اسلامی در مقام یکی از پنج قدرت فضایی جهان» جهانیان را به خنده میاندازد، اما در جهان خیالی او، فرستادن نخستین مسلمان به کرات دیگر، چرا نه مریخ؟، بهتر از یادآوری نابودی هواپیمای اوکراینی با موشکهای ابتدایی ایشان است.
سرلشکر حسین سلامی هنوز از «عملی شدن وعده صادق ۳» سخن میگوید، زیرا نمیداند یا نمیخواهد بداند که اسارت در یک جهان خیالی و نادیده گرفتن واقعیات ریشه اصلی تراژدی ایران در نیمقرن گذشته است.
متاسفانه بسیاری از روحانیون شیعه، حتی آنان که پاکتهای پراسکناس از رژیم دریافت نمیکنند، برای خود را در عالم خیالی دیگرمحبوس ساختهاند: عالم سکوت، عالم «انشاالله درست میشود!». نتیجه کار آنان نابودی همان دنیای خیالی است که آیتالله روحالله خمینی بر اساس دروغها، کینهها، جاهطلبیها و نادانیهای خود بنا کرد و آقای خامنهای با حدت و شدت بیشتری، توسعه بخشید.
خبر خوب این است که مردم ایران روزبهروز با جهان واقعیات آشناتر میشوند؛ جهانی که در آن رنج میبرند، اما در همان حال، راههای پایان دادن به آن رنجها را نیز نشان میدهد. حقیقت در تضاد با واقعیت دشمن انسان است. راه دوزخ با نیات محقانه سنگفرش میشود. آقای خامنهای هرگز نخواهد توانست از «پانگلستان» خیالی خود به درآید، اما ملت ایران میتواند.
@AmirTaheri4
سرلشکر حسین سلامی هنوز از «عملی شدن وعده صادق ۳» سخن میگوید، زیرا نمیداند یا نمیخواهد بداند که اسارت در یک جهان خیالی و نادیده گرفتن واقعیات ریشه اصلی تراژدی ایران در نیمقرن گذشته است.
متاسفانه بسیاری از روحانیون شیعه، حتی آنان که پاکتهای پراسکناس از رژیم دریافت نمیکنند، برای خود را در عالم خیالی دیگرمحبوس ساختهاند: عالم سکوت، عالم «انشاالله درست میشود!». نتیجه کار آنان نابودی همان دنیای خیالی است که آیتالله روحالله خمینی بر اساس دروغها، کینهها، جاهطلبیها و نادانیهای خود بنا کرد و آقای خامنهای با حدت و شدت بیشتری، توسعه بخشید.
خبر خوب این است که مردم ایران روزبهروز با جهان واقعیات آشناتر میشوند؛ جهانی که در آن رنج میبرند، اما در همان حال، راههای پایان دادن به آن رنجها را نیز نشان میدهد. حقیقت در تضاد با واقعیت دشمن انسان است. راه دوزخ با نیات محقانه سنگفرش میشود. آقای خامنهای هرگز نخواهد توانست از «پانگلستان» خیالی خود به درآید، اما ملت ایران میتواند.
@AmirTaheri4
امیر طاهری
سقوط قصاب دمشق: برندگان و بازندگان
در سال ۱۹۴۸ میلادی، اندکی پس از اعلام استقلال اسرائیل، ارتشهای پنج کشور عرب به دولت نوپای یهودیان حمله کردند. این سرآغاز نبردی بود که تا امروز ادامه دارد. همانطور که میشد انتظار داشت، خنثی کردن ارتشهای متجاوز مصر، اردن هاشمی، لبنان، سوریه و عراق بهسرعت در رأس اولویتهای اسرائیل قرار گرفت. لوی اشکول جانشین داوید بن گوریون، اولین نخستوزیر اسرائیل، تأکید کرد که «ما باید اعراب را هرچند گاه یکبار، به دندانسازی ببریم و دندانهای آنان را بکشیم!»
در طی هفت دهه گذشته و پس از چندین جنگ کوچک و بزرگ، میتوان گفت که دندانهای موردبحث کشیده شدهاند. مصر و اردن هاشمی با نظارت آمریکا و از راه مذاکرات، با اسرائیل صلح کردهاند و دیگر خطری برای موجودیت آن کشور به شمار نمیروند؛ اما سه کشور دیگر یعنی لبنان، سوریه و عراق با دخالت یک بازیگر دیگر به دندانسازی کشانده شدند و بیآنکه در جنگ با اسرائیل شکستخورده باشند، ارتش خود، یعنی قابلیت آزار رسانی به دولت یهود، را از دست دادهاند. این بازیگر، جمهوری اسلامی در ایران، به رهبری آیتالله روحالله خمینی و جانشین او آیتالله علی حسینی خامنهای است که در طی نزدیک به ۳۰ سال، موفق شد ارتشهای لبنان، سوریه و عراق را عملاً خنثی کند و با ایجاد دولتدردولت، هر سه کشور را در مسیری نامعلوم قرار دهد.
هشت سال جنگ با عراق و پسازآن دو جنگ دیگر عراق با ائتلاف بزرگ به رهبری ایالاتمتحده آن کشور را از ردیف دشمنان فعال اسرائیل خارج کرده است. مناطق کردنشین عراق از ربع قرن پیش دارای مناسبات تنگاتنگ با اسرائیل هستند. دولت بغداد نیز با آنکه هنوز رسماً با اسرائیل رابطه برقرار نکرده است، بهطور غیررسمی با آن کشور در ارتباط است. جمهوری اسلامی با ایجاد چهار گروه مسلح مزدور حشدالشعبی، نجبا، حزبالله و عصائب اهل الحق مانع بازسازی ارتش ملی عراق به صورت تنها نیروی قانونی مسلح شده است.
در لبنان، جمهوری اسلامی با تأسیس حزبالله، نهتنها ارتش لبنان بلکه تمامی ساختار دولتی آن کشور را به سطح اشباح سرگردان تنزل داده است. لبنان دیگر نهتنها خطری جدی در سطح نظامی نیست، بلکه خود نیز تبدیلشده است به سرزمینی بیدفاع.
در سوریه، قیام ملی ۲۰۱۱ میلادی میتوانست با سرنگونی نظام خانواده اسد آن کشور را در مسیر بازسازی به شکل یک دولت نیرومند و متکی به مردم قرار دهد و در نتیجه دستکم در درازمدت، خطری برای اسرائیل باشد. در آنجا نیز جمهوری اسلامی با دخالت نظامی، خرج میلیاردها دلار و از ۲۰۱۴ به بعد با کشاندن روسیه به جنگ داخلی سوریه، مانع از آن شد که آن کشور بازسازی شود. یک نتیجه دخالت جمهوری اسلامی نابودی ارتش سوریه بود. دیروز سرلشکر حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران در جمهوری اسلامی، تلویحاً پذیرفت که در لحظه سقوط بشار الاسد، سوریه فاقد یک ارتش به معنای واقعی بود. افسران و سربازان سوری حاضر نبودند حتی برای حفظ دولت خود بجنگند، چه رسد به اینکه خطری برای اسرائیل باشند.
موفقیت جمهوری اسلامی در نابودی دولت و ارتش سوریه به اسرائیل امکان داد که با بیش از ۵۰۰ حمله هوایی، تأسیسات زیربنایی سوریه را در هم بکوبد یا به عبارت دیگر، دندانهای سوریه را برای آیندهای قابل پیشبینی بکشد. بدون کمک جمهوری اسلامی، اسرائیل ممکن نبود بتواند یکی از سرسختترین و دیرپاترین دشمنان عرب خود را به خاک سیاه بنشاند.
با این اوصاف آیا نمیتوان گفت که آقایان خمینی و خامنهای دانسته یا نادانسته، در خدمت اسرائیل بودهاند؟
نکات دیگری نیز هست که بر احتمال دادن پاسخ مثبت به این سؤال میافزاید.
نکته اول: جمهوری اسلامی موفق شد تا ایران را که در ۱۳۵۷ دوست اعراب به شمار میرفت، بهسرعت به صورت دشمن شماره یک اعراب درآورد. در ۱۳۵۷، حتی لیبی و یمن جنوبی کمونیست هم که سالها با ایران دشمنی کرده بودند، در مسیر عادیسازی مناسبات خود با تهران قرارگرفته بودند. امروز اما به هر کشور عربی که سفر کنید و بپرسید کدام کشور را تهدیدی برای خود میدانید؟ پاسخ این خواهد بود: جمهوری اسلامی در ایران. نگاه به ایران بهعنوان دشمن یا تهدید شماره یک سبب شد که بیش از نیمی از اعضای اتحادیه عرب از جمله سازمان آزادی فلسطین رسماً یا عملاً اسرائیل را به رسمیت بشناسند و در بعضی موارد، مناسبات تنگاتنگ با دشمن دیروز خود برقرار کنند.
نکته دوم: شکل گرفتن جمهوری اسلامیــ در جای ایرانی که نیرومندترین و مطمئنترین شریک و دوست دموکراسیهای غربی به شمار میرفتــ بهعنوان صادرکننده تروریسم و دشمن غرب، به اسرائیل امکان داد تا نقش ایران دیروز را از آن خود کند. این عبارت که «اسرائیل خط مقدم دفاع از دموکراسی و جهان آزاد است»، هم در اروپای غربی و هم در ایالاتمتحده، شنوندگان فراوان دارد.
@AmirTaheri4
سقوط قصاب دمشق: برندگان و بازندگان
در سال ۱۹۴۸ میلادی، اندکی پس از اعلام استقلال اسرائیل، ارتشهای پنج کشور عرب به دولت نوپای یهودیان حمله کردند. این سرآغاز نبردی بود که تا امروز ادامه دارد. همانطور که میشد انتظار داشت، خنثی کردن ارتشهای متجاوز مصر، اردن هاشمی، لبنان، سوریه و عراق بهسرعت در رأس اولویتهای اسرائیل قرار گرفت. لوی اشکول جانشین داوید بن گوریون، اولین نخستوزیر اسرائیل، تأکید کرد که «ما باید اعراب را هرچند گاه یکبار، به دندانسازی ببریم و دندانهای آنان را بکشیم!»
در طی هفت دهه گذشته و پس از چندین جنگ کوچک و بزرگ، میتوان گفت که دندانهای موردبحث کشیده شدهاند. مصر و اردن هاشمی با نظارت آمریکا و از راه مذاکرات، با اسرائیل صلح کردهاند و دیگر خطری برای موجودیت آن کشور به شمار نمیروند؛ اما سه کشور دیگر یعنی لبنان، سوریه و عراق با دخالت یک بازیگر دیگر به دندانسازی کشانده شدند و بیآنکه در جنگ با اسرائیل شکستخورده باشند، ارتش خود، یعنی قابلیت آزار رسانی به دولت یهود، را از دست دادهاند. این بازیگر، جمهوری اسلامی در ایران، به رهبری آیتالله روحالله خمینی و جانشین او آیتالله علی حسینی خامنهای است که در طی نزدیک به ۳۰ سال، موفق شد ارتشهای لبنان، سوریه و عراق را عملاً خنثی کند و با ایجاد دولتدردولت، هر سه کشور را در مسیری نامعلوم قرار دهد.
هشت سال جنگ با عراق و پسازآن دو جنگ دیگر عراق با ائتلاف بزرگ به رهبری ایالاتمتحده آن کشور را از ردیف دشمنان فعال اسرائیل خارج کرده است. مناطق کردنشین عراق از ربع قرن پیش دارای مناسبات تنگاتنگ با اسرائیل هستند. دولت بغداد نیز با آنکه هنوز رسماً با اسرائیل رابطه برقرار نکرده است، بهطور غیررسمی با آن کشور در ارتباط است. جمهوری اسلامی با ایجاد چهار گروه مسلح مزدور حشدالشعبی، نجبا، حزبالله و عصائب اهل الحق مانع بازسازی ارتش ملی عراق به صورت تنها نیروی قانونی مسلح شده است.
در لبنان، جمهوری اسلامی با تأسیس حزبالله، نهتنها ارتش لبنان بلکه تمامی ساختار دولتی آن کشور را به سطح اشباح سرگردان تنزل داده است. لبنان دیگر نهتنها خطری جدی در سطح نظامی نیست، بلکه خود نیز تبدیلشده است به سرزمینی بیدفاع.
در سوریه، قیام ملی ۲۰۱۱ میلادی میتوانست با سرنگونی نظام خانواده اسد آن کشور را در مسیر بازسازی به شکل یک دولت نیرومند و متکی به مردم قرار دهد و در نتیجه دستکم در درازمدت، خطری برای اسرائیل باشد. در آنجا نیز جمهوری اسلامی با دخالت نظامی، خرج میلیاردها دلار و از ۲۰۱۴ به بعد با کشاندن روسیه به جنگ داخلی سوریه، مانع از آن شد که آن کشور بازسازی شود. یک نتیجه دخالت جمهوری اسلامی نابودی ارتش سوریه بود. دیروز سرلشکر حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران در جمهوری اسلامی، تلویحاً پذیرفت که در لحظه سقوط بشار الاسد، سوریه فاقد یک ارتش به معنای واقعی بود. افسران و سربازان سوری حاضر نبودند حتی برای حفظ دولت خود بجنگند، چه رسد به اینکه خطری برای اسرائیل باشند.
موفقیت جمهوری اسلامی در نابودی دولت و ارتش سوریه به اسرائیل امکان داد که با بیش از ۵۰۰ حمله هوایی، تأسیسات زیربنایی سوریه را در هم بکوبد یا به عبارت دیگر، دندانهای سوریه را برای آیندهای قابل پیشبینی بکشد. بدون کمک جمهوری اسلامی، اسرائیل ممکن نبود بتواند یکی از سرسختترین و دیرپاترین دشمنان عرب خود را به خاک سیاه بنشاند.
با این اوصاف آیا نمیتوان گفت که آقایان خمینی و خامنهای دانسته یا نادانسته، در خدمت اسرائیل بودهاند؟
نکات دیگری نیز هست که بر احتمال دادن پاسخ مثبت به این سؤال میافزاید.
نکته اول: جمهوری اسلامی موفق شد تا ایران را که در ۱۳۵۷ دوست اعراب به شمار میرفت، بهسرعت به صورت دشمن شماره یک اعراب درآورد. در ۱۳۵۷، حتی لیبی و یمن جنوبی کمونیست هم که سالها با ایران دشمنی کرده بودند، در مسیر عادیسازی مناسبات خود با تهران قرارگرفته بودند. امروز اما به هر کشور عربی که سفر کنید و بپرسید کدام کشور را تهدیدی برای خود میدانید؟ پاسخ این خواهد بود: جمهوری اسلامی در ایران. نگاه به ایران بهعنوان دشمن یا تهدید شماره یک سبب شد که بیش از نیمی از اعضای اتحادیه عرب از جمله سازمان آزادی فلسطین رسماً یا عملاً اسرائیل را به رسمیت بشناسند و در بعضی موارد، مناسبات تنگاتنگ با دشمن دیروز خود برقرار کنند.
نکته دوم: شکل گرفتن جمهوری اسلامیــ در جای ایرانی که نیرومندترین و مطمئنترین شریک و دوست دموکراسیهای غربی به شمار میرفتــ بهعنوان صادرکننده تروریسم و دشمن غرب، به اسرائیل امکان داد تا نقش ایران دیروز را از آن خود کند. این عبارت که «اسرائیل خط مقدم دفاع از دموکراسی و جهان آزاد است»، هم در اروپای غربی و هم در ایالاتمتحده، شنوندگان فراوان دارد.
@AmirTaheri4
پیش از پیدایش جمهوری اسلامی، هیچ دولتی در واشینگتن حاضر نبود مانند امروز برای اسرائیل چک سفید امضا صادر کند. امروز اما پرزیدنت جو بایدن بهصراحت میگوید: دفاع از اسرائیل دفاع از ایالاتمتحده است! برای توجیه این نظر، یک اشاره به جمهوری اسلامی کافی است؛ نظامی که با اقدامات تروریستی در ایالاتمتحده و تقریباً تمامی کشورهای اروپای غربی و با هارتوپورت درباره «صدور انقلاب» و تبدیل کاخ سفید به حسینیه، نقش لولوخورخوره را برعهدهگرفته است.
امیر طاهری
نکته سوم: لولوخورخوره اسلامی همچنین به قدرتهای غربی امکان داده است که کل منطقه خاورمیانه را به صورت بزرگترین بازار خرید اسلحه بازتعریف کنند. حتی مصر از نان شب خود میزند تا تازهترین جنگندههای فرانسوی را بخرد با این ادعا که حضور جمهوری اسلامی خاورمیانه را در خطر میافکند. در حالی که خود جمهوری اسلامی نهتنها فاقد نیروی هوایی است، بلکه قابلیت دفاع از فضای آسمانی خود را نیز ندارد.
نکته چهارم: موفقیت آقایان خمینی و خامنهای در تبدیل ایران به یک کشور فقیر، منزوی و بحرانزده نیز به معنای بیرون نگاهداشتن ایران از همه برنامهها برای بازسازی موازنه قدرتها در خاورمیانه است. نتیجه کار افزودن بر اهمیت دیگر قدرتهای محلی بهویژه ترکیه و اسرائیل است. دو کشوری که علیرغم مشاجرات عاشقانه گاهبهگاه، در همه زمینههاــ از جمله در تسریع سقوط رژیم جنایتکار اسدــ همکاری نزدیک داشته و دارند. البته روسیه نیز در جریان سقوط اسد، شریک فعال آن دو کشور بود.
بسیار خوب، آیا اکنون میتوان برندگان و بازندگان از سقوط از اسد را مشخص کرد؟ در حال حاضر، نظر عمومی تحلیلگران این است که نخستین برنده در این ماجرا مردم سوریه هستند و نخستین بازنده جمهوری اسلامی است.
اما اگر از این نخستین نظر بگذریم، احتمال دیگری شکل میگیرد؛ احتمالی که تجربه تاریخی اخیر در چندین کشور نمایانگر آن است. در افغانستان، سقوط دولت کمونیستی دکتر نجیبالله با شادمانی عمومی روبرو شد، اما نتیجه آن ۱۰ سال جنگ داخلی میان گروههای اسلامگرا و پس از آن پیدایش القاعده و سرانجام تسلط طالبان و پس از حمله آمریکا، ۲۰ سال برزخی و در پایان، بازگشت طالبان بود.
در عراق، حمله ائتلاف جهانی و سقوط صدام حسین بزرگترین مانع در راه حرکت عراق به سوی دموکراسی را از میان برد، اما نتیجه پیدایش خلافت اسلامی و یک دهه جنگ داخلی و سرانجام تبدیل دولت بغداد به یک پوسته خالی با دخالت جمهوری اسلامی و اندکاندک ورود ترکیه بهعنوان یک سهمخواه از خوان یغما بود.
از دید تحلیلگران، یک برنده دیگر از سقوط اسد اسرائیل است؛ اما در اینجا نیز یک نگاه دوم میتواند احتمال دیگری را ترسیم کند. تردید نیست که اسرائیل با نابودی زیربناهای نظامی سوریه، بهویژه کارخانههای ساخت سلاح شیمیایی، امنیت خود را تقویت کرده است. اسرائیل همچنین بخشی از بلندیهای جولان را که نتوانسته بود در جنگهای پیشین تصرف کند، با یک حمله برقآسا ضمیمه کرده است.
با این حال، در صورت تبدیل سوریه به یک سرزمین بیدولت و پیدایش مجمعالجزایری از پایگاههای کوچک و بزرگ تروریستی در آن کشور، اسرائیل ممکن است با دشمنان تازهای روبرو شود که برخلاف دشمنان کلاسیک با سلاحهای سنتی، میتوانند ارتش کلاسیک اسرائیل را به برزخ جنگهای محدود و تروریستی بکشانند. در آن صورت، اسرائیل که نشان داده است در جنگ کلاسیک شکست نخواهد خورد، ناچار خواهد بود تا دکترین دفاعی خود را در جهت رویارویی با جنگهای غیرمنظم بازسازی کند.
بعضی تحلیلگران ترکیه را نیز در ردیف برندگان قرار میدهند. این بار نیز در اولین نگاه، میتوان این تحلیل را پذیرفت. ترکیه اکنون بخشی از مناطق مرزی سوریه را عملاً ضمیمه کرده است. با سقوط اسد، بازگشت بیش از ۴۰۰ شرکت ترک که در حلب سرمایهگذاری کرده بودند، محتمل به نظر میرسد. همچنین ترکیه میتواند بخش بزرگی از صادرات نفتی سوریه را با همکاری ایالاتمتحده به خود اختصاص دهد. از این مهمتر، نیروهای ترک و متحدان جهادی آنان در سوریه، نیروهای حزب پکاکا، گروه مسلح کرد که ۴۰ سال جنگ علیه ترکیه را در زندگینامه خود دارد، از مرز سوریه و ترکیه دور نگاه داشته شدهاند. وضعیت کنونی به ترکیه و متحدان جهادیاش در سوریه امکان میدهد که پکاکا را برای همیشه از صحنه حذف کنند.
در نگاه دوم اما، ترکیه درگیر وضعی نامعلوم میشود که ممکن است سالها یا دههها ادامه پیدا کند. بیش از نیمقرن پیش، ترکیه با دخالت نظامی در قبرس امیدوار بود که پس از یک یا دو سال، با تثبیت اوضاع در آن جزیره، به هدفهای خود برسد؛ اما ترکیه هنوز در قبرس درگیر است، با حضور بیش از ۲۵ هزار سرباز و هزینه نزدیک به یک میلیارد دلار در سال. در همان حال، دخالت ترکیه مهمترین بهانه برای تعلیق عضویت آنکارا در اتحادیه اروپا است.
@AmirTaheri4
امیر طاهری
نکته سوم: لولوخورخوره اسلامی همچنین به قدرتهای غربی امکان داده است که کل منطقه خاورمیانه را به صورت بزرگترین بازار خرید اسلحه بازتعریف کنند. حتی مصر از نان شب خود میزند تا تازهترین جنگندههای فرانسوی را بخرد با این ادعا که حضور جمهوری اسلامی خاورمیانه را در خطر میافکند. در حالی که خود جمهوری اسلامی نهتنها فاقد نیروی هوایی است، بلکه قابلیت دفاع از فضای آسمانی خود را نیز ندارد.
نکته چهارم: موفقیت آقایان خمینی و خامنهای در تبدیل ایران به یک کشور فقیر، منزوی و بحرانزده نیز به معنای بیرون نگاهداشتن ایران از همه برنامهها برای بازسازی موازنه قدرتها در خاورمیانه است. نتیجه کار افزودن بر اهمیت دیگر قدرتهای محلی بهویژه ترکیه و اسرائیل است. دو کشوری که علیرغم مشاجرات عاشقانه گاهبهگاه، در همه زمینههاــ از جمله در تسریع سقوط رژیم جنایتکار اسدــ همکاری نزدیک داشته و دارند. البته روسیه نیز در جریان سقوط اسد، شریک فعال آن دو کشور بود.
بسیار خوب، آیا اکنون میتوان برندگان و بازندگان از سقوط از اسد را مشخص کرد؟ در حال حاضر، نظر عمومی تحلیلگران این است که نخستین برنده در این ماجرا مردم سوریه هستند و نخستین بازنده جمهوری اسلامی است.
اما اگر از این نخستین نظر بگذریم، احتمال دیگری شکل میگیرد؛ احتمالی که تجربه تاریخی اخیر در چندین کشور نمایانگر آن است. در افغانستان، سقوط دولت کمونیستی دکتر نجیبالله با شادمانی عمومی روبرو شد، اما نتیجه آن ۱۰ سال جنگ داخلی میان گروههای اسلامگرا و پس از آن پیدایش القاعده و سرانجام تسلط طالبان و پس از حمله آمریکا، ۲۰ سال برزخی و در پایان، بازگشت طالبان بود.
در عراق، حمله ائتلاف جهانی و سقوط صدام حسین بزرگترین مانع در راه حرکت عراق به سوی دموکراسی را از میان برد، اما نتیجه پیدایش خلافت اسلامی و یک دهه جنگ داخلی و سرانجام تبدیل دولت بغداد به یک پوسته خالی با دخالت جمهوری اسلامی و اندکاندک ورود ترکیه بهعنوان یک سهمخواه از خوان یغما بود.
از دید تحلیلگران، یک برنده دیگر از سقوط اسد اسرائیل است؛ اما در اینجا نیز یک نگاه دوم میتواند احتمال دیگری را ترسیم کند. تردید نیست که اسرائیل با نابودی زیربناهای نظامی سوریه، بهویژه کارخانههای ساخت سلاح شیمیایی، امنیت خود را تقویت کرده است. اسرائیل همچنین بخشی از بلندیهای جولان را که نتوانسته بود در جنگهای پیشین تصرف کند، با یک حمله برقآسا ضمیمه کرده است.
با این حال، در صورت تبدیل سوریه به یک سرزمین بیدولت و پیدایش مجمعالجزایری از پایگاههای کوچک و بزرگ تروریستی در آن کشور، اسرائیل ممکن است با دشمنان تازهای روبرو شود که برخلاف دشمنان کلاسیک با سلاحهای سنتی، میتوانند ارتش کلاسیک اسرائیل را به برزخ جنگهای محدود و تروریستی بکشانند. در آن صورت، اسرائیل که نشان داده است در جنگ کلاسیک شکست نخواهد خورد، ناچار خواهد بود تا دکترین دفاعی خود را در جهت رویارویی با جنگهای غیرمنظم بازسازی کند.
بعضی تحلیلگران ترکیه را نیز در ردیف برندگان قرار میدهند. این بار نیز در اولین نگاه، میتوان این تحلیل را پذیرفت. ترکیه اکنون بخشی از مناطق مرزی سوریه را عملاً ضمیمه کرده است. با سقوط اسد، بازگشت بیش از ۴۰۰ شرکت ترک که در حلب سرمایهگذاری کرده بودند، محتمل به نظر میرسد. همچنین ترکیه میتواند بخش بزرگی از صادرات نفتی سوریه را با همکاری ایالاتمتحده به خود اختصاص دهد. از این مهمتر، نیروهای ترک و متحدان جهادی آنان در سوریه، نیروهای حزب پکاکا، گروه مسلح کرد که ۴۰ سال جنگ علیه ترکیه را در زندگینامه خود دارد، از مرز سوریه و ترکیه دور نگاه داشته شدهاند. وضعیت کنونی به ترکیه و متحدان جهادیاش در سوریه امکان میدهد که پکاکا را برای همیشه از صحنه حذف کنند.
در نگاه دوم اما، ترکیه درگیر وضعی نامعلوم میشود که ممکن است سالها یا دههها ادامه پیدا کند. بیش از نیمقرن پیش، ترکیه با دخالت نظامی در قبرس امیدوار بود که پس از یک یا دو سال، با تثبیت اوضاع در آن جزیره، به هدفهای خود برسد؛ اما ترکیه هنوز در قبرس درگیر است، با حضور بیش از ۲۵ هزار سرباز و هزینه نزدیک به یک میلیارد دلار در سال. در همان حال، دخالت ترکیه مهمترین بهانه برای تعلیق عضویت آنکارا در اتحادیه اروپا است.
@AmirTaheri4
درگیری بیپایان و پرهزینه در سوریه نیز میتواند ترکیه را با هزینههای انسانی، سیاسی و فرهنگی غیرقابل پیشبینی، همان نتایجی را به بار آورد که دخالت جمهوری اسلامی در آن کشور عرضه کرد.
از دید تحلیلگران، روسیه و جمهوری اسلامی دو بازنده اصلیاند. روسیه با سقوط اسد امکان باقی ماندن در دو پایگاه خود در طرطوس و لاذقیه را، دستکم در میانمدت، از دست میدهد. پایگاههایی که همواره از درون زمین خود مورد تهدید قرار دارند، بهسرعت ارزش نظامی خود را از دست میدهند. حفظ ۳۰۰۰ جنگجوی مزدور گروه واگنر نیز هم خرج دارد و هم زندگی آنان را در خطر میافکند. با این حال، وضع جدید ممکن است منافعی نیز داشته باشد. روسیه خود را از یک بحران بیپایان و یک بازی غیرقابل بردن، بیرون میکشد و نیروی خود را برای نبرد در اوکراین و احتمالاً پس از آن در مولداوی، متمرکز میسازد.
معرفی آیتالله خامنهای بهعنوان بزرگترین بازنده کار دشواری نیست. بنا بر تخمین آقای حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیته امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، تهران نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد. آقای محسن سازگارا، یکی از مقامات پیشین جمهوری اسلامی که اکنون از منتقدان آقای خامنهای است، تخمین دیگریــ در حدود ۵۰ میلیارد دلارــ عرضه میکند. این سرمایهگذاری غولآسا با فروریختن محور مقاومت در لبنان و سوریه، دود میشود و به هوا میرود. تئوری «جنگ از راه دور» آقای خامنهای با شکست کامل پایان مییابد. از این بدتر، بازگشت احتمالی هزاران جهادی مزدور از سوریه و لبنان به ایران میتواند مشکلی برای امنیت داخلی ایران باشد. در همان حال، جهادیان سوریه بهمحض مسلط شدن بر تمام یا بخشی از آن کشور، ممکن است در پی انتقامجویی از جمهوری اسلامی برآیندــ قدرتی که در کشتار نیم میلیون سوری و بیخانمان کردن نیمی از جمعیت آن کشور سهم بزرگی داشت.
اما در یک نگاه دوم، سقوط اسد ممکن است فوایدی برای جمهوری اسلامی داشته باشد؛ از جمله صرفهجویی سالی سه تا پنج میلیارد دلار که حتی اگر بخشی از آن دزدیده شود، بخش دیگر ممکن است برای بهبود وضع اقتصادی به کار آید. از این مهمتر، پایان افسانه صدور انقلاب و محور مقاومت ممکن است بخشی از هیئت حاکمه را از خواب افیونی خمینیــخامنهای بیدار کند و در مسیر پذیرفتن ضرورت تغییر ریشهای نظام ورشکسته قرار دهد.
در صحنه سیاست هیچ واقعهای فقط سودبخش یا فقط زیانبخش نیست و هیچ بازی برنده یا بازنده صد درصد ندارد. از سقوط قصاب دمشق شادمان باشیم، اما در همان حال، جانب احتیاط را رها نکنیم.
@AmirTaheri4
از دید تحلیلگران، روسیه و جمهوری اسلامی دو بازنده اصلیاند. روسیه با سقوط اسد امکان باقی ماندن در دو پایگاه خود در طرطوس و لاذقیه را، دستکم در میانمدت، از دست میدهد. پایگاههایی که همواره از درون زمین خود مورد تهدید قرار دارند، بهسرعت ارزش نظامی خود را از دست میدهند. حفظ ۳۰۰۰ جنگجوی مزدور گروه واگنر نیز هم خرج دارد و هم زندگی آنان را در خطر میافکند. با این حال، وضع جدید ممکن است منافعی نیز داشته باشد. روسیه خود را از یک بحران بیپایان و یک بازی غیرقابل بردن، بیرون میکشد و نیروی خود را برای نبرد در اوکراین و احتمالاً پس از آن در مولداوی، متمرکز میسازد.
معرفی آیتالله خامنهای بهعنوان بزرگترین بازنده کار دشواری نیست. بنا بر تخمین آقای حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیته امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، تهران نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد. آقای محسن سازگارا، یکی از مقامات پیشین جمهوری اسلامی که اکنون از منتقدان آقای خامنهای است، تخمین دیگریــ در حدود ۵۰ میلیارد دلارــ عرضه میکند. این سرمایهگذاری غولآسا با فروریختن محور مقاومت در لبنان و سوریه، دود میشود و به هوا میرود. تئوری «جنگ از راه دور» آقای خامنهای با شکست کامل پایان مییابد. از این بدتر، بازگشت احتمالی هزاران جهادی مزدور از سوریه و لبنان به ایران میتواند مشکلی برای امنیت داخلی ایران باشد. در همان حال، جهادیان سوریه بهمحض مسلط شدن بر تمام یا بخشی از آن کشور، ممکن است در پی انتقامجویی از جمهوری اسلامی برآیندــ قدرتی که در کشتار نیم میلیون سوری و بیخانمان کردن نیمی از جمعیت آن کشور سهم بزرگی داشت.
اما در یک نگاه دوم، سقوط اسد ممکن است فوایدی برای جمهوری اسلامی داشته باشد؛ از جمله صرفهجویی سالی سه تا پنج میلیارد دلار که حتی اگر بخشی از آن دزدیده شود، بخش دیگر ممکن است برای بهبود وضع اقتصادی به کار آید. از این مهمتر، پایان افسانه صدور انقلاب و محور مقاومت ممکن است بخشی از هیئت حاکمه را از خواب افیونی خمینیــخامنهای بیدار کند و در مسیر پذیرفتن ضرورت تغییر ریشهای نظام ورشکسته قرار دهد.
در صحنه سیاست هیچ واقعهای فقط سودبخش یا فقط زیانبخش نیست و هیچ بازی برنده یا بازنده صد درصد ندارد. از سقوط قصاب دمشق شادمان باشیم، اما در همان حال، جانب احتیاط را رها نکنیم.
@AmirTaheri4
Forwarded from Amir Taheri امیر طاهری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تفسیر خبر سه شنبه 26 دی 1402 - روزی که شاه رفت
روزی که شاه رفت
گفتگو با آقای امیر طاهری
سه شنبه ۲۶ دی | ۲۱:۳۰ تهران | ایران فردا
بازپخش : ۶ صبح و ۱۴:۳۰
@AmirTaheri4
تفسیر خبر سه شنبه 26 دی 1402 - روزی که شاه رفت
تفسیر خبر سه شنبه 26 دی 1402 - روزی که شاه رفت
روزی که شاه رفت
گفتگو با آقای امیر طاهری
سه شنبه ۲۶ دی | ۲۱:۳۰ تهران | ایران فردا
بازپخش : ۶ صبح و ۱۴:۳۰
فایل صوتی
@AmirTaheri4
روزی که شاه رفت
گفتگو با آقای امیر طاهری
سه شنبه ۲۶ دی | ۲۱:۳۰ تهران | ایران فردا
بازپخش : ۶ صبح و ۱۴:۳۰
فایل صوتی
@AmirTaheri4
Forwarded from Amir Taheri امیر طاهری
۲۶ دی، یکی از تاریکترین لحظات تاریخ معاصر ایران، زمانی که #محمدرضاشاه ایران را ترک کرد.
در پیام خداحافظی گفت: برمیگردم!
او شخصاً برنگشت، بلکه به عنوان چراغ امید برای ایرانیانی که برای تأیید مجدد بر هویت ملی خود میجنگند، بازگشته است.
@AmirTaheri4
در پیام خداحافظی گفت: برمیگردم!
او شخصاً برنگشت، بلکه به عنوان چراغ امید برای ایرانیانی که برای تأیید مجدد بر هویت ملی خود میجنگند، بازگشته است.
@AmirTaheri4
Forwarded from Amir Taheri امیر طاهری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تیتر کیهان در ۲۶ دی ۱۳۵۷ چه باید میبود؟
«شاه رفت، دشمن آمد»
کسانیکه بر ایران مسلط شدند، نشان دادند دشمن ایران هستند، اسلام را بر ایران ترجیح میدهند، ایران را به جنگ کشاندند، ۷۵۰ هزار نفر در جنگ کشته شدند، ۱۵۰۰۰ نفر حکم اعدام دارند، ۸ میلیون ایرانی آواره،...
@AmirTaheri4
«شاه رفت، دشمن آمد»
کسانیکه بر ایران مسلط شدند، نشان دادند دشمن ایران هستند، اسلام را بر ایران ترجیح میدهند، ایران را به جنگ کشاندند، ۷۵۰ هزار نفر در جنگ کشته شدند، ۱۵۰۰۰ نفر حکم اعدام دارند، ۸ میلیون ایرانی آواره،...
@AmirTaheri4
Forwarded from Amir Taheri امیر طاهری
۲۶ دی ماه، سالروز سیاهترین روز تاریخ معاصر ایران است، زمانیکه #محمدرضاشاه پهلوی از کشور خارج شد.
ما بیش از ۴ دهه است که بهای آن را میپردازیم.
ما نمیتوانیم تاریخ را به عقب برگردانیم، اما کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که عشق و دیدگاه او برای ایران را بازگردانیم.
@AmirTaheri4
ما بیش از ۴ دهه است که بهای آن را میپردازیم.
ما نمیتوانیم تاریخ را به عقب برگردانیم، اما کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که عشق و دیدگاه او برای ایران را بازگردانیم.
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد دادکان، رئیس پیشین فدراسیون فوتبال و بازیکن سابق تیم فوتبال ایران در گفتگویی با پایگاه خبری «ورزش مدیا» به محمدرضاشاه پهلوی برای ساخت ورزشگاه آریامهر (آزادی) اشاره کرد. پیشتر محمد خاکپور، بازیکن پیشین فوتبال نیز چنین اظهار نظری کرده بود. آقای دادکان همچنین در بخشهای دیگر این گفتگو نقدهای خود به وضعیت کشور را مطرح کرده است.
اتاق خبر منوتو
@AmirTaheri4
اتاق خبر منوتو
@AmirTaheri4