ایران: وقت بیرون پریدن از کشتی شکسته
در نظام اسلامی، پیروزیــ اگر پیروزی در کار باشدــ هزار پدر دارد، اما شکستها همواره یتیماند، حتی آلودهترین عناصر رژیم، مانند آلودهترین موشها، سرانجام احساس میکنند که کشتی در حال غرق شدن است و وقت پریدن به بیرون فرا رسیده است
امیر طاهری
جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴ برابر با ۲۹ اوت ۲۰۲۵ ۱۱:۴۵
تصویر آیتالله علی خامنهای همراه با عکسی از حرم امام هشتم شیعیان-ایرنا
«مرد غرقهگشته آهی میکشد/ دست را در هر گیاهی میکشد» یکشنبه گذشته هنگام شنیدن سخنان آیتالله خامنهای، «رهبر معظم انقلاب»، به یاد این بیت افتادم. یک ساعت پیش از سخنرانی که ظاهرا به مناسبت شهادت علی ابن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان، ایراد شد، دستگاه تبلیغاتی نظام قصیدهای را که از قول سنایی غزنوی، شاعر بزرگ سده ۱۲ میلادی، جعل کرده بود، در مدح امام هشتم پخش کرد، با این ادعا که سنایی هرچند سنی و حنفیمذهب بود، یواشکی به تشیع گروید و «محب اهل بیت» شد. در فولکور ایرانی، امام رضا بهعنوان «ضامن آهو» نیز شناخته میشود، زیرا آهویی را که از بیم شکارچیان به حرم او پناه برده بود، نجات داد. این را که آقای خامنهای چقدر شبیه آن آهو است، به شما وامیگذارم.
اما آنچه قابلتوجه است، این است که آقای خامنهای و مزدوران او حتی به امام رضا هم رحم نمیکنند و برای جلب حمایت از نظام خمینیگرا، او را نیز به گود میکشانند. در این مسیر، آقای خامنهای به اسلام نیز رحم نمیکند. او میگوید: «امام هشتم ولینعمت همه عالم وجود بهخصوص ایرانیان است.» در حالی که در اسلام، ولینعمتی جز الله، خداوند متعال که یکی از اسماء طیبهاش منعم است، شناخته نمیشود. خداوند منعم بین بین ابناء بشر نیز تبعیض قائل نیست که رزقرسانی ویژه ایرانیان باشد.
بالا بردن امام رضا از نردبان چاپلوسی فرصتطلبانه با این ادعا که او همتراز الله است، چیزی جز شرک نیست. «ولی فقیه مطلق» ظاهرا در مسیر شرک قرار گرفته است. او نهتنها آرامگاه امام رضا را «مقدس» میخواند، بلکه پرتو قداست را بر نظام فکسنی خود میافشاند و از «نظام مقدس اسلامی» سخن میگوید. در اسلام اما، قداست فقط و فقط مختص خداوند است. به کار بردن صفت مقدس برای هر موجود یا محل دیگر شرک است. این مسیحیاناند که «سرزمین مقدس»، «شهر مقدس»، «کتاب مقدس» و البته هزاران قدیس (سنت/ saint) دارند.
در اسلام، شهر مکه با صفت «مکرمه» (بخششگر) معرفی میشود. مدینه لقب «منوره» (نورانی) دارد. در میان شیعیان، کربلا با لقب «معلی» (والا) شناخته میشود و نجف را «اشرف» (بلندمرتبه) میخوانند. هیچیک مقدس به شمار نمیآیند. بیتالمقدس یا اورشلیم یعنی «خانه او که مقدس است»، یعنی خداوند بیهمتا در شریک.
در مرحله بعدی در مسیر شرک، آیتالله خواستار «وحدت» هواخواهان خود میشود، اما وحدت یا توحید نیز ویژه الله است. خداوند میگوید: ما شما را گوناگون آفریدیم! توحید اصل بنیادین اسلام است و برای اینکه موقعیت توحیدی خداوند بیگفتگو و مجادله، تثبیت شود، لازم است که قاطیغوریاس دیگری به نام کثرت را بشناسیم. اگر کثرت را رد کردیم، مبنای منطقی توحید را نیز زیر سوال بردهایم.
سوءاستفاده از واژه توحید نشانه یک طرز فکر منحط و ضاله است که در پهنه سیاست فقط میتواند یک به نظام شمولیگرا، انحصارطلب یا توتالیتر منجر شود. کلیشههایی مانند اقتصاد توحیدی (ساخته آیتالله محمدباقر صدر، با ترجمه ابوالحسن بنی صدر)، فرهنگ توحیدی و ادبیات توحیدی، بیشتر ملهماند از افکار استالینی و هیتلری تا فلسفه و فرهنگهای گوناگون اسلامی.
آقای خامنهای تاکید میکند که مومنان میبایستی با «وحدت کلمه» و «یکصدا» از نظام او دفاع کنند. این نیز قرار دادن گوینده «کلمه» در مقام الهی است. «یکصدا» نیز مختص گوسفندان است که بعبع میکنند و شایسته انسانهایی نیست که از دید اسلام، با خالق خود بینیاز از شفیع و واسطه، در ارتباط هستند. از دید اسلام، این فرد است که پاداش نیکیها و بادافره بدیهای خود را خواهد دید. در اسلام، همانطور که «گناه اولیه» وجود ندارد، گناه دستهجمعی نیز مطرح نیست.
آقای خامنهای نهتنها کژفهمی خود از اصول اسلام را نمایش میدهد، بلکه دانسته یا ندانسته، با تحریف تاریخ، از جمله شرح احوال علی بن موسی الرضا، میکوشد تا او را به سطح یکی از هزاران مداح مزدور خود تنزل دهد. «رهبر عظیمالشان» داستان را چنین تعریف میکند: «علی ابن موسی تصمیم گرفت از بغداد به خراسان برود تا فلسفه عاشورا یعنی مبارزه با بیعدالتی را تبلیغ کند و بدینترتیب شیعیان را که پس از جریان کربلا در انزوا به سر میبردند، از انزوا بیرون آورد.»
Independent Persian
@AmirTaheri4
در نظام اسلامی، پیروزیــ اگر پیروزی در کار باشدــ هزار پدر دارد، اما شکستها همواره یتیماند، حتی آلودهترین عناصر رژیم، مانند آلودهترین موشها، سرانجام احساس میکنند که کشتی در حال غرق شدن است و وقت پریدن به بیرون فرا رسیده است
امیر طاهری
جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴ برابر با ۲۹ اوت ۲۰۲۵ ۱۱:۴۵
تصویر آیتالله علی خامنهای همراه با عکسی از حرم امام هشتم شیعیان-ایرنا
«مرد غرقهگشته آهی میکشد/ دست را در هر گیاهی میکشد» یکشنبه گذشته هنگام شنیدن سخنان آیتالله خامنهای، «رهبر معظم انقلاب»، به یاد این بیت افتادم. یک ساعت پیش از سخنرانی که ظاهرا به مناسبت شهادت علی ابن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان، ایراد شد، دستگاه تبلیغاتی نظام قصیدهای را که از قول سنایی غزنوی، شاعر بزرگ سده ۱۲ میلادی، جعل کرده بود، در مدح امام هشتم پخش کرد، با این ادعا که سنایی هرچند سنی و حنفیمذهب بود، یواشکی به تشیع گروید و «محب اهل بیت» شد. در فولکور ایرانی، امام رضا بهعنوان «ضامن آهو» نیز شناخته میشود، زیرا آهویی را که از بیم شکارچیان به حرم او پناه برده بود، نجات داد. این را که آقای خامنهای چقدر شبیه آن آهو است، به شما وامیگذارم.
اما آنچه قابلتوجه است، این است که آقای خامنهای و مزدوران او حتی به امام رضا هم رحم نمیکنند و برای جلب حمایت از نظام خمینیگرا، او را نیز به گود میکشانند. در این مسیر، آقای خامنهای به اسلام نیز رحم نمیکند. او میگوید: «امام هشتم ولینعمت همه عالم وجود بهخصوص ایرانیان است.» در حالی که در اسلام، ولینعمتی جز الله، خداوند متعال که یکی از اسماء طیبهاش منعم است، شناخته نمیشود. خداوند منعم بین بین ابناء بشر نیز تبعیض قائل نیست که رزقرسانی ویژه ایرانیان باشد.
بالا بردن امام رضا از نردبان چاپلوسی فرصتطلبانه با این ادعا که او همتراز الله است، چیزی جز شرک نیست. «ولی فقیه مطلق» ظاهرا در مسیر شرک قرار گرفته است. او نهتنها آرامگاه امام رضا را «مقدس» میخواند، بلکه پرتو قداست را بر نظام فکسنی خود میافشاند و از «نظام مقدس اسلامی» سخن میگوید. در اسلام اما، قداست فقط و فقط مختص خداوند است. به کار بردن صفت مقدس برای هر موجود یا محل دیگر شرک است. این مسیحیاناند که «سرزمین مقدس»، «شهر مقدس»، «کتاب مقدس» و البته هزاران قدیس (سنت/ saint) دارند.
در اسلام، شهر مکه با صفت «مکرمه» (بخششگر) معرفی میشود. مدینه لقب «منوره» (نورانی) دارد. در میان شیعیان، کربلا با لقب «معلی» (والا) شناخته میشود و نجف را «اشرف» (بلندمرتبه) میخوانند. هیچیک مقدس به شمار نمیآیند. بیتالمقدس یا اورشلیم یعنی «خانه او که مقدس است»، یعنی خداوند بیهمتا در شریک.
در مرحله بعدی در مسیر شرک، آیتالله خواستار «وحدت» هواخواهان خود میشود، اما وحدت یا توحید نیز ویژه الله است. خداوند میگوید: ما شما را گوناگون آفریدیم! توحید اصل بنیادین اسلام است و برای اینکه موقعیت توحیدی خداوند بیگفتگو و مجادله، تثبیت شود، لازم است که قاطیغوریاس دیگری به نام کثرت را بشناسیم. اگر کثرت را رد کردیم، مبنای منطقی توحید را نیز زیر سوال بردهایم.
سوءاستفاده از واژه توحید نشانه یک طرز فکر منحط و ضاله است که در پهنه سیاست فقط میتواند یک به نظام شمولیگرا، انحصارطلب یا توتالیتر منجر شود. کلیشههایی مانند اقتصاد توحیدی (ساخته آیتالله محمدباقر صدر، با ترجمه ابوالحسن بنی صدر)، فرهنگ توحیدی و ادبیات توحیدی، بیشتر ملهماند از افکار استالینی و هیتلری تا فلسفه و فرهنگهای گوناگون اسلامی.
آقای خامنهای تاکید میکند که مومنان میبایستی با «وحدت کلمه» و «یکصدا» از نظام او دفاع کنند. این نیز قرار دادن گوینده «کلمه» در مقام الهی است. «یکصدا» نیز مختص گوسفندان است که بعبع میکنند و شایسته انسانهایی نیست که از دید اسلام، با خالق خود بینیاز از شفیع و واسطه، در ارتباط هستند. از دید اسلام، این فرد است که پاداش نیکیها و بادافره بدیهای خود را خواهد دید. در اسلام، همانطور که «گناه اولیه» وجود ندارد، گناه دستهجمعی نیز مطرح نیست.
آقای خامنهای نهتنها کژفهمی خود از اصول اسلام را نمایش میدهد، بلکه دانسته یا ندانسته، با تحریف تاریخ، از جمله شرح احوال علی بن موسی الرضا، میکوشد تا او را به سطح یکی از هزاران مداح مزدور خود تنزل دهد. «رهبر عظیمالشان» داستان را چنین تعریف میکند: «علی ابن موسی تصمیم گرفت از بغداد به خراسان برود تا فلسفه عاشورا یعنی مبارزه با بیعدالتی را تبلیغ کند و بدینترتیب شیعیان را که پس از جریان کربلا در انزوا به سر میبردند، از انزوا بیرون آورد.»
Independent Persian
@AmirTaheri4
ایندیپندنت فارسی
امیر طاهری | ایران: وقت بیرون پریدن از کشتی شکسته
«مرد غرقهگشته آهی میکشد/ دست را در هر گیاهی میکشد» یکشنبه گذشته هنگام شنیدن سخنان آیتالله خامنهای، «رهبر معظم انقلاب»، به یاد این بیت افتادم. یک ساعت پیش از سخنرانی که ظاهرا به مناسبت شهادت علی
❤22👍8👎1
«ولی فقیه مطلق»، این علامه دهر، فراموش میکند که آنچه علی بن موسی انجام داد، درست برعکس «فلسفه» عاشورا بود. امام هشتم بر خلاف امام سوم، نهتنها پرچم شورش علیه حاکمیت زمانــ خلافت عباسیــ را بر نیافراشت، بلکه پس از مذاکراتی طولانی، پذیرفت که در نقش ولیعهد خلیفه مامون قرار گیرد و بدینسان شکاف بین مسلمانان را کاهش دهد. مامونی که مادرش ایرانی بود، برعکس برادرش، امین، که پرچمدارعربیت بود، میخواست خلافت عباسی را فراتر از ملاحظات قومی و با استفاده از فرهنگها و تمدنهای ایرانی و بیزانسی بازسازی کند.
امام رضا بر خلاف جد عاشورایی خود، نشان داد که پیچوخمهای زندگی سیاسی در یک جامعه قرونوسطایی را بهخوبی میشناسد و بدینسان توانست موقعیت شخصی و پایگاه مردمی خود را برای مدتی قابلتوجه حفظ کند. حضور او در کنار مامون به خلیفه امکان داد که فرقه افراطی حنبلی را به حاشیه براند و در عوض به اصلاحطلبان اسلامی که خود را معتزله میخواندند، امکان خودنمایی دهد. تاسیس «دارالحکمه» برای ترجمه متون کلاسیک یونانی و ایرانی نیز نشانهای از کوشش مامون برای توسعه دایره اسلام فراتر از قومیت عرب بود.
با خلافت مامون، نقش ایرانیان در خلافت عباسی در همه زمینهها پررنگتر شد و در مراحل حساس، حتی نیروهای رزمی خلافت زیر سلطه سرداران ایرانی قرار گرفت. در حالی که دیوان خلافت نیز زیر نظر ایرانیان اداره میشد.
بهخوبی میتوان دید که امام رضا پیش از آنکه یک شخصیت فقهی باشد، یک بازیگر سیاسی هوشمند و موقعشناس بود. آنچه اهمیت دارد، این است که علی ابن موسی از موقعیت سیاسی خود برای سودجویی شخصی استفاده نکرد و بهراستی کوشید تا «امت» شقهشقه را دستکم در خراسان بزرگ، به راه صلاح و همزیستی بکشاند. درست برعکس «رهبر عظیمالشان» که در دهههای گذشته شکافها را عمیقتر کرده است. امام رضا شهامت را تبلیغ میکرد، در حالی که «رهبر عظیمالشان» با کژفهمیاش از حادثه عاشورا، مبلغ «شهادت» بهعنوان عالیترین هدف اسلامی استــ البته شهادت نه برای خود، بلکه برای دیگران.
امام رضا در نقش یک شخصیت سیاسی هرگز نکوشید تا خود را فقیه و شریعتساز معرفی کند، برخلاف «رهبر عظیمالشان» که بین دین و سیاست، مرز نمیشناسد. علی ابن موسی میدانست که تلفیق آن دو با هدف تحقق آمال دنیوی، به هر دو صدمه میزند.
آقای خامنهای میگوید: هدف امام رضا (ع) مبارزه با بیعدالتی بود. از دید ایشان، بیعدالتی یعنی مخالفت یا حتی برائت از مواضع و جاهطلبیهای ایشان. اما از دید امام رضا، عدل به معنای قرار دادن هر پدیده، هر موجود و هر مقوله در جای خود است: عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش!
به عبارت دیگر، خلیفه در موضع خلافت مرهون و نمایانگر عدل است و شورش علیه او «فتنه» به شمار میآید. همانطور که جریان ۱۳۵۷ در ایران چیزی جز فتنه نبود. قیام و شورش علیه خلیفه یا حکومت مستقر با تکیه به کُنیه و ریشه دودمانی، پذیرفتنی نیست. به عبارت دیگر، «اهل بیت بودن» برای حکمرانی بر مسلمان کافی نیست و در آمیختن فقیه و حاکم هر دو را از موضع عادلانه خود بیرون میراند.
بیشتر بخوانید
ایران: گورباچف، یلتسین یا هیچکدام؟
خامنهای: نفوذ شیطان در حوزه علمیه
ایران: از مالک اشتر تا هومر
آقای خامنهای از یک سو میگوید: که اگر لازم است میتوانید اصلاحاتی انجام دهید، بیآنکه بگوید کدام اصلاحات. از سوی دیگر، او علیه مخالفت و تفرقه هشدار میدهد. در حالی که جوامع انسانی بدون تفرقهــ یعنی فرق نهادنــ ممکن نمیشود. جامعه انسانی کارخانه «یکسانسازی» نیست. انسانها با هم فرق دارند و تحمیل لباس متحدالشکل یا مرام و مسلک متحدالشکل به بهانه جلوگیری از تفرقه، چیزی جز استبداد نیست. پذیرفتن مخالفت بهعنوان یک واقعیت و حتی یک ضرورت جوامع انسانی نیز لازمه ایجاد یک نظام عادلانه است. «رهبر عظیمالشان» این گفته کودکانه جان کندی، رئیسجمهوری فقید آمریکا، را تکرار میکند که گفت: نپرس که کشورت برای تو چه کرده است، بپرس تو برای کشورت چه کردهای؟
به عبارت دیگر، هدف غایی سیاست میبایستی ایجاد یک جامعه یکطرفه، از بالا به پایین، باشد که در آن، مفهوم شهروندی از میان رفته است و انسانها به سطح بردگان تنزل یافتهاند؛ بردگانی که حتی حق شکایت از آنچه را نمیپسندند، ندارند.
در بخش آشکارا سیاستبازانه سخنرانی، آقای خامنهای مدعی است که مذاکرات با ایالات متحده سودی ندارد، زیرا «آمریکا میخواهد ما گوشبهفرمانش باشیم». البته ایشان نمیگوید منظورش کدام «فرمان» آمریکایی است. آیا منظورش این فرمان است که گروگانگیری نکنید؟ یا تروریسم صادر نکنید؟ یا در کار دیگر کشورها مداخله نکنید؟ یا به تعهداتی که در چارچوب قراردادهایی امضا کردهاید، وفادار بمانید؟
چطور است که از میان ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد، آمریکا فقط خواستار فرمانبری جمهوری اسلامی آقای خامنهای است؟
@AmirTaheri4
امام رضا بر خلاف جد عاشورایی خود، نشان داد که پیچوخمهای زندگی سیاسی در یک جامعه قرونوسطایی را بهخوبی میشناسد و بدینسان توانست موقعیت شخصی و پایگاه مردمی خود را برای مدتی قابلتوجه حفظ کند. حضور او در کنار مامون به خلیفه امکان داد که فرقه افراطی حنبلی را به حاشیه براند و در عوض به اصلاحطلبان اسلامی که خود را معتزله میخواندند، امکان خودنمایی دهد. تاسیس «دارالحکمه» برای ترجمه متون کلاسیک یونانی و ایرانی نیز نشانهای از کوشش مامون برای توسعه دایره اسلام فراتر از قومیت عرب بود.
با خلافت مامون، نقش ایرانیان در خلافت عباسی در همه زمینهها پررنگتر شد و در مراحل حساس، حتی نیروهای رزمی خلافت زیر سلطه سرداران ایرانی قرار گرفت. در حالی که دیوان خلافت نیز زیر نظر ایرانیان اداره میشد.
بهخوبی میتوان دید که امام رضا پیش از آنکه یک شخصیت فقهی باشد، یک بازیگر سیاسی هوشمند و موقعشناس بود. آنچه اهمیت دارد، این است که علی ابن موسی از موقعیت سیاسی خود برای سودجویی شخصی استفاده نکرد و بهراستی کوشید تا «امت» شقهشقه را دستکم در خراسان بزرگ، به راه صلاح و همزیستی بکشاند. درست برعکس «رهبر عظیمالشان» که در دهههای گذشته شکافها را عمیقتر کرده است. امام رضا شهامت را تبلیغ میکرد، در حالی که «رهبر عظیمالشان» با کژفهمیاش از حادثه عاشورا، مبلغ «شهادت» بهعنوان عالیترین هدف اسلامی استــ البته شهادت نه برای خود، بلکه برای دیگران.
امام رضا در نقش یک شخصیت سیاسی هرگز نکوشید تا خود را فقیه و شریعتساز معرفی کند، برخلاف «رهبر عظیمالشان» که بین دین و سیاست، مرز نمیشناسد. علی ابن موسی میدانست که تلفیق آن دو با هدف تحقق آمال دنیوی، به هر دو صدمه میزند.
آقای خامنهای میگوید: هدف امام رضا (ع) مبارزه با بیعدالتی بود. از دید ایشان، بیعدالتی یعنی مخالفت یا حتی برائت از مواضع و جاهطلبیهای ایشان. اما از دید امام رضا، عدل به معنای قرار دادن هر پدیده، هر موجود و هر مقوله در جای خود است: عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش!
به عبارت دیگر، خلیفه در موضع خلافت مرهون و نمایانگر عدل است و شورش علیه او «فتنه» به شمار میآید. همانطور که جریان ۱۳۵۷ در ایران چیزی جز فتنه نبود. قیام و شورش علیه خلیفه یا حکومت مستقر با تکیه به کُنیه و ریشه دودمانی، پذیرفتنی نیست. به عبارت دیگر، «اهل بیت بودن» برای حکمرانی بر مسلمان کافی نیست و در آمیختن فقیه و حاکم هر دو را از موضع عادلانه خود بیرون میراند.
بیشتر بخوانید
ایران: گورباچف، یلتسین یا هیچکدام؟
خامنهای: نفوذ شیطان در حوزه علمیه
ایران: از مالک اشتر تا هومر
آقای خامنهای از یک سو میگوید: که اگر لازم است میتوانید اصلاحاتی انجام دهید، بیآنکه بگوید کدام اصلاحات. از سوی دیگر، او علیه مخالفت و تفرقه هشدار میدهد. در حالی که جوامع انسانی بدون تفرقهــ یعنی فرق نهادنــ ممکن نمیشود. جامعه انسانی کارخانه «یکسانسازی» نیست. انسانها با هم فرق دارند و تحمیل لباس متحدالشکل یا مرام و مسلک متحدالشکل به بهانه جلوگیری از تفرقه، چیزی جز استبداد نیست. پذیرفتن مخالفت بهعنوان یک واقعیت و حتی یک ضرورت جوامع انسانی نیز لازمه ایجاد یک نظام عادلانه است. «رهبر عظیمالشان» این گفته کودکانه جان کندی، رئیسجمهوری فقید آمریکا، را تکرار میکند که گفت: نپرس که کشورت برای تو چه کرده است، بپرس تو برای کشورت چه کردهای؟
به عبارت دیگر، هدف غایی سیاست میبایستی ایجاد یک جامعه یکطرفه، از بالا به پایین، باشد که در آن، مفهوم شهروندی از میان رفته است و انسانها به سطح بردگان تنزل یافتهاند؛ بردگانی که حتی حق شکایت از آنچه را نمیپسندند، ندارند.
در بخش آشکارا سیاستبازانه سخنرانی، آقای خامنهای مدعی است که مذاکرات با ایالات متحده سودی ندارد، زیرا «آمریکا میخواهد ما گوشبهفرمانش باشیم». البته ایشان نمیگوید منظورش کدام «فرمان» آمریکایی است. آیا منظورش این فرمان است که گروگانگیری نکنید؟ یا تروریسم صادر نکنید؟ یا در کار دیگر کشورها مداخله نکنید؟ یا به تعهداتی که در چارچوب قراردادهایی امضا کردهاید، وفادار بمانید؟
چطور است که از میان ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد، آمریکا فقط خواستار فرمانبری جمهوری اسلامی آقای خامنهای است؟
@AmirTaheri4
👍25❤4👎1
در همان سخنرانی، آقای خامنهای ادعا میکند که قدرتهای بزرگــ بیآنکه نامشان ذکر شودــ در یک اجلاس، نامعلوم شاه آینده ایران را تعیین کردهاند. او با این ترفند کودکانه، میکوشد با تحریک احساسات میهن پرستانه ایرانیان به چالشگر اصلی رژیم در حال احتضار ضربه بزند. جوجیتسوی آیتالله ممکن است به زیانش تمام شود، زیرا نشانه شناسایی چالشگر اصلی رژیم و ترس از او است.
در سخنرانی یکشنبه «رهبر»، ترفند ملیگرایی که با حمله اسرائیل آغاز شده بود، به حاشیه رانده شد و نورافکنها بار دیگر روی «مقاومت» قرار گرفت. بدینسان میتوان گفت که آیتالله هنوز هم سر جنگ دارد و عملا در کنار کسانی قرار میگیرد که خواستار حمله مجدد اسرائیل و آمریکا به ایران هستند. این جنگافروزی آیتالله درست در زمانی شکل میگیرد که ایران نیازمند صلح و ثبات است. درست در زمانی که میهن ما قابلیت لازم را برای دفاع از خود ندارد، آقای خامنهای در نقش رهبر یک گروه ماجراجوی زدهبهسیم آخر ظاهر میشود. شعار ناگفته او این است: یا علی! غرقش کن، من هم روش!
به عبارت دیگر، او تبدیل شده است به عاملی خطرناک که میبایستی مهار شود. در همان حال کورهراهی را به نام «اصلاحات» باز میگذارد و میگوید اگر لازم باشد، اصلاحاتی انجام خواهد شد. البته حضور همین «اگر» برای بستن همان کورهراه، هم کافی است.
رهبر کشوری که با احتمال جنگی گستردهتر روبرو است و در همان حال در سراشیبی سقوط اقتصادی قرار دارد، نه برای جلوگیری از جنگ برنامهای دارد و نه برای خروج از سراشیب سقوط اقتصادی. در تمامی سخنرانی کمترین اشارهای به دشواریهای استخوان خردکن زندگی امروز هممیهنان شنیده نمیشود. خاموشیهای مداوم برق، کمبود آب که ایران را در مسیر تبدیل شدن به یک صحرای کربلای بزرگ قرار داده است، تورم افسارگسیخته، ناتوانی در دفاع از مرزهای کشور در برابر حملات تروریستی، گسترش جنایات و جرائم کوچک و بزرگ، فسادی که تا مغز استخوان نظام رسوخ کرده است، حضور روبهگسترش عاملان و جاسوسان خارجی در قلب حکومت، اعدامهای غیرقانونی و بازداشتهای دستهجمعی، در حوزه دید آقای خامنهای قرار ندارند. او به تغییر یکی از مرزهای مهم ایران نیز اشاره نمیکند.
«رهبر عظیمالشان» همچنین توجهی به فرار مغزها و سرمایههای کشور ندارد. او در دنیای اوهام خود، تنها ماندن با حوضش را به اندیشیدن برای بیرون آوردن کشتی شکستهاش از طوفان، ترجیح میدهد.
در «هزار و یکشب»، نحاس یک مجسمه برنزی است که دائما حرف میزندــ حرف میزند درباره همهچیز. به طوری که شنوندگان میپندارند او عقل کل است و برای پیچیدهترین پرسشها پاسخ دارد، اما سرانجام روزی میرسد که پرده کنار زده میشود و ماهیت واقعی نحاس در معرض دید همگان قرار میگیرد.
آیا آن روز در ایران فرا نرسیده است؟ آقای پزشکیان، رئیسجمهوری یا شبح رئیسجمهوری، هنوز میگوید: «راهحل همه مشکلات کشور اطاعت محض از رهبر است.» جالب این است که بسیاری ازمسئولان همین نظر سادهلوحانه را تکرار میکنند. اما شاید توصیف این نظر با عبارت «سادهلوحانه» درست نباشد. پزشکیان با آنکه هرگز بهعنوان یک سیاستمدار هوشمند شناخته نشده است، ممکن است با پاس دادن توپ به رهبر، میکوشد از خود رفع مسئولیت کند. این بازی «کی بود، کی بود، من نبودم!» را بارها در تاریخ جمهوری اسلامی شاهد بودهایم. مرحوم هاشمی رفسنجانی ادامه نالازم اما خونین جنگ با عراق را به پای آیتالله خمینی نوشت. آقای خامنهای حجتالاسلام روحانی و ملازمان او را مسئول زدوبند فاجعهبار «برجام» یا ترکمانچای دوم معرفی کرد. این روزها سقوط دومینو پرهزینه «مقاومت» در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن را به پای «سردار عارف»، قاسم سلیمانی، مینویسند. در نظام اسلامی، پیروزیــ اگر پیروزی در کار باشدــ هزار پدر دارد، اما شکستها همواره یتیماند.
با این حال از آنجا که «الخیر فی ما وقع» بیمعنا نیست، میتوان گفت که وضع موجود با شر حاکم بر ایران خیری نیز دربردارد. هم ایرانیان و هم دنیای بیرون، اکنون متفقالقولاند که نظام خمینیگرا به هیچ وجه اصلاحپذیر نیست و راه نجات ایران انحلال جمهوری اسلامی و الغای تمامی قوانین و الزامات سیاسی و اجتماعی آن است.
همه آنانی که بهراستی خواستار خیر ایران هستند و همه آنانی که خواستار پایان دادن به شرارت این نظام در سطح منطقهای و جهانیاند، میتوانند و باید با حفظ هویت سیاسی خود، در راه انحلال جمهوری اسلامی به یک ائتلاف بزرگ برسند. من تردید ندارم که این «آنان» ذکرشده در سراسر ایران و حتی در داخل نظام و حواشی آن حضور دارند. حتی آلودهترین عناصر رژیم، مانند آلودهترین موشها، سرانجام احساس میکنند که کشتی در حال غرق شدن است و وقت پریدن به بیرون فرا رسیده است.
@AmirTaheri4
در سخنرانی یکشنبه «رهبر»، ترفند ملیگرایی که با حمله اسرائیل آغاز شده بود، به حاشیه رانده شد و نورافکنها بار دیگر روی «مقاومت» قرار گرفت. بدینسان میتوان گفت که آیتالله هنوز هم سر جنگ دارد و عملا در کنار کسانی قرار میگیرد که خواستار حمله مجدد اسرائیل و آمریکا به ایران هستند. این جنگافروزی آیتالله درست در زمانی شکل میگیرد که ایران نیازمند صلح و ثبات است. درست در زمانی که میهن ما قابلیت لازم را برای دفاع از خود ندارد، آقای خامنهای در نقش رهبر یک گروه ماجراجوی زدهبهسیم آخر ظاهر میشود. شعار ناگفته او این است: یا علی! غرقش کن، من هم روش!
به عبارت دیگر، او تبدیل شده است به عاملی خطرناک که میبایستی مهار شود. در همان حال کورهراهی را به نام «اصلاحات» باز میگذارد و میگوید اگر لازم باشد، اصلاحاتی انجام خواهد شد. البته حضور همین «اگر» برای بستن همان کورهراه، هم کافی است.
رهبر کشوری که با احتمال جنگی گستردهتر روبرو است و در همان حال در سراشیبی سقوط اقتصادی قرار دارد، نه برای جلوگیری از جنگ برنامهای دارد و نه برای خروج از سراشیب سقوط اقتصادی. در تمامی سخنرانی کمترین اشارهای به دشواریهای استخوان خردکن زندگی امروز هممیهنان شنیده نمیشود. خاموشیهای مداوم برق، کمبود آب که ایران را در مسیر تبدیل شدن به یک صحرای کربلای بزرگ قرار داده است، تورم افسارگسیخته، ناتوانی در دفاع از مرزهای کشور در برابر حملات تروریستی، گسترش جنایات و جرائم کوچک و بزرگ، فسادی که تا مغز استخوان نظام رسوخ کرده است، حضور روبهگسترش عاملان و جاسوسان خارجی در قلب حکومت، اعدامهای غیرقانونی و بازداشتهای دستهجمعی، در حوزه دید آقای خامنهای قرار ندارند. او به تغییر یکی از مرزهای مهم ایران نیز اشاره نمیکند.
«رهبر عظیمالشان» همچنین توجهی به فرار مغزها و سرمایههای کشور ندارد. او در دنیای اوهام خود، تنها ماندن با حوضش را به اندیشیدن برای بیرون آوردن کشتی شکستهاش از طوفان، ترجیح میدهد.
در «هزار و یکشب»، نحاس یک مجسمه برنزی است که دائما حرف میزندــ حرف میزند درباره همهچیز. به طوری که شنوندگان میپندارند او عقل کل است و برای پیچیدهترین پرسشها پاسخ دارد، اما سرانجام روزی میرسد که پرده کنار زده میشود و ماهیت واقعی نحاس در معرض دید همگان قرار میگیرد.
آیا آن روز در ایران فرا نرسیده است؟ آقای پزشکیان، رئیسجمهوری یا شبح رئیسجمهوری، هنوز میگوید: «راهحل همه مشکلات کشور اطاعت محض از رهبر است.» جالب این است که بسیاری ازمسئولان همین نظر سادهلوحانه را تکرار میکنند. اما شاید توصیف این نظر با عبارت «سادهلوحانه» درست نباشد. پزشکیان با آنکه هرگز بهعنوان یک سیاستمدار هوشمند شناخته نشده است، ممکن است با پاس دادن توپ به رهبر، میکوشد از خود رفع مسئولیت کند. این بازی «کی بود، کی بود، من نبودم!» را بارها در تاریخ جمهوری اسلامی شاهد بودهایم. مرحوم هاشمی رفسنجانی ادامه نالازم اما خونین جنگ با عراق را به پای آیتالله خمینی نوشت. آقای خامنهای حجتالاسلام روحانی و ملازمان او را مسئول زدوبند فاجعهبار «برجام» یا ترکمانچای دوم معرفی کرد. این روزها سقوط دومینو پرهزینه «مقاومت» در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن را به پای «سردار عارف»، قاسم سلیمانی، مینویسند. در نظام اسلامی، پیروزیــ اگر پیروزی در کار باشدــ هزار پدر دارد، اما شکستها همواره یتیماند.
با این حال از آنجا که «الخیر فی ما وقع» بیمعنا نیست، میتوان گفت که وضع موجود با شر حاکم بر ایران خیری نیز دربردارد. هم ایرانیان و هم دنیای بیرون، اکنون متفقالقولاند که نظام خمینیگرا به هیچ وجه اصلاحپذیر نیست و راه نجات ایران انحلال جمهوری اسلامی و الغای تمامی قوانین و الزامات سیاسی و اجتماعی آن است.
همه آنانی که بهراستی خواستار خیر ایران هستند و همه آنانی که خواستار پایان دادن به شرارت این نظام در سطح منطقهای و جهانیاند، میتوانند و باید با حفظ هویت سیاسی خود، در راه انحلال جمهوری اسلامی به یک ائتلاف بزرگ برسند. من تردید ندارم که این «آنان» ذکرشده در سراسر ایران و حتی در داخل نظام و حواشی آن حضور دارند. حتی آلودهترین عناصر رژیم، مانند آلودهترین موشها، سرانجام احساس میکنند که کشتی در حال غرق شدن است و وقت پریدن به بیرون فرا رسیده است.
@AmirTaheri4
❤26👍9👌3❤🔥2🔥1😁1🎉1
لودگی ابزارِ به لجن کشیدن سیاسته.
Danial 𓃬☼
@AmirTaheri4
Danial 𓃬☼
اینم از کسایی که جای مبارزه با جا و سازنده بودن اولویت رو مبارزه با براندازان گذاشتن.
شماها فقط منو یاد فرقه جنون میندازید.
اونا هم وقتی منشور کذایی شکست خورد حمله به رضاشاه دوم و میهنپرستان رو آغاز کردن.
روزی رو میبینم که امثال اعتمادی مستقیما به رضاشاه دوم هم توهین کنن.
ERN 👑
@AmirTaheri4
👍61❤5🔥2👏2👌2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایده جمهوری خواهی در ایران چیست و چرا هست؟
مثالی که شخصا استفاده میکنم اینه که ایران درخت تنومند چناری چند هزار ساله با ریشه تنومند پادشاهی است ... تبدیل ان به جمهوری یعنی زدن ریشه تنومند پادشاهی برای پیوند زدن به ریشه نازک و ظریف یک بوته گل سرخ جمهوری!
نتیجه: درخت تنومند ایران میافتد و خشک میشود.
میدانید آن جانی که امروز در ایران مانده و میوه آن رهنوردها و کیانوش ها و ساریناها و دختر آبی ها شدند.. فقط بدلیل نگهداری ان ریشه بوسیله رضاشاه دوم بوده است و بس!
تیشه به ریشه خود نزنیم!
#پیوندشاه_وملت_ناگسستنیست
Roya
@AmirTaheri4
مثالی که شخصا استفاده میکنم اینه که ایران درخت تنومند چناری چند هزار ساله با ریشه تنومند پادشاهی است ... تبدیل ان به جمهوری یعنی زدن ریشه تنومند پادشاهی برای پیوند زدن به ریشه نازک و ظریف یک بوته گل سرخ جمهوری!
نتیجه: درخت تنومند ایران میافتد و خشک میشود.
میدانید آن جانی که امروز در ایران مانده و میوه آن رهنوردها و کیانوش ها و ساریناها و دختر آبی ها شدند.. فقط بدلیل نگهداری ان ریشه بوسیله رضاشاه دوم بوده است و بس!
تیشه به ریشه خود نزنیم!
#پیوندشاه_وملت_ناگسستنیست
Roya
@AmirTaheri4
❤93👍17💯6👌4🔥1🫡1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این برنامه مهم را از دست ندهید؛ امیر طاهری: کلید نجات ایران همینجاست!
امیر طاهری روزنامهنگار ارشد میگوید، با توجه به خبرهای بدی که هر روز از ایران میرسد، از جمله سایه جنگ، فعال شدن مکانیزم ماشه و تحریمهای سازمان ملل، شاید تنها خبر خوب این باشد که پس از تهنشینی و تجربه تلخیها، به این درک برسیم که باید وضعیت را درست کنیم.
او تأکید میکند درست کردن وضعیت نه با کودتا امکانپذیر است، نه با شورش و جنگ داخلی و نه با حمله نظامی خارجی. راههای خشونتآمیز تنها بر حجم ویرانیها خواهد افزود و آینده کشور را تیرهتر خواهد کرد.
طاهری راه امیدبخش برای ایران را بازگشت به پادشاهی مشروطه میداند و معتقد است نجات ایران تنها با یک راهحل ایرانی میسر است، نه با نسخههای تحمیلی خارجی. او بر این باور است که تنها ساختار ملی میتواند مسیر بهتری برای آینده باز کند.
به گفته او باید بپذیریم که وضعیت فعلی مناسب نیست و قبول کنیم ملتی به نام ملت ایران وجود دارد که توانایی بهبود شرایط را دارد. وقتی بر سر این اصول توافق شود، میتوان از وضعیت کنونی عبور کرد و آیندهای روشنتر برای کشور ساخت.
@AmirTaheri4
❤63👎6👏4👍1
Audio
این برنامه مهم را از دست ندهید؛ امیر طاهری: کلید نجات ایران همینجاست!
امیر طاهری روزنامهنگار ارشد میگوید، با توجه به خبرهای بدی که هر روز از ایران میرسد، از جمله سایه جنگ، فعال شدن مکانیزم ماشه و تحریمهای سازمان ملل، شاید تنها خبر خوب این باشد که پس از تهنشینی و تجربه تلخیها، به این درک برسیم که باید وضعیت را درست کنیم.
او تأکید میکند درست کردن وضعیت نه با کودتا امکانپذیر است، نه با شورش و جنگ داخلی و نه با حمله نظامی خارجی. راههای خشونتآمیز تنها بر حجم ویرانیها خواهد افزود و آینده کشور را تیرهتر خواهد کرد.
طاهری راه امیدبخش برای ایران را بازگشت به پادشاهی مشروطه میداند و معتقد است نجات ایران تنها با یک راهحل ایرانی میسر است، نه با نسخههای تحمیلی خارجی. او بر این باور است که تنها ساختار ملی میتواند مسیر بهتری برای آینده باز کند.
به گفته او باید بپذیریم که وضعیت فعلی مناسب نیست و قبول کنیم ملتی به نام ملت ایران وجود دارد که توانایی بهبود شرایط را دارد. وقتی بر سر این اصول توافق شود، میتوان از وضعیت کنونی عبور کرد و آیندهای روشنتر برای کشور ساخت.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
امیر طاهری روزنامهنگار ارشد میگوید، با توجه به خبرهای بدی که هر روز از ایران میرسد، از جمله سایه جنگ، فعال شدن مکانیزم ماشه و تحریمهای سازمان ملل، شاید تنها خبر خوب این باشد که پس از تهنشینی و تجربه تلخیها، به این درک برسیم که باید وضعیت را درست کنیم.
او تأکید میکند درست کردن وضعیت نه با کودتا امکانپذیر است، نه با شورش و جنگ داخلی و نه با حمله نظامی خارجی. راههای خشونتآمیز تنها بر حجم ویرانیها خواهد افزود و آینده کشور را تیرهتر خواهد کرد.
طاهری راه امیدبخش برای ایران را بازگشت به پادشاهی مشروطه میداند و معتقد است نجات ایران تنها با یک راهحل ایرانی میسر است، نه با نسخههای تحمیلی خارجی. او بر این باور است که تنها ساختار ملی میتواند مسیر بهتری برای آینده باز کند.
به گفته او باید بپذیریم که وضعیت فعلی مناسب نیست و قبول کنیم ملتی به نام ملت ایران وجود دارد که توانایی بهبود شرایط را دارد. وقتی بر سر این اصول توافق شود، میتوان از وضعیت کنونی عبور کرد و آیندهای روشنتر برای کشور ساخت.
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
❤63👌12👍7👎5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دنیا و تصویر دیگر از ایران
.
به قلم استاد امیر طاهری
حتی بعضی مشاطهگران رژیم میپذیرند که هیچیک از این ترفندها عقربه تاریخ را عقب نخواهد برد. حجهالاسلام روحانی از «شکاف» بین مردم و نظام سخن میگوید، اما آنچه امروز در ایران میبینیم شکاف نیست. شکاف را میتوان پر کرد یا لااقل بر آن پلی زد. آنچه در ایران رخ داده است «برش» است، برشی که ایران را بهعنوان یک ملت از جمهوری اسلامی جدا کرده است. ایران یک واقعیت است و جمهوری اسلامی واقعیتی دیگر. اولی روزبهروز نیرومندتر و بزرگتر میشود و دومی همان زامبی است که با خالی شدن بارش کوچک و کوچکتر خواهد شد.
این تصویر از واقعیت امروز ایران هنوز بهصورت گفتمان برتر در محافل علمی و سیاسی بینالمللی درنیامده است اما بهسرعت بدان سو حرکت میکند. امروز، بسیاری از دولتهای دموکراتیک، بهویژه در اروپا، در تلاشاند تا با واقعیت ایران بهعنوان یک ملت تماس و رابطه برقرار کنند. پذیرفتن و دیدار برخی رهبران غربی با فعالان حقوق بشری، خانواده داغدیدگان و کنشگران سیاسی دوتابعیتی نخستین گام محتاطانه در این مسیر است.
تشنگی امروز بسیاری از دولتها برای...
@AmirTaheri4
❤38👍11🔥2
Audio
دنیا و تصویر دیگر از ایران
.
به قلم استاد امیر طاهری
حتی بعضی مشاطهگران رژیم میپذیرند که هیچیک از این ترفندها عقربه تاریخ را عقب نخواهد برد. حجهالاسلام روحانی از «شکاف» بین مردم و نظام سخن میگوید، اما آنچه امروز در ایران میبینیم شکاف نیست. شکاف را میتوان پر کرد یا لااقل بر آن پلی زد. آنچه در ایران رخ داده است «برش» است، برشی که ایران را بهعنوان یک ملت از جمهوری اسلامی جدا کرده است. ایران یک واقعیت است و جمهوری اسلامی واقعیتی دیگر. اولی روزبهروز نیرومندتر و بزرگتر میشود و دومی همان زامبی است که با خالی شدن بارش کوچک و کوچکتر خواهد شد.
این تصویر از واقعیت امروز ایران هنوز بهصورت گفتمان برتر در محافل علمی و سیاسی بینالمللی درنیامده است اما بهسرعت بدان سو حرکت میکند. امروز، بسیاری از دولتهای دموکراتیک، بهویژه در اروپا، در تلاشاند تا با واقعیت ایران بهعنوان یک ملت تماس و رابطه برقرار کنند. پذیرفتن و دیدار برخی رهبران غربی با فعالان حقوق بشری، خانواده داغدیدگان و کنشگران سیاسی دوتابعیتی نخستین گام محتاطانه در این مسیر است.
تشنگی امروز بسیاری از دولتها برای...
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
.
به قلم استاد امیر طاهری
حتی بعضی مشاطهگران رژیم میپذیرند که هیچیک از این ترفندها عقربه تاریخ را عقب نخواهد برد. حجهالاسلام روحانی از «شکاف» بین مردم و نظام سخن میگوید، اما آنچه امروز در ایران میبینیم شکاف نیست. شکاف را میتوان پر کرد یا لااقل بر آن پلی زد. آنچه در ایران رخ داده است «برش» است، برشی که ایران را بهعنوان یک ملت از جمهوری اسلامی جدا کرده است. ایران یک واقعیت است و جمهوری اسلامی واقعیتی دیگر. اولی روزبهروز نیرومندتر و بزرگتر میشود و دومی همان زامبی است که با خالی شدن بارش کوچک و کوچکتر خواهد شد.
این تصویر از واقعیت امروز ایران هنوز بهصورت گفتمان برتر در محافل علمی و سیاسی بینالمللی درنیامده است اما بهسرعت بدان سو حرکت میکند. امروز، بسیاری از دولتهای دموکراتیک، بهویژه در اروپا، در تلاشاند تا با واقعیت ایران بهعنوان یک ملت تماس و رابطه برقرار کنند. پذیرفتن و دیدار برخی رهبران غربی با فعالان حقوق بشری، خانواده داغدیدگان و کنشگران سیاسی دوتابعیتی نخستین گام محتاطانه در این مسیر است.
تشنگی امروز بسیاری از دولتها برای...
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
👏37👍7❤5
این یارو الان داره با منو تو مصاحبه میکنه یکی از نویسندگان #دفترچه_بیچارگی هم هست حتی نمیتونه بگه شاهزاده میگه شخص رضا پهلوی.هر چی دشمن پادشاهی پهلوی هست شدن نویسنده این دفترچه
#دشمنان_پهلوی
motori
@AmirTaheri4
#دشمنان_پهلوی
motori
@AmirTaheri4
🤬60👍5❤3👎3😐1😭1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ببینید چقدر یک نفر [علینژاد] کار انجام داده، به اندازهی صد تا رضا پهلوی!»
این صحبت دوسال پیش صادق ضیایی بیگدلی در زمان «وکالت به پهلوی»ست که امروز قبای پادشاهیخواهی و پهلویدوستی بر تن کرده و به دنبال سهم خودش از فردای براندازیست.
#جاويدشاه
#زنده_و_جاوید_باد_سلسله_پهلوی
شھــزاده🦢
@AmirTaheri4
این صحبت دوسال پیش صادق ضیایی بیگدلی در زمان «وکالت به پهلوی»ست که امروز قبای پادشاهیخواهی و پهلویدوستی بر تن کرده و به دنبال سهم خودش از فردای براندازیست.
#جاويدشاه
#زنده_و_جاوید_باد_سلسله_پهلوی
شھــزاده🦢
@AmirTaheri4
🤬54😱4😐4❤3😭1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#پادکست_چنته قسمت دوم.
نقدی بر #دفترچه_اضطرار با اصغر سپهری گرامی
لینک یوتوب در قسمت کامتها
@AsgharSepehri
Ehsan Arjmand
@AmirTaheri4
نقدی بر #دفترچه_اضطرار با اصغر سپهری گرامی
لینک یوتوب در قسمت کامتها
@AsgharSepehri
Ehsan Arjmand
@AmirTaheri4
👍35❤3👏2
دشمنی با شاه: دردی بیدرمان؟
دشمنی با محمدرضاشاه که گاه باعث دشمنی با کل مشروطیت یا حتی کل موجودیت ایران بهعنوان یک ملتــکشور میشود، هیچ توجیه تاریخی واقعی ندارد و در نتیجه میبایستی نوعی بیماری روانی به شمار آید
امیر طاهری
پنج شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳ برابر با ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۴ ۱۷:۱۵
محمدرضاشاه پهلوی نزدیک به نیم قرن پیش از ایران رفت و ۴۴ سال پیش در تبعید درگذشت. با این حال در تمام آن سالها، جای مهمی در خاطره تاریخی ایرانیان و حضوری شگفتآور در مرکز زندگی سیاسی میهن ما داشته است. او در واقع معیاری است برای شناخت هویت فرهنگی-سیاسی ایرانیانی که میکوشند تا در سپهر اجتماعی ایران جایی به دست آورند، یا اگر جایی دارند، آن را حفظ کنند.
برای بسیاری از ایرانیان، محمدرضاشاه بزرگترین نماد یک دوران طلایی در تاریخ معاصر میهن ماست. برای بسیاری دیگر، او همچنان الگویی است برای بازسازی ایران بر اساس میراث فرهنگی-تاریخی خود. برای بعضی ایرانیان اما، محمدرضاشاه همچنان دشمن شماره یک و هدف اصلی مبارزه سیاسیــتبلیغاتی گروههایی است که هنوز نتوانستهاند تجربه شوم ۱۳۵۷ را پشت سر بگذارند.
در نخستین سالهای پس از روی کار آمدن آیتالله خمینی و موتلفان چپگرای او، تصور میکردیم که مخالفت با محمدرضاشاه محملی است برای تعریف هویت نظام اسلامیــمارکسیستی جدید. از آنجا که گردانندگان این نظام که با شتاب و در مدتی کوتاه سرهمبندی شده بود، نمیتوانستند الگوی مشخصی ارائه دهند، بهناچار با حمله به الگوی محمدرضاشاه، خود را معرفی میکردند.
آنچه «انقلاب اسلامی» خوانده میشود، در فقر مطلق فکری فلسفی و فرهنگی قرار داشت و دارد. انقلاب کبیر فرانسه در قرن هجدهم از گنجینه فلسفی، علمی، ادبی و فرهنگی اروپای غربی پس از رنسانس (نوزایی) فرانسوی، آثار آنسیکلوپدیستهای فرانسوی و در مقیاسی گستردهتر، تمدن یونانیــرومی باستان بهره میگرفت. انقلاب اسلامی اما چنین پشتوانهای نداشت. در قرآن مجید، مفاهیمی مانند سیاست، دولت، جامعه، قانون، آزادیهای فردی و اجتماعی، اداره کشور و حقوق بشر وجود ندارد. انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در نتیجه، متکی است به نهجالبلاغه منسوب به علیبنابیطالب و نامههایی به مالک اشتر و در سطحی پایینتر، جزوه «حکومت اسلامی» آقای خمینی و سخنرانیهای او. موتلفان چپگرای آقای خمینی نیز به ادبیات سوسیالیستی، کمونیستی و استالینیستی و مائوئیستی که خود را وارث آن میدانستند، دسترسی نداشتند. دانش آنان در این زمینه از چند مقاله و یکی دو کتاب بد یا نیمهکاره ترجمهشده فراتر نمیرفت.
در نتیجه آقای خمینی و موتلفان او نیازمند برگ انجیری بودند که برهنگی فلسفی آنان را بپوشاند. این برگ انجیر دشمنی با محمدرضاشاه بود. فعالان هوادار آقای خمینی در جریان ۱۳۵۷ شعار از «بگو مرگ بر شاه» به عنوان اسم رمز برای شناسایی خودی و غیرخودی بهره گرفتند. کافی بود بگویید «مرگ بر شاه» تا فردی «برادر» یا «رفیق» به حساب آیید. پس از آن لازم نبود که با مسائل دشواری مانند چگونگی اداره جامعه، مفهوم حاکمیت ملی و مشروعیت حکومتی، الگوی لازم برای توسعه اقتصادی، شیوههای مدیریت تضادهای اجتناب ناپذیر در جامعه و… روبرو شوید.
«مرگ بر شاه» کپسولی بود که با خوردن آن تبدیل میشدید به رهبر سیاسی. این طرز فکر کپسولی البته، ریشه در خود اسلام داشت که با فرمول «قل هو الله احد!» یعنی «بگو که او خدای واحد است!» مومنان را از غیرمومنان تمییز میدهد.
در طی سالها اما، بهانههایی که برای توجیه «مرگ بر شاه» به کار میرفت، بهتدریج پوچ از آب درآمد. گفتند شاه ۶ میلیارد دلار پول نقد کشور را به اضافه جواهرات سلطنتی با خود برده استــ دروغی که پس از نیم قرن قابل تکرار نیست. گفتند که محمدرضا شاه مستبد بود اما وقتی میپرسیم کدام کارش استبدادی، یعنی خارج از چارچوب اختیارات پادشاه در نظام مشروطه بود، جوابی نمیشنویم. گفتند شاه میخواست اسلام را از بین ببرد، اما وقتی یادآور شدیم که حتی یک مورد برای اثبات این ادعا وجود ندارد، صدایی از فرقه «مرگ بر شاه» برنخاست.
محمدرضاشاه که به اصطلاح «دشمن اسلام» بود، الهامگر و یکی از رهبران نخستین کنفرانس سران کشورهای مسلمان بودــ کنفرانسی که مبدل شد به سازمان همکاری اسلامی. همین «دشمن اسلام» با دیپلماسی خیرخواهانه خود از جنگ میان دو کشور مسلمان، افغانستان و پاکستان، جلوگیری کرد. دخالت همین «دشمن اسلام» مانع از آن شد که هند پیروز در جنگ ۱۹۷۱ پس از جدایی بنگلادش، کل پاکستان را تکهتکه کند. «دشمن اسلام» همچنین راه مصر و اسرائیل را به سوی صلح گشودــ روندی که هنوز به سوی صلح با همه کشورهای عرب جریان دارد. از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۷ میلادی، ایران شاهنشاهی بزرگترین کمکدهنده به کشورهای مسلمان فقیر بود.
@AmirTaheri4
دشمنی با محمدرضاشاه که گاه باعث دشمنی با کل مشروطیت یا حتی کل موجودیت ایران بهعنوان یک ملتــکشور میشود، هیچ توجیه تاریخی واقعی ندارد و در نتیجه میبایستی نوعی بیماری روانی به شمار آید
امیر طاهری
پنج شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳ برابر با ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۴ ۱۷:۱۵
محمدرضاشاه پهلوی نزدیک به نیم قرن پیش از ایران رفت و ۴۴ سال پیش در تبعید درگذشت. با این حال در تمام آن سالها، جای مهمی در خاطره تاریخی ایرانیان و حضوری شگفتآور در مرکز زندگی سیاسی میهن ما داشته است. او در واقع معیاری است برای شناخت هویت فرهنگی-سیاسی ایرانیانی که میکوشند تا در سپهر اجتماعی ایران جایی به دست آورند، یا اگر جایی دارند، آن را حفظ کنند.
برای بسیاری از ایرانیان، محمدرضاشاه بزرگترین نماد یک دوران طلایی در تاریخ معاصر میهن ماست. برای بسیاری دیگر، او همچنان الگویی است برای بازسازی ایران بر اساس میراث فرهنگی-تاریخی خود. برای بعضی ایرانیان اما، محمدرضاشاه همچنان دشمن شماره یک و هدف اصلی مبارزه سیاسیــتبلیغاتی گروههایی است که هنوز نتوانستهاند تجربه شوم ۱۳۵۷ را پشت سر بگذارند.
در نخستین سالهای پس از روی کار آمدن آیتالله خمینی و موتلفان چپگرای او، تصور میکردیم که مخالفت با محمدرضاشاه محملی است برای تعریف هویت نظام اسلامیــمارکسیستی جدید. از آنجا که گردانندگان این نظام که با شتاب و در مدتی کوتاه سرهمبندی شده بود، نمیتوانستند الگوی مشخصی ارائه دهند، بهناچار با حمله به الگوی محمدرضاشاه، خود را معرفی میکردند.
آنچه «انقلاب اسلامی» خوانده میشود، در فقر مطلق فکری فلسفی و فرهنگی قرار داشت و دارد. انقلاب کبیر فرانسه در قرن هجدهم از گنجینه فلسفی، علمی، ادبی و فرهنگی اروپای غربی پس از رنسانس (نوزایی) فرانسوی، آثار آنسیکلوپدیستهای فرانسوی و در مقیاسی گستردهتر، تمدن یونانیــرومی باستان بهره میگرفت. انقلاب اسلامی اما چنین پشتوانهای نداشت. در قرآن مجید، مفاهیمی مانند سیاست، دولت، جامعه، قانون، آزادیهای فردی و اجتماعی، اداره کشور و حقوق بشر وجود ندارد. انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در نتیجه، متکی است به نهجالبلاغه منسوب به علیبنابیطالب و نامههایی به مالک اشتر و در سطحی پایینتر، جزوه «حکومت اسلامی» آقای خمینی و سخنرانیهای او. موتلفان چپگرای آقای خمینی نیز به ادبیات سوسیالیستی، کمونیستی و استالینیستی و مائوئیستی که خود را وارث آن میدانستند، دسترسی نداشتند. دانش آنان در این زمینه از چند مقاله و یکی دو کتاب بد یا نیمهکاره ترجمهشده فراتر نمیرفت.
در نتیجه آقای خمینی و موتلفان او نیازمند برگ انجیری بودند که برهنگی فلسفی آنان را بپوشاند. این برگ انجیر دشمنی با محمدرضاشاه بود. فعالان هوادار آقای خمینی در جریان ۱۳۵۷ شعار از «بگو مرگ بر شاه» به عنوان اسم رمز برای شناسایی خودی و غیرخودی بهره گرفتند. کافی بود بگویید «مرگ بر شاه» تا فردی «برادر» یا «رفیق» به حساب آیید. پس از آن لازم نبود که با مسائل دشواری مانند چگونگی اداره جامعه، مفهوم حاکمیت ملی و مشروعیت حکومتی، الگوی لازم برای توسعه اقتصادی، شیوههای مدیریت تضادهای اجتناب ناپذیر در جامعه و… روبرو شوید.
«مرگ بر شاه» کپسولی بود که با خوردن آن تبدیل میشدید به رهبر سیاسی. این طرز فکر کپسولی البته، ریشه در خود اسلام داشت که با فرمول «قل هو الله احد!» یعنی «بگو که او خدای واحد است!» مومنان را از غیرمومنان تمییز میدهد.
در طی سالها اما، بهانههایی که برای توجیه «مرگ بر شاه» به کار میرفت، بهتدریج پوچ از آب درآمد. گفتند شاه ۶ میلیارد دلار پول نقد کشور را به اضافه جواهرات سلطنتی با خود برده استــ دروغی که پس از نیم قرن قابل تکرار نیست. گفتند که محمدرضا شاه مستبد بود اما وقتی میپرسیم کدام کارش استبدادی، یعنی خارج از چارچوب اختیارات پادشاه در نظام مشروطه بود، جوابی نمیشنویم. گفتند شاه میخواست اسلام را از بین ببرد، اما وقتی یادآور شدیم که حتی یک مورد برای اثبات این ادعا وجود ندارد، صدایی از فرقه «مرگ بر شاه» برنخاست.
محمدرضاشاه که به اصطلاح «دشمن اسلام» بود، الهامگر و یکی از رهبران نخستین کنفرانس سران کشورهای مسلمان بودــ کنفرانسی که مبدل شد به سازمان همکاری اسلامی. همین «دشمن اسلام» با دیپلماسی خیرخواهانه خود از جنگ میان دو کشور مسلمان، افغانستان و پاکستان، جلوگیری کرد. دخالت همین «دشمن اسلام» مانع از آن شد که هند پیروز در جنگ ۱۹۷۱ پس از جدایی بنگلادش، کل پاکستان را تکهتکه کند. «دشمن اسلام» همچنین راه مصر و اسرائیل را به سوی صلح گشودــ روندی که هنوز به سوی صلح با همه کشورهای عرب جریان دارد. از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۷ میلادی، ایران شاهنشاهی بزرگترین کمکدهنده به کشورهای مسلمان فقیر بود.
@AmirTaheri4
👍37❤9💯6😭2
بعضی دشمنان محمدرضاشاه او را به بهانه «حقنه کردن اسلام» به ملت ایران سرزنش میکنند. آنان مدعیاند که شاه ۸۰ هزار مسجد ساخت و از تخریب دهها هزار امامزاده جلوگیری کرد. اما اکنون همه میدانند که روزی که شاه از ایران رفت، کشور ما کمتر از هفت هزار مسجد و در حدود ۱۵۰۰ امامزاده یا آرامگاهی مربوط به یکی از انواع امام داشت.
به عبارت دیگر، محمدرضاشاه نه ضد اسلام بود و نه مبلغ اسلام. از دید او، برخلاف گردانندگان نظام خمینیگرا، فقط مصالح ملی ایران اوجب الواجبات به شمار میآمد.
محمدرضاشاه دیکتاتور؟ این را نیز طی سالها شنیدیم. جواب ما همیشه این بوده است: اگر دیکتهنویس نباشد، دیکتاتور هم نخواهد بود. از این گذشته، لطفا بفرمایید کدامیک از دیکتههای خیالی محمدرضا شاه بر خلاف منافع ملی ایران بود؟
در یک گفتوگوی اخیر در فضای مجازی، یکی از دشمنان حرفهای محمدرضاشاه گفت: هیچکس منکر خدمات محمدرضاشاه نیست، اما او شاه مشروطه نبود. کسی جرات نمیکرد حرفی مخالف حرف او بزند. (نقل به مضمون).
بیشتر بخوانید
ایران: زمانی که جور دیگری بودیم
ایران: دوران گذار و نیاز به طمانینه
«مبارزان متعهد» و بیماری دشمنی با شاه
اما این چنین نیست. وقتی پرسیدیم در کدام مسئله و در چه زمانی شاه از اختیارات قانونی خود در چارچوب مشروطیت فراتر رفت، پاسخی نشنیدیم. اینکه کسی جرات نمیکرد که … نیز هم نادرست است و هم دور از انصاف. کافی است که روزنامهها و مجلات ۳۷ سال پادشاهی محمدرضاشاه را به صورت یک مجموعه بخوانید، تا تصویر دیگری در نظر شما نقش شود. شاهی که ظاهرا کسی جرات نمیکرد حرفی مخالف حرف او بزند، در عین حال دشمنانی داشت که لااقل سه بار کوشیدند تا او را به قتل برسانندــ دو بار در تهران و یک بار در آلمان. مطالعه گزارش جلسات مجلس شورای ملی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ نیز نشان میدهد که فصلالخطاب دانستن محمدرضا شاه در یک برهه زمانی سه ساله واقعیت نداشت.
تازهترین بهانه برای توجیه «مرگ بر شاه» را هم یک هممیهن چپگرای تبعیدی هفته پیش برایم فرستاد: من خدمات محمدرضاشاه را نادیده نمیگیرم، اما تاسفم از این است که او در سیاست خارجی دنبالهرو بیگانه بود!
هنوز فرصت نکردهام که از این دوست بپرسم منظورش کدام بیگانه است؟ سیاست خارجی دوران محمدرضاشاه دستکم بعد از ۱۳۳۵، سیاست مستقل ملی بود. ایران به بلوکهای شرق و غرب نپیوست و در کنفرانس کشورهای غیرمتعهد در باندونگ شرکت کرد (نماینده ایران جلال عبده، نایب رئیس کنفرانس بود). ایران نخست به پیمان بغداد و سپس به پیمان سنتو پیوست که در واقع ادامه پیمان سعدآباد برای امنیت منطقهای بود. ایالات متحده در پیمان سنتو بهعنوان هموند وابسته پذیرفته شد، زیرا ایران حاضر نبود که مقررات پیمان آتلانتیک شمالی را در سنتو بپذیرد. بر اساس آن مقررات، فرماندهی نیروهای نظامی کل کشورهای عضو با ایالات متحده استــ چیزی که قانون اساسی مشروطیت ایران اجازه نمیدهد.
در تمام دوران پادشاهی محمدرضاشاه، ایالات متحده هرگز یکی از پنج شریک بزرگ بازرگانی ایران نبود. بسیاری از کشورها از جمله اتحاد شوروی، فرانسه، بریتانیا، هلند و ژاپن در تاسیس بانکها و شرکتهای بیمه با ایران سهیم شدند. در حالی که ایالات متحده هرگز نشد. آلمان، فرانسه، ژاپن، بریتانیا ایتالیا، سوئد، تایوان و پس از آن جمهوری خلق چین، هند و کره جنوبی نیز در ایران سرمایهگذاری کردند و سرمایهگذاری ایران را در اقتصاد خود پذیرا شدند. ایالات متحده و کانادا، دو کشور صنعتی بزرگ، همچنان برکنار ماندند.
در سازمان ملل متحد رکورد آراء ایران در مجمع عمومی نشان میدهد که سیاست خارجی ایران بیشتر با کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه، همگرایی داشت تا با ایالات متحده.
ایران برخلاف ترکیه، در جنگ کره در کنار ایالات متحده قرار نداشت و در جنگ ویتنام به جز وام دادن موقت چند فروند از فانتومهای خود به آمریکا و سپس اعزام یک هیئت نظارت بر آتشبس با ویتکونگ نقشی بر عهده نگرفت.
پرزیدنت جرالد فورد قرارداد ایران را با شرکت وستینگهاوس برای ساخت یک نیروگاه هستهای وتو کرد، زیرا شاه حاضر نبود محدودیتهایی را که آمریکا میخواست بپذیرد. در سفر ویلیام راجرز، وزیر خارجه ریچارد نیکسون، به تهران در کنفرانس مطبوعاتی از او پرسیدم: آیا در صورت جنگ میان ایران و عراق، ایالات متحده به کمک ایران خواهد آمد؟ راجرز کوشید تا از دادن پاسخی صریح بگریزد، اما بهخوبی آشکار بود که دو طرف هیچ تعهدی برای کمک نظامی متقابل در صورت جنگ با کشور سوم، ندارند.
آمریکاییان در ایران سرمایهگذاری نمیکردند، فقط نفت میخریدند (ایران چهارمین منبع نفت خام برای آنان بود) و کالاهای صنعتی، بهویژه هواپیماهای جنگی میفروختند.
@AmirTaheri4
به عبارت دیگر، محمدرضاشاه نه ضد اسلام بود و نه مبلغ اسلام. از دید او، برخلاف گردانندگان نظام خمینیگرا، فقط مصالح ملی ایران اوجب الواجبات به شمار میآمد.
محمدرضاشاه دیکتاتور؟ این را نیز طی سالها شنیدیم. جواب ما همیشه این بوده است: اگر دیکتهنویس نباشد، دیکتاتور هم نخواهد بود. از این گذشته، لطفا بفرمایید کدامیک از دیکتههای خیالی محمدرضا شاه بر خلاف منافع ملی ایران بود؟
در یک گفتوگوی اخیر در فضای مجازی، یکی از دشمنان حرفهای محمدرضاشاه گفت: هیچکس منکر خدمات محمدرضاشاه نیست، اما او شاه مشروطه نبود. کسی جرات نمیکرد حرفی مخالف حرف او بزند. (نقل به مضمون).
بیشتر بخوانید
ایران: زمانی که جور دیگری بودیم
ایران: دوران گذار و نیاز به طمانینه
«مبارزان متعهد» و بیماری دشمنی با شاه
اما این چنین نیست. وقتی پرسیدیم در کدام مسئله و در چه زمانی شاه از اختیارات قانونی خود در چارچوب مشروطیت فراتر رفت، پاسخی نشنیدیم. اینکه کسی جرات نمیکرد که … نیز هم نادرست است و هم دور از انصاف. کافی است که روزنامهها و مجلات ۳۷ سال پادشاهی محمدرضاشاه را به صورت یک مجموعه بخوانید، تا تصویر دیگری در نظر شما نقش شود. شاهی که ظاهرا کسی جرات نمیکرد حرفی مخالف حرف او بزند، در عین حال دشمنانی داشت که لااقل سه بار کوشیدند تا او را به قتل برسانندــ دو بار در تهران و یک بار در آلمان. مطالعه گزارش جلسات مجلس شورای ملی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ نیز نشان میدهد که فصلالخطاب دانستن محمدرضا شاه در یک برهه زمانی سه ساله واقعیت نداشت.
تازهترین بهانه برای توجیه «مرگ بر شاه» را هم یک هممیهن چپگرای تبعیدی هفته پیش برایم فرستاد: من خدمات محمدرضاشاه را نادیده نمیگیرم، اما تاسفم از این است که او در سیاست خارجی دنبالهرو بیگانه بود!
هنوز فرصت نکردهام که از این دوست بپرسم منظورش کدام بیگانه است؟ سیاست خارجی دوران محمدرضاشاه دستکم بعد از ۱۳۳۵، سیاست مستقل ملی بود. ایران به بلوکهای شرق و غرب نپیوست و در کنفرانس کشورهای غیرمتعهد در باندونگ شرکت کرد (نماینده ایران جلال عبده، نایب رئیس کنفرانس بود). ایران نخست به پیمان بغداد و سپس به پیمان سنتو پیوست که در واقع ادامه پیمان سعدآباد برای امنیت منطقهای بود. ایالات متحده در پیمان سنتو بهعنوان هموند وابسته پذیرفته شد، زیرا ایران حاضر نبود که مقررات پیمان آتلانتیک شمالی را در سنتو بپذیرد. بر اساس آن مقررات، فرماندهی نیروهای نظامی کل کشورهای عضو با ایالات متحده استــ چیزی که قانون اساسی مشروطیت ایران اجازه نمیدهد.
در تمام دوران پادشاهی محمدرضاشاه، ایالات متحده هرگز یکی از پنج شریک بزرگ بازرگانی ایران نبود. بسیاری از کشورها از جمله اتحاد شوروی، فرانسه، بریتانیا، هلند و ژاپن در تاسیس بانکها و شرکتهای بیمه با ایران سهیم شدند. در حالی که ایالات متحده هرگز نشد. آلمان، فرانسه، ژاپن، بریتانیا ایتالیا، سوئد، تایوان و پس از آن جمهوری خلق چین، هند و کره جنوبی نیز در ایران سرمایهگذاری کردند و سرمایهگذاری ایران را در اقتصاد خود پذیرا شدند. ایالات متحده و کانادا، دو کشور صنعتی بزرگ، همچنان برکنار ماندند.
در سازمان ملل متحد رکورد آراء ایران در مجمع عمومی نشان میدهد که سیاست خارجی ایران بیشتر با کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه، همگرایی داشت تا با ایالات متحده.
ایران برخلاف ترکیه، در جنگ کره در کنار ایالات متحده قرار نداشت و در جنگ ویتنام به جز وام دادن موقت چند فروند از فانتومهای خود به آمریکا و سپس اعزام یک هیئت نظارت بر آتشبس با ویتکونگ نقشی بر عهده نگرفت.
پرزیدنت جرالد فورد قرارداد ایران را با شرکت وستینگهاوس برای ساخت یک نیروگاه هستهای وتو کرد، زیرا شاه حاضر نبود محدودیتهایی را که آمریکا میخواست بپذیرد. در سفر ویلیام راجرز، وزیر خارجه ریچارد نیکسون، به تهران در کنفرانس مطبوعاتی از او پرسیدم: آیا در صورت جنگ میان ایران و عراق، ایالات متحده به کمک ایران خواهد آمد؟ راجرز کوشید تا از دادن پاسخی صریح بگریزد، اما بهخوبی آشکار بود که دو طرف هیچ تعهدی برای کمک نظامی متقابل در صورت جنگ با کشور سوم، ندارند.
آمریکاییان در ایران سرمایهگذاری نمیکردند، فقط نفت میخریدند (ایران چهارمین منبع نفت خام برای آنان بود) و کالاهای صنعتی، بهویژه هواپیماهای جنگی میفروختند.
@AmirTaheri4
👍31❤4👏2😭2
در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ میلادی، شرکتهای آمریکایی سهم بزرگی از بازار ماشینهای خانگی در ایران را داشتند، اما آن سهم را نیز با پیدایش صنایع داخلی مانند ارج و آزمایش از دست دادند.
حزب دموکرات آمریکا همواره دیدی خصمانه نسبت به محمدرضاشاه داشت. در دیداری از واشینگتن در ۱۹۷۵ میلادی، حوصلهام از شنیدن نقنق و دروغ علیه شاه در ملاقات با رهبران آمریکاییــ از جمله چهار وزیر کابینه کارتر، رئیس کنگره تیپ اونیل و چهار سناتور دموکرات سر رفت.
جمهوریخواهان نیز که گاه دوست شاه تلقی میشوند، بهتر از این نبودند. ویلیام سایمون، وزیر خزانهداری ریچارد نیکسون، شاه را «دیوانه» خطاب کرد و مدعی شد که ایران میخواهد با افزایش سریع بهای نفت، اقتصاد آمریکا را به زانو درآورد.
در هر حال تمامی قراردادهای امضاشده در زمان شاه را میتوان، اگر آقای خامنهای اجازه بدهد، در آرشیو وزارت امور خارجه در تهران دید و خواند. پیش از ۵۷، من تعدادی از آنان را با اجازه عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه، در چارچوب پژوهشی روزنامهنگارانه درباره بعضی کشورها، مطالعه کردم. آنچه در تمامی آنها برجسته بود، حس عمیق میهنپرستی و سربلندی شاه و همکاران او بود.
برسیم به اصل موضوع. دشمنی با محمدرضاشاه که گاه باعث دشمنی با کل مشروطیت یا حتی کل موجودیت ایران بهعنوان یک ملتــکشور میشود، هیچ توجیه تاریخی واقعی ندارد و در نتیجه میبایستی نوعی بیماری روانی به شمار آید. دو استاد روانپزشکی از کمبریج در انگلستان و مریلند در آمریکا (هر دو هممیهناند) میگویند این بیماری یکی از انواع وسواس بیش از حد در یک مورد خاص است.
یکی از انواع این بیماری را «جیرون تاتیس» میخوانند به معنای افتادن در دایرهای از کینه و نفرت نسبت به یک شخص، یک جمع یا یک موضوع خاص. نوع دیگر این بیماری اودیومانیا خوانده میشود که عبارت است از بیزاری دیوانهوار از یک فرد یا یک شیوه زندگی.
نوعی از این بیماری را در فرهنگ و بهاصطلاح دین وودو (Voodoo) در هائیتی، دومینیکا، کوبا و اسپانیا، نتیجه مداخله ارواح و اجنه میدانند و برای علاج آن عروسکی را که شبیه شخص مورد کینه و نفرت است، به بیمار میدهند. بیمار با فرو کردن سوزن به آن عروسک، ظاهرا، اندکاندک درمان میشود و به حال عادی برمیگردد.
البته من تردید دارم که کسانی که دچار بیماری دشمن با محمدرضاشاه هستند و با هیچ بحث، منطق، استدلال و مدرکی درمان نمیشوند، با فرو کردن سوزن به عروسکی شبیه او سلامت روانی خود را بازیابند.
خوشبختانه بیماران اودیومانیایی ما اقلیت کوچکی را تشکیل میدهند و باز هم خوشبختانه بعضی آنان نشان دادهاند که درمان شدهاند، اما برای اینکه خود را از تکوتا نیندازند، گاهگاه سوزنی به عروسک شاه میزنندــ به یاد جوانیشان و سالهایی که زندگیشان را بر اساس دشمنی کور با یک مرد بنا کرده بودند.
آه، تا یادم نرفته: داستان تجاوز خرس ساواک به شاعر نوپرداز انقلابی را شنیدهاید؟
@AmirTaheri4
حزب دموکرات آمریکا همواره دیدی خصمانه نسبت به محمدرضاشاه داشت. در دیداری از واشینگتن در ۱۹۷۵ میلادی، حوصلهام از شنیدن نقنق و دروغ علیه شاه در ملاقات با رهبران آمریکاییــ از جمله چهار وزیر کابینه کارتر، رئیس کنگره تیپ اونیل و چهار سناتور دموکرات سر رفت.
جمهوریخواهان نیز که گاه دوست شاه تلقی میشوند، بهتر از این نبودند. ویلیام سایمون، وزیر خزانهداری ریچارد نیکسون، شاه را «دیوانه» خطاب کرد و مدعی شد که ایران میخواهد با افزایش سریع بهای نفت، اقتصاد آمریکا را به زانو درآورد.
در هر حال تمامی قراردادهای امضاشده در زمان شاه را میتوان، اگر آقای خامنهای اجازه بدهد، در آرشیو وزارت امور خارجه در تهران دید و خواند. پیش از ۵۷، من تعدادی از آنان را با اجازه عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه، در چارچوب پژوهشی روزنامهنگارانه درباره بعضی کشورها، مطالعه کردم. آنچه در تمامی آنها برجسته بود، حس عمیق میهنپرستی و سربلندی شاه و همکاران او بود.
برسیم به اصل موضوع. دشمنی با محمدرضاشاه که گاه باعث دشمنی با کل مشروطیت یا حتی کل موجودیت ایران بهعنوان یک ملتــکشور میشود، هیچ توجیه تاریخی واقعی ندارد و در نتیجه میبایستی نوعی بیماری روانی به شمار آید. دو استاد روانپزشکی از کمبریج در انگلستان و مریلند در آمریکا (هر دو هممیهناند) میگویند این بیماری یکی از انواع وسواس بیش از حد در یک مورد خاص است.
یکی از انواع این بیماری را «جیرون تاتیس» میخوانند به معنای افتادن در دایرهای از کینه و نفرت نسبت به یک شخص، یک جمع یا یک موضوع خاص. نوع دیگر این بیماری اودیومانیا خوانده میشود که عبارت است از بیزاری دیوانهوار از یک فرد یا یک شیوه زندگی.
نوعی از این بیماری را در فرهنگ و بهاصطلاح دین وودو (Voodoo) در هائیتی، دومینیکا، کوبا و اسپانیا، نتیجه مداخله ارواح و اجنه میدانند و برای علاج آن عروسکی را که شبیه شخص مورد کینه و نفرت است، به بیمار میدهند. بیمار با فرو کردن سوزن به آن عروسک، ظاهرا، اندکاندک درمان میشود و به حال عادی برمیگردد.
البته من تردید دارم که کسانی که دچار بیماری دشمن با محمدرضاشاه هستند و با هیچ بحث، منطق، استدلال و مدرکی درمان نمیشوند، با فرو کردن سوزن به عروسکی شبیه او سلامت روانی خود را بازیابند.
خوشبختانه بیماران اودیومانیایی ما اقلیت کوچکی را تشکیل میدهند و باز هم خوشبختانه بعضی آنان نشان دادهاند که درمان شدهاند، اما برای اینکه خود را از تکوتا نیندازند، گاهگاه سوزنی به عروسک شاه میزنندــ به یاد جوانیشان و سالهایی که زندگیشان را بر اساس دشمنی کور با یک مرد بنا کرده بودند.
آه، تا یادم نرفته: داستان تجاوز خرس ساواک به شاعر نوپرداز انقلابی را شنیدهاید؟
@AmirTaheri4
👍32❤6😭2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی میگویند روزی کنسرتی در میدان شهیاد (آزادی دزدیده شده) برگزار خواهد شد، من فقط به یک چیز فکر میکنم:
به نیکا
به صدای خندهاش
به چشمهایی که گفتند آزادی را میخواهند
و به دختری که در همین میدان، در همین خاک،
با تمام رویاهایش
بیصدا خاموش شد.
برای من
آن روزی که صدای ساز در میدان شهیاد بپیچد،
یعنی صدای نیکا برگشته
یعنی او که برای شادی کشته شد
دوباره در دل مردم،
بلندتر از هر فریادی، آواز میخواند.
آن روز
کنسرت نیست
سوگ نیست
انتقام نیست
آن روز
جشن بازگشت ایران است
جشن دختری که صدایش را بریدند
اما هیچکس نتوانست خاموشش کند.
و من منتظرم
تا در میدان شهیاد
دستها بالا برود
و همه با هم
صدای نیکا را دوباره بخوانیم.
آزادی فقط یک میدان نیست
آزادی نیکاست
آزادی همه ماست.
#صدای_نیکا
#کنسرت_در_میدان_شهیاد
#نه_جمهوری_نه_اسلامی
#ایران_برای_همه
#ایران_را_پس_میگیریم
Kamyar Behrang کامیار بهرنگ
@AmirTaheri4
به نیکا
به صدای خندهاش
به چشمهایی که گفتند آزادی را میخواهند
و به دختری که در همین میدان، در همین خاک،
با تمام رویاهایش
بیصدا خاموش شد.
برای من
آن روزی که صدای ساز در میدان شهیاد بپیچد،
یعنی صدای نیکا برگشته
یعنی او که برای شادی کشته شد
دوباره در دل مردم،
بلندتر از هر فریادی، آواز میخواند.
آن روز
کنسرت نیست
سوگ نیست
انتقام نیست
آن روز
جشن بازگشت ایران است
جشن دختری که صدایش را بریدند
اما هیچکس نتوانست خاموشش کند.
و من منتظرم
تا در میدان شهیاد
دستها بالا برود
و همه با هم
صدای نیکا را دوباره بخوانیم.
آزادی فقط یک میدان نیست
آزادی نیکاست
آزادی همه ماست.
#صدای_نیکا
#کنسرت_در_میدان_شهیاد
#نه_جمهوری_نه_اسلامی
#ایران_برای_همه
#ایران_را_پس_میگیریم
Kamyar Behrang کامیار بهرنگ
@AmirTaheri4
❤47💔12👍3😭3❤🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من یاد مناظره های ج ا افتادم:
موافید؟ بله من موافقم پیشنهاد میدم اضافه شه!
الان باید براتون کلاه بالا بندازیم؟ دفترچتون در حد اداره یک شهر در دوران ثبات هم نیست چه برسه کنترل شرایط اضطرار کشوری مثل ایران.شما به مرگ گرفتین ولی ما به تب راضی نمیشیم.
امیلی خانوم
@AmirTaheri4
موافید؟ بله من موافقم پیشنهاد میدم اضافه شه!
الان باید براتون کلاه بالا بندازیم؟ دفترچتون در حد اداره یک شهر در دوران ثبات هم نیست چه برسه کنترل شرایط اضطرار کشوری مثل ایران.شما به مرگ گرفتین ولی ما به تب راضی نمیشیم.
امیلی خانوم
@AmirTaheri4
👍42❤5👎2🔥1😭1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نکاتی در این پادکست مطرح شد که بسیاری از نقاط مبهم در «چرایی» مفاد دفترچه را روشن میکند.
این سخن اصغر سپهری کاملا منطقی است، دنیا در ۴۶ سال گذشته با جمهوری اسلامی درگیر بوده و مردم عاملیت نداشته اند، قانون اساسی کشور ما با زور و فریب معلق شده، معترضان از ابتدا کشته شده اند و مابقی سرکوب، ما نباید زیر بار هزینهی جنایات جمهوری اسلامی برویم.
#جاویدشاه
#پاینده_ایران
فاز شاد
@AmirTaheri4
این سخن اصغر سپهری کاملا منطقی است، دنیا در ۴۶ سال گذشته با جمهوری اسلامی درگیر بوده و مردم عاملیت نداشته اند، قانون اساسی کشور ما با زور و فریب معلق شده، معترضان از ابتدا کشته شده اند و مابقی سرکوب، ما نباید زیر بار هزینهی جنایات جمهوری اسلامی برویم.
#جاویدشاه
#پاینده_ایران
فاز شاد
@AmirTaheri4
❤35👍15👏3👎1👌1😭1