Forwarded from Reza Pahlavi | رضا پهلوی
رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی بار دیگر جوانی از فرزندان ایران را اعدام کرد: مهران بهرامیان به جاویدنام مراد بهرامیان پیوست که در خیزش ۱۴۰۱ در سمیرم به دست همین رژیم به قتل رسیده بود. عضو دیگر این خانواده، فاضل، نیز هماکنون زیر حکم اعدام است.
خانواده بهرامیان، تصویری روشن از رنج و ایستادگی ملت ماست. خون مهران و مراد تنها زخم مردم سمیرم نیست؛ زخم همه ایران است. ما در کنار خانواده بهرامیان و مردم دلیر سمیرم ایستادهایم و با آنان همدرد و همصدا هستیم.
ما برای نجات جان فاضل بهرامیان و دیگر زندانیان سیاسی زیر حکم اعدام، و برای پایان دادن به این تاریکی ۴۶ساله تنها یک راه داریم: آزاد کردن ایرانمان از شر جمهوری اسلامی.
بدانید که در ایران آزاد فردا، عدالت برقرار خواهد شد. این خونها فراموش نخواهد شد؛ و جنایتکاران در برابر ملت ایران پاسخگو خواهند شد.
@OfficialRezaPahlavi
خانواده بهرامیان، تصویری روشن از رنج و ایستادگی ملت ماست. خون مهران و مراد تنها زخم مردم سمیرم نیست؛ زخم همه ایران است. ما در کنار خانواده بهرامیان و مردم دلیر سمیرم ایستادهایم و با آنان همدرد و همصدا هستیم.
ما برای نجات جان فاضل بهرامیان و دیگر زندانیان سیاسی زیر حکم اعدام، و برای پایان دادن به این تاریکی ۴۶ساله تنها یک راه داریم: آزاد کردن ایرانمان از شر جمهوری اسلامی.
بدانید که در ایران آزاد فردا، عدالت برقرار خواهد شد. این خونها فراموش نخواهد شد؛ و جنایتکاران در برابر ملت ایران پاسخگو خواهند شد.
@OfficialRezaPahlavi
❤41🤬14😢8💔6🔥3👍2🕊2👎1😭1
دفترچه، پلتفرم اصلاحطلبی است. میخواهند شاه را که هرگز نمیمیرد، بکشند. با رفراندم ۵۸ نتوانستند، در همهپرسی بعدی مثله میکنند. بار اوّل ممکن نشد چون به اسمِ ضدّیت با شاه انجام شده بود؛ اینبار زیر برند ولیعهد شاهکشی را مرتکب میشوند. دعوای ما از همینجا آغاز میشود. چیزی فراتر از ترور بدن طبیعی ولیعهد یا بیاثر کردن قدرت وی در لوییجرگه، در فردایی که خرشان از پل گذشت. شاه هرگز نمیمیرد. و مقصود ازین نامیرایی، بدن طبیعی او نیست. به محضِ مردن بدن طبیعی شاه، شاهِ جدیدی ققنوسوار از وی زاده میشود. اصرار بر نامیرایی و تقسیمناپذیری قدرتِ شاه به معنای استواری و تداوم نظمِ سیاسی است که زهدان همه مواهب مدرن است. مقصود ما از اصرار بر یگانگی قدرت شاه، اصرار بر تقسیمناپذیر بودن حاکمیّت است. آیا مشق قرون وسطی میکنیم؟ در برابر اکتیویسمی که نطفهش در محله بروکلین نیویورک بسته شده، جهادِ ما، کم از اجتهاداتِ پدران بنیانگذار آمریکا نیست که بالاتر است.
دفترچه را سازمان افدیدی به انگلیسی نوشته، نوفدی را مشرّف به ترجمهش کردهاند. اسرائیل که به آن دقّت نقطهزنی میکند، این یکی کار را بهدستِ لابی آمریکاییش سپرد. منتها افدیدی که در عملیّات زیراکس قدرتمند ظاهر شده، از فرط بیفضیلتی چنین مفتضحنامهای به بیرون داده است. غفلت کردند. جزوهای را که در آنگولا میتوانست تولیدِ انقلاباتِ رنگو وارنگ کند، و ترانسیوانیا را به مجموعه چند ده کشور چند کیلومتری تجزیه کند، بیهوده خرج ممالکمحروسهای کردند که اپوخه مشروطیّت دارد. حیف از اتلاف آن همه سرمایه؛ حیف از آن همه مغز نخبه که تکستشان خرج کانتکست اشتباهی شد. از همان روز اول هم مفتضح شد. همه فهمیدند که رساله در حُرمَتِ مشروطیّت نوشته شده است. حالا امّا گویا اصحابِ جزوه به این نتیجه رسیده که متن یکی از انتقادات را زیراکس کنند - خدای ناکرده نه از سر دهنکجی به انتقادات اصولی و واقعی- ولی بد نیست به همان روالی که جزوهای مربوط به وضعیّت جزایر لانگرهانس را برای ایران تجویز کردهاند، نسخه زیراکس شده را به زبان فارسی برای شهروندان این مستعمره بفرستند. احتمالا بهکار میآید....
masoudsepanta
@AmirTaheri4
دفترچه را سازمان افدیدی به انگلیسی نوشته، نوفدی را مشرّف به ترجمهش کردهاند. اسرائیل که به آن دقّت نقطهزنی میکند، این یکی کار را بهدستِ لابی آمریکاییش سپرد. منتها افدیدی که در عملیّات زیراکس قدرتمند ظاهر شده، از فرط بیفضیلتی چنین مفتضحنامهای به بیرون داده است. غفلت کردند. جزوهای را که در آنگولا میتوانست تولیدِ انقلاباتِ رنگو وارنگ کند، و ترانسیوانیا را به مجموعه چند ده کشور چند کیلومتری تجزیه کند، بیهوده خرج ممالکمحروسهای کردند که اپوخه مشروطیّت دارد. حیف از اتلاف آن همه سرمایه؛ حیف از آن همه مغز نخبه که تکستشان خرج کانتکست اشتباهی شد. از همان روز اول هم مفتضح شد. همه فهمیدند که رساله در حُرمَتِ مشروطیّت نوشته شده است. حالا امّا گویا اصحابِ جزوه به این نتیجه رسیده که متن یکی از انتقادات را زیراکس کنند - خدای ناکرده نه از سر دهنکجی به انتقادات اصولی و واقعی- ولی بد نیست به همان روالی که جزوهای مربوط به وضعیّت جزایر لانگرهانس را برای ایران تجویز کردهاند، نسخه زیراکس شده را به زبان فارسی برای شهروندان این مستعمره بفرستند. احتمالا بهکار میآید....
masoudsepanta
@AmirTaheri4
👌35👍6❤5🔥1👏1🤬1😭1🤷1
تهران- ابراهیم اصغرزاده از «جبهه اصلاحات» با فراخوان «پذیرش فوری پیمان ابراهیم» به جمع دوستان اصلاحطلب صادراتی خود پیوست.
او فراموش میکند که ایران قبل از به قدرت رسیدن ملاها هیچ مشکلی با اسرائیل نداشت، و تا زمانی که آخوندها در قدرت باشند، این مشکل حل نخواهد شد
و مانند همفکران خود فراموش کرده که پیمان ابراهیم مربوط به اسرائیل و ۴ کشور عربی است.
در این پیمان آمده است: «این سند بر اساس منافع ملی است که در مرکز آن، جلوگیری از نیات سلطهجویانه ترکیه و ایران و حضور چین در خاورمیانه قرار دارد.»
رفع شر ایران از اهداف اصلی این پیمان است
@AmirTaheri4
او فراموش میکند که ایران قبل از به قدرت رسیدن ملاها هیچ مشکلی با اسرائیل نداشت، و تا زمانی که آخوندها در قدرت باشند، این مشکل حل نخواهد شد
و مانند همفکران خود فراموش کرده که پیمان ابراهیم مربوط به اسرائیل و ۴ کشور عربی است.
در این پیمان آمده است: «این سند بر اساس منافع ملی است که در مرکز آن، جلوگیری از نیات سلطهجویانه ترکیه و ایران و حضور چین در خاورمیانه قرار دارد.»
رفع شر ایران از اهداف اصلی این پیمان است
@AmirTaheri4
😁25👍18❤3🔥1
بچههای آیتالله و سراب کسب قدرت
تا چندی پیش، برای من امکان نداشت که درباره زیروبمهای زندگی سیاسی آیتالله کروبی چیزی بنویسم. ایشان در حصر خانگی قرار داشت و نمیتوانست از خود دفاع کند. بدین سان انتقاد از مواضع گوناگون ایشان منصفانه به نظر نمیرسید
امیر طاهری
جمعه ۱۴ شهریور ۱۴۰۴ برابر با ۵ سِپتامبر ۲۰۲۵ ۹:۰۰
«ریزشی» یکی از واژههایی است که در سالهای اخیر، وارد فرهنگ لغات سیاسی فارسی شده است. البته هنوز تعریف جامعی از این واژه عرضه نکردهاند، اما میتوان گفت ریزشی کسی است که پس از سالها همکاری با جمهوری اسلامی و حمایت از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، تصمیم میگیرد که به اردوی مخالف بپیوندد. از آنجا که در حال حاضر هواداران پادشاهی مشروطه فعالترین، اگر نخواهیم بگوییم بزرگترین، اردوی مخالفان نظام ولایت فقیه را تشکیل میدهند، ریزشی کسی است که به آنان میپیوندد.
مشکل اینجا است که ریزشی غالبا یک دوقلو دارد به نام «نفوذی» و هر دو با تبانی یا به طور طبیعی، میکوشند تا مخالفان «ولایت فقیه» را به مسیرهایی بکشانند که غالبا بنبستاند. در غالب موارد، اگر نخواهیم بگوییم در تمام موارد، ریزشی و نفوذی در درجه اول، نگران منافع مادی و معنوی خود هستند و هرگز اولین عشق خود را که انقلاب ۱۳۵۷ بود، فراموش نمیکنند. البته باید یادآور شد که در اینجا نیز مانند همه مقولههای زندگی سیاسی و اجتماعی، استثنا وجود دارد. ریزشیهایی نیز هستند که بهراستی اولین عشق خود را به خاک میسپارند و در راه آرمانی نو، غالبا مخالف اولین عشق، تلاش میکنند.
مسئله وقتی پیچیدهتر میشود که واژه دیگری وارد صحنه میشود: حَربا یا آفتابپرست؛ جانوری که برای دفاع از خود رنگ عوض میکند و هرگاه لازم شد همرنگ جماعت میشود اما هرگز از دایره بوقلمونصفتی بیرون نمیآید.
بعضی پژوهندگان سیاسی واژه «فرصتطلب» را ترجیح میدهند که با «فرصتشناس» فرق دارد. برای اینکه بپردازیم به موضوع اصلی این نوشته، فرض کنیم که همه واژههای ذکرشده کوکتلی را تشکیل میدهند که نتیجه آن فرد یا افرادی هستند که ریزشی، نفوذی، حربایی، بوقلمونصفت و دوآستری هستند.
هنگامی که برای نوشتن این مقاله در فکر بودم، ناگهان به یاد آیتالله مهدی کروبی افتادم. علت این یادآوری مطرح شدن چند تن از پیروان او بود که به آمریکا مهاجرت کردهاند.
تا چندی پیش، برای من امکان نداشت که درباره زیروبمهای زندگی سیاسی آیتالله کروبی چیزی بنویسم. ایشان در حصر خانگی قرار داشت و نمیتوانست از خود دفاع کند. بدین سان انتقاد از مواضع گوناگون ایشان منصفانه به نظر نمیرسید.
اما اکنون که آیتالله آزادی خود را بازیافته است، نگاهی به زندگی سیاسی او، حتی اگر منصفانه نباشد، قابلطرح به نظر میرسد. مهدی کروبی زندگی سیاسی خود را در حاشیه فعالیتهای گروههای وابسته به فداییان اسلام آغاز کرد، اما هرگز در موقعیتی که او را در خطر افکند، قرار نداد. او در پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نقشی نداشت، اما خیلی زود توانست در نمایش سیاسی جدید ایران، نقش کوچکی به دست آورد و در چارچوب مجمع روحانیون مبارز، اندکاندک بهعنوان یکی از افراطیترین چهرههای هیئت حاکمه نوبنیاد ظاهر شود.
در سال ۱۹۹۰ میلادی، مجله آمریکایی «ویکلی استاندارد» او را بهعنوان یکی از رهبران تندرو «جناح رادیکال» در تهران معرفی کرد. جناحی که در نبرد قدرت در برابر جناح بهاصطلاح معتدل به رهبری آیتالله هاشمی رفسنجانی قرار داشت. با کاهش تدریجی قدرت جناح رفسنجانی، جناح بهاصطلاح رادیکال بهسرعت رشد کرد. تا آنجا که کنترل مجلس شورای اسلامی را به دست آورد و آیتالله کروبی که در آن زمان هنوز یک حجتالاسلام بود، به ریاست مجلس رسید و در ردیف پنج یا شش چهره کلیدی نظام جلوه کرد.
مهدی کروبی در نخستین سخنرانی پس از ۱۱ سال؛ اصل نظام محفوظ بماند
با بهرهگیری از موقعیت جدید خود، کروبی ریاست هیئت رسمی جمهوری اسلامی ایران را در کنفرانس مردمی عربیــاسلامی در خارطوم سودان بر عهده گرفت. آن کنفرانس در روزهای ۲۵ و ۲۶ آوریل ۱۹۹۱ میلادی برای نخستین بار تشکیل شد و توانست رهبران برجسته بیش از ۱۰۰ سازمان رادیکال اسلامی را از ۶۰ کشور گوناگون گرد هم آورد. در آن کنفرانس که به ریاست شیخ حسن الترابی برگزار شد، رهبران تمامی گروههای فلسطینی از یاسر عرفات گرفته تا جورج حبش و خالد المشعل برای اولین و آخرین بار، در کنار هم حضور داشتند. رهبران شش سازمان تروریستی اسلامی الجزایر که در کشور خودشان یکدیگر را میکشتند، نیز «برادرانه» در خارطوم کنار هم بودند.
@AmirTaheri4
تا چندی پیش، برای من امکان نداشت که درباره زیروبمهای زندگی سیاسی آیتالله کروبی چیزی بنویسم. ایشان در حصر خانگی قرار داشت و نمیتوانست از خود دفاع کند. بدین سان انتقاد از مواضع گوناگون ایشان منصفانه به نظر نمیرسید
امیر طاهری
جمعه ۱۴ شهریور ۱۴۰۴ برابر با ۵ سِپتامبر ۲۰۲۵ ۹:۰۰
«ریزشی» یکی از واژههایی است که در سالهای اخیر، وارد فرهنگ لغات سیاسی فارسی شده است. البته هنوز تعریف جامعی از این واژه عرضه نکردهاند، اما میتوان گفت ریزشی کسی است که پس از سالها همکاری با جمهوری اسلامی و حمایت از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، تصمیم میگیرد که به اردوی مخالف بپیوندد. از آنجا که در حال حاضر هواداران پادشاهی مشروطه فعالترین، اگر نخواهیم بگوییم بزرگترین، اردوی مخالفان نظام ولایت فقیه را تشکیل میدهند، ریزشی کسی است که به آنان میپیوندد.
مشکل اینجا است که ریزشی غالبا یک دوقلو دارد به نام «نفوذی» و هر دو با تبانی یا به طور طبیعی، میکوشند تا مخالفان «ولایت فقیه» را به مسیرهایی بکشانند که غالبا بنبستاند. در غالب موارد، اگر نخواهیم بگوییم در تمام موارد، ریزشی و نفوذی در درجه اول، نگران منافع مادی و معنوی خود هستند و هرگز اولین عشق خود را که انقلاب ۱۳۵۷ بود، فراموش نمیکنند. البته باید یادآور شد که در اینجا نیز مانند همه مقولههای زندگی سیاسی و اجتماعی، استثنا وجود دارد. ریزشیهایی نیز هستند که بهراستی اولین عشق خود را به خاک میسپارند و در راه آرمانی نو، غالبا مخالف اولین عشق، تلاش میکنند.
مسئله وقتی پیچیدهتر میشود که واژه دیگری وارد صحنه میشود: حَربا یا آفتابپرست؛ جانوری که برای دفاع از خود رنگ عوض میکند و هرگاه لازم شد همرنگ جماعت میشود اما هرگز از دایره بوقلمونصفتی بیرون نمیآید.
بعضی پژوهندگان سیاسی واژه «فرصتطلب» را ترجیح میدهند که با «فرصتشناس» فرق دارد. برای اینکه بپردازیم به موضوع اصلی این نوشته، فرض کنیم که همه واژههای ذکرشده کوکتلی را تشکیل میدهند که نتیجه آن فرد یا افرادی هستند که ریزشی، نفوذی، حربایی، بوقلمونصفت و دوآستری هستند.
هنگامی که برای نوشتن این مقاله در فکر بودم، ناگهان به یاد آیتالله مهدی کروبی افتادم. علت این یادآوری مطرح شدن چند تن از پیروان او بود که به آمریکا مهاجرت کردهاند.
تا چندی پیش، برای من امکان نداشت که درباره زیروبمهای زندگی سیاسی آیتالله کروبی چیزی بنویسم. ایشان در حصر خانگی قرار داشت و نمیتوانست از خود دفاع کند. بدین سان انتقاد از مواضع گوناگون ایشان منصفانه به نظر نمیرسید.
اما اکنون که آیتالله آزادی خود را بازیافته است، نگاهی به زندگی سیاسی او، حتی اگر منصفانه نباشد، قابلطرح به نظر میرسد. مهدی کروبی زندگی سیاسی خود را در حاشیه فعالیتهای گروههای وابسته به فداییان اسلام آغاز کرد، اما هرگز در موقعیتی که او را در خطر افکند، قرار نداد. او در پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نقشی نداشت، اما خیلی زود توانست در نمایش سیاسی جدید ایران، نقش کوچکی به دست آورد و در چارچوب مجمع روحانیون مبارز، اندکاندک بهعنوان یکی از افراطیترین چهرههای هیئت حاکمه نوبنیاد ظاهر شود.
در سال ۱۹۹۰ میلادی، مجله آمریکایی «ویکلی استاندارد» او را بهعنوان یکی از رهبران تندرو «جناح رادیکال» در تهران معرفی کرد. جناحی که در نبرد قدرت در برابر جناح بهاصطلاح معتدل به رهبری آیتالله هاشمی رفسنجانی قرار داشت. با کاهش تدریجی قدرت جناح رفسنجانی، جناح بهاصطلاح رادیکال بهسرعت رشد کرد. تا آنجا که کنترل مجلس شورای اسلامی را به دست آورد و آیتالله کروبی که در آن زمان هنوز یک حجتالاسلام بود، به ریاست مجلس رسید و در ردیف پنج یا شش چهره کلیدی نظام جلوه کرد.
مهدی کروبی در نخستین سخنرانی پس از ۱۱ سال؛ اصل نظام محفوظ بماند
با بهرهگیری از موقعیت جدید خود، کروبی ریاست هیئت رسمی جمهوری اسلامی ایران را در کنفرانس مردمی عربیــاسلامی در خارطوم سودان بر عهده گرفت. آن کنفرانس در روزهای ۲۵ و ۲۶ آوریل ۱۹۹۱ میلادی برای نخستین بار تشکیل شد و توانست رهبران برجسته بیش از ۱۰۰ سازمان رادیکال اسلامی را از ۶۰ کشور گوناگون گرد هم آورد. در آن کنفرانس که به ریاست شیخ حسن الترابی برگزار شد، رهبران تمامی گروههای فلسطینی از یاسر عرفات گرفته تا جورج حبش و خالد المشعل برای اولین و آخرین بار، در کنار هم حضور داشتند. رهبران شش سازمان تروریستی اسلامی الجزایر که در کشور خودشان یکدیگر را میکشتند، نیز «برادرانه» در خارطوم کنار هم بودند.
@AmirTaheri4
ایندیپندنت فارسی
امیر طاهری | بچههای آیتالله و سراب کسب قدرت
«ریزشی» یکی از واژههایی است که در سالهای اخیر، وارد فرهنگ لغات سیاسی فارسی شده است. البته هنوز تعریف جامعی از این واژه عرضه نکردهاند، اما میتوان گفت ریزشی کسی است که پس از سالها همکاری با جمهوری
❤21👍12
کنفرانس خارطوم رزمخانان افغان را نیز در یک جا کنار هم جمع کرد. از لبنان، حزبالله و امل هر دو نماینده داشتند. تقریبا تمامی رهبران اخوان المسلمین در مصر و دیگر کشورهای عرب نیز جزو شرکتکنندگان بودند. کنفرانس خارطوم صحنه سخنرانیهای آتشین بود، با مضامین همیشگی: نابودی اسرائیل، بیرون راندن آمریکا از سرزمینهای اسلامی و نجات بشریت از انحطاط با اشاعه اسلام در سراسر جهان.
حجت الاسلام کروبی یکی از پرشورترین سخنرانیها را ایراد کرد. از دید او، نابودی «غده سرطانی اسرائیل» میبایستی اولویت جهان اسلام قرار گیرد. با توضیح «فلسفه و افکار امام خمینی»، حجتالاسلام مدعی شد که جمهوری اسلامی در ایران حاضر است تا پرچمدار نهضت جهانی اسلامی باشد و امت اسلام را به پیروزی اجتنابناپذیر برساند.
میتوان گفت که سخنرانی آتشین حجتالاسلام بهخوبی گل کرد. یک دلیل این موفقیت این بود که کروبی تنها کسی بود که در میان حاضران، نماینده یک دولت اسلامی شناخته میشد. در کنفرانس خارطوم رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری آینده ترکیه، نیز حضور داشت، اما در آن زمان فقط یک عضو حزب «رفاه» نجمالدین اربکان به شمار میآمد و در نتیجه وزن چندانی نداشت.
در آن زمان، در میان شرکتکنندگان بودند کسانی که تصور میکردند کروبی «ولی فقیه» آینده ایران اسلامی خواهد بود. شاید به همین سبب بود که حجتالاسلام به عنوان یکی از ۹ عضو «شورای عالی انقلاب اسلامی جهانی» انتخاب شد. در میان دیگر اعضای «شورای عالی» شخصیتهایی اسامه بن لادن، ایمن الظواهری (مصر)، نایف الحواتمه (فلسطین)، راشد الغنوشی (تونس)، گلبدین حکمتیار (افغانستان)، عماد مغنیه (لبنان)، علی مهدی (سومالی) و البته حسن الترابی (سودان) بهعنوان رئیس، حضور داشتند.
در یک لحظه کوتاه تاریخی، اینطور به نظر میرسید که جهان اسلامــ اگر چنین چیزی وجود داشته باشدــ توانسته است با اتحاد اهل سنت (به رهبری الترابی) و شیعه (به رهبری کروبی)، برای نخستین بار متحد بشود و به طور یکپارچه اردوگاه «خاجپرستان» را به چالش بکشد؛ اتفاقی که حتی در جنگهای صلیبی هرگز ممکن نشد.
اما از آنجا که ارزیابی تحولات در «جهان اسلام» بر اساس منطق ارسطویی ممکن نیست، کاخ کاغذی ساختهشده در خارطوم بهسرعت فرو ریخت. چهار سال پس از آن حادثه دورانساز، حسن الترابی به اتهام کوشش برای کودتا علیه ژنرال عمر البشیر، در زندان بود، در حالی که حجتالاسلام کروبی به طرف در خروج از صحنه هدایت میشد.
کروبی پیش از آنکه به طرف در خروج هل داده شود، کوشید تا با تغییر مسیر، نقطه پایان زندگی سیاسی خود را عقب اندازد و ناگهان تبدیل شد به یک رهبر معتدل اصلاحطلب و از همه مهمتر، خواستار عادیسازی مناسبات با «شیطان بزرگ» و حتی تنشزدایی با «غده سرطانی» اسرائیل شد. او مانند تقریبا تمامی بازیگران سیاسی سطح بالا در جمهوری اسلامی، به این نتیجه رسیده بود که کسب و حفظ قدرت در تهران بدون تایید لااقل تلویحی «شیطان بزرگ» و متفقان غربی و اسرائیلی آن ممکن نیست. در طی دههها، رفسنجانی در نقشهای گوناگون، میرحسین موسوی خامنه در مقام نخستوزیر و با دیگران سطح پایینتر مانند محمد خاتمی و حسن روحانی (هر دو حجتالاسلام) به شیوههای گوناگون کوشیده بودند تا نظر مثبت «شیطان بزرگ» را جلب کنند.
با توجه به آن سابقه بود که کروبی سفر تاریخی خود به ایالات متحده را بهعنوان رئیس مجلس شورای اسلامی تنظیم کرد. در آن سفر او در یک سلسله گفتگو با وسایل ارتباط جمعی، شخصیتهای آکادمیک و اقتصادی آمریکا، از «انعطاف» و «اصلاحات» سخن گفت و به قول فرانک گافنی، سیاستپژوه برجسته آن روزها در آمریکا، موفق شد بهعنوان یکی از کلیدهای حل «مشکل ایران» شناخته شود.
اما جالبترین و مهمترین رویداد در آن سفر ملاقات «تصادفی» کروبی و هیئت همراه او با اعضای «ریاست عالی خاخامهای ایالات متحده» بود که همراه با چهار سرمایهدار بزرگ یهودیآمریکایی، دو وکیل دادگستری برجسته و سردبیران دو جریده علاقهمند به اسرائیل، در موزه متروپولیتن نیویورک صورت گرفت.
البته آن «تصادف» از پیش با تمام جزئیات، پیشبینی و برنامهریزی شده بود. مدیران موزه پذیرفته بودند که پس از برخورد «تصادفی» هیئت ایرانی با هیئت یهودیآمریکایی در راهرو موزه، یکی از سالنهای موزه را برای «گفتگوهای دوستانه» در اختیار شرکتکنندگان قرار دهند.
از آنجا که آن دیدار «کاملا تصادفی» بود، جزئیات آن هرگز منتشر نشد، اما یکی از سردبیران شرکتکننده اطلاع داد که «تصادف» موردبحث گام مهمی در راه تنشزدایی میان اسرائیل و جمهوری اسلامی بود. او گفت: «از دید شرکتکنندگان در تصادف، حجتالاسلام کروبی آدم خوبی (NICE GUY) به نظر آمد.»
@AmirTaheri4
حجت الاسلام کروبی یکی از پرشورترین سخنرانیها را ایراد کرد. از دید او، نابودی «غده سرطانی اسرائیل» میبایستی اولویت جهان اسلام قرار گیرد. با توضیح «فلسفه و افکار امام خمینی»، حجتالاسلام مدعی شد که جمهوری اسلامی در ایران حاضر است تا پرچمدار نهضت جهانی اسلامی باشد و امت اسلام را به پیروزی اجتنابناپذیر برساند.
میتوان گفت که سخنرانی آتشین حجتالاسلام بهخوبی گل کرد. یک دلیل این موفقیت این بود که کروبی تنها کسی بود که در میان حاضران، نماینده یک دولت اسلامی شناخته میشد. در کنفرانس خارطوم رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری آینده ترکیه، نیز حضور داشت، اما در آن زمان فقط یک عضو حزب «رفاه» نجمالدین اربکان به شمار میآمد و در نتیجه وزن چندانی نداشت.
در آن زمان، در میان شرکتکنندگان بودند کسانی که تصور میکردند کروبی «ولی فقیه» آینده ایران اسلامی خواهد بود. شاید به همین سبب بود که حجتالاسلام به عنوان یکی از ۹ عضو «شورای عالی انقلاب اسلامی جهانی» انتخاب شد. در میان دیگر اعضای «شورای عالی» شخصیتهایی اسامه بن لادن، ایمن الظواهری (مصر)، نایف الحواتمه (فلسطین)، راشد الغنوشی (تونس)، گلبدین حکمتیار (افغانستان)، عماد مغنیه (لبنان)، علی مهدی (سومالی) و البته حسن الترابی (سودان) بهعنوان رئیس، حضور داشتند.
در یک لحظه کوتاه تاریخی، اینطور به نظر میرسید که جهان اسلامــ اگر چنین چیزی وجود داشته باشدــ توانسته است با اتحاد اهل سنت (به رهبری الترابی) و شیعه (به رهبری کروبی)، برای نخستین بار متحد بشود و به طور یکپارچه اردوگاه «خاجپرستان» را به چالش بکشد؛ اتفاقی که حتی در جنگهای صلیبی هرگز ممکن نشد.
اما از آنجا که ارزیابی تحولات در «جهان اسلام» بر اساس منطق ارسطویی ممکن نیست، کاخ کاغذی ساختهشده در خارطوم بهسرعت فرو ریخت. چهار سال پس از آن حادثه دورانساز، حسن الترابی به اتهام کوشش برای کودتا علیه ژنرال عمر البشیر، در زندان بود، در حالی که حجتالاسلام کروبی به طرف در خروج از صحنه هدایت میشد.
کروبی پیش از آنکه به طرف در خروج هل داده شود، کوشید تا با تغییر مسیر، نقطه پایان زندگی سیاسی خود را عقب اندازد و ناگهان تبدیل شد به یک رهبر معتدل اصلاحطلب و از همه مهمتر، خواستار عادیسازی مناسبات با «شیطان بزرگ» و حتی تنشزدایی با «غده سرطانی» اسرائیل شد. او مانند تقریبا تمامی بازیگران سیاسی سطح بالا در جمهوری اسلامی، به این نتیجه رسیده بود که کسب و حفظ قدرت در تهران بدون تایید لااقل تلویحی «شیطان بزرگ» و متفقان غربی و اسرائیلی آن ممکن نیست. در طی دههها، رفسنجانی در نقشهای گوناگون، میرحسین موسوی خامنه در مقام نخستوزیر و با دیگران سطح پایینتر مانند محمد خاتمی و حسن روحانی (هر دو حجتالاسلام) به شیوههای گوناگون کوشیده بودند تا نظر مثبت «شیطان بزرگ» را جلب کنند.
با توجه به آن سابقه بود که کروبی سفر تاریخی خود به ایالات متحده را بهعنوان رئیس مجلس شورای اسلامی تنظیم کرد. در آن سفر او در یک سلسله گفتگو با وسایل ارتباط جمعی، شخصیتهای آکادمیک و اقتصادی آمریکا، از «انعطاف» و «اصلاحات» سخن گفت و به قول فرانک گافنی، سیاستپژوه برجسته آن روزها در آمریکا، موفق شد بهعنوان یکی از کلیدهای حل «مشکل ایران» شناخته شود.
اما جالبترین و مهمترین رویداد در آن سفر ملاقات «تصادفی» کروبی و هیئت همراه او با اعضای «ریاست عالی خاخامهای ایالات متحده» بود که همراه با چهار سرمایهدار بزرگ یهودیآمریکایی، دو وکیل دادگستری برجسته و سردبیران دو جریده علاقهمند به اسرائیل، در موزه متروپولیتن نیویورک صورت گرفت.
البته آن «تصادف» از پیش با تمام جزئیات، پیشبینی و برنامهریزی شده بود. مدیران موزه پذیرفته بودند که پس از برخورد «تصادفی» هیئت ایرانی با هیئت یهودیآمریکایی در راهرو موزه، یکی از سالنهای موزه را برای «گفتگوهای دوستانه» در اختیار شرکتکنندگان قرار دهند.
از آنجا که آن دیدار «کاملا تصادفی» بود، جزئیات آن هرگز منتشر نشد، اما یکی از سردبیران شرکتکننده اطلاع داد که «تصادف» موردبحث گام مهمی در راه تنشزدایی میان اسرائیل و جمهوری اسلامی بود. او گفت: «از دید شرکتکنندگان در تصادف، حجتالاسلام کروبی آدم خوبی (NICE GUY) به نظر آمد.»
@AmirTaheri4
👍23❤8👏5
البته «تصادف» در موزه نیویورک نهتنها کمکی به تسریع صعود حجتالاسلام از نردبان قدرت در تهران نکرد، بلکه میتوان گفت آغاز پایین کشاندن او از نردبان را رقم زد. با این حال استقبال شخصیتهای بانفوذ آمریکایی سبب شد که آقای کروبی عمامه خود را برای رسیدن به ریاستجمهوری به میان بیندازد؛ محاسبه غلطی که به شکست اجتنابناپذیر او در انتخابات ریاستجمهوری منجر شد و در همان حال با تقسیم آراء اعتراضی که اکثریت قاطع را تشکیل میدادند، پیروزی مجدد محمود احمدینژاد را رقم زد و حجتالاسلام را همراه با میرحسین موسوی خامنه، به حصر خانگی کشاند.
نکتهای که در طی سالها برای من بهعنوان یک ناظر تحولات سیاسی ایران، مبهم مانده، این است که چرا «شخصیتهای مهم» آمریکایی که هم با کروبی و هم با موسوی خامنه در تماس بودند و نسبت به هر دو نظر مثبت ابراز میکردند، نکوشیدند آنان را به ائتلاف بکشانند؛ ائتلافی که با عرضه کاندیدای واحد، میتوانست ریاستجمهوری را نصیب آنان و حامیان آمریکاییشان کند.
اگر از دیدی دیگر بنگریم، میتوان گفت که ابهام مذکور در بالا توجیهی ندارد. نظام سیاسی ایالات متحده امکان طرح و اجرای بازیهای ظرایف سیاسی در دیگر کشورها را عرضه نمیکند. جناحی که از کروبی حمایت میکرد، الزاما با جناحی که موسوی را ترجیح میداد، نمیتوانست در یک برنامه مشترک کار کند. از سوی ایران، طرز فکر «نواستعماری» که از اواسط سده نوزدهم مغز ما را اشغال کرده است، آمریکا یا دیگر قدرتهای بزرگ بهمراتب نیرومندتر، زرنگتر و مصممتر از آنچه واقعا هستند، جلوه میکنند. این باعث میشود که بدفهمی ما از رابطه با قدرتها و کژفهمی آنان از پیچیدگیهای جوامع بهاصطلاح در حال رشد، به یک سوءتفاهم دوجانبه بینجامد که نتیجهای جز باختــباخت ندارد.
آیتالله کروبی در تازهترین شمایل خود پس از پایان حصر خانگی، کوشیده است تا خود را یک سرباز فداکار نظام بازتعریف کند، به این امید که پلی باشد بین «اصولگرایان» که میگویند «تا آخرین قطره خون» خواهند جنگید و «اصلاحطلبان» که امیدوارند «رهبر» تکهاستخوانی به سویشان پرتاب کند. اما به فرض هم که کروبی در نقش پل بازسازی شود، نباید فراموش کرد که پل برای رد شدن از روی آن، مهم است و وقتی که خر از پل گذشت، کسی از خراب کردن آن غمگین نخواهد شد.
شاگردانــ اگر نخواهیم بگوییم نوچگانــ حجتالاسلام که به آمریکا مهاجرت کردهاند و به تبعیت آن کشور نیز درآمدهاند، بسیاری از شگردهای سیاسی آمریکایی را فرا گرفتهاند.
بزرگترین نقطه ضعف «بچههای آیتالله» مانند دارودستهای که حجتالاسلام خاتمی و حجتالاسلام روحانی به نام «نایاک» به راه انداختند، ناتوانی آنان از آزادسازی خود از تفکر نواستعماری است. آنان آمریکا و اخیرا تاحدیروزافزون، اسرائیل را نوعی «رومسرویس» (خدماترسانی با فشار یک دکمه) میپندارند که کافی است تا نشان دهیم دارای یک رهبر، یک برنامه و مقداری پول هستیم تا ما را به قدرت برسانند. اما این «رومسرویس» اگر در بعضی موارد مانند عراق و افغانستان کار کرد، به شکرانه دخالت نظامی بود، نه حمایت از گروههای محلی با برنامه، رهبر و پول. از این گذشته، سانچو پانزاهای محلی که در عراق و افغانستان سوار بر زرهپوشهای آمریکایی به قدرت رسیدند، سرانجام سرنوشت چندان دلچسبی نداشتند.
تقریبا تمامی رهبرتراشیها از سوی آمریکا و متحدان اروپاییاش در چند دهه اخیر به ناکامی تراشندهها و نابودی تراشیدهها منجر شده است.
اسرائیل به نوبه خود دو تجربه نه چندان شیرین در رهبرتراشی دارد. نخستین تجربه اشغال بیروت و تحمیل بشیر جمیل بهعنوان رئیسجمهوری لبنان بود که به قتل او منجر شد. طنز تراژیک این تجربه این بود که بدون دخالت اسرائیل، بشیر جمیل بیتردید به ریاستجمهوری لبنان میرسید، زیرا هم وارث خانوادهای برجسته بود و هم شجاعت و درایت خود را در رهبری حزب خود نشان داده بود. پشتیبانی اسرائیل به معنای حکم قتل او بود.
تجربه دوم رهبرتراشی اسرائیل با علم کردن شیخ احمد یاسین بهعنوان بنیانگذار و رهبر بخش فلسطینی اخوان المسلمین، در مقابل گروههای چپگرای فلسطینیــ از الفتح گرفته تا الصاعقهــ و گروههای معتدل طبقه متوسط به رهبری حیدر الشافی و فیصل الحسینی، دیدیم که به فاجعه ۷ اکتبر منجر شد.
در ۱۰ سال گذشته شاهد بسیار کوششهایی بودیم از سوی کسانی که امیدوار بودند با حمایت قدرتهای بیگانه، از اتحاد شوروی گرفته تا انگلیس و آمریکا و اخیرا اسرائیل، در بخشی از ایران یا تمامی آن به قدرت برسند. آیا وقت آن نرسیده است که از تجربههای تلخ و در عین حال پرهزینه برای میهنمان درس بگیریم و مغز خود را از استعمار آزاد کنیم؟
آیا عاقلانهتر نیست که راه نجات میهنمان را از نظام ضدایرانی کنونی، با تکیه به حمایت مردم خودمان و در چارچوب فرهنگ خسروانی ایرانی جستجو کنیم؟
@AmirTaheri4
نکتهای که در طی سالها برای من بهعنوان یک ناظر تحولات سیاسی ایران، مبهم مانده، این است که چرا «شخصیتهای مهم» آمریکایی که هم با کروبی و هم با موسوی خامنه در تماس بودند و نسبت به هر دو نظر مثبت ابراز میکردند، نکوشیدند آنان را به ائتلاف بکشانند؛ ائتلافی که با عرضه کاندیدای واحد، میتوانست ریاستجمهوری را نصیب آنان و حامیان آمریکاییشان کند.
اگر از دیدی دیگر بنگریم، میتوان گفت که ابهام مذکور در بالا توجیهی ندارد. نظام سیاسی ایالات متحده امکان طرح و اجرای بازیهای ظرایف سیاسی در دیگر کشورها را عرضه نمیکند. جناحی که از کروبی حمایت میکرد، الزاما با جناحی که موسوی را ترجیح میداد، نمیتوانست در یک برنامه مشترک کار کند. از سوی ایران، طرز فکر «نواستعماری» که از اواسط سده نوزدهم مغز ما را اشغال کرده است، آمریکا یا دیگر قدرتهای بزرگ بهمراتب نیرومندتر، زرنگتر و مصممتر از آنچه واقعا هستند، جلوه میکنند. این باعث میشود که بدفهمی ما از رابطه با قدرتها و کژفهمی آنان از پیچیدگیهای جوامع بهاصطلاح در حال رشد، به یک سوءتفاهم دوجانبه بینجامد که نتیجهای جز باختــباخت ندارد.
آیتالله کروبی در تازهترین شمایل خود پس از پایان حصر خانگی، کوشیده است تا خود را یک سرباز فداکار نظام بازتعریف کند، به این امید که پلی باشد بین «اصولگرایان» که میگویند «تا آخرین قطره خون» خواهند جنگید و «اصلاحطلبان» که امیدوارند «رهبر» تکهاستخوانی به سویشان پرتاب کند. اما به فرض هم که کروبی در نقش پل بازسازی شود، نباید فراموش کرد که پل برای رد شدن از روی آن، مهم است و وقتی که خر از پل گذشت، کسی از خراب کردن آن غمگین نخواهد شد.
شاگردانــ اگر نخواهیم بگوییم نوچگانــ حجتالاسلام که به آمریکا مهاجرت کردهاند و به تبعیت آن کشور نیز درآمدهاند، بسیاری از شگردهای سیاسی آمریکایی را فرا گرفتهاند.
بزرگترین نقطه ضعف «بچههای آیتالله» مانند دارودستهای که حجتالاسلام خاتمی و حجتالاسلام روحانی به نام «نایاک» به راه انداختند، ناتوانی آنان از آزادسازی خود از تفکر نواستعماری است. آنان آمریکا و اخیرا تاحدیروزافزون، اسرائیل را نوعی «رومسرویس» (خدماترسانی با فشار یک دکمه) میپندارند که کافی است تا نشان دهیم دارای یک رهبر، یک برنامه و مقداری پول هستیم تا ما را به قدرت برسانند. اما این «رومسرویس» اگر در بعضی موارد مانند عراق و افغانستان کار کرد، به شکرانه دخالت نظامی بود، نه حمایت از گروههای محلی با برنامه، رهبر و پول. از این گذشته، سانچو پانزاهای محلی که در عراق و افغانستان سوار بر زرهپوشهای آمریکایی به قدرت رسیدند، سرانجام سرنوشت چندان دلچسبی نداشتند.
تقریبا تمامی رهبرتراشیها از سوی آمریکا و متحدان اروپاییاش در چند دهه اخیر به ناکامی تراشندهها و نابودی تراشیدهها منجر شده است.
اسرائیل به نوبه خود دو تجربه نه چندان شیرین در رهبرتراشی دارد. نخستین تجربه اشغال بیروت و تحمیل بشیر جمیل بهعنوان رئیسجمهوری لبنان بود که به قتل او منجر شد. طنز تراژیک این تجربه این بود که بدون دخالت اسرائیل، بشیر جمیل بیتردید به ریاستجمهوری لبنان میرسید، زیرا هم وارث خانوادهای برجسته بود و هم شجاعت و درایت خود را در رهبری حزب خود نشان داده بود. پشتیبانی اسرائیل به معنای حکم قتل او بود.
تجربه دوم رهبرتراشی اسرائیل با علم کردن شیخ احمد یاسین بهعنوان بنیانگذار و رهبر بخش فلسطینی اخوان المسلمین، در مقابل گروههای چپگرای فلسطینیــ از الفتح گرفته تا الصاعقهــ و گروههای معتدل طبقه متوسط به رهبری حیدر الشافی و فیصل الحسینی، دیدیم که به فاجعه ۷ اکتبر منجر شد.
در ۱۰ سال گذشته شاهد بسیار کوششهایی بودیم از سوی کسانی که امیدوار بودند با حمایت قدرتهای بیگانه، از اتحاد شوروی گرفته تا انگلیس و آمریکا و اخیرا اسرائیل، در بخشی از ایران یا تمامی آن به قدرت برسند. آیا وقت آن نرسیده است که از تجربههای تلخ و در عین حال پرهزینه برای میهنمان درس بگیریم و مغز خود را از استعمار آزاد کنیم؟
آیا عاقلانهتر نیست که راه نجات میهنمان را از نظام ضدایرانی کنونی، با تکیه به حمایت مردم خودمان و در چارچوب فرهنگ خسروانی ایرانی جستجو کنیم؟
@AmirTaheri4
👍31❤8👏5👎1
@AmirTaheri4
حق با جناب طاهری بود ،
رسم اینه جلسه با سخنرانی شاه آغاز و با سخنرانی #ولیعهد_نور تموم میشد ،اما نشد کور که نبودیم دیدیم خودمون .
سوال:
چه کس یا کسانی با سخنرانی #شاه_و_ولیعهد در آغاز و انتهای جلسه مخالف بودن این باید روشن بشه ما هم تکلیف رو بدونیم با کیا طرفیم ،ما که میدونیم فقط محرز بشه راحت تریم با تچکر
#CyrusAccords
#KingRezaPahlavi
Mersedeh J.Z
@AmirTaheri4
حق با جناب طاهری بود ،
رسم اینه جلسه با سخنرانی شاه آغاز و با سخنرانی #ولیعهد_نور تموم میشد ،اما نشد کور که نبودیم دیدیم خودمون .
سوال:
چه کس یا کسانی با سخنرانی #شاه_و_ولیعهد در آغاز و انتهای جلسه مخالف بودن این باید روشن بشه ما هم تکلیف رو بدونیم با کیا طرفیم ،ما که میدونیم فقط محرز بشه راحت تریم با تچکر
#CyrusAccords
#KingRezaPahlavi
Mersedeh J.Z
@AmirTaheri4
👍44💯7❤3🔥3👎2👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران همیشه پذیرای یهودیانی بود که در کشورهای دیگر مورد ستم و کشتار قرار می گرفتند و به این سرزمین پناه می آوردند
در این فیلم جشن تکلیف ماناش نونو از جامعه یهودیان عراقی ایرانی را می بینیم که در تهران در سال ۱۹۵۷ فیلمبرداری شده. خانواده نونو پس از قتل عام یهودستیزانه فرهود
در سال ۱۹۴۱ علیه یهودیان عراق که از نازیها الهام گرفته شده بود،از کشور عراق گریختند و قبل از مهاجرت شان به امریکا، مدتی با دیگر یهودیان عراقی در تهران ساکن شدند
#پیمان_کوروش
Azadeh Khorasani👑💙
@AmirTaheri4
در این فیلم جشن تکلیف ماناش نونو از جامعه یهودیان عراقی ایرانی را می بینیم که در تهران در سال ۱۹۵۷ فیلمبرداری شده. خانواده نونو پس از قتل عام یهودستیزانه فرهود
در سال ۱۹۴۱ علیه یهودیان عراق که از نازیها الهام گرفته شده بود،از کشور عراق گریختند و قبل از مهاجرت شان به امریکا، مدتی با دیگر یهودیان عراقی در تهران ساکن شدند
#پیمان_کوروش
Azadeh Khorasani👑💙
@AmirTaheri4
❤🔥34👍17❤4💯3👎1
کسی میتونه به این پرسش پاسخ بده؟
چرا در جرج تاون، و در تدوین این دفترچه هیچ پادشاهی خواه شناخته شده ای وجود نداشتند؟
انتظار دارید فردا مجلس موسسان به دست شیادان 57ی نیافتد؟
هیچ کس حق ندارد سامانه شاهنشاهی را از کهن ترین کشور جهان حذف کند.
@PahlaviReza
Kherade Irani 👑 خـــرد ایــرانـی
@AmirTaheri4
چرا در جرج تاون، و در تدوین این دفترچه هیچ پادشاهی خواه شناخته شده ای وجود نداشتند؟
انتظار دارید فردا مجلس موسسان به دست شیادان 57ی نیافتد؟
هیچ کس حق ندارد سامانه شاهنشاهی را از کهن ترین کشور جهان حذف کند.
@PahlaviReza
Kherade Irani 👑 خـــرد ایــرانـی
ایران نخستین کشور جهان است.
ایران از روز نخست شاهنشاهی بوده.
ایران از سال 57 از سوی اهریمنان جهان اشغال شده و ما در حال بازپس گیری آن هستیم.
هیچ کس و یا نهادی حق ندارد سامانه شاهنشاهی را از ایران، این کهن ترین کشور جهان، حذف کند.
#پاینده_ایران_شاهنشاهی
Kherade Irani 👑 خـــرد ایــرانـی
@AmirTaheri4
👍48❤8❤🔥3👎3
دفترچه بیچارگی قیچی دو لبه علیه پادشاهی،
دفترچه ای تنظیم کردند که در صورت پذیرش آن با پادشاهی در ایران باید خدا حافظی کرد،
از سوی دیگر
فضایی حول دفترچه علیه منتقدان با تهدید و برچسب و بلاک ایجاد کردند همانند اسلاف ۵۷ی شان از پادشاهی دیکتاتوری به تصویر بکشند
#بازگشت_به_مشروطه
رضا کیوان
@AmirTaheri4
دفترچه ای تنظیم کردند که در صورت پذیرش آن با پادشاهی در ایران باید خدا حافظی کرد،
از سوی دیگر
فضایی حول دفترچه علیه منتقدان با تهدید و برچسب و بلاک ایجاد کردند همانند اسلاف ۵۷ی شان از پادشاهی دیکتاتوری به تصویر بکشند
#بازگشت_به_مشروطه
رضا کیوان
@AmirTaheri4
👌37👍8👎5❤2🔥2💯2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد امیر طاهری:پرده از نرفت خود به مونیخ برداشت
@AmirTaheri4
در خصوص نشست مونیخ پیشنهاد من این بود که همایش با سخنرانی رضا شاه دوم آغاز و با سخنرانی شاهدخت نور پهلوی به پایان برسد تا نمادی از تداوم پادشاهی و پیغامی به نسل آینده باشد. با آن موافقت نشد!
Dr.خاک بازی👑
@AmirTaheri4
@AmirTaheri4
در خصوص نشست مونیخ پیشنهاد من این بود که همایش با سخنرانی رضا شاه دوم آغاز و با سخنرانی شاهدخت نور پهلوی به پایان برسد تا نمادی از تداوم پادشاهی و پیغامی به نسل آینده باشد. با آن موافقت نشد!
Dr.خاک بازی👑
@AmirTaheri4
🔥26👏18👍8👎5❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الان یکسری هم میان میگن چون #رضاشاه_دوم در نشست دوم مونیخ دعوت نشده و یا دعوت شده بوده نرفته این حرفهارو میزنه 😉
یک سری هم خودشون رو زدن به احمقی و دایم دارن رشتو مینویسن و بجای #شاه حرف میزنن و قانون میذارن و مشروطه را از حذف یا نصب یا نوع حکومت و مدل پادشاهی میارن و میبرن😊
Dr.خاک بازی👑
@AmirTaheri4
یک سری هم خودشون رو زدن به احمقی و دایم دارن رشتو مینویسن و بجای #شاه حرف میزنن و قانون میذارن و مشروطه را از حذف یا نصب یا نوع حکومت و مدل پادشاهی میارن و میبرن😊
Dr.خاک بازی👑
@AmirTaheri4
👏32👍8❤4😁1💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازخوانی وصیت شاهنشاه آریامهر با صدای دلنشین آرامِ شهبانو فرح پهلوی سیاستمدارترین ملکه قرن بیستم.
وصیتی که خارچشمِ رژیم منفور اسلامی،مجاهدین تروریستی خلق،کمونیستهاست چون با اجرای وصیت شاهنشاه آریامهر ایران دوباره به شکوه و عظمت خود برمیگرده..
در وصیت حفاظت از پرچم،ولیعهد،قانون اساسی مشروطه به ما ملت سپرده شد.
#جاویدشاه #KingRezaPahlavi
sara
@AmirTaheri4
وصیتی که خارچشمِ رژیم منفور اسلامی،مجاهدین تروریستی خلق،کمونیستهاست چون با اجرای وصیت شاهنشاه آریامهر ایران دوباره به شکوه و عظمت خود برمیگرده..
در وصیت حفاظت از پرچم،ولیعهد،قانون اساسی مشروطه به ما ملت سپرده شد.
#جاویدشاه #KingRezaPahlavi
sara
@AmirTaheri4
❤61🫡10❤🔥2👍2🤬1
پیشنهاد می کنم این مقاله عالی دکتر طاهری در مورد توهم کسب قدرت بچه های کروبی را بخوانید.خیلی عالیه
کهنه سرباز
@AmirTaheri4
کهنه سرباز
بچههای آیتالله و سراب کسب قدرت | ایندیپندنت فارسی https://www.independentpersian.com/node/416475/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87/%D8%A8%DA%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA
Amir Taheri
@AmirTaheri4
👏25👍9❤2
تبارشناسی رجالهگی
در جایی مثل ایران که احزاب و جریانات ریشهدار سیاسی وجود ندارند، بهجای «رجال سیاسی»، «رجالهها» قَد عَلَم میکنند و بهجای «سیاستورزی»، «سیاستزدگی» در فرمِ «فرصتطلبی سیاسی» قدرت میگیرد. در چنین فضایی بهجای «ما-قال» باید به «مَن-قال» توجّه کرد. یعنی مهم نیست که «چهچیزی» گفته میشود؟ باید دید «چهکسی» آن را میگوید؟! سپس سر نخ را گرفت تا به تبارِ رجالهگی گفتارها دست یافت. این مطلب آقای طاهری، بهخوبی توانسته تا تبارِ اکتیویسمِ اصحاب جزوه را به فرصتطلبی امثال کروبی گره بزند.
مطلب میخواهد بگوید که اگر اصحاب جزوه، حتّی عرضه نوشتن یک دفترچه ساده را ندارند و آن را سازمان افدیدی (لابی اسرائیل) تحمیل کرده، اتّفاق جدیدی نیفتاده. قبلتر پدرِ فرصتطلب این جریان - کروبی- جهت ارتباط با اسرائیل کوششهایی مرتکب شدهبود که چون در داخل ناموفّق ماند، دانشآموختگان لیبرال همان جریان امروز میکوشند آن را در خارج مرتکب شوند. تز مشترکشان نیز تداوم نظریه مستعمل پسااستعماری است که بازوی کشورهای استعماری را در ایجاد جریانهای سیاسی در مستعرهها قدرتمند میبیند.
شاهکار طاهری آنجاست که رقابت ریزشیها را در خارج، تداوم رقابتهای قدیمی در داخل میبیند. اصحاب جزوه اگر با نایاک میستیزند، این ربطی به بازپسگیری ایران ندارد، بلکه ادامه رقابت دو باند کروبی با هاشمی در گذشته سیاسیشان در داخل ایران است. رقابتی بر سر بازپسگیری انقلاب ربودهشدهشان.
به زبان سادهتر، «وجدانِ معذّبِ» ریزشیها که برای نیمقرن از «رهبر انقلاب» شکست خورده، و نتوانسته که به قدرت بلامنازع انقلاب تبدیل شود، اینبار با مخفی شدن در پشت شاهزاده میکوشد تا انتقام خود را از «ولیعهد» بگیرد. بنابراین اوّل با نزولِ شَانِ «ولیعهد» به «رهبر انقلاب»، نظام مشروطه را برای دومین بار ساقط میکند، و سپس با خلع ید ولیعهدی که به رهبر انقلاب تبدیل شده، رویای قطبزادهها و همه آنانی را که گمان میبردند پس از پیروزی انقلاب بهدستِ خمینی، او را کنار میزنند، محقّق میکند.
ریزشیها، انقلاب ۵۷ و رفراندُمش را صحیح میدانند. تنها ایرادش را آنجا میدانند که خمینی قدرت را رها نکرد و به قم بازنگشت، که به حول و قوّه الهی، اینبار ولیعهد را پس از پیروزی انقلاب به نزد خانواده در آمریکا بازخواهند گردانید. خلاء مشروعیّت را نیز با گیوتین تیز شده توسّط اصلاحطلبان انقلابی که لباس پادشاهیخواهی پوشیده جبران میکنند. خدمات اطلاعاتی و نظامی را هم آمریکا فراهم خواهد کرد. این است علّت آنکه حتّی یک پادشاهیخواه واقعی را در اطراف ولیعهد باقینگذاشتهاند. چون هیچ پادشاهیخواه واقعی با خلع قدرت شاه همراهی نخواهد نمود.
ریشه مشکل البته نه صرفا در فرصتطلبی فردی، که در تداوم چرخه معیوب جریانهای سیاستزده است. در تداوم «رجالهگی» که در غیاب احزاب ریشهدار شکل میگیرد. این جریانها، فارغ از افراد خاص، با الگوهای تکراری مثل وابستگی به قدرتهای خارجی، رقابتهای قدیمی و سوءاستفاده از شعارهای سیاسی به دنبال کسب قدرت هستند. رجالهگی، بهعنوان فرصتطلبی سیاسی و تداوم الگوهای ناصحیح، میتواند بهمعنای غیاب عقلانیّت سیاسی و فروپاشی نظم مدنی فهمیده شود. ارسطو در سیاست میگوید: «انسان حیوانی سیاسی است» امّا این حیوان سیاسی تنها در بستر یک پولیس یعنی جامعه سیاسی منظم میتواند به خیر مشترک دست یابد. رجالهگی، که به جای خیر مشترک به دنبال منافع فردی یا گروهی است، نقض غایت سیاست است. در نبود نهادهای سیاسی ریشهدار، مانند احزاب، که آنها را بهعنوان ابزارهای تحقق خیر عمومی باید دید، فضا برای «رجالهها» باز میشود. در چنین وضعیتی، رقابتهای سیاسی به جای خدمت به خیر عمومی، به نزاعهای شخصی و فرصتطلبانه فروکاسته میشود.
Masoud Espanteman
@AmirTaheri4
در جایی مثل ایران که احزاب و جریانات ریشهدار سیاسی وجود ندارند، بهجای «رجال سیاسی»، «رجالهها» قَد عَلَم میکنند و بهجای «سیاستورزی»، «سیاستزدگی» در فرمِ «فرصتطلبی سیاسی» قدرت میگیرد. در چنین فضایی بهجای «ما-قال» باید به «مَن-قال» توجّه کرد. یعنی مهم نیست که «چهچیزی» گفته میشود؟ باید دید «چهکسی» آن را میگوید؟! سپس سر نخ را گرفت تا به تبارِ رجالهگی گفتارها دست یافت. این مطلب آقای طاهری، بهخوبی توانسته تا تبارِ اکتیویسمِ اصحاب جزوه را به فرصتطلبی امثال کروبی گره بزند.
مطلب میخواهد بگوید که اگر اصحاب جزوه، حتّی عرضه نوشتن یک دفترچه ساده را ندارند و آن را سازمان افدیدی (لابی اسرائیل) تحمیل کرده، اتّفاق جدیدی نیفتاده. قبلتر پدرِ فرصتطلب این جریان - کروبی- جهت ارتباط با اسرائیل کوششهایی مرتکب شدهبود که چون در داخل ناموفّق ماند، دانشآموختگان لیبرال همان جریان امروز میکوشند آن را در خارج مرتکب شوند. تز مشترکشان نیز تداوم نظریه مستعمل پسااستعماری است که بازوی کشورهای استعماری را در ایجاد جریانهای سیاسی در مستعرهها قدرتمند میبیند.
شاهکار طاهری آنجاست که رقابت ریزشیها را در خارج، تداوم رقابتهای قدیمی در داخل میبیند. اصحاب جزوه اگر با نایاک میستیزند، این ربطی به بازپسگیری ایران ندارد، بلکه ادامه رقابت دو باند کروبی با هاشمی در گذشته سیاسیشان در داخل ایران است. رقابتی بر سر بازپسگیری انقلاب ربودهشدهشان.
به زبان سادهتر، «وجدانِ معذّبِ» ریزشیها که برای نیمقرن از «رهبر انقلاب» شکست خورده، و نتوانسته که به قدرت بلامنازع انقلاب تبدیل شود، اینبار با مخفی شدن در پشت شاهزاده میکوشد تا انتقام خود را از «ولیعهد» بگیرد. بنابراین اوّل با نزولِ شَانِ «ولیعهد» به «رهبر انقلاب»، نظام مشروطه را برای دومین بار ساقط میکند، و سپس با خلع ید ولیعهدی که به رهبر انقلاب تبدیل شده، رویای قطبزادهها و همه آنانی را که گمان میبردند پس از پیروزی انقلاب بهدستِ خمینی، او را کنار میزنند، محقّق میکند.
ریزشیها، انقلاب ۵۷ و رفراندُمش را صحیح میدانند. تنها ایرادش را آنجا میدانند که خمینی قدرت را رها نکرد و به قم بازنگشت، که به حول و قوّه الهی، اینبار ولیعهد را پس از پیروزی انقلاب به نزد خانواده در آمریکا بازخواهند گردانید. خلاء مشروعیّت را نیز با گیوتین تیز شده توسّط اصلاحطلبان انقلابی که لباس پادشاهیخواهی پوشیده جبران میکنند. خدمات اطلاعاتی و نظامی را هم آمریکا فراهم خواهد کرد. این است علّت آنکه حتّی یک پادشاهیخواه واقعی را در اطراف ولیعهد باقینگذاشتهاند. چون هیچ پادشاهیخواه واقعی با خلع قدرت شاه همراهی نخواهد نمود.
ریشه مشکل البته نه صرفا در فرصتطلبی فردی، که در تداوم چرخه معیوب جریانهای سیاستزده است. در تداوم «رجالهگی» که در غیاب احزاب ریشهدار شکل میگیرد. این جریانها، فارغ از افراد خاص، با الگوهای تکراری مثل وابستگی به قدرتهای خارجی، رقابتهای قدیمی و سوءاستفاده از شعارهای سیاسی به دنبال کسب قدرت هستند. رجالهگی، بهعنوان فرصتطلبی سیاسی و تداوم الگوهای ناصحیح، میتواند بهمعنای غیاب عقلانیّت سیاسی و فروپاشی نظم مدنی فهمیده شود. ارسطو در سیاست میگوید: «انسان حیوانی سیاسی است» امّا این حیوان سیاسی تنها در بستر یک پولیس یعنی جامعه سیاسی منظم میتواند به خیر مشترک دست یابد. رجالهگی، که به جای خیر مشترک به دنبال منافع فردی یا گروهی است، نقض غایت سیاست است. در نبود نهادهای سیاسی ریشهدار، مانند احزاب، که آنها را بهعنوان ابزارهای تحقق خیر عمومی باید دید، فضا برای «رجالهها» باز میشود. در چنین وضعیتی، رقابتهای سیاسی به جای خدمت به خیر عمومی، به نزاعهای شخصی و فرصتطلبانه فروکاسته میشود.
Masoud Espanteman
بچههای آیتالله و سراب کسب قدرت | ایندیپندنت فارسی https://www.independentpersian.com/node/416475/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87/%D8%A8%DA%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA
Amir Taheri
@AmirTaheri4
X (formerly Twitter)
Masoud Espanteman (@masoudsepanta) on X
تبارشناسی رجالهگی
در جایی مثل ایران که احزاب و جریانات ریشهدار سیاسی وجود ندارند، بهجای «رجال سیاسی»، «رجالهها» قَد عَلَم میکنند و بهجای «سیاستورزی»، «سیاستزدگی» در فرمِ «فرصتطلبی سیاسی» قدرت میگیرد. در چنین فضایی بهجای «ما-قال» باید به «مَن-قال»…
در جایی مثل ایران که احزاب و جریانات ریشهدار سیاسی وجود ندارند، بهجای «رجال سیاسی»، «رجالهها» قَد عَلَم میکنند و بهجای «سیاستورزی»، «سیاستزدگی» در فرمِ «فرصتطلبی سیاسی» قدرت میگیرد. در چنین فضایی بهجای «ما-قال» باید به «مَن-قال»…
👍31❤5❤🔥2
وظیفه سازمانی این اکانتها (مثل آریو، شایان شهنازی، حیلهگر، پسر کثافت نوح و بقیه) اینه که با پیشبینیهای غلط، یه امید الکی میدن تا بعد با تکرار ناامیدی، مردم باور کنن جمهوری اسلامی موندگاره.
اگه تا حالا نفهمیدید، دیگه بعیده بفهمید.
Mertelle
@AmirTaheri4
اگه تا حالا نفهمیدید، دیگه بعیده بفهمید.
Mertelle
@AmirTaheri4
👍46❤3👏3🤬1😭1
قدیما یکی از دوستان به من میگفت این شایان شهنازی مشکوکه من میگفتم حالا بزار ببینیم چی میشه چون تا اون لحظه به جز چند “تحلیل” دوغکی چیز بدی ازش ندیده بودم اما اکنون دیدم و دکمه سیکتیر جفت اکانت هاشو زدم…
کسی که در این برهه به این دو بزرگ مرد چنین توهین هایی میکنه به هیچ وجه خواهان بازگشت پادشاهی به ایران نیست…
آقای شایان کپنت باطل شد، خدافظی 👋
#مزدور_گیت
👑Mr. Josef (PhD) 🦁☀️🏴🇮🇱
@AmirTaheri4
کسی که در این برهه به این دو بزرگ مرد چنین توهین هایی میکنه به هیچ وجه خواهان بازگشت پادشاهی به ایران نیست…
آقای شایان کپنت باطل شد، خدافظی 👋
#مزدور_گیت
👑Mr. Josef (PhD) 🦁☀️🏴🇮🇱
@AmirTaheri4
👍39👌5❤4🤬4👎1👏1😁1
کسینجر x شایان شهنازی
پادشاهی مشروطه قدیمی و متعلق به موزه است
ما خواهان نوشتن قانون جدید هستیم
مــــ
@AmirTaheri4
پادشاهی مشروطه قدیمی و متعلق به موزه است
ما خواهان نوشتن قانون جدید هستیم
مــــ
@AmirTaheri4
👍24😁19👎6❤2🤬1👌1