عروج یک جانباز
جانباز #غلام_اوصیا
فرمانده ویژه گردان شهدا پس از طی یک دوره بیماری در سن ۵۷ سالگی در #بیمارستان_شهید_یحیینژاد بابل به همرزمان شهیدش پیوست
سهشنبه، ۲۴ بهمن ۹۶
@BabolShahreBaharNarenj
جانباز #غلام_اوصیا
فرمانده ویژه گردان شهدا پس از طی یک دوره بیماری در سن ۵۷ سالگی در #بیمارستان_شهید_یحیینژاد بابل به همرزمان شهیدش پیوست
سهشنبه، ۲۴ بهمن ۹۶
@BabolShahreBaharNarenj
عادت کردیم شخصیتهای دستنیافتنی را در فیلمها و داستانها ببینیم...
✍ #جواد_بیژنی *
به نام خدای عاشقان
پیشتر از اینکه حاج #غلام_اوصیا را ببینم به کرّات تعریفش را شنیده بودم و هر جا نامی از او شنیدم توأم با افتخار و احترام بود. #حاج_غلام برای بچههای جبهه و جنگ و حتی نسل بعد، نمادی بود از حریّت و عدم سرسپردگی سیاسی که متاع رایج این روزهای ماست.
نخستین بار که حاج غلام این فرمانده رشید جنگ را از نزدیک دیدم کمی جا خوردم، شاید آن همه محاسن شنیده شده برایم تصوری فراتر از آدمهایی که هر روز میبینم ساخته بود. اما او در نهایت سادگی بود و مطمئناً هر کسی که او را نمیشناخت نمیتوانست تصور کند این مرد همان شیر بیشههای نبرد و #فرمانده_گردان_شهدا، حاج غلام معروف است. ما عادت کردیم این شخصیتهای دستنیافتنی را در فیلمها و داستانها تماشا کنیم. حاج کاظم فیلم آژانس شیشهای برایمان از حاج غلام اوصیایی که با قامت تکیدهاش در کوچه و پسکوچههای شهر قدم زنان از کنارمان میگذشت ملموس تر بود. شاید حاج غلام این شعر را در دلش زمزمه میکرد:
جز همين زخمهای از چپ و راست
زين طرف ها چه طَرْف بربستم؟
جرمم اين بود: من خودم بودم
جرمم اينست: من خودم هستم...!
آخرین بار حاج غلام را در ساختمان شورای شهر دیدم، برای احقاق حق شهروندی که یکی از واحدهای شهرداری برخورد تبعیضآمیزی با او داشت آمده بود، با برگه استشهادی از اهالی محل که صدق ادعایشان را تأیید میکرد. حاج غلام مستأصل و نگران بود. او هم میتوانست مانند از ما بهتران! با تکیه بر سوابقش با یک تلفن به فلان مسئول کارش را پیش ببرد، ولی او چنین کاری نمیکرد چون حاج غلام بود.
مطمئنم که روح بلند این مرد بیادعا و آزاده که زخم سالهای دفاع مقدس را بر بدنش به یادگار داشت تحمل این روزگار مملو از ریا و تزویر و منفعتطلبی را نداشت و از تنهایی، برای همرزمان شهیدش بیقراری میکرد. عجیب است، درست در زمانی که خیلی از مردم این شهر در پی کادوی روز عشاق بودند قلب حاج غلام شهر ما از تپش ایستاد. بیشک خدا همنشینی با یاران قدیمی و آسمانیاش را به این مرد عاشق هدیه داد.
حاج غلام! هدیه الهی همنشینی با دوستان آسمانیت گوارایت باد
فقدان جبرانناپذیر "حاج غلام اوصیا " این یادگار سالهای رشادت و اخلاص، همنشین شهدا و بزرگ فرمانده بیادعای سالهای دفاع مقدس بر تمامی حق جویان و آزاداندیشان شهرمان تسلیت و تعزیت باد.
*نماینده مردم بابل در شورای اسلامی شهر
چهارشنبه، ۲۵ بهمن ۹۶
@BabolShahreBaharNarenj
✍ #جواد_بیژنی *
به نام خدای عاشقان
پیشتر از اینکه حاج #غلام_اوصیا را ببینم به کرّات تعریفش را شنیده بودم و هر جا نامی از او شنیدم توأم با افتخار و احترام بود. #حاج_غلام برای بچههای جبهه و جنگ و حتی نسل بعد، نمادی بود از حریّت و عدم سرسپردگی سیاسی که متاع رایج این روزهای ماست.
نخستین بار که حاج غلام این فرمانده رشید جنگ را از نزدیک دیدم کمی جا خوردم، شاید آن همه محاسن شنیده شده برایم تصوری فراتر از آدمهایی که هر روز میبینم ساخته بود. اما او در نهایت سادگی بود و مطمئناً هر کسی که او را نمیشناخت نمیتوانست تصور کند این مرد همان شیر بیشههای نبرد و #فرمانده_گردان_شهدا، حاج غلام معروف است. ما عادت کردیم این شخصیتهای دستنیافتنی را در فیلمها و داستانها تماشا کنیم. حاج کاظم فیلم آژانس شیشهای برایمان از حاج غلام اوصیایی که با قامت تکیدهاش در کوچه و پسکوچههای شهر قدم زنان از کنارمان میگذشت ملموس تر بود. شاید حاج غلام این شعر را در دلش زمزمه میکرد:
جز همين زخمهای از چپ و راست
زين طرف ها چه طَرْف بربستم؟
جرمم اين بود: من خودم بودم
جرمم اينست: من خودم هستم...!
آخرین بار حاج غلام را در ساختمان شورای شهر دیدم، برای احقاق حق شهروندی که یکی از واحدهای شهرداری برخورد تبعیضآمیزی با او داشت آمده بود، با برگه استشهادی از اهالی محل که صدق ادعایشان را تأیید میکرد. حاج غلام مستأصل و نگران بود. او هم میتوانست مانند از ما بهتران! با تکیه بر سوابقش با یک تلفن به فلان مسئول کارش را پیش ببرد، ولی او چنین کاری نمیکرد چون حاج غلام بود.
مطمئنم که روح بلند این مرد بیادعا و آزاده که زخم سالهای دفاع مقدس را بر بدنش به یادگار داشت تحمل این روزگار مملو از ریا و تزویر و منفعتطلبی را نداشت و از تنهایی، برای همرزمان شهیدش بیقراری میکرد. عجیب است، درست در زمانی که خیلی از مردم این شهر در پی کادوی روز عشاق بودند قلب حاج غلام شهر ما از تپش ایستاد. بیشک خدا همنشینی با یاران قدیمی و آسمانیاش را به این مرد عاشق هدیه داد.
حاج غلام! هدیه الهی همنشینی با دوستان آسمانیت گوارایت باد
فقدان جبرانناپذیر "حاج غلام اوصیا " این یادگار سالهای رشادت و اخلاص، همنشین شهدا و بزرگ فرمانده بیادعای سالهای دفاع مقدس بر تمامی حق جویان و آزاداندیشان شهرمان تسلیت و تعزیت باد.
*نماینده مردم بابل در شورای اسلامی شهر
چهارشنبه، ۲۵ بهمن ۹۶
@BabolShahreBaharNarenj