#یک_جرعه_شعر
"گل" و یا "پوچ" بگو دستِ دلم را وا کن
گلِ گم ماندهی اقبال مرا پیدا کن...!
سرِ دندان تو چون ماه سپید است، بخند
دل حسرتزده را آبتر از دریا کن!
همهی ترسِ من این است که چشَمت بزنند
لااقل پنجرهات را به جهان کم وا کن
غم گیسوی تو دارد، شبِ دلتنگیِ من
زودتر این شبِ نفرین شده را فردا کن
تو که دلگرمتر از سینهی تابستانی
لطف کن دستِ دلِ یخزدهام را "ها" کن
"شمسِ" بابلسرِ دلتنگیی من، حرف بزن
شهرِ حیرتزده را، یک شبه "مولانا" کن
#سید_محمدعلی_رضازاده
عکس: #شهرزاد_اسماعیلیان
پنجشنبه، ۲۳ دی ۹۵.
@BabolShahreBaharNarenj
"گل" و یا "پوچ" بگو دستِ دلم را وا کن
گلِ گم ماندهی اقبال مرا پیدا کن...!
سرِ دندان تو چون ماه سپید است، بخند
دل حسرتزده را آبتر از دریا کن!
همهی ترسِ من این است که چشَمت بزنند
لااقل پنجرهات را به جهان کم وا کن
غم گیسوی تو دارد، شبِ دلتنگیِ من
زودتر این شبِ نفرین شده را فردا کن
تو که دلگرمتر از سینهی تابستانی
لطف کن دستِ دلِ یخزدهام را "ها" کن
"شمسِ" بابلسرِ دلتنگیی من، حرف بزن
شهرِ حیرتزده را، یک شبه "مولانا" کن
#سید_محمدعلی_رضازاده
عکس: #شهرزاد_اسماعیلیان
پنجشنبه، ۲۳ دی ۹۵.
@BabolShahreBaharNarenj