💠مرگ دلخراش راننده کامیون آملی پس از نجات از زیر بهمن در آبعلی
⚠️توجه: بخشی از این گزارش مربوط به صحبت روستاییان و فرمانده انتظامی شرق تهران به دلیل طولانی بودن متن و فراتر رفتن از یک پست، حذف شده است. گزارش کامل این حادثه در پستی دیگر در قالب تصویر منتشر میشود
✍🏻 #زهره_صفاری *
جسد راننده کامیون مفقود شده در #بهمن سهمگین جاده #آبعلی که تصور میشد در دره برف گرفته مدفون شده است، پس از ۱۷ روز بیخبری در بالکن یکی از ویلاهای دره #مبارک_آباد پیدا شد.
#سید_محمد_ضیاء که پس از ۲۵ سال رانندگی در جادهها نمیخواست به راحتی تسلیم مرگ شود، به امید یافتن راه نجاتی، برای زنده ماندن به سختی جنگید و با همه توانی که در بدن مجروح و خستهاش داشت از آوار بهمن گریخت و خود را به روستا و به نزدیکترین ویلا رساند. اما افسوس که بدنش از شدت سرما یخ زده بود و زخمهایش خونریزی کرده بود. او به امید نجات با هر سختی خود را با تن مجروح از بالای دیوار به بالکن رساند تا شاید اهالی خانه یا مردم روستا صدایش را بشنوند. درآن سرمای استخوانسوز و درحالی که میدانست آخرین لحظههای زندگی را پیش رو دارد دراوج ناتوانی دستش را به زحمت بالا آورد و به شیشه کوبید و با آخرین توانش فریاد کشید و کمک خواست. اما...
ساعت حدود ۱۱ صبح دیروز و با گذشت ۱۷ روز پس ازسقوط بهمن سهمگین درجاده هراز، سرایدار یکی از ویلاهای روستای مبارک آباد برای نظافت به آنجا رفت. سکوت مرموزی در ویلا سایه انداخته بود. پیرمرد کلیدش را درون قفل چرخاند و باسختی در را باز کرد. وارد حیاط که شد ناگهان نگاهش به رد خون روی در و دیوار افتاد. بعد هم به شیشه شکسته ورودی خیره شد. با دیدن این صحنه بشدت نگران شد. برای اینکه راه ورودش به بالکن را باز کند پارو را برداشت اما وقتی برف را کنار زد صحنه غیرقابل باوری پیش چشمش دید. جسدی یخ زده در بالکن افتاده بود. پیرمرد که وحشتزده بود بیمحابا فریاد میزد و کمک میخواست. سرانجام اهالی روستا رسیدند و پلیس را خبر کردند. مأموران کلانتری آبعلی با گزارش این حادثه بسرعت راهی محل موردنظر شدند. بعد هم تیمهای تخصصی و بازپرس کشیک به محل اعزام شدند و تحقیقات آغاز شد. ازآنجا که مرد یخ زده ناشناس بود مأموران احتمال دادند او همان راننده کامیونی باشد که ۱۷ روز پیش در دره مبارک آباد زیر بهمن مانده وهیچ ردی از او بدست نیامده بود. اما همان موقع پرسشی عجیب در ذهنشان نقش بست. این ویلا تا محل سقوط ۸۰۰-۷۰۰ متر فاصله داشت!
پایان تلخ چشم انتظاری
ازسوی دیگر برادر و بستگان راننده کامیون مفقود شده که در تمام این روزها در کنار تیمهای امدادی، هلال احمر، شهرداری و فرمانداری بودند با اطلاع ازاین ماجرا خود را به ویلای مورد نظر رساندند. چراکه مأموران از سید مصطفی- برادر محمد- خواسته بودند برای شناسایی یک جسد بیاید.
سید مصطفی که داغ برادر بیتابش کرده بود، دیروز در حالی که اشک میریخت گفت: «وقتی آقای بابایی، معاون خدمات شهری شهرداری آبعلی با من تماس گرفت و گفت برای تعیین هویت جسدی به آبعلی بروم دلم آشوب شد. نمیدانستم باید چه کار کنم. به برادر بزرگم که نزدیکتر به محل بود زنگ زدم اما به هیچکس چیزی نگفتم. یک ساعتی گذشت که برادرم خبر داد که محمد را از دست دادهایم. دیگر حال خودم را نفهمیدم و راهی آبعلی شدم. درآن لحظات سخت ونفسگیر فقط به مادر، همسر و پسر محمد فکر میکردم چراکه نمیدانستم به آنها باید چه بگویم. در این ۱۷ روز یک چشممان اشک بود و یکی خون. و دست همگی به آسمان بود که بار دیگر بتوانیم سید محمد را سلامت و خندان ببینیم. در این ۱۷ روز اورژانس، هلال احمر، آتشنشانی، شهرداری، راهداری، پلیس، فرمانداری و حتی مردم مبارک آباد تلاش زیادی برای یافتن برادرم کردند و تا شعاع گستردهای عملیات را ادامه دادیم اما هیچ کدام تصور نمیکردیم او را اینطور پیدا کنیم. آن طور که به ما گفتهاند برادرم وقتی خودش را از داخل برف بیرون کشیده، با بدنی کوفته و مجروح چراغ مناره مسجد را دیده و به امید نجات، خودش را به روستا و نخستین ویلا رسانده. اما وقتی کسی در را باز نکرده، از دیوار به داخل حیاط رفته و با هر زحمتی خود را به بالکن رسانده است. آثار خونی که روی در و دیوار ویلا هست نشان میدهد او مجروح بوده و تلاش زیادی برای نجات کرده اما افسوس که سرنوشت به شکل دیگری برایش رقم خورد. با این حال، از طرف خانوادهام از همه عزیزانی که در این مدت بیوقفه برای پیدا کردن برادرم تلاش کردند سپاسگزارم».
* #روزنامه_ایران
صفحه ۱۷
یکشنبه، ۱ اسفند ۹۵
«کانال اطلاعرسانی بابل، شهر بهار نارنج»
@BabolShahreBaharNarenj
⚠️توجه: بخشی از این گزارش مربوط به صحبت روستاییان و فرمانده انتظامی شرق تهران به دلیل طولانی بودن متن و فراتر رفتن از یک پست، حذف شده است. گزارش کامل این حادثه در پستی دیگر در قالب تصویر منتشر میشود
✍🏻 #زهره_صفاری *
جسد راننده کامیون مفقود شده در #بهمن سهمگین جاده #آبعلی که تصور میشد در دره برف گرفته مدفون شده است، پس از ۱۷ روز بیخبری در بالکن یکی از ویلاهای دره #مبارک_آباد پیدا شد.
#سید_محمد_ضیاء که پس از ۲۵ سال رانندگی در جادهها نمیخواست به راحتی تسلیم مرگ شود، به امید یافتن راه نجاتی، برای زنده ماندن به سختی جنگید و با همه توانی که در بدن مجروح و خستهاش داشت از آوار بهمن گریخت و خود را به روستا و به نزدیکترین ویلا رساند. اما افسوس که بدنش از شدت سرما یخ زده بود و زخمهایش خونریزی کرده بود. او به امید نجات با هر سختی خود را با تن مجروح از بالای دیوار به بالکن رساند تا شاید اهالی خانه یا مردم روستا صدایش را بشنوند. درآن سرمای استخوانسوز و درحالی که میدانست آخرین لحظههای زندگی را پیش رو دارد دراوج ناتوانی دستش را به زحمت بالا آورد و به شیشه کوبید و با آخرین توانش فریاد کشید و کمک خواست. اما...
ساعت حدود ۱۱ صبح دیروز و با گذشت ۱۷ روز پس ازسقوط بهمن سهمگین درجاده هراز، سرایدار یکی از ویلاهای روستای مبارک آباد برای نظافت به آنجا رفت. سکوت مرموزی در ویلا سایه انداخته بود. پیرمرد کلیدش را درون قفل چرخاند و باسختی در را باز کرد. وارد حیاط که شد ناگهان نگاهش به رد خون روی در و دیوار افتاد. بعد هم به شیشه شکسته ورودی خیره شد. با دیدن این صحنه بشدت نگران شد. برای اینکه راه ورودش به بالکن را باز کند پارو را برداشت اما وقتی برف را کنار زد صحنه غیرقابل باوری پیش چشمش دید. جسدی یخ زده در بالکن افتاده بود. پیرمرد که وحشتزده بود بیمحابا فریاد میزد و کمک میخواست. سرانجام اهالی روستا رسیدند و پلیس را خبر کردند. مأموران کلانتری آبعلی با گزارش این حادثه بسرعت راهی محل موردنظر شدند. بعد هم تیمهای تخصصی و بازپرس کشیک به محل اعزام شدند و تحقیقات آغاز شد. ازآنجا که مرد یخ زده ناشناس بود مأموران احتمال دادند او همان راننده کامیونی باشد که ۱۷ روز پیش در دره مبارک آباد زیر بهمن مانده وهیچ ردی از او بدست نیامده بود. اما همان موقع پرسشی عجیب در ذهنشان نقش بست. این ویلا تا محل سقوط ۸۰۰-۷۰۰ متر فاصله داشت!
پایان تلخ چشم انتظاری
ازسوی دیگر برادر و بستگان راننده کامیون مفقود شده که در تمام این روزها در کنار تیمهای امدادی، هلال احمر، شهرداری و فرمانداری بودند با اطلاع ازاین ماجرا خود را به ویلای مورد نظر رساندند. چراکه مأموران از سید مصطفی- برادر محمد- خواسته بودند برای شناسایی یک جسد بیاید.
سید مصطفی که داغ برادر بیتابش کرده بود، دیروز در حالی که اشک میریخت گفت: «وقتی آقای بابایی، معاون خدمات شهری شهرداری آبعلی با من تماس گرفت و گفت برای تعیین هویت جسدی به آبعلی بروم دلم آشوب شد. نمیدانستم باید چه کار کنم. به برادر بزرگم که نزدیکتر به محل بود زنگ زدم اما به هیچکس چیزی نگفتم. یک ساعتی گذشت که برادرم خبر داد که محمد را از دست دادهایم. دیگر حال خودم را نفهمیدم و راهی آبعلی شدم. درآن لحظات سخت ونفسگیر فقط به مادر، همسر و پسر محمد فکر میکردم چراکه نمیدانستم به آنها باید چه بگویم. در این ۱۷ روز یک چشممان اشک بود و یکی خون. و دست همگی به آسمان بود که بار دیگر بتوانیم سید محمد را سلامت و خندان ببینیم. در این ۱۷ روز اورژانس، هلال احمر، آتشنشانی، شهرداری، راهداری، پلیس، فرمانداری و حتی مردم مبارک آباد تلاش زیادی برای یافتن برادرم کردند و تا شعاع گستردهای عملیات را ادامه دادیم اما هیچ کدام تصور نمیکردیم او را اینطور پیدا کنیم. آن طور که به ما گفتهاند برادرم وقتی خودش را از داخل برف بیرون کشیده، با بدنی کوفته و مجروح چراغ مناره مسجد را دیده و به امید نجات، خودش را به روستا و نخستین ویلا رسانده. اما وقتی کسی در را باز نکرده، از دیوار به داخل حیاط رفته و با هر زحمتی خود را به بالکن رسانده است. آثار خونی که روی در و دیوار ویلا هست نشان میدهد او مجروح بوده و تلاش زیادی برای نجات کرده اما افسوس که سرنوشت به شکل دیگری برایش رقم خورد. با این حال، از طرف خانوادهام از همه عزیزانی که در این مدت بیوقفه برای پیدا کردن برادرم تلاش کردند سپاسگزارم».
* #روزنامه_ایران
صفحه ۱۷
یکشنبه، ۱ اسفند ۹۵
«کانال اطلاعرسانی بابل، شهر بهار نارنج»
@BabolShahreBaharNarenj
تراژدی مرگ در کوهستان یخزده
شرح ماجرای مرگ #سید_محمد_ضیاء راننده کامیون آملی
پس از نجات از زیر #بهمن و یخ زدن در ویلای متروکه #مبارک_آباد
#روزنامه_ایران
یکشنبه، ۱ اسفند ۹۵
@BabolShahreBaharNarenj
شرح ماجرای مرگ #سید_محمد_ضیاء راننده کامیون آملی
پس از نجات از زیر #بهمن و یخ زدن در ویلای متروکه #مبارک_آباد
#روزنامه_ایران
یکشنبه، ۱ اسفند ۹۵
@BabolShahreBaharNarenj