بابک: آری، تنها جسم من در دست شما است نه روحم، دژ آرمان من_تسخیرناپذیر است.
خلیفه:جلاد #مثله اش کن! ملعون اکنون چراغ زندگیت را خاموش میکنم.
بابک روی به جلاد، چشمانم را نبند بگذار با چشم باز بمیرم.
خلیفه: یکباره سرش را از تن جدا مکن، بگذار بیشتر زنده بماند! نخست دستانش را قطع کن!
➖جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت. خون فواره زد. بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود، زانو زده، خم شد و تمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد. #شمشیردژخیم بالا رفت و پایین آمد و دست چپ #دلاورساوالان را نیز از تن جدا کرد. فرزند آزاده مردم به پا بود، استوار بود. خون از دو کتفش بیرون میجست.
خلیفه زهر خندی زد: کافر! این چه بازی اي بود که در آستانه مرگ در آوردی؟ چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟
✔️چه بزرگ بود مرد، چه حقیر بود مرگ، چه حقیر تر بود دشمن.
➖بابك گفت: در مقابل دشمن نامرد، مردانه باید مرد، اندیشیدم که از بریده شدن دستانم، خون از تنم خواهد رفت. خون که رفت، رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است، خلق من نمیپسندند که بابک در برابرگله #روباه_صفتان ترسی به دل راه دهد.
خلیفه از ته گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! و شمشیر پایین آمد و سر. سری که هرگز پیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود.
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
خلیفه:جلاد #مثله اش کن! ملعون اکنون چراغ زندگیت را خاموش میکنم.
بابک روی به جلاد، چشمانم را نبند بگذار با چشم باز بمیرم.
خلیفه: یکباره سرش را از تن جدا مکن، بگذار بیشتر زنده بماند! نخست دستانش را قطع کن!
➖جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت. خون فواره زد. بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود، زانو زده، خم شد و تمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد. #شمشیردژخیم بالا رفت و پایین آمد و دست چپ #دلاورساوالان را نیز از تن جدا کرد. فرزند آزاده مردم به پا بود، استوار بود. خون از دو کتفش بیرون میجست.
خلیفه زهر خندی زد: کافر! این چه بازی اي بود که در آستانه مرگ در آوردی؟ چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟
✔️چه بزرگ بود مرد، چه حقیر بود مرگ، چه حقیر تر بود دشمن.
➖بابك گفت: در مقابل دشمن نامرد، مردانه باید مرد، اندیشیدم که از بریده شدن دستانم، خون از تنم خواهد رفت. خون که رفت، رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است، خلق من نمیپسندند که بابک در برابرگله #روباه_صفتان ترسی به دل راه دهد.
خلیفه از ته گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! و شمشیر پایین آمد و سر. سری که هرگز پیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود.
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA