آنها حقیقی می دزدند و ما نباید مجازی اعتراض بکنیم!
محمد نجفی
هفته ی گذشته بازپرس دادسرای عمومی و انقلابِ شازند برای اینجانب، قرار نظارت قضایی مبنی بر عدم فعالیت در فضای مجازی صادر کرد و حضورا قرار ابلاغ شد و بنده هم به قرار اعتراض کردم و پرونده جهت رسیدگی به اعتراض بنده به دادگاه انقلابِ شازند ارسال می گردد
داستان تلخی است
سال ۸۸ بازجو و قضات دادگستری می گفتند که در شان وکیل دادگستری نیست در تظاهرات شرکت کند باید بنویسد!! پس ازآزادی و رفع تعلیق از پروانه وکالت، وبلاگ خاکستری را راه اندازی کردم و خیلی سریع برای نوشتن در وبلاگ و فیس بوک تحت تعقیب قرار گرفتم!
دست به دوربین شدم از کارگران هپکو فیلم گرفتم و دستگیر شدم!
دست به میکروفن شدم و انتقاد کردم در مسجد مجددا تحت تعقیب قرار گرفتم!
کانال تلگرام درست کردم بنامِ پشت کوهی و مجددا کانالم هک شد و تحت پیگرد قرار گرفتم!
به ناچار و به جهت فیلتر و هک شدنِ فضاهایِ مجازیِ نوشتاری ام، روی لباسم نوشتم عاشورای ۸۸ و مجددا دستگیر شدم!
باز جو می گفت چرا روی لباست نوشتی؟ این کار در شانِ وکیل دادگستری نیست؛ گفتم بله حق با شماست! من باید در فیس بوک و وبلاگ بنویسم که متاسفانه فیلتر شدند. باید در کانالِ تلگرامم بنویسم که متاسفانه هک شده و هیچ یک از پیج های فضای مجازی ام در اختیارم نیست. ناچار اعتراضِ خودم را روی لباسم نوشتم و اگر لُخت هم بودم روی پوستِ بدنم می نوشتم!
متاسفانه اختلاسگران دست از خزانه بیرون نمی آورند و می خواهند منتقدان قلمشمشیر را در قلاف بگذارند!
آنها حقیقی می دزدند و ما حتی نباید مجازی اعتراض کنیم!!
قلمدار! قلم بر زمین نگذار!
از قلمستانِ دربند
قلم شده و بر زمین افتاده صنوبری
تا قلم ایستا و نویسا گردد
جوهرِمن، انگورِ رَنگِ باغِ آبادی!
چرا ننویسم از نامِ زیبایِ آزادی!
قلم اگر ننویسد از بیداد قلم باد!
#محمدنجفی وکیل دادگستری
#شازند۲۶/۴/۱۳۹۷
محمد نجفی
هفته ی گذشته بازپرس دادسرای عمومی و انقلابِ شازند برای اینجانب، قرار نظارت قضایی مبنی بر عدم فعالیت در فضای مجازی صادر کرد و حضورا قرار ابلاغ شد و بنده هم به قرار اعتراض کردم و پرونده جهت رسیدگی به اعتراض بنده به دادگاه انقلابِ شازند ارسال می گردد
داستان تلخی است
سال ۸۸ بازجو و قضات دادگستری می گفتند که در شان وکیل دادگستری نیست در تظاهرات شرکت کند باید بنویسد!! پس ازآزادی و رفع تعلیق از پروانه وکالت، وبلاگ خاکستری را راه اندازی کردم و خیلی سریع برای نوشتن در وبلاگ و فیس بوک تحت تعقیب قرار گرفتم!
دست به دوربین شدم از کارگران هپکو فیلم گرفتم و دستگیر شدم!
دست به میکروفن شدم و انتقاد کردم در مسجد مجددا تحت تعقیب قرار گرفتم!
کانال تلگرام درست کردم بنامِ پشت کوهی و مجددا کانالم هک شد و تحت پیگرد قرار گرفتم!
به ناچار و به جهت فیلتر و هک شدنِ فضاهایِ مجازیِ نوشتاری ام، روی لباسم نوشتم عاشورای ۸۸ و مجددا دستگیر شدم!
باز جو می گفت چرا روی لباست نوشتی؟ این کار در شانِ وکیل دادگستری نیست؛ گفتم بله حق با شماست! من باید در فیس بوک و وبلاگ بنویسم که متاسفانه فیلتر شدند. باید در کانالِ تلگرامم بنویسم که متاسفانه هک شده و هیچ یک از پیج های فضای مجازی ام در اختیارم نیست. ناچار اعتراضِ خودم را روی لباسم نوشتم و اگر لُخت هم بودم روی پوستِ بدنم می نوشتم!
متاسفانه اختلاسگران دست از خزانه بیرون نمی آورند و می خواهند منتقدان قلمشمشیر را در قلاف بگذارند!
آنها حقیقی می دزدند و ما حتی نباید مجازی اعتراض کنیم!!
قلمدار! قلم بر زمین نگذار!
از قلمستانِ دربند
قلم شده و بر زمین افتاده صنوبری
تا قلم ایستا و نویسا گردد
جوهرِمن، انگورِ رَنگِ باغِ آبادی!
چرا ننویسم از نامِ زیبایِ آزادی!
قلم اگر ننویسد از بیداد قلم باد!
#محمدنجفی وکیل دادگستری
#شازند۲۶/۴/۱۳۹۷