🔹شوفرِ شعبده باز - این گوسفندا عاشق صدای گرگن، دهنتونو گاییدم بمونه گل تهش
مقایسه بین رضا شاه دوم و مارتین لوتر کینگ جونیور، دو شخصیت با زمینههای کاملا متفاوت، چالشی جالب است. مارتین لوتر کینگ جونیور رهبر جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده بود که برای برابری نژادی و پایان دادن به تبعیض تلاش میکرد. او با تکیه بر اصول عدم خشونت، مبارزهای الهامبخش را رهبری کرد که تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت.
رضا شاه دوم، از سوی دیگر، وارث تاج و تخت پادشاهی ایران است که به دلیل انقلاب ۵۷ از ایران تبعید شد.
اگر بخواهیم به جنبههایی که رضا شاه دوم در آنها برجسته است بپردازیم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد و میتوان آنان رو مورد الگو قرار داد :
مدافع آزادی و دموکراسی: رضا شاه دوم به طور مداوم از ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و آزادیهای فردی در ایران دفاع کرده است. او با تأکید بر لزوم پایان دادن به حکومت استبدادی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران، تلاش میکند تا صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
رهبری در تبعید: او در شرایطی که از کشور خود دور است، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک رهبر و سخنگوی اپوزیسیون حفظ کند. وی با استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات بینالمللی، تلاش میکند تا توجه جامعه جهانی را به وضعیت ایران جلب کند و از تلاشهای مردم برای تغییر حمایت کند.
تمرکز بر اتحاد: رضا شاه دوم در تلاش است تا گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی را متحد کند و یک جبهه متحد برای رسیدن به هدف مشترک دموکراسی در ایران ایجاد کند. این تلاش برای اتحاد و همدلی، نشان از دوراندیشی و تعهد او به آینده ایران دارد.
چهرهای بینالمللی: او به عنوان یک چهره شناختهشده در سطح بینالمللی، از اعتبار خود برای حمایت از حقوق بشر و آزادی در ایران استفاده میکند. ملاقاتهای وی با رهبران سیاسی و سازمانهای بینالمللی، نشان از توانایی او در جلب حمایت جامعه جهانی است.
در حالی که مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق مدنی در یک کشور دموکراتیک مبارزه کرد، رضا شاه دوم در پی ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور تحت حکومت استبدادی است. کافیه همین دو مورد رو شوفرِ شعبده باز بررسی کند البته اگر از عهده این کار بر بیاید میفهمد که مقایسه این دو شخصیت برای قهرمان شخصی اشتباه ست .
و قص علی هذا هر دو این شخصیتها به دلیل تعهد خود به ارزشهای عدالت و آزادی قابل احترام هستند و تلاشهای هر یک، در شرایط خاص خود، دارای ارزش بالایی است.
نکته: مقایسه این دو شخصیت با توجه به تفاوتهای اساسی در زمینههای فعالیتشان، نیازمند در نظر گرفتن این تفاوتها و نگاهی جامع است.
کافیه از این شوفر پر ادعا سوالی بپرسی که از کلیات فراتر رود، آنوقت است که زبانش بند میآید و بهانههای جورواجور میتراشد.
این شوفر سعی میکرد با کلمات قلمبه سلمبه و اصطلاحات دهانپرکن، جهل خود را پنهان کند، اما این نقاب نازک، خیلی زود در برابر نگاه تیزبین مبارزان با درایت فرو ریخت.
یه مثال ساده برای این که نباید این دو شخصیت قابل احترام را باهم مقایسه کرد پیچیدگی مسائل سیاسیه البته اگه شوفر درک کنه :
مارتین لوتر کینگ : مسائل حقوق مدنی در آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را داشت، اما در مقایسه با پیچیدگیهای مسائل سیاسی در ایران، تا حدودی زیادی سادهتر بود. اصلاح طلبی بود !
رضا شاه دوم: مسائل سیاسی ایران بسیار پیچیده است و شامل مسائل مذهبی، فرهنگی، قومیتی و ژئوپلیتیکی است. تلاش او برای تغییر در چنین شرایط پیچیدهای، چالشهای بسیار زیادی را در بر دارد و بسیار قابل احترام است! آری شجاعت و تسلیم نشدن او در راه مبارزه الگو من است !
شوفر جان ، قص علی هذا به طور خلاصه، این دو شخصیت در دو زمینه کاملاً متفاوت فعالیت کردهاند، با اهداف و روشهای متفاوت، و تأثیرگذاریهای متفاوتی داشتهاند. مقایسه مستقیم آنها میتواند گمراهکننده باشد و واقعیتهای مربوط به هر یک را نادیده بگیرد. هر یک از این شخصیتها در شرایط خاص خود، با چالشهای منحصر به فردی روبرو بودهاند و تلاشهای آنها در جایگاه خود قابل احترام است.
این شوفرِ پر ادعای ما مثل شعبدهبازیه که با حرکات نمایشی سعی در فریب دادن تماشاچیان دارد، اما در نهایت، هیچی برای عرضه ندارد. او گویی در یک دنیای موازی از دانش زندگی میکنه، جایی که توهم دانستن، جایگزین واقعیت یادگیری شده است.
✍ #اشو
هنوز همونه همون قدرت طلب
آویزونه که از یه جا ساپورت بشه
قلم رو فرو کردم تا ته توی صحنه
شوفر هنوز پیِ بخیه میگرده...
چون دنبال توجه ای اسمتو نمیارم الان فشاری شدی تتتپتتت خودهبگایی شدی تتتتپتتت
ولی رفاقتی این گل خدمتت خم شو بکارمش تو گلدونت...
مقایسه بین رضا شاه دوم و مارتین لوتر کینگ جونیور، دو شخصیت با زمینههای کاملا متفاوت، چالشی جالب است. مارتین لوتر کینگ جونیور رهبر جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده بود که برای برابری نژادی و پایان دادن به تبعیض تلاش میکرد. او با تکیه بر اصول عدم خشونت، مبارزهای الهامبخش را رهبری کرد که تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت.
رضا شاه دوم، از سوی دیگر، وارث تاج و تخت پادشاهی ایران است که به دلیل انقلاب ۵۷ از ایران تبعید شد.
اگر بخواهیم به جنبههایی که رضا شاه دوم در آنها برجسته است بپردازیم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد و میتوان آنان رو مورد الگو قرار داد :
مدافع آزادی و دموکراسی: رضا شاه دوم به طور مداوم از ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و آزادیهای فردی در ایران دفاع کرده است. او با تأکید بر لزوم پایان دادن به حکومت استبدادی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران، تلاش میکند تا صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
رهبری در تبعید: او در شرایطی که از کشور خود دور است، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک رهبر و سخنگوی اپوزیسیون حفظ کند. وی با استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات بینالمللی، تلاش میکند تا توجه جامعه جهانی را به وضعیت ایران جلب کند و از تلاشهای مردم برای تغییر حمایت کند.
تمرکز بر اتحاد: رضا شاه دوم در تلاش است تا گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی را متحد کند و یک جبهه متحد برای رسیدن به هدف مشترک دموکراسی در ایران ایجاد کند. این تلاش برای اتحاد و همدلی، نشان از دوراندیشی و تعهد او به آینده ایران دارد.
چهرهای بینالمللی: او به عنوان یک چهره شناختهشده در سطح بینالمللی، از اعتبار خود برای حمایت از حقوق بشر و آزادی در ایران استفاده میکند. ملاقاتهای وی با رهبران سیاسی و سازمانهای بینالمللی، نشان از توانایی او در جلب حمایت جامعه جهانی است.
در حالی که مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق مدنی در یک کشور دموکراتیک مبارزه کرد، رضا شاه دوم در پی ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور تحت حکومت استبدادی است. کافیه همین دو مورد رو شوفرِ شعبده باز بررسی کند البته اگر از عهده این کار بر بیاید میفهمد که مقایسه این دو شخصیت برای قهرمان شخصی اشتباه ست .
و قص علی هذا هر دو این شخصیتها به دلیل تعهد خود به ارزشهای عدالت و آزادی قابل احترام هستند و تلاشهای هر یک، در شرایط خاص خود، دارای ارزش بالایی است.
نکته: مقایسه این دو شخصیت با توجه به تفاوتهای اساسی در زمینههای فعالیتشان، نیازمند در نظر گرفتن این تفاوتها و نگاهی جامع است.
کافیه از این شوفر پر ادعا سوالی بپرسی که از کلیات فراتر رود، آنوقت است که زبانش بند میآید و بهانههای جورواجور میتراشد.
این شوفر سعی میکرد با کلمات قلمبه سلمبه و اصطلاحات دهانپرکن، جهل خود را پنهان کند، اما این نقاب نازک، خیلی زود در برابر نگاه تیزبین مبارزان با درایت فرو ریخت.
یه مثال ساده برای این که نباید این دو شخصیت قابل احترام را باهم مقایسه کرد پیچیدگی مسائل سیاسیه البته اگه شوفر درک کنه :
مارتین لوتر کینگ : مسائل حقوق مدنی در آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را داشت، اما در مقایسه با پیچیدگیهای مسائل سیاسی در ایران، تا حدودی زیادی سادهتر بود. اصلاح طلبی بود !
رضا شاه دوم: مسائل سیاسی ایران بسیار پیچیده است و شامل مسائل مذهبی، فرهنگی، قومیتی و ژئوپلیتیکی است. تلاش او برای تغییر در چنین شرایط پیچیدهای، چالشهای بسیار زیادی را در بر دارد و بسیار قابل احترام است! آری شجاعت و تسلیم نشدن او در راه مبارزه الگو من است !
شوفر جان ، قص علی هذا به طور خلاصه، این دو شخصیت در دو زمینه کاملاً متفاوت فعالیت کردهاند، با اهداف و روشهای متفاوت، و تأثیرگذاریهای متفاوتی داشتهاند. مقایسه مستقیم آنها میتواند گمراهکننده باشد و واقعیتهای مربوط به هر یک را نادیده بگیرد. هر یک از این شخصیتها در شرایط خاص خود، با چالشهای منحصر به فردی روبرو بودهاند و تلاشهای آنها در جایگاه خود قابل احترام است.
این شوفرِ پر ادعای ما مثل شعبدهبازیه که با حرکات نمایشی سعی در فریب دادن تماشاچیان دارد، اما در نهایت، هیچی برای عرضه ندارد. او گویی در یک دنیای موازی از دانش زندگی میکنه، جایی که توهم دانستن، جایگزین واقعیت یادگیری شده است.
✍ #اشو
هنوز همونه همون قدرت طلب
آویزونه که از یه جا ساپورت بشه
قلم رو فرو کردم تا ته توی صحنه
شوفر هنوز پیِ بخیه میگرده...
چون دنبال توجه ای اسمتو نمیارم الان فشاری شدی تتتپتتت خوده
ولی رفاقتی این گل خدمتت خم شو بکارمش تو گلدونت...