دروغی بزرگ به نام ولخرجیهای شاه در جشنهای 2500ساله!
در سال 1339 شجاعالدین شفا، که او را سیاستگذار اصلی دربار شاه در زمینه فرهنگی میدانند، پیشنهاد برگزاری جشنی باشکوه برای تاریخ ایران را ارائه کرد. شاه از این پیشنهاد استقبال کرده و مسئولیت خود در این زمینه را به فرح پهلوی واگذار کرد. با اینحال برگزار این جشن سه بار به دلیل مشکلات گوناگون به تعویق افتاد تا نهایتا در مهر 1350 برگزار شد.
هدف از جشن، نشان دادن دیرینگی و ژرفای تاریخ و فرهنگ ایران به جهانیان و خود ایرانیان بود. چنین جشنهایی در همان سالها در کشورهایی چون فرانسه، ژاپن، هند، ترکیه و مصر برگزار میشد و پدیدهای نامعمول نبود.
در این جشن 62 پادشاه، ولیعهد، رئیسجمهور، معاون رئیسجمهور و نخستوزیر (آن زمان جهان دارای حدود 80 کشور بود) شرکت کردند. درست همچون دوران هخامنشی، و احتمالا برای آخرینبار، سران 62 کشور جهان دو روز در تخت جمشید حضور داشتند. به سخنرانی شاه ایران گوش دادند، در وسط بیابان خوابیدند، با غذاهای ایرانی و فرنگی پذیرایی شدند و با موسیقی و رقص و لباسهای محلی ایران آشنا گشتند. در روز دوم رژه تاریخ ایران برگزار شد.
برخلاف آنچه گاهی گفته میشود، این برنامه نیز همچون دیگر بخشهای برنامه هیچ انحصاری برای یک دوره و دودمان تاریخی (مثلا هخامنشیان) نداشت. رژه، با سواران ماد آغاز شد و با گذر از همه دودمانهای ایرانی تاریخ ایران حتی دوره قاجار را هم شامل شده و در پایان به رژه نظامیان پهلوی رسید. این مراسم به شکل مستقیم از تلویزیون ایران پخش شد و میلیونها ایرانی احتمالا برای نخستین بار نام "کورش" و "هخامنشیان" و دیگر نامهای تاریخی را شنیدند. رسانههای جهانی دستکم به دلیل حضور سران کشورشان مجبور به انعکاس اخبار ایران شدند. اخباری از ایران که مربوط به "نفت"، "کودتا" و موضوعات نفرت انگیز سیاسی نبود. ولی مگر باید اجازه داد یک جهان سومی مسلمان در زمینه دیگری حرفی برای گفتن داشته باشد؟ پس افسانهای به نام خرج چند صد میلیونی حکومت از جیب ملت فقیر ایران به عنوان یک سوژه رسانهای مطرح شد و به شدت مورد استقبال اپوزیسیون شاه قرار گرفت. اپوزیسیون "اسلامی" این جشن ها را تبلیغ شرک و کفر پیش از اسلام میدانست. اپوزیسیون "مصدقی" همچون همیشه از سر حسادت با همه کارهایی که "شاه" انجام میداد مخالفت میکرد و اپوزیسیون "چپ" هم که به صورت ریشهای و ایدئولوژیکی با تاریخ ایران "مخالف" بود.
برخی میگویند جشنهای 2500 ساله یکی از مهمترین دلایل سرنگونی رژیم شاه بود. حکومتی که حاضر شده بود برای ایجاد مشروعیتی کاذب برای خود، از جیب یک ملت فقیر، چند صد میلیون دلار هزینه کند. این گزاره سه ایراد اساسی داشت.
1: ملت ایران چند صباحی بود که دیگر فقیر نبود. یعنی نگاهی به درآمد سرانه ایران و مقایسۀ آن با دیگر کشورهای به اصطلاح جهان سومی و رشد اقتصادی و دیگر شاخصههای ایران بیانگر این موضوع بود.
2: هزینه برگزاری جشنها چند صد میلیون دلار نبود بلکه 120 تا 200 میلیون تومان بود! این رقم از سوی مسئولان کمیته برگزاری جشن و دولت وقت اعلام شد و چنانچه دروغ پنداشته شود، مدرک و سند دیگری هم نداریم. چنانچه بخواهیم به پژوهشی مستقل دست بزنیم نیاز به کاری بسیار دقیق و موشکافانه داریم.
3: هزینه برگزاری را دولت از بودجه عمومی برنداشت. بلکه از 11 سال پیش صندوقی برای این پروژه تاسیس شده و به شرکتهای خصوصی و ارگان های دولتی اعلام شد که "باید" به این صندوق کمک کنند. پولی که از ارگانهای دولتی گرفته شد هم ناشی از صرفهجویی بود و نه یک ردیف بودجه جداگانه. پول این صندوق کار کرده و سود آورده بود. یعنی گزاره "هزینه چند صد میلیون دلاری از جیب ملت فقیر ایران" غلط اندر غلط اندر غلط است.
ضمنا بر خلاف آنچه مشهور است، همۀ پول این صندوق صرف خورد و خوراک هیئتهای خارجی و مهمانان جشنها و خرید ادوات و ابزار و لباس و ... نشد. بلکه هزینههای عمرانی چون برج شهیاد تهران (یادمان ایران نوین)، توسعه مخابراتی همدان، توسعه فرودگاه شیراز، ساخت و توسعه فرودگاههای تهران و شیراز، راهسازی در استان فارس، 2500 مدرسه، 2500 خانه بهداشت و ... نیز از همین صندوق پرداخت شد.
#حقایق_تاریخ
در سال 1339 شجاعالدین شفا، که او را سیاستگذار اصلی دربار شاه در زمینه فرهنگی میدانند، پیشنهاد برگزاری جشنی باشکوه برای تاریخ ایران را ارائه کرد. شاه از این پیشنهاد استقبال کرده و مسئولیت خود در این زمینه را به فرح پهلوی واگذار کرد. با اینحال برگزار این جشن سه بار به دلیل مشکلات گوناگون به تعویق افتاد تا نهایتا در مهر 1350 برگزار شد.
هدف از جشن، نشان دادن دیرینگی و ژرفای تاریخ و فرهنگ ایران به جهانیان و خود ایرانیان بود. چنین جشنهایی در همان سالها در کشورهایی چون فرانسه، ژاپن، هند، ترکیه و مصر برگزار میشد و پدیدهای نامعمول نبود.
در این جشن 62 پادشاه، ولیعهد، رئیسجمهور، معاون رئیسجمهور و نخستوزیر (آن زمان جهان دارای حدود 80 کشور بود) شرکت کردند. درست همچون دوران هخامنشی، و احتمالا برای آخرینبار، سران 62 کشور جهان دو روز در تخت جمشید حضور داشتند. به سخنرانی شاه ایران گوش دادند، در وسط بیابان خوابیدند، با غذاهای ایرانی و فرنگی پذیرایی شدند و با موسیقی و رقص و لباسهای محلی ایران آشنا گشتند. در روز دوم رژه تاریخ ایران برگزار شد.
برخلاف آنچه گاهی گفته میشود، این برنامه نیز همچون دیگر بخشهای برنامه هیچ انحصاری برای یک دوره و دودمان تاریخی (مثلا هخامنشیان) نداشت. رژه، با سواران ماد آغاز شد و با گذر از همه دودمانهای ایرانی تاریخ ایران حتی دوره قاجار را هم شامل شده و در پایان به رژه نظامیان پهلوی رسید. این مراسم به شکل مستقیم از تلویزیون ایران پخش شد و میلیونها ایرانی احتمالا برای نخستین بار نام "کورش" و "هخامنشیان" و دیگر نامهای تاریخی را شنیدند. رسانههای جهانی دستکم به دلیل حضور سران کشورشان مجبور به انعکاس اخبار ایران شدند. اخباری از ایران که مربوط به "نفت"، "کودتا" و موضوعات نفرت انگیز سیاسی نبود. ولی مگر باید اجازه داد یک جهان سومی مسلمان در زمینه دیگری حرفی برای گفتن داشته باشد؟ پس افسانهای به نام خرج چند صد میلیونی حکومت از جیب ملت فقیر ایران به عنوان یک سوژه رسانهای مطرح شد و به شدت مورد استقبال اپوزیسیون شاه قرار گرفت. اپوزیسیون "اسلامی" این جشن ها را تبلیغ شرک و کفر پیش از اسلام میدانست. اپوزیسیون "مصدقی" همچون همیشه از سر حسادت با همه کارهایی که "شاه" انجام میداد مخالفت میکرد و اپوزیسیون "چپ" هم که به صورت ریشهای و ایدئولوژیکی با تاریخ ایران "مخالف" بود.
برخی میگویند جشنهای 2500 ساله یکی از مهمترین دلایل سرنگونی رژیم شاه بود. حکومتی که حاضر شده بود برای ایجاد مشروعیتی کاذب برای خود، از جیب یک ملت فقیر، چند صد میلیون دلار هزینه کند. این گزاره سه ایراد اساسی داشت.
1: ملت ایران چند صباحی بود که دیگر فقیر نبود. یعنی نگاهی به درآمد سرانه ایران و مقایسۀ آن با دیگر کشورهای به اصطلاح جهان سومی و رشد اقتصادی و دیگر شاخصههای ایران بیانگر این موضوع بود.
2: هزینه برگزاری جشنها چند صد میلیون دلار نبود بلکه 120 تا 200 میلیون تومان بود! این رقم از سوی مسئولان کمیته برگزاری جشن و دولت وقت اعلام شد و چنانچه دروغ پنداشته شود، مدرک و سند دیگری هم نداریم. چنانچه بخواهیم به پژوهشی مستقل دست بزنیم نیاز به کاری بسیار دقیق و موشکافانه داریم.
3: هزینه برگزاری را دولت از بودجه عمومی برنداشت. بلکه از 11 سال پیش صندوقی برای این پروژه تاسیس شده و به شرکتهای خصوصی و ارگان های دولتی اعلام شد که "باید" به این صندوق کمک کنند. پولی که از ارگانهای دولتی گرفته شد هم ناشی از صرفهجویی بود و نه یک ردیف بودجه جداگانه. پول این صندوق کار کرده و سود آورده بود. یعنی گزاره "هزینه چند صد میلیون دلاری از جیب ملت فقیر ایران" غلط اندر غلط اندر غلط است.
ضمنا بر خلاف آنچه مشهور است، همۀ پول این صندوق صرف خورد و خوراک هیئتهای خارجی و مهمانان جشنها و خرید ادوات و ابزار و لباس و ... نشد. بلکه هزینههای عمرانی چون برج شهیاد تهران (یادمان ایران نوین)، توسعه مخابراتی همدان، توسعه فرودگاه شیراز، ساخت و توسعه فرودگاههای تهران و شیراز، راهسازی در استان فارس، 2500 مدرسه، 2500 خانه بهداشت و ... نیز از همین صندوق پرداخت شد.
#حقایق_تاریخ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حقایق_تاریخ
چه کسانی شاهنشاه را مجبور کردند بگوید صدای انقلاب شما را شنیدم؟
احتمالا دکتر هوشنگ نهاوندی هم «سایبری» هستند و دارند «تفرقه» می اندازن؟!
ای ماله کشان وقیح!
@C_B_SHAHZADEH
چه کسانی شاهنشاه را مجبور کردند بگوید صدای انقلاب شما را شنیدم؟
احتمالا دکتر هوشنگ نهاوندی هم «سایبری» هستند و دارند «تفرقه» می اندازن؟!
ای ماله کشان وقیح!
@C_B_SHAHZADEH
Forwarded from بینام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM